میراکبر خیبر در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در ولایت لوگر در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. او بعد از تحصیلات ابتدایی وارد دبیرستان (لیسه) نظامی شد و بعد تحصلات عالی را در دانشکده افسری (حربی پوهنتون) ادامه داد. خیبر در کنار تعلیمات نظامی به مطالعات سیاسی پرداخت و مانند شمار زیادی از روشنفکران افغانستان در دهههای سی و چهل خورشیدی، به مارکسیسم علاقمند شد. از این به بعد او یکی از افرادی بوده است که چه به شکل مخفیانه و چه علنی به نفع جریانهای فکری طرفدار سوسیالیزم و مارکسیزم فعالیت کرد. این فعالیتها باعث شد که به زندان بیفتد و در زندان نیز با شماری دیگر از چهره سیاسی چپ گرا آشنا شود.[۱]
محمدعيسی کارگر، يکی از کادرهای قديمی ح د خ ا می نويسد:
- "مير اکبر خيبر، ... در روز توزيع شهادت نامه حربی پوهنتون در سال ۱۳۳۰ شمسی زندانی و در سال ۱۳۳۵ شمسی از زندان آزاد شد. او در زندان با ببرک کارمل آشنا شد و نقش با اهميت در تاسيس حزب دموکراتيک خلق در سال ۱۳٤۳ داشت و در انشعاب سال ۱۳٤۶ در جناح پرچمی ها قرار داشت".[٢]
بعد از آزادی از زندان تماسها و روابط خیبر با همفکرانش گستردهتر شد تا اینکه او و سایر چپگرایان طرفدار مارکسیسم اقدام به تاسیس تشکیلاتی مخفی برای عضوگیری از میان روشنفکران خصوصا افسران جوان کردند و تلاش کردند تا حلقههای کمیته تدارک کنگره موسس یک حزب را سازمان دهند.
خیبر همراه با معروفترین چهرههای چپگرای افغانستان یعنی نورمحمد ترهکی، ببرک کارمل و طاهر بدخشی عضو گروهی بود که زمینه تشکیل نشستی تاریخی را در ۱۱ جدی (دیماه) ۱۳۴۳ به شکلی مخفی و در منزل نورمحمد ترهکی فراهم کردند. این نشست به تاسیس سازمانی انجامید که نام "جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان" برآن نهاده شد. اگرچه خود خیبر به دلیل شغل نظامی در این نشست حضور نداشت ولی عملا این نشست به تشکیل حزبی "سوسیالیست دموکرات" تحت رهبری نورمحمد ترهکی انجامید که به دلیل نبود قانون احزاب در افغانستان از عنوان "جمعیت" بجای "حزب" استفاده میکرد.
حزبی نوتشکیل و درگیر اختلاف
این حزب که همان "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" بود به زودی دچار اختلاف شد و دو سال بعد جناحی از آن بنام جناح "پرچم" تحت رهبری ببرک کارمل انشعاب کرد. خیبر عضو کمیته مرکزی این جناج و رییس شاخه نظامی آن بود. از این به بعد همواره حزب دموکراتیک خلق افغانستان با دو جناح "خلق" و "پرچم" در صحنه سیاسی افغانستان حضور داشت.
اما اختلافات فقط محدود به تفاوت نظرها و عملکردهای دو جناح نمیشد بلکه هر جناج به طور جداگانه هم گرفتار اختلافات داخلی بود. این اختلافات گاهی تا حد بحرانی شدن وضعیت یک جناح پیش میرفت. در جناح پرچم یکی از دلایل اختلاف، تفاوت نظر خیبر و ببرک کارمل رهبر این جناح بود.
مهمترین تفاوت دیدگاه آنها، آنگونه که عبدالقدوس غوربندی از اعضای با سابقه حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کتاب "نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان" نوشته مربوط به نسبت منافع ملی و روابط بین الملل یا نسبت "ناسیونالیزم" با "اینترناسیونالیزم" بوده است.
به این معنا که خیبر بر اندیشههای ملیگرایانه تاکید داشته و استدلال میکرده است که حزب دموکراتیک خلق افغانستان باید ابتدا با دنبال کردن منافع ملی سعی در تقویت پایگاه اجتماعی خود کند و بعد با این پشتوانه در عرصه بینالمللی تبارز کند. ولی کارمل بر این عقیده بود که مشغول ماندن به مسائل داخلی نتیجهای جز انزوای حزب ندارد و حزب راهی ندارد مگر اینکه با نزدیک شدن به قدرتهای بزرگ، از فرصتهای بینالمللی بهرهبرداری کند.
