فهرست مندرجاتمتون زرتشتی
(دساتیر آسمانی، دیننامه جعلی زرتشتیان)
- دساتیر و چیستی آن
- واژههای دساتیر و ساختار آن
- آموزههای دساتیری
- قدمت دساتیر و چاپ آن
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
دساتیر آسمانی نام كتابی است جعلی منسوب به زرتشتیان، كه مدتهای مدیدی دانشمندان و پژوهشگران شرق و غرب به بحث وجدل پیرامون آن مشغول بودند از این میان گروهی موافق و اكثریت مخالف قدمت واصالت آن بودند. چندی پیش نسخه دستنویسی به خط خوش نستعلیق از ترجمه و تفسیر این كتاب بهدست نگارنده رسید كه به دلیل اهمیت آن بر آن شدم تا به بهانه معرفی این دستنویس توضیحاتی پیرامون كتاب، متن و ترجمه آن و چگونگی پیدایش و چاپ آن ارائه دهم. امروزه تقریباً روشن شده كه به احتمال قوی این كتاب محصول فرقه آذركیوانیه و ساخته و پرداخته مؤسس این فرقه یعنی آذر كیوان (۹۴۲-۱۰۲۷ ق / ۱۶۱۲-۱۵۲۹ م) است. این فرقه ادبیاتی نسبتاً وسیع داشته كه بهنام و مشخصات شماری از آنها، در دبستانالمذاهب و شارستان چهار چمن كه خود نیز جزو همین گروه هستند، اشاره شده است. اما از كلیه آثار مربوط به این فرقه، كتابهای ذیل در دست است كه بدآنها اشاره میكنیم:
- ۱- دساتیر
۲- شارستان چهارچمن (یا شارستان دانش و گلستان بینش)
۳- جام كی خسرو
۴- زردست افشار
۵- زنده رود
۶- خویشتاب
۷- زوره باستانی
۸- دبستان مذاهب
۹- رسالهای بینام در خودشناسی
۱۰- فرازستان
۱۱- گلشن فرهنگ
۱۲- گلچینی از نامههای دساتیر
۱۳- رسالهای درباره نویسنده دبستان مذاهب
۱۴- مقولات بهمنی (به زبان گجراتی).
بنابر روایات دساتیر، نخستین پیامبر موسوم به مهآباد صد هزار سال پیش از كیومرث یا به زبان دساتیر فرزینسار میزیست و آخرین آنها یعنی ساسان پنجم به روزگار خسرو پرویز به پیامبری رسیده است. هموست كه درباره وی میگویند چون در روزگار خسرو پرویز، مردم از عهده خواندن متن دساتیر و فهم مندرجات آن بر نمیآمدند، ساسانِ پنجم آخرین پیامبر از پیامبران شانزدهگانه، به فرمان ایزد مأمور شد تا آن را به زبان پارسی سره ترجمه نموده و در اختیار مردمان گذارد. وی نیز چنین كرد و علاوه بر ترجمه، تفسیری نیز بر آن نگاشت كه اكنون هم متن و هم ترجمه و تفسیر آن به خط فارسی در دست است، و دستنویس حاضر نیز تنها شامل ترجمه و تفسیر دساتیر به زبان فارسی است.
این دستنویس شامل ترجمه و تفسیر فارسی، به خط خوش نستعلیق توسط شخصی بهنام صفای گبرشی به سال ۱۲۷۷ هجری (۱۸۶۱ میلادی) نوشته شده و در ۳۷۲ صفحه است. اندازه صفحات ۲۲×۱۶ سانتیمتر و هر صفحه دارای ۱۰ سطر میباشد. در ابتدای دستنویس فهرست مطالب و نام ۱۶ نامه متن ذكر شده، پس از آن آغاز متن با این عبارت شروع میشود:
«دساتیر آسمانی بهفرزآباد وخشوران وخشور، پناهیم بیزدان از منش و خوی بد و زشت گمراه كننده، به راه ناخوب برنده رنجدهنده آزار رساننده، بهنام ایزد بخشاینده بخشایشگر مهربان دادگر...»
عنوان نامهها با خط سرخ رنگ نوشته شده و فواصل آیات با چهار نقطه قرمز رنگ مشخص شده است. بعضی از عبارات و اصطلاحات نیز با خط سرخ رنگی كه در بالای آنها كشیده شده، مشخص شده، و هر جا تفسیر و شرحی آمده، واژه «شرح» با رنگ سرخ جلب توجه میكند. در آخر متن كتاب - قبل از بخش فرهنگ لغات - مقدمه ملافیروز آمده كه در انتهای آن در تاریخ ختم ترجمه و انجام آن ماده تاریخی به شعر سروده كه ابیات پایانی آن چنین است:
-
جستمش تاریخ بهر اختتام
داد هاتف پاسخ از دارالسلام
از جلوس یزدجرد شهریار
سال و مه مبهم مگو، گو آشكار
روز هفتم ماه اسفندار بود
كز تكاپو خامه آسایش نمود
بُد صدو هشتاد و پنج و یكهزار
سال كاین گنج نهان شد آشكار
هست ایجاز سخن حُسن كلام
باد بر خواننده از ناظم سلام[۱]
البته تاریخ ذكر شده ظاهراً اشتباه كاتب است و صحیح آن (بُد صد و پنجاه و هشت و یكهزار = ۱۱۵۸) میباشد. پس از متن كتاب، فرهنگ لغات آن آمده كه با این عبارات شروع میشود:
«بسمالله الرحمن الرحیم ـ بهنام ایزد بخشاینده بخشایشگر دستگیر مهربان ـ فرهنگ لغات كتاب مستطاب دساتیر ـ باب الف ممدوده، ۱۱ ب به سكون بای ابجد نام یكی از عناصر اربعه به معنی آبرو و عزت و دولت و قدرت...»
انجام كتاب: «یوزه بر وزن موزه بهمعنی تفتیش و تفحص و جستجو باشد، یوزه بهمعنی تفحّص است و الحاقهای هوز در آخر به جهت حركت حرف آخر است چه پیوسته آخر كلمات فارسی ساكن میباشد. در هزار و دویست و هفتاد و هفت هجری به نگارش دساتیر آسمانی و چم باستانی پرداخت، نگارنده درویش فرومایه صفای گبرشی».
