فهرست مندرجاتآریایی در گذر تاریخ
مردمان آریایی کیستند؟
- زبانها و مردمان هندواروپایی
- آریا و آریایی در ایران باستان
- آریا و ایران امروز
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
واژهی آریایی در گفتمان ملی، زبانی و نژادی ایران امروز بارها تکرار شده و میشود اما مفهوم این واژه چیست؟ این واژه بهچه کسانی یا چه تمدنهایی اشاره دارد؟ آیا ایرانیان امروز آریایی هستند؟ چنان که خواهیم دید مفهوم این واژه در تمدنهای مختلف و در گذر زمان بارها دستخوش دگرگونی شده است. منظور ما از آریایی در ایران امروز کدام یک از این مفاهیم است و کدام باید باشد؟
[↑] زبانها و مردمان هندواروپایی
در سده هجدهم میلادی دانشمندان اروپایی به رابطهای قدرتمند میان زبانهایی چون لاتین (زبان رسمی روم باستان و دین مسیحیت)، یونانی، فرانسوی و آلمانی پی بردند. در ابتدا گمان میشد این شباهتها به دلیل همزیستی درازمدت در کنار یکدیگر و مبادله فرهنگی گویشوران آنها بوده است اما پس از چندی با رمز گشایی گویشهای کهن و بررسی واژگان کلیدی روشن گردید که همه این زبانها ریشهای مشترک داشته و از یک زبان مادر مشتق شدهاند. با تحقیقات بیشتر مشخص گردید که بسیاری از دیگر زبانهای اروپایی همچون گروه سلتی (مانند ولزی و ایرلندی) و گروه اسلاوی (مانند روسی، اوکراینی، صربی و بلغاری) نیز به همین خانواده تعلق دارند. تحقیقات بیشتر و رمزگشایی کتیبههایی باستانی خاورمیانه و هندوستان روشن کرد که زبانهایی که در این منطقه با فاصله قابل توجه از اروپا و در گذشتهای بسیار دور رواج داشتهاند نیز شباهتهایی بنیادین با زبانهای اروپایی دارند. با پیشرفت علوم زبانشناسی و باستانشناسی بسیاری از زبانهای باستانی فراموش شده نیز شناسایی شده و در این گروه قرار گرفتند و روشن گردید که این خانواده از گذشتهای دور در گسترهای پهناور پراکنده شده است. این خانواده زبانی امروزه با نام علمی «زبانهای هندو اروپایی» شناخته میشود اما در ابتدا نامی دیگر داشت و مفهوم آن تنها مختص به زبان نبود.
گسترهی گویشوران امروزین زبانهای هندواروپایی در آسیا و اروپا
در بررسی نگاه دانشمندان به این خانواده زبانی در سدههای هجده و نوزده میلادی باید همواره هنجار رایج نگرش به زبان و مردمان مختلف در تمدن غرب را در خاطر نگاه داشت. تفکری مبتنی بر تفاوت بنیادین نژادها و مردمان مختلف و برتری برخی مردمان بر دیگران. این تفکر که در طول سدهها با عنوان برتری «سفیدان اروپایی» بر «سفیدان پست» و «رنگین پوستان» در جهان حکم رانده بود با شناسایی زبانهای هندو اروپایی اکنون صاحب بنیانی علمی گشت. در این دوره برای اولین بار مردمان مختلفی که به این زبانها گفتگو میکردند نامگذاری شدند و چندی از دانشمندان برجسته این زمینه برای توصیف این مردمان از واژه «آریایی» استفاده کردند. برخی پژوهشهای علمی آن دوره قائل بر آن بود که خواستگاه این خانواده زبانی هندوستان است. با بررسی زبانهای هندی، واژه «آریایی» که در این زبانها به معنی نجیبزاده است و از گذشته مورد استفاده بزرگان و اشراف هندوستان بود بهعنوان نام این خانواده زبانی و گویشوران آن انتخاب شد. انتخاب این واژه که در هندوستان بههیچ عنوان در موردنژاد یا زبان به کار نمیرفت برای توصیف یک گروه زبانی حکایت از دید نژادگرایانه رایج و پذیرفته شده آن دوران دارد. تفکر حاکم بر اروپا قائل به آن بود که مردمان آریایی زبان متمدنترین مردمان هر دوره از تاریخ بشری بودهاند و این نشانگر توانایی ذاتی این مردم در پیشرفت و حکومت بر دیگران مردمان است.
