- زندگینامه
- نمونهی شعر
- آثار
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[نویسندگان افغانستان] [شاعران افغانستان]
محمدیوسف آیینه (زادۀ ۱٢٩٩ خ[۱] - درگذشت ۱۳٧٢ خ)، نويسنده نامور و شاعر فارسیگوی و عيار پيشهی افغانستان بود که در شعر سبک نيمايی را شيوهی خود کرد.
[↑] زندگینامه
یوسف آیینه فرزند محمدیعقوب که نیاکانش از مردم قندهار بودند[٢]، در سال ۱٢٩٩ خ در شهر کابل زاده شد.[۳] آموزش ابتدايی را با تنگدستی و مرارتهای مادی در مدرسه آلمانی (ليسۀ عالی نجات که به دبيرستان امانی نیز شهرت داشت) آغاز كرد و تا پايان دوره متوسطه در آنجا درس آموخت. اما پيش از آن که سند فراغت را بهدست آورد، مکتب (مدرسه) را رها کرد[۴].
با وجود اين، هرگز از فراگيری دانش دست نکشيد و بهگفتۀ نعمت حسينی دانشها و دانستنیها را فراگرفت و به زبانهای آلمانی و انگلیسی تسلط پیدا کرد و از آموختن هر آنچه که از او يک ادیب و ژورناليست میساخت، باز ننشست[۵].
آیینه کارش را با مترجمی آغاز کرد. پس از چندی به خدمت وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان درآمد[٦] و در شغلهای گوناگون - در عرصه مطبوعات - مشغول بهکار بود. از جمله، او گاهی در رادیو، گاهی در روزنامه انیس و گاهی هم در آژانس خبرگزاری باختر کار میکرد. افزون بر اين، مدتی مدیر مجلهی اقتصاد بود، سپس مدیريت عمومی سینماها، جراید و صحنهها در شهرداری (شاروالی) کابل را بهعهده داشت. چندی مدیر مجله "برگ سبز" بود، زمانی نیز بهعنوان مدیر عمومی اطلاعات و تبلیغات وزارت زراعت اشتغال ورزيد و نيز مدتی بهسمت آمر عمومی سمعی و بصری و آمر عمومی ولايات در وزارت اطلاعات و فرهنگ خدمت میکرد[٧].
آيينه، به قرآن باور ژرف داشت. ديوان حافظ را فراگرفته بود، به بوستان و گلستان سعدی و مثنوی مولوی نيز اشراف داشت[٨] و بهنوشتۀ دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان) زبانهای آلمانی و انگلیسی را خوب میدانست[۹].
نخستین آشنایی آيينه با شعر و ادب در ایام مدرسه بود و از روزگاری که خود بهنوشتن مقالات و سرودن شعر پرداخت، آثارش را در روزنامهها، جراید و مجلات کشور بهچاپ رساند[۱٠]. وی از علاقهمندان شعر نو بود و در این شیوه خود را صاحب طرزی خاص میخواند. کوشش او در آوردن تشبیهات نو درخور توجه است. به جلوههای طبیعت بیش از عناصر دیگر در شعر اهمیت میداد. آیینه به هر دو شیوۀ سنتی و تازه شعر سروده است[۱۱].
به گفتۀ نعمت حسينی، مقالات اجتماعی و انتقادی، درامههای منظوم، قطعات، اشعار، چامهها و چکامهها که از آنها بتوان واقعیتها را دید و نوآوریهای نویسنده شاعر را در تلفیق واژهها و جملات، با سبک خاص احساس و مشاهده کرد، از کارهای فکری و فرهنگی اوست[۱٢].
او به ترجمۀ آثار نیز دست یازیده و بیشترین آثار ادبی خود را با نامهای مستعار "شیشه"، "چشم"، "ترازو"، "آه" و "نمک" به نشر رسانیده است[۱٣].
از وضع اجتماعی در افغانستان راضی نبود و نوشتن مقالات انتقادی و پرداختن به گوشههای تاریک و فراموش شده اجتماع و وضع طبقات پایین جامعه گواه بر آن است[۱۴].
