فهرست مندرجاتبهیاد گوردُن چایلد از سرآمدان نسل خویش
باستانشناس (۱٨۹٢-۱۹۵٧ م)
- پیشدرآمد
- نسل اول و قرن نوزدهمیها
- نسل دوم: ظهور باستانشناسان جامعالطراف
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[↑] پیشدرآمد
نوشتن در مورد گوردن چایلد ساده نیست. آنگاه که سئوالها و مسائل به ذهن هجوم میآورند، در معرفی او درمانده میشوی!. سئوالهایی که پاسخ به آن واقعاً ساده نیست: آیا او باستانشناسی نظریهپرداز است؟ باستانشناسی میدانی چطور؟ آیا او از نسل باستانشناسان پایهگذار باستانشناسی قلمداد میشود، یعنی پیشرو است. یا اینکه میتوانیم او را در نسل دوم طبقهبندی کنیم. او باستانشناسی لیبرال است یا به باستانشناسی مارکسیستی و حتی باستانشناسی شوروی سابق علاقه نشان داده؟ او باستانشناسی سختنویس مانند نسل پس از خودش هست یا بیشتر باستانشناسی مردمی با قلمی ساده است. مباحث او که در طول عمر پربارش مرتب در سیلان و تغییر هستند مسائل تخصصی باستانشناسی هستند. یا به مسائل عام و عمومی در باستانشناسی میپردازد؟
این سئوالها اگر در مورد باستانشناسی قرن بیستم پرسیده شود، بسنده است. قرنی که جنگهای جهانی و طعم تلخ آن را در میراث بشری ماندگار کرد این سئوالها برایش زیاد نیست؛ اما آنگاه که درباره یک فرد میپرسیم، واقعاً فراتر از مقیاس توان یک انسان است!. آنگاه که در مورد گوردن چایلد مینویسیم ناگزیز لازم است درباره کل باستانشناسی قرن بیستم بنویسیم. در باره باستانشناسی قبل از جنگ، در مورد باستانشناسی ناسیونالیستی، در مورد باستانشناسی ملیگرایانهای که مقوم سیاستهای حاکمیتهای اروپای درگیر در دو جنگ جهانی خانمان سوز بودهاند. در مورد باستانشناسی امپریالیسیتی، در مورد باستانشناسی «مردان میانسال سفیدپوست طبقۀ متوسط» و منظرهایشان در تجزیه و تحلیل یافتههای باستانشناسی. چرا این مردان به گوردن چایلد مربوط میشوند و چگونه باستانشناسی مدرن هم به او ارتباط دارد. ساده است چون امثال او جاده صاف کنهایی بودند و که زمینهای نظری و عملی باستانشناسی نوین را پایهریزی کردند. راهی را ساختند و غلتک زدند که باستانشناسی مدرن و سپس فرامدرن دهها است از آن میروند و میآیند.
[↑] نسل اول و قرن نوزدهمیها
باستانشناسی در طول قرن نوزدهم با نسلی آغازیده شد که هم طیف و همسنخ نبودند. آنها گرچه همه بهعنوان باستانشناس شناخته میشدند اما واقعاً طیفهای ناهمگنی بودند. تامسن که واضع طبقهبندیهای دورهای است و با نام اعصار (گاهنگاری سه دورهای) امروزه شناخته میشود. در اصل سکهشناس بود. به طبقهبندی اشیأ در موزه کپنهاگ روی آورد و بدون اینکه خودش بداند در نسلهای بعد آنگاه که مرده بود مشهور شد. [از] روسأ باستانشناسی میدانی قلمداد میشود که تحت تاثیر روشهای زمینشناسی در میدان عمل بود و چنانکه از یادداشتهایش بر میآید ناگزیر از تعامل با دولتها بود تا بتواند بودجههای کاوشهایش را فراهم کند. و لوباک در اصل طبیعتشناس بود و از روشهای علوم طبیعی بهره میبرد. تحت تاثیر تطورگرایی بود و با پایه علوم طبیعی نه علوم انسانی این جسارت را داشت که نظریههای تطورگرایانه را در مورد انسان و گذشتهاش نیز بهکار ببرد. اینها و بیشمار دیگر نمونههایی از نسل اول باستانشناسی هستند. گویی در اواسط قرن نوزدهم نسلی از علاقهمندان به تاریخ و گذشته دور بودند که بیشتر با تیپ روشنفکری و کراوتزده و مباحث تئوریک شناخته میشدند. آنها احتمالاً در اروپای قرن نوزدهم نسل دانشگاه رفته میراثدار مباحث مجموعهداران و موزهدارن قرن نوزدهم هستند. گوردن چایلد همسن و سال این طیف قلمداد میشود و از آنجا که بزرگشدۀ اروپا نیست و در استرالیا رشد نمو کرده است باید داشتههای ذهنی (ابژههای نسلی) و پیشینهی مخصوص خود را داشته باشد.
طیف گستردهای از باستانشناسان قرن نوزدهم کسانی هستند که در یونان و کاپادوکیه، کشورهای خاورنزدیک و آسیای میانه بهخصوص در مصر و شمال آفریقا به کاوشهای گسترده میپردازند. کاوشهایی که تم عتیقهجویانه را بهعنوان میراثی از پیشینهاش دارد. سئوالهای تاریخی و متون کشف رمزشده را میداند و میخواند. تحت تاثیر زبانشناسی تاریخی و قومشناسی تاریخی قرار میگیرد. با رویکردهای سیاسی استعمار همکاری میکند. غنای موزههای معاصر اروپا و آمریکا شمالی میراث فعالیتهای این باستانشناسان است. اما همین نسل که برخی استادان و برخی همنسلان گوردن چایلد هستند کمتر در مورد اروپا و باستانشناسی آن کار میکنند. بهعبارتی احتمالاً باستانشناسان اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم وابسته به متون هستند. در مورد باستانشناسی که مکمل تاریخ عمل میکند این جسارت را در خود نمیبینند که در مورد موطن خویش با همکاران تاریخی خود شانه به شانه شوند. باستانشناسی اروپا قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و نسبت آن با تاریخ بهنظر میرسد مانند نسبت انسانشناسی و جامعهشناسی است. انسانشناسان بیشتر علاقهمند بهکار پژوهش در بیرون از اروپا هستند و با مردمنگاران و مردمشناسان همکاری میکنند. در حالیکه جامعهشناسان به طرح مسائل در جوامع شهری و اروپایی میپردازند. اکثر باستانشناسان اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در بیرون از اورپا به فعالیتهای گسترده میپردازند. احتمالاً آزادی عمل بیشتری در مستعمرات و کشورهای کمتر توسعهیافته دارند و البته بیشتر به آثار مورد علاقهشان دست مییابند تا اروپایی که از نظر اثار دورانهای تاریخی و آغاز تاریخی غنی نیست. منابع تاریخی روائی غنی هم در مورد آن وجود ندارد. رقیبان سرسختی چون محققان تاریخ هم در دانشگاهها همراهشان هستند. گوردن چایلد از این نظر سر آمد است. او تئوری میداند تئوری را بهکار هم میبندد. در مورد اروپا جسارت سازماندهی اطلاعات باستانشناسانه را بهخود داده است. گرچه در مورد آسیا هم تحقیقات گستردهای دارد. اما احتمال میرود پیشینهی رشد و نمواش در استرالیا و آشنایی و تحصیلاتاش در فلسفه این توانایی را به او داده که نظریههایش را با اطلاعاتی فراتر از اروپا و آسیا با دادههای باستانشناسی بپروراند. آنگاه که به بررسی نوشتههایش میپردازیم انتشار طیف گستردهای از تخصص گرفته تا طرح مسائل عام موجب میشود که در جامعه اروپایی دنبال مخاطب در بین طبقات متوسط و تودههای مردم و البته تحصیلکردهها باشد. طرح مسائل عام مانند «پیشرفت» یا حتی پرداختن و تفسیر دادههای باستانشناسی در راستای تجزیه و تحلیلهای اقتصادی و تاکید بر اقتصاد معیشتی بهنظر میرسد مدخلهای است که بافت جامعه اروپایی گرفته است. تأکید بیش از اندازه بر فنآوری و چارچوب تحلیلی با تأکید بر تحولات فنآورانه در نسل پیشین او مشاهده میشود اما در او به اوج میرسد و این به نظر تحت تاثیر بافت جامعه اروپایی است.
[↑] نسل دوم: ظهور باستانشناسان جامعالطراف
انباشت اطلاعات باستانشناسی که حاصل فعالیتهای نسل پیشین است در اوایل قرن بیستم نسلی از باستانشناسان را پدید میآورد که هم از نظر منطقهای هم از نظر تئوری و هم از نظر دورهای میتوان آنها را جامعالطراف خواند. این گزاره به این معنی نیست که همه آنها چنین خصوصیتی دارند بلکه به این معنا است که در بین آنها کسانی هستند که سرامد قلمداد شده و هم در زمینه تئوری و هم در باستانشناسی میدانی همچنین در طبقهبندیها موزهای تجربههایی دارند. گوردن چاید یکی از این سرآمدان است. نه یک سرامد معمولی بلکه باستانشناسی که در طول زندگی است انبوه تئوریها را در عرصه باستانشناسی به آزمون میگذارد. تئوریها اقتصادی، تئوریهای انسانشناسی مانند انتشارگرئی و البته تئوریهای تطوری خصوصاً تطور جوامع انسانی را بهطور عام و با زبان و بیانی شیوا بحث و بررسی میکند. در نهایت به تئوریهای مارکسیستی روی میآورد و در فراتر از مارکسیسم رایج در محافل اروپایی در سفر به شوروی سابق سعی میکند با مارکسیسم حاکمیتی شوری سابق نیز تبادل و تعامل داشته باشد.
گوردن چایلد از باستانشناسان پوپای باستانشناسی سنتی یا تاریخی – فرهنگی است که زمینههای شکلگیری پایههای باستانشناسی تخصصی شده نو را فراهم میکند. پویایی او خصوصاً در زمینه پرداختن به نظریههای مختلف و بهکار بردن نظریهها در باستانشناسی دارای اهمیت فوقالعادهای است.
مرگ نابهنگام او که در طی یک بررسی و بازدید میدانی اتفاق افتاد بن بست باستانشناسان جامعالطراف بود. تئوریپرداز و باستانشناس پشت میزنشینی که در اواخر دهه ششم زندگیاش برای بازدید رفته بود از صخره سقوط کرد و جسدش پس از دو روز پیدا شد. او از سرآمدان نسلی بود که در میدان عمل باستانشناس میدانی بودند در کاربست تئوریها و سازماندهی دادههای باستانشناسی در قالبهای کلی تلاشهای فراگیری کردند و باستانشناسی تحلیلی اروپایی را بهعنوان یکی از رویکردهای باستانشناسی مدرن زمینهسازی کردند[٢].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- دکتر عمران گاراژیان، استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه نیشابور و پژوهشگر میهمان در موسسه باستانشناسی خاور نزدیک دانشگاه آزاد برلین و مدیر گروه فرهنگ خراسان در انسانشناسی و فرهنگ است.
[٢]- عمران گاراژیان، بهیاد گوردُن چایلد از سرآمدان نسل خویش، وبسایت انسانشناسی و فرهنگ؛ برگرفته از: گوردون چایلد در ویکیپدیا
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت انسانشناسی و فرهنگ