|
اسناد لانهی جاسوسی
شماره ۲۹
فهرست مندرجات
.
افغانستان (۱)
اسناد لانهی جاسوسی، عنوان مجموعه اسناد محرمانهی سفارت آمریکا در تهران است، که توسط دانشجویان پیرو خط امام در ۷۴ جلد ترجمه و منتشر شد. این اسناد، که پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، در ۱٣ آبان سال ۱٣۵٨ بهدست دانشجویان پیرو خط امام، کشف شد، بهگفتهی ماجراجویان انقلابی، «از اسرار جاسوسیها و دخالتهای بیشمار آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان پرده برمیدارد و اسامی بسیاری از عوامل و رابطین آمریکا و انواع شیوههای جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا میکند.» دو جلد ٢۹ و ٣٠ این مجموعه اسناد، ویژهی افغانستان است.
اداره مرکزی اطلاعات (سيا)
گزارش بيوگرافيک محمد داوودرئیسجمهور افغانستاناوت ۱۹٧۳ - مرداد ۱۳۵۲ |
---|
سند شماره | ۱ |
---|---|
طبقهبندی | سری |
انتشار خارجی | ممنوع |
▲ | توجه |
---|
اين سند حاوی اطلاعاتی است که به تعريف فصل ۱٨، بخشهای ۹٧۳ و ۹٧۴ مجموعه قوانين اطلاعشدهی ايالات متحده بر دفاع ملی ايالات متحده تأثير دارند. انتقال يا افشا يا دريافت محتويات آن توسط افراد فاقد صلاحيت به موجب قانون ممنوع است.
سری - انتشار خارجی ممنوع
▲ | افغانستان |
---|
[محمدداوود]، رئيسجمهور، نخستوزير، وزير دفاع، وزير خارجه.
در اولين ساعات ۱٧ ژوئيه ۱۹٧۳ سردار (شاهزاده) محمدداوود نخستوزير سابق و ديکتاتور (٦۳-۱۹۵۳) از طريق يک کودتای نظامی خيلی عالی اداره شده و عملاً بدون خونريزی بهقدرت رسيد و به ۴۰ سال حکومت برادر خوانده و پسر عمويش، شاه محمدظاهر خاتمه داد.
شاه که در آن موقع در جزيره «نيپوليتان ايسشبا» در مرخصی بهسر میبرد[۱] در ايتاليا، در سفارت آن کشور در رم باقی ماند، زن و خانوادهاش در ۲٧ ژوئيه به او پيوستند.
بهنظر میرسد که افسران جوان فعال در کودتا، داوود را در آخرين لحظات در طرحشان گنجانيدند تا مقام ارشد را ايفا کند. بعد از بهقدرت رسيدن، داوود ظاهراً موقعيتش را در کابل و ديگر استانها مستحکم کرده است. بعد از آنکه طی يک وقفهی دهساله بهقدرت رسيد، پادشاهی را برانداخت و قانون اساسی ۱۹٦۴ را ملغی کرد و نظام جمهوری را اعلام نمود، و خودش را بهعنوان رئيسجمهور، نخستوزير، وزير دفاع، و وزير امور خارجه معرفی کرد. ۱۴ عضو خانوادهی پادشاهی به تبعيد فرستاده شدند. سردار شاهولیخان و عبدالولی، دو نفر از دشمنان اصلی داوود يا در بازداشت بهسر میبرند يا مرده اند. اگر آنها هنوز زنده باشند، حضور مداوم آنها در کشور ممکن است يک تهديد بالقوه را برای رژيم فراهم کند.
کابينهی جديد، که بهوسيلهی کارمندان سفارت آمريکا در کابل، يک چيز «درهم و برهم» و «عجيب و غريب» ناميده شده است، نشانگر توافقی است بين داوود و افسران جوان که در اصل به نفع داوود است. رئيسجمهور پستهای بالا را اشغال کرده و همينطور انتظار میرود که امور طرحهای اقتصادی را در دست بگيرد. معاون نخستوزير و چند تن از وزرای پايين ديگر از نزديکان داوود میباشند. افسران جوان و دو نفر غير نظامی که بهنظر میرسد که هوادار آنها باشند، پنج پست را در دست دارند که شامل امور مالی و امور داخلی میشود. اگر کابينه ناتوانی و بیاثری خود را در اتخاذ يک تصميم واحد ثابت کند ممکن است قادر[٢] باشد همقطاران بدون تجربه و ناهماهنگ و نامتحد خود را بهکار گيرد.
