|
ایران ساسانی
فهرست مندرجات
◉ مفهوم ایرانشهر بهروایت دکتر تورج دریایی
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
مفهوم ایرانشهر بهروایت دکتر تورج دریایی
آیا ساسانیان بهوجود آورندهی ایرانشهر با ویژگیهای جغرافیایی بودند و یا مفهومی فرهنگی از ایرانشهر در ذهن داشتند؟ ایرانشهر کجاست؟ آیا این واژه مصداقی جغرافیایی و زیستی در عهد ساسانی دارد یا مقولهای افسانهای است که با گذر زمان، جامهی زمینی بر تن میکند؟ نام ایران از چه زمانی بر جغرافیایی خاص اتلاق شد؟ چرا با همه گفتههایی که میشود اما منابع عربی و غربی، ساکنان سرزمین ایران را ایرانی نمیدانستند؟
این پرسشهای تاریخیای است که از دکتر تورج دریایی پرسیده شده است. وی استاد دانشگاه کالیفرنیا «UC. Irvine» در رشتهی «تاریخ ایران و جوامع پارسیزبان» است. تاکنون از دکتر تورج دریایی چندین کتاب و دهها مقاله به چاپ رسیده و بخشی از آثار انگلیسی او بهفارسی نیز ترجمه شدهاست. «ناگفتههای امپراتوری ساسانی» و «شاهنشاهی ساسانی» از جمله کتابهای ارزشمند وی هستند که حاوی اطلاعات جدیدی در حوزهی تاریخ ایران ساسانی بوده و در ایران منتشر شدهاند.
تورج دریایی در سال ۱۳۴٦ خورشیدی در تهران به دنیا آمد و دوران دبستان و دبیرستان خود را در ایران و یونان گذرانده و در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه کالیفرنیا در لُسآنجلس دکترای تاریخ دریافت کرد. او زندگی علمی خود را وقف تاریخ ساسانیان کرده است.
تورج دریایی تأکید دارد که در دورهی ساسانی «ایرانشهر» علیرغم گونهگونیاش اما خطکشی سیاسی نداشته بلکه تنها گسترهای فرهنگی بوده است. به باور این پژوهشگر و استاد دانشگاه خوانش مذهب زردشتی از مفهوم ایرانشهر، مبنایی مذهبی داشته است تا جغرافیای سیاسی. در مقابل، دستگاه سلطنتی ساسانی، سعی در ارائهی دیدگاهی فراگیر و غیرمذهبی داشت. در این میان، دریایی بر خلاف بسیاری از تاریخنگاران که سعی در خطکشی جغرافیایی برای دوران ساسانی دارند بر این باور است که گسترهی ساسانیان نه مذهبی یا جغرافیایی، بلکه مرزبندی فرهنگی بوده است. وی همچنین معتقد است که هخامنشیان هرگز شاهنشاهیشان را ایران نخواندهاند و دارای دیدگاهی متفاوت بودهاند.
◼ ساسانیان از ابتدا سعی بر این داشتند که در دورههای مختلف حیاتشان، خوانش مورد نیازشان از ایران را ارائه دهند؛ آیا میتوان چنین پنداشت که مذهب زرتشتی در زمینهی جغرافیایی، فقط وسیلهای بوده در راستای مشروعیتسازی برای حاکمیت ساسانیان؟ در واقع بیشتر جنبهی ابزاری داشته؟□ تورج دریایی: شما خودتان در جریان سوال، پاسخ این پرسش را دادید. در قرن چهارم تا روزگار آذرپاد مهر اسپندان، زمانیکه دین زرتشتی بر چارچوبش شکل میگیرد، درک مذهبی از مفهوم ایدهی ایرانشهر، جا میافتد؛ پس از آن چون شاهنشاهی ساسانی میبایست با مردم، قومهای مختلف و مذاهب گوناگون در تعامل باشد، تغییری در درک از این مفهوم بهوجود میآورد. تا عصر خسرو انوشیروان، مفهوم ایدهی ایرانشهر دیگر مسئلهای مذهبی نیست بلکه مسئلهی قانون شاه (داد شاهنشاه) در اینجا مهم است؛ در واقع چیزی شبیه به سیتیزنشیپ رومیان را ما در ایران میبینیم و از آن جالبتر اینکه ما در ایران نه تنها با مفهوم «مردِ شهر» (مرد شهروند شاهنشاهی) روبهروییم، بلکه «زنِ شهر» (زن شهروند شاهنشاهی) نیز وجود دارد؛ چیزی که در روم وجود نداشتهاست؛ در واقع چیزیاست مضاف بر سیتیزنشیپ رومیان.
