|
تازی
فهرست مندرجات
عرب تاجیک
تازی، تازیک و یا تاژیک، شیوهی تلفظ پارسیان از نام قبیلهی و بهمعنای عرب است که در زبان پارسی میانه و زبان پارتی بهکار میرفت. گفته میشود که قبیله طایی نخستین اعرابی بودند که پارسیان در دوران پیش از اسلام با آنان مواجهه داشتند و بعدها این واژه را برای همه اعراب بهصورت عمومی بهکار بردند. در دوران پس از اسلام و ورود و سیطرهی اعراب مسلمان به ماوراالنهر، این واژه تحول معانی یافت و در برابر قبایل ترک ساکن در ترکستان غربی، به همهی مسلمانان آن نواحی فارغ از هویت قومی آنان تازیک، تاژیک و در نهایت تاجیک گفتند.
▲ | واژهشناسی |
واژهی تازی، در فارسی بهمعنای عرب، زبان عربی یا مردم عرب است. لفظ تازی و صورتهای دیگر آن، مانند: تازیک، تاژیک، تاچیک و تاجیک ظاهراً از نام قبیلهی «طی» مشتق شده که همسایهی شاهنشاهی پارس و از نیرومندترین قبایل عرب بودهاند و به گواهی مدارک سریانی و یهودی، و از بابت تسمیهی کل به اسم جز، بهمعنای عرب یا اعراب بهطور کلی بوده است. اینگونه تسمیه نظایر دیگری نیز دارد، چنانکه یونانیان و رومیان لفظ پرسیا (= پارس) و عرب لفظ فُرس را که بهمعنای مردم فارس است، به همهی آریاییان اطلاق کردهاند. نیز گفتهاند که سریانیها و پارسیان لفظ یون را، که نام قبیلهای در آسیای صغیر بوده، بهمعنای همهی قوم هلاس یعنی هلنی گرفتهاند (دهخدا، ذیل مادّه تازی).
در جلد چهارم تاریخ ایران کمبریج آمده است: «شکل سغدی واژهی تازی همان واژهی تاجیک است که امروزه هنوز برای فارسیزبانان ماوراءالنهر و بخش شرقی فلات ایران استفاده میشود. دلیل خطاب کردن مسلمانان با این واژه این است که بیشتر «اعرابی» که با این عنوان خطاب میشدند، در واقع ایرانیانی بودند که به اسلام گرویده بودند.» در حالی که در پارسی میانه تازی را تازیک میگفتند.
اگر دیده میشود که در پارهی از متون، تازی را بهمعنای عرب و بعضی صورتهای دیگر آنرا بهمعنای عجم (آریاییتباران) گرفتهاند، علت آن احتمالاً این باشد که اشتقاق این کلمه را هم از مادّه طی عربی و هم از تات ترکی دانستهاند.
بهنوشتهی دانشنامهی جهان اسلام، نام تازی ظاهراً تغییریافتهی واژهی «طیزِی» است بهمعنای کسی که در قبیله طی زندگی میکند. برخی نیز تازی را منسوب به تاز بهمعنای تازَنده و مهاجم میانگارند که یادآور یورشهای گاهوبیگاه اعراب به سرزمینهای آریایی است. بعدها پارسیان این نام را به کل عربان اطلاق کردند.
فرزانه بهرام بن فرزانه فرهاد، در وجه اشتقاق واژهی تازی مینویسد: «تاز، نام یکی از پسران سیامک بوده و تازیان از نسل اویند و از بعضی تواریخ نیز چنین معلوم میشود که تاز پسرزادهی سیامک بن میشی بن کیومرث بوده و پدر جملهی عرب است و نسب تمام عرب به تاز میرسد»، چنانکه بهنوشتهی آنندراج و انجمن آرا: «نسب همه عجم به هوشنگ شاه میانجامد.» این در حالی است که نسبدانان عرب، نیاکان قبیلهی طایی را چنین آوردهاند: «طی ابن ادد بن زید بن یشجب (عمرو) بن عریب (مالک) بن زید بن کهلان بن سبأ بن یشجب بن یعرب ابن قحطان بن عابر (هود پیامبر) بن شالخ بن نحشد بن سام بن نوح پیامبر بن لمک بن منوشلخ بن اخنوخ بن لیارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن آدم».
