|
جمالالدین افغانی
در دانشنامهی اسلام
فهرست مندرجات
.
نوشتهی گلدزیهر در آنسیکلوپدی اسلامی
دانشنامهی اسلام (The Encyclopaedia of Islam یا EI) چاپ لیدن، ثمرهای دو سده تحقیق محققان و خاورشناسان اروپایی (مسلمان و غیر مسلمان) در زمینهی اسلام است. کار نگارش این دانشنامه از سال ۱۹۰۶ و زیر نظر مارتین تئودور هوتسما بهزبان انگلیسی آغاز شد. بیشتر مطالب آن مربوط به قبل از دنیای مدرن است، البته تعدادی از مدخلها به مطالب مربوط به دنیای مدرن نیز میپردازند. نسخهی نخست دانشنامهی اسلام در میان سالهای ۱۹۱۳–۱۹۳۶ تهیه گشت و نسخهی دوم در سالهای ۱۹۶۰–۲۰۰۵ تهیه شد و پس از مدتی تهیه نسخهری سوم آغاز گشت که هنوز ادامه دارد.
شرح حال و زندگی سید جمالالدین افغان، در این دانشنامه، بهوسیلهی شرقشناس مشهور پروفسور ایگناس گلدزیهر (Ignác Goldziher) با همکاری جُمیِر (J. Jomier) تهیه گردیده و در چاپ اول آن که در سال ۱۹۱۳ میلادی توسط مؤسسهی انتشاراتی لوزاک انتشار یافته، به نشر رسیده است.
در چاپ دوم دانشنامهی اسلام، که زیر نظر پژوهشگران و خاورشناسان معروف جهان فراهم آمده است، چیزیکه به زندگینامهی سید جمالالدین اضافه شده موضوع داستان انتقال جنازه او از ترکیه به افغانستان است که در اواخر دسامبر سال ۱۹۴۴ میلادی از گورستان «شیخلر مزار لقی اسلامبول» به کابل حمل و در دوم ژانویه ۱۹۴۵ در علیآباد در محوطهی دانشگاه کابل دفن و آرامگاه مجللی برای او ساخته شد.
جمالالدین افغانی، السید محمد بن صفدر (۱۸۳۸-۱۸۹۷) از شخصیتهای بزرگ عالم اسلامی در قرن نوزدهم و علوم اسلامی و فلسفه متبحر و در تحریر و تقریر عربی بسیار زبردست و در رشتهی علم کلام استاد و توانا بوده است. زندگی و استعداد خود را در راه احیای عظمت اسلام و نجات مسلمانان از تسلط اروپا وقف نمود. بنا به گفتهی ادوارد براون، جمالالدین افغانی هم فیلسوف، هم نویسنده، هم ناطق و هم روزنامهنگار و مقالهنویس بوده. او اولین شخص بود که بر ضد قدرتهای استعماری و تسلط بیگانگان فعالیتهای سیاسی را در کشورهای خاورمیانه آغاز نمود و از آن موقع، بسیاری از نهضتهای آزادیخواهانه و اصلاحی عالم اسلام، در اثر تعلیمات و تلقینات او بهوجود آمد. از همه بالاتر، نامبرده موجد افکار ضد استعماری در عالم جدید اسلام بود. اصحاب و مریدانش مجذوب و عاشق او بودند، ولی دشمنانش او را آشوبگر و خطرناک، خطاب و قوهی ناطقه و خطابت او را بالاتر از احاطه به فلسفه عقلیه میدانستند!
عواملی که او را شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود، عبارت بود از زوال و انحطاط حال کشورهای اسلامی، تسلط روزافزون قدرتهای اروپایی و دخالت آنها در امور داخلی و شئون اقتصادی و سیاسی آنان و نیز توسعه عقاید ملحدانه و مخالف خداپرستی در شرقمیانه، که اساس آن روی فلسفهی داروین گذارده شده بود.
او به اوضاع بهخوبی وارد و تمامی این منظره همیشه در نظر او مجسم بود.
به توسط او بود که قیام تجددخواهانه «سلفیه» که بعداً به «اخوانالمسلمین» تبدیل گردید، بهوجود آمد. سید هم قلماً و هم زباناً لزوم احیای شکوه و عظمت عالم اسلام ررا به مسلمانان، با اصرار زیاد گوشزد نمود و به آنها تأکید کرد که از تسلیم کورکورانه، یعنی عقیده جبری دست برداشته و در زندگی آزادمنش باشند. عقاید و نظریات خود را واضح و صریح و بیمحابا میگفت و بدون واهمه حرف میزد و بههر جا که در سالیان دراز دورهی تبعیدش قدم گذاشت. عشق و علاقه مستعمین و اطرافیان را به سخنان خود جلب [میکرد] و افکار خود را تا اعماق قلب آنان نفوذ میداد.
در مصر جوانان قاهره و اسکندریه را تحت تأثیر نفوذ کلمهی خود قرار داد، حتی شخصیت بارز او اثر عمیقی هم در افکار رهبران اعتدالی و هم میهنپرستان تندرو و پیشرو آنکشور به جای نهاد. سید نهضتهایی را که برای استقرار آزادی برپا میشد، پشتیبانی میکرد و برای رهایی آنان از فشار تسلط دول بیگانه (در مصر و افغانستان و ایران) مبارزه نمود. رهبران اسلامی را که مخالف اصلاحات بوده و آنطور که باید و شاید در مقابل تجاوزات اروپاییان ایستادگی نمیکردند، مورد مذمت و ملامت قرار داده و گاهی بهشدت به آنها حمله مینمود و حتی ترور سیاسی آنان را نیز تجویز میکرد.
در هر حال در جریاناتی که در ابتدای قرن بیستم در راه آزادی کشورهای اسلامی رخ داد و منجر به حکومت مشروطه گردید وجود جمالالدین افغانی تأثیر بهسزایی داشت. نظر غایی او این بود که دول اسلامی را (که شامل شیعههای ایران نیز بود) تحت لوای خلافت واحد درآورد، بهطوری که با تشکیل یک قدرت واحد قادر باشند دخالت و نفوذ اجنبی را بهکلی ریشهکن کرده و عظمت اسلام را تجدید نمایند. فکر پاناسلامیک یا اتحاد اسلام، بزرگترین آمال و آرزوی او بود. وی در تمام عمرش مجرد ماند و در لباس و غذا حداقل احتیاج را رعایت میکردو غیر از چای و سیگار چیزهای محرک دیگری استعمال نمینمود.
خانوادهی او بهواسطهی محدث مشهور علیالترمذی به حسین ابن علی ابیطالب میرسید و بههمین مناسبت عنوان «سید» را برگزیده بود. بنا به گفتهی خودش در اسعدآباد کنر که ناحیهای است در شرق کابل (افغانستان)، در سال ۱۲۵۴ هجری قمری و ۳۹-۱۸۳۸ میلادی در یک خانوادهای حنفیمذهب متولد شده است. نویسندگان شیعی ایرانی محل تولد او را اسدآباد نزدیک همدان در ایران ذکر کردهاند و گفتهاند جمالالدین برای اینکه بتواند از قدرت استبدادی رجال ایران در امان باشد، به داشتن تابعیت و ملیت افغانی متعذر و متظاهر بوده است!
[اما] اینکه جمالالدین افغانی دورهی طفولیت و اوایل جوانی خود را در افغانستان گذرانده، محقق است. جمالالدین افغانی، مدتی از دورهی تحصیل خود را در کابل بهسر برده و علوم اسلامی را تا عالیترین درجه ممکنه نزد مدرسین و مجتهدین بزرگ و در حلقههای تدریس مختلف یاد گرفته است و در عین آشنایی به اصول که در دنیای شرق اسلام بهطریق روایت معمول بود، به فلسفه و علوم مثبت نیز توجه کرده بود.
پس از یکسال اقامت در هندوستان و فراگرفتن قدری از علوم جدیده، به زیارت مکه مشرف شد (۱۲۷۳ هجری قمری ۱۸۵۷ میلادی). در مراجعت از مکه مجدداً به افغانستان رفت و در کنار امیر دوستمحمدخان قرار گرفت ودر قشونکشی هرات گویا همراه امیر بود. پس از مرگ امیر، بین پسرانش جنگ خانوادگی ایجاد گردید و سید جمالالدین چون با محمداعظم برادر شیرعلیخان، امیر جدید، سابقهی دوستی داشت، در مدت کوتاهی که امیر بود، وزیر او گردید. پس از اینکه شیرعلی بر محمداعظم، رقیب خود غالب شد، صلاح دید که آنکشور را ترک نماید.
جمالالدین بهعنوان زیارت خانهی خدا برای مرتبهی دوم در سال ۱۲۸۵ هجری ۱۸۶۹ میلادی به هندوستان رفت، ولی پس از یکماه و کسری اقامت در هند، که دایماً تحتنظر انگلیسها و از مراودات ممنوع بود، از او خواستند که هرچه زودتر هندوستان را ترک نماید. ناچار از آنجا بهوسیلهی کشتی به مصر رفت و در مدت چهل روز اقامت خود در قاهره، به مدرسهی معروف الازهر تردد داشت و با علمای آنجا مربوط شده و با آنها مناسبات دوستانه پیدا کرده و در اقامتگاه خصوصی خود خطابه و وعظهایی ایراد کرده بود، تا اینکه از آنجا در سال ۱۲۸۷ هجری ۱۸۷۰ میلادی به اسلامبول رفت. سید جمالالدین چون در این مدت در کشورهای اسلامی شهرت زیادی را کسب کرده بود، از طرف رجال دولت عثمانی مقیم باب عالی و مخصوصاً عالیپادشاه، صدراعظم، از وی پذیرایی خیلی خوبی شد. پس از ششماه اقامت در آنجا به عضویت مجلس کبیر معارف و انجمن دانش درآمد و در مساجد ایاصوفیه و سلطاناحمد، برای ایراد خطابه دعوت گشت. ولی جمعی نسبت به او حسادت ورزیدند، از جمله نفوذ روزافزون و شهرت او در میان مردم حس حسادت شیخالاسلام عثمانی «حسن فهمی افندی» را تحریک کرده و سبب گشت که او را به نشر افکار مضره متهم و با تکفیر از میدان بدر کند!
سید در مجلسی که در مدرسهی دارالفنون در حضور عدهی زیادی از اعیان و اشراف و علما و وزرا و دانشجویان تشکیل گردید، خطابهای راجع به محسنات و مفیدبودن صنعت و هنر ایراد کرده و در ن سخنرانی روسای اهل علم و دین قسمتی از نظریات سید را در ترویج صنعت و معارف نپسندیدند و مطلب را به شیخالاسلام رسانیدند. مشارالیه نظر به کدورتی که از سید در دل داشت، تبعید سید را از سلطان عثمانی درخواست نمود. در نتیجه، از دربار باب عالی دستور صادر شد که سید برای چند ماهی از اسلامبول خارج شود، تا صداها کمی بخوابد و بعد اگر مایل شد دوباره بیاید!
از اینرو، سید بدون اینکه قصد اقامت داشته باشد، به قاهره رفت (مارس ۱۸۷۱). از آنجاییکه رجال دولت مصر و طبقهی روشنفکر ورود او را حسن استقبال کردند، تصمیم گرفت در آنجا بماند و دولت مصر برای او بدون درخواست خدمتی، دوازده هزار غروش در سال مقرری تعیین .کرد. (ولی سید بدون توجه به امور مادی، به تدریس خصوصی و ایراد خطابه در محافل عمومی پرداخت)[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- مجموعهی کامل اسناد وزارت خارجهی انگلیس دربارهی سید جمالالدین اسدآبادی، بهکوشش سید هادی خسروشاهی، صص ۱۵-۱۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ مجموعهی کامل اسناد وزارت خارجهی انگلیس دربارهی سید جمالالدین اسدآبادی، بهکوشش سید هادی خسروشاهی، تهران: کلبهی شروق، ۱۳۷۹.