◼ مطابق بخشی از مقالهی مذکور، در دورهی متأخر ساسانی، مرزهای ایرانشهر تا شمال آفریقا و مکه و مدینه نیز گسترش مییابد و این گسترش در برخی متون منعکس میشود؛ سوالی که پیش میآید این است که چرا این خوانش متأخر و گسترده از ایرانشهر در حافظهی جمعی-تاریخی ایرانیها باقی نماند؟□ تورج دریایی: در زمان خسرو انوشیروان (خسرو یکم) سربازان ایرانی در یمن به پشتیبانی از عربهای یهودی با رومیان و حبشیان مسیحی جنگیده و پیروز شدند؛ در قرن هفتم زمانیکه خسرو پرویز (خسرو دوم) به مصر لشکر کشید، برای مدت کوتاهی (از ۶۱۴ تا ۶۲۸ میلادی) عربستان، مصر، آفریقا و شرق دریای مدیترانه، به تصرف ایرانیان درآمد. این خوانش گسترده از ایرانشهر بازتابی از گستردگی ایرانشهر در این دورهی کوتاه است. اما نکتهی جالبی که در نسخههای مختلف متن فارسی مقدمهی شاهنامهی ابومنصوری مشاهده میشود، تفاوت در جغرافیای ایرانشهر است. این تناقض را ببینید؛ در یک نسخه، ایرانشهر از رود آموی (جیحون) است تا رود نیل و در نسخهی دیگر که در «بیست مقالهی قزوینی» به تصحیح علامه قزوینی رسیده است، مرزهای ایرانشهر از رود آموی (جیحون) است تا فرات. مرحوم قزوینی در تصحیحشان از مقدمهی شاهنامهی ابومنصوری، از جیحون تا فرات را پذیرفتهاند که در واقع دید صحیح ایرانی همین است؛ در واقع در آن دوره، دنیای ایرانی از آمودریا تا فرات است و این دلیلیاست که آسورستان هم جز ایرانشهر قرار میگیرد. محدودهی «جیحون تا نیل» که در کتاب پارسی میانهی «شهرستانهای ایرانشهر» نیز آمده، ناشی از دید امپریالیستی خسرو پرویز است که در یک لحظه بهطور شگفتانگیزی مرزهای ایرانشهر را اینچنین میگستراند. براساس گفتههای مورخین دوران اسلامی، فکر میکنم در زمان قباد یکم کتابی جغرافیایی وجود میداشت. در زمان عباسیان، موبدان یا کاتبانی که در باب ایرانشهر مینوشتند، ناقل دیدگاه اواخر دوران ساسانیاند.
◼ آیا میتوان گفت دیدگاه جیحون تا نیل در زمان خسرو دوم بهدلیل غیرواقعی بودن دوام نیاورد؟□ تورج دریایی: بله درست است. حتی دیدگاه زرتشتی از ایرانشهر در اوایل دوران ساسانی که کوچکتر از وسعت حاکمیت ساسانیان بوده هم تحتالشعاع دیدگاه اواخر دوره ساسانی قرار میگیرد.
◼ میتوان چنین پنداشت که با سقوط ساسانیان، رگههای مذهبی و حتی قومی از درک مفهوم ایرانشهر کاملاً از بین رفت و درک از این مفهوم کاملاً جغرافیایی شد؟□ تورج دریایی: البته جغرافیایی و فرهنگی! این فرهنگ است که در این مسئله مهم است؛ ببینید! زرتشتیان هنوز در کتاب دادستان دینی که پس از سقوط ساسانیان نوشته شده، مبنای ایرانیبودن را زرتشتیبودن قلمداد میکنند ولی ما میدانیم که یک مسیحی صد و پنجاه سال پس از سقوط ساسانیان خود را از ایران میخواند؛ این، یکبار فرهنگی با خود دارد و برای همین است که توان ادامه مییابد.