در سراجاللغات آمده است که تازی بهمعنای عربی و این منسوب به تاز است. چون لفظ تاز بهمعنای تازنده نیز آمده و در اوائل اسلام عربان تاخت و تاراج بسیار در سرزمینهای آریایی کردهاند، بدانها تازی گفتهاند (غیاث اللغات). بعضی حدس زدهاند که تازی اصلاً بهمعنای چادرنشین است، از کلمهی تاژ و تاز بهمعنای چادر و خیمه و یای نسبت، و همیشه آن را مقابل دهقان آرند. پس دهقان بهمعنای روستانشین و تازی بهمعنای چادرنشین است، طوائف چادرنشین که ییلاق و قشلاق کنند، مقابل دهقان که ساکن و تخته قاپو باشد. طبق این حدس کلمهی مورد بحث، بار اول بهمعنای مطلق چادرنشین بوده است و سپس بهمعنای خاصتری فقط بر عرب اطلاق شده است. مردم چین عرب را تاش نامند و این تاش مأخوذ از کلمهی فارسی تاژی یا تازیست که بهمعنای چادرنشین است و این نشان میدهد که مردم چین در اول عرب را بهتوسط تجار برّی ایران شناختهاند.
در ترکی واژهی تات بهمعنای «عناصر خارجی» ساکن سرزمین ترکان است و در معنای آن، با گذشت روزگار، تغییراتی پدید آمده و به ملل تحت استیلای ترکان و از دورهی تسلط ترکان بر عجم، به تمام ایرانیان اطلاق شده است. ملکالشعرای بهار، در این زمینه، در کتاب سبکشناسی چنین آورده است:
-
«ایرانیان از قدیم به غیر ایرانیان (بیگانگان، غیرپارسیزبانان) تاچیک یا تاژیک میگفتهاند. همچنانکه یونانیان به غیر یونانیان بربر و اعراب به غیر عرب، عجم میگفتهاند. اما این واژه در زبان دری جدید، تازی تلفظ شد و رفته رفته اختصاص به اعراب یافت. ولی در توران و ماوراءالنهر گویش قدیم باقی ماند و همچنان به بیگانه و غیر خودی تاچیک میگفتند.
بعدها و پس از مهاجرت ترکان از سمت ترکستان چین بهسوی خاورمیانه و آمیختگی ترکان آلتایی با فارسیزبانان آنسامان، واژهی پارسی تاچیک بههمان معنای پیشین (بیگانه، غیر خودی)، وارد زبان ترکی شد و ترکان، فارسیزبانان آن دیار را تاچیک (یعنی غیر خودی، غیر ترک) خواندند. ترکیب ترک و تاجیک نیز که در ادبیات آن دوران رواج یافت، در واقع بهمعنای ترک و غیر ترک (فارس و عرب) است.»
از سوی دیگر، لفظ تات به گروههایی از مردم ایرانیتبار ساکن ایران کنونی و قفقاز گفته شده که به لهجه تاتی سخن میگویند.
بنابراین، در واقع، سر و کار با دو واژهی همگون یا همآواست که یکی از آنها تات بهاضافه پسوند «چیک» یا «زیک» یا «زی»، بهمعنای عجم است؛ دیگری، طی بهاضافه پسوند «چیک» یا «زیک» یا «زی»، بهمعنای عرب.
با این حال، محمود کاشغری، مؤلف دیوان لغات الترک، لفظ تژک را دقیقاً بهمعنای اهل فارس گرفته است و نیز در اوایل قرن چهاردهم هجری (قرن بیستم میلادی)، تاژیک نزد روسها مترادف با سَرْت یا سارت (سوداگر) بهمعنای جمعیت اسکانیافتهی عجم آسیای میانه تلقی شده است که بیشتر تجارتپیشه بودهاند.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
غیر عرب و ترک را تاجیک نامند. (شرفنامه منیری). تازیک و تاژیک، بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد. (برهان). عرب زادهای که در عجم کلان شود. (آنندراج) (غیاثاللغات). فرزند عرب در عجم زاییده و برآمده را نیز گویند. (برهان). (لغتنامهی دهخدا، سرواژهی «تاجیک»)
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]- The Cambridge History of Iran, Vol. 4, pp. 600: «Even the name tajik, which is still used today to designate the Persian-speaking populations of Transoxiana and of the whole of the eastern part of the plateau, is the Soghdian form of the Persian word tazi, which was the Iranian name for Arabs, but could also mean»Muslim«, as shown by Tavadia. These»Arabs«were actually for the most part Iranians converted to Islam: their victory was also that of the dari language»[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]- علیاکبر دهخدا و دیگران، سرواژهی «تازی»، لغتنامهی دهخدا
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ ...