جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ مرداد ۲۹, چهارشنبه

حکایت اسلام‌آوردن ابوبکر

از: ابومحمد عبدالملک ابن‌هشام؛ ترجمۀ رفیع‌الدین اسحق بن محمد همدانی

حكايت ششم

در اسلام ابوبكر رضى‌اللّه عنه

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]



[] حكايت ششم در اسلام ابوبكر رضى‌اللّه عنه

نسب ابوبكر، رضى‌اللّه عنه:

ابوبكر بن أبى‌قحافة بن عامر بن عمرو[۱] بن كعب بن سعد بن تيم بن مرّة بن كعب بن لؤىّ بن غالب بن فهر.

و نام ابوبكر عتيق بود، و او را عتيق از بهر آن گفتندى كه سخت خوب روى بود. و ابوبكر، رضى‌اللّه عنه، پيش از آنكه به اسلام درآمده بود، در قريش از وى بزرگتر و خردمندتر كسى نبود و در علم نسب[٢] على‌الخصوص كسى چون او نبود، و بازرگانى كردى و همه قريش پيش وى جمع شدندى و به‌هر سفر كه رفتندى بدستورى وى رفتندى و هر متاع كه خريدندى و[٣] فروختندى پيشتر با وى مشورت كردندى. و ابوبكر، رضى‌اللّه عنه، پيش از آنكه به اسلام درآمده بود، او را از دلايل نبوّت پيغمبر ما، صلوات‌اللّه عليه، آگاه بود.[۴] چون [سيّد] او را به اسلام دعوت كرد، در حال بى‌تردّدى إسلام آورد و از اين جهت سيّد، عليه‌السّلام، او را مدح كرد و گفت:

ما دعوت أحدا إلى الإسلام إلاّ كانت فيه عنده كبوة[۵]، و نظر و تردّد، إلاّ ما كان من أبى‌بكر بن أبى‌قحافة، ما عكم عنه حين ذكرته له، [و ما تردّد فيه].

سيّد، عليه‌السّلام، گفت: هيچ‌كس را براه اسلام نخواندم و دعوت نكردم*إلاّ در وى تردّدى و توقّفى بود، مگر ابوبكر كه [چون وى را به اسلام دعوت كردم هيچ تردّدى ننمود و] در حال وى به اسلام درآمد[٦]. و ابوبكر، رضى‌اللّه عنه، چنانكه ياد كرده آمد، مردى بود كه اهل مكّه او را دوست داشتندى و عظيم و قارى از آن وى در دل‌ها بودى و قريش پيش وى محفل ساختندى و با وى نشستندى و نشست و خاست با وى كردندى. [چون وى به اسلام در آمد، همچنان بدان قاعده اهل مكّه مى‌رفتند و پيش وى مى‌نشستند و در كارها با وى مشورت مى‌كردند،]و ابوبكر، رضى‌اللّه عنه، پنهان ايشان [را][٧] دعوت به اسلام كردى و گفتى: اى قوم، اين بت پرستيدن نه كاريست و هيچ عقل اين روا ندارد كه چوب پاره‌اى بخدائى گيرد كه نه از وى مضرّتى آيد و نه منفعتى، و از اين جنس ايشان را همى گفتى و براه حقّ دعوت همى كردى، تا پنج تن از كبار صحابه بدعوت وى رغبت اسلام نمودند[٨] و اين پنج تن:[۹]

يكى عثمان بن عفّان بود، و دوم زبير بن عوّام بود، و سوم عبدالرّحمن ابن عوف بود، و چهارم سعد [بن أبى]وقّاص بود، و پنجم طلحة بن عبيداللّه بود.

چون ايشان را هر پنج رغبت اسلام نمودند، ابوبكر، رضى‌اللّه عنه، ايشان را برگرفت و پيش سيّد، عليه‌السّلام، آورد و به يك بار ايمان آوردند، و سيّد، عليه‌السّلام، از اسلام ايشان عظيم شادمانه[۱٠] شده و از ابوبكر، رضى‌اللّه عنه، دل خوش شد، پس[۱۱] ايشان هر پنج مسلمان شدند. و هشت[۱٢] مرد بودند كه به ايمان و اسلام درآمده بودند:

علىّ بن أبى‌طالب، و زيد بن حارثه، و ابوبكر بن أبى‌قحافه، و عثمان ابن عفّان، و زبير بن العوّام، و عبدالرّحمن بن عوف، و سعد بن أبى‌وقّاص، و طلحة بن عبيداللّه.

