|
کارگزاران سیا در افغانستان
خاطرات وزیری در جنگ
فهرست مندرجات
.
مروری بر کتاب جنجالی خاطرات رابرت گیتس
رابرت مایکل گیتس (به انگلیسی: Robert Michael Gates) (زادهی ٢۵ سپتامبر ۱۹۴٣ م -)، رییس بازنشسته دانشگاه است که از سال ۲۰۰٦ تا ۲۰۱۱ وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا بود. وی، دارای دکترای تاریخ شوروی از دانشگاه جرج تاون است و به مدت چهار سال ریاست دانشگاه تگزاس A&M را بر عهده داشت. سپس، از سال ۱۹٦٦ در استخدام سیا بود و تنها افسر سیا است که از یک شغل ابتدایی به مقام مدیریت سیا رسید. وی به مدت دو سال رئیس سازمان سیا بود و پیش از این ۲٦ سال در شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا و سیا کار میکرد.
رابرت گیتس در خدمت ۸ رئیس جمهور آمریکا بود و نخستین شخص در تاریخ آمریکاست که با وجود تعلق به حزب جمهوریخواه، سمت وزارت دفاع در یک دولت به رهبری رئیس جمهوری دموکرات (باراک اوباما) را بر عهده داشت. وی در در ۳۰ ژوئن سال ۲۰۱۱ میلادی پس از چهارونیم سال خدمت در سمت وزیر دفاع آمریکا جای خود را به لئون پانهتا داد.
وی، در ژانویه ۲۰۱۴، کتاب خاطراتش را با عنوان «خدمت: خاطرات وزیری در جنگ» (Duty: Memoirs of a Secretary at War) منتشر کرد. او در این کتاب از خدمت در چندین دولت از جمله دولت جورج بوش و باراک اوباما نوشته است.
رابرت گیتس وزیر پیشین دفاع ایالات متحده در کتاب خاطرات خود که به تازگی به بازار آمده بهزبانی ساده زوایایی از جنگ در افغانستان و عراق را روشن میسازد که اغلب برای تحلیلگران و روزنامهنگاران غیرقابل دسترس و مرموز است. همزمان اما، کتاب «وظیفه: خاطرات یک وزیر در جنگ» تصور معمول خواننده افغان از ظاهر باصلابت و آراسته سیاست آمریکا در قبال افغانستان و عراق را به هم میریزد و آنرا به مجموعهای گیجکننده از سوءتفاهمها، برداشتها و تحلیلهای سیاستمردان آمریکایی، افغان و عراقی از جنگ، سلیقههای آنها، و دوستیها و اختلافاتِ (بعضاً به صورت باورنکردنی پیشپا افتاده) آنها تقلیل میدهد.
رابرت گیتس در کتاب خاطرات خود از زوایای تازهای از جنگ در افغانستان و عراق پرده برداشته است.
آقای گیتس در کتاب «وظیفه: خاطرات یک وزیر در جنگ» در دو بخش به مرور خاطرات سیاسیاش از جنگ عراق و افغانستان میپردازد. در این مقاله به بررسی خاطرات آقای گیتس از افغانستان پرداخته شدهاست.
▲ | کرزی: عجول، متوهم، عصبی |
رابرت گیتس خاطرات زیادی از رابطه و دوستیاش با حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان نقل میکند. او در جایی از کتابش کرزی را فردی میخواند که «هرگز برای قضاوت کردن منتظر فکت نمیماند.» با این حال در برخی موارد گیتس اعتراف میکند که حق با کرزی بوده است.
وزیر دفاع پیشین ایالات متحده مینویسد با وجود آنکه کرزی موقف سیاسی و حتی زندگی خود را مدیون حمایت آمریکاییها بوده «با آنهم کرزی یک رهبر پشتون و یک ناسیونالیست افغان بود و عدم اعتماد به بریتانیاییها و انزجار از آنها، در DNA او است.» گیتس میگوید در طول چهارسال و نیم دوره خدمتش بهعنوان وزیر دفاع بارها با حامد کرزی، اغلب به صورت خصوصی، ملاقات کرده و هر دو همواره گفتوگوهای صریحی با هم داشتهاند.
