|
ایران در گذار تاریخ
مروری بر پیدایش صفویان
فهرست مندرجات
◉ ریشهیابی ماهیت ولایت فقیه در ایران
◉ مروری بر پیدایش صفویان
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
ریشهیابی ماهیت ولایت فقیه در ایران
مروری بر نقش صفویان
پذيرش مردمی ولايت فقيه يك روند تاريخی داشته است كه بيشترين تلاش برای طرح اجتماعی آن از دورهی مغول و همزمان با سقوط خلافت توسط علمای بزرگی همچون شهيد اول، خواجه نصيرالدين طوسی، علامه حلی و ... برداشته شد. اين عالمان شيعی، ابتدا با نفوذ در حكومت مغول و سپس، با شيعه كردن حاكم مغول، همچنين اعمال ولايت در حكومتهای شيعی صفويه و دخالت مستقيم در جامعه، توانستند جامعه را با ولايت فقيه در عرض ولايت سياست حكام آشنا سازند. اين آشنايی آنگاه همگانی شد كه در دوره قاجاريه با پيروزی اصوليون، ولايت سياسی – مذهبی علما در عرض حكومتِ سياسی شاهان قاجار تأسيس شد. ولايت فقيه در نهضت تنباكو و مشروطه فراگير و صورت بينالمللی به خود گرفت. انقلاب اسلامی نمونه كامل ولايتی بود كه علمای سابق پايههای اجتماعی آن را استحكام بخشيده بودند.
در ابتدای این نوشته ذکر این نکته را لازم میدانم که توضیح ریشههای ماهیتی بهنام ولایت فقیه و وجود آثاری از پیدایش این هویت در صفویه بهمعنای این نیست که سیاهی امروز ایران بر گردن صفویان است یا اینکه بخواهیم یک بلاهت و ندانمکاری ملی را از سر خود باز کنیم گردن صفویان بیندازیم. یادمان باشد امپراتوری بزرگ ایران یا پرشیا را صفویان برای اولینبار بعد از حمله اسلام و اعراب به ایران، بر روی نقشه ژئوپلتیک جهان احیأ کردند و نیز یادمان باشد در دوره حدوث و ظهور صفویان در ایران دو امپراتوری اشغالگر سنیمذهب متعصب بهنام ازبکان و عثمانی در دو سوی ایران جولان میدادند و بهقول دکتر جلال متینی شیعه مانند طنابی بود که ما را از ته چاه نجات داد ولی بعدها طنابی شد که دور گردن خود ما پیچید و ما را دارد خفه میکند!
شاید لازم باشد تاریخمان را با احترام دوبارهخوانی کنیم. ضعفها را برشمریم و قوتها را تحسین کنیم ولی نادیده انگاشتن تاریخ و حقایقش و تخریب و خدشهدار نمودن این تاریخ همان است که دشمنان ایران بهدنبال آن بوده و هستند. نقد تاریخ و دوبارهخوانی آن برای یافتن زوایای مهجور سیر جامعهشناختی ایرانیان، لازم و مفید بهنظر میرسد.
▲ | مروری بر پیدایش صفویان |
در زمان قدرت گرفتن حكومت عثمانی و بیم شدید رومیان از اتحاد و گسترش كشورهای مسلمان جبهه جنگی از سوی صفویان بر علیه عثمانیان گشوده شد.
صفویان از نوادگان «شیخ صفیالدین اردبیلی» هستند. یكی از فرزندان شیخ بهنام «اوزون حسن» با «كاترینا» دختر امپراتور روم ازدواج میكند و اساس پیوند خانوادگی خاندان صفویه با روم شرقی پیریزی میشود. كاترینا به این شرط با اوزون حسن ازدواج میكند كه بر دین مسیحیت خود باقی بماند و فرزندان خود را مسیحی تربیت كند. آنان صاحب دختری میشوند بهنام «مارتا» كه مارتای مسیحی مادر شاه اسماعیل میباشد. پدر اسماعیل «شیخ حیدر» زمانیكه مقام ریاست خانقاه اردبیل را بر عهده داشت شیعه زیدی بود كه مریدان تاتار به گردش جمع شدند این مریدان كلاه قرمز بر سر داشتند، بنابراین قزلباش نام گرفتند. تاتارها مردمانی جنگجو، سنگدل و بیرحم بودند كه دین را بهخاطر منافع مادی آنكه عبارت بود از غنائم جنگی و اسیر كردن زنان و دختران پذیرفته بودند. شیخ حیدر برای این قوم فتوی صادر كرد كه: «جهاد با اهل سنت یك واجب شرعی است و غارت اموال و اسیر كردن و فروختن زنان و فرزندان آنها ثواب عظیم دارد».
