عبدالهادی داوی "پريشان" فرزند عبدالاحد آخوندزاده طبیب قوم داوی قندهاری و متولد ١۴ جمادیالاولی ١٣١٣ ق، ۱۲۷۴ ش، در باغ علیمردان کابل است، که از سال ۱۲۲۹ تا ۱۲۹۰ ش در مدرسۀ حبیبیه تا درجۀ رشديه تحصیل کرد و شاعر و نویسندۀ هر دو زبان پشتو و دری بر آمد و زبانهای اردو، ترکی را هم ياد گرفت. عربی و انگليسی را نيز به درجهای که ترجمه کرده میتوانست، میدانست و در سنه ۱۲۹۰ ش به معيت عبدالرحمن لودين در ادارۀ سراجالاخبار به شاگردی و زيردستی محمود طرزی کسب افتخار کرد، تا حدی که شخصيت برجستۀ مملکت، اين دو نو جوان فاضل را "دو شهبال" خود میگفت و او گاهی به امضای واضح و گاهی به تخلص پريشان، مضامين انتباهی و سياسی در سراجالاخبار[۱] نشر میکرد و عضو فعال جمعیت رفقای مشروطیت دوم و سر برآوردۀ جوانان متجدد وطندوست بود و بدو مرکز پرورش فکری جوانان افغان که يکی اطاق مولوی غلام محیالدين افغان در سرای پيشاوريان شوربازار و ديگری حجرۀ مولوی عبدالرب در مدرسۀ شاهی بود، رفت و آمد داشت و اين هر دو از رهنمايان حبس ديدۀ مشروطيت اول بودند.
پريشان کسی است که در نهضت ادبی و فکری جديد، بعد از استاد خود محمود طرزی در صف اول قرار میگيرد و از ایام جوانی به آثار و اشعار شاعر و فیلسوف مسلمان هند علامه اقبال ولعی داشت و در جنگ جهانی اول هنگامی که جوانان افغان، مقارن با مرام مشروطهخواهی به غرض استفاده از فرصت مساعد، صدای استقلالطلبی افغانستان را بلند ساختند و وفد آلمان و ترکيه به کابل رسيد، محمود طرزی مقاله سياسی حی علیالفلاح را در شماره غره ربيع الاول ١٣٣۴ ق، ١٦ جدی ۱۲۹۴ ش، نوشت (که سانسور شد)، عبدالهادی به امضای پريشان، منظومۀ مسدس برانگيزندۀ "بلبل گرفتار" را در شمارۀ ١٢ سال ٦ سراجالاخبار، ۵ دلو ۱۲۹۵ ش، ٢۵ جنوری ۱۹۱۷ م به نشر سپرد. چون ترجمۀ پشتوی آن از طرف مولوی صالحمحمد قندهاری در شمارۀ ٢٠ سال ٦، مورخ ٢ جوزای ۱۲۹٦ ش، ٢٣ می ۱۹۱۷ م هم منتشر شد، موجب نگرانی نمايندۀ سياسی بريتانيا در کابل گرديده و خودش به ديدن پريشان و صالحمحمد به مدرسۀ شاهی و مجمع اين جوانان سرکشی کرد، که سرگذشت اين قضيه در آرشيف[۲] ملی هند موجود است.
نويسندۀ اين سطور خوب به ياد دارم، هنگامی که همين شماره سراجالاخبار به قندهار رسيد، آن در محافل جوانان و پيران و حتی در مجامع نسوان نيز با مراق و دلچسبی فراوان میخواندهاند و گاهی با خواندن اشک هم میريختهاند.
پريشان با وجودی که جوان منور و شاعر و دانشمند و مشروطهخواه بود، در گپ و سخن مانند محمود طرزی آهسته و سنجيده و متين مینمود، با شور و حرارت سخن نمیگفت. ولی میتوانست با خونسردی و تحمل شنونده را زير تأثير عميق بگيرد و از اين رو در طبقۀ جوان آن وقت نفوذ ژرف و استادانهای داشت و در سالهای طولانی حکمرانی کابينۀ محمدهاشم خان در حبس نگهداشته شد، وقتی سيد احمد خان قندهاری مشاور صدارت به محمدهاشم خان يادآوری کرد: که اگر يک فرقۀ منظم با توپ و تفنگ به دست اين آدم بیآزار (مراد داوی است) بدهند، وی از استعمال آن قوه عاجز است. پس چرا او را در زندان نگهداشتهاند؟ محمدهاشم خان در جواب گفته بود: شما او را نمیشناسيد، با اين قيافت آرام و صالح، يک گپ او از يک گلولۀ توپ زيادتر مؤثر است![٣]
پريشان با سجايای خوب رهآموزی و رهروی و رهبری با محمود طرزی در ادارۀ سراجالاخبار باقی ماند و با تمام جوانان مشروطهخواه[۴] و شخص امان الله خان آشنا و محشور بود. چون شب ١٢ سرطان ١٢٩٧ ش، در جشن تولد امير حينی که موکب او به سواری موتر به شوربازار کابل رسيد، يکی از همکاران پرشور و نوجوان داوی، عبدالرحمن لودين بر امير به ضرب گلولۀ تفنگچه حمله کرده که آماج ننشست و خود لودين شديداً در ارگ در غل و زنجير کشيده شد، فردای آن پريشان را هم با او به زندان انداختند، که اين دورۀ حبس بسيار پرآزار را مدت هفت ماه در غل و زنجير گذرانيد و يکی از ياران محبوس او مير يار بيگ خان بدخشی در آنجا سرود:
- بنــديـی را، بــس بــود زولانـــهای
اين همه زنجير در زنجير چيست؟
پريشان میگفت که يکی از ياران بيرون محبس چنين نوشته بود:
- به شـــبنشـــينی زندانيـان برم حســـرت!
که نقل مجلس شان دانههای زنجير است
درباريان امير اين دو جوان را محکوم به اعدام میدانستند، ولی خود امير حکم کشتن نداد و چون در اواخر خزان ١٢٩٧ ش، به جلالآباد رفت، اين کار را به بازگشت خود در بهار آينده موکول نمود و خودش شب ١٩ دلو ١٢٩٧ ش، ٢٠ فبروری ١٩١٩ م در کله گوش لغمان کشته و شکار اجل شد.
تمام زندانيان جوان، بعد از جلوس امانالله خان در ٩ حوت ١٢٩٧ ش، رها شدند و چون در حرکت مشروطيت با شخص پادشاه جديد آشنا و همکار بودند، در ساختن افغانستان نوين و تحصيل استقلال نيز با او همنوا و همدست گرديدند و عبدالهادی پريشان به[۵] حيث اولین سردبیر جریدۀ نوبنیاد "امان افغان" منصوب شد، که شمارۀ اول آن را در ٢٢ حمل ١٢٩٨ ش، اپريل ١٩١٩ م نشر نمود و مدتی بدين وظيفه باقی ماند و بعد از اين مراتب ذيل را طی کرد:
- ١- عضو هیأت سیاسی افغانستان در کوه مسوری هند به ریاست محمود طرزی، ١٦ اپريل تا ١٨ جولای ١٩٢٠ م، ۱۲۹۹ ش.
٢- سفیر افغانستان در بخارا، ۲۱ دلو ۱۲۹۹ ش، ١٩٢٠ م.
٣- عضو هیأت مذکرات افغان با دابس نماینده هند بریتانوی در کابل. [از] ۵ جنوری تا ۲۲ نومبر ١٩۲۱ م، [از] ۱۵ جدی ۱۲۹۹ تا عقرب ۱۳۰۰ ش.
۴- مدیر شعبه هند و اروپا در وزارت خارجه [افغانستان] ۱۳۰۰ ش، ١٩۲۱ م.
۵- مستشار وزارت خارجه، ۱۳۰۱ ش، ١٩۲۲ م.
٦- رئیس هیأت سفارت فوقالعاده به بخارا، ۱۳۰۲ ش، ١٩۲۳ م
٧- وزیر مختار نخستین افغانستان در لندن و افتتاح سفارت افغانی در آنجا، ۱۳۰۲ ش، ١٩۲۳ م.
٨- استفا از سفارت لندن و وزیر تجارت در کابل، [از] ۱۳۰۵ تا زمستان ۱۳۰۷ ش (١٩٢٦ تا ١٩٢٧ م).
٩- وزیر مختار افغانستان در برلین (آلمان)، [از] ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۱ ش (١٩٢٩ تا ١٩۳۲ م)
١٠- استعفا از سفارت برلین و بازگشت به وطن، ۱۳۱۱ ش، ١٩۳۲ م.
١١- عضو افتخاری انجمن ادبی کابل، ۱۳۱۱ ش، ١٩۳۲ م.
١٢- دورۀ حبس ۱۳ ساله در ارگ کابل، [از] ۱۳۱٢ ش تا ٢۵ قوس ١٣٢۵ ش، (١٩۳۳ تا ١٩۴٦ م).[۶]
۱۳- سرمنشی دربار شاهی، ۱۳۲۷ ش، ١٩۴٨ م
١۴- وکیل ده سبز کابل و رئیس گماشته شورای هفتم، ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ ش، (١٩۴٩ تا ١٩۵۳ م).
١۵- سفیر افغانستان در مصر ۱۳۳۲ ش، ١٩۵۳ م.
١٦- سفیر افغانستان در اندونیزیا، ۱۳۳۴-۱۳۳۸ ش، (١٩۵۵ تا ١٩۵٩ م).
١۷- رئیس گماشته مشرانو جرگه (مجلس اعيان) بعد از ۱۳۳۸ ش.
تاريخ وفات در کابل، ۲۷ اسد ۱۳۶۱ ش، ١٩٨۲ م، به عمر ۸۸ سالگی.
تالیفات:
- ١- زما رسول پاک؛ ترجمۀ پشتوی کتاب اردو "پیغمیراسلام" تالیف عبدالمجید قرشی، طبع لاهور، ۱۳۳۸ ق، از طرف جريدۀ افغانستان.
٢- تجارت ما با س. س. ر. (اتحاد جماهیر شوروی)؛ رسالهای [است] به زبان دری در بارۀ تجارت دو مملکت (افغان و شوروی) که در اوقات تصدی و وزارت تجارت نوشته شده و در ۱۹۲۷ م، در مطبعۀ انيس چاپ شد.
٣- غیاصه نظم پشتو در ۱۳٦۵ ق.
۴- لالی ریخته؛ ترجمۀ منظوم اشعار اردوی دکتر اقبال به زبان دری، که جلد اول و دوم آن در کابل، ۱۳۵۵ ش، طبع شده است.
۵- نغمات؛ مجموعۀ اشعار خود او
٦- گلخانه: مجموعۀ اشعار پريشان با منتخبات اشعار شعرای ديگر.
٧- رجال وطن؛ شرح احوال و آثار برخی از مشاهیر افغانستان
٨- زیستنامه؛ مشتمل بر شرح احوال خودش[٧]
پینوشتها
[۲]- همانجا، ص ۱۸۲
[۳]- شنيدگی نويسندۀ اين سطور از خود مشاور موصوف {عبدالحی حبيبی}
[۴]- همانجا، ص ۱۸٣
[۵]- همانجا، ص ۱۸۴
[۶]- همانجا، ص ۱۸۵
[٧]- همانجا، ص ۱۸٦
جُستارهای وابسته
منابع