اين پژوهش مروری است بر واژه "آريا" (Arya) از ديدگاه مقايسهای که نگارنده تصويری از ديدگاههای مختلف را ارائه مینمايد. وی نگاهی دارد به ديدگاههای مختلف خاورشناسان غربی و روسی و ايرانی و افغان.
در این بخش لازم است، دربارۀ اصطلاح "آریا" که دانشمندان غربی بیش از هر واژۀ دیگری از آن سوءاستفاده کردهاند[۱]، براساس دیدگاههای خاورشناسان مفصلتر سخن گفته شود. [↑] واژهشناسی
اصطلاح "-Arya" در زبان هندوایرانی از زبان هندواروپاییهای اولیه (PIE) بهعاریت گرفته شده که در آن صفت "یو" بهریشه "آر" اضافه شده و این ریشه بهمعنای "جمعآوری ماهرانه" است و در کلمات یونانی "هارماً"، "چاریوت" و "اریستوت" یونانی (همانند "اریستوکراسی" و اصطلاحات لاتین "آرس"، "آرت" و غیره دیده میشود.
بهنظر میرسد "آریو-" از حدود زبان هندواروپاییهای اولیه بالاتر باشد و نمیتوان آن را به متکلمین زبان هندی اروپایی اولیه نسبت داد. همچنین گفته میشود که کلماتی مانند “Eire”، نام ایرلندی کشور ایرلند و “ehre”، معادل آلمانی کلمه honor بهمعنی آبرو) به این پیشوند مرتبط هستند.
در دهه ۱۸۵۰ ماکـس مولـر ادعا کـرد که این کلمـه بهطـور مشخـص به جمعیتـی از مـردم کشـاورز اشـاره دارد و برای اسـتدلال گفتـه خـود بـه "آره" اشـاره کـرد که بهمعنـای "شـخم زدن" اسـت. دیگـر نویسـندگان قـرن ۱۹ ماننـد چارلـز موریـس از ایـن تفکـر دفـاع کردنـد و گسـترش متکلـمان PIE را به گسـترش کشـاورزی مربـوط دانسـتند. در زبان اوسـتایی، در فرگـرد یکـم وندیـداد اوسـتا بهصـورت "اَئیرییـانم وَئِجـو" (Airiianəm vaēǰō) "گستره آریاییها" آمده و در یشت سیزدهم از مِهریشت (دهمین یشت از یشتهای اوستا) بهصورت "اَئیریو شایانا" (Airyō šayana) "خانمانهای آریایی" آمده است. در فارسی میانه بهصورت "اِرانشَهر" (Ērānshahr) و در فارسی نو بهصورت "ایران" است. در سانسکریت، "آریاورته" (Āryāvarta) "مسکن آریاییها"، سرزمینی باستانی در شمال هند بوده است.[٢][*]
ریچارد نلسون فرای میگوید: "آریایی که تقریباً بهمعنی "اشراف یا سالار" است گویا نامی بوده است که بر همۀ مردمی که به لهجهها یا زبانهای هندواروپایی سخن میگفتهاند اطلاق میشده."[٣]
ا. م. دیاکونوف آورده: "آریا" یا "آریاییها" نام تمام قبایل و اقوامی است که بهدو دستۀ فرعی گروه زبانهای هندوایرانی منتسب بودهاند - یعنی هندی و ایرانی - و قبایل مزبور خود خویشتن را چنین خواندهاند و دلیل غیرقابل بحث و قطعی است.[۴] همو مینویسد: "تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آريايی درباره اقوامی است كه در ازمنه باستانی خود، خويشتن را آريا (Arya) میناميدند. هنديان[۵] و پارسيان[٦] و مادها[٧] و اسكيتها[٨] و آلانها[۹] و اقوام ايرانیزبان آسيای[۱٠] ميانه خود را آريا میخواندند، ولی دیده نشده است که حتی اقوامی که به یکی از دیگر گروهها و یا خانودههای زبانی منتسب باشند، خویشتن را به این نام بخوانند."
نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) و سنگنبشتههای هخامنشی دید. مورخان قدیم از آن نام برده و هرودوت و بطلمیوس چند قوم را بهنام آریایی یاد کردهاند. پژوهش گسترده در پیرامون این واژه انجام شده و اختلافات بسیاری به میان آمدهاست.
بعدها این اصطلاح را فاشیزم آلمان اخذ کرد و بدان معنی و اهمیت نژادی داد و حال آنکه هیچگاه علما چنین معنای برای آن قایل نبودند.[تاریخ ماد، ص ۱۴٣]
به هر حال، واژۀ "آریایی" یک اصطلاح قدیمی قومی - فرهنگی است که در متون کهن ودایی و اوستایی وجود دارد و در زبانشناسی به خانوادهی زبانهای هندوایرانی اشاره میکند. اما امروزه معمولاً برای جلوگیری از سوءاستفادههای نژادپرستانه از این اصطلاح استفاده نمیشود و بهجای آن از اصطلاحات ساختگی که گهگاهی هم سبب سردرگمی مخاطب در بین اشکال و معانی مختلف میگردد، مانند: "هندواروپایی اولیه"، "هندواروپایی"، "هندوایرانی اولیه"، "هندوایرانی"، "ایرانی" و "هندوآریایی" استفاده میشود. [↑] منشأ قومی و زبانی
در اواخر سدهٔ ۱۸ شناسایی دو شاخه از زبان آریایی یعنی سانسکریت و اوستایی آغاز شد، دانشمندان به شباهت زبان سانسکریت با زبانهای یونانی و لاتینی و کلتی و آلمانی پی بردند و این شباهت آشکار کرد که تمام این زبانها دارای یک نیای مشترک هستند.
در سدهٔ نوزدهم، پس از آنکه زبانشناسان زبانهای هندوایرانی و اروپایی را همریشه یافتند، بعضی از اروپاییان واژهٔ آریایی را بهمعنای کسی که به زبانی هندواروپایی سخن میگوید استعمال کردند. در سالهای پایانی سدهٔ نوزدهم و آغاز سدهٔ بیستم، در آلمان و انگلیس، برخی این واژه را برای توصیف مردم شمال اروپا و اقوام ژرمن بهکار میبردند. این کاربرد نو از این واژه، پس از جنگ جهانی اول، دستمایهٔ گروههای نژادپرست آلمانی و بهویژه حزب نازی قرار گرفت.[*]
در اواخر قرن ۱۹ تعدادی از نویسندگان استدلال کردند که هندواروپاییهای بدوی منشا اروپایی دارند. این دیدگاه در ابتدا با مخالفتهایی روبرو شد اما در اوایل قرن بیستم بهصورت گسترده مورد پذیرش قرار گرفت.
در سال ۱۹۰۵ هرمان هیرت در مقاله "Die Indogermanen" (که در آن برای اشاره به هندواروپاییها بهجای کلمه “Arier” از کلمه “Indogermanen” استفاده شده بود)، ادعا کرد که عده زیادی این عنوان را میپذیرند و نواحی شمال آلمان "Urheimat" را محل شکلگیری تیره هندواروپایی دانست و نژاد موطلایی (blond) را نژاد هندواروپایی "خالص" نامید.
در سال ۱۹۰۲ گوستا وکوسینا، هندواروپاییها را ساکنان شمال آلمان دانست و این نظر وی تا دو دهه مقبولیت خاصی داشت، تا آنکه گوردون چایلد (Vere Gordon Childe) - که تحت تاثیر نظرات مارکسیستی بود - در سال ۱۹۲۶ در مقاله "آریاییها: مطالعه منشا هندواروپایی" ادعا کرد که برتری نوردیکها در فیزیک [شکل فیزیکی] باعث شده که آنها از زبان برتریطلبی با بقیه سخن بگویند" (وی بعدها از ابراز این کلمات اعلام تاسف کرد). [↑] خاستگاه قوم آريايی
در مورد خاستگاه آرياها نظريات مختلفی اظهار شده است و موطن اصلی آنها را از شمال اروپا تا جنوب روسيه حدس زدهاند.
