- تاريخچه
- …
- …
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[...] [...]
مجاهدين افغان يا گروههای اسلامی مقاومت افغانستان، که پيدايی آنها ريشه در نهضت اسلامگرايی اين کشور، در دهۀ دمکراسی (دهۀ اخير سلطنت اعليحضرت محمدظاهر شاه) دارد، نه سال در برابر قوای اشغالگر شوروی شجاعانه جنگيدند. در ابتدا، پيروان نهضت اسلامی افغانستان، در بين عوام اين کشور، به اخوانیها مشهور بودند و هدف آنها استقرار حکومت اسلامی در افغانستان بود. در زمان تجاوز شوروی به افغانستان، آنها به مجاهدين افغان شهرت يافتند و آنچه بعدها اين مجاهدين را بدنام کرد، نه مقاومت دليرانه آنها در برابر ارتش اشغالگر شوروی، بلکه به قدرت رسيدن (حاکميت) جابرانه آنها، پس از سقوط حکومت کمونيستی بود.
[↑] تاريخچه
مجاهدين افغان مقاومت مسلحانه در برابر رژيم کمونيست در کابل را پيش از هجوم ارتش سرخ شوروی در جدی ۱٣۵٨ خورشيدی (دسامبر ۱۹٧۹ م) آغاز کرده بودند. پس از آن که نيروهای نظامی شوروی برای تقويت رژيم در حال احتضار کمونيست وارد افغانستان شدند، نهضت مقاومت نيرو و مشروعيت بيشتر گرفت و در سرتاسر کشور گسترش يافت. اهداف اصلی اين مقاومت در دو بخش خلاصه میشد:
- عقبنشينی فوری و بدون قيد و شرط نيروهای شوروی از افغانستان
- برقراری حکومت اسلامی در افغانستان
البته در هدف نخست به استثنای هواداران حکومت دست نشانده کابل، اکثريت قريب به اتفاق مردم افغانستان هم نظر بودند. اما در مورد خواست دوم مجاهدين افغان يگانگی نظر وجود نداشت.
به هرحال، در آن زمان مجاهدين افغان از حمايت گستردۀ مردم افغانستان برخورددار بودند و با گذشت زمان، مبارزه آنها عليه حکومت کابل و نيروهای اشغالگر بهصورت شکستناپذير درآمد و دولت، باوجود امکانات بالقوه و بالفعل، در سرکوبی مجاهدين با شکست مواجه شد. اين شکست، مقامات شوروی - کابل را به درک اين حقيقت رهنمون شد که مسأله افغانستان بايستی از طريق ابزارهای سياسی حل گردد.
پس از آن، در سطح بينالمللی جريان گفتگوهای ژنو ادامه داشت. اما از آنجا که مجاهدين افغان عليرغم ادعای خود مبنی بر کنترل ٨٠ درصد خاک افغانستان در اين گفتگوها شرکت نداشتند، از ابتدا، اين روند را رد کرده و تأکيد ورزيدند که بدون حضور طرفهای واقعی مناقشه در مذاکرات، حصول توافق و اجرای آن مقدور نخواهد بود.
در ژانويه ۱۹٨٧ ميلادی، روند آشتی ملی آغاز شد. براساس اين برنامه رژيم کابل تعدادی پستهای بالا در دولت و چند امتياز ديگر به گروههای مخالف پيشنهاد کرد؛ اما مجاهدين افغان در موضع اصولی خود انعطافی نشان ندادند.
گرچه عدم يکپارچگی و نفوذ دول مختلف خارجی در نهضت مقاومت کاملاً مشهود بود، از جمله پايگاه اتحاد هفت حزب در پاکستان و اتحاد احزاب هشتگانه در ايران قرار داشت، اما مجاهدين حاضر نبودند راه حلی را که در آن عناصر حزب دمکراتيک خلق افغانستان يک طرف قضيه باشند، بپذيرند. آنها تصميم گرفته بودند تا خروج آخرين سرباز شوروی از خاک افغانستان و برقراری يک دولت اسلامی در اين کشور، به مبارزه خود ادامه دهند.
هرچند گاهی در ميان مجاهدين افغان اختلافاتی پيرامون برخی مسايل از قبيل انتخاب و نقش اعليحضرت محمدظاهر شاه در آينده افغانستان، ملاقات با "ديه گوکور دووز"، پذيرفتن روند مذاکرات ژنو و غيره بروز میکرد، اما اين اختلافات هرگز آنها را از هدف اصلیشان منحرف نساخت.
نه سال حضور نظاميان شوروی در افغانستان سرانجام به سبب مقاومت پايدار مجاهدين افغان به شکست مفتضحانه منجر شد. زيرا اشغال افغانستان، نه تنها به شدت به حيثيت دولت کمونيستی شوروی در جهان لطمه زد، بلکه به اقتصاد اين کشور ضربه کاری وارد کرد. بنابراين، وقتی ميخائيل گورباچف، آخرين رهبر شوروی سابق، به قدرت رسيد و به کاخ کرملين راه يافت از ضرورت خارج کردن نيروهای نظامی شوروی از افغانستان سخن گفت و اين کار را پیگيرانه انجام داد.
