- تعریف
- پیشینهی تاریخی
- ویژگیها
- مراسم مقدس
- ارزش دین توتم
- خدا - روح - تناسخ
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[جامعهشناسی دین] [توتم]
توتمپرستی (به انگلیسی: totemism)، سادهترین و ابتداییترین مذهب اجتماعات اولیۀ بشری است که اساس آن ستایش پارهای از موجودات مقدس و گاهی برخی اشیای مقدس میباشد که به توتم[۱] معرف شدهاند[٢]. توتِمباوَری شامل دو تابو (قانون) مهم است: حیوان توتم را نباید کشت و با افرادی از جنس مخالف و از توتم مشترک نباید روابط جنسی برقرار کرد[٣].
در حال حاضر، نیز آیین توتمپرستی، در برخی از جامعههای ابتدایی در آمریکایی شمالی، استرالیا و آفریقا وجود دارد و آثار و نشانههایی از آن در سایر جامعههای متمدن و پیشرفته نیز میتوان یافت. چنانکه احیاناً تصویر آنها را روى پرچم کشورها میتوان دید.
[↑] تعریف
مردمشناسان و جامعهشناسان ار توتم تعاریف مختلفی ارائه کردهاند. از نظر «فرانس بوآس» (Franc Boas)، توتم عبارت است از روح پشتیبان گروه اجتماعی. «ماکس مولر» (Max Muller)، توتم را علامت و اسم اشیای مقدس تعریف کرده است. «امیل دورکیم» (Emile Durkhiem)، معتقد است که توتم مظهری از مذاهب اجتماعی جامعههای ابتدایی است که جامعه را که موضوع پرستش و تقدیس است، در خود مجسم ساخته است.
هر چند ارائۀ تعریف جامع و کامل از توتم دشوار بهنظر میرسد، ولی بهطور کلی میتوان گفت: توتم عبارت است از حیوان، گیاه و یا هر پدیدهی طبیعی دیگر که نیا یا مظهر خویشاوندی یک گروه اجتماعی یا کلان (Clan) تلقی میگردد[۴].
از این روی، توتمپرستی، تکامل خاصی است از رابطهی کلیتر میان انسان و گونههای طبیعی. در واقع، توتمیسم بخشی از یک نظام ساختاری است که نه تنها رابطهی انسانها را با یکدیگر بلکه رابطهی آدمی را با محیط او نیز سازمان میدهد[۵]. این آیین، اشاره دارد به نظامی از باورها و کردارها که مفاهیم مربوط به «رابطهای عرفی یا عبادی» بین اعضای یک گروه اجتماعی (معمولاً گروه همتبار) و مقدسشمردن دستهای از اشیأ (معمولاً گونهای حیوان یا گیاه) را تجسم میبخشد[٦].
[↑] پیشینهی تاریخی
برخی از جامعهشناسان و مورخان آنرا بدویترین ادیان میدانند[٧]. واژهی «توتم» را که بهصورتهای «توتام» (Totam)، «تاتام» (Tatam)، «اُتم» (Otem) و «دودایم» (Dodaim) نیز آمده است، «آلگون کینها» (Algonkins) که از بومیان آمریکا شمالی هستند، بهکار بردند[٨]. برای اولینبار یک مردمشناس انگلیسی که «جز لنگ» (J. Long) نام داشت، آنرا در کتابی که در سال ۱٧۹۱ میلادی در لندن منتشر کرد، بهکار برد[۹] و سپس در میان اصطلاحات علوم اجتماعی متداول شد. در هر حال، بومیان آمریکای شمالی اولین کسانی هستند که سازمانها و عقاید کیش توتم را مطالعه کردند. در اواسط قرن نوزدهم کشف گردید که امور قیاسی و شبیه بههم در میان بدویان استرالیا یافت میشود.
در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، دو پژوهشگر بزرگ انگلیسی، بهنامهای «بالدوین اسپنسر» (Baldwin Spencer) و «گیلن» (Gillen)، در میان قبایل استرالیا به بررسی پرداختند. یک کشیش آلمانی، موسوم به «کارل سترلو» (Carl Strehlow)، که سالیان ئرازی را در استرالیا زندگانی میکرد و بهزبان محلی نیز آشنایی داشت، در این رشته تحقیقات سودمندی کرده است. وی مینویسد: «استرالیا ناحیهای است که در آنجا عقاید توتم بهتر محفوظ مانده است».