در قديم كه تورات و كتب مقدس مذهبی مهمترين منبع اطلاعات بهشمار میرفت، آرياها را از نسل يافث (Japheth) يكی از پسران نوح میپنداشتند! از نظر تورات همه موجودات زمين در طوفان نوح هلاك شده و فقط ساكنان كشتی نوح باقی ماندند. در اينصورت بايد تمام ساكنين كنونی جهان از نسل پسران نوح يعنی سام و يافث، بهوجود آمده باشند! اين نظر تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا و كشورهای مسيحی پيروان زيادی داشت، حتی دانشمندان غربی در اثبات آن میكوشيدند (هر چند اطلاق دانشمند به اين اسطورهخوانان نا به جاست).
كامبرلند (Comberland) انگليسی در سال ۱٧٢۴ ميلادی بهقول خودش تاريخ دقيق طوفان را حساب كرد و جيمز پارسون (J. Parson) پس از او مدعی شد كه ريشۀ زبانهای هندواروپايی زبان ماجوج بوده است كه يافث به آن سخن میگفت!! حتی در اواخر قرن نوزدهم مورخ شهيری چون ارنست رنان (Ernest Renan) فرانسوی برای توجيه موطن اصلی مردم جهان و ريشۀ زبانهای آنها از تورات كمك میگيرد!
از اواسط قرن نوزدهم كه مطالعات زبانشناسی و مردمشناسی توسعه يافت، بررسیهای علمی بهتدريج جانشين اين فرضيات ميتولوژيك گرديد.[آشتيانی، جلال الدين، زرتشت، مزديسنا و حکومت، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم - ۱٣٨۱ خ، صص ٢٣ و ٢٦] [↑] مهاجرت
ریچارد ن. فرای مینویسد: "این مردم در اواخر هزارۀ دوم و اوایل هزارۀ اول پیش از میلاد مهاجرت کردند و سرزمینهای واقع در میان گنگ و فرات را جایگاه خویش ساختند. این مردم چه در هند و چه در سرزمینهای مغرب آن از تفاوتی که با مردم بومی این نواحی که پیش از ایشان در آنجا میزیستند داشتند آگاه بودند. و آنگهی ایشان بر این مردم بومی فرمانروا گشتند. کسانی که به هند آمده بودند، در سوی جنوب شرقی میهن اصلی جای گرفته بودند، یعنی میهن اصلی ایشان در شمال غربی هند بود و آنان که به بینالنهرین رفتند، میهن اصلی در سوی مشرق ایشان قرار داشته است. اما این مردم هر جا که خانه کردند، آنجا را همچون وطن اصلی خویش پنداشتند."[میراث باستانی ایران، صص ٣-۴]
دکتر رومن گیرشمن، باستانشناس فرانسوی، در مورد مهاجرت مادها و پارسیان (ورود ایرانیان) به نجد ایران آورده است: "در آغاز هزارۀ اول ق.م. شعبۀ شرقی ایرانیان، که از ماوراءالنهر آمده بودند، نمیتوانست بهطرف جنوب هندوکش گسترده شود، زیرا ناحیۀ رخج (Arachosia) و پنجاب قبلاً در دست شعبۀ خواهر آریاییان - هندوان آینده - افتاده بود، و آنان در دوران مهاجمۀ قدیم هندوایرانیان، در آن حدود مستقر شده بودند. بنابراین، تازهواردان مجبور بودند به مغرب، به سوی نجد ایران، در طول جادۀ طبیعی که از بلخ بهطرف قلب ایران پیش میرود، حرکت کنند. این بخش ایران کمتر از هند طرف توجه بود، و "فقط از جهت مساحت ارزش داشت". ایرانیان هرگز اندیشۀ تصرف مجدد رخج را ترک نکردند. آنان بهسختی در این ایالت با قبایل ودایی (Vedique) محاربهای طولانی کردند که در نتیجه سرزمین متنازعفیه به ایرانیان تعلق یافت."[گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ دکتر محمد معین، ص ٨٦] [↑] اقوام آریایی