گیتس کارکردن با حامد کرزی را «بهشدت خستهکننده و دیوانهکننده» توصیف میکند و میگوید شخص او راز کار کردن موثر با رئیس جمهور کرزی را در گوش فرا دادن بهتر به حرفهای او یافته بود؛ کاری که به گفته رابرت گیتس کمتر کسی از مقامات غربی بهشمول سفیر آنزمان آمریکا در افغانستان، تمایلی به آن داشت. چرا که بهنظر بسیاری حامد کرزی در طرح نگرانیهای خود بسیار صریح و تند بود.
آقای گیتس مینویسد: «مدتها قبل از آنکه موضوعاتی مثل تلفات غیرنظامی، عملکرد کمپانیهای خصوصی امنیتی، حملات شبانه و استفاده از سگها در جستجوی خانهها به موضوع مورد اختلاف شدید و علنی میان کرزی و ائتلاف بینالمللی تبدیل شود، رئیس جمهوری افغانستان این مسایل را بهطور خصوصی به ما گوشزد میکرد. اما ما در درک اهمیت این اشارات و اتخاذ اقدامات لازم کُند عمل کردیم.»
رابرت گیتس میگوید کرزی «بهطور استثنایی نسبت به اقدامات و یا نظریات خارجیها که در آن به حاکمیت ملی افغانستان، شهروندان این کشور و یا خود او احترام در نظر گرفته نمیشد، حساس بود. او بهخصوص نسبت به انتقادات خارجیها از خودش و خانوادهاش، بهویژه در ارتباط با فساد حساسیت داشت.»
در چندین مورد وزیر دفاع پیشین آمریکا به گرایش رئیس جمهور کرزی به تئوری توطئه اشاره میکند که به مرور زمان بدتر شده بود. گیتس میگوید، کرزی در جلسهای خصوصی در سال ۲۰۰۷ به او گفته بود:
«کار کردن با ائتلاف شمال، کشور را در معرض خطر قرار داده و اینکه «متحدین پوتین» [ائتلاف شمال] اکنون اعضای پارلمان و حتی کودکان را میکشند. حامد کرزی به من گفت: «این کار طالبان یا القاعده نیست بلکه کار مردم بد خود ما است.» و اینکه حکومت افغانستان «برای مهار این وضعیت نیاز به مشوره با آمریکاییها دارد.»
حامد کرزی در چند سال اخیر از بسیاری از سیاستهای آمریکا در قبال افغانستان انتقاد کرده است.
به گفته گیتس، از آنجا که بیشتر فعالیتهای طالبان در جنوب افغانستان متمرکز بوده است، حامد کرزی به او گفته که پشتونها بیشترین ضربه را از این جنگ دیدهاند و او [کرزی] احساس میکند که پشتونها هدف قرار گرفتهاند. گیتس مینویسد «او این را گفت تا اشاره کند که ما نیاز داشتیم با قبایل پشتون بیشتر کار کنیم» و ادامه میدهد: «این [شخصیت] کلاسیک کرزی بود؛ بیش از حد هیجانزده و پارانوید اما الزاماً حرفش اشتباه نبود.»
رابرت گیتس در جایی دیگر به گفتوگوی مفصلش با کرزی در مورد قضیه کابل بانک اشاره میکند و میگوید به رئیس جمهوری افغانستان خاطرنشان ساخته که مقصر دانستن آمریکا برای تمام مشکلات افغانستان کمکی به وضعیت نمیکند و از او خواسته که باید در مورد موضوع روند انتقال و قضیه کابل بانک با یکدیگر کار کنند. گیتس مینویسد به آقای کرزی هشدار داده که افرادی در اطراف او هستند که از نگرانیها و نارضایتیهای او سوءاستفاده میکنند و تلاش میکنند که او را نسبت به آمریکاییها بدبین سازند و برای اینکار «تئوریهای توطئه مسخرهای» را به خورد او میدهند.