بههمان اندازه که تأسیسات و عقاید توتم بهتر شناخته میشود، این گمان قویتر میگردد که این آیین نقش بزرگی را در تاریخ بشر بازی کرده است.
در نیمۀ قرن نوزدهم، «مکلیان» (Mac Lennan)، ادیان قدیم و «ربرتسن اسمیت» (Robertson Smith)، ادیان سامی را با این آیین سنجیده و مقایسه کردند. در پایان قرن نوزدهم، «جمس ژوژ فرازر» (Jemes George Frazer)، دانشمند انگلیسی، در این باره اسناد بسیار گرانبهایی جمعآوری کرد. دورکیم (Durkeim)، دانشمند بزرگ اواخر قرن نوزدهم فرانسه، در کتاب خود با فرنام «اشکال سادۀ زندگانی دینی»، دربارۀ دین توتم بحث جالبی دارد[۱٠].
دین در مصر باستان با توتمپرستی آغاز میشود، دوران شرک را طی میکند و در نهایت به یکتاپرستی میرسد. به گفتۀ فلیسین شاله، روح دینی در مصر قدیم به اندازهای قوی بود که مصریان تنها به پرستش مصدر زندگی بسنده نمیکردند، بلکه هر یک از صور گوناگون زندگی را نیز میپرستیدند. پارهای گیاهان در نظر آنان مانند پیاز مقدس بود؛ درخت خرما که در سایۀ آن در وسط صحرا آرام میگرفتند، و چشمۀ آبی که در واحهها عطش آنان را فرو مینشاند، بیشهای که در مجاورت آن بهیکدیگر برخورد میکردند و به آسایش میرسیدند، و انجیر بیابانی که بهصورت عجیبی در میان شنهای صحرا رشد میکرد و بار میداد. همه بهعللی که فهم آنها دشوار نیست، در نظر مصریان از چیزهای مقدس بهشمار میرفت و مردم سادهی مصر تا اواخر ایام تمدن خود برای این مقدسات چیزهایی از قبیل خیار و انگور و انجیر نیاز و قربانی میکردند.
مردم مصر بعضی حیوانات را مقدس میشمردند. این حیوانات در نظر مردم مقبولتر از حیوانات دیگر بودند. هر شهری حیوان مقدس جداگانه داشت. مثلاً در «بوباستیس» (Bubastis) گربۀ ماده معبود مردم بود. در «منفیس» گاو نر و در «تب» و «شدو»، نهنگی که در دریاچهی «موریس» (Moeris) جای داشت. هرودوت مینویسد: «گوش و پنجههای پیشین نهنگ را با جواهر آرایش میدادند.»
در «آبیدوس» (Abydos)، قورباغه و در جاهای دیگر خدایانی از ماده شیر و گرگ و شغال و مرغ و عقرب و اسب آبی و افعی و گاو نر و ماده و نهنگ و باز و غاز و بزغاله و قوچ و گربه و سگ و شبپره ستایش میشد.
مصریان باستان، بز نر و گاو نر را بهشکل خاصی ستایش میکردند و آنها را رمز و نمایندهای نیروی جنسی میدانستند و علامت و صورت پیکریافتهای «اوزیریس» میشمردند.
حیوان مقدس علایمی داشت که کاهنان میدانستند و به آن او را میشناختند. اگر کسی حیوان مقدسی را میکشت، بهقتل میرسید. پرستش این حیوانات تا قرن اول پیش از میلاد بهدرازا انجامید[۱۱].
[↑] ویژگیها
توتمپرستی، آیینی است که غالباً در میان فرهنگهای سنتی کوچکتر دیده میشود. واژهی «توتم»، در اصل در میان قبایل سرخپوست آمریکای شمالی پدید آمد، اما بهگونهای فراگیر برای اشاره به انواع حیوانات یا گیاهانی بهکار برده میشود که گمان میرود دارای قدرتهای فوقطبیعی هستند. معمولاً هر گروه خویشاوندی یا کلان در درون یک جامعه توتم خاص خود را دارد، که فعالیتهای شعایری گوناگونی با آن مرتبط است. اعتقادات توتمی ممکن است برای آنها که در جوامع صنعتی زندگی میکنند بیگانه بهنظر برسد، با وجود این، در برخی گروههای نسبتاً کوچک، نمادهای همانند با نمادهای توتمیسم رواج دارد - مانند هنگامی که یک تیم ورزشی حیوان یا گیاهی را بهعنوان علامت خود دارد. نذر قربانیها نیز توتم هستند.[گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ص ۴٨٧]
وجوه اساسی آیین توتم عبارت است از: «توتم» (Totem)، «مانا» (Mana)، و «تابو» (Tabou). آداب اصلی این آیین نیز بر دو بخش است: ۱- مراسم مثبت، ٢- مراسم منفی.