◼ همانطور که میدانیم در بخش پهلوی کتیبهی سه زبانهی شاپور یکم بر کعبهی زرتشت، واژهی «Aryan» (آریان) را معادل ایران در بخش پارسی میانهی آن کتیبه ذکر کردهاند. با توجه به صِرف وجود واژهای مشخص در زبان پهلوی (زبان اشکانیان) میتوان چنین انگاشت که ایدهی ایران به مثابهی یک جغرافیا — و نه یک درک اساطیری — در اواخر دورهی اشکانی شکل گرفته بود و لزوماً ساسانیان مبدعان آن نبودند؟□ تورج دریایی: ممکن است! اما منبعی از اواخر عهد اشکانی در دست نیست. شاید خود ساسانیان آثار را نابود کرده باشند که نشان دهند در حال ابداع و اجرای دیدگاهی جدید هستند. ولی ببینید در کتیبهی داریوش یکم نیز وی خویش را از تبار آریا میخواند. آنها چه ایدهای در باب این مسئله داشتند؟ در صورتی که چنانچه میدانیم هخامنشیان هرگز شاهنشاهیشان را ایران نخواندهاند و دیدشان فرق میکرده. بههر صورت مادامی که منبعی از اواخر اشکانیان در دست نیست، نمیتوانیم چیزی را ثابت کنیم.
◼ با اینکه جغرافیای ایران در کتبیهی شاپور بر کعبهی زرتشت بزرگتر از تعریف کرتیر از جغرافیای ایران است، اما شاپور یکم همچنان خود را «شاهنشاه ایران و انیران» میخواند؛ منظور شاپور از «انیران» در این جغرافیای بزرگتر کجاست؟□ تورج دریایی: شاپور یکم دیدی سلطنتی به ایدهی ایران دارد. خود به این واقف است که برخی مناطق تحت سلطهاش در واقع انیران هستند.
◼ در واقع سوال هم حول همین محور است؛ با توجه به اینکه جغرافیای شاپور از جغرافیای کردیر بزرگتر است؛ انیران مدنظر شاپور کجاست؟□ تورج دریایی: من فکر میکنم حل این مسئله مثل ریاضی است. کافی است فهرست ایالتهای شاپور را از فهرست ایالتهای کرتیر کم کنیم تا فهرست ایالات انیران در قرن سوم بهدست آید.
◼ در صفحهی ۱۵۴ از کتاب ناگفتههای امپراتوری ساسانیان ذکر کردهاید که همهی ایرانیان صرفنظر از مذهبشان، مرز معینی در ذهن خود ساخته بودند که با مرزهای ایرانشهر مطابقت داشت. آیا این قاطعیت در بیان که همهی مردم، مرز جغرافیایی را در عصری که دانش جغرافیا هنوز مبهم بود را میدانستند، درست است؟□ تورج دریایی: اگر من چنین گفتم اشتباه کردهام! منظور من بیشتر مرزهای فرهنگی است؛ یعنی ایران از «جیحون تا فرات» است و کسانی که در آنجا هستند دارای یکسری ابعاد فرهنگیاند. منظورم مرزهای فرهنگی است نه جغرافیایی.