گیتس میگوید: «[با این وجود] پاسخهای کرزی در آن ملاقات و سپس سخنانش در طول ضیافت شام آن شب این سئوال را برایم مطرح کرد که آیا واقعاً کرزی بهحرف کس دیگری، بهجز همان ذهنهای آلوده به توطئه گوش میکند؟»
رابرت گیتس مینویسد آن شب کرزی به او گفت که شنیدهاست ایالات متحده میخواهد افغانستان را تضعیف کند و آنرا به کشورهای کوچکی تجزیه کند. او عملکرد آمریکاییها در ایجاد پلیس محلی و کار با رهبران محلی را «بهشدت بیثباتکننده» توصیف کرده و نیز پرسیده بود که «اجندای واقعی آمریکاییها در افغانستان چیست؟». بهنوشته گیتس او بهطور مفصل در مورد «رادیکالیزهشدن پشتونها» سخن گفته و افزوده که «هندیها به او گفتهاند که ممکن است آمریکاییها یا انگلیسها پشت این قضیه باشند.»
▲ | ابهام در استراتژی غرب |
گیتس در چند جای کتاب خود بهصراحت اشاره میکند که فرماندهان نظامی و مقامهای سیاسی غربی و افغان بهندرت ارزیابی واقعی از وضعیت افغانستان داشتهاند. او میگوید گزارشها و معلومات مفصلِ بیش از حد از منابع مختلف نظامی و ملکی (غیرنظامی) باعث میشد که هر کس ارزیابی خود را داشته باشد و غالباً این ارزیابیها بهشدت متناقض بود. او مینویسد:
«در اواسط جون ۲۰۰۸، در جریان یک کنفرانس ویدیویی با ژنرالها در کابل و بروکسل و مقامات ارشد پنتاگون در واشنگتن، بار دیگر عصبانیت شدیدم را نشان دادم و خطاب به مقامات نظامی در کابل گفتم: «شما از کابل حرفهای بسیار خوبی میزنید اما گزارشهای استخباراتی (اطلاعاتی) نیز به من میرسد که نشان میدهد همه چیز در افغانستان به سمت جهنمی شدن میرود. من نمیتوانم بفهمم که چطور وضعیت به سمت درستی در حال حرکت است. من حتی فکر نمیکنم که رئیس جمهوری [آمریکا] هم تصور روشنی داشته باشد از اینکه ما واقعاً در افغانستان چه میکنیم؟»
آقای گیتس اعتراف میکند که «ناکافی بودن سرباز، مربی و کارشناس غیرنظامی، سلسله مراتب فرماندهی مبهم و گیجکننده، نبود هماهنگی لازم در بخشهای غیرنظامی و فقدان مکانیسمهای ارتباطی موثر و واضح میان بخشهای نظامی و غیرنظامی غربی از یک سو و فساد اداری در تمام سطوح دولت افغانستان، دمدمیمزاج بودن رئیس جمهور کرزی، نبود وزرای کاردان و اختلافات میان ولایات و دولت مرکزی» از جمله چالشهایی بوده که منجر به سردرگمی و ابهام در وضعیت افغانستان شده است.
گیتس میگوید دو هفته بعد از ملاقات فوق با دو مقام دیگر وزارت دفاع با یاب دی هوپ سخیفر، دبیرکل وقت ناتو در واشنگتن دیدار کرده بود و آقای سخیفر به او گفته بود: «احساس من این است که میتوانیم طالبان را مهار کنیم، اما نمیتوانیم بر آنها چیره شویم.»
در جایی دیگر، رابرت گیتس میگوید که تعهد و باور روسای جمهوری افغانستان و ایالات متحده به استراتژی نظامی [افزایش نیرو] برای موفقیت آن حیاتی بود، اما هر دو رهبر «اگر نگوییم که به این باور رسیده بودند که آن استراتژی [افزایش نیرو] شکست خواهد خورد، حداقل نسبت به کارایی آن تردید داشتند.» وزیر دفاع پیشین آمریکا میگوید «استراتژی لازم و منابع آن بسیار دیر به افغانستان رسیده بود؛ زمانی که کاسه صبر در آن کشور و ایالات متحده لبریز شده بود.»
