سرزمین اسرائیل
(تاريخ: دوران استقلال)
فهرست مندرجات
- طرح تقسیم خاک اسرائیل
- اعلام استقلال اسرائیل
- جنگ استقلال اسرائیل
- سالهای نخست استقلال
- سالهای دهه ۱۹٦٠
- تهاجم اعراب بهاسرائیل
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[↑] طرح تقسیم خاک اسرائیل
یهودیان اسرائیل هنگامی که دریافتند حکومت قیم انگلیس بههیچ قیمت حاضر نیست از سیاست محدود ساختن ورود یهودیان بهاین سرزمین دست بکشد، بهمبارزه علنی با آن حکومت برخاستند و سازمان مقاومت ملی بوجود آوردند. ارتش بریتانیا نیز بهانتقام جوئی پرداخت و بسیاری از یهودیان را بازداشت کرد و علیه ساکنان یهودی خشونت در پیش گرفت. همزمان، اعراب فلسطینی با نگرانی و وحشت شاهد موج مهاجرت مخفی یهودیان بهخاک خود بودند و میکوشیدند با عملیات خشونت آمیز آنان را بههراس بیاندازند تا شاید این سرزمین را ترک گویند. در آن دوران هر از گاهی اعراب بهیهودیان حمله میبردند و قصد جان آنان را داشتند.
دولت بریتانیا در سال ۱۹۴٧ هنگامی که اتلی سمت نخست وزیری را بهعهده داشت اعلام کرد که در تلاش خود برای ایجاد آشتی بین یهودیان و اعراب با شکست روبرو شده و ادامه این وضع را غیرقابل تحمل میداند و خواهان بیرون بردن همه سربازان خود از این سرزمین و پایان بخشیدن بهقیمومت خود در این خاک میباشد.
در ٢۹ نوامبر ۱۹۴٧ مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح تقسیم سرزمین تاریخی اسرائیل را بهدو کشور یهودی و عربی، با اکثریت دو سوم آراء مورد تصویب قرار داد. یهودیان و اعراب هر دو ناخشنودی خود را از این طرح اعلام کردند و آن را غیرعادلانه خواندند. یهودیان میگفتند نقاطی که بهآنها اختصاص داده شده فاقد ارتباط زمینی با یکدیگر میباشد و شهرکها پراکنده و جدا از یکدیگر است و نمیتواند بهصورت یک کشور واقعی درآید. اعراب هم برای یهودیان هیچ حقی قائل نبودند و عقیده داشتند که سراسر این سرزمین باید در تسلط آنان قرار گیرد.
با اینهمه، یهودیان بهرهبری آژانس یهود (הסוכנות היהודית- سوخنوت) موافقت خود را با طرح تقسیم سرزمین پدری اعلام داشتند و تصمیم سازمان ملل را پذیرفتند. ولی رهبران کشورهای عرب سیاست آشتی ناپذیری در پیش گرفتند و این طرح را قاطعانه رد کردند و نواحی یهودی نشین را مورد حمله قرار دادند و اعلام داشتند که یهودیان را بهدریا خواهند ریخت و بر سراسر این سرزمین مسلط خواهند شد.
در همان ماههایی که سربازان انگلیسی بهتدریج از این سرزمین خارج میشدند، تهاجم اعراب و عملیات قتل و خونریزی آنان علیه یهودیان شدت گرفت. ولی یهودیان دلاورانه بهدفاع از خود پرداختند و حملات اعراب را دفع کردند و در ۱۴ ماه مه سال ۱۹۴٨ استقلال کشور اسرائیل اعلام شد.
[↑] اعلام استقلال اسرائیل
در تاریخ ۱۴ ماه مه سال ۱۹۴٨، در تالار نمایندگان ملت در تل آویو، داوید بن گوریون، رهبر جامعه یهودیانی که بهسرزمین پدری بازگشته و زندگی نوین خود را آغاز کرده بودند، استقلال دوباره کشور اسرائیل را اعلام داشت و بیانیه استقلال را با صدای بلند و محکم قرائت کرد.
در این بیانیه از جمله آمده است: «در سرزمین اسرائیل قوم یهود بوجود آمد، در آنجا هویت معنوی و مذهبی و ملی خود را بدست آورد و فرهنگی بوجود آورد که بر اساس ارزشهای ملی و جهانی بنا گردیده است، و در این سرزمین بود که یهودیان کتاب جاودانی تورات را بهجهانیان عرضه داشتند. قوم یهود پس از آنکه از سرزمین مقدس رانده شد، در تمام کشورها پراکنده گردید- ولی بهسرزمین پدری وفادار ماند و بهامید بازگشت بهآنجا و بدست آوردن دوباره خود فرمانی، همواره دعا خواند. با توجه بهاین رابطـه تاریخی، یهودیان طی قرون متمادی کوشیدند بهسرزمین نیاکان خویش بازگردند و حکومت یهود را دوباره بهوجود آورند. در سالهای اخیر مهاجرتهای دسته جمعی آغاز شد. یهودیان بیابان را حاصلخیز کردند، زبان عبری را زنده ساختند، شهرها و روستاهای متعدد برپا کردند و جامعـه کوشایی بوجود آوردند که در حال گسترش دائمی بوده و زندگی اقتصادی و فرهنگی ویژه دارد. در روز ٢۹ نوامبر ۱۹۴٧ مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرحی تصویب کرد که در آن ایجاد یک کشور یهودی مستقل در سرزمین تاریخی اسرائیل پیشبینی شده بود. سازمان ملل اهالی این سرزمین را فرا خواند تلاش لازم را برای اجرای این طرح بهعمل آورند. بنابراین، ما اعضای شورای ملی، که بهنمایندگی از سوی قوم یهود و جنبش صیونیسم جهانی در این مجمع رسمی گرد آمدهایم، با استناد بهحقوق تاریخی و طبیعی ملت یهود و طبق تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل، تشکیل کشور یهود را در سرزمین تاریخی اسرائیل اعلام میداریم و آن را بهنام کشور اسرائیل میخوانیم».
[↑] جنگ استقلال اسرائیل
از ماه نوامبر سال ۱۹۴٧ که طرح تقسیم سرزمین تاریخی اسرائیل بین دو کشور یهودی و عرب اعلام گردید، اعراب که گفته بودند این قطعنامه سازمان ملل را پاره کرده و آن را بهدور خواهند ریخت، تعرض و دست اندازی علیه آبادیها و شهرهای یهودی نشین این سرزمین را از سر گرفتند و خشونت و خونریزی در ابعاد گسترده تری ادامه یافت. ولی جامعه یهودی در سرزمین اسرائیل، همزمان با دفاع از خویش و دفع حملات دشمن، بهتدارکات برای اعلام استقلال و برپایی کشور نوین اسرائیل ادامه داد. کشورهای مقتدر عرب آن روز، برای جلوگیری از اجرای قطعنامه سازمان ملل و نابود ساختن اسرائیلی که هنوز پا نگرفته بود، اهالی یهودی این سرزمین را هدف حملات منظم قرار دادند و علیه آنان اعلام جنگ کردند. ارتشهای مصر، عراق، لبنان، سوریه و ماوراءاردن و واحدهائی از ارتش عربستان سعودی، اهالی این سرزمین را از هر سو مورد تهاجم قرار دادند. یهودیان از جنگ افزار عمدهای برای دفاع از خویش برخوردار نبودند و سلاح سنگین آنان، تنها شامل چند توپخانه میشد. آنها حتی یک تانک یا هواپیمای جنگی در اختیار نداشتند. ولی یهودیان با برخورداری از روحیه قوی، میدانستند که از جان زن و فرزند و از کاشانـه خویش دفاع میکنند. آنها تقریباً با دست خالی، تهاجم ارتشهای منظم عرب و نیروهای چریکی را دفع کردند. کیبوتسها (آبادیهای اشتراکی) که در نواحی دورافتاده و مرزی قرار داشتند، پایدارترین هستههای مقاومت محسوب میشدند. آنها در شرائط بسیار دشواری با ارتشهای منظم بهنبرد پرداختند و از پیشروی آنها بهسوی شهرها و آبادیهای مرکزی اسرائیل جلوگیری کردند. جنگ استقلال اسرائیل، که حدود یک سال ادامه یافت، در حالی پایان گرفت که اعراب نه تنها نتوانسته بودند حتی یک وجب از خاکی را که در طرح سازمان ملل بهکشور یهود اختصاص داده شده بود تصرف کنند، بلکه بخش عمدهای از خاکی نیز که بهتشکیل کشور عربی اختصاص یافته بود بهتسلط اسرائیلیان درآمد.
ولی در جبهه اورشلیم، جنگ بسیار دشوار و نابرابر بود. یهودیان در این جبهه شکست خوردند و در ماه مه ۱۹۴٨ ناچار شدند شرق اورشلیم را بهارتش ماوراء اردن بسپارند. اهالی محله یهودی نشین این بخش از اورشلیم بهاسارت اردنیها درآمدند و شهر مقدس اورشلیم بهدو پارچه تقسیم شد و اسرائیلیان که غرب شهر را در اختیار داشتند از ارتباط با «کتل همعراوی» (כותל המערבי- دیوار ندبه) و محله یهودی نشین شرق اورشلیم و دانشگاه عبری اورشلیم محروم گردیدند.
از دست دادن شرق اورشلیم و اماکن مقدس آن، زخمی در قلب ملت یهود بهجای گذاشت که تنها پس از جنگ شش روزه سال ۱۹٦٧ و آزادی شرق اورشلیم التیام پذیرفت.
در طول یک سال جنگ خونین، چند بار آتش بسهای کوتاه اعلام گردید. جنگ بطور رسمی در ژانویه ۱۹۴۹ در حالی پایان یافت که مرزهای کشور در مقایسه با طرح تقسیم در قطعنامـه سازمان ملل، چند هزار کیلومترمربع گسترش یافته بود. باقیمانده زمینی که طبق طرح سازمان ملل بهکشور عربی اختصاص داده شده بود، تحت تسلط کشورهای عرب همسایه درآمد. کرانه باختری رود اردن را دولت اردن صاحب شد و مصر بر نوار غزه مسلط گردید و برپائی کشور مستقل عربی منتفی شد. در نیمه دوم سال ۱۹۴۹ کشورهای مصر، لبنان، اردن و سوریه با اسرائیل قرارداد آتش بس امضا کردند.
در ماههایی که ارتشهای عرب با اسرائیل در حال جنگ بودند و قصد داشتند مردم این کشور را بهقتل برسانند و یا آنان را بهدریا بریزند، چند صد هزار نفر از فلسطینیان مقیم این سرزمین از خانههای خود گریختند و بهسرزمینهای عربی پناه بردند- با این تصور که پس از یک دوران کوتاه جنگ و نابود کردن اسرائیلیان، آنها خواهند توانست پیروزمندانه بهاین سرزمین بازگردند.
حاج امین الحسینی مفتی اورشلیم، و سران ارتش مصر بهاعراب قول داده بودند که در ظرف دو هفته همه اسرائیلیان را بهدریا خواهند ریخت. رهبران جامعه عرب بهاعراب فلسطینی دستور داده بودند خانهها و آبادیهای خود را ترک گویند تا ارتشهای عرب سریعتر بتوانند پیشروی کرده و هرچه زودتر اسرائیلیان را قتل عام کنند. هدف از این دستور آن بود که در جریان نبرد و تبادل آتش آسیبی بهجان اعراب وارد نیآید. در موارد بسیار معدودی، ارتش اسرائیل ناچار شد بهاهالی روستاهای عرب دستور تخلیه بدهد، ولی اکثر اعراب دیگر بهاختیار خود و بدنبال فراخوانی جامعه عرب تصمیم بهترک خانههای خویش گرفتند.
هنگام امضای پیمان آتشبس، شمار اعرابی که در خاک اسرائیل باقی مانده بودند بر ۱٦٠ هزار نفر بالغ میشد که اسرائیل بههمه آنان، بدون استثنا مقام شهروندی و تابعیت اسرائیلی اعطا کرد. در طول حدود ۵٠ سال اول استقلال، شمار اعراب اسرائیلی از یک میلیون نفر هم تجاوز کرد و اکنون بر یک میلیون و دویست هزار نفر بالغ میشود.
[↑] سالهای نخست استقلال
با اعلام استقلال و برپائی رسمی کشور اسرائیل، با آنکه هنوز جنگ ادامه داشت، سیل مهاجرت یهودیان بهسرزمین نیاکان خویش آغاز گردید. در ظرف سه سال اول، در نتیجه ورود دهها هزار نفر مهاجر از سراسر جهان، شمار اهالی یهودی سرزمین اسرائیل بهدو برابر افزایش یافت و به۴/۱ میلیون نفر بالغ شد. شمار قابل توجهی از این مهاجرین، یهودیانی بودند که از جنگ جهانی دوم و فجایع «شوآ» (שואה - هولوکاست - فاجعه کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم) نجات یافته و در اردوگاههای موقت در کشورهای آلمان، اتریش و ایتالیا اسکان داده شده بودند. با اعلام استقلال ، چند کشور عربی یهودیان خود را مورد آزار و تهدید قرار دادند و دولت عراق فرمان اخراج همه یهودیان را صادر کرد و اسرائیل آنان را با آغوش باز پذیرفت. اکثریت قریب بهاتفاق یهودیان لیبی و یمن نیز که از آن کشورها اخراج گردیده بودند رهسپار اسرائیل شدند. همچنین شمار زیادی از یهودیان رومانی، بلغارستان، لهستان و ترکیه نیز بهاسرائیل مهاجرت کردند.
برخلاف مهاجرینی که پیش از استقلال بهاسرائیل آمده و افراد تحصیل کرده و صاحب حرفه بودند، اکثر مهاجرینی که با اعلام استقلال، از کشورهای نامبرده رهسپار اسرائیل گردیدند تقریباً با دست خالی آمدند و کشور نوپای اسرائیل با اقتصاد ضعیف و درآمد ناچیز خود، بهخوبی قادر نبود بهآنها رسیدگی کند.
در همان حال، اعرابی که از اعلام استقلال اسرائیل بهخشم درآمده بودند، در کشورهائی چون مراکش، لیبی، سوریه، مصر و عراق یهودیان را مورد تعرض و تهاجم قرار دادند که منجر بهخروج دسته جمعی دهها هزار نفر از آنان گردید و اسرائیل علیرغم ناتوانی اقتصادی خود، وظیفه ملی و مذهبی خود میدانست که هرچه زودتر آنان را در خود پناه دهد. در ایران و ترکیه، با آنکه دو کشور مسلمان بودند، ولی با داشتن دولتهای مرکزی قوی از تحریک احساسات مردم علیه یهودیان جلوگیری کردند و یهودیان ایران با خطر ملموسی روبرو نشدند. ولی در ماه مارس ۱۹۵٠ در کردستان ایران برخی یهودیان مورد حمله قرار گرفتند و ۱٢ نفر از آنان بهقتل رسیدند.
پس از اعلام استقلال، یهودیان مقیم کردستان ایران و نقاط دیگر تصمیم گرفتند بهاسرائیل مهاجرت کنند. هزاران نفر از یهودیان شهرهای مختلف ایران نیز قصد مهاجرت داشتند. دولت ایران نه تنها از خروج این یهودیان جلوگیری نکرد، بلکه بهیهودیان عراقی نیر که بهخاک ایران پناهنده شده بودند امکان داد از طریق تهران رهسپار اسرائیل شوند.
این تودههای کثیر مهاجرین تازه وارد بهاسرائیل نوپا، بهمسکن، خوراک، پوشاک، پزشک، کار و تحصیل نیاز داشتند. ملت اسرائیل در حالی که با یک دست با مهاجمان عرب میجنگید، با دست دیگر برای جذب و اسکان مهاجرین و تامین نیازهای آنان بهتلاش میپرداخت و همزمان، مردم کشور با فداکاری و ایثار بهبرپایی نهادها و بنیادهای مورد نیاز وطن خود مشغول بودند و سازمانها و تاسیسات و کارخانجات و مؤسسات یک کشور مدرن را ایجاد میکردند. از آنجا که در آن سالها اسرائیل آذوقه کافی در اختیار نداشت، دولت ناچار شد شیوه سهیمه بندی و کوپن را در توزیع مواد خوراکی در پیش گیرد. جیره بندی مواد غذائی بهمدت پنج سال ادامه یافت تا آنکه در سال ۱۹۵۴ شیوه بازار آزاد رایج گردید.
در سالهای بین ۱۹۵٠ تا ۱۹٦٠، از آنجا که اسرائیل بهطور فوری بهتعداد بسیار زیادی واحدهای مسکونی برای سکونت دادن مهاجران تازه نیاز داشت، و همچنین از آنجا که ملاحظات امنیتی ایجاب میکرد که قسمت اعظم جمعیت کشور در چند شهر بزرگ متمرکز نباشد، و پراکندن جمعیت در سراسر کشور یک نیاز استراتژیک بود، اسرائیل بهتاسیس شهرکهای نوبنیاد پرداخت که «شهرکهای در حال رشد» (עיירות פיתוח) نامیده شد و از نظر استاندارد ساختمانی و امکانات کاریابی و رفاهی در سطح بالائی قرار نداشت. این شهرکها همگی در حاشیه شهرهای بزرگ و یا در نقاط دور دست برپا گردید و در حالیکه ایجاد برخی از آنها موفقیت آمیز بود، برخی دیگر وضع چندان خوبی نداشتند. در آن دهههایی که آبادانی و عملیات ساختمانی در اسرائیل در ابعاد گسترده ادامه داشت، صدها کیبوتس (קיבוץ- آبادی اشتراکی) و موشاو (מושב - آبادی تعاونی) نیز در نقاط دور دست کشور و در مجاورت مرزها برپا گردید که عمدتاً بهکشت و زرع میپرداختند و موجب پیشرفت چشمگیر کشاورزی اسرائیل شدند. بدین سان، اسرائیل نه تنها در ظرف پنج سال توانست آذوقه صدها هزار نفر مهاجران تازه وارد و صدها هزار نفر دیگر شهروندان قدیمی را تامین کند، بلکه در ظرف مدت کوتاهی صادرات مواد خوراکی بهکشورهای دیگر نیز آغاز شد. در اواخر سالهای ۱۹۵٠ موج دیگری از ورود گسترده مهاجران تازه وارد بهخاک اسرائیل، از کشورهایی چون لهستان، مجارستان و مصر آغاز گردید.
[↑] سالهای دهه ۱۹٦٠
گرچه در سالهای ۱۹٦٠ نیز همچنان زندگی در اسرائیل دشوار بود و مردم بهتلاش معاش ادامه میدادند، ولی پایمردی و کوشش مداوم آنان باعث پیشبرد اقتصاد کشور و ایجاد یک طبقه متوسط گردید که خیلی زود جایگاه مستحکمی یافت. با بالا رفتن سطح زندگی، مردم بهگردش و تفریح پرداختند و انواع ورزشها معمول گردید و موسیقی و تئاتر نیز رونق یافت و زندگی فرهنگی مردم بسیار غنی تر شد. صنعت گردشگری در اسرائیل بسرعت گسترش یافت و اسرائیل هر سال پذیرای صدها هزار نفر توریست خارجی گردید و در کنار آنها اهالی اسرائیل نیز خود در داخل کشور بهگردش بسیار علاقه داشتند.
انتشار روزنامه و مجله در کشور، از همان روزهای نخست استقلال رواج یافت و در سالهای بعد بهابعاد گسترده رسید. رادیو در میان مردم از محبوبیت بسیار زیاد برخوردار بود و در همان سالها نخستین کانال تلویزیونی اسرائیل نیز برقرار شد. در سالهای ۱۹٦٠ ببعد، اسرائیل نه تنها بخش اعظم آذوقه مورد نیاز مردم خود را تامین میکرد، بلکه شیوههای مدرن کشاورزی آن درجهان شهرت و محبوبیت زیاد یافته بود. بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بهاسرائیل بهنظر سرمشق و مرجع تقلید مینگریستند و از این کشور انتظار یاری داشتند. از این رو اسرائیل شماری از کارشناسان کشاورزی و آبیاری خود را بهصورت داوطلبانه بهخارج فرستاد تا اهالی ممالک جهان سوم را در آموزش شیوههای نوین، بههدف بالا بردن محصول و مبارزه با گرسنگی یاری دهند. کشور ایران نیز، که در آن سالها در مسیر پیشرفت سریع و مدرنیزه شده قرار گرفته بود، از اسرائیل تقاضای یاری کرد و صدها نفر از کارشناسان امور کشاورزی و آبادانی اسرائیل رهسپار ایران گردیدند و هزاران نفر از جوانان ایرانی برای کارآموزی در همین رشتهها بهاسرائیل آمدند.
در همان سالها اسرائیل با نگرانی ناظر آن بود که ممالک همسایه عرب، بهسرعت خود را با جنگ افزارهائی که از اتحاد شوروی و کشورهای کمونیستی خریداری میکردند مجهز میساختند. در چنین شرایطی اسرائیل ناچار گردید خود بهطراحی و تولید سلاحهای مدرن بپردازد. دانشمندان اسرائیلی دراین زمینه بهنوآوریهای جالبی دست زدند - ولی در هر صورت اسرائیل نمیتوانست انبارهای اسلحه خود را با آنچه که کشورهای عرب مرتباً خریداری میکردند یکسان سازد. از این رو تلاشهای دیپلماتیک گستردهای انجام شد تا اسرائیل بتواند جنگ افزارهای مورد نیاز خود را از ایالات متحده و کشورهای اروپایی خریداری کند - و در این زمینه بهدستآوردهایی نائل گردید.
[↑] تهاجم اعراب بهاسرائیل
در سالهای دهه ٦٠، در همان ایامی که اسرائیل سخت میکوشید بهپیشرفتهای اقتصادی، صنعتی، علمی و فرهنگی دست یابد و سیل مهاجران را در خود جای دهد و تازه واردان را در جامعه خود جذب کند، تحریکات کشورهای عربی علیه اسرائیل شدت گرفت و عملیات تروریستی از مرزهای سوریه، اردن و مصر در خاک این کشور گسترده تر شد. در اوج این تحریکات بود که در ماه مه ۱۹٦٧ بهدستور جمال عبدالناصر رئیس جمهوری وقت مصر، نیروهای نظامی آن کشور با نقض قرارداد آتش بس با اسرائیل وارد ناحیه غیرنظامی در صحرای سینا شدند و از نیروهای اضطراری سازمان ملل که در این نوار مرزی مستقر بودند خواستار شدند آنجا را فورا ترک گویند. این نیروها بلافاصله از شبه جزیره سینا بیرون رفتند و ارتش مصر نیروهای خود را در خط مرزی با اسرائیل، از صحرای سینا تا نوار غزه بهحال آرایش نظامی درآورد.
اسرائیل که با خطر جنگ روبرو شده بود نیروهای ذخیره را بهخدمت احضار کرد. مصر بهدستور عبدالناصر تنگه تیران را که محل خروج کشتیهای اسرائیلی از بندر عقبه بهدریای سرخ بود بسته اعلام کرد و بهاین ترتیب عملاً بندر ایلات در جنوب اسرائیل تعطیل شد. جمال عبدالناصر در نطق آتشینی در مجلس شورای ملی مصر گفت: مساله آن نیست که بندر ایلات بسته بماند یا نماند - بلکه سؤال این است که چگونه ما میتوانیم کشور اسرائیل را برای همیشه نابود کنیم.
ارتش سوریه نیز بهتقلید از مصر، واحدهای خود را در بلندیهای گولان، که بر قسمت اعظم شمال اسرائیل مشرف بود، متمرکز ساخت و حالت آرایش جنگی بهخود گرفت. در همان حال، اردن نیز با مصر یک پیمان دفاعی امضا کرد. کشورهای عربستان سعودی، الجزایر و کویت اعلام کردند که واحدهایی از ارتشهای خود را در اختیار مصر قرار میدهند. در برابر چنین وضعی، جامعه بین المللی توانایی آن را نداشت که در برابر این عملیات تعرضی آشکار بهاقدامی دست بزند- و یا شاید مایل بهابراز واکنش نبود - و اسرائیل میبایست هرچه زودتر، خود بهچاره جویی بپردازد.
در روز چهارم ژوئن ۱۹٦٧ کابینه اسرائیل یک تصمیم سرنوشت ساز اتخاذ کرد که بهموجب آن، برای دفع خطر باید بهیک حمله پیشگیرانه دست زد. قرار شد حمله اسرائیل در بامداد روز پنجم ژوئن آغاز گردد.
نیروی هوائی اسرائیل با غافلگیر کردن ارتشهای مصر، سوریه و اردن، نیروهای هوائی آن سه کشور را در ظرف چند ساعت نابود کرد و از همان نخستین روز جنگ مسلم گردید که پیروزی از آن اسرائیل خواهد شد.
شش روز پس از آغاز جنگ، در دهم ماه ژوئن، ارتشهای سه کشور عربی بکلی تارومار شده بودند. در ظرف شش روز، اسرائیل نه تنها شرق اورشلیم را از تسلط اردن خارج ساخت، بلکه سراسر کرانه باختری رود اردن، بلندیهای گولان، نوار غزه و شبه جزیره سینای (که سه برابر خاک اسرائیل وسعت دارد) بهتصرف اسرائیل درآمد.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزداه کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تاريخ سرزمين، سايت اينترنتی سرزمين اسرائيل
[↑] جُستارهای وابسته
□ اسرائيل
□
□
[↑] سرچشمهها
□ برگرفته از: سايت سرزمين اسرائيل