۱- واژۀ توتم، به گفتۀ فلیسین شاله، نام برخی از موجودات و یا اشیأ - بهویژه حیوانات خاص - است که اعضای یک طایفه یا کلان آنرا مقدس و غیر عادی تصور مىنمایند[] و یا طبق نظر برخى از محققان دیگر، آنرا جد خویش نیز مىپندارند[].
این موجودات، اغلب از نوع جانوران مانند: گاومیش، عقاب، طوطى، کانگورو، شاهین، و حشرات مانند کرم درخت، و در برخى از موارد، از نوع گیاه و نباتات مانند: بوتههاى چاى و گاهی بهندرت از موجودات بیجان طبیعت چون: باران و دریا و برخی از ستارگان مىباشند. بهطور مثال، تمام افراد طایفه کانگورو، تمام مظاهر نوع کانگورو را مقدس میشمارند. بهعلاوه، توتم نام اعضای طایفه است و آنانرا متحد میسازد[]. پیوستگان به یک توتم، همه با هم خویشاوند بهشمار آمده و در واقع، توتم نشانه قومى و علامت قبیلگى و همبستگى آنان محسوب مىشود. افراد این جامعه یا کلان از سایر کلانها تنها بهواسطه توتم مورد تقدیس، مشخص و شناخته مىشوند. در آیین توتمى هر یک از قواى طبیعت به توتمى خاص منسوب است. در یکى از قبایل استرالیا، خورشید خویشاوند مرغى بهنام کاکائوس سفید است[].
در بیشتر اجتماعات کودک نام توتم را از مادرش به ارث میبرد. همچنین توتم شعاری است که از علایم نسب یکدسته بهشمار میرود. گاهی اتفاق میافتد که این شعار را روی زمین یا سپر و یا چادر و یا منزل رسم میکند، غالباً علامت توتم روی جسم انسان خالکوبی میشود. روی شخص زنده قبل از الحاق به طایفه و روی مرده قبل از تدفین جنازه نقاشی و رسم میگردد. اعضای طایفه کوشش میکنند حالت و صورت خارجی توتم خودشان را بهخود بگیرند. مثلاً، در طایفهای که توتم آنها گاومیش است، موهای سر را بهصورت شاخ آرایش میدهند. در طایفهای که توتم آنها لاک پشت است سر تراشیده و شش حلقه که پنجهها دم حیوان میباشد، سر را محدود میسازد. در صورتی که توتم یک پرنده باشد، پرهای آن پرنده را همراه دارند[].
دورکیم معتقد است که توتم قبل از هر چیز، یک نام و یک شعار است، توتم در حالی که یک آیین اجتماعی است دارای خصلت دینی نیز هست، که توسط آن تمام اشیأ به مقدس و ناپاک طبقهبندی میشود. تصاویر توتمی بیش از توتم مقدس است، خصلت تقدس توتم و تصویرش به شخص انسان منتقل میشود. دلیل این تقدس شخصی این است که انسان بدوی معتقد است همان لحظه که بهمعنای معمولی کلمه انسان است، حیوان و یا گاهی از جنس توتم نیز بهشمار میرود و در نتیجه نام آنرا بهخود میگیرد. بنابراین، همانندی نام موجب همسانی طبیعت میگردد، یک عضو طایفه کانگورو خود را کانگورو مینامد، پس بهمعنای واقعی حیوانی از آن نوع است. بعضی از قسمتهای بدن انسان مانند خون و گیسوان، مقدس است. رتبه و مقام دین متساوی تقسیم نمیگردد. مردان از زنان و پیران از جوانان برترند.
توتم غالباً عنوان پدر و نیاکان افراد کلان است. در قبیلهای که منقسم به کلانهای توتمی است تمام اشیأ و موجودات نسبت بهرابطهای که با توتم دارند، طبقهبندی میگردد. تمام حیوانات و گیاهها و باران، و رعد و ستارگان و فصول، بین توتمهای گوناگون تقسیم میشود. در یک قبیله استرالیایی خورشید با نوعی از طوطی سفید خویشی دارد، آن را طوطی سفید مینامند. ماه با طوطی سیاه خویشی دارد، در این صورت طوطی سیاه نامیده میشود[].
٢- وجه دیگر از توتم عقیده به مانا است. این کلمه، اساساً یک واژهی بومى ملانزى (شمال شرق استرالیا) است، و مقصود از آن یک نیروى مستقل مادی و روحانی است که در همهجا پراکنده است، و در همه موجودات بیجان و جاندار مقدس مشترک است[]. بومیان امریکاى شمالى نیز به مفهوم مانا اعتقاد دارند. اغلب طوایف و قبایل استرالیایی هاوایی، پولینزى، نوول هبرید، میکرونزى، رایاک، ایگوروت و تائیتی از این قدرت جهانی و مبدأ واحد معمولاً به «شورپنگا» تعبیر مىکنند[]. کشیش انگلیسی «کودرینگتون» (Codrington) که برای اولینبار این عقیده را در ملانزی مطالعه کرده است، اصطلاح مانا را چنین تعریف میکند: «نیرو و نفوذی است غیر مادی و در یک معنی مافوق طبیعت که بهوسیلهی قدرت مادی یا هر نوع قدرت و برتری که انسان دارا است ظاهر میشود.» مانا در روی شخص معین مشخص نیست و میتواند همراه هر نوع اشیایی باشد. هر دینداری در ملانزی خود را در پناه مانا قرار میدهد خواه برای اینکه خودش از آن استفاده کند و یا برای اینکه به دیگران استفاده برساند.
همین طرز تفکر در بومیان امریکای شمالی نیز یافت میشود، با این تفاوت که در آنجا «سییوها» (Sioux) لفظ «واکان» (Wakan) و «ایروکوها» (Iroquois)، عبارت «اورندا» (Orenda) و «آلگون کینها»، اصطلاح «مانیتو» (Manitou) بهجای آن بهکار میبرند.
دورکیم مینویسد: آیین توتم در استرالیا عقیده به یک اصل مشترک و شعار دارد که مخصوص افراد مقدس اعضای طایفه است. اصطلاح «شورینگا» (Churinga) برای تعیین چنین اصلی بهکار میرود و در حقیقت مراسم به این اصل مشترک مربوط است.
بهسخن دیگر، کیش توتم را میتوان دین نام نهاد ولی نه حیوانها و یا انسانها و یا نقوش را، بلکه میتوان گفت: که یک نیروی بینام و بدون شخصیت است که در هر یک از این موجودات یافت میشود، بدون اینکه با هیچیک از آنها مخلوط شود، هیچکس کاملاً آنرا دارا نیست و در آن شرکت ندارد. به این طریق مستقل از اشیأ و اشخاص مخصوص است که در آنها حلول میکند. این نیرو بر این اشیأ مقدم است، زیرا پس از نابودی آنها باز میماند افراد میمیرند، نسلها تغییر مییابند، ولی این نیرو همیشه در وضع فعلی باقی میماند در حالی که زنده و شبیه خودش است نسلهای امروز را مانند نسلهای گذشته جان میدهد. همانطور که نسلهای آینده را جان خواهد داد. بهطریق بهتر میتوان گفت: مانا خدایی است که مردمان بدوی پرستش میکنند. خدایی است. بیشخصیت و بینام و بدون تاریخ و پا بر جا در جهان که در جمعیتی بیشمار از اشیأ پراکنده است. توتم چیزی جز یک شکل مادی نیست که بهوسیله آن تصورات این جوهر غیرمادی نمایان میشود. این نیرو در اطراف تمام اشیأ مختلفالجنس پراکنده است و تنها هدف حقیقی []آیین است.
٣- در کیش توتم، واژهی تابو نیز بهکار میود که «نهی» معنا میدهد. این واژه، نیز یک کلمهاى پولینزى است و از سال ۱٨٨٦ میلادی، در علوم اجتماعی، بهویژه در مباحث تاریخ ادیان، بهصورت یک اصطلاح متداول در آمده است.
این اصطلاح سازمانی (اصول و مقرراتى) را تعیین میکند که بهموجب آن برخى اشیأ و کارها و ممنوع شمرده مىشود، همچنین بهمعنای صفت برای اشیأ و امور بهکار برده میشود[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص ۱۴]. گاه تابو، در مجموع براى مناسک و شرعیات آیین توتمى بهکار میرود. این مناسک بر دو قسم اند: ۱- سلبی یا محرمات ٢- ایجابی یا فرایض.[]
بهطور کلی مقصود از تابو جدایی میان مقدس و پلید است. کشتن و خوردن حیوان و چیدن و خوردن سبزیجات که در آنها نیروی توتم وجود دارد جز در بعضی از تشریفات رسمی دینی ممنوع است. گاهی، دست زدن و نگاه کردن به اشیأ مقدس و سخن گفتن هنگام تشریفات دینی و گاهی کار کردن و خوردن در روزهای معین ِ جشنهای دینی ناروا میباشد.