آقای گیتس در بخش دیگری به گزارش محرمانهای اشاره میکند که در آن ژنرال دیوید پترایوس در اوایل سال ۲۰۱۱ در یک جلسه ناتو گفته بود که انتقال مسئولیتهای امنیتی به افغانها میتواند در پایان ۲۰۱۴ «آغاز» شود، در حالیکه برنامه رئیس جمهور اوباما «تکمیل» انتقال مسئولیت امنیتی به افغانها در پایان ۲۰۱۴ بود. اوباما این اظهارات پترایوس را «مورد دیگری از سرپیچی از دستور از سوی نظامیان» تلقی کرد. او جلسه شورای امنیت را فراخواند و در جریان آن [در حضور پترایوس] با خشم گفت که قصد او آغاز انتقال مسئولیت امنیتی در جولای ۲۰۱۱ و تکمیل آن در پایان ۲۰۱۴ است.
به گفته گیتس، اوباما در آن جلسه تأکید کرد: «من با هرکسی که بگوید برنامه خروج به تعویق بیفتد، سرسختانه مخالفت خواهم کرد. من ترجیح میدهم برنامه خروج تسریع شود. نیازی هم به توصیههای زیرکانه در مورد دستوراتم ندارم.» گیتس میگوید «رئیس جمهور اوباما سپس افزود: «اگر به این باور برسم که با من بازی میشود...» و جملهاش را ناتمام گذاشت، بهوضوح به این معنا که عواقب بسیار سختی خواهد داشت.»
رابرت گیتس در ادامه مینویسد که بهنظر او این تلقی اوباما که ژنرال پترایوس او را بازی میدهد، نادرست بود و نسبت به پترایوس نیز بیحرمتی حساب میشد. رابرت گیتس احساس خود در آن لحظه را اینطور تشریح میکند: «همانطور که [در جلسه] نشسته بودم با خود اندیشیدم: رئیس جمهور به فرمانده خود [پترایوس] اعتماد ندارد، نمیتواند کرزی را تحمل کند، به استراتژی خودش باور ندارد و نمیپذیرد که این جنگ [افغانستان] جنگ اوست. برای او، تمام مساله خروج از افغانستان است. [جو] بایدن همچنان به تحریک او ادامه میدهد و دستیاران اوباما برای نشان دادن اخبار و معلومات تهییجکننده به او که عملکرد پترایوس و دیگر فرماندهان ارشد نظامی را زیر سئوال میبرد، هیچ فرصتی را از دست نمیدهند.'
گیتس میگوید با همه اینها پیروزی ماموریت افغانستان حیاتی بود: «چرا که شکستخوردن یک ابرقدرت دیگر در افغانستان از تندروان اسلامگرا عواقب ویرانکننده و طولانی در سرتاسر جهان اسلام میداشت. این تصور که ایالات متحده در افغانستان شکستخورده تلقی شود، آنهم در حالیکه آمریکا با بحران اقتصادی روبهرو بود، تأثیرات مهمی بر جایگاه این کشور در جهان باقی میگذاشت. نیکسون و کسینجر قادر بودند با ایجاد ارتباط با روسیه و چین عواقب شکست آمریکا در ویتنام را مهار کنند و نشان دهند که ما هنوز هم در صحنه جهانی با قدرت هستیم. اما ایالات متحده در سال ۲۰۱۰ چنین شانسی نداشت.»
▲ | تلاش آمریکا برای مهندسی انتخابات ۲۰۰۹ |
رابرت گیتس بهصراحت به تلاش آمریکاییها برای تأثیر گذاشتن بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال ۲۰۰۹ اشاره میکند. این موضوع احتمالاً میتواند به درک بهتر اینکه چرا حامد کرزی تضمین شفافیت و آزاد بودن انتخابات از سوی آمریکا را بهعنوان یکی از شرایط امضأ توافقنامه امنیتی مطرح کرد، کمک کند.