این دانشمندان در جستجوی خواستگاه زبانهای آریایی و مردمان اصیل آریایی نظریات مختلفی را مطرح نمودند. مردمان اصیل آریایی در اینجا به معنی مردمانی بود که از نظر نژادی بیشترین شباهت را به گویشوران باستانی زبان آریایی داشتند. این جستجوی علمی تا به امروز نیز ادامه دارد و تا کنون فرضیات بسیاری مردود دانسته شده و تنها چندین نظریه همچنان دارای ارزش علمی هستند. در سالهای پایانی سده نوزده میلادی و دهههای آغازین سده بیستم نظر اکثریت دانشمندان قائل بر آن بود که اصیلترین مردمان آریایینژاد در شمال اروپا ساکن هستند که کمتر از دیگر آریایی زبانها با سایر نژادها آمیخته شدهاند. یکی از سرشناسترین این دانشمندان «مدیسون گرانت» آمریکایی بود که در کتاب خود با عنوان «گذر نژاد برتر» به سال ۱۹۱۶ میلادی نژادهای بشری را به گروههای مهم دسته بندی کرد. در این گروه گویشوران زبانهای آریایی برترین مردمان شناخته شدند. اما دسته بندی نژادی به اینجا ختم نمیشد. مردمان آریایی زبان به سه گروه نوردیک، مدیترانهای و آلپاین دسته بندی میشدند. مردمان نوردیک برترین گروه نژادی بودند. نوردیکها که کمترین اختلاط با دیگر نژادها را داشتند چه از نظر فیزیکی و چه از نظر روانی و فرهنگی تواناترین انسانها و لایق حکومت بر جهان بودند. گروه مدیترانهای که بیش از نوردیکها با مردمان پست آمیخته شده بود اگرچه در هنر و فرهنگ صاحب استعداد بود اما به سطح مردمان نوردیک نمیرسید. گروه آخر مردمان «آلپاین» بودند که بیش از هر گروه دیگر سفید با سایرین آمیخته شده و تنها لایق قرار گرفتن در پایانترین طبقهنژاد برتر بودند. این تفکر در کشورهای شمال و مرکز اروپا مانند آلمان و اتریش و در کشورهای آمریکای شمالی با استقبال گسترده روبرو شد چنانکه آدولف هیتلر این کتاب را انجیل خویش مینامید. در این تفکر ایرانیان و هندیان که از سالهای دور واژه آریایی را به معانی مختلف به کار میبردند در دسته بندی آلپاین قرار میگرفتند. پس باید پرسید چرا تفکرات نژادی غالب بر اروپا در نیمه اول سده بیستم نام آریایی را برای گروه نژادی خود (همان نوردیکها در فرضیه گرانت) برگزیدند؟
نژادگرایان معتقد به برتری سفیدان شمال اروپا با مشکلی جدی روبرو بودند. مردمان کهن این منطقه هیچگاه به تنهایی موفق به تدوین خط نشده بودند و تنها اطلاعاتی که از آنان در دست بود از طریق منابع به جا مانده از یونانیان و رومیان باستان حاصل میشد. رومیان برای توصیف همسایگان شمالی خود از واژگان «ژرمن» و «نوردیک» استفاده میکردند. نژادگرایانی که معتقد بودند تباری برتر از رومیان باستان دارند حاضر نبودند نامی را که رومیان بر آنها گذاشته بودند بپذیرند، چرا که رومیان باستان بارها با ژرمنها به جنگ برخواستند و آنها را «بربر» به معنی وحشی و بیتمدن توصیف میکردند. این نژادگرایان در جستجوی نامی مناسبت برای هویت خویش برای بار دوم به سراغ ایران و هند آمدند. همانطور که گفته شد هندیان آریا را به معنی نجیبزاده و اصیل استفاده میکردند و ایرانیان نیز در متون کهن خود را آریایینژاد میخواندند. از این رو تفکر نژادی حاکم بر آلمان نام آریایی را برگزید. این طنز تلخ تاریخ بود که مدعیان برترین تمدن بشری ناچار به عاریت گرفتن نام خود از دیگر تمدنها بودند و تمدنی که نام را از آن به عاریت گرفتند در دستهای مادون خود قرار دادند. این تفکر حتی نماد اصلی خویش را هم از دیگر تمدنها به عاریت گرفت.