▲ | داوود بهعنوان يک فرد |
---|
مردی قاطع و باهوش، داودد همچنين دمدمی مزاج، خودسر، بسيار رکگو و خودپرست است. او يک مرد سختکوش و در اواخر ۱۹۳۰ به يک مدير باکفايت و توانا و صادق توصيف شده بود. در عرض ده سالی که بهعنوان نخستوزير کار میکرد، سياستهايش را با انرژی، اطمينان به نفس و بهطور مستقل انجام داد. او کاملاً علاقه داشت که مدرنيزهشدن و بهبود وضع اقتصادی کشورش را افزايش دهد. يک نمونه از اصلاحات ليبرالی او برداشتن اجبار برای زنهای افغانی در پوشيدن چادری است (يک جامهی چادرمانند و حجاب که طرحشده و بدن را از سر تا پای میپوشاند). داوود از حمايت قابل توجهی در نيروهای مسلح، بين کارمندان قديمی دولت و عناصر مشخصی از دانشجويان برخوردار است. گروههای مانند رهبران مذهبی مرتجع با کارها و جهتگيریهای رفورميستی او مخالفت کردهاند.
▲ | غير متعهد بیطرف؟ |
---|
گزارشها نشان میدهد که داوود فردی شديداً ملیگرا است که بهجستجوی کمک از هر کجا که در دسترش باشد خواهد رفت. او ادعا میکند که يک غيرمتعهد بیطرف است. ولی تصميم او در مدرنيزهکردن افغانستان در زمانیکه او نخستوزير بود، به اعتماد زياد به شوروی برای کمککردن منتهی شد. او دلايل روآوردنش بهسوی شوروی را کمکهای نظامی آمريکا به پاکستان و حمايت اندک آمريکا از افغانستان ذکر کرد. او احساس کرد که خطر کمی در اعتماد کردن به آنکشور برای تأمين نظامی و اقتصادی وجود دارد. بر طبق اخبار گفته میشود که داوود يک دفعه اظهار داشته است که وقتی که بتواند سيگار آمريکايش را با کبريت روسی روشن کند خيلی خوشحالتر میشود.
موقعيت شوروی در کابل ممکن است بخاطر به قدرت رسيدن داوود[٣] بهتر شده باشد. ولی فقط مقدار کمی اينگونه شايع شده که روسها از پيش در مورد نقشههای او در برانداختن شاه اطلاع داشتهاند. بيشتر از ۲۰۰ تکنسين و مشاور ارتشی شوروی در آن کشور بودند. خيلی از آنها با واحدهای ارتشی که پايههای اصلی کودتا را فراهم کردند، کار میکردهاند. با وجود اين هيچ اثری از اين که روسها کودتا را تحريک يا مستقيماً در آن کودتا دخالت کردهاند، وجود ندارد.
▲ | داوود بهعنوان رئيس جمهور |
---|
در اولين نطق ملی خود، پرزيدنت داوود با تندی از تجربيات دهسالهی شاهنشاهی در دمکراسی صحبت کرد، ادعا میکرد که آن [رژيم شاهی] بهخاطر دروغها، خيانتها، پارتی بازیها و منفعتطلبیها رو به انحطاط گذاشته بود. او ذکر کرد که خانوادهی شاهنشاهی از قدرتهایشان سوءاستفاده کرده و باعث فلج اقتصادی، اداری و سياسی شده بودند. او گفت که از اوليتهای مهم رژيم او پيشرفت اقتصادی و تغييرات اساسی اجتماعی خواهد بود.
▲ | انعکاسهای بينالمللی |
---|
داوود با اين که تعهد داده که سياست بیطرفی و عدم تعهد افغانستان را ادامه دهد، ولی باز بر روی ميل خود به پيداکردن يک «راه حل دايمی» بر سر مسئلهی پشتونستان با پاکستان تأکيد نموده است. پشتونستان اسمی است که به نواحی پشتو و بلوچی زبان ايران، افغانستان و پاکستان مخصوصاً استانهای مرزی غرب پاکستان داده میشود. پشتوها گروه قبيلهیای عمده در افغانستان هستند و خيلی از آنها بهطور گسترده در مرز افغانستان و پاکستان زندگی میکنند. حاميان پشتونستان نه در محدودهی دقيق آن توافق دارند و نه در هدفهای نهايی آن. عدهای ديگر میخواهند که پشتونستان يک کشور مستقل باشد.
