جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله "عبدالرحمن محمودی"

درود. کاربران عزيز، به صفحه گفت و گو در بارهٔ مقالهٔ "عبدالرحمن محمودی" خوش آمديد! لطفاً نظرات خود را با قيد عنوان مقاله به آدرس ايميل من ارسال فرماييد. نظرات شما در اين صفحه درج خواهد شد. سپاس - مهديزاده کابلی.

باردیگر فریاد آزادیخواهی و حق طلبی جوانان آزاده و آگاه افغانی از سنگر فرهنگ ساز دانشگاه برخاست و بانگ رسای آن خواب سنگین سرکوبگرانِ «مردم ستیز و ملت خوار» را آشفته ساخت.

آشنايي با شخصيت هاي كلان افغانستان: محمودي پرورده فقر ومدافع تهيدستان
به قلم: دکتر شمس الحق آريانفر
بهار هنگام عشق وشور ومستيست
جواني هم بهار فصل هستيست
جواني روزگار انقلابست
علاقي درخواني تخت پستيست
محمودي

ازعبدالرحمن محمودي ميگوئيم: بزرگ برادر خانواده محمودي كه حزب «خلق» را در روزگار دموكراسي شاه محمود خان ايجاد كرد وموسس نشريه «نداي خلق» است؛ نه عبدالرحيم محمودي كه بعدازسال‌ها همكاري با برادر بزرگ وتحمل زندان وشكنجه ها، دردهه دموكراسي حركت مائوتيستي «حزب دموكراتيك نوين» را تاسيس نمود وجريده «شعله جاويد» را به راه انداخت.(1) اگر فرصتي بود درزمان ديگر به اين نيز خواهيم پرداخت.
عبدالرحمن درسال 1288 دركوچه تنورسازي شهركابل زاده شد. پدرش مامور پايين رتبه دولت بود وپدركلانش دكان كتاب فروشي داشت.
عبدالرحمن نخستين آموزش ها را نزد پدركلانش فرا گرفت. شامل مكتب ابتدايي كوچه‌ تنور سازي شد. درهمين روزگار شخصي به نام حكيم محمد ابراهيم خان، كورسي را درطب يوناني ايجاد كرد كه عبدالرحمن نيز شامل آن گرديد. بعد از آن شامل مكتب رشديه شد.

مادرش وفات كرد. به عنوان فرزند بزرگ خانواده، تلاش كرد تا پدر فقير را درمخارج زندگي ياري نمايد. به قولي: «چوب فروشي مي‌كرد، زغال مي فروخت وبه هركار مجاز ديگر دست مي زد تا حبه وديناري بدست آورد وبه وسيله آن اطفال كوچك بازمانده ازمادر مرحومه‌اش را با نان خشك زنده نگهدارد. تمام لوازم وسامان قابل فروش خانه پدر را بفروخت تا از پول آن براي مدتي شكم هاي گرسنه خانواده خود را تا آنجا سير نگهدارد كه زنده بمانند.»(2)

باتداوم همه مشكلات وفقر، آموزش را ادامه داد وشامل دانشكده طب كابل شد. درسال دوم فاكولته بود كه تخلص محمودي(3) را براي خود برگزيد كه بعد از آن محمودي ها بلند آوازه شدند.
محمودي وسياست:

زندگي وروزگار وشرايط اجتماعي، محمودي را به سياست كشاند. فقر وغربت وبيداد وبي عدالتي واستبداد بي حد وحصر هاشم خاني، محمودي وهرجوان خردمند وآگاه را به فرياد رسانيده بود كه از ژرفاي جان توجه داشتند، خدمتي به خلق مظلوم وهردم شهيد ميهن نمايند.

محمودي باختم دوره دانشگاه در 1316 طبابت را آغاز كرد. در 1320 درشفاخانه هرات مصروف خدمت شد ومدتي هم سرطبيب عقلي وعصبي شفاخانه علي آباد بود. درهمه اين مدت توجه عميقي به ناتوانان داشت وحتي بخشي ازعايدخود را براي مريضان ناتوان مي پرداخت.

وقتي هاشم خان سقوط كرد و شاه محمودخان به قدرت رسيد، مجالي به فعاليت هاي سياسي ميسر گرديد. احزاب سياسي ونشرات آزاد، يكي پي ديگر سربر آوردند.

