کارنامۀ حکومت طالبان
آخرین روزهای ملا محمدعمر پیش از فرار
فهرست مندرجات
[قبل] [بعد]
[↑] مروری بر آخرین روزهای ملامحمدعمر
«قاری صاحب»، رانندۀ خصوصی ملا محمدعمر که پس از حملۀ آمریکا به افغانستان به کشور پاکستان فرار کرده، با خبرنگار مجلۀ نیوزویک، گفتگویی بهعمل آورده و اظهار داشته است، روز ٧ اکتبر که آمریکا نخستین بمب را در قندهار رها کرد، او با ملا محمدعمر بوده است. بر پایۀ گفتۀ «قاری صاحب» مشاوران ملا محمدعمر با التماس از او درخواست کردند، از ساختمان خود خارج شود و خود را در محل امنی پنهان نماید، ولی مللا محمدعمر پاسخ داده است که حتی اگر خود جورج بوش هم در پاشنۀ در اتاق او بیاید، وی حاضر به تسلیم نخواهد شد.
ملا محمدعمر مجاهد
مشاوران ملا محمدعمر به وی میگویند، آمریکاییها ممکن است، تسلیحات شیمیایی بهکار ببرند و زندگی را بر او سخت کنند. وی با شنیدن این موضوع، بیدرنگ یک ماسک ضد گاز که در دسترسش بوده به آنها نشان میدهد و اظهار میدارد، او بهوسیلۀ آن از خود دفاع خواهد کرد.
مشاورانش به وی پاسخ میدهند، ماسک یادشده، تنها یک ساعت میتواند اثر تسلیحات شیمیایی را خنثی کند و از اینرو جان او به مخاطره خواهد افتاد.
بههر روی، بر پایۀ گفتۀ «قاری صاحب»، مشاوران ملا محمدعمر او را با فشار آمیخته با احترام، از ساختمانش خارج میکنند و با درشکه دوچرخهای که با انسان کشیده میشود (کراچی)، وی را به مرکز شهر میبرند. و او را سوار کامیونی که خاک میکشیده میکنندو از ساختمانش دور مینمایند. ملا محمدعمر، پس از آن برای مدت چند روز از خانهای به خانه دیگر نقل مکان میکند و شبها در زیرزمین میخوابد.
«قاری صاحب» میگوید، هنگامیکه سربازان آمریکایی برای دستگیری ملا محمدعمر وارد ساختمانش شدند، یاران او و هواخواهان ملا محمدعمر به اندازهای به آنها نزدیک بودند که در راه بازگشت سربازان از خانهای ملا محمدعمر، بهسوی آنها چند نارنجک پرتاب کردند و یکی از فرماندهان نظامی طالبان که ٦ تانک در اختیار داشت، دستور داد بهسوی سربازان آمریکایی آتش گشوده شود، ولی آمریکاییها با مهارتی قابل ستایش و شگفتانگیز بیدرنگ تانکها را با بمب نابود کردند.
نکتۀ جالب اینکه، افرادی که پس از فرار ملا محمدعمر، وارد قندهار شدند، چندین نفر از هواخواهان طالبان که در بالای فهرستی که آمریکاییها در جستجوی آنها بودند، از جمله ملا نورالدین ترابی وزیر دادگستری ملا محمدعمر که پلیس سرکوبگر مذهبی او را بنیانگزاری کرده بود، دستگیر کردند، ولی آنها را آزاد نمودند و به آمریکاییها تحویل ندادند.
ملا نورالدین ترابی
«قاری صاحب» میگوید، ملا محمدعمر به اندازهای خشن و سنگدل بود که دستور میداد، همجنسبازان را زنده زنده دفن کنند و آثار باستانی تاریخی را ویران نمایند. ملا محمدعمر در کنار خیابان زایش یافته و از آموزش و پرورش بهرهای نداشت. دستخط او به اندازهای ابتدایی بود که حتی راننده نیمهسواددار او نیز از آن انتقاد میکرد. زمانی، مردی به دختری تجاوز کرده بود و ملا محمدعمر، خود وی را بهوسیله مخزن یک تانک به دار زد.
