بِگرام، محل شهر باستانی کاپیسا، در هشتاد کیلومتری شمال کابل و مشرف بر درّه پنجشیر در ملتقای دو رود پنجشیر و غوربند. بقایای آن در قرن سیزدهم شناخته شد و تعداد زیادی سکّهٔ متعلّق به دوران باکتریایی ـ یونانی و کوشانیان از آنجا به دست آمد (رجوع کنید به ماسون، ج ۳، ص ۱۵۳-۱٧۵، ج ۵، ص ۱-٢٨، ۵۳٧-۵٤٧). اما در ۱۳۰۱ ش/۱٩٢٢ بود که آلفرد فوشه بدرستی دریافت که این ویرانه ها متعلّق به شهر مهم باستانی کاپیسا است (۱٩٤٢، ج ۱، ص ۱۳٨-۱٤۵). بعضی این شهر را اسکندریهٔ قفقاز [= هندوکش]، خوانده و معتقد بوده اند که رجوع کنید به تارن، ص ٩۶ و بعد، ٤۶۰-٤۶٢؛ ددیه ،اسکندر آن را بنیان نهاده است (ص ٩٤ـ٩٧). اما مسلم است که هندویونانیان در آنجا سکونت داشته اند، زیرا بر یک روی سکه ای اُکراطیدسی (اُقراطیدسی) الهه ای بین عاجهای فیل و نمادی از کوه بر تخت نشسته و همراه با آن، با خط خَروشتهی، عبارتی به معنای "الهة شهر کاپیسا" حک شده است (رجوع کنید به ناراین، ص ۶۳- ۶٤). بنابر گزارش هسوان - تسانگ، این شهر در عهد کانیشکا (ح ۱٢۳-۱۵۳ میلادی)، پایتخت تابستانی حکومت کوشانی بوده است (رجوع کنید به بیل، ص ۵٤-۵٨). اولین بار، هاکین (ج ٩؛ همو و دیگران، ج ۱۱) درفاصلهٔ سالهای ۱۳۱۵ ش-۱۳۱٩ ش/۱٩۳۶-۱٩٤۰ در این محل به حفاری پرداخت. کاوشهای وی در دو ناحیهٔ مشخص صورت گرفت، یکی در "شهر سلطنتی نو" که شهر بگرام امروزی است و دیگری در "شهر سلطنتی کهنه" در محلی که امروزه به برج عبدالله شهرت دارد. وی در محل اول، در پشت دیوار اتاقهایِ بنای عظیمی از عهد کوشانیان که احتمالاً کاخ یا بازار بوده، مجموعهٔ با ارزشی از اشیای گرانبها کشف کرد.
کاوشگر دوم، رومن گیرشمن (۱٩٤۶، ج ۱۳)، در ۱۳٢۰-۱۳٢۱ ش/۱٩٤۱-۱٩٤٢، فاصلهٔ قرن دوم پیش از میلاد و قرن دوم میلادی را دورهٔ عمدهٔ مسکونی بودن کاپیسا دانسته است. بنابر نظر هر دو باستان شناس، مهمترین دورهٔ حیات کاپیسا متعلق به عهد کوشانیان است که درآن دوره بناهای متعددی ایجاد شد. گیرشمن معتقد بود که در زمان شاپور اول ساسانی (حک: ٢٤۱-٢٧٢ میلادی)، در ٢٤۱ میلادی، کاپیسا به دست سربازان وی ویران، و این نبرد سبب سقوط سلسلة کانیشکای اول شد (همان، ج ۱۳، ص ٩٩ و بعد، ۱۰٨)، اما این امر به هیچ وجه مسجّل نیست. شواهد دالّ بر آخرین مرحلهٔ مسکونی بودن این شهر، تاریخ آن را از زمان وقوع این رویداد تا نابودی نهایی آن در قرن پنجم، که احتمالاً بر اثر هجوم هیاطله* (هفتالان) پدید آمد، گسترش می دهد.
گرچه در تاریخشمارِ دقیق و عوامل مؤثر در نابودی سطح آخرین بناهای بگرام اختلاف هست، بسیاری بر این باورند که اوج شکوفایی این شهر در اوایل دورهٔ سلطنت کانیشکای اول بوده است. بخش اعظم گنجینهٔ بگرام هم اینک در موزهٔ کابل، و نمونه هایی از آن در موزهٔ گیمهٔ پاریس نگهداری می شود. این گنجینه شامل اشیای تجمّلی است که هر قطعهٔ آن از قسمتی از دنیای شناخته شدهٔ عهد کوشانیان گرد آمده است ؛ و بدین ترتیب گستردگی و کیفیت تجارت در راههای بازرگانی ماورای آسیا را نشان می دهد که کوشانیان، در نقش پر سود واسطه های دادو ستد، میان هند، چین و امپراتوری روم ارتباط بر قرار می کردند. کارهای چوبیِ صیقل یافتهٔ چینی متعلق به سلسلهٔ هان (هاکین و دیگران، ج ۱۱، ص ٢٩۵-٢٩٧)، همراه با مجموعه ای از کارهای شیشه ای زینتی، احتمالاً از اسکندریهٔ روم، به دست آمده است (هاکین، ج ٩، تصویر۵۵، لوح ۱۱، ۱٩، ٢۳؛ همو و دیگران، ج ۱۱، ص ٢۵٤-٢۶٤، ص ٩٩-۱۰٩، تصویر ٢۵۰-٢٧۳).
سایر اشیای رومیِ به دست آمده عبارت است از: مجسمه های کوچک مفرغی و مجموعه ای از ظروف ساخته شده از مفرغ، سنگ سماق، و مرمر سفید (هاکین، ج ٩، لوح ٧ـ٩، ٢۰، ٢٤، ٢۶، ٢٧؛ همو ودیگران، ج ۱۱، تصویر ۳٢٢ـ۳۶۳). در حدود پنجاه قالب گچی نقش دار با نشانی خاص، که احتمالاً در اصل برای نقره کاران طراحی شده بوده، کشف شده که ممکن است آنها نیز متعلق به اسکندریه باشد (هاکین و دیگران، ج ۱۱، ص ۱٤۱ـ۱٤۶، ص ٢۶۵ـ٢٧۵، تصویر٢٧٤ـ۳٢۰). بعلاوه، تعداد زیادی لوح شگفت انگیز عاج هندیِ حکاکی شده و اشیا و اسباب زینتی کشف شده، که به سبک پیکرسازی ماتورا و اَمَراوَتی کوشانی در عهد اندهرا های دکن شباهت فراوانی دارد (هاکین و دیگران، ج ۱۱، ص ۱٩-٨٧، ۱۵٧-٢۵۳، تصویر ۱-٢۳٩، ٤۶۶-۶۳۰).
بنجامین رولند و دیگران، گنجینهٔ بگرام را به قرن اول و دوم میلادی متعلق دانسته اند (رجوع کنید به رولند، ص ٢٤ـ ٢٨). دسته آینه ای از عاج هندی، موجود در شهر پمپئی، از لحاظ سبک، شباهت قابل توجهی با بعضی اشیای عاجی بگرام دارد و قاعدتاً متعلق به پیش از ٧٩ میلادی است (رجوع کنید به میوری، ج ۱٩، ص ۱-٩). رولند نسبت به نظریهٔ گیرشمن دربارهٔ ویران شدن کاپیسا به دست شاپور اول در ٢٤۱ میلادی ابراز تردید می کند و می افزاید که در آن تاریخ قریب یک قرن از عمر اشیای آن گنجینه می گذشته، و درصورت صحت این نظریه باید چنین فرض کرد که چیزی نیز در این یک قرن به آن افزوده نشده بوده است (رولند، همانجا). وی سپس اظهار نظر می کند که یک دورهٔ هرج و مرج سیاسی در منطقه، پس از مرگ کانیشکای اول، ممکن است سبب ویرانی در بگرام شده باشد، خصوصاً اینکه گورهای سلسلة کوشان در سُرخ کُتَل و ماتورا دارای سنگنبشته هایی است که بر اساس آنها این شهر، پیش از آنکه هویشکا مرمتش کند، مدتی متروک بوده است.