يوسف آيينه، یکی از شاعرانی پيشگامی بود که به شعر نيمايی رو آورد. پرتو نادری مینويسد:
- "نخستين تجربههای يوسف آيينه در سرايش شعر در اوزان نيمايی به دههٔ سی خورشيدی بر میگردد. او با نمونههای روز نو، ترانهٔ ارغوان، شعر منجمد و بهار كابل به حيث يكی از نخستين علمبرداران رستاخيز بزرگ شعر نيمايی در افغانستان شناخته شده است، به يقين میتوان گفت كه پيش از سرايش اين شعرها، بايد آيينه تجربههای ديگری نيز در عوالم شعر نيمايی داشـته باشـد، اما يافتـن يك چنـان نمونـههايی از چنـان شـاعری كه هيچگاهـی در قيـد گـردآوری شـعرهای خـود نبـوده اسـت، بسـيار دشـوار به نظـر میآيـد."[۱۵]
استاد واصف باختری، که در افغانستان از استاد خليلالله خليلی، به عنوان نخستين شاعری نام میبرد که از سبک نيما یوشیج پيروی کرده است، پس از او، يوسف آيينه را دومين شاعر اين روش میخواند:
- "دومین شاعر که در اوزان نیمایی شعر سروده یا تحت تاثیر یکی از شاگردان نیما قرار گرفته، شاعر گرامی ما محمدیوسف آیینه است که حتمأ اکثریت ما خبر داریم که جدیدأ به حیث رئیس اتحادیه ژورنالیستها، آنهم از طرف مقامات دولت اسلامی برگزیده شد. دو شعر آیینه دارد که يکی "بهار کابل" است. بهار کابل عیناً آفاق شعر مشهور "باران" دکتر گلچین گیلانی یعنی که با گلچین معانی اشتباه نشود، گویا نام این شاعر گرامی دکتر میر محدالدین فخرایی یا مجدالدین فخرایی میباشد، که سالهای سال نطاق رادیو بی بی سی هم بود. این را حتمأ همه خواندهایم دو شعر در همین یک روال دارد که:
پیش آتش، یار مهوش تار میزد
و یک چیز دیگر هم هست که:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه.
اگرچه این بسیار دقیق مطابق پیشنهادهای نیما نیست که به قول اخوان ثالث در کتاب بدایع و بدعتهای نیما یوشیج به نوعی از بحر طویل همگونی و شباهت به هم میرساند، اما بازهم وقتی که ما ورق گردانی میکنیم دفتر تجدد ادبی را در افغانستان ناگزیر هستیم به این نمونهها هم توجه داشته باشیم.
و شعر دیگر از آیینه در باره استقلال است. در مورد وجود جوهر شعر یا ذات شعر در این نمونهها من بیش تاکید نمیکنم، تنها سخن بر سر قالب است آقای آیینه میفرماید:
فرق در بین نژاد ابیض و اسود ز چیست؟
غول استعمار کیست؟
که البته غول استعمار کیست؟ رکن دیگری است که به صورت نردبانی زیر مصراعهای اولی که من خواندم باید نوشته شود و همچنان خوانده شود من که عرض کردم به خدمت شما که سر وجود چیزی بنام جوهر شعر و ذات شعر به این نمونهها نمیشود اتکا کرد.
هنگامی که آقای آیینه این شعرها را سروده دقیقأ ٢١ ساله بوده است و از یک شاعر ٢١ ساله که مدتی را هم با غزلسرایی و مثنویسرایی گذرانده و در چنان روشها بیشتر ممارست دارد، واقعأ در افغانستان این شاید در آن وقت مثل انفجار یک بمب بسیار سنگین بود با آن محافظهکاری و تجدد ستیزیی که یک عده آزاد در آنوقت بودند، داشتند و حتی مخالفت با هر نوع تجدد را شما تا امروز هم میبینید که گرفتن نام نیما پیش یک عده از دوستان شاعر ما مانند نام بردن از طاعون و یا بیماریهای خطرناک و خطرناکتری از این مقوله ... شاید ده پانزده پارچه شعر گفت."[۱٦]
به گفتۀ پرتو نادری، شاعری كه با شعر "بهار كابل" توانست خود را به عنوان يكی از نخستين شاعران نيمايی در تاريخ ادبيات معاصر افغانستان به ثبت رساند، او [که اکنون در ميان ما نيست،] ديگر نمیتواند برای بهار كابل [چنين] شعری بسرايد:
- روی پل
بر آب دريا در گذر گاه
بارها
استاده بينی
شاعر پرشور كابل
چشم بر دريا فگنده
موج بر موج جهنده
پيچ خورده، تاب خورده
میگريزد سوی ساحل
نقشها در آب بينی
هر زمان
شكل دگر بر خود گرفته
رازها در خود نهفته
به نظر آقای نادری، يك شاعر جوان بايد چه تجربههای را پشت سر بگذارد تا به يك چنين زبان و خيالی دست يابد:
- "با مستی نهفته به شرم از كنار خود
لرزان و ترسناك
دورم نمود و گفت كه ديوانه نيستی!
