جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

ضياء قاری‌زاده و شعر نیمایی

قاریزاده در شعر نیمایی

به بهانۀ سالگرد خاموشی او

از: پرتو نادری

قاریزاده یکی از نخستین شاعران کشور است که دست کم در دهۀ سی خورشیدی به ساختار شکنی در شعر پرداخته و نمونه‌هایی در عروض نیمایی سروده‌است.

از این جا او را می‌توان یکی از پیش کسوتان شعر نیمایی در افغانستان خواند.

کتاب "اشعار نو" (يا نوی شعرونه) که نخستین جنگ شعرهای نو فارسی دری و پشتو در کشور است به سال ١٣۴١ به وسیلۀ وزارت اطلاعات و فرهنگ انتشار یافته‌است.

در بخش فارسی این کتاب ۵٣ پارچه شعر در اوزان نیمایی و چهارپاره‌از آرین‌پور، یوسف آیینه، رحیم الهام، بارق شفیعی، حبیب‌الله بهجت، توفیق، استاد خلیل‌الله خلیلی، شفیع رهگذر، دکتر آصف سهیل، ابراهیم صفا، ضیا قاریزاده، محمود فارانی، سلیمان لایق، مایل هروی، فتح‌محمد منتظر و موسای نهمت به نشر رسیده‌است. بدون تردید شعرهای آمده در این کتاب نخستین تلاش‌های شاعران افغانستان در جهت ساختار شکنی و سرایش در عروض نیمایی است.

به همین‌گونه در بخش پشتو در این کتاب ١۵ پارچه شعر که نخستین نمونه‌هایی نوجویی در شعر پشتو به پیروی از عروض نیمایی است از (عبدالرووف بینوا، پسرلی، شپون، موسا شفیق، محمود فارانی، سلیمان لایق و مجروح (که باید بهاءالدین مجروح باشد)، به نشر رسیده‌است:

در کتاب اشعار نو از قاریزاده چهار پارچه شعر به نام‌های کبوتر سفید، ای زهره، ای دریا، و برگ‌ریزان به نشر رسیده‌است.

در پای شعرهای آمده در این کتاب، سال سرایش آنها وجود ندارد؛ اما از سال انتشار کتاب ١٣۴١خورشیدی می‌توان گفت که عمدتاً این شعرها در دهۀ سی خورشیدی سروده شده‌اند.

پس اگر دهۀ سی خورشیدی را دهۀ آغاز شعر نیمایی در افغانستان بدانیم، سخن به دور از واقعیت نگفته‌ایم.

از شمار شعرهای قاریزاده در این کتاب شعرها "ای زهره" و "آخر ای دریا" به وسیلۀ دو آوازخوان پر آوازۀ کشور زلاند و احمدظاهر با زیبایی و شکوه خاصی اجرا شده‌است.

سال‌هاست که‌این آهنگ دلنشین زلاند را شنیده‌ایم و شاید کمتر به شاعر آن اندیشیده‌ایم. این آهنگ از همان سالیان جوانی برای من خیال انگیز بوده و هربار من با بال‌های همین آهنگ رو به سوی آسمان‌ها پرواز کرده‌ام. با زهره مقابل شده‌ام و با او گفتگو کرده‌ام.


    ای زهره
    ای ستارۀ زیبای آسمان
    رقاص نوریان
    مرغان شب به ساز تو آواز می‌کنند
    ارواح پاک سوی تو پرواز می‌کنند

      *

    ای زهره
    ای ستارۀ زیبای تابناک
    مانند موج پاک
    در سیرجاودانی دریای آسمان
    تاب و تب و سرود و سماع تو جاودان

      *

    ای زهره
    ای سرودگر ساکنان نور
    همداستان حور
    ای بزم نوریان به وجود تو سازگار
    افسانه خوان نغز کهن سال روزگار

      *

    ای زهره
    ای نشانی دریای بیکران
    ای شمع شبروان
    گر چشم من نه‌ای در این چرخ نیلفام
    حیران و محو تیره فرو مانده‌ای مدام

شعر "آخر ای دریا" در آهنگ احمدظاهر هر بار مرا با دریا بارها جاری می‌سازد. من در این آهنگ صدای دریا و بی‌قراری امواج آن را می‌شنوم. اگر در آهنگ زلاند من خود را با زهره رو به رو می‌بینم به همان گونه‌اهنگی آخر ای دریای احمدظاهر مرا با دریا پیوند می‌زند. این دو آهنگ از عشق و زنده‌گی لبریز است.

