نـوشـــته: مهـديــزاده کابـلـــی
(استاد پيشين دانشگاه کابل)
محمد داوود (داوود خان) موسس دولت جمهوری و اولین رئیس جمهور افغانستان از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸ بود.
محمد داوود فرزند سردار عبدالعزيز خان در تاریخ ۱۸ ژوئیه سال ۱۹۰۹ در شهر کابل زاده شد. پس از پایان دبیرستان نظامی، در سال ۱۹۳۱ شامل فاکولتهٔ افسران اردو گردید.
در دوران دههٔ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، وی در پستهای گوناگونی ایفای وظیفه نمودهاست . در سال های۱۹۵۰ ـ ۱۹۴۹ وزیر داخله بود شاید هم وزیر دفاع و از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ به عنوان نخست وزیر کشور بود که درین مدت ریفورمهای بنیادی چون نهضت بانوان ، اعمار شاهراه و تاسیس تعدادی کارخانههای بزرگ را پایهگزاری نمود . ظاهر شاه پادشاه افغانستان او را در سال ۱۹۶۳ برکنار کرد.
در ژوئیه ۱۹۷۳ (۲۶ تیر ۱۳۵۳ خورشیدی) با توسل به کودتای نظامی سرد ، ظاهر شاه پسر کاکایش را از سلطنت خلع کرده، نطام جمهوری را بنا نهاد. وی از ابتدا دارای افکار چپی و یک ناسیونالیست قوی بود. از این رو با حزب دموکراتیک ، بهویژه شاخهٔ پرچم روابط نزدیکی داشت و از آنها در پیروزی کودتا استفاده کرده، پس از پیروزی برای کدرهای این جناح پستهای مهم و کلیدی داده شد. در اواخر سالهای قدرتش از مسکو و چپیها فاصله گرفت و حتی در صدد نابودی ایشان بر آمد. این اقدام وی باعث شد تا حزب دموکراتیک خلق دست به کودتای ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ بزند ، و در همان سال او و ۳۹ نفر از اعضای فامیلش را به قتل رسانیدند.
داوود خان در ۲۷ آوریل سال ۱۹۷۸ در جریان کودتا در شهر کابل کشته شد.[*]
سردار محمدداوودخان، نخستين رئيس جمهور افغانستان، پسر عموی محمدظاهر، آخرین پادشاه اين کشور بود.
وی از سال ۱٩۵۳ تا ۱٩۶۳ سمت نخست وزیری را بر عهده داشت و از او به عنوان عامل اصلی چرخش نسبی سیاست خارجی افغانستان به سوی اتحاد شوروی یاد میشود.
در پی اعلام قانون اساسی جدید افغانستان توسط محمدظاهر شاه و منع تصدی سمتهای دولتی توسط اعضای خانواده سلطنتی، محمدداوود در سال ۱٩۶۳ از مقام نخست وزیری کناره گرفت.
در سال ۱٩٧۳، پادشاه افغانستان در یک کودتای بدون خونریزی به رهبری محمدداوودخان برکنار و در این کشور نظام جمهوری اعلام شد.
طرفداران داوودخان از او که پنج سال حاکمیت را در افغانستان در دست داشت، به عنوان عامل یک رشته اصلاحات اجتماعی در افغانستان یاد میکنند.
محمدداوودخان در کودتای کمونیستها در سال ۱۳۵٧ خورشیدی - موسوم به انقلاب ثور - از کار برکنار و همراه جمعی از خویشاوندان خود کشته شد اما تا کنون محل دفن او معلوم نبود.[*]
سردار محمدداوود پسر کاکا (پسرعموی) ظاهر شاه، که پیشتر دو دوره صدراعظم وی بود، در آن سال با استفاده از غیبت شاه و با همکاری شماری از افسران ارتش دست به یک کودتای بدون خونریزی زد و با پایان اعلام کردن نظام شاهی، نخستین نظام جمهوری افغانستان را بنیان گذاشت.
روز ۲۷ سرطان، محمد داوود به وزارت دفاع رفت و اولین جلسه کمیته مرکزی جمهوری، با حضور او بر گزار شد و در روز ۲۸ سرطان، این کمیته محمد داوود را به عنوان رئیس جمهور و صدراعظم و حسن شرق را به معاونت صدراعظم برگزید.