[↑] دساتیر و چیستی آن
در سال ۱۷۷۸ میلادی برابر سال ۱۱۹۲ هـ.ق، ملاكاوس از پارسیان هند به دلیل اختلافی كه در میان پارسیان بهخاطر تقویم روی داده بود و این یك ماه تفاوت در سال یزدگردی سبب پس و پیش كردن جشنها و آیینهای زرتشتیان شده بود، با پسرش ملافیروز به ایران رفت تا با زرتشتیان ایران درباره تقویمشان و حل این اختلاف مذاكره نماید. در آن زمان وی برای اولین بار در اصفهان دستنویس منحصر به فرد دساتیر را بهدست آورده، با خود به هند برد.[٢] در آن هنگام كه ملافیروز هنوز جوانی بیش نبود، پس از گذشت سالها و با رنج بسیار دساتیر را در بمبئی بهچاپ رسانید و در مقدمه آن تاریخ نشر كتاب را چنین آورده:
- بُد صد و پنجاه و هشت و یكهزار
سال كین گنج نهان شد آشكار
منظور از ۱۱۵۸ سال یزدگردی است كه معادل میلادی آن ۱۸۱۸ میباشد. این دستنویس كه به خط فارسی نوشته شده، هنوز در كتابخانهای موسوم به ملافیروز در بمبئی موجود است.[۴] این كتاب مجموعهای از الهامات است كه به ادعای نویسنده یا نویسندگان آن، از سوی خدا به شانزده پیامبر خود یا فرجیشور كه یكی پس از دیگری و در روزگاران مختلف به رسالت میرسند، به زبان نامعلومی كه هیچ پایه و اساسی ندارد ـ ولی به نام زبان آسمانی نامیده شده ـ برای هدایت مردم و رهنمون كردن ایشان به رستگاری نازل شده است.
این شانزده پیغمبر (فرجیشور) كه به دریافتِ سخنان آسمانی كامیاب شدند، عبارتند از:
- ۱- مهاباد
۲- جی افرام
۳- شای كلیو
۴- یاسان
۵- گلشاه
۶- سیامك
۷- هوشنگ
۸- طهمورس
۹- جمشید
۱۰- فریدون
۱۱- منوچهر
۱۲- كیخسرو
۱۳- زرتشت
۱۴- سكندر
۱۵- ساسان نخست
۱۶- ساسان پنجم.
نامههای آسمانی دساتیر دارای آیات یا فقرات متفاوتی است. هر چند بلندترین این نامهها از لحاظ حجم مطلب، نامه شت وخشور زرتشت است، اما به لحاظ تعداد فقرات بزرگترینِ آنها نامه شت مهاباد است كه ۱۷۰ فقره دارد و كوچكترین آن نامه سكندر با ۱۶ فقره میباشد. بقیه این نامهها و تعداد فقرات آن بدینگونه است: جی افرام ۸۸؛ شای كلیو ۸۰؛ یاسان ۶۴؛ گلشاه ۳۷؛ سیامك ۵۰؛ هوشنگ ۳۸؛ طهمورس ۵۶؛ جمشید ۹۳؛ فریدون ۴۸؛ منوچهر ۳۶؛ كیخسرو ۲۸؛ زرتشت ۱۶۴؛ سكندر ۱۶؛ ساسان نخست ۹۳؛ ساسان پنجم ۴۲.
قابل ذكر است كه هیچ یك از این فقرات همانند سخنان زرتشت در گاتاها نیست و بهعبارتی دیگر در همه سرودهای گاتاها و یا سراسر اوستایی كه امروزه در دست است به هیچ وجه به مطالب یا موضوعی كه شباهتی با مطالب ساختگی دساتیر داشته باشد وجود ندارد. نامه هوشنگ «جادوان خرد» و نامه طهمورس «برین فرهنگ» و نامه جمشید «فرازین اروند» و نامه فریدون «هنرستان» و نامه منوچهر «دانشیار» و نامه كیخسرو «سروشی كردار» نام دارند. خاندان نخستین پیامبر كه آبادیان خوانده شده، در هنگام یكصدزاد سال خسروی مینوی كردند. یعنی این خاندان همانند برخی پیامبران قوم بنیاسرائیل، پیامبری و شهریاری را با هم داشتند.
هر زاد در دساتیر هزار واد سال است و هر واد سه هزار جاد سال، و هر جاد یك هزار مَرَد سال، و هر مَرَد یك هزار وَرَد سال، و هر وَرَد یك هزار فَرَد سال، یك فَرَد یك میلیون سال، یك اسپار یك میلیارد سال، یك سمار ده میلیون سال و صد هزار سال را یك سلام گویند. بنابراین و با این حساب یك زاد دو هزار تریلیون سال میشود.[۵]
آخرین پادشاه این خاندان كه «آباد آزاد» نام دارد، خسته و وامانده گردید و دیگر نتوانست مردم را از كجروی باز دارد، ناچار از جهان روی برتافته، از دیدهها پنهان شد (نامه جی افرام، فقره ۲۰)، و گیتی از این پیش آمد پرآشوب شد. چند تن از نیكان از افرام پسر آباد آزاد درخواست كردند كه به تخت پدر نشنید. در همان هنگام فرمان آسمانی به او رسید و به سروری و راهنمایی جهانیان برگزیده شد. چون نوبت پیامبری و خسروی به افرام رسید (نامه مهاباد، ۱۷۰ و جی افرام، فقره ۵)، برای خود عنوان «جی» را برگزید، و جانشینان جی افرام به «جیان» موسوم اند. خاندان جیان یك اسپارسال كه برابر یك میلیارد سال است، فرمانروا بودند. جی آلاد آخرین شهریار این خاندان همانند آباد آزاد از كردار ناستوده مردمان به ستوه آمده، از گیتی روی بگردانید. آنگاه دیگرباره آشوب برخاست تا این كه پسر وی «كلیو» قیام كرده، بهجای پدر نشست و عنوان «شاهی» گرفت (نامه جی افرام، فقره ۸۸). خاندان شای كلیو به شاییان موسوم اند و مدت یك سمار سال كه ده میلیون سال باشد شهریاری داشتند. شای مِهبول آخرین شهریار این خاندان نیز همانند آباد آزاد و جی آلاد، به خاطر كردار ناهنجار مردمان از خسروی كناره گرفت و از دیدارها پنهان شد. باز آشوب همه جا را فرا گرفت و مردم به خواست و فرمان آسمانی، یاسان فرزند شای مهبول را به شهریاری و پیغمبری برگزیدند. خاندان یاسان موسوم به یاسانیان است و نود و نه سلام سال مدت شهریاری آنان بوده. آخرین پادشاه یاسانیان، یاسان آجام نیز از شهریاری كناره گرفت و مانند دوره دیگر پادشاهان پیشین، گیتی پر از آشوب و فتنه گشت. مردم دیوآسا به جان هم افتادند، آنچنان كه نام مردمی دیگر به ایشان راست نیامدی، جهان روبه تباهی و بیداد رفت و این چنین بود تا این كه خداوند فرزینسار پسر یاسان آجام را كه گلشاه نام دارد به پیغمبری و فرمانروایی برانگیخت. باید توجه كنیم كه دساتیر به تقلید از اوستا دارای متن و تفسیر است و این متن چنان كه اشاره شد بهدلیل اختصاص به شانزده پیغمبر به شانزده بخش (نامه) تقسیم شده و هر بخش یا نامه بهنام پیغمبری موسوم است. هر یك از این نامهها با ستایش خداوند و با عباراتی چون: «پناهیم به یزدان از منش و خوی بد و زشت گمراهكننده به راه ناخوب برنده رنجدهنده آزاررساننده، بهنام ایزد بخشایشگر مهربان دادگر؛ بهنام یزدان...» آغاز شده و در انجام هر یك از آنها پیدایش و ظهور پیامبر بعدی كه پس از آن باید بیاید نوید داده شده است، بهطور مثال در پایان اولین نامه موسوم به نامه مهاباد، خداوند این چنین مهاباد را مورد خطاب قرار میدهد:
«پس از تو آیین ترا جی افرام زنده كند و او پیامبری باشد سترگ، از این آگهی بخشید به آباد روانشاد كه چون این خجسته آیین از ناخویی مردم به زبونی گراید و برافتد، جی افرام كه یكی از نژاد تو باشد آیین ترا زنده گرداند و از سر نو میان مردم بگستراند و او پیامبری باشد سترگ».
و در انجام نامه كیخسرو، با این عبارات ظهور زردشت نوید داده میشود: «و از لهراسب پوری آید خوب در هنگام او پیامبر بزرگ زردشت آید؛ و نامه او پرخیده و اپرخیده باشد».
در تاریخ و داستان و نوشتههای دینی ایران از روزگار باستان تا زمان پیدایش دساتیر، در هیچ جا پیغمبران و یا كسان دیگری را سراغ نداریم كه نام مهاباد، جی افرام، شای كلیو و یا سان داشته باشند؛ مطمئناً اینان رسولان یا پادشاهان ساخته و پرداخته ذهن نویسنده یا نویسندگان دساتیر است. جالبتر این كه دوازده پیامبر دیگر كه در كتاب دساتیر از آنها یاد میشود، در متن به یك نامه و در ترجمه و تفسیر بهنام دیگر خوانده شدهاند:
فرزینسار = گلشاه یا كیومرث / سیامر = سیامك / هورشار = هوشنگ / تخمورد = تهمورس / جرمشار = جمشید / پرسیدوم = فریدون / میرزاد = منوچهر / كیلاسرو پسر هیرتاووش = كیخسرو پسر سیاوش یا سیاوخش / هرتوش یا هرتوشاد پسر هرسفتمار = زرتشت پور اسفنتمان / سیمكندش =سكندر / خرمین سرسار = نخستین ساسان / پندم اردیناس = پنجم ساسان
ساختگی و جعلی بودن زبان دساتیر در نامهای بهكار رفته در متن بهخوبی آشكار است؛ مثلاً در دو نام آخر، معادل كلمه ساسان یكبار «سرسار» آمده و دیگر بار «اردیناس». و این نشاندهنده آن است كه نویسنده دساتیر حتی برای ساختن واژگان یكسان و همانند نیز از قاعده و قانون خاص پیروی نكرده و در همهجا ردپای ذهن آشفته و بیمار وی كاملاً هویداست. در این باره استاد پورداود آورده: «زبان متن دساتیر به زبانهای كهن ایران چون فرس هخامنشی و اوستایی و پهلوی و پازند نمیماند و نه به لهجههای دیگر باستانی مانند تخاری و سكزی و سُغدی و جز اینها، با زبان سانسكریت هم سروكاری ندارد و نه با هیچ یك از لهجههای سرزمین هند، از شعبات زبانهای یونانی و لاتینی هم نیست، با زبانهای سامی چون بابلی و عبری و سریانی نیز پیوندی ندارد، با زبانهای چینی نیز خویشی ندارد. همچنین با زبانهای اقوام سومر و ایلام و قبطی كه در حدود چهار یا سه هزار سال پیش از مسیح در سرزمینهای عراق و خوزستان و مصر میزیستند شباهتی ندارد و نباید هم با هیچ یك از زبانهای كهنه و نو، خواه هندواروپایی، خواه سامی و مغولی پیوستگی داشته باشد، این زبان را خودِ سازندهاش زبان آسمانی نامیده است...».[٧]
باید اذعان نمود كه اینك بیش از ۲۵۰ سال است كه دانشمندان و پژوهشگران بسیاری در دین زرتشتی و زبانهای ایران باستان و كتب زند و پازند غور و بررسی كردهاند و در این راستا هر آنچه درباره ایران و دین قدیم ایران در منابع مختلف و به زبانهای پهلوی و فارسی باستان و نیز مآخذ گوناگون به زبانهای هندی، چینی، عبری، سریانی و ارمنی ـ كه در كتابخانههای مختلف در سراسر جهان ـ موجود بوده به دقت مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است. از این همه و در میان هزاران كتاب و مآخذ گوناگون كوچك ترین مطلب یا نشانهای كه گواه اصالت و درستی مطالب یا زبان دساتیر و پیشینه آن باشد بدست نیامده است.[٨]
[↑] واژههای دساتیر و ساختار آن
اكنون برای هر چه بهتر پی بردن به زبان ساختگی دساتیر و لغات آن و چگونگی تبدیل و تحریف آن، نمونهای چند از الفاظ و واژگانش را كه در متن آمده با همانند فارسی آن تطبیق میكنیم. چنانچه خواهیم دید برخی از این لغات دیگرگون شده لغاتی است كه در زبانهای هندی و پهلوی به كار رفته است:
آرخمیده = آفریده؛ ایوان = كیوان؛ آسمات = آسمان؛ بیر = بیر (عدد یك در تركی)؛ باغوری = باختری؛ بسمود = فرمود؛ روام = روان؛ زوراس = تورات؛ سیامر = سیامك؛ مرپان = مهربان؛ هادگار = پروردگار؛ فروسین = فروردین؛ انتام = انجام؛ هروستا= اوستا؛ شالستن = دانستن؛ نووسد = نخست؛ هیراسیام = ایرانیان؛ هامودهار = آموزگار؛ هورسته = خجسته؛ نوراخ = یونان؛ داهان = داهاك (اژی دهاك)؛ رام و رام = جانواران؛ گرستاب = گرداب؛ مرد و شام = مردمان؛ ایزج = ایزد (یزت پهلوی)؛ هان چیمان = آنچنان؛ پرمانبر = فرمانبر؛ تنو = تن؛ تیمرام = تیر (ماه)؛ شنكر = پیكر؛ سفاسف سراسر؛ جهاخ = جهان؛ آسردن = آزردن؛ تاجنده = تابنده؛ بارام = باران؛ میناسیان = مینویان؛ هفت = رفت؛ هیرتاووش = سیاووش؛ هرتوش = زرتشت؛ مادر = آتر (آذر)؛ امشاسیان= امشاسپندان؛ مزدام = مزدا؛هان = آن (ضمیر اشاره)؛ میلادیدن = آفریدن؛ همیكه = همینكه.
و اینك برخی لغات دساتیری و همانندهای آن در زبانهای خارجی:
- دساتیرزبانهای خارجی فارسی
- مرزیگیدنمرنچیدن (پهلوی) مردنـ مرگیدن
- ادـ حدایت (پهلوی) هست
- همارامار (پهلوی) امارهـ حساب
- مرتازمرتم (پهلوی) مردم
- دهاسده (هندی) بدن
- انكانك (هندی) بسیار
- سابساب (هندی) همهـ هر
- سریرشریر (هندی) جسم
- سداسدا (هندی) همیشه
- آب رااپر (گجراتی) خود
- امامنه (گجراتی) اكنون
- پاشپاس (سانسكریت) نزدیك
استاد پورداود درباره لغتهای دساتیری و چگونگی ساخت آنها مینویسد: «نویسنده دساتیر از برای لغتسازی چندین شیوه به كار برده است: به برخی از واژههای فارسی معنی دیگر داده، آمیغ كه بهمعنی آمیزش است در دساتیر یعنی حقیقت و آمیغی یعنی حقیقی، یوزه به معنی توله شكاری درست است اما در دساتیر به معنی تفتیش است و جز اینها، برای برخی لغتهای عربی فارسی ساخته است، چون خانهآباد بهجای بیت المعمور (كعبه) و هر سویه پادشاهان بهجای ملوكالطوایف و كُنوَر بهجای فاعل و چشمیده بهجای منظور و برش دید بهجای قطعنظر از... و جز اینها. یك رشته از لغاتش مفهوم لغات تازی است: چون اویش = هویت، راستپوش = كافر، افرازستان = عالم علومی، فسرده شهر = عالم سفلی، نخستین انداز = بدیهه.
برخی از لغتها را از روی قیاس ساخته، از روی خورشید كلمات هورشید و ماهشید درست كرده است. در بسیاری از واژههای فارسی حرفی از اول و آخر آنها انداخته یا حرفی به اول و آخر آنها افزوده لغتهای دیگری ساخته است: نیواره چوبی است كه بدان خمیر پهن كنند درست مانند وردنه، نظر به ریشه و بنیاد آنها هر دو درست است اما در دساتیر به نیور یا نیوار معنی جوّ داده شده، باستان در دساتیر باس شده به معنی كهنه و قدیم در مقابل حادث، به انجام واژه چم (= معنی) یك راء افزوده شده چمر یعنی آشكار و پیدا و در سرلغت «همه» حرف نفی «اَ» افزوده شده «اهمه» یعنی ناقص و ناتمام و جز آن، با این شیوهها نویسنده دساتیر یاوههای خود را بهقالب الفاظ و عباراتی به آسانی در آورده زبان عهد ساسانیان به قلم داده است. از برای هیچ لغتی در تنگنا نبوده، بسا از برای یك لغت عربی چندین لغت تراشیده است: هر آینه بود، هر آینه هستی، ناچار باش، ناگزیر باش، ناچار هست، گرورفرتاش همه اینها بهمعنی واجب الوجود است. شایسته هستی، شایسته بود، ناور فرتاش یعنی ممكن الوجود».[۹]
[↑] آموزههای دساتیری
بنابر روایات دساتیر، شانزدهمین پیامبر كه ساسان پنجم است و معاصر خسرو پرویز بهشمار آمده، دساتیر را بهزبان فارسی جدید آمیخته با واژههای ساختگی دیگر، ترجمه و تفسیر كرده و در ذیل عبارات نامهها درج كرده است. بدینسان كتاب دساتیر (۱۶ نامه) در حقیقت دارای دو بخش جداگانه است: متن نامهها - كه شامل گفتهها و دستورات خدا با پیامبران شانزدهگانه خویش البته به زبان ساختگی دساتیری است - و دیگر ترجمه و تفسیر آنها منسوب به ساسان پنجم بهفارسی آمیخته با لغات و اصطلاحات مجعول. مطالب دساتیر آمیزهای است از افكار گوناگونی كه تا سده ۱۰ قمری (۱۶ میلادی) در ادیان، مكاتب و مذاهب مختلف در ایران رواج داشته است و حتی گاهی ترجمه عباراتی از قرآن كریم، تورات و اوستا در آن دیده میشود كه به شیوه معمول با اندك دخل و تصرفی و گاه عیناً در كتاب نقل میشود. در نامه جی افرام فقره ۷۰ آمده كه دو گونه نامه است كه ایزدی هستند: یكی همین نامه كه از آفرینش دو جهان سخن میگوید و دیگر كهین نامه كه آن را دساتیر خوانند: «یزدانی نامه دو است نامه نخستین دو گیتی است و آن را مهین نامه گویند و بهزبان فراز آباد فرز دساتیرش نامند كه مهین نامه یزدان باشد... و دیگر دساتیر خوانند كه كهین نامه یزدان باشد».[۱٠]
بنابر دستور آسمانی دساتیر یا كهین نامه، آفریدگار خدایی است یكتا كه در نامهها بهنامهای مزدام، مزدان، لارنگ، زمرپان، شمتا و هرمهر خوانده شده و ذاتی قدیم و ابدی است. دارای صفات بسیار است، ولی صفاتش از ذاتش بیرون نیست، بیشریك و مانند و ضد، بر همه چیز آگاه و بر هر كاری تواناست. زمانهای گذشته و آینده همه یكباره بر او آشكار و نزد او حاضر است. خداوند نُه آسمان را بیافرید و به هر یك خرد و یا هوش و روان و تن ارزانی داشت. در آسمانها فرشتگان بیشمار و ستارگان فراوانند. هر یك از آنها را نیز خرد و روان و تن است. سیارگان گردنده نیز دارای خرد و روان و تن هستند، چنانكه در نامه مهاباد (اولین نامه دساتیر، فقرات ۱۴ به بعد) در این باره میخوانیم: «بدین گونه از هر خردی هوشی و روانی و تنی پیدا گردانید تا سپهرستان انجامید و به پایان رسانید، مانند هوش كیوان سپهر فرنسانام و روانش لاتینسا و تن او ارمنسا، و خرد هرمزد سپهر انجمداد و روان او نجم آزاد و شید آزاد تنش، و خرد و روان و تن بهرام سپهر كه نامیده شده به بهمن زاد و فرشاد و رزباد واد، و خرد و روان و تن خورشید چرخ شاد آرام و شادایام و نشاد ارسام نام، خرد و روان و تن ناهید آسمان نروان و فروان و زروان نام، خرد و روان و تن تیر چرخ كه ارلاس و فرلاس و ورلاس نامند، خرد و روان و تن ماه آسمان فرنوش و ورنوش و اردوش آفرید».
ترتیب آفرینش آنطور كه در نامه مهاباد آمده به گونهای است كه در كتب حكمای مشّایی چون فارابی و ابن سینا دیده میشود.[۱٢] (بدانگونه كه در عقاید و آرای ادیان قدیم ایران و نیز اشراقیان دیده میشود) چنانكه در نامه مهاباد فقره (۴۹- ۴۸) آمده: بر آتش و باد و آب و خاك چهار فرشته گماشته گشت، بدین نام: انیراب و هیراب و سمیراب و زهیراب».
جهان و مجموعه آن همانند تن آدمی و اعضایش است: آسمان پوست آن، كیوان اسپرز آن، برجیس جگرش، بهرام زرداب آن، خورشید قلب، ناهید معده، تیر مغز، ماه شُش، ستارگان و بروج رگهای آن، آتش دلش، هوا نفسش، آب عرقش، خاك گردپای آن، برق همچون لبخندش، رعد چون آوازش، باران چون اشكش و بالاخره كانها و گیاهان و جانوران كرمهای پیكر آن. پوست آدمی چون آسمان است و هفت اندامش كه سر و سینه و معده و دو دست و دو پا باشند بهجای هفت سیارهاند، خون و بلغم و صفرا و سودا نیز بجای عناصر چهارگانه آتش و آب و خاك و هوا هستند. (نامه جمشید، فقره ۵۸).
ادوار عمر جهان به شماره ستارگان سیار است و هنگامی كه دور ماه به پایان رسید، باز دورآنهای عالم به همان وضع و صورت پیشین از سر گرفته میشود. بنابر دساتیر طول زمان صد هزاران هزار سال است. شماره و اعدادی كه برای نگاه داشتن تاریخ و محاسبه ادوار جهانی به كار گرفته میشود چنین است:
یك سلام سال (صد هزار سال)، یك سمار سال (ده میلیون سال)، یك اسپار سال (یك بیلیون سال)، یك فرد سال (یك میلیون سال)، یك ورد (یك هزار فرد سال)، یك مرد (یك هزار ورد سال)، یك چاد (یك هزار مرد سال)، یك واد (سه هزار چاد سال)، یك زاد (دو هزار واد سال).
و ترتیب اعداد نیز بدین شرح است: یك، ده، صد، هزار، سلام - یعنی صدهزار را سلام گویند - و صد سلام را شمار و صد شمار را اسپار و صد اسپار را راده و صد راده را ارآده و صد ارآده را راز و صد راز را آراز و صد آراز را بیآراز گویند.
در دساتیر به تناسخ ارواح كه یكی از معتقدات - اصلی - مذاهب هندی است توجه خاصی شده است. انسان برترین نوع آفرینش است كه بهیاری روان و خرد به عوالم بالا و منزلت فرشتگان تواند رسید. و برای رسیدن به این مقام باید از چرخه تسلسل تولد و مرگ رهایی یابد. بنابر این عقیده روان تمامی موجودات، اعم از آدمی، جانوران، گیاهان و جماد، از جسمی به جسم دیگر در حال انتقالند. در نامه مهاباد (فقره ۷۱-۶۷) پیغمبرآباد از خداوند میپرسد: چگونه است كه پادشاهان و فرمانروایان و توانگران هم در زندگانی به رنج و اندوه اندراند؟ خداوند در پاسخ گوید: برای این كه آنان در زندگی تن پیشین خود بدكار بودند. سزای خود را در زندگی دیگری میبینند، دیگر باره ناخوش و رنجور متولد میشوند یا به رنجهای دیگر دچار آیند، جانور زهردار و درنده آنان را میگزد، اینها كیفر كردارهای زندگی پیشین خود آنان است. همچنین جانوران درنده و مرغكان و چهارپایان هر یك پاداش و پادافراه زندگی پیشین خودشان را در زندگی بعد خواهند دید، اگر دوره یك زندگی كافی نبود و سزا به آن اندازه نباشد كه گناه زندگی پیش را فرو شوید، در دوره زندگی سوم و چهارم سزا خواهند یافت، چندان خواهند رفت و آمد تا آن گناه پیشین پاك شود. كسانی كه نادان و بدكنش اند در زندگی دیگر به كالبد گیاه و رستنی متولد شوند و مردمان ناآزموده و زشت كردار به كالبد كانی (معدنی) در آیند، چارپایانی كه در این جهان چون اسب و گاو و شتر و خر باركش اند مردمانی بودند كه به كالبد جانواران در آمده در باركشی كیفر رفتار خود میبینند.
لازم به ذكر است كه در دساتیر مشقت و ریاضت و بهخود سختی دادن و طریق درویشی و گدایی گزیدن از اهمیت بسیاری برخوردار است. از ریاضت و روزه گرفتن و با خواندن اوراد مخصوص ممكن است روح آدمی مدتی از كالبد جسمانی بیرون آمده و به سیاحت جهان دیگر برود و پس از آن باز به پیكر خود رجعت نماید. روان چنین شخصی چنانچه به این پایه و مقام برسد از چرخه «كارما» رهایی خواهد یافت و دیگر كالبد عوض نمیكند، و پس از مرگ بهصورت جاودانی در بهشت خواهد ماند. اما چنانچه كسی در زندگانی كنونی راه خوشی و كامرانی را پیشه خود سازد و از كردار و پندار زشت و ناپسند بهرهمند باشد، در زندگی بعد از منزل انسانی به پایگاه حیوانی تنزل خواهد نمود. بنابر دستورات دساتیر، خورشید و ماه و ستارگان و نیز روشنی چراغ و آتش را باید ستایش كرد و در معابد برای ستارگان تندیس ساخت و نماز و آیینهای پرستش را رو به روشنایی یا اجرام فلكی بهجای آورد. در دساتیر ستارگان (ششكاخ) جزو خدایان بهشمار رفتهاند و بنابر عقیده پیروان آن، گردش جهان و نظم آن زیر نفوذ هفت سیاره و ستارگان متعددی است كه در آسمان مشاهده میگردند، و خدای دساتیر بارها و بارها پیامبران خود را دستور به ستایش ستارگان میدهد، چنانكه در (نامه هوشنگ فقره ۷، نامه جمشید فقره ۱۴، نامه فریدون فقره ۷ و جز اینها) ایشان، به پرستش بهرام و ناهید و تیر و غیره مأمور شدهاند. و نیز در فقره ۵۵ نامه یاسان آمده: «پس برابر ششكاخای و نماز كن و ششكاخ ستارگانند و آتش كه فروغندگانند». آنگاه در فقره بعد تأكید میشود چنانچه خواهی نمازت به یزدان برسد، باید در برابر ششكاخ نیز نماز بهجای آوری.
در نامه مهاباد فقرات ۶۳ و ۷۴-۷۱ مطالبی درباره سزا و كیفر كسانی كه زندبار یا جانوران سودمند را آزار میدهند و یا میكشند مطالبی ذكر شده و بر طبق آن باید از خوردن گوشت جانوران پرهیز كرد. اما در نامه زردشت فقره ۱۵۴ كشتن جانوران زیانبار (تندبار) نیكو شمرده شده است.
بنابر تعالیم دساتیر، مردگان را یا باید سوزاند، یا به خاك سپرد و یا در تیزآب انداخت. چنان كه در این باره در نامه مهاباد فقره ۱۵۴ آمده: «مرده را در خم تیزآب و تندآب یا در آتش یا خاك سپرید، آنچه فرسنداجیان (امت = پیروان دساتیر) درباره مرده كردهاند آن است كه پس از جدایی روان، تن را به آب پاك شویند و جامهای نیكو و بویا درو پوشانند، پس بدین گونه تن او را در خم تندآب اندازند چون گداخته شود آن آب را به جای دور از شهر برده ریزند ورنه بدین آرایش به آتش سوزانند یا گنبدی سازند و درون آن چاهی پهن كنند و آن را به سنگ وخشت و رشت استوار و سفید سازند و در كنارهای آن جایها باشد و تختها گذاشته مرده را برافراز تخت خوابانند یا خم در خاك فرو برند و در آن مرده را جادهند یا تابود به زمین نهان سازند و آن چه بیشتر بدان فرسنداجیان كار كردندی خم تند آب بود».
چنانچه دیدیم آموزههای دساتیری تركیبی است ناهمگون از مطالب آمیخته و گرفته شده از ادیان عقاید و مكاتبی مختلف كه بنیانهای فكری آن آشكارا با اصول ادیانی چون اسلام و زردشتی كاملاً مغایر و متضاد است. این دین ساختگی هر چند كاملاً رنگ اشراقی شدید دارد، در بسیاری از موارد از آن جداست. شاید همین دلیل پژوهشگر و ایرانشناس معاصر و بزرگی چون هانری كربن (Henri Corbin) را به اشتباه انداخته، بهطوری كه در مقدمه مجموعه مصنفات شیخ اشراق (جلد ۱، مقدمه بهزبان فرانسوی LVI-LIX) اذعان دارد كه دساتیر و افكار دساتیری، احیأ اندیشههای قدیم ایرانی و ادامه حكمت اشراق است. این سخن دور از تحقیق و همان ادعایی است كه پیروان آذر كیوان داشتهاند.
[↑] قدمت دساتیر و چاپ آن
برخلاف آنچه در دساتیر آمده كه مترجم و شارح آن را آخرین پیامبر، یعنی ساسان پنجم دانسته، نویسنده این كتاب (متن، ترجمه و شرح) باید كسی باشد كه ساسان پنجم نیز ساخته و پرداخته وی است و ظاهراً زبان ساختگی و جعلی او را نیز جز خود او كسی نمیدانسته، چه رسد به ساسان پنجم. اما تاریخ تألیف كتاب از عباراتی كه در نامه ساسان پنجم فقره ۳۱ آمده روشن میشود: «چون هزار سال تازی آیین را گذرد چنان شود آن آیین از جداییها كه اگر به آیین گر نمایند نداندش». بنابر این تاریخ تألیف باید حدود سال ۱۰۰۰ قمری یا ۱۵۹۲ میلادی باشد و این زمان درست مطابق است با روزگاری كه آذر كیوان مؤسس فرقه آذر كیوانی، از ایران به هند كوچ كرد. از طرفی چون در سراسر كتاب به واژههای هندی و سانسكریت برخورد میكنیم، معلوم میشود كه به احتمال قوی این كتاب در هند نوشته شده است. چنانكه در ابتدای این گفتار اشاره شد، ملافیروز در سال ۱۲۳۳ق (۱۸۱۸م) متن و ترجمه انگلیسی كتاب دساتیر را به چاپ رساند. پیش از چاپ این كتاب اولین كسی كه به وصف آن پرداخت سِرْ ویلیام جونز (Sir William Jones) خاورشناس معروف انگلیسی بود كه نام و وصف دساتیر را در كتاب دبستان المذاهب دیده بود. وی در سال ۱۲۰۳ق (۱۷۸۹ م)، این كتاب را از مهمترین آثار دینی ایرانیان قدیم و بهعنوان كتاب آسمانی و همسنگ اوستا و زند به شمار آورد.[۱٣]
از ابتدای پیدایش دساتیر و مطرح شدن آن در مجامع علمی، پژوهشگران و دانشمندان غرب و شرق نظرات موافق و مخالفی پیرامون آن اظهار كردند. از یك سو كسانی چون ویلیام جونز مذكور، ملافیروز دستور پارسیان هند (در مقدمه ترجمه انگلیسی دساتیر ۱۸۱۸ م)[۱۹]
برخلاف این نظریات، رشید شهمردان در تاریخ زرتشتیان[٢٢]
لازم به ذكر است كه با تمام این مباحث، هنوز هم كتاب دساتیر و چگونگی پیدایش و قدمت آن در هالهای از ابهام قرار دارد و بههیچ وجه در این خصوص نمیتوان نظریه قطعی ارائه نمود. اما هر چه هست چنانكه اشاره شد، به دستور سرجان ملكم و با ترجمه ویلیام ارسكین و با كوششهای ملافیروز، با متن این كتاب همراه با ترجمه آن در ۲ جلد در ۱۲۳۳-۱۲۳۵ ق / ۱۸۱۸-۱۸۱۹ م در بمبئی انتشار یافت. جلد اول شامل متن (با ترجمه و تفسیر منسوب به ساسان پنجم) و فرهنگ لغات و جلد دوم حاوی ترجمه آن به زبان انگلیسی است. این كتاب در ۱۲۶۴ ق (۱۸۴۸ م) بهدست ملاكیقباد با مقدمهای مبسوط به زبان گجراتی ترجمه شد و نزدیك به ۷۰ سال بعد از ترجمه اول، بار دیگر در آمریكا به قلم میرزا محمدهادی ترجمه و در شمارههای مجله »Platonist« انتشار یافت. متن آن نیز دوباره در سال ۱۳۰۵ ق (۱۸۸۸ م) در بمبئی به چاپ رسید و در همان سال دهونجی بهوی جمشید جی مدهورا ترجمه انگلیسی ملافیروز را در همان شهر به چاپ رساند.[٢۴] كه متأسفانه كاری است شتابزده و پر غلط.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- ]. ملافیروز بن ملاكاوس، دساتیر آسمانی، چاپ بمبئی ۱۸۸۸ م، ۱۲۷۵ یزدگردی، چاپخانه دت پرشاد، ص۲۲۶.
[٢]- در اینجا ذكر این نكته الزامی است كه تاكنون هیچ یك از نویسندگان و خاورشناسان ایرانی و خارجی - كه درباره دساتیر تحقیقاتی نموده و مطالبی نوشتهاند - نتوانستهاند با اطمینان و مستند ذكر كنند كه كتاب دساتیر توسط چه كسی و با چه هدفی و در چه زمانی و درچه سرزمینی نوشته شده است، و اما آنچه با قطعیت میتوان گفت این است كه این كتاب در سرزمین هند انتشار یافته.
[٣]- فرهنگ لغات دساتیر، به خط خود ملافیروز، كتابخانه ملافیروز در بمبئی، به شماره RII, 26
[۴]- پورداود، فرهنگ ایران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۵۵، ص ۳۱.
[۵]- پورداود، فرهنگ ایران باستان، ص ۳۱. آقای پورداود در توضیح این مطلب در پاورقی مینویسد: «در اوستا كه كهن ترین آثار كتبی ایران است بالاتر از عدد بئور baeھvar (=بیور) كه ده هزار باشد، نیامده و ده هزار بار ده هزار (صد ملیون) كه در فقره ۱۰ اردیبهشت یشت آمده نیز همان تكرار كلمه بیور است».
[٦]- فرهنگ ایران باستان، پیشین، ص ۳۹.
[٧]- نقل از: فرهنگ ایران باستان، پیشین، ص ۴۴.
[٨]- نگاه كنید به: همان، ص ۲۰؛ برای آگاهی از برخی از پژوهشها و منابع نگاه كنید به آخرین گفتار در این مقاله با عنوان «قدمت دساتیر و چاپ آن». نكته قابل ذكر كه استاد پورداود نیز بدان اشاره نموده این است كه ملافیروز ظاهراً به هیج وجه احتمال نداده كه دساتیر آسمانی، دین نامهای جعلی و ساخته مردی متقلب باشد و شاید به همین خاطر است كه همه جا از آن با آب و تاب یاد كرده و آن را كتاب مقدس و صحیفه آسمانی میخواند و به گفته پورداود: «آنچنان كه در ایران پنداشتند حقیقتاً دساتیر از نوشتههای دینی ایران باستان است و كتابی است در ردیف اوستا و زبانش یادگاری است از روزگاران گذشته؛ این است كه نویسندگان دوره ناصرالدین شاه برای این كه چیز نو به بازار آورند به تاراج دساتیر دست گشودند، اما هیچ كدام از خود نپرسیدند اگر دساتیر درست است چرا هیچ یك از فرهنگهایی كه پیش از برهان قاطع نوشته شده، لغتهای آن را یاد نكردهاند، چرا در اشعار شعرای پیش از خودشان یكی از این لغتها هم دیده نمیشود، چرا در هزارها كتاب نظم و نثر سخنی از مهاباد و جی افرام و شاكلیو و یاسان نیست، چرا از خود دساتیر پیش از انتشارش در هیچ جا نام و نشانی نبود». (رك: همان، ص ۴۴).
[۹]- فرهنگ ایران باستان، پیشین، صص ۴۶-۴۷.