قاریزاده در این شعر روح بیقرار و دل دیوانۀ خود را به دریا می‌بخشد. خود به دریایی بدل می‌شود و می‌خواهد به سوی سرمنزل‌های ناشناخته‌یی سفر کند. وقتی که شعر را سفر به سرزمین‌های ناشناخته می‌گویند، پس شاعر چرا پیوسته در آرزوی سفر به سرمنزل‌های نا شناخته نباشد. وقتی سرمنزل معلوم باشد سفر از لذت تهی می‌شود. آن گونه که‌اگر شاعری از قبل بداند که در شعر او چه تصاویر، تخیلاتی و چه‌اندیشه‌هایی شکل می‌گیرد، آفرینش شعر، لذتی به‌او نمی‌بخشد.

    آخر ای دریا
    تو هم چون من دل دیوانه داری
    موج بر کف
    شور در سر
    نالۀ مستانه داری

      *

    عمر بی‌پا گر نه‌ای
    هر دم چرا پا در گریزی

    ذوق هستی گر نه‌ای
    آخر چرا سامانه داری

      *

    آخر ای دریا
    کجا جویم سراغ منزلت را
    در چه پیدایی نهانی
    در چه سرحد خانه داری
    تا کجا خواهی رمیدن
    تا به کی خواهی تپیدن
    گه به ساز شمع سوزی
    گه پر پروانه داری

      *

    اما دلت واماندۀ تاب و تبی هست
    آخر ای دریا
    مگر در پای دل زولانه داری

شاید این نخستین آهنگ‌هایی باشد که بر بنیاد شعرهای عروض آزاد در کشور ساخته شده‌اند. من نمی‌دانم که کدام آهنگ ساز کشور بر این شعر‌های آهنگ ساخته‌است؛ ولی باید گفت این امر در موسیقی افغانستان سرآغاز تحول بزرگی به شمار می‌آید که با دریغ بعداً با جدیت پیگیری نشد.

موسیقی در افغانستان تا هنوز به روی شعر مدرن با عشق آغوش باز نکرده‌است و با هم در نیامیخته‌اند. موسیقی کنونی در کشور از کمبود شعر و تصنیف خوب رنج می‌برد. در سالهای پسین تا من متوجه شده‌ام، ظاهر هویدا و فرهاد دریا آهنگ‌هایی را بر شعر‌هایی نیمایی اقبال رهبر توخی و قهار عاصی اجرا کرده‌اند. البته کارهای دریا در این زمینه با کامگاری ادامه دارد. فکر می‌کنم، می‌توان به فرهاد دریا امید بست که‌او روزی با گسترده‌گی خواهد توانست، شعر نیمای و سپید افغانستان را با موسیقی مدرن آشتی دهد.

در شعرهای نیمایی این دوره و از آن شمار شعرهای قاریزاده نباید انتظار داشت که پیشنهادهای نیما با دقت و گسترده‌گی به کار بسته شده‌است.

شعر نیمایی اساساً شعر عروضی است؛ اما وزن عروضی که در شعر نیمایی به کار گرفته می‌شود، وزن شکستۀ عروضی است که‌از آن به نام "عروض نمیایی" و یا هم “عروض آزاد” نیز یاد کرده‌اند. بنیاد این عروض همان عروض کلاسیک است.

به زبان دیگر نیما عروض خود را بر بنیاد عروض کلاسیک به میان آورده‌است. از این نقطه نظر نزدیکی و پیوسته‌گی قابل درکی در میان عروض نیمایی و عروض کلاسیک وجود دارد.

در شعر عروضی مصراع‌ها دارای رکن‌ها یا افاعیل مساوی‌اند که در دو، سه و یا هم چهار رکن سروده می‌شوند؛ در حالی که در شعر نیمایی سطرهای گوناگون دارای رکن‌های متفاوت می‌باشند. البته‌این تفاوت رکن‌ها یک امر سلیقه‌یی نبوده ؛ بلکه وابسته به‌استکمال تصویر در شعر است.

از این نقطه نظر کار نیما به مفهوم برهم‌زدن عروض کلاسیک نیست؛ بلکه به مفهوم گسترش وزن تازه در شعر فارسی دری است. به زبان دیگر، گسترش عروض کلاسیک است.

قافیه در شعر عروضی جایگاه خاص دارد که پس از حرف روی در پایان مصراع دوم تکرار می‌شود؛ اما قافیه در شعر نیمایی جایگاه خاص ندارد.

نیما خود قافیه را زنگ آخر مطلب دانسته‌است. در شعر کلاسیک واحد شعر بیت است؛ اما در شعر نمیایی چنین نیست. بیت در شعر نیمایی در چندین سطر پی در پی شکل می‌گیرد. این چند سطر پی در پی در حقیقت حرکت استکمالی تصویر در شعر را نشان می‌دهد. از این رو همانگونه که رکن‌ها یا افاعیل در سطر‌های شعر نیمایی متفاوت است به همان گونه سطرها نیز در یک بیت نیمایی ثابت باقی نمی مانند.

شعر نیمایی در افغانستان با بر هم زدن افاعیل یا رکن‌ها آغاز شده‌است، که‌البته برهم زدن رکن‌ها یکی از مشخصه‌های شعر نیمایی است، نه همۀ مشخصه‌های آن.

در شعر‌های نیمایی قاریزاده نوع وابسته گی به قافیه دیده می‌شود و شاعر خواسته‌است در پایا ن هر سطر به تگرار قافیه بپردازد. گویی می‌خواهد به نوع به مثنوی سرایی با افاعیل متفاوت بپردازد.

مثلاً در شعر زهره که فکر می‌شود باید از نخستین تجربه‌های قاریزاده در جهت برهم زدن افاعیل عروضی باشد.،شاعر چنان قافیه‌ها را با دقت به کار می‌بندد که گویی می‌خواهد مثنویی بسراید.

    ای زهره،
    ای ستارۀ زیبای آسمان
    رقاص نوریان
    مرغان شب به ساز توآواز می‌کنند
    ارواح پاک سوی تو پرواز می‌کنند

علاقۀ قاریزاده به چنین قافیه سازی در شعرهای دیگر نمیایی او نیز دیده می‌شود. مثلاً در شعر دریا می‌خوانیم:

    آخر ای دریا
    تو هم چون من دل دیوانه داری
    موج بر کف
    شور درسر
    نالۀ مستانه داری

اما در این شعر قافیه به مانند شعر پشین در پایان هر سطر تکرار نمی‌شود و این قافیه سازی با قافیه سازی در شعر نميایی همسویی نشان می‌دهد.

به هر صورت قاریزاده در سروده‌های دیگر خود نیز همچنان دلبستۀ قافیه پردازی است. مثلاً در قطعۀ برگ‌ریزان:

    باز بر شد ابر تیره
    باد و باران را پذیره
    رعد می‌کوبد تبیره
    مرگ شد در باغ چیره
    سیر دارد در گلستان
    برگ‌ریزان
    برگ‌ریزان

      *

    نی طراوت نی بهاری
    نی گلی نی سبزه زاری
    نی صدای آبشاری
    باغ گویی شد به زاری
    زار نالدمرغ نالان
    برگ‌ریزان
    برگ‌ریزان

به هر صورت در هنجار شکنی‌های قاریزاده‌استفادۀ گسترده‌از قافیه را می‌توان نوع محافظه کاری در شاعری او دانست. او با آن که می‌خواهد از روی دیوار‌های پست و بلند اوزان عروضی آن سوی خیز بردارد، با این حال او این تغیر اندک را با بکار گیری قافیه در پایان هر سطر جبران کند.

