[...] [...]
حس ششم (به انگلیسی: Sixth sense) یا درک ماواری طبیعه (به انگلیسی: Extrasensory perception) که فرد به کمک حسی که وابسته بههیچ یک از حواس پنجگانه فیزیکی نیست و از طریق ذهن دریافت اطلاعات داشته باشد[۱]. از نظر روانشناسی، انسانها گاهگاهی، پیامهای نامحسوس را میگیرند و به نکات ناگفته، بهتر پی میبرند. گفته میشود این حس، بهطور کلی، در زنان قویتر از مردان است[٢].
[↑] پیشینهی تاریخی
سابقه حس ششم به عهد باستان برمیگردد و گفته میشود در بسیاری از فرهنگهای باستانی افرادی بودهاند که توسط چنین خصوصیتی با مردگان، ارواح و مواردی مشابه ارتباط برقرار میکردند.
در سال ۱۹۳۰ میلادی جیبیراین در کارولینای شمالی به همراه همسرش در مورد این حس بررسی کردند و آقای راین از یک سری کارت ساده با نام کارتهای زنر (Zener)، استفاده کرد که اکنون به آن کارتهای درک ماورای حواس یا حس ششم میگویند. این کارتها اشکال دایره، مربع، خطوط پیچدار، علامت به علاوه و ستاره را دارند. از هر علامت ۵ کارت در یک بسته ۲۵ تایی وجود دارد. یک سری کارت با ردیف خاصی چیده میشوند و فرد مورد نظر باید طرز چینش آن را حدس زده با حس ششم آن را درست بچیند. در سالهای بعد تحقیقات متفاوتی نیز روی این حس انجام شد.
در حال حاضر بحث در مورد این حس با نگرانیهای متخصصان علوم طبیعی همراه است چون معتقدند شواهد آماری آزمایشگاهی اثبات شدهای در این مورد وجود ندارد و اگر هم نتایج آماری وجود داشته باشد، بسیار اندک و ضعیف است. اما افرادی که در مورد این موضوع تحقیق میکنند معتقدند مطالعات بیشماری نشان میدهد که افراد خاصی همواره نتایج قابل توجهی از خود نشان دادهاند و حتی بعضی از آنها نتایج شاخص و بالایی از این حس در خود نشان میدهند که اصلا قابل اغماض نیست.
یک باور عمده وجود دارد مبنی بر این که حس ششم در افراد هیپنوتیزمشده هم دیده میشود. افرادی که حس ششم قوی دارند بدون وجود شواهد و دلایل تجربی یا قابل درک با حواس پنجگانه میتوانند موارد و وقایعی را حدس بزنند. آقای کارل سارجنت، روانشناس دانشگاه کمبریج، وقتی در مورد رابطه حس ششم و هیپنوتیزم شنید؛ آزمایشی را طراحی کرد که این ارتباط را اثبات کند. او ۴۰ دانشجوی دانشگاه را انتخاب کرد که هیچکدام سابقه حس ششم قوی نداشتند. آنها را به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی که قبل از انجام آزمایش با کارتهای زنر هیپنوتیزم شدند و گروه دوم یا گروه کنترل که باآزمایشکارتهای زنر بخش شده بودند. در گروه دوم متوسط امتیاز از ۲۵، فقط ۵ بود و کاملا به شانس و احتمال بستگی داشت اما در افرادی که هیپنوتیزم شده بودند امتیاز از ۲۵، حدود ۱۲ بود. نتیجهای که سارجنت گرفت این بود که حس ششم با ذهن آزاد و رها و سطوح اصلی و عمقی هشیاری ارتباط دارد. در تحقیقات روانشناسی بر پایه همین ارتباط و اصل از هیپنوتیزم برای ایجاد حس ششم در سطوح بالا استفاده شده است. بررسیهای بعدی هم این ارتباط را تایید کرده است چون دانشمندان معتقدند ذهن بیدار، هشیار و فعال که تحت تاثیر ورودیهای مختلف ذهنی و محیطی قرار میگیرد، کمتر میتواند از حس ششم خود (اگر وجود داشته باشد) استفاده کند.
