[↑] عتيق رحيمی به روایت سیب گاززده
سعيد کمالی دهقان، در شمار "ده واقعهی مهم ادبی سال ۲۰۰۸ به روایت سیب گاززده"، از "اهدای "گنکور" به "عتیق رحیمی" نویسنده افغانی" چنين ياد میکند:
- "عتیق رحیمی" نویسنده رمان "سنگ صبور" نخستین برندهی افغانی معتبرترین جایزه ادبی کشور فرانسه "گنکور" است. "رحیمی" نویسندهی چهلوشش سالهی افغانی توانست با دریافت این جایزه نامش را در کنار بزرگانی همچون مارسل پروست، سیمون دو بووار، رومن گاری و مارگریت دوراس در لیست برندگان تاریخ صدوپنج سالهی جایزه گنکور قرار دهد.عتیق رحیمی نویسنده و کارگردان متولد سال ۱۹۶۲ در شهر کابل پایتخت افغانستان است. عتیق رحیمی در خانوادهای لیبرال بزرگ شده و در نوجوانی به دبیرستان فرانسویزبانان شهر کابل رفته است. وی در سال ۱۹۷۳ و همزمان با کودتای افغانستان و دستگیری پدر و عمویش به نویسندگی روی آورد و شروع به نوشتن کرد.
پس از آزادی پدر رحیمی از زندان، خانوادهی وی به قصد مهاجرت به هند وطن خود را ترک گفتند اما عتیق رحیمی تا پس از کودتا موفق نشد به آنها بپیوندد. وی در این زمان در معدنی در افغانستان کار میکرد و سپس بعدها در سال ۲۰۰۰ با الهام از این دوره از زندگی خود نخستین رمان خود را به زبان فارسی به نام "خاک و خاکستر" منتشر کرد. رحیمی در سال ۱۹۸۴ و با ناآرام شدن فضای سیاسی کشورش به پاکستان رفت و سپس عازم فرانسه شد و پناهندگی سیاسی گرفت و در دانشگاه سوربن پاریس مشغول به تحصیل شد. رحیمی در نهایت در این دانشگاه از رشته علوم ارتباطات رادیویی دکترا گرفت. "سنگ صبور" نخستین رمان "عتیق رحیمی" به زبان فرانسه است.[۱]
"گنکور"، معتبرترین و معروفترین جایزه ادبی کشور فرانسه به "عتیق رحیمی" نویسنده چهل و شش سالهی افغانی برای رمان "سنگ صبور" اهدا شد، تا برای نخستین بار نام یک نویسندهی خوشاقبال افغانی در کنار بزرگانی همچون مارسل پروست، سیمون دو بووار، رومن گاری و مارگریت دوراس در لیست برندگان تاریخ صد و پنج سالهی جایزه گنکور قرار بگیرد. عتیق رحیمی که سنگ صبور نخستین رمان وی به زبان فرانسوی است، توانست در این رقابت از "ژان ماری بلا دو روبله" نویسندهی رمان "جایی که ببرها خانه دارند"، "ژان باپتیس دل آمو" نویسندهی رمان "تربیت آزاد" و "میشل لو بری" نویسندهی رمان "زیبایی دنیا" که هر سه آنها فرانسوی هستند، پیشی بگیرد و این فرضیهی سالهای اخیر منتقدان فرانسوی را تایید کند که نویسندگان فرانسویزبان خارجی جایگاه ویژهای در ادبیات امروز فرانسه بهدست آوردهاند. همزمان با اعلام اهدای جایزه گنکور به عتیق رحیمی در رستوران "دوران" واقع در میدان "گیون" شهر پاریس، جایزه "رونودو" سال ۲۰۰۸ فرانسه نیز به "تیرنو موننمبو" نویسنده آفریقایی کشور گینه برای رمان "پادشاه کاهل" اهدا شد. جوایز گنکور و رونودو از سالیان پیش هر دو در یک روز و یک مکان و یک ساعت تنها با اختلاف چند دقیقه اعلام میشوند. همچنین از سالها پیش گنکور تنها یک جایزه معنوی بوده و به طور نمادین تنها چکی به مبلغ ده یورو به برنده نهایی اهدا میکند، اما جایزه رونودو حتی از اهدای این ده یورو نیز خودداری میکند. عتیق رحیمی نویسنده و کارگردان متولد سال ۱۹۶۲ در شهر کابل پایتخت افغانستان است و در حالی این جایزه را از آن خود کرده که بنا بر گمانهزنیهای اغلب رسانههای ادبی فرانسه ژان ماری بلا دو روبله برنده جایزه ادبی مدیسی سال ۲۰۰۸ از شانس بیشتری برای دریافت این جایزه معتبر فرانسوی برخوردار بود. همچنین روزنامه لوموند اعلام کرد که طبق نظرسنجی از اهالی ادبیات فرانسه برای انتخاب برنده نهایی جایزه گنکور از میان چهار نامزد نهایی آن، اغلب شرکت کنندگان در نظرسنجی به ژان ماری بلا دو روبله رای دادند اما آرای عتیق رحیمی نیز تنها دو درصد با آرای بلا دو روبله فاصله داشت.
عتیق رحیمی در خانوادهای لیبرال بزرگ شده و در نوجوانی به دبیرستان فرانسویزبانان شهر کابل رفته است. وی در سال ۱۹۷۳ و همزمان با کودتای افغانستان و دستگیری پدر و عمویش به نویسندگی روی آورد و شروع به نوشتن کرد. پس از آزادی پدر رحیمی از زندان، خانواده وی به قصد مهاجرت به هند وطن خود را ترک گفتند اما عتیق رحیمی تا پس از کودتا موفق نشد به آنها بپیوندد. وی در این زمان در معدنی در افغانستان کار میکرد و سپس بعدها در سال ۲۰۰۰ با الهام از این دوره از زندگی خود نخستین رمان خود را به زبان فارسی به نام «خاک و خاکسترها» منتشر کرد. رحیمی در سال ۱۹۸۴ و با ناآرام شدن فضای سیاسی کشورش به پاکستان رفت و سپس عازم فرانسه شد و پناهندگی سیاسی گرفت و در دانشگاه سوربن پاریس مشغول به تحصیل شد. رحیمی در نهایت در این دانشگاه از رشته علوم ارتباطات رادیویی دکترا گرفت. وی سپس با مرگ یکی از دوستان نزدیکش در جنگ افغانستان بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و با الهام از دوران کار در معدن و مرگ دوست خود رمان "خاک و خاکسترها" را نوشت. وی چهار سال بعد در سال ۲۰۰۴ فیلمی بر اساس این رمان ساخت که مورد توجه بخش تماشاگران جشنواره بینالمللی کن فرانسه قرار گرفت. وی همچنین پس از رمان "خاک و خاکسترها" دو رمان به نامهای "هزاران خانهی رویا و وحشت" و همچنین "بازگشت خیالی" را منتشر کرد و نخستین رمان فرانسوی خود را با نام "سنگ صبور" چندی پیش منتشر کرد.[٢]
[↑] ده چیزی که باید دربارهی "عتیق رحیمی" بدانیم
پیش از این دوستیام با "الیاس علوی" و "سید ضیاء قاسمی" که هر دو از شاعران خوب امروز افغانستان هستند، مرا به خواندن شعر "امروز" ادبیات افغان علاقهمند کرد. پس از آن با خواندن اشعاری که چه در فصلنامهی "فرخار" یا چه در سایتهای مختلف دیگر منتشر شده بود، شگفتزده شدم. این روزها نیز انتشار مجموعه شعر "من گرگ خیالبافی هستم" سرودهی "الیاس علوی" و نمایش "حسینقلی مردی که لب نداشت" به کارگردانی "حمید پورآذری" با بازی خوب دوستان افغانی و پیش از آن نمایش "بدون خداحافظی" به کارگردانی "کتایون فیض مرندی" - که دو سال پیش دیدم - مرا بیشتر شیفتهی دنیای ادبیات امروز افغانستان کرده. امروزه خجالت میکشم که کشورم به بچههای افغانی متولد ایران کارت هویت نمیدهد و نمیتوانند دانشگاه بروند و حتی از کشور خارج شوند، در حالی که همین کشورم وقتی اسم از شعرای کهن پارسی میآید، بوق و کرنایش گوش آدم را کر میکند اما به یاد نمیآورد زمانی افغانستان هم جزئی از ایران بوده. بدتر از آن خجالت میکشم از نگاه بیشتر هموطنانم وقتی به چشمان یک افغانی نگاه میکنند. بهجای آن بسیار خوشحالم که "گنکور" فرانسه امسال، شانس این را داد که با آثار نویسندهای آشنا شوم که پیش از این نامش را هم نشنیده بودم. یکی از دوستان نزدیک "عتیق رحیمی" پس از اعلام برنده نهایی "گنکور" یادداشتی در "نوول ابزرواتور" نوشت و به ده، یازده چیزی اشاره کرد که باید درباره این نویسنده افغان بدانیم.
کابل عشق من
"عتیق رحیمی" شیفتهی آثار "مارگریت دوراس" است. ناشر فرانسوی آثار رحیمی هم همان ناشر آثار دوراس است و اصلا رحیمی به این خاطر کتاب «سنگ صبور» را به این ناشر داده که کتابهای دوراس را منتشر کرده است. رحیمی وقتی به فرانسه آمد با آثار دوراس آشنا شد و فیلم "هیروشیما عشق من" را دید. رحیمی در این باره میگوید: "به سینما رفتم تا این فیلم را ببینم. هیچی از فیلم نفهمیدم اما با خودم گفتم؛ کابل هیروشیمای من خواهد بود." رحیمی بعدها ترجمه فارسی یکی از آثار دوراس را در کتابخانهای پیدا کرده و آن را خوانده. میگوید: "کتاب حسابی از بین رفته بود و به سختی میشد آن را خواند اما برای من به یک گنج تبدیل شد." بعدها "عتیق رحیمی" با نوشتن "خاک و خاکستر" با "سابرینا نوری" آشنا شد که بعدها این رمان را به فرانسه ترجمه کرد و دنبال ناشر میگشتند که عتیق رحیمی هیجانزده گفت: "انتشارات پی.او.ال، همان ناشری که آثار دوراس را چاپ کرده."
"عتیق رحیمی" مسیحی، یهودی، مسلمان و بیدین است
"عتیق رحیمی" درباره دین حرف جالبی میزند. میگوید: "من بودائیام چون از ضعفهایم آگاهم. من مسیحیام چون به ضعفهایم اعتراف میکنم. من یهودیام چون ضعفهایم را به سخره میگیرم. من مسلمانم چون با ضعفهایم مبارزه میکنم. من بیدینم اگر خدا قادر متعال [بر همه چیز قدرتمند] باشد."
عشق به برادر
"عتیق رحیمی" درباره افغانستان میگوید: "هیچ کشوری در جهان به اندازه افغانستان در طول چهل سال با این همه رژیم و حکومت سر و کله نزده است." رحیمی متولد سال ۱۹۶۲ است. پدر و مادرش لیبرال بودند و به همین خاطر به مدرسه فرانسویزبانان کابل رفت. با کودتای کمونیستی سال ۱۹۷۸ برادر رحیمی کمونیست شد. رحیمی آن روزها شیفتهی هنر هفتم بوده و حتی از موسسه "انیشتین" در مسکو بورس تحصیلی میگیرد اما به روسیه نمیرود. رحیمی بعدها در سال ۱۹۸۴ از فرانسه پناهندگی میگیرد اما تا سال ۱۹۹۰ از به قتل رسیدن برادرش مطلع نمیشود. امروزه، پدر و مادر رحیمی به همراه یکی از خواهرانش در آمریکا به سر میبرند و خواهر دیگرش ساکن کابل است. وقتی "گنکور" را اعلام کردند، رحیمی به دوستش گفت: "به سختی میتوانم زندگی کنم" [و تو به اندکی مرگ احتیاج داری – الیاس علوی]
"سنگ صبور" نخستین رمان فرانسوی رحیمی
رحیمی با وجود تحصیل در مدرسهی فرانسویزبانان کابل و بعدها زندگی در فرانسه، نخستین بار در سال ۲۰۰۲ بود که داستاننویسی به زبان فرانسه را آغاز کرد. رحیمی میگوید: "وقتی در سال ۲۰۰۲ پس از هجده سال تبعید در فرانسه به افغانستان بازگشتم، آن موقع بود که برای نخستین بار توانستم به فرانسه بنویسم. پیش از آن احساس میکردم نمیتوانم." رحیمی بعدها برای فرانسهنوشتن بیشتر تلاش کرده و در سال ۲۰۰۸ رمان "سنگ صبور" را به فرانسه منتشر کرد. جالب آنکه این سالها جز "رحیمی" نویسندگان غیرفرانسوی زیادی بودهاند که آثارشان با اقبال خوبی در این کشور روبرو شده. "جاناتان لیتل" نیز که دو سال پیش "گنکور" برد نمونهی دیگریاست.