در زمانی که زبان سانسکریت نیای جمله زبانهای هندواروپایی[در دانش آلمان اصطلاح "هندوآلمانی" متداول بوده است.] و هندوستان میهن اصلی اقوام هندواروپایی شمرده میشد[آ. میه، مقدمۀ در بررسی تطبیقی زبانهای هندواروپایی، مسکو - لنینگراد، سال ۱۹٣٨، ص ۴۴٧]، نامی که هندیان عهد باستان به خود نهاده بودند یعنی "آریا" را دانشمندان به تمام اقوامی که به زبانهای هندواروپایی سخن میگفتند، بسط دادند. بهگفته ا. م. دیاکونوف، بعدها ثابت شد[پس از کشف جنبۀ ثانوی مصوتهای (و کالیزم) سانسکریت (تألیف یادشده، صص ۴٦۱-۴٦٢) در نیمۀ دوم قرن نوزدهم.] که هندوستان میهن اصلی هندواروپاییان نیست و بر عکس اقوام مزبور در دوران بالنسبه متأخری به آنجا آمدند و زبان سانسکریت را هم به هیچوجه نمیتوان نیای زبانهای هندواروپایی محسوب داشت. بدین سبب بهکار بستن اصطلاح زبانهای آریایی و بهطریق اولی اقوام آریایی در مورد همۀ سخنگویان به زبانهای هندواروپایی عملی غیرعلمی بود و متروک گشت.[تاریخ ماد، صص ۱۴٢-۱۴٣]
همو میافزاید: "تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آریایی (که آنهم چون کلمۀ مزبور بر اثر سوءاستفاده غیرعلمی از آن بیاعتبار گشته غیرمطلوب است[این سخن دیاکونوف قابل تأمل است]) در بارۀ اقوامی است که در ازمنۀ باستانی خود، خویشتن را آریا مینامیدند. هندیان[عادتهً در ودا وغیره] و پارسیان[مترجم ایرانی، واژۀ پارسیان را ایرانیان ترجمه کرده است که درست نیست (مهدیزاده کابلی). داریوش اول در کتیبۀ نقش رستم "a" میگوید که او "هخامنشی و پارسی و فرزند پارسی و آریایی و از خاندان آریاییهاست."] و مادها[] و اسکیتها[] و آلانها[] و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه[] خود را آریا میخواندند، ولی دیده نشده است که حتی اقوامی که به یکی از دیگر گروهها و یا خانوادههای زبانی منتسب باشند، خویشتن را به این نام بخوانند."[همانجا، ص ۱۴٣]
ا. م. دیاکونوف در بارۀ قوم ماد مینویسد: "برای تعیین اسامی قبایل عضو اتحادیۀ ماد باید به کلام هرودوت متوسل شویم. او میگوید (۱٠۱/۱) که مادها به شش قبیله تقسیم میشدند: بوسیان، پارتا کنیان، استروخانیان، اریزانتیان، بودیان و مغها. از میان اینان فقط نام یک قبیله یعنی پارتاکنیان که در ناحیۀ اصفهان کنونی و جهن شرقی آن زندگی میکرد، نامی است که ریشۀ آن وضوحاً ایرانی میباشد و در آسیای میانه هم شنیده شده است. ظاهراً پارتا کنیان از دیگر مادها جدا میزیستند و گاهی جزو ایشان محسوب نمیگردیدنـد. امـا راجـع بـه دیگـر قبـایل مـاد، فقـط نـام آریزانتیـان اشـتقاق روشـن از ریشـۀ ایرانـی دارد و ظاهـراً بایـد کلمـۀ ایرانـی "اریا-زنتـو" (arya-zantu) یا "قبیلۀ آریاییها" باشد."[همانجا، ص ۱۴٢]
