- واژهشناسی
- ریشهیابی در تاریخ اندیشه
- نامهای خدا
- تعریف فلسفی خدا
- آیا میتوان خدا را شناخت؟
- دينداری و خداباوری
- چندگانهپرستی و يکتاپرستی
- خدا در ادیان
- خدا در قرآن
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[خدایان] [نامهای خدا]
باور به خُدا (به انگلیسی: God) و جمع آن خدایان بهعنوان موجود يا موجوداتی برتر در بسياری از فرهنگها، دینها و طرز فکرهای گوناگون بشری حضور دارد.[۱] اين باور هزاران سال است که ذهن بشر را بهخود مشغول داشته است. پيامبران، فلاسفه و دانشمندان زيادی در طول حيات بشر برای اثبات يا رد وجود او کوشيدهاند. امروزه نيز باورمندان و مخالفان بسياری در ميان انسانها نسبت به خدا وجود دارد که حتی حاضرند، بهسادگی جان خود را در اين راه ببازند.
از سوی دیگر، بیخدایان یا ناخداباوران، خدا را آفریدهی ذهن بشر دانسته که قدمت باور به آن در برابر تاریخ بشر بسیار ناچیز است.
[↑] واژهشناسی
واژه خدا یا خدای از واژه اوستایی «خوذاته» (xvaďâta) که در اوستا صفت است گرفته شدهاست. معنای این واژه برابر است با «پاینده به داد خود» یا «خودِ قانون». این واژه در پارسی میانه به ریخت «خوتای» (مانند آنچه که در ترکيب "خوتاینامَک" بهکار رفته) و بهمعنای آفریدگار یاد شده و به این ترتیب به فارسی امروز نیز رسیدهاست.[٢] اما بهگفتۀ علامه علیاکبر دهخدا، هرچند «بعضی این کلمه را از اوستایی xvadhaya (hudhaya)، مشتق دانستهاند؛ ولی نولدکه بهحـق در این وجـه اشــتقاق شــک کرده، چـون خـدای فارســی و خــواتای پهلـوی بهکلمـهٔ xwataya یا xwatadha اقرب است و آنهم با سانسکریت ayu + svatas (از خود زنده) یا سانسکریت adi + svatas (از خود آغازکرده) رابطه دارد.»[٣]
در فرهنگ دهخدا آمده است: «در پهلوی و پازند خواتای بهمعنی شاه آمده و «خواتای نامک»، یعنی «شاهنامه». خدا در زبان فارسی بهمعنی اﷲ گرفته شده. رجوع شود به خداوند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). چون لفظ خدا مطلق باشد بر غیر ذات باری تعالی اطلاق نکنند، مگر در صورتی که بهچیزی مضاف شود، چون: کدخدای و ده خدا. گفتهاند که خدا بهمعنی خودآینده است چه مرکب است از کلمهٔ خود و کلمهٔ «آ» که صیغهٔ امر است از آمدن و ظاهر است که امر به ترکیب اسم معنی اسم فاعل پیدا میکند و چون حق تعالی بهظهور خود بدیگری محتاج نیست.»[۴]
استاد مرتضی مطهری، از عالمان دينی ايران، نيز بر اين معنای اخير صحه گذاشته است. بهگفتۀ او، در فارسی لغتی مترادف کلمه الله که بشود جای آن گذارد، وجود ندارد و آنچه موجود است، هیچکدام رساننده تمام معنی الله نیست؛ زیرا اگر بهجای الله «خدا» گذاشته شود، رسا نخواهد بود؛ چون خدا مخفف «خودآی» است و رساننده تعبیری است که فیلسوفان میکنند، یعنی «واجبالوجود».[۵]
[↑] ریشهیابی در تاریخ اندیشه
در اینجا به تاریخچۀ مختصر پیدایش پندار خدا در ذهن بشر و ريشهيابی خداباوری پرداخته میشود.
اگر چه بهطور دقیق مشخص نیست که باور به خدا یا خدایان چه زمانی و در کجا شکل گرفته است؛ اما دانشمندان و فلاسفه غربی منشأ دین، خداباوری و ایمان به خدا را مختلف تعبیر کردهاند: برخی مانند کارل مارکس، دین را مولود طبقات اجتماعی و روابط اقتصادی و ... دانستهاند و برخی دیگر مانند زیگموند فروید جنبه روانی برای آن قائل شدهاند و منشأ دین را یک امر روانی میدانند که این دسته هم خود آرای متنوعی دارند گروهی جهل و دستهای ترس و فرقهای هم عقدههای روانی و... را منشأ دین و خداباوری تلقی کردهاند.