حزب ويش زلميان تاسيس شد، حزب وطن را ميرغلام محمد غبار تاسيس نمود وعبدالرحمن محمودي حزب خلق را ايجاد نمود. كه اين افراد درآن عضويت داشتند:

محمد نعيم شايان (منشي حزب)، مولوي خال محمدخسته، مولوي فضل ربي، عبدالحميد مبارز، داكتر عبدالله واحدي، محمديوسف آيينه، نورعلم مظلوم يار، غلام احمد رحماني، محمد طاهر محسني، عبدالرحيم غفوري، محمديوسف مهدي زاده، داكتر نصرالله يوسفي، سيداحمد هاشمي، محمدابراهيم، حفيظ الله ، عبدالرحيم زي، داكتر عبدالاحد رشيدي، داكتر عبدالله رشيدي و...(4)
ارگان نشراتي اين حزب جريده «نداي خلق» بود كه عبدالحميد مبارز مديريت آنرا به دوش داشت. حزب وطن جريده وطن را داشت و حزب ويش زلميان نشريه ولس را.
يك جمعيت نيمه علني ديگر نيز وجود داشت به عنوان اتحاديه آزادي پشتونستان.. كه رهبري ظاهري آن را غلام حيدرخان عدالت ورهبري اصلي آن را داودخان داشت.
ميرمحمد صديق فرهنگ پيرامون ويژه گي هاي اين حركات ونشريه هاي شان كه بازتاب دهنده اهداف آنها بود چنين مي نويسد:
«... هرسه جمعيت اصولاً از دموكراسي به شكل دولت پادشاهي مشروطه طرفداري مي كردند. اما ازنگاه اسلوب ونحوه تبليغ تفاوت هاي بارزي دربين ايشان به نظر مي رسيد... مضامين «وطن» و«ولس» معتدل واستدلالي وطرز بيان «نداي خلق» تند وجذباتي بود.(5)
نگرشي برمحتويات نشرات نداي خلق اين ويژگي را به روشني بر مي تابد: درسرمقاله نخستين شماره نداي خلق، محمودي هدف خود را چنين مشخص ساخته است:
«اين هفته نامه حصول حكومت خلق، توسط خلق وبراي خلق را به مردم نشان مي دهد.
هفته نامه ما براي روي كار آوردن يك شوراي اساسي آزاد، انتخابات آزاد، تامين تعادل اساسي دربين قواي ثلاثه سعي ونشرات نموده ودرين ساحه خود رامدافع حقوقي خلق مي شناسد.(6) ويا درزماني كه نادرخان را پيوسته محصل استقلال معرفي مي كردند، نداي خلق، سالگرد استقلال راچنين تبريك گفت:
«نداي خلق روز مسعود آزادي واستقلال وطن را به خلق كه مبارزين حقيقي ومحصلين اساسي استقلال وطن اند، تبريك وتهنيت مي گويد.(7)
بيان محمودي چنان تند وصريح بود كه دريكي از مظاهرات دربرابر ارگ سلطنتي خطاب به سربازان محافظ ارگ چنين گفت:
ما وشما برادريم، سينه ام سپر تير شماست. اگر شما با برادران ملكي خود همدست شويد، كاخ استبداد ودشمن درجه اول كشورمان نابود خواهد شد.(8)
حزب خلق نه تنها نظام وسيستم را مورد انتقاد قرار مي داد ، بلكه احزابي راكه بانرمش رفتار مي كردند و سياست هاي سازش كارانه داشتند نيز به باد انتقاد مي گرفت. البته آن روزگاري بود كه انديشه هاي چپي، انديشه مسلط روزگار بود وراه و روش پيشرو عنوان مي شد كه نجات خلق ها را هدف خود مي دانست وزوال استبداد وسرمايه داري واشرافيت رامطرح مي نمود. محمودي كه راهي اين مسير بود، درطنزي، ماهيت احزاب ديگر را چنين به انتقاد گرفته است.
«... رئيس شركت: آنكه پول زياد داشته ولي بي سواد باشد.
- نويسندگان مرتجع ، يعني نغمه سرايان بوستان مديحه سرايي كه سياه را با اعجاز قلم سفيد سازند.
- قانون مطبوعات: مال ارتجاع، ميراث استبداد ومخالف دموكراسي
- ويش زلميان (جوانان بيدار) يعني آنهايي كه هنوز درخواب غفلت اند.(9)
نداي خلق 29 شماره نشر گرديد درشماره 29 آن مرام نامه حزب خلق در24 ماده به نشر رسيد كه بعد از آن متوقف شد و گرفتار سانسور دولت شد.