شاید هم محافظه‌کاری ادبی روزگار شاعر است که نمی‌گذارد تا شاعر تمام نیروی آفرینشی خود را در جهت آفرینش شعری در اوزان آزاد عروضی رها سازد.

تصاویر در شعرهای آزاد قاریزاده هنوز با هم در نمی‌آمیزند؛ بلکه شانه به شانه در کنار هم تا آخر شعر راه می‌زنند و چنین است که با اندکی از تغیرات ساختاری، این گونه شعرهای او به مثنوی شباهت پیدا می‌کند. البته چنین امری را می‌توان در شعر شماری از شاعران این دوره که کوشیده‌اند تا در عروض آزاد شعر بسرایند، پیدا کرد.

در کتاب "منتخب اشعار" ضیا قاریزاده شعرهایی زیر نام "نمونه‌های شعر نو" نیز آمده‌است. اگر این‌جا هدف از شعر نو همان شعر در عروض آزاد و یا عروض نیمایی باشد، باید گفت که‌این شعرها شعر نو به‌این مفهوم خاص نیستند؛ بلکه‌این شعرها ساختاری دارند بیشتر همانند مستزاد که‌این فرم یکی از فرم‌های کهن در شعر فارسی دری است.

مثلاً در قطعۀ” فریاد از این دل” می‌خوانیم:

    گشتیم آخر بر باد از این دل
    فریاد از این دل
    فریاد از این دل
    باشد که گردیم آزاد از این دل
    فریاد از این دل
    فریاد از این دل
    سر تا به پایش یم قطره خون است
    اما دو عالم شور و جنون است
    جور و ستم شد ایجاد از این دل
    فریاد از این دل
    فریاد از این دل

و یا در قطعۀ "ترانۀ وطن" که نوع بحر طویل می‌تواند باشد.

    وطنم ای وطنم ای وطن شیرینم
    تو دل و جان منی، گل و ریحان منی، باغ و بوستان منی
    گل امید مدام از چمنت می‌چینم
    وطنم ای وطنم ای وطن شیرینم
    سرو من سوسن من، گل من گلشن من، دیدۀ روشن من
    چمنم ای چمنم ای چمن رنگینم
    چمنم ای چمنم ای چمن رنگینم

به همین گونه در قطعۀ "باز کی می‌آیی" که بیشتر به یک تصنیف می‌ماند

    می‌روی سوی سفر باز کی می‌آیی
    ای گل تازه و تر باز کی می‌آیی
    شده‌ام دور از تو
    زار و رنجور از تو
    سخت مهجور از تو
    رفتی از پیش نظر باز کی می‌آیی
    می روی سوی سفر بازکی می‌آیی
    ای بت عشوه طراز
    ای گل و گشن ناز
    تا کجا می‌روی باز

در یک مقایسه در میان این شعرها و شعرهای آمده در کتاب اشعار نو می‌توان گفت که‌این شعرها از شمار نخستین تلاش‌های قاریزاده در جهت هنجار شکنی عروض کلاسیک است که پیشتر از شعر‌های آمده در کتاب اشعار نو سروده شده‌اند.

فکر می‌کنم قاریزاده پس از یک دوره سرایش در عروض آزاد، دوباره به پشت مرزهای متعارف، غزل، قطعه، مثنوی و چهار پاره برگشت و دیگر نخواست از پشت سیم خاردار آن مرز‌ها گامی به بیرون گذارد.

جُستارهای وابسته




منابع


برگرفته از: مقالۀ پرتو نادری، قاریزاده در شعر نیمایی به بهانۀ سالگرد خاموشی او، سايت اينترنتی خاوران