او با این فتوی مرتكب جنایات فراوانی شد. قتلها و جنایات او بهحدی رسید كه سلطان یعقوب فرزند اوزون حسن ناچار بهجنگ با وی شد و او را كشت و سربریده شیخ را در خیابانهای تبریز گرداند تا خشم مردم را فرو نشاند. پس از آن خانقاه اردبیل تعطیل شد و مارتا همسر شیخ حیدر به همراه سه فرزندش به شیراز تبعید شدند. برادران اسماعیل به انحای مختلف كشته شدند و اسماعیل در هفت سالگی توسط هفت تن از تاتار كه از سران و فرماندهان برجسته قزلباش بودند به لاهیجان برده شد تا تحت تعلیم و تربیت قرار گیرد. اگر چه مادرش مارتا هم نقش مؤثری در تربیت او داشت.
این قزلباشها اگر چه به شیعه زیدی مذهب معروف بودند اما سرمنشأ اعتقاد آنها «بكتاشیه» بود كه از وحدت وجود ابن عربی، تثلیث مسیحیت، امامپرستی اهل حق و نیاپرستی تاتارها الهام میگرفت. آنها شیخ طریقت كه رهبر ایشان بود را، روح خدا، و ذات معصوم و منزه و واجبالوجود و واجبالطاعة و بر مردم جهان دارای «ولایت مطلقه» میدانستند. هفت تنی كه اسماعیل را همراهی كردند از تاتارهای آناتولی و هیچكدام ایرانی نبودند اسماعیل را مریدانش از همان كودكی شاه لقب دادند. شاه در فرهنگ صوفیه بهمعنای شیخ طریقت و مرشد اعظم بود. اسماعیل در آن عالم كودكیش شاه ولایت دلهای قزلباش تاتار آناتولی بود. خلیفههایش از او یك خدای مطاع ساخته بودند و وی را همچون بت میپرستیدند.
تاتارهای بیابانگرد كه از آناتولی بهطور مخفیانه برای زیارت مرشدشان وارد ایران میشدند نذر و نیازشان را به او نثار میكردند، سر بر قدومش میساییدند، در پیشگاهش سجده میكردند، جای پاهایش را میبوسیدند و از او بركت میگرفتند. اسماعیل كمسنوسال هم در اثر این رفتار مریدانش باورش شده بود كه یك ذات قدسی و آسمانی و خداگونه و مافوق بشری است.
او تحت تأثیر سخنان مادرش و تحت تلقین شبانهروزی خلیفههای تاتارش داستان كربلا و مظلومیت امامان شیعه و ستمگریهای سنیها را برایش تعریف میكردند و او در ذهن كودكانه خویش مجسم نمود كه عموم سنیها در برابر امام علی و امام حسین و جد و پدرش قرار گرفتند و آنها را كشتند. شنیدن مكرر چنین داستانها و تلقیناتی از اسماعیل یك موجود پرخاشگر و حیات ستیز ساخته بود. حدود پانصد سال پیش، در فروردین سال ٨٨١ شمسی، شاه اسماعیل صفوی، در میان امواج جانبازان قزلباش، در حالی كه ۱٣ سال بیشتر سن نداشت، به تبریز وارد میشود و آغاز دوران حكومت خود را اعلام میكند.