البته آنطور که کارشناسان میگویند، حب و بغضهای و تکرویها و خود خواهیهای شخصی هر کدام از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان را نیز نباید از نظر دور داشت ولی به هر حال حرکت ببرک به سوی رابطه هرچه نزدیکتر با رهبران شوروی و نزدیکی خیبر به محمدداوود رییس جمهور ملیگرای افغانستان، نشان عملی تفاوت دیدگاههای آنهاست.
ملی گرای طرفدار داوود
بعد از اینکه در سرطان (تیرماه) سال ۱۳۵۲ محمدداوود با یک کودتای بدون خونریزی نظام سلطنتی را به نظام جمهوری تغییر داد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان خصوصا جناح پرچم از این اقدام پشتیبانی کرد.
محمدداوود به عنوان رییس جمهور جدید نیز متوجه گرایشهای موجود در دو جناح حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و با آگاهی از افکار و عقاید خیبر، تماسهای نزدیکتری با خیبر داشت.
در حالیکه رابطه افغانستان و اتحاد شوروی در اواخر حکومت داوود به سردی گراییده بود و اختلافات حزب دموکراتیک خلق افغانستان هم با داوود روز به روز بیشتر و بیشتر میشد، خیبر در جناح پرچم خواهان حمایت از محمدداوود و حتی انحلال جناح پرچم بود.
این اختلافات در جناح پرچم به نفع ببرک کارمل رفع شد و مجموع هر دو حناج حزب دموکراتیک خلق افغانستان راه مبارزه با محمدداوود را در پیش گرفت.
قربانی
درست در همین زمان بود که خیبر از مسئولیت نظامی حزب کنار گذاشته شد و به نوشته بعضی از اعضای باسابقه حزب از سوی ببرک کارمل به مرگ تهدید شد. اما آیا ببرک کارمل آنقدر خام بود که کسی مانند میراکبر خیبر را به مرگ تهدید کند و بعد این نیت خود را عملی کند؟
غیر از ببرک کارمل در جناح پرچم، حفیظالله امین در جناح خلق نیز یکی از رقبای سرسخت خیبر بود. "سلیگ هریسن" افغانستانشناس آمریکایی در این باره معتقد است که حفیظالله امین به عنوان یکی از اعضای مهم جناح خلق، رابطهای محرمانه با ک گ ب سازمان اطلاعاتی شوروی داشت در حالیکه خیبر هم از جایگاه یک افسر دیگر ارتش افغانستان از حمایت جی آر یو یا سازمان اطلاعات ارتش شوروی برخوردار بود.
بنابراین منطقی به نظر میآید که بعد از موضعگیری خیبر به نفع محمدداوود، و در حالیکه رابطه افغانستان و شوروی غیر دوستانه بود، خیبر حمایت سازمان اطلاعات ارتش شوروی را از دست داده باشد.