داوود از حاميان قديمی استقلال است و در سال ۱۹٦۲ مقامات[۴] آمريکايی او را بهعنوان يک نفر احساساتی و بیمنطق در اين موضوع تشخيص دادند. وقتیکه او نخستوزير بود، تنها در جشن ساليانهی روز پشتونستان شرکت میکرد.
قبل از اينکه داوود کودتايش را انجام دهد، روابط بين اسلامآباد و کابل سرد بود و بهنظر میرسيد که بدتر هم میشود. محمدموسی شفيق فردی که قبل از داوود نخست وزير بود، ظاهراً خواهان روابط خوبی با پاکستان بود و مخصوصاً به پشتونستان علاقمند نبود. با اين وجود احساسات عمومی او را مجبور کرد که تبليغات عليه پاکستان را افزايش دهد و در مه ۱۹٧۳ پاکستان افغانها را به دخالت علنی در امور داخلی پاکستان متهم کرد. داوود برعکس شفيق نگران پشتونستان است و زمانیکه او نخستوزير بود، افراد قبيلهای و عدهای از دستههای معمولی سربازان را جهت بهحرکت درآوردن يک شورش در مرز پاکستان فرستاد. اين کشمکشها در اوايل ۱۹٦۰ به اوج خود رسيد. زمانیکه بهنظر رسيد دو کشور به جنگ نزديک شدند، روابط ديپلماتيک بههم خورد و مرزها بسته شد.
کوششهای داوود تقريباً با شکست کامل روبهرو شد. قبايل پاکستان جوابی ندادند. بستهشدن مرزها (طرحشده بود که به پاکستان ضربه بزند)، بخش اصلی تجارت خارجی افغانستان را قطع نمود که در نتيجهی آن به آبروی داوود خللی وارد آورد که اين عمدتاً در برکناری نخستوزير در ۱۹٦۳ دخيل بود. از آنموقع افغانها تبليغات خود را زنده نگه داشتهاند، ولی بهتدريج از طرفداری از استقلال پشتونستان به حمايت افزايش خودمختاری برای استانهای مرزی پاکستان تغيير موضع دادهاند. طرحهای فعلی داوود در مورد پشتونستان روشن نيست. احتمالاً، او حالا بيشتر در مورد خطرات يک سياست پشتونستان فعال برای افغانستان و خودش واقف است.
بهقدرت رسيدن داوود، روابط بين تهران و کابل را که درگذشته اخير بهتدريج در حال بهبود بوده، تهديد میکند. قبل از اين کودتا،[۵] شاه ايران نگران نفوذ شوروی در افغانستان بود. روابط صميمی داوود با شوروی ممکن است انعقاد يک معاهده در مورد تقسيم آبهای رود هيرمند و بههمان اندازه دسترسی به تسهيلات راه و بندر که شاه به افغانستان قول داده بود، را بهخطر بياندازد. شاه بهنظر میرسد که هر خطری را برای وحدت پاکستان مانند خطری عليه ايران میبيند.
▲ | زندگی اوليه و سوابق |
---|
محمدداوود در سال ۱۹۰۹ در کابل بهدنيا آمد. او به مدرسهی انگليسی زبان حبيبيه در کابل رفت و بين سالهای ۳۰-۱۹۲۱ در فرانسه درس خواند. او بعداً به مدرسه افسران پياده نظام در کابل وارد شد. از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳٨ داوود فرماندهی عموم و فرماندهی استانهای شرق و قندهار بود، جايیکه از او بهعنوان کسی که تغييرات فرهنگی و اجتماعی و پيشرفتهايی در مُتدهای کشاورزی بهوجود آورده بود، نامبرده میشد. در ۱۹۳۹ او فرماندهی نظامی کابل شد و در اوايل سال ۱۹۴۰ او بهعنوان فرماندهی عمومی نيروهای مرکزی ارتش خدمت میکند. داوود در خلال سالهای ۴٨-۱۹۴٦ وزير دفاع ملی بود و بعد سفير در کشورهای فرانسه، سوئيس و بلژيک شد. در سال ۱۹۴٨ او دوباره به مقام وزير دفاع ملی منتصب شد و رئيس اولين گروه از وزرای شورای عالی کشور بود.
در سال ۱۹۵۳ داوود بهسمت نخستوزيری، وزير دفاع و وزير طرحريزی منتصب شد. ظاهر شاه او را در سال ۱۹٦۳ بهخاطر سياست ناسازگاری نخست وزيری در قبال پاکستان برکنار نمود. پيشنهاد شده بود که داوود میتوانست مقام خودش را نگه دارد. ولی تصميم گرفت تا بهخاطر انسجام خانوادهی شاهنشاهی استعفا بدهد.