نماد چلیپای شکسته، گرنبند یافت شده در تپه مارلیک ایران با پیشینهای نزدیک به سه هزار سال
در نقد تفکر آریانیسم نازی مطالب گستردهای منتشر شده است اما با سقوط آلمان نازی پژوهش در زمینه زبانهای هندو اروپایی و خواستگاه این مردمان نه تنها فراموش نشد که با جدیت بیشتر در محافل علمی که از این پس از نژادگرایی فاصله گرفتند پیگیری شد. پژوهشهای نیمه دوم سده بیستم رمزگشای بسیاری از نادانستهها در مورد خانواده هندو اروپایی بود. در این مقاله به «فرضیه کورگان» که از بیشترین مقبولیت در محافل علمی برخوردار است خواهیم پرداخت.
فرضیه کورگان استپهای شمالی دریای سیاه را خواستگاه زبانهای اولیه این خانواده میداند. این زبانها به مرور زمان گسترش یافته و در اقصی نقاط اروپا و آسیا تبدیل به زبان رایج شدند.
گسترش زبانهای هندواروپایی مطابق فرضیه کورگان
مطابق این نظریه مردمان اولیه هندواروپایی که در اصطلاح علمی به «زبان نیا-هندواروپایی» گویش میکردند با اتکا به چندین نوآوری حساس توانستند سرزمینهای گستردهای را درنوردیده و ترکیب زبانی و فرهنگی آنها را تحت تاثیر قرار دهند. نوآوریهایی همچون اهلی کردن اسب و ساخت ارابه جنگی به این مردمان کمک نمود تا قادر به مهاجرتهای گسترده و طولانی شده و در مرحله بعد قادر باشند فرهنگ و زبان خود را بر تمدنهای بومی حاکم کنند.
گسترهی کهنترین شواهد یافتشده از وجود ارابه جنگی در نقاط مختلف اوراسیا با ذکر تاریخ (پیش از میلادی) برای هر منطقه
پس از مطرح شدن این فرضیه تا سالهای متمادی نژاد و ژنتیک گویشوران این خانواده زبانی مورد بحث دانشمندان بود. برخی شواهد از مهاجرتهای گسترده و انقراض مردمان بومی حکایت داشتند اما با ادامه یافتن تحقیقات گسترده روشن گردید که مهاجرتهای این مردم در دستههای کوچک بوده و در ترکیب جمعیتی و ژنتیکی سرزمینهای جدید تاثیر چندانی نداشتهاند. این مردم که در فرضیه جدید با نام هندو اروپایی شناخته میشوند (نام آریایی دیگر هیچگاه در منابع علمی به گویشوران این خانواده اطلاق نشد) در گروههایی نسبتا کوچک به مناطق مختلف مهاجرت کرده و با اتکا به برتری صنعتی و فرهنگی خود تبدیل به طبقه حاکم بر جوامع گشتند. این طبقه حاکم در بسیاری از مناطق موفق بود تا زبان، فرهنگ و دین مردمان بومی را تغییر دهد و از این رو مردمان هندو اروپایی امروز اگرچه از نظر ژنتیکی شباهت چشمگیری ندارند اما در زبان، ادیان باستانی و سنتهای مدنی نقاط اشتراک بسیاری دارند. به دلیل ناچیز بودن منابع قابل اتکا نمیتوان با اطمینان گفت که این روند تغییر زبانی و فرهنگی صلح آمیز بوده است یا خیر اما میتوان گفت که هر منطقه مطابق شرایط ویژه خویش و به نحوی منحصر به فرد پذیرای فرهنگ و زبان جدید شد. این الگوی تغییر زبانی و فرهنگی در طول تاریخ و برای زبانها و مردمان مختلفی بارها اتفاق افتاد. از جمله آنها میتوان ترک زبان شدن آذربایجان، اران و آناتولی در دوره سلجوقی، عثمانی و صفوی و عرب زبان شدن سوریه و مصر در دوره خلفای اسلامی را نام برد.
بسیاری از زبانهای امروز مردم ایران در خانواده زبانهای هندواروپایی قرار میگیرند. زبانهایی همچون پارسی، کردی، بلوچی، مازندرانی و بسیاری از دیگر زبانها. البته زبانهایی همچون ترکی آذربایجانی، ترکمنی و عربی که در ایران رواج دارند در این خانواده قرار نمیگیرند. حال باید پرسید اگر استفاده واژه آریایی برای مهاجران هندو اروپایی از نظر علمی صحیح نیست پس چرا بارها عبارت «مهاجرت آریاییها» تکرار شده و میشود؟
در فرضیههای بنا شده بر مبنای فرضیه کورگان گروهی از هندواروپاییان با گذر از شمال دریای کاسپ (مازندران) در استپهای آسیای مرکزی ساکن شدند. پس از مدتی این گروه خود به چندین گروه تقسیم شده و به مناطقی در شرق، شبه جزیره هند و فلات ایران مهاجرت کردند. این زیر شاخه از خانواده هندواروپایی به دلیل اشتراک واژه آریا در همه گویشوران آن گروه زبانهای آریایی نام گرفت. در دو دهه گذشته دیگر از واژه آریایی حتی برای این گروه نیز استفاده نمیشود و نام «هندو ایرانی» جایگزین آن شده است. اما باز هم در بعضی منابع قدیمیتر علمی با واژه آریایی به معنی هندوایرانیان برمیخوریم.
[↑] آریا و آریایی در ایران باستان
گفتیم که گروهی از هندواروپاییها که با نام هندوایرانی شناخته میشوند، پس از ساکن شدن در آسیای میانه به هند و ایران مهاجرت کردند. محل دقیق این منطقه که زادگاه «فرهنگ هندوایرانی» بود مشخص نیست. فرضیهای آن را دامنههای رشته کوه هندوکش در شمال افغانستان امروزی و فرضیهای دیگر آن را حاشیه دریاچه آرال در ازبکستان امروزی میداند. مردمان هندوایرانی از حدود سه هزار و پانصد سال پیش آغاز به مهاجرت به فلات ایران و هند کردند. فلات ایران در آن زمان پذیرای تمدنهای مختلفی بود، ایلامیان، کاسیها، هیتیها، منائیان و بسیاری تمدنهای دیگر در گستره فلات ایران برپا شده بودند.
اولین اثر از ورود هندو ایرانیان به این منطقه با ظهور دولت «میتانی» در شمال غرب ایران و شرق ترکیه امروزی مشاهده شده است. گروهی از هندوایرانیان با ورود به این منطقه بر تمدن هیتی که پیش از این در آنجا ساکن بود حاکم شدند. شواهد مستدل باقی مانده حاکی از این هستند که هیتیها دین هندو اروپایی را پذیرفته و از مهاجران هنر اهلی کردن اسب را آموختند اما به نظر میرسد مهاجران در حاکم کردن زبان خود موفق نبودند و پس از چندی زبان هیتی (از خانواده زبانهای قفقازی) را پذیرفتند. پس از این مهاجرت هندوایرانیان شتاب بیشتری گرفته و دولت ماد که دو هزار و هفتصد سال پیش بر بخش اعظم فلات ایران حاکم شده بود نمونه مشخصی از تسلط زبان، فرهنگ، اداب و رسوم، پوشش و مذهب هندو ایرانیان بر مردمان پیشین این سرزمین بود. باید خاطر نشان کرد که اگرچه هندو اروپاییان معمولا در گروههایی کوچک مهاجرت کرده و تمدنهای بومی را مطیع میساختند اما پس از چندی تمدنی یکپارچه و نوین برگرفته از فرهنگ مهاجران و مردمان بومی شکل میگرفت.
واژهی آریا در این تمدن تازه متولد شده از جایگاه ویژهای برخوردار بود. به مانند هر تمدنی دیگر که در گذر زمان برای خود نامی برمیگزیند. تمدن تازه متولد شده در فلات ایران خود و مردمانش را آریایی مینامید. از دورهی هخامنشی منابع گستردهای بهجا ماندهاند که حکایت از آریایی نامیدهشدن ایرانیان آن دوره توسط خود آنان دارند. برای مثال داریوش اول هخامنشی یا داریوش بزرگ در کتیبه بیستون خود را آریایی و شاه مردمان آریایی و غیرآریایی میخواند. در این دوره واژه آریا بیش از هرچیز مفهوم نژادی دارد. در متون و اسناد بهجا مانده از ایران باستان بارها از سرزمینی گرانقدر یاد شده است، این سرزمین در زبان اوستایی «ایرییانم وَئِجه» نام داشت که معنی آن سرزمین آریاییان بود و به خواستگاه مردمان هندو ایرانی اشاره داشت (در پارسی میانه این واژه به «ایرانویج» مبدل شد). مفهوم نژادی واژه آریا در گذر زمان و با پیشرفت تمدن ایرانیان باستان دستخوش تغییر شد. در دوره ساسانی سرزمین تحت حاکمیت ساسانیان «ایران شهر» نام گرفت. نام ایران از واژه آریایی مشتق شده بود و معنی آن سرزمین مردمان اریایی بود. به بیانی دیگر واژه آریایی دیگر به مهاجران هندوایرانی از آسیای میانه اطلاق نمیشد بلکه نامی بود برای شهروندان دولت ساسانی. در دورههای بعد نیز واژهی آریایی بهمعنی ساکنان ایران بهکار رفته است اما منظور نه منحصراً نژاد یا زبان بلکه هویتی فراگیر بوده است. همان هویتی که امروزه «ایرانی» مینامیم. واژه آریا و آریایی میتوانست در شناسایی فرهنگ و تمدن ایران باستان به مردمان دیگر به صورتی بسیار گستردهتر استفاده شود اما به دلیل بدنامی واژه آریا به سبب جنایتهای غیر انسانی آلمان نازی این واژه اکنون در نزد برخی تفکرات از مفهومی منفی برخوردار است. در این شرایط تصمیم با ایرانیان است که از این واژه استفاده نکنند یا در پاکسازی این واژه از سابقه ننگ نازیسم کوشا باشند.
[↑] آریا و ایران امروز
چنانکه دیدیم واژهی آریا در گذر تاریخ و توسط مردمان گوناگون با معانی متفاوتی استفاده شده است. حال باید به این پرسش پاسخ گفت که در ایران امروز آریا را باید چگونه تعریف کنیم؟
اگر واژه آریایی را به مانند نظریات علمی منسوخ شده نام یک گروه زبانی بدانیم، این نام قابل اطلاق به ایرانیان نیست. اگرچه بخش قابل توجهی از ایرانیان به زبانهای هندوایرانی گویش میکنند و زبان رسمی و ملی ایران نیز از همین خانواده است اما تمام زبانهای فرهنگ بزرگ ایرانی هندواروپایی نیستند و نمیتوان ایرانیان را آریایی نامید.
اگر واژهی آریایی را بهمانند اولین مراحل شکلگیری تمدنهای ماد و هخامنشی نامی برای یک نژاد و تبار مهاجر در نظر بگیریم که خویشانی با نژاد یکسان در دیگر نقاط جهان دارند، با توجه به آنکه امروزه ثابت شده است مهاجرت هندوآریاییها بهصورت گسترده نبوده و در ترکیب نژادی اثر بزرگی نداشته است، نمیتوانیم ایرانیان را آریایینژاد بنامیم. همانطور که تحقیقات ژنتیکی در رابطه با تبار ایرانیان نشان میدهد که تمام ایرانیان از سرتاسر این کشور پهناور در بازهای زمانی به بزرگی ده هزار سال تبار و ژنتیک نسبتاً یکسانی داشتهاند.
و در آخر اگر واژهی آریایی را بهمانند ساسانیان معادل هویت مردمان و ساکنان این سرزمین بدانیم در واقع همان واژه «ایرانی» را دوباره تعریف کردهایم. ایرانی بودن بهمعنی وابستگی بهزبانی ویژه یا نژادی خاص نیست. ایرانی بودن یعنی شریکبودن در تمدنی کهن با تمام زشتیها و زیباییهایش و این همان تعریفیست که در دوره ساسانی برای واژهی آریایی بهکار برده میشد و همان واژه در گذر زمان به واژه ایرانی مبدل گشت. پس تنها هنگامی میتوان ایرانیان امروز را آریایی نامید که این واژه تنها و تنها بهمعنی ایرانی باشد[۱].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- آنچه در پایان این مقاله، بهعنوان نتیجهگیری آمده است: «پس تنها هنگامی میتوان ایرانیان امروز را آریایی نامید که این واژه تنها و تنها بهمعنی ایرانی باشد»، این تعبیر، یک تعبیر نادرست از دو مفهوم کلی و جزئی «آریایی» و «ایرانی» است. هرچند، واژهی «ایرانی» از لحاظ تاریخی و بهمفهوم قومی، برگردان واژۀ اوستایی «آریایی» بهزبان پهلوی عهد ساسانی و سپس زبان فارسی دری است؛ اما امروزه از لحاظ علمی، کاربرد مترادف این دو اصطلاح باهم اشتباه است و سبب ابهام زیاد در گزارشهای تاریخی میگردد. زیرا، واژهی «آریا» یا «آریایی» عنوان کاربردی علمی-تاریخی است که مورخان، زبانشناسان، قومشناسان و انسانشناسان برای مردمانی بهکار میبرند که به هند و ایران مهاجرت کردهاند (رجوع شود به: خدادیان، اردشیر، تاریخ ایران باستان: آریاییها و مادها، ص ۱٧؛ به نقل از بارتلد). همچنین، بهگفتهی ویر گوردُن چایلد، «البته میدانیم که فقط هندیها و ایرانیها خود را عملاً آریایی نامیدهاند» (گوردُن چایلد، ویر، آریاییها، ص ۹).از سوی دیگر، میدانیم که واژهی «ایرانی»، پس از انقلاب مشروطیت در ایران، دچار تحول معانی شد و امروزه بدون تفکیک دو مفهوم قدیم و جدید این واژه، این واژه را - در ایران کنونی - بهطور مشترک به هر دو مفهوم بهکار میبرند. مفهوم قدیم واژهی «ایرانی»، چنانکه در منابع پهلوی و ادب فارسی دری - بهویژه شاهنامهی فردوسی - آمده است، همان شاخهی جداشدهی ایرانی از پیکرهی آریاییان پس از تقسیم آنان به دوم قوم هندی و ایرانی است که فقط همین بخش از آریاییها را در برمیگیرد. در حالیکه مفهوم امروزی «ایرانی»، یک مفهوم کاملاً جدید برای عنوان هویت ملی تمام جمعیت ایران کنونی اطلاق میشود که حتا اقوام غیرایرانی، مانند ترکهای آذربایجان و عربهای جنوب ایران را نیز در بر میگیرد. با این توصیف، نمیتوان «ایرانی» را بهجای «آریایی» بهکار برد. چون کل را میتوان به جز اطلاق کرد و هرگز جز را نمیتوان به کل اطلاق کرد؛ بهویژه زمانیکه جز، تحول معانی نیز یافته باشد. (توضیح از: مهدیزاده کابلی)
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ ساوالان اوغلو، آریایی در گذر تاریخ، مردمان آریایی کیستند؟، وبگاه ساوالان