آیا حفیظالله امین مرد پر قدرت جناح خلق -که فکر میکرد میراکبر خیبر هیچگاه با کودتا همراهی نمیکند- او را کشت؟
آیا ک گ ب دستگاه اطلاعاتی شوروی سابق برای سرعت دادن به کودتا علیه محمدداوود و یکسره کردن کار این رژیم خیبر را ترور کرد؟
آیا پلیس محمدداوود با آگاهی از اختلافات موجود میان خلقیها و پرچمیها و برای اینکه بهانهای برای دستگیری رهبران آنها بیابد دست به این اقدام زد؟
آیا گروههای تندرو اسلامگرا مانند گروه حکمتیار به دلیل گرایشهای ملیگرایانه و چپگرایانه خیبر با همکاری پاکستان او را ترور کردند تا از طرفی به خلقیها ضربه بزنند و از طرفی دولت محمدداوود را با بحران مواجه کنند؟
محمدعيسی کارگر میگويد:
- عبدالقدوس غوربندی، عضو کميته مرکزی حزب و مربوط جناح پرچم، شام ٢٨ حمل ۱۳۵٧ به منزل ميراکبر خيبر در ميکرويان کهنه میآيد و بعدا با ميراکبر خيبر قدمزنان تا کارته وزير اکبرخان میروند و ميراکبر خيبر تنها بر میگردد و در برگشت (بعد از دو سه صد متر) در ميکرويان دوم در مقابل مطبعه دولتی حوالی نه شب ترور میشود و قاتلين آن تا امروز ناشناخته باقی میماند. اما انکشتها بيشتر به سوی قدوس غوربندی و حفيظالله امين نشانه میروند. قدوس غوربندی يگانه عضو کميته مرکزی جناح پرچم بود که تا اخير وزير مقتدر تجارت حفيطالله امين باقی ماند و بعد از ۶ جدی ۱۳۵٨ با همين جرم نزديک به ده سال زندانی شد. پرسش اول اينست که چرا مسئله ترور ميراکبر خيبر در دوران حاکميت ح د خ ا هيچگاه بررسی نشد و فاتلين آن افشا نگرديد؟ در حاليکه سليمان لايق و دکتر نجيبالله از پيروان خط ميراکبر خيبر بودند و همچنين سليمان لايق خسربره ميراکبر خيبر نيز میباشد. اين پرسش هنوز بیپاسخ مانده است. به نظر بسياری از آگاهان سياسی سر نخ بسياری از حوداث به ترور ميراکبر خيبر ارتباط دارد.[٢]
هیچکس پاسخی قطعی به این سئوالها ندارد ولی آنچه که مسلم است تشییع جنازه میراکبر خیبر تبدیل به یکی از بزرگترین راهپیماییهای سیاسی تاریخ افغانستان تا آن زمان شد که در آن حدود ۱۵ هزار نفر از هواداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کابل گرد هم آمدند و به همه ثابت کردند که آنها به گستردگی در تمام نهادهای اداری و نظامی دولت رسوخ کردهاند و قدرت هر کاری را دارند. حتی کودتا، انقلاب و کشتن رییس جمهور محمدداوود را![۱]
رهبران هر دو جناح حزب دموکراتیک خلق به اتهام مشارکت در میتینگ و تظاهرات بر سر جنازهی میراکبر خیبر از رهبران جناح پرچم که چند روز قبل ترور گردیده بود دستگیر شدند. تظاهرات و سخنرایهای آنها بر سر جنازه از نظر حکومت محمدداود تحریکآمیز و غیرقانونی محسوب میشد.
میراکبر خیبر از جناح پرچم و مسئول این جناح در بخش نظامی بود که همچون حفیظالله امین در جناح خلق، افسران و نظامیان را در ارتش و پولیس به عضویت حزب جذب و تنظیم میکرد.
در مورد ترور خیبر که در واقع به کودتای حزب دمکراتیک خلق در ٧ ثور ۱۳۵٧ انجامید از سوی هر دو جناح نظریان متفاوت ارائه میشود. عبدالقدوس غوربندی از هواداران بعدی امین در حزب که نخست در جناح پرچم قرار داشت، ترور خیبر را به ببرک کارمل ارتباط میدهد و کارمل را مسئول قتل او میخواند. هوادارن کارمل از دست داشتن امین در قتل خیبر سخن میگویند و برخی هم حکومت محمدداود را متهم به قتل خیبر میکنند. اما در ادعا و تحلیل دیگری قتل خیبر مبنی بر دستور گلبدین حکمتیار وانمود میشود.
وحید مژده از اعضای اسبق حزب اسلامی به نقل از یک منبع استخبارات اين حزب، ترور خیبر را بدستور حکمتیار برای پیش گیری از کودتای کمونیستها میخواند. او از قول منبع استخباراتی حزب اسلامی در این مورد مینویسد:
- "من هم عضو گروهی بودم که از سوی حکمتیار برای کشتن رهبران حزب دمکراتیک خلق دستور داشتند. دو جوان کم سن و سال به نامهای عبدالصمد کوچک و داکتر لطیف از جمله کسانی بودند که باید این نقشه را عملی میکردند آن دو در استفاده از اسلحه آموزش دیده بودند. دلیل این دستور از سوی حکمتیار آن بود که افسران مسلمان در ارتش به این باور بودند که اگر کمونیستها دست به کودتا بزنند هیچ کس جلو پیروزی آنان را نخواهد گرفت. زیرا پستهای حساس نظامی در اختیار آنان بود. بنابراین یگانه راه این بود که باید رهبران این حزب کشته شوند تا این کودتا لااقل به تعویق بیافتد. ما در تنگنای زمان چارهی جز این کار را نداشتیم. زیرا داود مغرور و نادان بود در حالی که کمونیستها مصمم به سرنگونی وی بودند."