«قاری صاحب» میگوید، هنگامی که او برای ملا محمدعمر رانندگی میکرده، ناگهان ملا محمدعمر در داخل اتومبیل به عطرافشانی میپرداخته و میگفته است که پیامبر اسلام نیز همین عطر را بهکار میبرده است. ملا محمدعمر، بهرهبرداری از هرگونه موسیقی را در افغانستان ممنوع کرده بود، ولی در اتومبیلش به نوار موسیقی سراج که یک سرود انقلابی و جنگی بود، گوش فرا میداد.
برپایۀ گفتۀ «قاری صاحب»، سال پیش ملا محمدعمر، دست به احداث ساختمان جدیدی زد و دستور داد، دیوارهای آن با گلها و تصاویر هواپیماهای جنگنده نقاشی شود. ملا محمدعمر به «حاج محمد الکوزای» که مدیر کمپانی سازنده ساختمان او بود، دستور داد، خانه باید مانند یک موشک با استحکام ساخته شود، بهگونهای که بتواند در برابر حمله هرگونه سلاحی مقاومت کند. «حاج محمد الکوزای» میگوید، ملا محمدعمر به اندازهای خسیس بود که به کارگران ساختمان غذای کافی نمیداد و صورتحسابهای وابسته به ساختمان را که برایش فرستاده میشد، نمیپرداخت. در همین حال، پیوسته دربارۀ جزئیات ساختمان دخالت میکرد و از جمله دستور میداد که توالتهای ساختمان بر خلاف توالتهای غربیها، با زمین همسطح ساخته شود و پریزهای برق به کیفیتی ساخته شود که برای 12 فرزندش خطری بهوجود نیاورد. بزرگترین فرزند ملا محمدعمر بهنام یعقوب که دهساله است، به «امین زازای» یکی از معماران ساختمان گفته است، او شرمنده است که مشاهده میکند، پدرش دارای اینهمه اتومبیل است، ولی در ساختمان اسبسواری میکند.
ساختمان ملا محمدعمر، دارای ده اتاق برای سه همسر اوست و یک بخش جداگانه نیز با چهار اتاق در آنجا ساختهشده که برای همسر چهارم او ویژگی داده شده است. «امین زازای» میگوید، شایع شده بود که ملا محمدعمر قصد دارد، یکی از دختران «اسامه محمد بن لادن» را بهعنوان همسر چهارم خود گزینش کند، ولی شایعه درست نیست و ملا محمد عمر، چون میل نداشت با دختر اسامه محمد بن لادن ازدواج کند و درگیر خانواده او شود، از اینرو دختر دیگری را بهعنوان همسر چهارمش به زناشویی گرفت.
«قاری صاحب» میگوید، در سال ۱۹۹٨، دو نفر از هواخواهان ملا محمدعمر به نامهای «بنی مصداق» و ژنرال «رحمتالله صافی» که در لندن بهسر میبردند، به افغانستان آمدند تا ملا محمدعمر را قانع کنند که «اسامه محمد بن لادن» را به آمریکاییها تسلیم کند. ملا محمدعمر اظهار داشت بهشرطی به این کار دست خواهد زد که حکومت آمریکا رژیم او را بهرسمیت بشناسد.
ژنرال «رحمتالله صافی» در لندن به خبرنگار مجلۀ نیوزویک گفت، او به ملا محمدعمر گفته است، «اسامه بن لادن» ادعا میکند که قصد دارد، افغانستان را به بهشت تبدیل کند، ولی در واقع، او این کشور را بهسوی دوزخ هدایت میکند. ولی گویا ملا محمدعمر گوشش به این حرفها بدهکار نبودند.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- آخرین روزهای ملا محمدعمر پیش از فرار، پیام ما آزادگان، شمارۀ ۵٢، دورۀ جدید، (اسفندماه ٢٧٠۹)، صص ٣ و ۱۵
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ پیام ما آزادگان، شمارۀ ۵٢، دورۀ جدید، (اسفندماه ٢٧٠۹)