◼ اما در کتابتان چنینآمده که همهی ایرانیان صَرفنظر از مذهبشان، تصویر معینی از ایرانشهر داشتند؛ به نظرتان تعمیم یک اندیشه به همهی مردم یک پهنه، اعم از روستایی و شهری مقداری عجیب نیست؟□ تورج دریایی: معمولاً نجبا و بزرگان اعم از درباری و مذهبی و استانداران و نجبای محلی و... حاملان ایدولوژیهایند و نمیدانیم این ایده چقدر در میان مردم نفوذ کرده بود. دوم اینکه مانویان با این ایده کنار نیامدند و مشکلاتی هم بدین دلیل پیدا کردند. اینکه آیا یک نفر در دهی در ایران این ایده را داشته، بر ما دانسته نیست اما یادتان باشد در دورهای که فردوسی، شاهنامه را میسراید و ایدهی ایران را دوباره مطرح میکند، زمینداری کوچک در دهی بهنام پاژ در طوس خراسان بوده؛ فردوسی یک درباری وابسته به دولت نیست؛ ما باید این موضوع را توجیه کنیم که اگر این ایده درون مردم عادی و دهقانان نفوذی نداشته، چگونه فردوسی ایدهی ایران را باز میآفرید؟ من فکر میکنم از زمان خسرو انوشیروان تا سقوط ساسانیان، طبقهی دهقانان این ایده را پذیرفته بودند؛ برای همین نفوذ ایدهی ایران فراتر از آنیبوده که میپنداریم.
◼ سوالی که پیش میآید این است که آیا میتوان نفوذ این ایده را از که از مثال فردوسی بهدست آمد، به سراسر مردم این پهنه تعمیم دهیم؟ مثلاً مناطق ایلیاتی غرب کشور یا روستایی در خوزستان؟□ تورج دریایی: ما در این زمینه هیچ سندی نداریم. ما نمیدانیم که قبایلی که باورهای خودشان را داشتند چقدر توانسته بودند با دیدگاه سلطنتی حاکم تطابق یابند. من نمیخواهم دورهی رضاشاه را مثال بیاورم؛ مثلاً در دوران رضاشاه ایدئولوژیای در دولت حاکم وجود داشته که با عشایر مسائلی را بهوجود میآورد؛ شاید آن عشایر آنچنان ایدئولوژی دولت را نمیپذیرفتند ولی دولت سعی به اعمال ایدئولوژی خود میکند.
◼ برمیگردیم به مقالهی یادشده. یکی از مهمترین بخشهای مقالهی مذکور این است که چرا غربیها و عربها هیچگاه به ایران (این خطه؟ پهنه؟)، «ایران» نگفتند و اغلب از الفاظی مانند بلاد الفرس یا پرشیا استفاده میکردند؟□ تورج دریایی: چون این ایدئولوژی مربوط به افرادی است که در درون مرزها بودند و زیر نفوذ قرار میگرفتند، بوده است. عربهایی که خارج از مرزهای ایرانشهر بودند و نیز چینیها و رومیان، درکی از موضوع نداشتند؛ بدین دلیل که آنها دید تاریخی و فرهنگیشان با ایدهی ایرانشهر متفاوت بوده. این ساسانیاناند که مدام دارند پای میکوبند که اینجا ایرانشهر است، شماها ایر هستید، کسی که ایر است فرهنگ، رفتار و کردار بهخصوصی دارد، از لحاظ قانونی در چارچوبی مشخص قرار میگیرد. کسی که در خارج از این مرزهاست چطور میتواند درکی از موضوع داشته باشد؟
◼ در واقع تبلیغات ساسانی به بیرون از مرزها نرفته تا روی ذهنیت خارجیان نیز تأثیر بگذارد به مردمان درون مرزهای ساسانی ایرانی بگویند؟□ تورج دریایی: رومیان میپنداشتند که ساسانیان امتداد همان هخامنشیاناند. در مورد ذهنیت چینیان چیزی نمیدانیم.
◼ در مورد عربها چطور؟□ تورج دریایی: ما یکسری عرب در شاهنشاهی ساسانی داریم که توسط خود ساسانیان در قرن پنجم، آنجا ساکن شدند (در فارس و کرمان) و همچنین در حیره نیز بودند؛ آنها بایستی با ایدهی ایرانشهر آشنا بوده باشند. ممکن است این موضوع جریانی ایدولوژیک بوده باشد که برای آنها چندان معلوم نبوده.
◼ آیا در جریان بودن آنها، بازتابی در متون عربی بعدی پیدا نکرده؟□ تورج دریایی: من اطلاع ندارم. یعنی سوادش را ندارم. کسی باید بنشیند و نگاه کند که در متون عربی آمده یا نه؟ البته هست! بهعنوان مثال ابن خردادبه در کتاب عربی المسالک و الممالک دربارهی جغرافیای ایرانشهر صحبت کرده است.