مژده از قول آن منبع بلندپایهی سازمان اطلاعات حزب اسلامی حکمتیار که نامش را فاش نمیکند ادامه میدهد که لطیف و صمد نخست برای کشتن کارمل کمر بستند. اما آنها انعامالحق گران را اشتباهاً به جای کارمل ترور کردند. سپس آنها چند ماه مخفی شدند و بعداً برای قتل خیبر اقدام کردند و خیبر را کشتند.
دکتر لطیف اندکی بعد از کودتا در دانشگاه کابل به عنوان اخوانی دستگیر شد و بدون آنکه کسی بداند او خیبر را کشته است، در پلیگون پلچرخی مثل هزاران تن دیگر سر به نیست شد. و عبدالصمد کوچک در جنگ با کمونیستها در غزنی با بم دستی خودش کشته شد.[۳]
وقتی که میراکبر خیبر در ۲۸ حمل (فروردین) ۱۳۵۷ در کابل ترور شد ۱۴ سال از تشکیل حزب دموکراتیک خلق افغانستان و نزدیک به چهار دهه از فعالیت سیاسی خیبر میگذشت. این ترور وضعیت شکننده سیاسی افغانستان را به بحران کشاند به گونهای که کمتر از ده روز بعد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان با یک کودتای خونین، محمدداوود رییس جمهوری وقت را از مسند قدرت به زیر کشید و نظامی جدید را پایهگذاری کرد که هیچ شباهتی با نظامهای گذشته در افغانستان نداشت.
بههر حال، نام میراکبر خیبر از این جهت در تاریخ معاصر افغانستان اهمیت دارد که اولا او یکی از نظریهپردازان برجسته حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و ثانیا ترور او بهانه کودتایی شد که افغانستان و منطقه را وارد مرحله دیگری کرد و بر مناسبات بینالمللی قدرتهای بزرگ تاثیری چشمگیر گذاشت.[۱]
پینوشتها
__________________________________________
[٢]- محمدعيسی کارگر، حفيظالله امين، ميراکبر خيبر و سردار محمدداود، سايت اينترنتی سرنوشت
[۳]- وحید مژده، قتلی که کودتا را در پی داشت، هفتهنامۀ پیمان، چاپ کابل، ٢۳ جولای ٢۰۰٧
جُستارهای وابسته
__________________________________________
منابع
__________________________________________
□ سايت اينترنتی سرنوشت
□ سايت اينترنتی کابل پرس
پيوند به بیرون
__________________________________________
□ ماجرای قتل میراکبر هنوزهم در هاله از ابهام قرار دارد
□ فقیرمحمد ودان، یادی از استادِ خبیر شهید میر اکبر خیبر، سايت پيام وطن
□ وحید مژده، قتلی که کودتا در پی داشت!، برگرفته شده از سايت سرنوشت [*][*]
□ انجنیر نجیبالله داوری، فاکت های غیرقابل انکار دست
□ اکادمیسین دستگیر پنجشیری، راز پنهان ترور استاد میراکبر خیبر توسط آقای وحید مژده، سايت آريايی [*]
□ غفار عريف، به مناسبت سی سالگی ترور استاد ميراکبر خيبر، سايت انجمن فرهنگی پرستوها و [*]
وحیدالله نوری، در رابطه به رفیق شهید میراکبر خیبر، سايت مشعل
□ روزی كه كمونيستهای افغانستان حكومت را بدست گرفتند
□ حفيظالله امين، ترور مير اکبر خيبر و قتل سردار محمدداود
□ محمدعيسی کارگر، حفيظالله امين، ميراکبر خيبر و سردار محمدداود، سايت سرنوشت
□ محمد یاسین بیدار، استاد خیبر را کی ترور کرد؟، سايت زندگی
□ نصير مهرين، چه کسی میراکبر خیبر را ترور کرد؟، سايت فردا
[1][2][3][4]
[گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]