▲ | انتظار در کنار صحنه |
---|
بازنشستگی داوود، در قدرتش و در امکان اين که او از اين قدرت برای برگشتن به سرکار استفاده کند، خللی وارد نکرد. ناظرين معتقدند که حضور اين شخص قدرتمند در کنار صحنه اعتماد عمومی را خدشهدار[٦] کرد که بهعدم اجرای موفقيتآميز تجربهی ظاهرشاه در دموکراسی و تغييرات قانون اساسی او در ۱۹٦۴ منتهی شد.
در اوت ۱۹٦٨، داوود و شاه برای يک آشتی کوشش کردند. مذاکرات آنها موفقيتآميز نبود. بر طبق گفتهی يک مقام دولتی افغان، در سال ۱۹٧۱ داوود بهطور خصوصی نارضايتی خودش را در مورد شاه اظهار کرد، کسی که او احساس میکرد کشور را دارد با اهميت ندادن و تحمل فساد و فساد اخلاقی در ميان اعضای خانوادهی سلطنتی خراب میکند. داوود و برادرش شاهزاده محمدنعيم احساس کردند که قانون اساسی، خانوادهی سلطنتی را به مشغول شدن به فساد تشويق کرده است. آنها از داشتن شغلهای اجتماعی منع شده بودند، لذا اعضای خانوادهی سلطنتی کوشش کردند که روی اشخاصی که اين شغلها را داشتند، تأثير بگذارند. در يک پيشگويی، داوود گفت که اعتماد زياد شاه به ارتش میتواند باعث سقوط سلطنت شود. او شاه را متهم به خفه کردن ابتکارات وزرا کرد و هنوز بر اين عقيده بود که برکناری او بهعنوان نخست وزير در سال ۱۹٦۳ نتيجهی يک کنايه و شايعه بود. طبق گفتهی مقام افغانی فوق، داوود، شاه را وادار کرده که اصلاحات لازم را انجام دهد.
▲ | سلامتی |
---|
داوود تحت معالجات پژشکی در سوئيس در سال ۱۹۵۹ برای چيزی که در آزمايشات، ديسک جابهجا شده شناختهشده بود قرار گرفت. در جستجوی کمک بيشتر پژشکی در وين در سال ۱۹٦۰، معلوم شده که او از تنظيم نبودن ستون فقرات و رماتيسم رنج میبرد. اگرچه دربارهی او گزارش شده که علیرغم دنبال کردن يک زندگی شبانه سنگين بيش از آنکه بيمار بهنظر برسد، سر حال بوده است. با ترک وين در آوريل ۱۹٦۰ او به معاينه پزشکی، رفت. در فوريه ۱۹٦۱ هنگامی که در رُم بود، تحت عمل جراحی برای ديسک جابهجا شدهاش قرار گرفت[٧]. در مدت يک ملاقات که در انگلستان در ژوئيه ۱۹٦۱ داشت، مقامات انگليسی در مورد سلامت بدنی و هوشياری مغزی او نظر دادند. داوود در خانهاش بهخاطر يک بيماری که فاش نشد برای دو هفته در اوت ۱۹٦٨ محبوس شد. در ۱۹٧۲ او از يک حالت تورم کبدی رنج میبرد که بدون تکميل معالجات تحت مداوا قرار گرفت.
ناظرين مختلف در مورد سلامتی مغزی داوود شک کردهاند. در ۱۹٦۰ چندين عضو خانوادهی سلطنتی به او لقب «شاهزادهی ديوانه» [سردار ديوانه] داده بودند. آنها گفتند که در وحشت بهسر میبردهاند و جرائت انتقاد از داوود را نداشتهاند. همان منابع ادعا کردند که داوود به ظاهرشاه گفته تنها دليلی که او هنوز شاه است، بهخاطر اين است که او بهعنوان نخستوزير میخواهد او (ظاهرشاه - مترجم) در آنجا باشد. اخيراً يک مقام دولتی پاکستان داوود را بهعنوان يک «ديوانه» واقعی توصيف کرد و ادعا کرد که رئيسجمهور يکبار تحت معالجات روانی در شوروی قرار گرفته است. اخيراً يک روزنامهنگار داوود را مانند (کسی که) خسته و خمود بهنظر میرسد، توصيف کرد.