ریچارد هالبروک که در دسامبر ۲۰۱۰ درگذشت، نماینده ویژه آمریکا برای افغانستان و پاکستان بود و نقش مهمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ ایفا کرد.
آقای گیتس اشاره میکند که انتخابات سال ۲۰۰۹ باید در ماه می آن سال، برگزار میشد اما ایالات متحده اصرار داشت که این انتخابات به آگوست ۲۰۰۹ به تعویق افتد. ریچارد هالبروک، فرستاده ویژه آمریکا برای افغانستان و پاکستان معتقد بود که برگزاری انتخابات در ماه می میتوانست توانایی اپوزیسیون سیاسی افغان برای رقابت در انتخابات و نیز قابلیت ایساف در تأمین امنیت را تضعیف سازد. گیتس به تعویق افتادن انتخابات به ماه اگوست در نتیجه اصرار اداره اوباما و هالبروک را «نقض قانون اساسی این کشور و مسامحه در نگهداشتن کرزی در قدرت بهصورت غیرقانونی برای چند ماه» میخواند.
رابرت گیتس اما اضافه میکند که هدف از این کار، وقت دادن به دیگر نامزدان ریاست جمهوری برای سازماندهی خود و شرکت در «انتخاباتی معتبر» در افغانستان بود. این کار به هالبروک نیز وقت کافی میداد تا جایگزین مناسب کرزی را انتخاب و از او حمایت کند و به گفته گیتس «به جهنم که قانون اساسی افغانستان بر سر راه دستیابی به این هدف نقض میشد!»
رابرت گیتس سپس به تشریح فعالیتهای هالبروک برای حصول اطمینان از شکست کرزی در انتخابات بیستم آگوست ۲۰۰۹ میپردازد. فرستاده ویژه آمریکا برای افغانستان و پاکستان، اصرار داشت که تمامی نامزدها بهصورت مساوی از امنیت شخصی، دسترسی به رسانهها و امکانات کمپین انتخاباتی برخورددار باشند. اما خواست واقعی او این بود که به رقبای کرزی اعتبار کافی بدهد تا کرزی در دور اول رای کافی کسب نکند و انتخابات به دور دوم کشیده شود. به گفته وزیر دفاع پیشین آمریکا، با آنکه برخلاف انتخابات ۲۰۰۴، موضع رسمی آمریکاییها در انتخابات ۲۰۰۹ بیطرفی بود، اما ریچارد هالبروک و کارل ایکنبری، سفیر وقت آمریکا در کابل با نامزدهای رقیب کرزی ملاقات میکردند، با آنها عکس میگرفتند و حتی در گردهماییهای آنها شرکت میکردند.
رابرت گیتس میگوید این امر باعث شد که کرزی به این نتیجه برسد که ایالات متحده از او فاصله گرفته و در حال معامله با «جنگسالاران» و کمک به برندهشدن آنها در انتخابات است.
گیتس مینویسد که انتخابات با دشواریهای امنیتی زیاد و «با وجود تقلب گسترده از سوی کرزی» به دور دوم کشید. کای آیده، نماینده سازمان ملل متحد در افغانستان گزارشی در مورد انتخابات تهیه کرد تا به کنفرانس وزرای دفاع ناتو ارائه کند. رابرت گیتس مینویسد: «در آن کنفرانس کای آیده کنار من نشسته بود و قبل از آنکه به سخنرانی بپردازد، در گوش من گفت با وجود آنکه میخواهد در سخنرانی خود بگوید که دخالت خارجی گستاخانهای در انتخابات افغانستان وجود داشت، اما میخواست من بدانم که ملاحظۀ ایالات متحده و ریچارد هالبروک را خواهد داشت.»