آنچه که آگوست کنت و امثال او قایل شدهاند و آن، این است که چون انسان علل حوادث را در نمییافت و دانش او در این زمینه اندک بود، ناگزیر علل اصلی حوادث ناشناخته را به یک سلسله موجودات ذهنی (خدایان یا بعدها خدای یکتا) و امثال اینها نسبت میدادند مثلاً میدیدند که باران میآید زلزله میآید سیل میآید و عوامل آن را نمیشناختند آن را به خدای باران و خدای زلزله و خدای سیل نسبت میدادند.
در حالی که اسپنسر و دیگران میگویند آدمیان از همان اول چنین عقیده یافتند که او موجودی دوگانه است او مردگان را در خواب میدید و از همین جهت معتقد شد که انسان یک روح و یک جسم دارد چون جسم که در خاک نهان شده است و این که در خواب او آمده است حتماً بعد دیگری از او بوده است و همین را به همه موجودات تعمیم داده و چنان عقیده یافتند که تمام موجودات دارای یک جسم و یک جان و روح هستند خورشید و طوفان و کوه و حیوانات همه و همه یک جسم دارند و یک روح و در هنگام برخورد با سختیها روی به التماس و هدیه آوردن برای ارواح و جانهای این موجودات آورده چنان که برای بزرگان و اجداد خود چنین میکردند و خداگرایی از اینجا ناشی شد.
بههر حال، این نظرات که قابل جمع هستند، بهتنهایی یا در مجموع میتوانند دلیل خداباوری انسان و منشأ دین شده باشند.
[↑] نامهای خدا
اِل (بهعبری: אל) که يک واژهای عبری است، از قدیمیترین نامهای خدا بهشمار میرود.[٦] اين نام را در حالت تثنيه بهصورت اِلُوَه (بهعبری: אלוה) بهكار میبرند و حالت جمع آن الوهیم (بهعبری: אֱלוֹהִים , אלהים) است که در تورات نيز بههمين صورت آمده است. اما گاهی این کلمه بهصورت جمع، به خدای واحد اسرائیل اشاره میکند.[٧] در حالی که در برخی موقعیتهای ديگر، بهمعنی خدایان چندگانه آمده است[٨] و حتی در پارهای از موارد بهمعنای فرشتگان، قانونگذاران یا حاکمان انسانی نيز بهکار رفته است.[۹]
با اين حال، در کتاب مقدس (بهزبان عبری) نام اختصاصی خدا، يهوه است. ابن نام ۵۴۱۰ بار در عهد عتیق آمدهاست. اما پیش از موسی پیامبران بنیاسرائیل در دعوت بهسوی خدای واحد، از خدا بهاسامی دیگری غیر از یهوه یاد میکردند و نام یهوه از زمان موسی رایج گردید. چنان که در سفر خروج فصل ۶ آیه ۳ چنین آمده است: «و خدا به موسی متکلم شده به او گفت که خداوند منم و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به اسم خدای قدیر (شادای) نمودار گشتم اما به اسم خود یهوه به ایشان معروف نشدم»[۱٠]
مستر هاکس در «قاموس کتاب مقدس» نوشته است: «يهوه اسم ذات احدیت است و دلالت بر سرمدیت آن ذات مقدس مینماید. از نظر معنی به لفظ «اهیه» بهمعنای (هستم آنکه هستم) شباهت دارد که غالبا به رب (ادونای) ترجمه میشود»[۱۱]. جان ناس مینويسد: «یهوه اسم جدیدی بود که عبریان در زمان موسی به خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب دادند.»[۱٢] و در کتاب مقدس آمده است: «اسم عظیم خود را... تقدیس خواهم نمود و ... امتها خواهند دانست که من یهوه هستم»[۱٣]
دو نام خاص خدا در اسلام الله و رحمان است.[۱۴] اما خدا در اسلام نامهای زیادی دارد؛ چنان که بیش از ۲۰۰ نام خدا در قرآن ذکر شدهاست و اصطلاحاً، ۹۹ تای آن «اسماء الحسنی» یا نامهای نیکوی خداوند خوانده میشوند.[۱۵] با اين وجود، بهگفتۀ علیاکبر دهخدا، پارهای از آنها اصل وصفی داشته و کم کم بهجای موصوف نشستهاند.[۱٦]
[↑] تعریف فلسفی خدا
از لحاظ فلسفی خدا، يگانه موجود ماورای طبيعی است که بهنظر بیشتر فلاسفه تحلیلی، کامل است. کمال او به این معنی است که هر ویژگی را که اگر داشته باشد، آن ویژگی مطلق است. بهطور نمونه: اگر دانشی داشته باشد، دانش را به حد کمال دارد (خدا علیم است)؛ اگر قدرتی داشته باشد، قدرت او در حد کمال است (خدا قدیر است)؛ خدا از نگر اخلاقی نیز موجودی کامل است یعنی موجودی مطلقاً خوب و اخلاقمدار که منزه از هر نقص است.
