فهرست مندرجاتپان ايرانيسم
(اتحاد ایران و افغانستان)
[قبل] [بعد]
![](http://1.bp.blogspot.com/-iEOZaHcAv2M/U-tI5wyxk2I/AAAAAAAAGpo/RnIXgXY-dj8/s1600/220.jpg)
نخستینبار، واژهی «پان ایرانیسم» را در ایران دكتر محمود افشار یزدی بهكار گرفت. وی در سال ١٣٠٦ خورشیدی، در مقالهای با عنوان «ملیت و وحدت ملی ایران» از واژهی «پان ایرانیزم»، در برابر پان تركسیم و پان عربیسم، نام برد. پنج سال بعد، در سال ١٣١١ خورشیدی، وی در نامهای كه به انجمن ادبی كابل (افغانستان) نوشت، بهصورت مشخص از «پان ایرانیسم» بهعنوان یك اندیشهی فراگیر سیاسی، یاد كرد. پیش از آن تاریخ، در زبان فارسی سخن از واژهی پان ایرانیسم و اندیشهی پان ایرانیسم، بهمیان نیامده بود.
دكتر محمود افشار یزدی، در پاسخ به مقالهی انجمن ادبی كابل، در مورد اندیشهی «پان ایرانیسم، یا اتحاد ایرانیان» مینویسد:
«... وقتی من خود را طرفدار «پان ایرانیسم» معرفی میكنم، منظور اتحاد كلیهی ایرانینژادان (فارسها، افغانها، آذریها، كردها، بلوچها، تاتها، تاجیكها، پارسیها و غیرهاست...)»
«...ما و شما [افغانها] هر دو منافع مشترك حیاتی داریم كه برای حفظ آنها، مساعی مشترك لازم است و این لزوم اشتراك مساعی است كه من آن را «پان ایرانیسم» مینامم. نباید تصور برد كه با این عنوان این عقیده را دارم كه تمام طوایف «ایرانینژاد» باید تشكیل یك وحدت سیاسی یعنی یك دولت بدهند. نه، این عقیده را در سایهی دو دولت هم میتوان داشت و فارس و افغان، كرد و لر، كابلی و هراتی، تات و تاجیك، گیلك و بلوچ، آذری و مازندرانی، همه میتوانند بهیك اندازه دارای این عقیدهباشند.»
«قدر مشترك وحدت ما، یگانگی نژاد، وحدت تاریخ سیاسی و ادبی و اشتراك در احساسات و آمال آینده است كه این چند عامل، از اهم عوامل وحدت ملل بزرگ است. از تمام عوامل، عامل كماهمیتتر، عامل سیاسی و جغرافیایی است. یعنی ولو اینكه یك ناحیهی جغرافیایی بزرگ مانند فلات ایران به چند قسمت سیاسی تقسیم شده [باشد]». «... همانوقت كه لهستان استقلال نداشت و لهستانیها تابع روس و آلمان و اتریش بودند، معهذا ملت لهستان و ملیت لهستانی وجود داشت...».
«... مقصود آنكه در حقیقت ملت، غیر از دولت و ملیت، سوای تابعیت است. ما ایرانینژادان هم یك ملت و یك ملیت ایم، هرچند هراتی و كابلی تابع افغان[ستان]، اصفهانی و خراسانی تابع ایران، كرد عثمانی تابع ترك، پارسی و بلوچ تابع انگلیس، تات و تاجیك تابع روس و عجم بینالنهرین تابع عرب باشد. وحدت ایرانی آنطور كه شرح داده شد، مسلتزم آن نیست كه این طوایف متفرق از تابعیتهای مختلف بهیك تابعیت در آیند، یا به لفظ دیگر تشكیل یك دولت بدهند. چه، وحدتی كه منظور است، علیرغم تابعیت حاصل میباشد...»
از سوی دیگر، دكتر محمود افشار یزدی برای توجیه واژهی «ایران» در اصطلاح «پانایرانیسم»، مینویسد: اگر ادبای افغان[ستان] میخواهند همانطور كه وارث تاریخ سیاسی و ادبی و سایر آثار باقیهی شاهنشاهی ایران باستان [كه] افغانستان و ایران امروزی هر دو هستند، از اینكه نام «ایران» را برادر بزرگتر به ارث برده، سوءتفاهمی بهتصور انحصار وراثت او در مابقیتر كه روی ندهد، بهجای اینكه اسم برادر را تغییر داده و «فارس» بخوانند، شاهنشاهی ایران قدیم كه جامع هر دو مملكت است. «ایران كبیر» بنامند... ما و شما در تاریخ سیاسی و ادبی تا زمان انقراض سلطنت نادرشاه افشار، شریك هستیم اعم از این كه مردان سیاسی در این طرف جبال خراسانی زیستهاند، یا آنطرف...»[۱]
آنچه در زیر میآید، برداشت دکتر محمود افشار یزدی از واژهی «پان ایرانیسم» و کار برد آن است.