چند روز بعد، کمیته مرکزی دولت جمهوری، نام اعضای کابینه را اعلام کرد که در میان آنها چند نفر از اعضای حزب دموکراتیک خلق (جناح پرچم) که در پیروزی کودتا نقش اساسی ایفا کرده بودند، نیز حضور داشتند.
سردار محمد داوود پسرکاکای ظاهر شاه که همواره در قدرت با شاه شریک بود، هیچگاه در زندگی به مقام دوم راضی نمی شد، اینک خود به بالاترین مقام در افغانستان رسیده بود.
جمهوری داوود خان، پنج سال بعد در ماه ثور (اردیبهشت سال ۱۳۵٧ خورشیدی)، با کودتای دیگری توسط افسران چپگرای ارتش به پایان رسید. آن کودتا، که برخلاف کودتای داوود خان، سفید و بدون خونریزی نبود، با کشته شدن خود و اعضای خانواده اش، و شمار زیادی از طرفدارانش به پیروزی رسید.[*]
محمدظاهر شاه: "(داوود خان) یک آدمی [کسی] بود که از کوچکی با او بزرگ شده بودم. در یک اتاق زندگی میکردیم. در همه شرایط زندگی ([باهم] یکجا) بودیم. من نمیفهمیدم [نمیفهمم] که سر چوکی [راز کرسی] صدارت چیست؟ من بسیار اشخاص را دیده بودم که به مجرد رسیدن به چوکی [کرسی] صدارت، یا خودشان یا ماحول شان دفعتا آنهارا تغییر میدهد. داوود خان البته صدارت قویتری داشت. اشخاصی هستند که دوست میپالند و خدمتگار میپالند و اشخاصی هم وجود دارند که غلام میپالند. داوود خان از جمله همان افرادی بود که غلام میپالید. آدمهایی که کاملا صد در صد او به آنها اعتماد نداشت، برایش اهمیت نداشتند. این سیاست غلط است. من فکر میکنم در چنین سیستم اداره، که یک تقاضای کامل از مامور خود داشته باشد اول قیمت خود آن مامور از بین میرود دوم آدمها فرق میکنند در هر حال مفهوم واقعی دموکراسی از بین میرود."[*]
داود خان به دموکراسی باور نداشت. توجه او مانند سایر رهبران دیکتاتور در کشورهای "جهان سوم"، به مدرنیزه کردن نهادهای دولتی و نظام اقتصادی کشور بدون دموکراتیزه کردن ساختهای سیاسی، فرهنگی واجتماعی آن معطوف بود. به زبان امروزی،"دولت" برای داود خان همه چیز، اما "جامعه مدنی" هیچ بود. به هرحال او در مدرنیزه کردن کشوردر حوزههای نظامی واقتصادی به نتایج درخور توجه دست یافت، به ویژه فراهم کردن مقدمات در سهمگیری زنان در اموراجتماعی از دستاوردهای مثبت دوران صدارتش محسوب میشود. اما دوام و شدت خفقان فضای سیاسی و زندانی کردن روشنفکران، منع نشر جراید و احزاب سیاسی و پیشه کردن سیاست قومگرایانه، از جمله ادامه رسم منع ورود شیعهها و هزارهها به نهادهای دولتی و مکتب حربی، عواملی ناپسندی بودند که دستاوردهای مثبت او را تحتالشعاع قرار میدهند.[احمدحسين مبلغ، تأملی بر گفتارهای روشنفکری در افغانستان]
بزرگترين درسی که از آخرين لحظات زندگی محمدداوود میتوان آموخت:
که ســالار باشــم کنـــم بنـــدگی
(فردوسی)
به گفتۀ آقای سيستانی، دانشمند افغان، داوودخان آن شخصيت آزاده، وطندوست و مغرور بود که نمیتوانست ديکته رهبران فرصتطلب و خودخواه کرملين را در امور داخلی کشور خود بپذيرد.