به گفتۀ ریچارد ن. فرای، تاریخنویسان روزگار باستان میدانستند که پارسیان و مادها از آریاها هستند و در نوشتههای ایشان این دو قوم "آریایی" یاد شدهاند.[میراث باستانی ایران، ص ۴] همو در حواشی فصل اول این کتاب مینویسد: "هرودوت در کتب هفتم بند ٦٢، موسی خورنی در کتاب اول بند ٢۹ اصطلاح "arik" بهمعنی "آریان" و نیز mar- و med- را برای مادها بهکار برده است."[همانجا، ص ۴۱۱]
[۱۱] [۱٢] [۱٣] [۱۴] [۱۵] [۱٦] [۱٧] [۱٨] [۱۹] [٢٠] [٢۱] [٢٢] [٢٣] [٢۴] [٢۵] [٢٦] [٢٧] [٢٨] [٢۹] [↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.[↑] پيوستها
پيوست ۱: پيوست ٢: پيوست ۳: پيوست ۴: پيوست ۵: پيوست ۶:[↑] پینوشتها
[۱]- ا. م. دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، ص ۱۴۲ [۲]- [۳]- میراث باستانی ایران، ص ٣ [۴]- تاریخ ماد، ص ۱۴٣ [۵]- عادتهً در ودا و غیره. [۶]- داریوش اول در کتیبه نقش رستم "a" میگوید که او "هخامنشی است و پارسی و فرزند پارسی و آریایی و از خاندان آریاییهاست". [٧]- هردوت، VII، 62: "در عهد باستان همه ایشان را آریایی میخواندند". سپس چنانکه رسم یونانیان بوده افسانهای در منشأ این اصطلاح میآورد و مادیها را (mēdoi همان mādoi است منتهی به لهجه یونی) از زنی که قهرمان یکی از افسانههای یونانی بوده یعنی مدیه (medei) میداند. [۸]- و. ای. آبایف، زبان و فرهنگ عامیانه آستی (آسی) ، I ، مسکو - لنینگراد، ۱۹۴۹ ص ۱۵٦: - arya - "قبیله اسکیتی". در نامهای خاص:[↑] جُستارهای وابستهAriantas < arya – vanta Ariapeiths < arya – paiυa Ariaramnēs < arya – rāmna(نامی که در خاندان هخامنشی وجود داشته و پارسیان نیز از آن اطلاع داشتهاند)Ariapharnes < arya – farnaو در اسم خاص متأخرتری:Alexsarthos < alyexšarν < arya – xšarνa [۹]- a la (1) ā n < alyan < aryana – A. A. Friedman, Ossetica, Rocznyk Orientalistyczny, III, P. 159, (3);(و. ای. آبایف. تالیف مذکور صفحه ٢۴٦) [۱٠]- اسامی خاص فراوان اقوام مذکور که با Arya (آریا - آریایی) تشکیل شده شاهد این مدعی است. مثلا در زبان پارتها (اسناد نسا نزدیک اشک آباد – عشق آباد) آریا برزن (aryabarzān) و آریانی یستک (Aryaniyastak) آمده است. (ای. م. دیاکونوف و م. م. دیاکونوف و و. آ. لیوشیتس. بایگانی پارتها در نسا VDI، سال ۱۹۵۳ شماره ۴ ص ۱۱٦) و بسیاری اسامی دیکر. [۱۱]- [۱۲]- [۱۳]- [۱۴]- [۱۵]- [۱۶]- [۱٧]- [۱۸]- [۱۹]- [٢٠]- [٢۱]- [٢۲]- [٢۳]- [٢۴]- [٢۵]- [٢۶]- [٢٧]- [٢۸]- [٢۹]-
□ □ □[↑] سرچشمهها
□ □ □ □[↑] پيوند به بیرون
□ □ □[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]