[↑] آیا میتوان خدا را شناخت؟
[↑] دينداری و خداباوری
[↑] چندگانهپرستی و يکتاپرستی
[↑] خدا در ادیان
دین مصر باستان مراحل کیش توتم و دین جان را پشت سر گذاشت و بهشکل شرک به خدا جلوهگر گردید. توتم دسته غالب یا حیوان مقدس هر محل که دارای همهگونه قدرت بود تغییر حالت داد و بهصورت خدای محلی نمایان گردید. سیاست کشور این خدایان را متراکم نمود و سلسلۀ حاکم مراسم خدای خود را در همهجا تحمیل کرد و خدایان محلی عنوان خدایان فرعی بهدست آوردند. مقامات روحانی این خدایان را در سه و یا هشت و یا نه دسته تقسیم کردند و برای بیان روابط آنان افسانههای گوناگون ترتیب دادند. آنچه در خلال قرون متمادی وحدت دین مصر را ایجاد میکرد، وفاداری به یک متن مقدس و یا یک سلسله از عقاید نبود، بلکه دوام و استمرار دایمی مراسمی بود که بهوسیلۀ فراعنه پی در پی محفوظ میماند. پرستش خدایان که مالک قانونی سرزمین مصر بودند اساس دین و وحدت مصر را بهوجود آوردند.
در غالب بلاد خدای معتبر همان خورشید بود که هر جا به اسمی در میآمد. مظاهر و نامهای متعدد این معبود، خدایان مغظم ملی مصر را ترتیب داد. در این میان، بعضی در شهرت بر دیگران سر بودند، در مرتیۀ اول اوزیریس قرار داشت که با همسرش ایزیس و پسرش هوروس شریک بود.
[↑] خدا در قرآن
طبق بیان صريح قرآن توحید به این معناست که «هیچ چیز مثل او نیست» (لَيسَ كَمِثلِه شَيءٌ). بنابراین خدا در اسلام قابل تجسم و تمثل نیست. چنان که سنایی سرودهاست:
نتوان شــبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: آزاده آزاد، چگونه خدا مرد شد؟
پيوست ٢: خدا در زبانهای عبری و یونانی
پيوست ۳: مهدیزاده کابلی، خدا و جهان هستی
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- مدخل خدا، ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[٢]- همانجا
[٣]- سرواژۀ خدا، لغتنامۀ دهخدا؛ برای اطلاع از عقاید مختلف رجوع شود به بارتولمه ۱۸۶۲، اساس اشتقاق فارسی ۴٧۱، هوبشمان ۴٧۱، تتبعات ایرانی، دارمستتر ۱ ص ٧، یشتها ۱:۴۲، خرده اوستا ۲۵۵، کردی "xvade اساس فقهاللغهٔ ایرانی ۱:۲ ص ۲۸۵"، اشکاشمی xuda، زباکی "xudai گریرسن ۸۴"، گیلکی xuda.
[۴]- همانجا
[۵]- مطهری، مرتضی، آشنايی با قرآن، ج ۲
[٦]-
[٧]- «در ابتدا، الوهیم (خدا) آسمانها و زمین را آفرید.»[پیدایش ۱:۱] و نيز رجوع شود به پيدايش ۱:۲۷.
[٨]- «برای دیوهایی که خدایان نبودند، قربانی گذرانیدند، برای الوهیم (خدایانی) که نشناخته بودند ...»[خروج ۳۲:۱۷] و يا «زیرا که یهوه خدای شما خدای خدایان (الوهیم) و ربالارباب، و خدای عظیم و جبار و مهیب است...»[تثنیه ۱۰:۱۷]
[۹]- «تو مقام او (انسان) را فقط اندكی پايينتر از فرشتگان (الوهیم) قرار دادی و تاج عزت و احترام را بر سر وی نهادی.»[مزامیر ۸:۵]؛ يا «خدا (الوهیم) در دادگاه آسمانی ايستاده است تا قضات (الوهیم) را به پای ميز محاكمه بكشاند.»[مزامیر ۸۲:۱]؛ و يا «من گفتم که شما خدایانید (الوهیم) و جمیع شما فرزندان حضرت اعلی»[مزامیر ۸۲:۶]
[۱٠]- کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمهٔ فاضلخان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن. تهران: اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۱۱۱.
[۱۱]- مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ترجمهٔ مستر هاکس، تهران: اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۹۸۶.
[۱٢]- جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمهٔ علیاصغر حکمت، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۰، صص ۴۹۲-۴۹۴.
[۱٣]- حزقیال ۳۶:۲۳؛ سفر پیدایش ۲۲:۱۸؛ مزامیر ۱۴۵:۲۱؛ ملاکی ۱:۱۱
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]- سرواژۀ خدا، لغتنامۀ دهخدا
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□ خدایان
□ نامهای خدا
□ نامهای خدا در کتاب مقدس
□ نامهای خدا در قرآن
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]