▲ | مسافرت |
---|
داوود در رأس هيئت نمايندگی افغانستان در سال ۱۹۴۸ به سومين دورهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاريس رفت. در سال ۱۹۵۳ او بهعنوان نمايندهی شاه در تشييع جنازهی ژوزف استالين در مسکو و در تاجگذاری ملکه اليزابت دوم در لندن شرکت کرد. او در کنفرانس کشورهای غيرمتعهد در بلگراد، در سپتامبر ۱۹٦۱ شرکت کرد. به اضافهی کشورهای که ذکر شد، او از چين کمونيست در ۱۹۵٧، آمريکا در ۱۹۵۸، هند در ۱۹۵۹، ايران در ۱۹٦۰ و آلمان در ۱۹٦۱ ديدن کرده است.
▲ | ديو بازارها |
---|
از زمان کودتا داوود در جستجوی اين بوده که محبوبيت خود و تحقيرش را از خانوادهی سلطنتی با پافشاری بر اين که به او آقا داوود[٨] بگويند و نه رئيسجمهور، به نمايش بگذارد. طبيعتاً نرم و غيررسمی صحبت میکند، معمولاً ظاهری آرام دارد، ولی بعضی مواقع يک حالت وحشيانهی از خود نشان میدهد. گفته میشود که او با دوستان باوفا است. ولی گفته شده که نسبت به دشمنانش تند و حتی بيرحم است. بهعنوان نخستوزير او با لباس مبدل مغازهها را مورد بررسی قرار میداد، با اين عقيده که از صداقت فروشندگان مطمئن شود. به اين دليل او قلب «ديو بازارها» را بهدست آورده بود. مطابق شايعات بازار، داوود يک نانوا را بهخاطر قيمت اضافه که بر روی نان کشيده بود بهوسيله زنده پختن او در اجاق (تنور) خودش تنبيه کرد. بر طبق شايعات يک تنبيه عمومیتر (او اين است که) گوش فروشندگان بیدقت را به ديوار ميخکوب میکرده است.
رئيس جمهور يک مشروب خور خوب و يک سيگارکش قهار است. در مدت بازنشستگی او کمی علاقه به کشاورزی نشان داد. او خيلی روان ترکی، فارسی، پشتو و فرانسه صحبت میکند. او مقداری انگليسی میداند، اگرچه ترجيح میدهد از آن استفاده نکند.
▲ | خانواده |
---|
در ۱۹۳۴ داوود با زينب جان، خواهر ظاهرشاه ازدواج کرد. آنها حداقل ۳ پسر و ۴ دختر دارند. يکی از دخترها بين سالهای ٦۲-۱۹٦۱ مقيم واشنگتن بوده است. يکی از پسران در مسکو درس میخواهند، داوود يک يا دو بار در سال او را ملاقات میکند.[۹]
اين گزارش توسط مرکز خدمت مراجع تهيه و به مقدار لزوم با سيا و وزارت امور خارجه هماهنگ شده است. نظريات و سئوالات برای مايکل کاپس، به شماره ٦٧٦۵ داخلی ۱۴۳، ارسال شود.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است. البته اطلاعاتی که در قسمت پيوستها ارائه میشود، آگاهی از ديدگاههای مختلف دربارهی مطالب يک مدخل خاص است. مسئوليت این ديدگاهها به عهده نويسندهی يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاهها در دانشنامه به منزله تایید نظرات ارائه شده در آنها نیست.
[▲] پینوشتها
[۱]- اسناد لانهی جاسوسی، شماره ۲۹، افغانستان (۱)، ص ٢٦
[٢]- همانجا، ص ۲٧
[٣]- همانجا، ص ۲۸
[۴]- همانجا، ص ۲۹
[۵]- همانجا، ص ۳۰
[٦]- همانجا، ص ۳۱
[٧]- همانجا، ص ۳۲
[٨]- همانجا، ص ۳۳
[۹]- همانجا، ص ۳۴
[▲] جُستارهای وابسته
□ افغانستان
□ تاريخ افغانستان
□ تاريخ معاصر افغانستان
□ افغانستان در قرن بيستم
□ مشاهير افغانستان
□ چهرههای سياسی معاصر افغانستان
□ زندگينامهی محمدداوود
[▲] سرچشمهها
□ اسناد لانهی جاسوسی، شماره ۲۹، افغانستان (۱)، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، تهران: انتشارات پيام آزادی، صص ۲٦-۳۴