کار نمونه مهمی از اثر پلید است. زیرا نتیجهی آن فقط برای زندگی دنیوی است. کار انسان را با اشیأ عادی مربوط میسازد؛ در صورتیکه در روزهای عید زندگانی مذهبی به درجه استثنایی غیرعادی میرسد. به این طریق، اختلاف میان این دو نوع زندگی نمودار میگردد. بنابراین دو قسم زندگانی نمیتواند با یکدیگر شباهت داشته باشد. پس تعطیل مذهبی[نظیر روز شنبه یهود و یکشنبه مسیحیان و جمعۀ مسلمانان که کار باید تعطیل گردد]. یک مورد بهخصوصی از تناقص عمومی است که مقدس را از پلید جدا میکند. به این ترتیب، نتیجهی نهی یا تابو بهدست میآید.
محرمات اصلی مذهبی به زندگانی اخلاقی و اجتماعی مربوط میشود. کشتن افراد طایفه و ازدواج با زنان طایفه ممنوع است. بایستی با زنان خارج از طایفه ازدواج کرد. این ممنوعیتها موجب پرهیزکاری و محرومیت و رنج و ریاضت میگردد[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، صص ۱۴-۱۵].
[↑] مراسم مقدس
مراسم اصلی آیین توتمپرستی بر دو قسم است: ۱- مراسم مثبت (یا واجبات) ٢- مراسم منفی (ممنوعات یا محرمات).
۱- مراسم مثبت، که شامل تمام اعمال مذهبی است. برای نمونه میتوان مراسم عید بزرگ «اینتیشییوما» (Intichiuma) که در فصل زیبای باران انجام میگردد، شرح داد: افراد طایفه لخت و برهنه جمع میشوند. لباسهای خود را در محلی که سنگها و صخرههای که یادگار اجداد افسانهیی آنان و دارای نیروی توتم است، قرار میدهند. با روشهای مختلف خاکپاشی میکنند و تصور مینمایند به این وسیله محصول مربوط به توتم را فراوان میسازند. بعد از اینکه دقیقاً امور ممنوعه را پاک ساختند برای استفاده از حیوان مقدس جمع میشوند و با روش مخصوصی خود را بهشکل آن حیوان در میآورند.
در این مراسم شکل ابتدایی تمام آداب بزرگ مذهبی دیده میشود که اساس مراسم مثبت ادیان بعدی بهشمار میرود، مراسم قربانی نیز از اینگونه امور است. «روبرت سون اسمیت» این مسئله را تحقیق کرده و مینویسد: «مقصود از ضیافت قربانی این است که در آن مومن و خدایش با یکدیگر مخلوط شود و بین آنها روابط برقرار گردد». بنابراین مراسم و خوردن قربانی از ادیان بسیار بدوی سرچشمه میگیرد[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص ۱٦].
در آیین توتمى، اعضأ کلان، همه یکسان نیستند، بلکه مردان از زنان برتر و ارجمندترند و پیران بر جوانان فضیلت دارند. آداب و عقاید کوچک دیگرى نیز در قبایل گوناگون آیین پیروان توتمى وجود دارد. مثلاً قبیله پورو معتقدند: اگر کودکى مریض شود؛ باید پدرش داروى لازم را بخورد و با این کار، فرزندش معالجه مىشود، و یا براى موى سر و ناخن و گیسوان و خون، یک نوع قداست مذهبی قایلند[].
مراسم مثبت شامل مراسم تقلیدی[] نیز هست چون معتقدند: محصول دو همسان با یکدیگر مشابه است، ژستها و حرکات آن حیوانی را که میل دارند برای آنان فراوانی ایجاد کند تقلید میکنند، مانند حیوانات حمله میکنند، رئیس طایفه تمام شب فریاد میکند تا این که خسته شود. آنگاه فرزند خود را بهجای خود میگذارد و پس از کمی استراحت دوباره شروع میکند.