با وجود اینکه شواهد روزافزونی نشاندهنده وجود حس ششم است اما این موضوع با قوانین فیزیکی قابل توجیه و توضیح نیست. ضمن اینکه حس ششم به هوشیاری و ضمیر باطن بستگی دارد و این موضوع از عملکرد مغزی جداست. همزمان برخی تحقیقات فیزیک کوانتوم به وجود جهانی ثانوی که غیرمادی است، اشاره کرده است و به همین دلیل، برخی دانشمندان وجود حس ششم را که به ماوراءالطبیعه مربوط است ممکن دانستهاند؛ چون دانشمندان آن را به بخش ناخودآگاه ذهن و حافظه مربوط دانستهاند.
حس ششم یا درک ماورای حواس از موضوعاتی است که همیشه بحثبرانگیز بوده. در تعریف این حس میگویند: «درک اطلاعاتی است که از طریق حواس شناخته شده (لامسه، بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی) قابل شناسایی نیست و با تجربههای قبلی درک نمیشود.» ابداع واژه حس ششم یا درک ماورایحواس توسط یک روانشناس آلمانی به نام رادولف تیشنر انجام شد و یک روانشناس دانشگاه دوک با نام جیبیراین آن ایده را برای برخی قابلیتهایی روانی مثل تلهپاتی به کار برد. البته جوامع علمی این موضوع را هنوز رسما نپذیرفتهاند چون پایه و شواهد علمی کافی نداشته و تئوری خاصی برای توضیح و توجیه آن وجود ندارد.
گروهی از دانشمندان آمریکایی کشف کردند که در مغز نوعی «حس ششم» وجود دارد که موجب میشود افراد به غذاهای پرکالری شیرین و پرچربی تمایل پیدا کنند.
تیم تحقیقاتی دانشگاه دوک آمریکا که نتایج تحقیقات خود را در تازهترین شماره مجله «نورون» منتشر کردهاند، مکانیزمهایی را شناسایی کردند که سیستم پاداش مغزی را فعال میکنند. در حقیقت این مکانیزمها همانند نوعی «حس ششم» مغز عمل میکنند که توانایی تشخیص قندها، چربیها و هیدراتهای کربن را دارند و تمایل افراد به غذاهای پرکالری وابسته به این مکانیزمها است.
این کشف میتواند به ارایه توضیحات بهتری در خصوص دلایل ابتلا به چاقی مفرط کمک کند.
این دانشمندان در بررسیهای خود از موشهای آزمایشگاهی اصلاح ژنتیکی شدهای استفاده کردند که دارای یک بخش کلیدی از گیرندههای طعم که شیرینی را درک میکند، نبودند و بنابراین توانایی تشخیص طعمهای شیرین را نداشتند.
این محققان با انجام یک سری از آزمایشات این موشهای غیرحساس به شیرینی را با موشهای عادی مقایسه و تمایل آنها را به یک محلول محتوی شکر و یک شیرینی با کالری زیاد مشاهده کردند. میزان شیرینی این ماده شیرین ۶۰۰ برابر بیشتر از ساکاروز بود.
در این آزمایش مشخص شد که محلول آب و شکر نسبت به شیرینی حتی در موشهایی که توانایی درک طعم شیرین را نداشتند با استقبال بیشتری مواجه شد و این موشها تمایل خود را به خوردن محلول ملایم آب و شکر به جای استفاده از شیرینی بسیار شیرین نشان دادند.
در این خصوص این دانشمندان اظهار داشتند: «سیستم پاداش مغزی در کنار مناطق مغزی دیگری که به این حیوانات امکان شناسایی تحریکات خارجی مهمی را که برای بقای آنها اهمیت دارد، میتواند در نظر گرفته شود.»
در حقیقت این سیستم پاسخهای رفتاری حیوان را به روشی چندگانه که امکان رودررویی دوباره این تحریکات را در آینده فراهم میکنند، افزایش میدهد.
عنصر کلیدی در این سیستم «دوپامین» است. دوپامین یک انتقالدهنده عصبی است که با قدرت به طعم غذاها به خصوص غذاهای غنی از قندها و چربیها پاسخ میدهد.
