جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

محمداسماعيل مبلغ روحانی فيلسوف و سياستگر

محمداسماعيل مبلغ، تحصيلات دينی و حوزوی داشت، اما فيلسوف و سياستمدار شد. تحصيلات اكادميك نداشت. ولی استاد دانشگاه گرديد.

روحانی و ملا بود، اما به‌عنوان مرد سياست و به اتهام سياسی شهيد شد.

در حوزه دينی درس خواند، اما اسلام‌اش آگاهانه و خرد ورزانه بود، نه تعبدی و ميراثی. دين را با سياست گره زد، از ناسيوناليزم هزاره، تا انترناسيوناليزم پرولتری و اسلام انقلابی را تجربه كرد.

مبلغ، با ظرافت بزرگ ذهن و حافظه نيرومند، همواره در تحول، "شدن" و بالندگی بود.

حضور فعال در عرصۀ سياست و فرهنگ، آفرينش آثار ناب و ارجناك، ناموری در پنهای دانش و ماندگاری در ياد و خاطرۀ همروز گارانش، برهان مبينی است از شكوه شخصيت محمداسماعيل مبلغ.

محمداسماعيل مبلغ در ١٣١٩ خورشيدی در كابل زاده شد. پدرش حاجی مسافر از حصۀ اول بهسود ميدان وردگ، نسبت مشكلات اقتصادی به كابل آمده و مسكون شد. حاجی مسافر در گمرك كابل وظيفه دار بود و محمداسماعيل در كارته سخی بزرگ شد.[۱]

محمداسماعيل بعد از ابتدائيه، آموزش دينی و مدرسوی را آغاز كرد، فلسفه آموخت. سخنور توانا، استاد دانشگاه و نماينده مردم در پارلمان گشت.

آثار ارزشمندی را در زمينه‌های معارف اسلامی و فلسفی و جامعه شناسی و ادب نوشت. اين نخل برومند و بالندۀ در حين شكوفايی در حالی كه ٣٨ سال بيش نداشت بعد از سلطه كودتای كمونيستی روانۀ زندان شد و در ۴ عقرب ١٣۵٨،‌ نامش در كنار ١٢ هزار شهيدی بود، كه حفيظ‌الله امين در عقب دروازه وزارت داخله نصب كرد و نبودش شهادت عين القضات همدانی و شيخ اشراق شهاب الدين سهروردی را در ذهن‌ها تداعی كرد.

آموزش و كار:

محمداسماعيل آموزش را از مكتب ابتدائيه آغاز كرد، اما به زودی به خواست پدر، مكتب را رها كرد و پای دروس حوزه زانو زد.

نزد سيد انورشاه روحانی مشهور آن روزگار، صرف و نحو را فرا گرفت. بعد از آن "كتاب‌های درسی حاشيه" مطول، شرح لمعه، مكاتب، معالم، رسايل، كفايه الاصول، و در فلسفه اسلامی شرح منظومه و اسفار اربعه ملاصدرا را نزد استاتيدی چون مولوی غربت، آقای عالمی، آقای واعظ و آقای محمد امين افشار خواند.[٢] و به قولی درين دور، از آيت‌الله محمد امين افشاری، تاثير پذيری بيشتر داشت.[٣]

با آيت‌الله واعظ نيز همروزگار و معاشر بود كه بايد از آن متأثر باشد. ارچند دانشمندی اين تاثير پذيری را رد می‌كند و می‌گويد: مبلغ خود صاحب يك فكر و انديشه بزرگ بود. از جهت آن كه در گذشته برچسپ ماركسيست و كمونيست خورده بود، در كنار واعظ حركت می‌كرد.[۴] اما همين امر كه حضور واعظ را در كنار خويش، سبب تبرئه خود می‌دانست و عمداً آن را بزرگ و برتر از خويش نشان می‌داد، خود گونۀ از اثر گذاری واعظ را تسجيل می‌كند.

مبلغ تنها به آموزش دينی اكتفا نكرد و با مشاهده تحولات جهان و سيطرۀ انديشه‌های نو، به فكر اندوخته بيشتر شد.

به قول دانشمندی: مبلغ با مطرح شدن انديشه‌ها و حضور و نفوذ نحله‌های دين ستيز فكری... متوجه گرديد كه فهم و درك آن ادعا‌ها و معرفی نواقص و كژتابی‌های آن افكار به ظاهر جذاب در گرو يادگيری زبان اصلی پايه گذاران آنان است. لذا به زودی زبان انگليسی و زبان فرانسه را آموخت. متعاقب آن به فلسفه مدرن، جامعه شناسی و تاريخ روی آورد.[۵] يا به قولی به فراگيری دانش كه ادبی، عربی، دينی، و فلسفه قديم و جديد اهتمام بسيار ورزيد.[٦]

مبلغ عضو انجمن تاريخ شد و مدتی به استادی در دانشكدۀ ادبيات پذيرفته شد. اما دقيقاً معلوم نيست كه در كدام سال‌ها اين وظايف را بدوش داشت.

در سال ١٣۴٣ در حالی كه ٢٢ سال داشت به عضويت لويه جرگه دعوت شد. در آن جرگه بود كه قانون اساسی تصويب گرديد و آزادی‌هايی به مردم داده شد و گونه‌يی از دموكراسی در كشور پياده گرديد.

از سال ١٣۴۴ تا ١٣۴٨ به‌حيث نمايندۀ مردم در دورۀ دوازدهم شورا، وظيفه اجرا كرد، به احتمال عضويت مبلغ در انجمن تاريخ و تدريس در دانشگاه بعد از اين دوره است كه وی به‌عنوان چهرۀ مهم علمی و سياسی شناخته شد.

در دورۀ وكالت بود كه در سفری به هندوستان در دانشگاه عليگر سخنرانی نمود و همه را مسحور كرد.

آثار و تاليفات:

نخستين نوشته‌های مبلغ در نشريۀ ژوندون چاپ می‌شد و اين تاسن ٢٠ سالگی او را در بر می‌گيرد. بعد از آن مقالات علمی او در مجلۀ آريانا، كابل و عرفان به وفرت نشر گرديد.

در جلد ۴ دايرةالمعارف آريانا، هشتاد مقالۀ مبلغ درج ونشر گرديده است، كه به اين اساس از نويسندگان اساسی دايرةالمعارف آريانا به شمار می‌رود.

از اين كه سانسور و فشار‌های سياسی در جامعه مسلط بود (با اضافه مشكلات مادی) مبلغ نتوانست همه آثار خود را چاپ كند. گاه گاه هم ناگزير می‌شد به نام‌های مستعاری چون: زيتا، آخيلوس، غرجستان و... بنويسد.

هنوز نسخه‌های قلمی آثار او دست به دست دوستانش می‌گردد. كه بايسته است گردآوری و چاپ شود. اما آثاری از مبلغ كه تا حال شناخته و يا چاپ شده است:

  • جامی و ابن عربی، كابل، ١٣۴٣
  • نقد فلسفه از نگاه جامی، كابل، ١٣۴٣
  • تعلقه بر نگاهی بر سلامان و اسبال جامی
  • نظری بر تاريخ آل كرت (آريانا از سال ١۵ تا ١٨)
  • دين ترياك نيست، تهران ١٣٦٣
  • نقد و تحليل سيدگرايی (كويته ١٣٧٠)
  • دين و معارف اسلامی، حبل‌الله از شماره ١٦ تا ٢٣
  • طبقه‌بندی علوم فلسفی، آريانا، شماره‌های ٧- ١٢ سال هجدهم
  • اپستمولوجی در فلسفه ابن سينا (آريانا، سال ٢١)
  • آفرينش نو از نگاه جامی، آريانا، سال ٢۴
  • از ميتافزيك ارسطو تا مابعد الطبيعه الرئيس، آريانا سال ١٩
  • نقش عامل جغرافيايی در عمليۀ تكامل اجتماعی، عرفان، شماره‌های ۵-٦، سال ١٣۵٣
  • بحثی در بارۀ شعر و شاعری
  • سيمای فلسفی ابوريحان بيرونی[٧]
  • شرح رموز اسبال و سلامان
  • فنون ادبی و مسايل ادبيات

و اين كتاب‌ها در شمارۀ آثار غير مطبوع اوست:

اسلام آئين انقلابی، نفی نظام طاغوتی، شرحی بر نصوص الحكم، تعريف فلسفه، علم برين و شك غزالی و شك دكارت.[٨]

اين قدرت علمی و ادبی و فلسفی بود كه شيخ عباس شفيعی از روحانيون بهسود می‌گويد: "در سلك يك شاگرد با او از نزديك آشنا شدم.[۹]

و مولانا خسته بنا به قول خليلی او را ابن سينای ثانی می‌خواند: از دست اين ابن سينای شهر مان به جان آمده ام. هنوز يك مقاله‌اش را نخوانده ام كه مقاله ديگرش می‌رسد: تعجب اين است كه يك مطلب تكرار نمی شود و مانند دريايی است مواج و خروشان، هم برخلاف بی خدايان و هم مخالف غفلت كاران.[۱٠]

مبلغ و سياست:

محمداسماعيل مبلغ، در عرصۀ سياست از مبارزۀ مذهبی و ناسيوناليستی، تا ماركسيستی و بازگشت نوسانات مختلفی داشته است. نگرشی برحيات كوتاه و اما پربار مبلغ، ما را در شناسائی مراحل مبارزات سياسی او به چنين برآيندی می‌رساند:

در مراحل آغازين مبارزات سياسی، مبلغ يك مبارز مذهبی است، اين زمانيست كه علوم دينی و عربی را در مذهب تشيع به اتمام رسانيده است و به‌عنوان طلبه جوان و با استعداد، در راستای شكوفايی و رسميت يابی مذهب تشيع، حرف و سخن دارد. به خصوص كه در آن روزگار گونه يی از فشار و اختناق را بر مذهب خويش می‌ديد. در پيوند با همين ويژگی است كه نوشته اند:

برای نخستين بار در تاريخ سياسی معاصر خواست رسميت يافتن مذهب تشيع را مطرح كرد.[۱۱]

مبلغ كه عالم و آگاه و حساسی بود، در كنار فشارهای مذهبی، گونۀ بيداد ملی بازماندۀ سياست امير عبدالرحمن را بر هزاره‌ها نيز می‌ديد. شايد همين امر بود كه به سياست مغل گرايی و ناسيوناليزم هزاره روی آورد. آنگونه كه حقجو می‌گويد: قبل از اين كه گرايش اساسی و اصولی اسلامی پيدا كند، مبلغ بيشتر مبارزاتش در رابطه به موضوعات مسأله ناسيوناليستی بود. گفته می‌توانيم كه مبلغ در آن مقطع يك حركت مغوليستی را شروع كرده بود.[۱٢]

گزارش مبلغ به ناسيوناليزم هزاره از اين روايت نيز روشن می‌گردد كه گفته می‌شود: روحانی انقلابی رضوانی با مبلغ در قدم اول بسيار مخالف بود، يك شب به خانه مبلغ مهمان شد و فردای آن روز اعلان كرد: هركس می‌خواهد مبارزه كند، بايد مبارزه از حق مردم هزاره نمايد.[۱٣] اين بيان نشانيست از تاثير گذاری مبلغ بر رضوانی كه مخالف او بود.

شايد مشاهده رنج و مظلوميت هزاره‌ها بود كه مبلغ را در راستای نجات ملی، به ماركسيزم و عدالت سوسياليستی كشانيد، با تكيه بر همين ويژگيست كه حقجو می‌گويد: مطالعات بسيار عميق و اصولی در مورد ماركسيزم كرد. در شورا اعتقادات ماركسيستی و روابط نزديك با كارمل داشت. زمانی كه كارمل در شوری زخمی شد، مبلغ به طرفداری از كارمل خطابه آتشين ايراد نمود.[۱۴]

گفته می‌شود در دورۀ وكالت به هيچ لايحۀ كه به سود سلطنت باشد، رأی نداد. از همين رو در دورۀ سيزدهم،‌ نظام مانع پيروزی او شد[۱۵] اين رويداد نيز باور چپی مبلغ را تأييد می‌كند. بعد از اين دوره، مبلغ دوباره به اسلام روی آورد. در پيوند با اين دوره حقجو می‌گويد: درآخرين مقطع آقای مبلغ دوباره نزد حضرت آيت‌الله واعظ آمده گفت: در اثر تحقيقات اساسی من دوباره اسلام را قبول دارم به صورت علمی.[۱٦]

چند ويژگی ديگر نيز می‌تواند، مويد اين باور و حركت اسلامی مبلغ باشد:

درس و شرح نهج البلاغه را آغاز كرد، اين سلسله درس برای دانشجويان در قلعه شاده در خانۀ آقای مشكات، توسط مبلغ ادامه يافت كه زياد مورد توجه علاقۀ اشتراك كنندگان بود به همين گونه گفته می‌شود: در روزگار داوودخان،‌ مبلغ، انديشه‌های دكتور شريعتی را تبليغ و ترويج می‌كرد. با يوسف امين كتابفروشی داشت كه از آن طريق به ترويج آثار شريعتی می‌پرداخت.[۱٧]

شيخ عباس شفيعی می‌گويد: چند روز بعد از كودتای هفتم ثور به ديدارش (مبلغ) رفتم. گفت: تركی مرا خواسته بود، تقاضايی داشت عهده دار يكی از وزارت‌های كليدی دولت جديد شوم. چون هيچ سنخيت ميان باورهای من و آنان وجود ندارد، نپذيرفتم. وقت بيرون آمدن تهديدم كرد. ممكن به زودی سراغم بفرستند[۱٨]

حقجو می‌گويد: در سال ١٣۵٧ من يك روز مبلغ را ديدم، برايم گفت: حالا وقتيست كه مبارزات اسلامی را قوت بخشيد.[۱۹]

مهمتر از همه نگارش كتاب "دين افيون نيست" می‌باشد كه در رد نظر ماركس كه گفته است: دين افيون ملت‌هاست، نوشت.

اين همه براهين: مراجعه به آيت‌الله واعظ، آغاز درس نهج البلاغه، رد پيشنهاد تركی و اظهار اين كه با آنها باور همسان ندارد، از مبارزۀ اسلامی سخن گفتن، تبليغ ديدگاه شريعتی و نگارش كتاب "دين افيون نيست" به روشنی می‌نماياند كه محمداسماعيل مبلغ بعد از نوسانات تند ناسيوناليستی و چپی، آگاهانه و عالمانه به اسلام و مبارزۀ اسلامی روی آورده بود. شهادت او بدست كمونيست‌ها برهان قاطعی در تاييد اين امر است. روحش شاد باد.

به يقين اگر درين مرحله مجال بيشتری برای زندگی می‌يافت،‌ آثار ارزشمند وعالمانه يی در زمينه اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی ايجاد می‌كرد كه صلاحيت، اهليت و آمادگی كامل ذهنی و علمی را در خويش پرورده است. مرگ اين مجال را از او گرفت.[٢٠]


پی‌نوشت‌ها


[۱]- دانشنامه ادب فارسی، سرپرستی حسن انوشه،‌ تهران: ١٣٧٨، ج ٣، ص ٨۵٩
[۲]- حاج محمدداوود باهنر، گوشۀ از زندگی پربار استاد سيد اسماعيل مبلغ، رسالت حوزه، سال اول، شماره ۴، قوس ١٣٨٦
[۳]- همان‌جا
[۴]- همان‌جا
[۵]- همان‌جا
[۶]- دانشنامه ادب فارسی، ج ٣، ص ٨۵٩
[٧]- دانشنامه ادب فارسی، ج ٣، ص ٨۵٩؛ به نقل از شهرت كتب چاپی در افغانستان، ١٣٦٠، ص ١٣٧؛ و ميهن، شماره ۴، كابل ١٣٦٧
[۸]- محمدداوود باهنر، همان‌جا، به نقل از شفايی، زندانيان روحانيت تشيع، ص ١٧
[۹]- همان‌جا
[۱٠]- همان‌جا
[۱۱]- همان‌جا
[۱۲]- ميرآقا حقجو، مصاحبه اختصاصی در رابطه به شخصيت مبلغ.
[۱۳]- همان‌جا
[۱۴]- همان‌جا
[۱۵]- دانشنامه ادب فارسی، همان، ص ٨۵٩، به نقل از وحدت، شماره ١٣١ و ١٣٢، قم، حوت ١٣٧٢
[۱۶]- حقجو، صحبت اختصاصی در مورد مبلغ.
[۱٧]- محمدداوود باهنر، همان
[۱۸]- حقجو، صحبت اختصاصی در مورد مبلغ.
[۱۹]- همان‌جا
[٢٠]- آريانفر، شمس‌الحق، آشنايی با شخصيت‌های كلان افغانستان: محمداسماعيل مبلغ روحانی فيلسوف و سياستگر، پيام مجاهد، شماره مسلسل ۵٦٠، شماره ۴١، سال یازدهم، ٦ جدی ۱۳۸٦


جُستارهای وابسته


زندگی‌نامۀ محمداسماعيل مبلغ



منابع


پيام مجاهد (ارگان نشراتی مجاهدين افغانستان)




<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>