ايشان هر هشت سابق بودند در اسلام و با پيغمبر، صلّى‌اللّه عليه و سلّم، مى‌بودند و تصديق وى مى‌نمودند. و ديگر اهل مكّه جمله منكر و مخالف بودند.

و بعد از ايشان، ابوعبيدۀ جرّاح مسلمان شد. و بعد از وى ابوسلمة[۱٣] ابن عبدالأسد مسلمان شد. و بعد از وى، أرقم بن أبى‌الأرقم[۱۴] مسلمان شد. و بعد از وى، عثمان بن مظعون مسلمان شد. [و بعد از وى، برادرش قدامة ابن مظعون. ديگر عبداللّه بن مظعون[۱۵]]. و بعد از وى، عبيدة بن الحارث ابن المطّلب [۱٦]مسلمان شد. [و بعد از وى، سعيد بن زيد بن عمرو بن[۱٧] نفيل. و بعد از وى، خواهر عمر بن الخطّاب، فاطمة بنت الخطّاب[۱٨]]. و بعد از وى، أسماء دختر ابوبكر مسلمان شد. [و بعد از وى، عايشه، رضى‌اللّه عنها[۱۹]]. و بعد از وى، خبّاب بن الأرتّ مسلمان شد. و بعد از وى، عمير ابن أبى‌وقّاص مسلمان شد. و بعد از وى، عبداللّه بن مسعود مسلمان شد. و بعد از وى، مسعود بن القارى[٢٠] مسلمان شد. و بعد از وى، سليط بن عمرو مسلمان شد، [و بعد از وى برادرش حاطب بن عمرو.[٢۱]]و بعد از وى، [عيّاش بن أبى‌[٢٢]]ربيعة بن المغيره مسلمان شد. و بعد از وى، زن وى، أسماء بنت سلامه مسلمان شد. و بعد از وى خنيس بن حذافه مسلمان شد. [و بعد از وى، عامر بن ربيعه[٢٣]]. و بعد از وى، عبداللّه بن جحش مسلمان شد. و بعد از وى برادرش أبو أحمد بن جحش مسلمان شد. و بعد از وى، جعفر بن أبى‌طالب مسلمان شد. و بعد از وى، [زن وى[٢۴]]، أسماء بنت عميس مسلمان شد. [و بعد از وى، حاطب بن الحارث[٢۵]]. و بعد از وى، [زن وى[٢٦]]، فاطمه بنت المجلّل مسلمان شد. و بعد از وى، حطّاب بن حارث مسلمان شد. و بعد از وى، زن [وى[٢٧]]، فكيهه بنت يسار مسلمان شد. و بعد از وى، معمر بن الحارث مسلمان شد. و بعد از وى، سائب بن عثمان بن مظعون مسلمان شد. و بعد از وى، مطّلب ابن أوزهر مسلمان شد. و بعد از وى، رمله بنت أبى عوف مسلمان شد. و بعد از وى، نحّام، نعيم بن عبداللّه مسلمان شد. [و بعد از وى، عامر بن فهيره. و بعد از وى، خالد بن سعيد. و بعد از وى، زن او، امينه بنت خلف[٢٨]]. و بعد از وى، حاطب بن عمرو مسلمان شد. و بعد از وى، ابو حذيفه، مهشم بن عتبة بن ربيعه مسلمان شد. و بعد از وى، واقد بن[٢۹] عبداللّه مسلمان شد. و بعد از وى، خالد و عامر و عاقل[٣٠] و إياس پسران بكير ابن عبد ياليل مسلمان شدند[٣۱]. و بعد از ايشان عمّار بن ياسر مسلمان شد. و بعد از وى صهيب رومى مسلمان شد. رضوان‌اللّه عليهم أجمعين.

اين جمله آن بودند كه بترتيب به اسلام آمدند، يكى پس از يكى. و بعد از ايشان پراگنده به اسلام مى‌آمدند، دو دو و سه سه و كمتر و بيشتر، تا چنان شد كه اسلام در مكّه آشكارا شد و اهل مكّه از ان سخن گفتندى. و از اوّل دعوت تا اين ساعت كه [اسلام] آشكارا شد، سه سال برآمده بود. بعد از ان حق تعالى اين آيت فرو فرستاد، قوله تعالى.

فَاصْدَعْ بِمٰا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْمُشْرِكِينَ. إِنّٰا كَفَيْنٰاكَ اَلْمُسْتَهْزِئِينَ[٣٢].

گفت: يا محمّد، وقت آنست كه اسلام آشكار كنى و دعوت خلق ظاهر گردانى و قرآن به آواز بلند برخوانى و خود را از كافران فارغ دارى[٣٣] كه ما شرّ ايشان از تو كفايت كنيم و از حفظ و رعايت خود ترا پاسبان برگماشتيم.

چون اين آيت فرو آمد، سيّد، عليه السّلام، بظاهر خلق را دعوت مى‌كرد و آشكارا*با أصحاب خود مى‌نشست و برمى‌خاست. و پيش از ان دعوت پنهان كردى و با اصحاب پنهان نشست و خاست كردى. ديگر اين آيت فرو آمد كه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اَلْأَقْرَبِينَ. وَ اِخْفِضْ جَنٰاحَكَ لِمَنِ اِتَّبَعَكَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ[٣۴].

اى محمّد، اسلام ازين آشكاراتر كن، و ببالائى بر رو[٣۵] و خويشاوندان[٣٦] نزديك[٣٧] خود را إنذار كن و به آواز بلند ايشان را براه حق خوان[٣٨]. پس چون اين آيت فرود آمد، سيّد، عليه السّلام، خويشان خود را از بنى هاشم و غيرهم گرد كرد و بكوه صفا بر شد و ايشان را وعد و وعيد گفت و از دوزخ و بهشت ايشان را بياگاهانيد، و بعد از ان ايشان را براه حقّ خواند و دعوت كرد. و ايشان، چون سخن پيغمبر، عليه السّلام، بشنيدند، دور از كار نبودند إلاّ أبو لهب كه از ميان همه برخاست و سفاهت[٣۹] نمود و سخنها گفت سخت، و از آن سبب سورت تَبَّتْ يَدٰا أَبِي لَهَبٍ[۴٠] فرود آمد. و پيشتر از فرو آمدن اين آيتها، اصحاب پيغمبر، صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، چون خواستندى كه نماز كردندى، به وادی‌هاى مكّه رفتندى، و چنانكه[۴۱] قريش ايشان را نديدندى، نماز كردندى.

روزى جمعى از صحابه، رضى‌اللّه عنهم[۴٢]، نماز مى‌كردند و در ميان ايشان سعد وقّاص بود. در آن حال كه نماز مى‌كردند، گروهى از قريش بر ايشان افتادند، به اوّل كه ايشان را ديدند سفاهت كردند، بعد از ان كه بجنگ و خصومت در آمدند، سعد وقّاص[۴٣]، رضى‌اللّه عنه، استخوان پاره‌اى بيافت[۴۴] و بر سر يكى از كافران زد و سر وى بشكست و خون از سر وى روان شد و ايشان را هزيمت كرد، و از اين سبب گويند: اوّل كسى كه در اسلام زخم بر كافران زد و خون ايشان بريخت، سعد[۴۵] وقّاص بود.[۴٦]