◼ ابن خردادبه وقتی از ایران یا ایرانشهر نام میبرد، آیا از نقطهای خاص یا جغرافیایی محدود سخن میگوید تا پهنهی بزرگی از آن مستفاد میشود؟□ تورج دریایی: این را نمیدانم، در واقع حالا حضور ذهن ندارم. بایستی به متن المسالک و الممالک نگاه کنم. بههر حال پیداست که به نوعی اطلاع از ایرانشهر داشتهاست. من فکر میکنم برخی از متون عربی این موضوع را مطرح کردهاند؛ این متون، یا نویسندگانشان ایرانی بودند یا عربهایی بودند که به درون این جو فرهنگی آمدند و با آن آشنا شدند. شاید هم بتوان گفت که عربها دیدی قومی به این مسئله داشتند؛ در برابر شاهنشاهی ساسانی که درکی سلطنتی از ایران دارد. مثلاً ما میدانیم که کسانی که پارسی بودند (ساکنان استان فارس) خود را پارسی میخواندند، در دید ایدئولوژیک شاهنشاهی ساسانی شاید این مسائل مهم بوده ولی نه اینکه بخواهد عنوان شود. برای ساسانیان، تنها ایرانشهر مهم بود. این مسئله در واقع یک تداوم تاریخی است که تا اینک ۱۸۰۰ سال (تا امروز) دوام آورده است. ببنید! ایدهی ایرانشهر ایدهای ورای همهی تفاوتهای قومی، مذهبی و برای جمعکردن همهی مردمان آن پهنه در یک شاهنشاهی بوده است.
◼ اگر ممکن است برای خوانندگان شرح دهید چه شد که مسیر پژوهشیتان، شما را به ارائهی چنین تصویر فرهنگی، بیمرز و یکپارچهای از ایرانشهر سوق داد؟□ تورج دریایی: جریان پژوهشهایم من را به این سمت کشاند؛ وقتی ۱۱ سال پیش متن شهرستانهای ایرانشهر را از پارسی میانه به انگلیسی ترجمه کردم — که البته توسط انتشارات طوس با ترجمهی دکتر شهرام جلیلیان بهفارسی نیز ترجمهشده — به این سو هدایت شدم. با این کنجاوی روبهرو شدم که ایرانشهر چیست و چرا این ابعاد را دارد؛ از آنموقع پژوهشهایم را دربارهی این موضوع ادامه دادم. برای همین است که به این سوی کشیده شدم. شخصاً هیچ برنامهی مشخص و منظمی برای این منظور نداشتم. ببینید! محقق گاهی چیزهایی را فارغ از دیدگاهها و علاقهی خود مییابد؛ این چیزی است که من بر حسب متون یافتم و بدان پرداختم.
◼ پس میتوان گفت که ایرانشهر بهرغم گوناگونیهای درونیاش پهنهای بدون خطکشی بوده است؟□ تورج دریایی: چیزی که مهم است این است که پس از سقوط ساسانیان، فرهنگی باقی میماند: «ایرانیبودن». مسئله، توصیف ایرانیبودن است؛ بالأخره چیزی بهوجود آمده و ادامه مییابد. مثلاً وقتی پادشاه مغول خود را از نسل کیانیان میداند بهچه معناست؟ این، بازتولید نوعی ایدئولوژیاست که از زمان ساسانیان ابداع شده است.
گفتوگوی پیش رو دربارهی مقالهی «قلمرو قومی و مرزهای ایران در اواخر عهد باستان و اوایل قرون وسطی» از کتاب «ناگفتههای امپراتوری ساسانیان» نوشتهی تورج دریایی است.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- قاسم منصور آلکثیر و آرش امامی، مفهوم ایرانشهر بهروایت دکتر تورج دریایی، وبسایت پژوهشهای ایران ساسانی: یکشنبه ۱ مارس ٢٠۱۵ - ۱۰ اسفند ۱۳۹۳
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت پژوهشهای ایران ساسانی، برگرفته از وبسایت انسانشناسی و فرهنگ