[↑] پان ايرانيسم
پان ایرانیزم هم كه من از طرفداران جدی و مبتكر آن معرفی شدهام و حقیقت هم دارد چنانكه در جای دیگر نیز شرح دادهام، چیزی دیگری جز همین نیست. من از لفظ «پان ایرانیزم» مفهوم و مطلوب سیاسی را بدانگونه كه تركان از «پان تورانیزم» یا «پان توركیزم» میطلبند، نمیخواهم. «پان ایرانیزم» در نظر من باید «ایدهآل» یا هدف اشتراك مساعی تمام ساكنین قلمرو زبان فارسی باشد، در حفظ زبان و ادبیات مشترك باستانی و احیای آن در بخشهایی كه امروز مرده است و ایجاد انواع جدید همان ادبیات تا بهحكم تجدد و تازه شدن محكوم به زوال نگردد. من از «پان ایرانیزم» منظورم آن است كه ملل و اقوامی كه بهزبان فارسی سخن میگویند یا میگفتهاند و ساختمان بزرگ ادبیات فارسی را به مشاركت یكدیگر برپا ساخته و باز استعداد آن را دارند كه بزرگتر كنند، از هم پراكنده یا نسبت بههم بیگانه نشوند «بلكه دست بهدست هم داده، این بنای بزرگ تاریخ را عظیمتر و بلندتر و زیباتر برآورند، بنایی كه یك تن از سازندگان آن، فردوسی طوسی، در هزار سالپیش درباره یكی از كاخهای آن، شاهنامه، گفته است:
بـنـــاهـای آبــاد گـــردد خـــراب
ز بــــاران و از تــابـــش آفــتــاب
پی افكندم از نظـم كاخی بلنـد
كه از بــاد و بـاران نـیـابـد گـزنـد
بـریـن نـامـه بر ســالها بگــذرد
بخواند هر آن كس كه دارد خرد
و سعدی گُلكار زبردست دیگر، دربارهی گلستان ادبی كه خود بهبار آورده، فرماید:
بــه چـــه كار آیــدت ز گـل طبـقـی
از گلــســـــــتـان مـن بـبـــر ورقــی
گل همین پنج روز و شــش باشــد
وین گلستان همیشه خوش باشد
خلاصهی مقصود من از «ایدهآل پان ایرانیزم» یا پاسبانی قلمرو زبان فارسی، یا هر عنواندیگری [كه] شما میخواهید بگذارید، ... این است كه كلیهی مردمی كه بهزبان فارسی سخن گفته یا میگویند، به زبانها یا لهجههایی دیگر پیوستگی دارند ولی زبان كتبی یا ادبی آنها فارسی است (مانند آذربایجان كه هم اكنون به تركی صحبت مینمایند و بهفارسی شعر میگویند و نگارش میكنند) با ما گرد این كانون بزرگ ادبی و تاریخی جمع باشیم و كسانیكه میخواهند هر روز بهعنوانی ما را اخلاقاً از هم پراكنده كنند، از خود برانیم. من اگر از كردستان یا بلوچستان اسم بردم ولی از لرستان یا مازندران و گیلان یاد نكردم با اینكه از جهات منظوره تفاوتی ندارند، بهعلت این است كه در خارج از حدود فعلی ایران، افغانستان، كردستان و بلوچستانی وجود دارد كه در قلمرو زبان ادبی فارسی داخل است.
البته استعمال كلمهی ایران در «پان ایرانیزم» بهمعنی اعم (ایران) است مثل (فلات ایران) كه عملاً و اصطلاحاً شامل ایران، افغانستان و بلوچستان میباشد. همچنین شاهنشاهی (ایران) در عصر غزنوی كه مسلماً جنبهی خاص افغانی آن غلبه داشته، زیرا هم شاهنشاه آن متولد افغانستان بوده و هم مركز دولت آن شهر غزنه در افغانستان و هم ملكالشعرای دربار، «عنصری» از اهل بلخ و هم مسلماً بسیاری از رجال سیاسی و سرداران و مخصوصاً سپاهیان كه به هندوستان تاخت و تاز میكرده، بهواسطهی قربجوار از اهل افغانستان بودهاند ولی معهذا دولت او بهنام شاهنشاهی ایران شناخته و نامیده شده، زیرا در آن وقت سرتاسر این ممالك در برابر «توران» یا «هندوستان» یا «روم» یا «یونان» یا «چین» یا بالاخره «عرب» امپراتوری ایران نام داشته است. چنانكه عنصری بلخی درباره سلطانمحمود غزنوی گوید:
ور از هیاطـله گـویم عجـب فـرو مانـی
كه شاه ایران آن جا چگونه كرد سفر
همچنانكه فارسی نیز منسوب بهنام یك ایالت ایران است كه سابقاً «استخر» یا «پرسپولیس» و اكنون شیراز مركز آن است و امروز اسم عمومی زبان ما شده است. همانسانكه زبان انگلیسی نیز زبان مشترك انگلیسها و آمریكاییان است، یا فرانسه لسان فرانسویان و بلژیكیها میباشد. همانگونه كه لفظ انگلیس در یكی از اركان مهم مشترك انگلیس وآمریكا احساسات «من و ما» را در آمریكاییها تحریك نمیكند، همینطور هم لفظ ایران در کلمهی «پان ایرانیزم» با مقصود كلی و عامی كه دارد نمیتواند معنی خاص داشته باشد. وصف «پان ایرانیزم» بهعقیده نگارنده كه بهكار برنده و مفسر آن شدهام، نباید از معنایی كه برای آن در نظر گرفته شده تجاوز كند و آن عبارت از ارادهی مشترك تزلزلناپذیر همهی ملل و مردمی میباشد كه بهزبان فارسی یا لهجههای آن تكلم میكرده یا اكنون سخن میگویند و تاریخ ادبی و همچنین تاریخ سیاسی مشتركی بهوجود آورده[اند]...[٢]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی گردآوری شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- به نقل از کتاب تاریخچه مکتب پان ایرانیسم، نوشته دکتر هوشنگ طالع، تهران: انتشارات سمرقند.
[٢]- افشار یزدی، محمود، کنجینۀ مقالات، ج ۱، صص ۴۹۵-۴۹٧
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ طالع، هوشنگ، تاریخچه مکتب پان ایرانیسم، تهران: انتشارات سمرقند.
□ افشار یزدی، محمود، کنجینۀ مقالات (جلد اول)، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود یزدی، چاپ اول - ۱٣٦٨