همچنین مراسم یادبود[] نیز وجود دارد. بدویان طایفه را زاییده اجداد افسانهای خویش میدانند که خالق گیاهها و کوهها و نهرها و زندگانی هستند؛ اینگونه روایات افسانهیی را میخوانند، گاهی بهوسیله جادو آنها را احضار میکنند. در تشریفات مذهبی فقط محارم شرکت دارند. در تفریحات اجتماعی زنان و حیوانات نیز میتواند شرکت کنند. «مراسم کفاره» (Les rites piaculaires)و تعطیلات مخصوص، جالب توجه است، مقصود از آن روبهرو شدن و شرکت در مصیبت عمومی است که ذکر مصایبت کنند و اظهار تاسف نمایند. مرده موجودی مقدس است، در مقابل او کار پلیدی انجام نمیدهند، بلکه گریه و نوحهسرایی میکنند. در اوقات معین یکدیگر را در آغوش میگیرند، نسبت به روابط خانوادگی مراسم نیز تغییر میکند، زنان بایستی موهای خود را بکنند، بدن خویش را خاکآلود نمایند، در تمام مدت مراسم کاملاً سکوت نمایند. این مراسم ممکن است تا دو سال بهطول انجامد. بعضی از آنان تا پایان غم و اندوه و با علامت و اشاره مقاصد خود را بیان میکنند.
مقدس یا خارقالعاده بر دو قسم است: مقدس مطلق و غیر مطلق. پس در قلمرو مقدس مبارک و شوم قرار داد. یعنی پاک و ناپاک از یکدیگر جدا نیست. بلکه دو شکل مختلف از یک نوع است که در تمام اشیأ مقدس وجود دارد. از پاک ناپاک شناخته میشود و از ناپاک پاک بهوجود میآید[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، صص ۱٦-۱٨].
٢- مراسم منفی (ممنوعات یا محرمات): محرمات دینی را میتوان مراسم منفی نام نهاد. برای تمرکز اینگونه امور بعضی تشریفات وجود دارد. نمونهای از آنرا میتوان در استرالیا مشاهده کرد. تازهوارد[] در دین بایستی از جامعه کنارهگیری کند. به زنان و کسانی که محرم اسرار نیستند نگاه نکند. تحت نظر چند نفر پیشکسوت که در حکم پدر تعمیدی وی هستند و در خاک و خاشاک یا در جنگل زندگانی کند. از خوردن بیشتر غداها اجتناب ورزد، به آن غذایی هم که ممنوع نیست نبایستی دست بزند.
به اندازهای که برای حفظ حیات وی لازم است، پدر تعمیدی غذا در دهانش میگذارد. گاهی باید روزه تحملناپذیری بگیرد. از سخن گفتن و سرگرم ساختن خویشتن و شستشو و حرکت کردن خودداری کند. نتیجه این آزمایش یک تغییر حالت و تولد ثانوی است. بدین طریق او جزو محارم است و داخل در جامعه مردان میگردد و خصلت مقدس بهدست میآورد و سهمی در آیین برای خود تهیه میکند.
نظر بهعلتی که مقدس را از پلید جدا میسازد انسان نمیتواند با اشیأ مقدس رابطه داشته باشد مگر اینکه آنچه را که پلید است از خود دور سازد[]. برای اینکه بتواند در جامعه مذهبی زندگانی کند بایستی کموبیش به زندگانی دنیوی پشت پا زند. پس در این معنا، آیین منفی اعمالی است که بهوسیله آن شرایط وصول به آیین مثبت فراهم میگردد[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص ۱۵].
بههر حال، در این کیش تمرینات ریاضتی (Pratiques ascétiques) هم وجود دارد. بدوی در خدایان خود، بیگانگی و دشمنی و موجودات باطنی لزوم بدی مشاهده نمیکند تا مجبور شود بههر قیمتی بهسود آنان سازش نماید و صلح کند، بلکه این خدایان برای وی دوستان و خویشان و حامیان طبیعی هستند و همین نامها است که بهموجودات نیروی توتم میبخشد، و انجام مراسم نیز برای خاطر آنان است. بدوی خود را در مقابل قدرتی که تمام مراسم مربوط به اوست شاکی نمیداند و عظمت او را از میان نمیبرد زیرا این نیرو بسیار به او نزدیک است و قدرت و سود میبخشد که خودش طبیعتاً واجد آن نیست؛ در هیچ عصری خدا تا این درجه به انسان نزدیک نمیباشد، زیرا این نیرو میان تمام اشیأ بدونواسطه جا دارد و بدوی در حال ریاضت و رنج احساس شادی و اعتماد میکند[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص ۱٨].