آقای گیتس اعتراف میکند که قضایای انتخابات باعث شد که کار با کرزی از قبل دشوارتر شود و انتقادات تند او حداقل در «ماجرای تلاش ناکام و ناشیانه ما برای براندازی حکومتش» توجیه پیدا کند.
▲ | رفتارهای بیفکرانه |
رابرت گیتس در کتاب خاطرات خود بارها از عملکرد سیاسی و نظامی آمریکاییها در افغانستان به تلخی انتقاد میکند. او تلفات غیرنظامیان را یکی از چالشهای جدی آمریکاییها بهحساب میآورد و مینویسد: «هر حادثه [تلفات ملکی] یک شکست استراتژیک بود و طالبان همیشه از آن به نفع خود استفاده میکردند و کرزی آن را بزرگنمایی میکرد.»
رابرت گیتس اذعان میکند که عملیاتهای نظامی آمریکاییها جنبههای دیگری نیز بهجز تلفات ملکی داشت که باعث نارضایتی مردم عادی و عصبانیت رئیس جمهورکرزی میشد
وزیر دفاع پیشین ایالات متحده به تشریح ملاقاتهای خود با کرزی در مورد تلفات غیرنظامیان و حملات شبانه میپردازد و میگوید که در یکی از این دیدارها، بهطور خصوصی به کرزی در مورد تدابیر آمریکاییها برای جلوگیری از کشتهشدن مردم عادی در جریان حملات توضیح داده است. گیتس میگوید به حامد کرزی گفته که «میل شدید او به ابراز علنی خشمش از کشتار غیرنظامیان که بر مبنای معلومات اغلب نادرست صورت میگیرد، متحدینش را در بدترین وضعیت ممکن و در معرض آسیب واقعی قرار میدهد. از او خواستم که در مورد تلفات غیرنظامی تا زمانی که واقعیت را نمیداند، حرفی نزند و خاطرنشان ساختم که طالبان عمداً غیرنظامیان افغان را میکشند و [با استفاده از آنها بهعنوان سپر انسانی] افراد ملکی را در معرض خطر قرار میدهند و او [کرزی] باید نسبت به این موضوع نیز با همان تندی و صراحت اعتراض کند.»
گیتس میگوید این توصیههای او تاثیری روی کرزی نداشت.
با همه اینها، رابرت گیتس اذعان میکند که عملیاتهای نظامی آمریکاییها جنبههای دیگری نیز به جز تلفات ملکی داشت که باعث نارضایتی مردم عادی و عصبانیت رئیس جمهورکرزی میشد. او میگوید «حملات شبانه با وجود موثر بودنشان در کشتن یا دستگیری رهبران طالبان، باعث واکنش خصمانه از سوی مردم عادی میشد.» آقای گیتس، جستجوی خانهها با استفاده از سگ [که از نظر آموزههای اسلامی حیوانی نجس بهحساب میآید] رفتار غیرمحترمانه با مردم، تخریب داراییها و مایملک روستاییان در جریان حملات را از جمله دلایل برانگیختهشدن خشم مردم نسبت به سربازان آمریکایی میشمارد.