نیز اعلام میكند كه از آن پس مذهب مردم تحت فرمان او تشیع امامی است و هر كس اصول این مذهب جدید را قبول نداشته باشد از دم تیغ خواهد گذشت. او در مقابل مردم تبریز قرار گرفت و چنین گفت: «مرا به این كار واداشتهاند. خدای عالم و همه ائمه معصومین همراه مناند. من از هیچكس باك ندارم. به توفیقالله تعالی اگر رعیت حرفی بگویند شمشیر میكشم و یك تن را زنده نمیگذارم.» شاه اسماعیل همه مردم تبریز را به نماز جمعه دعوت كرد و با لحجه نیمهتركی نیمهفارسی به جمعیت حاضر در مسجد گفت: «از سنیان تبرا كنید و به ابوبكر و عمر و عایشه لعنت بفرستید.» مردم تبریز دست در گوشهای خود كردند تا این جملات را نشنوند حضرت شاه شمشیر بلند كرد و فریاد زد: «تبرا كنید». اما كسی اطاعت نكرد. شاه از فراز منبر به قزلباشانی كه در میان جمعیت و اطراف مسجد بودند دستور حمله داد و قزلباش همه نمازگذاران را در مسجد قتل عام كردند. سپس سرگرم كشتن مردم كوچه و بازار شدند به قسمی كه از جمعیت ۲٠٠ هزار نفری تبریز ۲٠ هزار نفر بهقتل رسیدند و زنان و دختران و پسران جوان آنها مورد تعرض جنسی نیروهای قزلباش قرار گرفتند
كتاب «سفرنامه ونیزیان در ایران» میگوید: «با آنكه تبریزیان هیچ مقاومتی نكردند، بسیاری از مردم شهر را قتل عام كرد. حتی سربازان زنان آبستن را با جنینهایی كه در شكم داشتند كشتند. گور سلطان یعقوب (شاه قبلی آق قویونلو) و بسیاری از امیرانی كه در نبرد دربند (علیه شیخ حیدر، پدر اسماعیل) شركت كرده بودند، نبش كردند و استخوانهاشان را سوختند [این یكی از مجازاتهای رایج عصر تركمانان و صفویان است كه اصطلاح « پدر سوخته» از آن بیادگار مانده]. سیصد تن از زنان روسپی را بهصف در آوردند و هر یك را دو نیمه كردند. سپس هشتصد تن را، كه در دستگاه الوند (شاه معاصر آق قویونلو) پرورش یافته بودند سر بریدند؛ حتی سگان تبریز را كشتار كردند و مرتكب فجایع دیگر شدند.»
آنها مردم را به دو دسته خودی و غیر خودی تقسیم كردند. هركس «شیعه صفوی» میشد خودی بهحساب میآمد و هركس به آیین غیر از آن بود غیرخودی محسوب میشد و دشمن بهحساب میآمد و اموالش تصاحب میگردید.
در تاریخ خاورمیانه، از دوران اسكندر تا آنزمان هیچ قومی به وحشیگری و ددمنشی قزلباش نبود كه با مخالفان خود اینگونه رفتار كند. قزلباش به خانه یكی از این غیرخودیها وارد شده چند خر نر و ماده حاضر آورده زن و دختر او را برهنه در مقابل دیدگان مردم بر پشت خران ماده میبستند، و در چنین وضعی از مرد بیچاره میخواستند كه از ابوبكر و عمر و عایشه تبرا بجوید و گرنه ناموسش را به خر نر خواهند كشید! این كار را برای مولانا خفری بزرگترین فقیه شیراز هم تكرار كردند. قزلباش پیرمرد دانشمند بهنام حسین كیا كه راضی به شیعهشدن نگردید را به زن و دخترانش تجاوز كردند و او را در میان همگان لخت نمودند و چند قزلباش پر زور به او تجاوز جنسی كردند، سپس بدنش را شیره مالیدند و در قفس آهنین در بندش كردند تا مورچهگان بدنش را آزار دهند. با این رفتار قزلباش، كسانی كه در آذربایجان مانده و توان فرار نداشتند به جمعی از بیماران روانی مبدل شده كه شدیداً عصبی مزاج و افسرده بودندو هیچ مرجعی وجود نداشت كه مردم ستمدیده از آن دادخواهی كنند
شاه اسماعیل صفوی كه پدرانش سنی شافعی بودند و مادرش مسیحی و خود شیعه امامی از آب در آمد، در حالی كه پدرانش، نسل اندر نسل، « شیخ» خوانده میشدند وهیچ كدام ادعای « سید» بودن نداشتند یكباره كشف میكند كه از سادات صحیح النسب است و جد هفتم شیخ صفی، كه «سلطان فیروز شاه زرین كلاه» نام داشته (به وجود واژگان سلطان و شاه و كلاه زرین در این نام دقت كنید) خود با چند پشت به امام موسی كاظم میرسیده است!