دورکیم مینویسد: «کار دین تشخیص مقدس از پلید است. این علامت مشخص افکار دینی است». از طرفی دین امری اجتماعی است. مومنان همیشه در مجموعهای از اعمال و مراسم مشترک و به یکدیگر وابستهاند. پس میتوان دین را چنین تعریف کرد: «دین اصولی است از عقاید و اعمالی مربوط بههم برای اشیأ مقدسی که از ممنوعات جدا است، مانند عقاید و اعمالی که در یک جامعه اخلاقی موسوم به کلیسا مردم را در آنچه پذیرفتهاند متحد میسازد. جامعه افراد را تربیت میکند و احساس مقدس ایجاد مینماید. جامعه برای افراد مانند خدا برای بندگان است».
در جامعههای استرالیایی یک فرد بدوی خود را تحت مراقبت و حمایت و حکومت طایفه احساس میکند. مراسم مقدس (که مانند امور پلید و غیرمذهبی پراکنده نیست) افراد جامعه را در یکجا متمرکز میکند و موجب پیدایش تحولات و هیجانات روحی میگردد. در چنین شرایطی بدوی احساس ارتباط با نیروی زندگی میکند، از طایفه بهشعار طایفه و توتم توجه میکند و موجب پیدایش تصاویری در اندیشهاش میگردد. طایفه شعاری احتیاج دارد که او را از سایر طوایف مشخص سازد و وحدت جامعه را برقرار نماید. شعار بایستی از میان اشیأ و مخصوصاً موجوداتی انتخاب شود که بدوی بیشتر به آنها ارتباط دارد.
یکی از محققان بهنام «سترهلو» (Strehlow) مینویسد: شعار بایستی حیوان یا گیاه باشد که در اطراف و جوانب وجود دارد و بدوی عادت دارد خود را با آن موافق و ملحق سازد[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، صص ۱٨-۱۹].
[↑] ارزش دین توتم
دورکیم معتقد است: دین بدوی نفوذ تاثیر بسیار در زندگانی روحانی و اخلاقی و اجتماعی و دینی انسان دارد. آنچه در افکار ما میگذرد مانند: زمان و مکان و افکار عمومی و ادراکات و قوانین اساسی، همه را مدیون دین توتم هستیم. توجه بشر به مکان و زمان ریشه اجتماعی دارد که زاییده دین است. در بعضی از جامعههای استرالیایی سطح بهشکل یک حلقه ادراک میشود. زیرا چادر قبیله مانند دایره است و بهتعداد بخشهایی است که جامعه دارا است.
تشخیص راست و چپ زاییده اجتماع است، زیرا دست راست با مقدس و دست چپ با پلید بستگی دارد، در انسان حالات روحی گوناگون مانند: ادراکات و خاطرات و لذت و رنج و امیال و غیره وجود دارد. فرد در مدتی که این حالات را در ذهن میپروراند و وجود هر یک را در نظر میگیرد، مدتی را که بههم مربوط است و در تمام اشیأ مشترک است تشخیص میدهد. بنابراین، تقسیم زمان مربوط به عصر مراسم و اعیاد و تشریفات مذهبی است. علم انتظام عالم نیز در دین توتم موجود است و تقسیم اشیأ را ایجاب میکند. گروههای مختلف را بههم مربوط میسازد. و از این راه افکار عموم و مفهومهایی که در طبقهبندی مفاهیم انسانی حکومت میکند ایجاد میگردد. در فکر فرد قوه تمیز وجود دارد که دارای شخصیت خارجی نیست ولی اجتماعی است. بدون چنین اصلی انجام امور انسانی غیر ممکن است.
«مراسم تقلیدی» (rites mimétiques) قاعدهی «هر جنسی از همجنسی خود بهوجود آمده است»، اولین فرضیه از اصل علیت را نمودار میسازد، همان علل موجب همان نتایج میگردد، یعنی: قوانین اساسی عقل و فکر ما آشکار میگردد. دین توتم اساس عمل جمالشناسی است، مراسم گوناگون مشخص عمده ایجاد میکند و منبع خوشحالیها و بعضی از اشکال هنر میگردد، ریشه زندگانی اخلاقی و اجتماعی و قضایی انسان در آیین بدوی است، امور ممنوعه نماینده اشکال اولیه قوانین اجتماعی است که برای افراد وضع شده است[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، صص ۱۹-٢٠].