درين دوره دركنار احزاب ونشريه هاي آزاد، پارلمان منتخب به وجود آمد. اشخاص وشخصيت هاي ناموري دردوره هفتم به شوراي راه يافتند كه عبدالرحمن محمودي نيز ازجانب مردم كابل به پارلمان برگزيده شد.
درشوراي سه دسته به وجود آمد. گروه محافظه كار كه به دستور دولت رفتار مي كرد، گروهي كه خواهان به قدرت رسيدن داودخان بود وگروه سي نفري آزاديخواهان كه طرفدار مشروطه بودند وحكومت را دركارهاي خلاف قانون موردسوال وانتقاد قرار مي دادند.(10)
بالاخره دوره دموكراسي سركاري عهد شاه محمودخان كه از1325 تا 1332 ش ادامه داشت، به پايان رسيد وداودخان به عنوان صدراعظم، حكومت استبدادي خود را آغاز نمود. مبارزان زنداني، احزاب منحل ونشريات آزاد متوقف گرديدند.
محمودي، شكنجه، زندان ومرگ:
محمودي دركنار سياست طبابت را نيز ادامه مي داد. او كه خدمتگار مردم بود، مي خواست خلق را نسبتاً از لحاظ فزيكي كه ازنگاه اجتماعي وذهني وفرهنگي نيز مداوا وياري نمايد. اما اين كار برايش آسان نبود.
ازين كه گونه ازدموكراسي حاكم بود ونمي توانستند قانوناً مانع زبان وبيان محمودي شوند، به تهديد وآزار او آغازكردند.
باري محمودي را به بهانه اين كه به بالين بيماري مي برند، از شهر دور ساختند ولت وكوبش كردند وغرق درخون رهايش كردند كه زنده ماند.
زماني هم به قول صديق فرهنگ: «...يك نفر از اعضاي اين جمعيت «اتحاديه آزاد پشتونستان» به نام حسن شرق، دكتور محمودي را كه درشوري عليه محمد داود خان سخن راني نموده بود، اختطاف كرده مي خواست ازبين ببرد اما موفق نشد ومحمودي نجات يافت».(11) اين جمعيت آرزو داشتد داودخان را به قدرت آرند.
يك بار ديگر هم به قول لطيف ناظمي درمجله ژوندون؛ «جلادان حرفه يي سپه سالار شاه محمودخان غازي؛ پدر دموكراسي سركاري، محمودي را مورد ضربه هاي كشنده قراردادند و مرام نامه حزب سري او را ازنزدش ربودند. به تعقيب اين دسيسه شوم محمودي... مرام نامه حزبي خود را ... درنداي خلق نشركرد.(12)
محمودي درآغاز دوره هشتم شوري، بارديگر مبارزات انتخاباتي پرشوري را به راه انداخت ودرمبارزات خود بيانات تندي را عنوان كرد. نظام تحمل نتوانست ومحمودي با شانزده تن ديگر به تاريخ 18 سرطان 1331 زنداني گرديد. درين زمان شمار ديگري ازمبارزان دوره‌هفتم نيز زنداني گرديدند. عبدالحي حبيبي كه نيز درين شمار بود و به پاكستان فرار نموده بود، با شنيدن خبر حبس محمودي درهفته نامه «آزاد افغانستان» خود چاپ پشاور چنين نوشت.
«دكتورمحمودي، مرد محبوب وليدر وطن خواه مردم كابل كه دررستاخيز انتخابات به چنگ قصابان شان افتاد، درزندان شاه به سر مي برد... به سبب خرابي اوضاع صحي زندان وتكاليف جان فرساي سياسي كه شاه محموديان ودژخيمان داودي وظالمان شاهي به زندانيان مي دهند، صحت آقاي محمودي نهايت خراب است. شايد در اثر اين تكاليف وحشيانه ... بميرد.(13)
محمودي سالها درزندان ماند، اما هرگز تسليم نشد وباوجود مريضي وتكليف گرده ها، همچنان استوار ماند. مي گويند: انديشه هاي خود را با آب پياز وچوب گوگرد مي نوشت ودرگودال زير بسترش پنهان مي ساخت.
بالاخره دژخيمان سلطنت مركبات سيماب را درغذايش آميختند تا به حياتش خاتمه دهند.
وضعيت صحي محمودي روز تا روز بدتر شد. گاهي درشفاخانه وگاه درزندان بود. وبالاخره درحالي كه تقريباً آخرين رمق هاي خود را مي كشيد، محمودي را به خانواده اش تحويل دادند.
محمودي اززندان، روي بستر مرگ به خانه اش رفت و ديري نگذشت كه بدرود حيات گفت و دولت از فرياد واعتراض يك آزايخواه نستوه ومقاوم نجات يافت.