آن پنجههای نرم
و اين چشم پر عتاب
هر دو ستيزه كار
آوخ كه در رواج محبت كتاب عشق
حق را گرفت و داد به خوبان روز گار
امشب مرا ببخش گلی از بهار خود
اين آرزوست پاك
ای شمع هوشدار كه پروانه نيستی
با حرفهای گرم
دل را بگو جواب
مژگان به هم فشار
ما از كتاب عشق گزيديم باب عشق
اين شعرهای نغز بمانند يادگار"[۱٧]
نعمت حسينی مینويسد:
- "در شعر نو و نثر تازه در کشور، ایجادگر شیوه و سبک خاصی اســت... شــیوه و ارزشمندی کار وی را در اشعار و پارچههای: "مشت"، "قو"، "می خـواره"، "حماســه ســالنگ"، "گل راه"، "بهار کابل"، "وینوس" میتوان یافت."[۱٨]
یوسف آیینه تصنیفهای زیادی نیز ساخته و ترانههای وی اکثراً به صدای هنرمندان خوب رادیو افغانستان ثبت گردیدهاند[۱۹].
آيينه، پس از کودتای هفت ثور، خانهنشين شد و به هیچگونه همکاری با رژیم کودتا تن نداد. مخالف سرسخت اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی سابق بود. به همین دلیل، مدت زیادی را در پاکستان بهسر برد تا آنکه مجاهدين به قدرت رسيدند و او به کابل باز آمد. در اين زمان، وی در "انجمن نویسندگان افغانستان" به کار پرداخت. اما هنگامی که جنگهای داخلی در کابل شدت گرفت او بار دیگر به پاکستان بازگشت. سرانجام آیینه در آخرین ماههای سال ۱۳٨۰ خورشيدی درگذشت.[٢٠] پرتو نادری دربارهٔ خاموشی آيينه مینويسد:
- "روز سه شنبه ٢٢ جنوری ٢۰۰٢ برابر با دوم دلو يا بهمن ماه ۱۳٨۰ خورشيدی يوسف آيينه يكی از نخستين چهرههای شعر نيمايی در افغانستان به گفتهٔ نزديگانش به عمر ٨۵ سالهگی به رفتهگان پيوست. فردای آن روز نزديكان و علاقمندان جنازهٔ او را از پشاور به كابل بردند و در گورستان آبايیاش شهدای صالحين به خاك سپردند."[٢۱]
يوسف آيينه که شاعر عيار پيشهی بود، از خود خاطرات زيادی در يادها به جا مانده است. دکتر غلامحيدر يقين، که در مورد "آئين عيـاری و جـوانمـردی" تحقيقی داشته است، دربارۀ آيينه چنين مینويسد:
- "استاد يوسف آيينه که خود از جملهٔ بازماندگان عياران قديم و از رندان و خراباتيان روزگار ماست و يکی از جملهٔ فلکلورشناسان و شاعران چند دههٔ اخير افغانستان بشمار میآيد، يک سلسله مقالات پيرامون زندگینامه و کارروايیهای کاکههای کابل در شمارههای مختلف مجلهٔ لمر به چاپ رسانيده و چند تن از جوانمردان و کاکههای کابل و ديگر شهرهای افغانستان را معرفی نموده است. و چون اين مقالات بازتاب دهندهٔ برخی از چهرههای کاکههای کابل است، لذا جالب و خواندنيست و من در سال ۱۳۵٩ خورشيدی در خانهٔ شخصی استاد آيينه که در کارته پروان شهر کابل موقعيت داشت، موصوف را با همان سر و وضع کاکهگی و جوانمردی از نزديک ديدهام و از زبان وی در بارهٔ کاکههای کابل، ياداشتهايی رونويس کردم که از اين ياداشتها در بخش معرفی کاکههای کابل استفادهٔ فراوانی شده است."[٢٢]
در آغازین سالهای دهه شصت، زمانی که "نعمت حسینی" در برنامه "هفت اورنگ" رادیو افغانستان کار میکرد، به خانهای يوسف آيينه رفت تا با او مصاحبه کند. آيينه به مصاحبه حاضر نشد. از آنجايی که پدر حسينی، دوست آيينه بود، او خود را برای آيينه معرفی کرد تا اگر به مصاحنه راضی شود. اما آيينه کار عجیبی نمود، که حسينی را شگفت زده کرد! او از اتاق پذيرايی خانهاش بيرون رفت، پس از چند لحظهیی با یک گیلن نفت آمد و گفت: "حاضرم خانهام را آتش زنی ولی مرا وادار مکن که در رادیوی کمونیستها مصاحبه کنم."[٢٣]