پس چون سيّد، عليه‌السّلام، دعوت آشكارا كرد و قريش را براه حقّ خواند و خدايان ايشان را دشنام داد و عيب كرد، ايشان بدان سبب بغض سيّد، عليه‌الصّلاة و السّلام، در دل گرفتند و بخصمى وى بيرون آمدند و پيوسته در بند كيدها و مكرها شدند، و اوّل كيدى كه ايشان در حقّ سيّد، عليه‌السّلام، كردند، آن بود كه جماعتى از بزرگان قوم، مثل عتبه و شيبه و ابوجهل و غيرهم، راست كردند و بر ابوطالب فرستادند و از وى التماس كردند كه وى تعصّب سيّد، عليه‌السّلام، فرو گذارد.[۴٧]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- در اصل: عمیر
[٢]- در اصل و ایا و ط و پا بخلاف روا: علم و نسب
[٣]- ابن‌هشام، ابومحمد عبدالملک، سیرت رسول‌الله، ترجمۀ رفیع‌الدین اسحق بن محمد همدانی، ج ۱، ص ٢٢٨
[۴]- سایر نسخ: چند چیز معلوم شده بود.
[۵]- در اصل و سایر نسخ فارسی: نبوه.
[٦]- سایر نسخ: دعوت مرا (روا: ما) قبول کرد و به اسلام درآمد.
[٧]- از روا نقل شد.
[٨]- روا: + و با اسلام درآمدند.
[۹]- ابن‌هشام، پیشین، ص ٢٢٩ 
[۱٠]- ایا و پا: شادمان
[۱۱]- روا: شاد شد و ابوبکر شاد دل شد پس چون.
[۱٢]- ایا و پا: آنگاه هشت.
[۱٣]- در اصل: ابوسلم.
[۱۴]- در اصل: ارقم بن ارقم.
[۱۵]- از روا نقل شد.
[۱٦]- در اصل: عبدالمطلب.
[۱٧]- ابن‌هشام، پیشین، ص ٢٣٠  
[۱٨]- از روا نقل شد.
[۱۹]- از روا نقل شد.
[٢٠]- در اصل: مسعود انصاری.
[٢۱]- در نسخ فارسی محذوف است و از متن عربی ج ۱، ص ٢٧٣ اقتباس شد.
[٢٢]-   در اصل: مسعود انصاری.
[٢٣]- از روا نقل شد.
[٢۴]- از روا نقل شد.
[٢۵]- از ایا نقل شد.
[٢٦]- از ایا نقل شد.
[٢٧]- از ایا نقل شد.
[٢٨]- از روا نقل شد.
[٢۹]- ابن‌هشام، پیشین، ص ٢٣۱
[٣٠]- در اصل: عاقر و قاعد.
[٣۱]- در اصل: شد.
[٣٢]- حجر، ۹۴ و ۹۵.
[٣٣]- روا: پنهان نداری. ایا و ط و پا: بازداری.
[٣۴]- شعرا، ٢۱۴ و ٢۱۵.
[٣۵]- در اصل: برو، و طبق سایر نسخ ضبط شد.
[٣٦]- ابن‌هشام، پیشین، ص ٢٣٢
[٣٧]- روا: خویشاوندان و نزدیکان
[٣٨]- روا: دعوت کن.
[٣۹]- روا: + بسیار.
[۴٠]- روا: + در حق وی.
[۴۱]- روا: مکه گریختندی و پنهان چنانکه.
[۴٢]- روا: + در گوشه‌ای.
[۴٣]- روا: درآمدند مسلمانان چون از نماز فارغ شدند بجنگ کافران درآمدند سعد وقاص. متن عزبی ج ۱ ص ٢٨٢: اذ ظهر علیهم نفر من المشرکین و هم یصلون فنا کروهم و عابوا علیهم ما یصنعون حتی قاتلوهم فضرب سعد.
[۴۴]- روا: + و بر گرفت.
[۴۵]- روا: زد و خون روان شد و ایشان را بهزیمت کرد سعد...
[۴٦]- ابن‌هشام، پیشین، ص ٢٣٣
[۴٧]- ابن‌هشام، پیشین، ص ٢٣۴



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

ابن‌هشام، ابومحمد عبدالملک، سیرت رسول‌الله (جلد اول)، ترجمۀ رفیع‌الدین اسحق بن محمد همدانی، تهران: شرکت سهامی (خاص) انتشارات خوارزمی، چاپ سوم شهریورماه ۱٣٧٧ خ.