پي نوشت:
1- دانشنامه ادب فارسي، ادب فارسي در افغانستان، سرپرستي حسن انوشه، جلد سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1375، واژه محمودي.
2و3- حماسه هايي از قهرمانان سياست و فرهنگ، پوهاند محمد کاظم آهنگ، کابل 1382، ص64
4- کاظم آهنگ، همان، ص71
5- افغانستان در پنج قرن اخير، ميرمحمد صديق فرهنگ، ويرجينيا ايالات متحده امريکا، 1362، ص449
6 و7- کاظم آهنگ، همان، ص73
8- از خاطرات وچشم ديدهاي کاظم آهنگ، همان، ص77
9- آهنگ، همان، ص74
10- صديق فرهنگ، همان، ص448
11- فرهنگ، همان، ص449
12- آهنگ، همان، ص76
13- آهنگ همان 78

تقریباً در همین‌ زمان‌ جریده‌ غیردولتی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ ندای‌ خلق‌ آغاز به‌ كار كرد كه‌ ناشر آن‌ عبدالرحمان‌ محمودی‌ و مدیر مسئول‌ آن‌ عبدالحمید مبارز بود (ارغنداوی‌، ص‌ 69). در نخستین‌ شماره‌ نشریه‌، در بهار 1330، آمده‌ است‌: «جریده‌ ندای‌ خلق‌، خدمتگار و رهنمای‌ مردم‌ است‌ و به‌ خاطر حقوق‌ مردم‌ مبارزه‌ می‌كند. هدف‌ آن‌ دستیابی‌ به‌ تشكیل‌ پارلمان‌ آزاد بر اساس‌ انتخابات‌ آزاد است‌» ( افغانستان‌: مسایل‌ جنگ‌ و صلح‌ ، همانجا).[انصاری، فاروق، جرايد در افغانستان، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]

"این واقعیت شایسته ء گفتن است که هیأ ت نماینده گی و ادامه دهنده گان راه ورسم مبارزهء دموکراتیک وضد استبدادی دکتر عبدالرحمان محمودی در نخستین کنگره موءسس" جمعیت دموکراتیک خلق "حضور نیافت ولی شادروان محمد نعیم شایان یکی از یار ان باوفای دکتر عبدالرحمان محمودی فقید، پس از تشکیل کنگره اول جمعیت دموکراتیک خلق کلکسیونهای پنجسال مسایل بین لمللی احزاب کارگری ملی ومترقی جهان را به نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیتهء مرکزی، به وسیلهء من اهدا و از جمعیت نوبنیاد ما پشتیبانی بیدریغ سیاسی فرهنگی و معنوی کردند روان این مرد آزادهء وطن شاد باد"[پنجشيری، دستگير، نقش فعال ببرک کارمل درتشکیل "جمعیت دموکراتیک خلق"، سايت آريايی]

حزب خلق در سال 1329 هجری خورشیدی مطابق 1950 میلادی در کابل تحت رهبری دکتور عبدالرحمن خان محمودی تاسیس گردید که ارگان نشراتی این حزب جریده ندای خلق، و صاحب امتیازش داکتر عبدالرحمن محمودی بود که در جوزا سال 1330 هجری خورشیدی مطابق اپریل 1951 میلادی تاسیس و در جولای سال مذکور از طرف حکومت سلطنتی ظاهر شاه توقیف گردید، علاوه بر آن این شخصیت ملی دموکرات در دوره هفتم شورای ملی وکیل پارلمان شد این شخصیت ملی و دموکرات با یاران و اعضای رهبری حزب خلق مورد پیگرد استبداد سلطنتی قرار گرفتند و زندانی گردیدند که از جمله زندانیان دکتور عبدالرحمن محمودی رییس حزب از سال 1331 هجری شمسی تا سال 1340 هجری خورشیدی با تحمیل آزار زیاد به مدت ده سال تمام به خاطر آزادی خواهی و مردم خواهی تا آن زمان در زندان بماند که در میزان سال 1340 هجری خورشیدی چشم از جهان پوشید و حزب خلق مثل سایر احزاب مردمی از میان برداشته شد.[صوفی زاده، عبدالقدیر، یادی از سالگرد وفات شخصیت آزاده و مستقل افغانستان میر غلام محمد غبار، سايت سرنوشت]

عصيانگر بزرگ تاريخ معاصر ما دکتر عبدالرحمن محمودی است که بر گردن من حق بزرگی دارد، بخاطر انکه آنها يکی از رهروان جريان پرافتخار شعله جاويد بود.
ما به همه حال، با آنکه ايشان خود شخصيت بود و کدام [هيچ] رابطه مستقيم با اين جريان نداشتند[نداشت]. [متن سخنرانی دکتر رنگين دادفر سپنتا وزیر مشاور کرزی بر مزار عبدالرحمن محمودی و غبار در شهداء صالحین - روز سوم عید؛