[↑] خدا - روح - تناسخ
دورکیم در دین بدوی اساسی مشاهده میکند که بهمرور زمان توسعه روزافزونی مییابد و بهشکل عقیده به نفس روح و خدا نمایان میگردد.
از نظر مردم استرالیا جسم انسان دارای یک موجود درونی است که همان اصل زندگی و روح است؛ فقط بعضی از قبایل معتقدند زن دارای روح نیست.
هر دفعه روح یکی از اجداد در جسم شخص دیگری نمودار میگردد و هنگام مرگ به جهان ارواح مراجعت مینماید و خود را برای حلول در بدن دیگری آمده میسازد. اجداد دارای خاصیت توتم حیوانات و گیاه هستند. بنابراین، نیاکان هر یک قطعهای از توتم را تشکیل میدهند. نتیجه حلول یکی از اجداد، روح فرد را تشکیل میدهد، روح در معنای عمومی چیزی جز اصل توتم نیست که در هر فردی حلول میکند. میتوان گفت نوعی مانا است که به آن شخصیت داده میشود. روح امری مقدس است که در مقابل آن جسم پلید قرار میگیرد. در اجتماعاتی که دین توتم ضعیف شده روح حیوان تصور میشود.
بهعقیده سرخپوستان آمریکای شمالی و بوروروهای (Bororos) برزیل روح حیواناتی چون خرس و گوزن و پرنده و مار و سوسمار و زنبور عسل است. در مرگ انسان روح شکل اصلی خود را مییابد و بهجسم حیوان حلول میکند. بههمین علت بهعقیدهی دورکیم ریشهی عقیدهی تناسخ را بایستی در این اقوام جستجو کرد. زندگانی پس از مرگ برای ارواح جهت ادامه زندگانی اجتماعی لازم است. عدهای از ارواح اجداد در جسم زنان وارد میگردد. برخی دیگر مردان را حمایت میکند. بعضی ارواح مردگان در جنگل و غار زیست نموده و ارواح طبیعی نام دارد. مراسم مشترک طایفه توسط این ارواح برقرار میگردد. در حقیقت این ارواح سازمان الهیات قبیله را تشکیل میدهد. گاهی اوقات اینگونه عقاید را قبایل دیگر پذیرفته و نمایندگان قبایل برای انجام مراسم دینی دعوت میشوند. این سازمان بینالمللی در حقیقت هم روحانی و هم غیردینی است، از اینرو، خدایان را قبایل دیگر پذیرفته و تعادل افکار و داستان قهرمانان بینالمللی و افسانهیی بهوجود میآید. پس معلوم میشود اصل بینالمللی بودن ادیان منحصر به ادیان مشهور و مترقی جهان نیست.
یکی از خدایان «بونژیل» (Bunjil) نام دارد و در چند قبیله ستایش میگردد و بهخدایان سایر قبایل شباهت دارد، بونژیل خدایی است زنده و جاویدان که زاییده دیگری نیست، پس از مدتی سکونت در زمین بهآسمان صعود کرده در آنجا با خانوادهی خود به زندگانی ادامه میدهد. خورشید و ماه و ستارگان و روشنایی و صاعقه و باران را تحت اطاعت و فرمان دارد. بونژیل پدر و خالق انسان و خدای کیش توتم و پایهگذار خداپرستی در جهان است[تاریخ مختصر ادیان بزرگ، صص ٢٠-٢٢].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: الهام قادری، توتم و تابو
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- توتِمها اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قارهها کاربردهای آیینی دارند. توتم معمولاً بهعنوان یادمانی از نیاکان یک ایل یا طایفه عمل میکند و افراد طایفه توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه میدانند. (برگرفته از: فرهنگ وبستر)
[٢]- بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، ص ۴۹
[٣]-
[۴]- سامع، محمد، توتم و توتمیسم، رشد آموزش علوم اجتماعی، پاییز ۱٣٧٠، شماره ۹، ص ٦٠
[۵]-
[٦]- گولد و کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، صص ۲۷۳-۲۷۴
[٧]- فلیسین شاله، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص ۱٠
[٨]- سامع، محمد، پیشین، ص ٦٠
[۹]- فلیسین شاله، «لنگ» را یک نفر بومی نوشته، در حالی که محمد سامع، او را مردمشناس انگلیسی ذکر کرده است.
[۱٠]- فلیسین شاله، پیشین، صص ۱٠-۱۱
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]