باری رهنورد زرياب که يکی از داستاننويسان نامور معاصر افغانستان است، در نامهای به نعمت حسينی مینويسد:
- "آخرین باری که او را دیدم، سال ۱۳٧٢ بود. رفته بودم پیشاور و از آنجا میخواستم بروم به مسکو. در هوتل گالاکسی زندهگی میکردم. به دیدنم آمد."[٢۴]
در اين ديدار، زرياب به کنايه به او گفته بود، "تو که عضو حزب جمعیت اسلامی بودی و اکنون که جمعیت در کابل قدرت را در دست دارد، چرا گریختی؟"
آيينه با همان لهجهی عاميانه و عیارانهاش، صادقانه پاســخ میدهد: "یک عمر برای ربانی و مســعود دهل زدیم. چه میدانســتیم که آخر از زیر پلــو ملی میبرایــد!"[٢۵]
[↑] نمونهی شعر
[↑] آثار
محمدیوسف آئینه، اثری بهنام "تار" دارد که در آن بهبررسی دگرگونیهای ادبی بر پایۀ عوامل اجتماعی و حوادث تاریخی و تأثیر عوامل زمان و محیط پرداخته است. از دیگر آثارش "بستان صفت و نوای عشرت" را میتوان یاد کرد[٢٦].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامۀ آريانا توسط مهديزاده کابلی نگاشته شده است. تصوير شادروان يوسف آيينه توسط آقای محمدحيدر اختر ارسال شده است. البته پيش از اين مقاله، زندگينامۀ شادروان يوسف آيينه براساس کتاب سيماها و آواها توسط آقای نعمت حسينی برای دانشنامه بازنويس شده بود که در پيوست شماره ۱ ضميمه میباشد.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: نعمت حسينی، زندگينامۀ محمديوسف آيينه، سيماها و آواها (جلد اول)
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان) سال تولد محمدیوسف آئینه را ۱۲۹۸ شمسی مینویسد. رجوع شود همانجا، ج ۳، ص ۱
[۲]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان)، مدخل "آئینه"، ج ۳، ص ۱
[۳]- حسینی، نعمت، سیماها و آواها، ج ۱، ص ٢.
[۴]- همانجا، ج ۱، ص ٢.
[۵]- همانجا، ج ۱، ص ٢.
[۶]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان)، پیشین، ج ۳، ص ۱
[٧]- سیماها و آواها، ج ۱، صص ٢ و ۳.
[۸]- نیاز به ذکر منبع دارد!
[۹]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان)، پیشین، ج ۳، ص ۱
[۱٠]- نیاز به ذکر منبع دارد!
[۱۱]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان)، پیشین، ج ۳، ص ۱
[۱۲]- سیماها و آواها، ج ۱، ص ٢.
[۱۳]- همانجا، ج ۱، ص ٢.
[۱۴]- همانجا، ج ۱، ص ٢.
[۱۵]- پرتو نادری، خاموشی آیینه، سايت مجتمع جامعهٔ مدنی افغانستان مجما
[۱۶]- توضیحات استاد واصف باختری در مورد شعر دو دهه اخیر کشور، سايت کابل ناتهـ
[۱٧]- خاموشی آیینه
[۱۸]- سیماها و آواها، ص ۳.
[۱۹]- همانجا، ج ۱، ص ۳.
[٢٠]- حسينی، نعمت، بخشی از یک نامهی دوست (اشاره به نامهی آقای رهنورد زرياب به آقای نعمت حسينی است که در آن خبر غمانگيز مرگ شادروان يوسف آيينه بيان شده است.)
[٢۱]- خاموشی آیینه
[٢۲]- غلامحيدر يقين، آئين عيـاری و جـوانمـردی، سايت آريايی
[٢۳]- سیماها و آواها، صص ٢، ۳ و ٤.
[٢۴]- برگرفته از نامهی رهنورد زرياب به نعمت حسينی
[٢۵]- همانجا
[٢۶]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان)، پیشین، ج ۳، ص ۱
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ حسينی، نعمت، سيماها و آواها، (جلد اول)، کابل: مطبعۀ دولتی، چاپ اول - ۱۳۶٧ خورشيدی
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]