به گفته این محققان، طعم یک مکانیزم کمکی است که به پیدا کردن پاداش واقعی یعنی کالری کمک میکند. درحقیقت نتایج این تحقیقات نشان میدهد که سیستم داخلی پاداش در موشها در اثر مصرف کالری و مستقل از طعم فعال میشود و سطوح دوپامین، هورمون سرخوشی، برپایه مصرف کالریها و نه در اثر طعم غذاهای مصرف شده افزایش مییابد.
به این ترتیب این تحقیقات میتواند به درک بهتر دلایل چاقی مفرط کمک کند و برای مثال توضیح دهد که چرا بعضی از افراد به مدت بسیار طولانی تمایل زیادی به خوردن غذاهای پرکالری دارند و هیچ تلاشی برای مصرف غذاهای کم کالری نمیکنند.
وقتی انواع حس ششم را در نظر میگیریم، مساله خواب هم به عنوان یک عامل مهم مطرح میشود و طبق نظر برخی دانشمندان خواب با تئوری دو نوع واقعیت همخوانی دارد. بر طبق این نظریهها خواب هم به دو گروه تقسیم میشود: خوابهای واقعی که در آنها اطلاعاتی روشن و واضح منتقل شده و معمولا مواردی در آن پیشبینی شده و هشدارهایی به فرد داده میشود و خوابهای غیرواقعی که حاوی تصاویری فانتزی و نمادین است. این دانشمندان بر این باورند که خوابهای واقعی از مسیرهای برقراری حس ششم است چون ضمیر خودآگاه به حداقل فعالیت رسیده است.
بعضی تئوریها به دو نوع ناخودآگاه اشاره میکنند که دومین آن را که به ابر ناخودآگاه همان روح یا خود برتر میشناسند و میگویند در قدرت حس ششم تاثیرگذار است. در این تئوری دو نوع واقعیت وجود دارد: یکی طبیعی و یکی ماورایی. گفته میشود که حس ششم وقتی بروز میکند که انسجامی بین این دو نوع واقعیت برقرار شود و انسجام هم زمانی اتفاق میافتد که موانع واقعیتها شکسته شود و این شکستگی، همیشگی نیست؛ یعنی فقط گاهی رخ میدهد، چون اگر دایم به وجود بیاید، تمام افکاری که در ناخودآگاه ماست به سمت ضمیر خودآگاهمان سرازیر میشود و ذهن قادر به تحمل این سیل اطلاعاتی نیست.
[↑] چهقدر میتوان به حس ششم اعتماد کرد؟
همواره توجه به مسایل عجیب و غریب برای بشر جالب بوده و شاید بههمین دلیل، حس ششم را میتوان یکی از این مسایلی دانست که اغلب انسانها برای یکبار هم که شده، به آن فکر کردهاند. اینکه بعضیها از طریق الهام یا یک حس درونی از برخی مسایل آگاه شوند یا هشدارهایی در مورد وقایع احتمالی بدهند، ذهن خیلی از دانشمندان را هم بهخود مشغول کرده است.
مساله حس ششم در بین حیوانات هم بحثبرانگیز است و بعضی دانشمندان معتقدند کوسهها حس ششم دارند و همین حس باعث میشود سیگنالهای الکتریکی را شناسایی کنند. البته بعضی دیگر از محققان معتقدند که کوسهها شبکهای از سلولهای ویژه در سرشان دارند که این سلولها میتوانند الکتریسیته را شناسایی کنند و با کمک آن میتوانند ماهیهایی که زیر شنها پنهان شدهاند را پیدا کنند چون این ماهیها با انقباضات عضلانی خود سیگنالهای الکتریکی ارسال میکنند که کوسه آنها را شناسایی میکند و این موضوع ربطی به حس ششم کوسه ندارد! محققان در تحقیقاتی به نقش ژنها و وراثت در مورد حس ششم پرداختهاند و متوجه شدهاند حین بررسی حس ششم با کارتهای زنر، میزان تشخیص ترتیب صحیح کارتها در دوقلوهای همسان بسیار مشابهتر از دوقلوهای غیرهمسان است. البته این محققان معتقدند این نتیجه ممکن است به دلیل روشهای آموزشی مشابه و یا تجربیات یکسان در بازیها باشد.