باری، در آخرين سفر او به مسکو، لئونید بريژنف، صدر هیأت رییسه و دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (سابق)، ضمن مذاکرات رسمی از روش حکومت افغانستان مبنی بر افزايش کارشناسان کشورهای عضو ناتو در افغانستان انتقاد نموده و خواستار اخراج آنها از افغانستان شده بود. اما داوودخان در پاسخ به وی اظهار داشت:
- "آنچه هم اکنون بوسيله رهبر شوروی گفته شد، هرگز مورد قبول جانب افغانی قرار نخواهد گرفت. از نظر افغانها، اين اظهارات دخالت صريح در امور داخلی افغانستان تلقی میگردد. ما هرگز به شما اجازه نخواهيم داد تا به ما ديکته کنيد که چگونه کشور خود را اداره کنيم و چه کسانی را در افغانستان استخدام نماييم. اين که چگونه و در کجا کارشناسان خارجی را استخدام کنيم، انحصاراً و کاملاً حق دولت افغانستان خواهد ماند. افغانستان، اگر لازم باشد، فقير خواهد ماند، اما در تصميمگيری و عمل، آزادی خود را حفظ خواهد کرد"[*][اين مطلب برگرفته از کتاب خاطرات دکتر محمدحسن شرق، تحت عنوان "کرباس پوشهای برهنه پا" است. رجوع کنيد به صفحات ١۵٣ و ١۵۴].
باز همو میگويد: بايد به يقين گفت که در ميان رهبران سياسی، انقلابيون و جهادگران افغانستان هيچ کسی را نمیتوان سراغ کرد که مرگ را در يک قدمی خود احساس کند، اما به دشمن تسليم نشود. ولی داوودخان اين کار را کرد. او بود که در برابر غرش و بمباران طيارات ميک ۲۱ کودتاچيان، از ساعت ۱٢ ظهر ٧ ثور تا ساعت ۸ صبح فردای آن برای ۲۰ ساعت بر سر پا ايستاد و تا آخرين دقايق حياتش از غرور افغانی خود نکاست. وقتی به او ابلاغ شد که اگر میخواهد زنده بماند، بايد تسليم شود، با شجاعت و شهامت میگويد: "بجز خدا به کمونيستها تسليم نمیشوم."
او با مرگ خود خواست اين درس وطنپرستی را به فرزندان دلير و غيور افغان بدهد که در برابر دشمن وطن نبايد زبون شد و برای ترس از مرگ نبايست ذلت و خفت را پذيرفت.[*]
دکتر محمدحسن شرق: "من میتوانم بگویم که داوود خان مانند هر انسان دیگری از سهو و خطا و خودخواهی مبرا نبود؛ اما شخصاً نظر من این است که من در زندگی خود به عفت و پاکدامنی و تقوی او و عشق بیپایان او در اعتلای افغانستان و حفظ غرور ملی و حاکمیت کسی را ندیدهام و برای ثبات این ادعا میتوانم بگویم که او جام شهادت را نوشید؛ اما حاضر نشد به بندگی سر نهد."[گفتگو با حسن شرق]
پيوستها
پيوست ۱: گوشهای از خاطرات فضلالرحمن تاجيار، برگرفته از سايت آزمون ملی
پيوست ٢: صبورالله سياه سنگ، و آن گلوله باران بامداد بهار، بخش ۱، بخش ۲، بخش ۳، بخش ۴، بخش ۵، بخش ۶، بخش ٧، بخش ۸، بخش ٩، بخش ۱۰، بخش ۱۱، بخش ۱٢، بخش ۱۳، بخش ۱۴-۱۵، بخش ۱۶، بخش ۱٧، بخش ۱۸، بخش ۱٩، بخش ٢۰، بخش ٢۱، بخش ٢٢، بخش ٢۳، بخش ٢۴، بخش ٢۵، بخش ٢٦ و بخش ٢٧
پيوست ۳: آصف معروف، گفتگو با حسن شرق (کرباس پوش برهنه پا)، سايت بی بی سی
پيوست ۴: گزارش بيوگرافيک محمد داوود
پيوست ۵: افغانستان در سال ۱۹٧٧
پيوست ۶: فيلمهای مستند دربارۀ سردار محمد داوود خان
پینوشتها
جُستارهای وابسته
منابع
□
□
□
پيوند به بیرون
□ پیرامون کودتا ٢۶ سرطان محمد داود خان: بخش اول - بخش دوم
□ نگاهی به زندگی داوود خان[1 2 3]