حقیقت هر چه هست، گنجینة موجود بهترین شاهد وجود داد و ستد گسترده میان حکومتهای کوشان، روم، و چین در دو قرن اول میلادی است. اما بعید است که اشیای هنری رومی الگوی واقعی فرآورده های هنری کوشانیان باشد. با این همه، این اشیا جلوه ای از ذوق طبقة اشراف و بازرگانان ثروتمند کوشانی است که سخت مقلد سبک باستانی [روم و یونان] بوده است؛ و همین امر، درک سبک ترکیبی پیکر تراشی قندهار را در عهد کوشانیان آسانتر می سازد. این ذوق تنها در عهد کوشانیان رشد نیافت، بلکه ریشه در میراث فرهنگی باکتریایی و هند و یونانی دارد که خود به سکونتگاههای مقدونی دوران اسکندر باز می گردد.
__________________________________________
جُستارهای وابسته
__________________________________________
__________________________________________
A.Adriani,"Le scoperte di Begram dell'arte alessandrino", Archeologia cl, 7/2 (1955), 124-138; J. Auboyer, "Ancient Indian Ivories from Begrہm, Afghanistan", Journal of the Indian Society of Oriental Art, 16 (1948), 34-36; S. Beal, Buddhist records of the western world, I, London 1884; F. Coarelli, "Nouvi elementi per la cronologia di Begram: cinque recipienti bronzei in forma di busto", Archeologia classica, 13 (1961), 168-179; L. Courtois, "Note sur le cruchon no. 72 de Begrہm-Kہpi i (conservإ au Musإe de Kہbul)", Arts asiatiques, 6/2 (1959), 135-140; M.M. Deneck, "Begram", Enciclopedia dell'arte antica, classica e orientale, (1959), 34-57; H.
Deydier, Contribution ب L'إtude de l'art du Gandha ra,Paris 1950; Alfred Foucher, "Deux Jہtaka sur ivoire
provenant des fouilles de Joseph et Ria Hackin au Bءgrہm de Kہpi i", India Antiqua, Leiden 1947, 124-130; idem, "Le vieille route de l'Inde de Bactres ب Taxila", MDAFA , 1 (1942); Roman Ghirshman, "Bإgram", MDAFA , 13 (1946); idem, "Fouilles de Bإgram (Afghanistan)", Journal asiatique , 234 (1943-1945),59-71; J. Hackin, "Recherches archإologiques ب Bإgram", MDAFA , 9 (1939); idem [et al.], "Nouvelles recherches archإologiques ب Begram" MDAFA , 11 (1954); P. Hamelin, "Sur quelques verreries de Begram", Cahiers de Byrsa , 2 (1952), 11-25; A.A. Kohzad, "Begram in the light of recent work entitled `New archaeological enquiries at Begram'", East and West , 7/3 (1956), 244-246; A. Maiuri, "The Ivory statuette of Indian art at Pompei", Journal of the United Provinces Historical Society, 19 (1946); C. Masson, "Memoir on the ancient coins found at Behgram in the Kohistan of Kabul", JASB , 3 (1834); 5 (1836); A.K. Narain, The Indo-Greeks, Oxford 1957; L. Petech, "Note su Kہpisi e Zabul", Rivista degli studi orientali, 39/4 (1964), 287-294; C. Picard, "Un thةme alexandrin sur un mإdaillon de Begram: la cuisson symbolique du porc", Bulletin de correspondence hellإnique, 89 (1955), 112-119; Benjamin Rowland, Ancient art from Afghanistan, NewYork 1966; W. W. Tarn, The Greeks in Bactria and India, 2nd ed., Cambridge 1951.
□
پيوند به بیرون
__________________________________________
□
□
□