طبق گفته متخصصان، افرادی که حس ششم دارند، میتوانند بدون استفاده از حواس پنجگانه مواردی را حدس زده و در مورد آن اطلاع حاصل کنند. بعضی نظریهعجیبی دارند و معتقدند همه آدمها تا حدی چنین توانایی را دارند اما این قابلیت در بعضیها بیشتر است و نمود خاصی پیدا میکند. معمولا افراد با حس ششم قوی حس میکنند موردی خاص قرار است اتفاق بیفتد و آن مورد در واقعیت رخ میدهد. بعضی از این افراد خواب اتفاق خاصی را میبینند و آن اتفاق در بیداری عینا رخ میدهد. افرادی که حس ششم قوی دارند، در اغلب موارد خوابهای واضحتر و کاملا مشخصتری نسبت به سایرین میبینند و این خوابها را به خوبی به یاد دارند. بعضی از آنها تا حدی میتوانند با خوابهایشان تعامل برقرار کنند و حتی گاهی چیزهایی میبینند که دیگران نمیبینند و مسایلی را میشنوند که دیگران نمیشوند. تمایل این افراد به مسایل ماوراءالطبیعه بیشتر است. افرادی که حس ششم دارند، قوه و قابلیت خلاقه بسیار بالایی دارند و دلیل آن را دریافت اطلاعات از منابعی غیرمعمول میدانند. بسیاری از نابغههای دنیا مدعی هستند که چنین حسی دارند. بصیرت یا بینش روشن یا روشنبینی، قدرت دیدن مواردی است که ورای دامنه طبیعی بینایی است؛ به عنوان مثال، برخی از این افراد ادعا میکنند که میتوانند بدون هیچ دستگاهی برخی موجوداتی را که برای دیگران مرئی نیستند، ببینند. تلهپاتی توانایی ارسال و دریافت تصاویر ذهنی است و یا خواندن آنچه در ذهن دیگران وجود دارد؛ یعنی فرد مورد نظر بدون صحبت با دیگران میداند در ذهن آنها در لحظهای خاص دقیقا چه میگذرد. در این نوع حس ششم، افراد توانایی پیشبینی آینده را دارند و وقایع و اتفاقاتی که در آینده رخ میدهد به نحوی به آنها الهام میشود. گفته میشود در دنیا یکی از معروفترین نمونههایی که این حس را داشته، نوستراداموس پیشگو است.
در رابطه با حس ششم یا نیروی خارقالعاده ذهن انسان باید گفت، برخی افراد قادرند، وقتی که تلفن زنگ میزند، گاهی حس میکنند (در واقع حدس میزنند) پشت تلفن چه کسی است. یا برخی اغلب خواب میبینند، و در واقع؛ اتفاق میافتد و به حقیقت میپیوندد. اما در هر حال، نمیتوان حدس و گمانها یا خوابها را بهعنوان حقیقت محض پذیرفت. بنابراین، حس ششم، بیش از این، نمیتواند انسان را در درک واقعیت کمک کند. چون مبنا و پایهی آن حدس و گمان است؛ هر چند که معمولاً ادعا میشود فردی که قدرت الهام قبل از وقوع امر و بصیرت را داشته باشد، میتواند تا حدی در مورد وقایع آینده اطلاعاتی بدهد.
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]- بهعنوان مثال، وقتی مردی از همسر، و فرزندی از مادر چیزی را مخفی کند، همسر یا مادر بهراحتی میفهمد که اتفاقی افتاده است. بهعبارتی حس ششم در زنان قویتر از مردان است. زیرا، خانمها علائم شنیداری، دیداری، کلامی و غیرکلامی را بهسرعت میگیرند و هماهنگی یا عدم هماهنگی بین آنها را بهراحتی در افراد تشخیص میدهند. در نتیجه در گفتوگوهای رودرو، با توجه به اینکه مغز زن، صداها را بهسرعت تفکیک و طبقهبندی میکند و حرکتهای بدن و ایما و اشارهی طرف مقابل را زیر نظر میگیرد و هماهنگی بین گفتار و علائم دیداری و غیرکلامی نهفته در کلام را بهراحتی تشخیص میدهد و میفهمد که شوهر، فرزند یا طرف مقابل به او راست یا دروغ میگوید!
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]