او «رفتار بیفکرانه» با مقامات افغان از سوی آمریکاییها را نیز چالش دیگری میداند و مینویسد: «وسایط نقلیه آمریکاییها و نیروهای ائتلاف در جادهها بهصورت رعبآوری در حرکت بودند و باعث هراس مردم میشدند. ما اغلب به فرهنگ اسلامی آنها بیاحترامی میکردیم و حرمت بزرگان قومی آنها را نگه نمیداشتیم. ما با آنعده از مقامات افغان که از شهروندان عادی افغان اخاذی میکردند، همکاری میکردیم. در کابل و در دیگر ولایات ما و همچنین سازمانهای غیردولتی، بهطور مرتب به اجرای پروژههای توسعهای، بدون مشوره گرفتن از مردم محل، تصمیم میگرفتیم و کمتر از آنها میخواستیم که بگویند چه چیزی نیاز داشتند. با این وضعیت آیا جای تعجبی است که کرزی و دیگران شکایت میکردند که در کشور خود هیچ صلاحیتی ندارند؟ یا اینکه مقامات نسبتا صادق و باکفایت افغان شکایت میکردند که مردم عادی به آنها احترامی ندارند؟»
آقای گیتس بهسهم داشتن غربیها در فساد گسترده اعتراف میکند و میگوید: «با وجود تمام کشمکشها و گزافهگوییهایمان در مورد فساد، ما از این موضوع غافل بودیم که خود ما چقدر در آن دست داشتهایم؛ [نقش ما در فساد] در حدی بود که حجم تجارت مواد مخدر در برابر آن ناچیز جلوه میکرد. دهها میلیارد دلار از سوی آمریکا و سایر متحدین ما به افغانستان سرازیر میشد و ما به این که چقدر از این پول صرف رشوه میشود و به حسابهای بانکی در دوبی انتقال مییابد، توجهی نداشتیم. بازرسان خود ما به ما گفته بودند که مکانیسمهای تفتیش ایالات متحده تا چه حد ناکارآمد است و در مواردی اصلاً چنین تفتیشی وجود نداشت. با همه اینها، از کرزی گرفته تا پایینترین فرد افغان مجبور بودند در مقابل شکایتهای ما از فساد [در دولت افغانستان] سر خود را تکان دهند.»
▲ | ارزیابی از وضعیت افغانستان |
آقای گیتس مینویسد بهتدریج تعریف او از «پیروزی» در افغانستان تغییر کرد: «در دسامبر ۲۰۰۶ اهداف من از جنگ، ساده، واضح و نسبتاً کوچک بود، اما بهنظر میرسید که حتی همان اهداف حداقلی هم قابل دستیابی نیست... من در افغانستان فقط بهدنبال یک حکومت افغانی و ارتشی بودم که بهحد کافی قوی باشند و بتوانند از بازگشت طالبان و القاعده به کشورشان جلوگیری کنند. این اهداف بسیار کوچکتر از اهداف جورج بوش بود. بهخصوص از زمانی که به این باور رسیدم که ایجاد حاکمیت دموکراتیک در هر دو کشور [افغانستان و عراق] به زمان بسیار بیشتر از آنچه ما در اختیار داشتیم، نیاز داشت.'
او میگوید هنوز باید منتظر نتایج ماموریت غرب در افغانستان ماند اما نسبت به آن ابراز خوشبینی میکند. آموزش قوای افغان از نظر او به خوبی پیش میرود و مسئولیت امنیتی نیز با موفقیت در حال انتقال به نیروهای افغان است. با اینحال اضافه میکند که آینده افغانستان نشان خواهد داد که آیا ماموریت نظامی در افغانستان موفق بوده یا اینکه تمام تلاشها و سرمایهگذاری مالی و جانی غرب به هدر رفته است.
آقای گیتس با اشاره به جنگ داخلی در افغانستان پس از خروج قوای شوروی سابق میگوید:
«ادامه حضور محدود نظامی ناتو بعد از ۲۰۱۴ بهمنظور آموزش قوای افغان، حمایت لوژستیکی و استخباراتی، حمایت هوایی، عملیاتهای ضدتروریسم، همزمان با حمایت مالی از قوای مسلح افغان، شانس موفقیت ما را بهطور قابل ملاحظهای [در مقایسه با شوروی سابق] افزایش خواهد داد. اگر از همین حالا نشان دهیم که این نقش حمایتی را بر عهده خواهیم گرفت، دوستان و دشمنان ما خواهند دانست که ما اشتباه استراتژیک اوایل دهه نود را تکرار نخواهیم کرد و افغانستان را بهحال خود رها نمیکنیم. همه ما عواقب آن اشتباه را بهخوبی به یاد داریم.»[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- عزیز حکیمی، وزیری در جنگ؛ مروری بر کتاب جنجالی خاطرات رابرت گیتس، وبسایت فارسی بیبیسی برای افغانستان: شنبه ٢۵ ژانويه ٢٠۱۴ - ٠۵ بهمن ۱٣۹٢
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی