[رجالشناسی] [تاریخ علم]
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (زادهٔ ۳٦۲ هـ.ق - درگذشتهٔ ۴۴٠ هـ.ق)[۱]، دانشمند بزرگ و ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس و تاریخنگار بزرگ آریاییتبار[٢] سده چهارم و پنجم هجری خراسان بزرگ است. بیرونی را یکی از بزرگترین دانشمندان خراسانی، و بزرگترین دانشمند مسلمان و حتی همه اعصار میدانند.[٣] همینگونه از او بهعنوان پدر علم انسانشناسی و هندشناسی نیز یاد کردهاند[۴].
ابوریحان بیرونی، طی دورۀ حیات خود با سلسلههای آریایی سامانیان و خوارزمشاهیان در خراسان بزرگ - که این هر دو امارت بهدست سلطان محمود غزنوی برافتاد - و با سلسلههای پارسیتبار دیلمی آل زیار - در گرگان و طبرستان - و آل بویه در جبال و فارس و عراق - که این دو امارت هم بهدست سلطان طغرل سلجوقی برافتاد - همعصر بوده است[۵].
[↑] زندگینامه
ابوریحان محمد فرزند احمد خوارزمی، در ٣ ذیحجه بهسال ۳٦۲ قمری (۴ سپتامبر ۹٧۳ میلادی)، در «بیرون» شهرستان کاث (شمال شرقی «خیوه» بر کرانۀ راست آمودریا) که در قلمرو سامانیان بود، در یک خانوادۀ گمنام خوارزمیتبار زاده شد[٦] و بههمین سبب به «ابوریحان بیرونی» شهرت یافته است[٧].
هر چند هیچ اطلاعی در بارۀ اصل و نسب و دورهی کودکی بیرونی در دست نیست[٨]، اما گفته میشود که دوران كودكی را در خوارزم گذراند و در آن ایام، برای یك دانشمند یونانی نمونههای گیاهان و دانهها و میوهها را گرد میآورد؛ بدین ترتیب، از همانزمان به مطالعهی طبیعت علاقهمند شد[۹] و به گفتۀ پرویز سپیتمان، از دورۀ نوباوگی خصلت جستجوگری و استعداد تتبع و تحقیق علمی در وی نمایان و شکوفا گردید[۱٠].
[↑] آثار
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-ایرانیان امروزی - به پیروی از سنت ناسیونالیسم معاصر - سعی دارند که ابوریحان بیرونی را «ایرانی» معرفی کنند. از آنجا که اصطلاح «ایرانی» بهسبب اینکه امروزه اهل یا ملیت منسوب به کشور ایران کنونی است، غلطانداز میباشد، چنانکه پرویز سپیتمان (اذکائی)، مترجم کتاب «آثار باقیه» ابوریحان بیرونی که چندین کتاب و رساله دربارۀ احوال و آثار و آرای ابوریحان بیرونی نگاشته یا ترجمه کرده، او را «از بزرگترین دانشمندان ایرانی دورۀ اسلامی» خوانده است. البته بهقول خود ابوریحان بیرونی،در کتاب «الآثار» صفحۀ ۵٦: «شاخهای از درخت تناور ایرانیاند» که مسلماً بر بنیاد آثار آن دوره، واژۀ «ایران» و «ایرانی»، بیشتر مترادف بوده با «خراسان» و «خراسانی».
[٣]- جرج سارتن، تاریخ علم، ترجمهٔ احمد آرام، ج ...، ص ...
[۴]- Akbar S. Ahmed (1984), «Al-Beruni: The First Anthropologist», RAIN 60[۵]- مقدمۀ مترجم (پرویز سپیتمان) بر کتاب آثار باقیه ابوریحان بیرونی، ص الف.
[٦]- همانجا، ص ج
[٧]- ابوریحان بیرونی، وبسایت تبیان
[٨]- ابوریحان بیرونی، دانشناۀ رشد.
[۹]- ابوریحان بیرونی، وبسایت تبیان
[۱٠]- مقدمۀ مترجم بر کتاب آثار باقیه ابوریحان بیرونی، ص ج.
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]