دولت صفوی اما هنوز از لحاظ دینكاران مذهبی دچار كمبود بود و، در نتیجه، به فكر این افتاد كه، برای ارشاد رعیت و تبلیغ مذهب تازه، تعدادی آخوند شیعه امامی را به ایران «وارد كند». بهنظر میرسد تحت شرایطی كه هنوز چند و چونش بر ما روشن نیست، دولت صفوی تصمیم میگیرد كه این «علمأ» را بهجای عتبات عالیات «عراق امروز» از «جنوب لبنان» یعنی «جبل عامل» به ایران بیاورد. مهاجران جبل عاملی هرگز خود را ایرانی نمیدانستند و به مصالح خاص این ملت فكر نمیكردند. در واقع همین خاصیت آنان را برای قزلباشان صفوی (كه خود اغلب از آناتولی میآمدند) جذاب میكرد. آیا قرار گرفتن جبل عامل در قلمرو روم شرقی میتواند سر نخی باشد؟ در آین مورد باید تحقیق كرد. هنگامی كه اشرف افغان به ایران حمله كرد، این علما در مركز و غرب ایران پراكنده شدند، عدهای در كوهها و بیابانها جان دادند و عدهای هم به روستاها و شهرها پناه بردند. مقبره بسیاری از این علما بهصورت زیارتگاه در آمد. امروزه بیشتر علمایی كه ما میشناسیم از نسل علمای جبل عاملی هستند و بیشتر منسوب به شهرهای مركزی و غربی ایران چون، بروجرد، اراك، گلپایگان، محلات و... میباشند و بههمین لقبها شناخته میشوند.
با بالا گرفتن جنگ بین صفویان و عثمانیها، و در پی شكست شاه اسماعیل در چالدران، و به پادشاهی رسیدن شاه طهماسب، پایتخت این خاندان به قزوین منتقل میشود و نخستین آخوندهای امامی جبل - عامل (همچون نورالدین علی بن عبدالعلی جبل عاملی - مشهور به «محقق ثانی») در این شهر به خدمت شاه صفوی میرسند...
با این جنایات شاه اسماعیل در سن ١۴ سالگی در سال ٨٨۲ بر اریكه قدرت تكیه زد و خود را پادشاه ایران نامید و در كاخ هشت بهشت اقامت گزید. او برای دستگاه عقیدتی قزلباش، «ملاشمس لاهیجی» را به خدمت گرفت. «لاهیجی» كه وظیفه ارشاد و راهنمایی قزلباش را بر عهده گرفته بود حتی یك جلد كتاب مذهبی نداشت تا آنرا مرجع خویش برای تعلیم دین قرار دهد! او كه بعد از پادشاه بالاترین مقام را داشت، قزلباش را بهدور خود جمع میكرد و برای آنها داستانهای كربلا، مضروب شدن فاطمه بهدست عمر و سقطشدن فرزندش و ستمهایی كه بر اهل بیت پیامبر گذشت را تعریف میكرد. اینكه تشیع امامی چگونه انتخاب شد، چه كسانی در این انتخاب دست و نفوذ داشتند، و سر نخها به كجا وصل میشود هنوز مورد تحقیق تاریخی قرار نگرفته است. از طرف دیگر، خود تاریخنگاران صفوی نیز بر این واقعیت اذعان دارند كه در آنروز كسی هنوز دقیقاً نمیدانست كه اصول تشیع امامی چیست و چگونه میشود به آن «مشرف شد».
در سراسر تبریز یك آخوند شیعه یافت نمیشد و مدتها طول كشید تا توانستند چیزهایی همچون جمله «اشهد ان علی ولیالله» را به اذان اضافه كنند. شاه اسماعیل، در لوای مذهب تشیع امامی به سرزمینهای مندرس و پاره پاره سنینشین شرق قلمرو خود هجوم میآورد و با خونریزیهائی هولناك این سرزمینها را به قلمرو حكومت منظم و بهمذهب خود «مشرف» میكرد. جنایاتی كه قزلباش برای گرفتن شهرهای مختلف مرتكب شدند از شمار خارج است. او با ورود به اصفهان بخش عظیمی از مردم را قتل عام كرد و همه علما، فقها و مدرسان و اهل دانش را به كشتن داد. شاه اسماعیل بهخصوص نسبت به فضلا و هنرمندان دگراندیش حساسیت فوقالعاده نشان میداد. بهحدی كه، كشتار وحشیانه او برای شیعه كردن مردم ایران زمین موجب هجرت عدهی زیادی از دانشمندان و هنرمندان ایرانی بهخاك عثمانی از یكسو و به هندوستان، از سوی دیگر، شد.
توجه كنیم كه این دوران همزمان بود با آغاز نواندیشیهای لوتر در قلمروی اروپای وحشتزده از عثمانی. یعنی، آغاز عصر روشنایی مذهبی در اروپا همزمان بود با آغاز پیدایش دولت شیعه امامی در ایران و آنچه كه اكنون به یادگار به ما رسیده، و خود شاهد آن هستیم.
از سوی دیگر، دولت عثمانی، در پی پیدایش دولت صفوی و ادعای شیعه بودنش، نسبت به شیعیان قلمرو خود حساسیت شدید نشان پیدا كرده و به آنان بهچشم جاسوسان صفوی مینگریست. كشتهشدن شیخ زینالدین جبل العاملی (كه اكنون با نام «شهید ثانی» شناخته میشود) خود نشانهای از این حساسیت است. از آن پس بود ایرانیان رفته رفته با مذهب جدید خودشان آشنا شدند و آندسته از آخوندهای جبل العامل كه میتوانستند خود را به قلمرو صفوی برسانند به مشاغل مختلفی در منصبهای دولتی - از جمله نظارت بر بقأ رونق یافته شیعه امامی در مشهد و قم و شیراز و قزوین - گمارده میشدند.از آن پس حكیمان و ادیبان و اهل تفكر جای خود را به مداحان و موعظهگران دادند. ریا و تذویر جای خود را بهخلوص و اعتقاد درونی داد. روضهخوانی و تعزیه، سینهزنی و قمهزنی در كشور رواج یافت و اماكن متبركه یكی پس از دیگری كشف شدند... واساس تغییرات بنیادی در این مذهب از آنجا آغاز شد كه فقه اصولی كه بر پایه تحقیق و استدلال و اندیشه بود كنار گذاشته شد و بهجای آن فقه اخباری رونق گرفت. فقه اخباری اساس آن بر روایات و احادیث قرار دارد و بهدنبال آن بحث و جدل، استدلال و اجتهاد (بهمعنای حقیقی آن) از مدرسههای مذهبی رخت بر بست. دولتهای صفوی و حكومتهای بعد از آن از وجود این دینكاران بهرهی فراوان بردند و هر زمان بانگ آزادیخواهی از مردم برخواست بهنام دفاع از مذهب آن را در گلو خفه كردند. كه نمونههایی از آنرا در سرتاسر تاریخ چند صد ساله ایران شاهد هستیم. از جریان مشروطه گرفته تا امروز همهی حوادث تاریخ این كشور كه بههر نحو با این مذهب و با این دینكاران ریا پیشه در ارتباط است.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- ریشهیابی ماهیت ولایت فقیه در ایران – مروری بر نقش صفویان، تارنمای دیروز و امروز
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
تارنمای دیروز و امروز؛ بر گرفته از منابع زیر:
□ دكتر عبدالحسین زرینكوب، دو قرن سكوت
□ مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران
□ امیر حسین خنجی، نقش شاه اسماعیل صفوی در تاریخ ایران