[۱٠]- نامه جی افرام، فقره ۷۰؛ و نیز: ترفند پیغمبرسازان و دساتیر آسمانی، گزارش علمی اصغر مصطفوی، انتشارات بامداد، چاپ نخست، ۱۳۷۰، ص ۲۴۷.
[۱۱]- دایرهٔالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۴، «آذر كیوان»، فتحالله مجتبایی، ج ۱، ص ۲۵۱.
[۱٢]- همان
[۱٣]- بنمتان ویلیام جونز در ششمین اجلاسیه سالانه گفتار درباره ایرانیان، انجمن آسیایی بنگال، ۱۲۰۳ ق / ۱۷۸۹ مJones, William, »The sixth Discours on the Persians«, in Asiatic Researches of Bengal, 1789, vol. II/ pp. 43-66.[۱۵]- تاریخ ایران، سر جان ملكم، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ هند، ۱۳۳۰ ق / ۱۸۸۶ م، صص ۷ و ۸۳-۸۴.
[۱۴]- the Desatir or sacred writings of the ancient persian prophets, carefully published by Mulla Firuz Bin Kaus, vol. II (English translation), Bombay, 1818, pp. 305-316.
[۱٦]- Erskin, William, »On theAuthority of the Desatir, with Remarks on the Account of the Mahabadi Religion Contained in the Dabistan«, in Transactions of the Literary Society of Bombay, 1819, vol. II / 362-395.[۱٧]- دایرهٔالمعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج ۱، صص ۲۵۷ - علاوه بر دوساسی، نوریس Norris هم در (مجله آسیایی Asiatic Journal، ۹/۴۲۱-۴۳۰، چاپ ۱۲۳۵ ق / ۱۸۲۰ م)، مطالب و زبان دساتیر را مجعول و بیاساس خواند و معتقد بود كه در آغاز ورود اسلام به ایران در سده هفتم میلادی (اول هجری) ایرانیانِ زرتشتی مذهب برای مقابله با دین جدید و كتاب آسمانی آن، از خود دین و كتابی ساختهاند.
[۱٨]- فرهنگ نظام، داعی الاسلام، ج ۱، مقدمه ۲۹-۳۳؛ فرهنگ ایران باستان، پورداود، دانشگاه تهران، ۱۳۵۵، ص ۱۷ به بعد؛ تاریخ زرتشتیان، فرزانگان زرتشتی، رشید شهمردان، انتشارات فروهر، ۱۳۶۳، ص ۶۹۱؛ دساتیر كتاب آسمانی نیست، رشید شهمردان، چاپخانه هور بمبئی، ۱۹۲۸ م؛ و نیز:Wilson, John., The Parsi Religion, Bombay 1843, p. 409-411؛ Modi, J. J., »A Parsee High Priest (Dastur Azar Kaiwan, 1529-1614 A. D.), with His Zoroastrian Disciples in Patna, in the 16th and 17th century«, in: Oriental Comference Papers, Bombay 1932, p. 283-288.[۱۹]- رشید شهمردان، تاریخ زرتشتیان، انتشارات فروهر، چاپ نخست، ۱۳۶۳، صص ۶۹۰-۶۹۱.
[٢٠]- همان، صص ۶۸۸-۷۰۵.
[٢۱]- همان، صص ۶۹۴-۶۹۵.
[٢٢]- برای اطلاعات بیشتر و متن نامه رك: همان، صص ۶۹۶-۷۰۳.
[٢٣]- Madhora, Dh. J., Preface to the Desatir or the Sacred writings of the Ancient Persian Prophets (second edition), Bombay, 1888.[٢۴]- ترفند پیغمبرسازان و دساتیر آسمانی، گزارش علی اصغر مصطفوی، چاپ نخست نوروز، ۱۳۷۰، پخش انتشارات بامداد.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
حسینی آصف، سید حسن، دساتیر آسمانی، دیننامه جعلی زرتشتیان، مجلۀ هفت آسمان - بهار ۱۳٨٦ - شماره ۳۳، صص ٢۱۹-٢۳٨؛ برگرفته از منابع زیر:
□ پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۵۵.
□ شهمردان، رشید، تاریخ زرتشتیان و فرزانگان زرتشتی، انتشارات فروهر، ۱۳۶۳.
□ ــــــــــــــــــ ، دساتیر كتاب آسمانی نیست، بمبئی: چاپخانه هور، ۱۹۲۸ م.
□ داعی الاسلام، فرهنگ نظام، ج ۱ ، مقدمه ۲۹-۳۳
□ ملافیروز بن ملاكاوس، دساتیر آسمانی، چاپ بمبئی ۱۸۸۸ م، ۱۲۷۵ یزدگردی، چاپخانه دت پرشاد.
□ ــــــــــــــــــ ، فرهنگ لغات دساتیر، كتابخانه ملافیروز در بمبئی، به شماره RII, 26
□ مجتبایی، فتحالله، دایرهٔالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آذر كیوان»، تهران، ۱۳۷۴.
□ مصطفوی، علیاصغر، ترفند پیغمبرسازان و دساتیر آسمانی (گزارش)، چاپ نخست نوروز، ۱۳۷۰، پخش انتشارات بامداد.
□ ملكم، سر جان، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ هند، ۱۳۳۰ ق / ۱۸۸۶ م.
□ نامه جی افرام، فقره ۷۰.
□
□ Jones, William, »The sixth Discours on the Persians«, in: Asiatic Researches of Bengal, 1789.
□ The Desatir or sacred writings of the ancient persian prophets, published by Mulla Firuz Bin Kaus, vol. II (English translation), Bombay, 1818.
□ Erskin, William, »On the Authority of the Desatir, with Remarks on the Account of the Mahabadi Religion Contained in the Dabistan«, in: Transactions of the Literary Society of Bombay, 1819.
□ Wilson, John., The Parsi Religion, Bombay 1843 Modi, J. J., »A Parsee High Priest (Dastur Azar Kaiwan, 1529-1614 A. D.), with His Zoroastrian Disciples in Patna, in the 16th and 17th century«, in: Oriental Comference Papers, Bombay 1932.
□ Madhora, Dh. J., Preface to the Desatir or the Sacred writings of the Ancient Persian Prophets (second edition), Bombay, 1888.