همه کشورها و همه مردم دنيا در سياست خود دارايی سمبول‌های هستند. سمبول‌های گوناگون قهرمانان و غير...
جنبش روشنفکری افغانستان اگرچه يک جنبش مشروطيت بود، سمبول‌های دارند و در آسمان اين سمبول‌ها شادروان غبار و محمودی اين دو سمبول‌اند به عنوان دو جنبش بزرگ فکری و کنش اجتماعی. محمودی از ديدگاه من سمبول عصيانگری و تسليم ناپذيری است و غبار سمبول توليد فکر و انديشه است.سنگ‌فروشان کوهستانی نمی‌توانند قهرمان ملی شوند، وبگاه يادداشت‌هايی از کابل (نسيم فکرت)]

عبدالحميد مبارز: من ميلياردرهای جهاد را انتقاد كرده‌ام

دوکتور عبدالرحمن محمودی

سازمان جوانان مترقی

دیدار حسن شرق با غبار و محمودی: حسن شرق حكایت‌ می‌كند كه‌ پس‌ از قرائت‌ یك‌ معروضه‌ معمولی‌ در محضر وزیر معارف‌ فیض‌محمدذكریا در باره‌ اینكه‌ چانس‌ تحصیل‌ خارج‌ باید به‌ مستحقان‌ داده‌ شود، از فاكولته‌ طب‌ اخراج‌ می‌شود.

اين امر سخت او را پريشان می کند، از قضا یكی از‌ همصنفانش‌ به‌ او توصیه‌ می‌كند تا به‌ دیدن‌ غبار و دكتر محمودی‌ كه‌ وكلای‌ شهر كابل‌ بودند، برود.

«نزد داكتر صاحب‌ محمودی‌ رفتم‌ و موضوع‌ را بوی‌ بمیان‌ گذاشتم‌ او گفت‌ بایستی‌ به‌ انداختن‌ اصل‌ علت‌ بدبختی‌ مردم‌ افغانستان‌ قیام‌ و مبارزه‌ نمود و تا روزیكه‌ این‌ نظام‌ وجود دارد هر روز انتظار چنین‌ حوادث‌ پیش‌بین‌ ناشده‌ را باید كشید. داكتر صاحب‌ شما خوب‌ میفرمائید اما اكنون‌ ظالمانه‌ مرا اخراج‌ كرده‌ اند و چه‌ گونه‌ از عمل‌ غیر قانونی‌ آنها اطاعت‌ نمایم‌ از آنرو همكاری‌ شما را انتظار دارم‌. فهمیده‌ نتوانستم‌ كه‌ چیزی‌ كرده‌ نمیتوانست‌ و یا نخواستند او چیزی‌ نداشت‌ كه‌ بگوید و منهم‌ امیدی‌ بماندن‌ از آنرو با عصبانیت‌ خارج‌ شدم‌.

و از آنجا بخانۀ محترم‌ میر غلام‌محمدغبار میروم‌.

جناب‌ آقای‌ غبار همدردانه‌ و مهربانانه‌ گفت‌ شما حق‌ بجانب‌ هستید اما من‌ بشما كمك‌ كرده‌ نمی‌توانم‌ پشت‌ گردن‌ خاریده‌ خارج‌ شدم‌» ۶ [حسن ‌شرق، كرباس‌ پوشهای‌ برهنه‌پا، ص ۴۱]

و وقتی هم داود وزیر دفاع‌ وقت زیر عریضه‌اش‌ می‌نویسد كه‌ می‌تواند به‌ درس‌ ادامه‌ دهد، یكدل‌ نه‌ صد دل‌ مرید داود می‌شود زیرا «قضاوت‌ عادلانه‌ی‌ او بود كه‌ مرا بسوی‌ او كشانید و هرگز هیچ‌ پیشآمدی‌ نتوانسته‌ بود ارادت‌ مرا دربارۀ او كاهش‌ دهند.» ۸ [همانجا ص ۴۳]

سیر رشد شعور سیاسی و تشکل احزاب در افغانستان

خاطراتی از آصف آهنگ

در بارۀ باور سیاسی و جهانبینی شادروان دکتور عبدالرحمن محمودی سخن فراوان رفته است.آنچه در موردش اتفاق نظر وجود دارد اینست که او یکی از تاثیر گذارترین، صادق ترین، راستگوترین و دلیر ترین چهره های سیاسی معاصر افغانستان است.[دکتر عثمان]

نگاهی به فرمان شماره پنجم در مورد رنگین دادفر سپنتا

پيشينه انتخابات شورای مـلی در افغانستان

__________________________________________

<برگشت به بالا><باز گشت به مقاله>