[↑] گروهبندیها
پيش از هر گونه دستهبندی مجاهدين افغان، بايست آنها را بهطور کلی بهدو دسته تقسيم کرد: دسته اول گروه کوچکی بنيادگرايان اسلامی بودند که قبل از کودتای هفت ثور مناسبات محکم با استخبارات کشورهای همجوار افغانستان بهويژه پاکستان و ايران داشتند. رهبران مجاهدين نيز اکثراً از همين طيف برخاسته بودند. دسته دوم اکثريت مردم برهنه پای افغانستان بودند که پس از اين کودتا و بخصوص پس از اشغال افغانستان توسط نيروهای نظامی ارتش سرخ شوروی، عليه حاکميت دولت دستنشانده و نيروهای اشغالگر به پا خواستند و چون دست خالی بودند، ناگزير از دسته اول تمکين کردند (البته به استثنای گروه ناچيز و متفرق از روشنفکران تحصيلکرده افغان که در سنگر مقاومت موضع مجاهدين را نيز تأييد نمیکردند).
[↑] حمايت آمريکا از مجاهدين افغان
عمليات پنهانی امريكا به منظور كمك به مجاهدين افغان در اواخر دهه ۱۹۸۰ ميلادی، زير نظر چارلی ویلسون شکل گرفت.
چارلی ویلسون که در ده هشتاد میلادی نماینده ایالت تگزاس ایالات متحده آمریکا در کنگره این کشور بود، به دلیل حمایتهایش از مجاهدین افغان در جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق شهرت دارد. اين همان شخصی است که پس از حمله ارتش سرخ به افغانستان در سال ۱۹۸۰ توانست کنگره امریکا را متقاعد کند که با تصویب یک بودجه عظیم چند صد میلیون دلاری و ارسال پول٫ تسلیحات و کمکهای دیگر رزمندههای افغان که در آن زمان مجاهدین نامیده میشدند را علیه ارتش تا بن دندان مسلح شوروی بسیج کند. مسلمانهای تندرو از پاکستان و عربستان و مصر به کمک برادران افغان خود فرستاده شدند. نطفه سازمانهایی مانند القاعده و یا گروه طالبان که این روزها آمریکا از آنها بهعنوان لولو خوره برای ترساندن دنیا استفاده میکند در همان ایام بسته شد. پول فراوان و غذا و تجهیزات و اسلحههای مدرن از آمریکا به پاکستان میآمد و بوسیله شتر و قاطرهایی که از ایالت تنسی آمریکا آورده شده بودند به داخل افغانستان حمل میشد. ماموران سازمان سیا و مربیهای نظامی آخرین تاکتیکها و روش استفاده از جدیدترین سلاحها را به مجاهدین افغان میآموختند. از جمله این سلاحها موشکانداز انفرادی "استینگر" بود که افغانها به کمک آنها دمار از روزگار هواپیماهای ارتش سرخ و هلکوپترهای عظیمالجثه و مخوف روسی معروف به Hindi درآوردند. مدتی بعد عکسی در جراید از یک رزمنده ایرانی در خلیج فارس چاپ شد که یک قبضه از همین موشکاندازها دستش بود و باعث جاروجنجال زیادی درباره اینکه این اسلحه ـ که آنزمان اهمیت استراتژیک داشت - چگونه دست ایرانیها رسیده، شد.
چارلی ویلسون مهمترین موتور حرکت دهنده این جریان بود. بودجه این کار را از پنج میلیون دلار به دویست و پنجاه میلیون دلار رساند. بارها به خاورمیانه و پاکستان و افغانستان سفر کرد و ماجرا را از نردیک دنبال کرد.[*]
چارلی ویلسون موفق شد در نتیجه تلاشهایش منابع زیادی را برای فراهم ساختن سلاح و تجهیزات نظامی در حمایت از مجاهدین افغان فراهم کند.
موشکهای زمین بههوای استنگر نیز در نتیجه تلاشهای آقای ویلسون در اختیار مجاهدین افغان قرار داده شد.
این موشکها بعد از آن در اختیار مجاهدین قرار گرفت که نیروهای شوروی سابق با استفاده از نیروهای هوایی و بمبافگن، مواضع مجاهدین را در هم میکوبید و فدافندهای هوایی که مجاهدین در اختیار داشتند، در دفاع از بمبافگنهای سریعالسیر شوروی موثر نبودند.
بسیاری از موشکهای استنگر که مجاهدین در اختیار داشتند، عملا استفاده نشد و بعدها آمریکاییها سعی کردند آن را با قیمت چند برابر از گروههای مجاهدین بخرند.
هراس آمریکاییها از اینکه مبادا این موشکها در اختیار رقیب اصلیاش، روسیه، قرار بگیرد سبب شده بود بازار خرید استنگر برای مدتی گرم باشد و فرماندهان عمده گروههای مجاهدین را بهخود مشغول کند.[*]
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی سابق، نتايج اسفباری برای اين کشور و منطقه در برداشت. اولاً يک و نيم ميليون انسان از مردم افغانستان در اثر اين اشغال نظامی به خاک و خون کشيده شدند. دوم تمام زيرساختهای اقتصادی کشور فقير افغانستان در نتيجۀ جنگ نابود شد. سوم اينکه دولت آمريکا (بهويژه در زمان پرزيدنت ريگان) بهمنظور تضعيف قوای اتحاد شوروی به تقويت مجاهدين افغان پرداخت و به آنها پول و سلاح داد که آنها هم، پس از سقوط دولت کمونيستی، برای تصاحب قدرت دوباره باهم جنگيدند و افغانستان در مصيبت عظيم (ويرانی و کشتار) فرو رفت. سپس گروهی ديگری از آنها بهعنوان طالبان ظهور کردند و آنچه که نبايد میکردند، کردند! و امروز نيز همين گروه طالبان هستند که بر عليه حضور نظامی آمريکا و ناتو در افغانستان میجنگند.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]