مشکلات رحیمی برای فیلمبرداری "خاک و خاکستر"
رحیمی در سال ۲۰۰۳ یعنی یک سال و نیم پس از سقوط طالبان و سه سال پس از انتشار رمان "خاک و خاکستر" تصمیم گرفت که فیلمی بر اساس کتابش بسازد. همان موقع بود که به یک روستایی در شمال افغانستان رفت و در این باره میگوید: "وقتی دکورمان را نصب کردیم همهی مردم تصور میکردند که ما آمدهایم تا روستا را بازسازی کنیم. روزی که صحنه آتش را فیلمبرداری میکردیم، آتش به مسجد روستا نزدیک شد و اهالی روستا خشمگین شدند. بعد رفتم و به آنها توضیح دادم و گفتم که داریم فیلم میسازیم و میخواهیم نشان دهیم چطور کمونیستها روستا را از بین بردند." روستاییها هم از او با یک قرآن و یک فرش تشکر کردند.
سانسور کتاب "عتیق رحیمی" در ایران
هشت سال پیش، انتشار رمان "خاک و خاکستر" در ایران با اقبال خوبی روبرو شد. اما بعدها وقتی قرار شد رمان "هزاران خانهی رویا و وحشت" در ایران منتشر شود، آقایان گرامی دستور دادند چهل صفحه از صد و شصت صفحه کتاب حذف شود و رحیمی هم گفت: عمرا. [یا بهعبارتی: بمانید تو خماریاش!]
تاثیر از "بهاالدین مجروح" شاعر افغان
یکی از دوستان نزدیک "رحیمی" به نام "لوران مارشو" میگوید: "عتیق رحیمی پسر معنوی شاعر بزرگ افغان بهاالدین مجروح است." رحیمی نیز خود در این باره تعریف میکند: "وقتی چهارده یا پانزده سال داشتم، اتفاقی کتابی از مجروح را در کتابفروشیای در کابل دیدم و آن را خریدم." رحیمی بعدها شیفتهی این شاعر افغانی میشود و تمام ترجمههای فرانسوی اشعار وی را میخواند. "یونگ، فروید و حتی چنین گفت زرتشت را خواندم و آن وقت بود که فهمیدم که مجروح مثل افسانهی پریان است و باید شروع به خواندن همه آثارش بکنم."
در شرق "پایانی" نیست
"رحیمی" سالها شیفتهی سینما بوده. از آثار "ونکار وای" لذت میبرد و "خون به پا میشود" پل اندرسون را نیز میپسندد و شیفتهی کارگردانی "کوبریک" است. رحیمی بعدها در سوربون پاریس بیشتر با سینما آشنا شده اما نکته جالبی در این باره میگوید: "همیشه برایم جالب بوده که در فرهنگ غرب، همه چیز به پایان میرسد. پایان بندی در غرب مشخص است. اما در فلسفه شرق همیشه تکرار هست و بینهایت و هیچگاه پایانی نیست."
"رحیمی" عاشق "شوبرت" است
"عتيق رحیمی" جایی تعریف میکند: "وقتی مشغول نوشتن سنگ صبور بودم، برخلاف معمول، آهنگ "لیدر" شوبرت را گوش میکردم. بعدها بود که فهمیدم شعری شوبرت را بسیار تحت تاثیر قرار داده تا این آهنگ را بسازد و آن شعر میگوید: "بنگر مردی که چشمانش باز است اما درونش نمیبیند."
تهیهکننده برنامههای تلویزیونی و رادیویی
"عتیق رحیمی" مدت زیادی تهیهکننده چندین و چند برنامهی تلویزیونی و رادیویی بوده. این برنامهها را یک شبکهی خصوصی به نام "تلهتولو" در استرالیا پخش میکرده است. این شبکه تلویزیونی سالها بعد شبکه رادیویی "آرمان" را در افغانستان راهاندازی کرد. "عتیق رحیمی" در این ایام برنامههای تلویزیونی طنز هم ساخته و تا حدودی در افغانستان شهرتی بههم زده. "رحیمی" درباره تنها راه نجات افغانستان میگوید: "اگر قرار باشد چیزی افغانستان را نجات دهد، آن چیز حتما به فرهنگ و آموزش مربوط میشود."[٣]
[↑] ديدگاه محمداعظم رهنورد زریاب
در برخی از وبسايتهای اينترنتی گزارشی زير تير درشتی "خالد حسینی و عتیق رحیمی نویسندگان افغانستان نیستند!"، ديدگاه محمداعظم رهنورد زریاب را چنين بيان داشتهاند:
محمداعظم رهنورد زریاب نویسنده و پژوهشگر کشور گفت: نویسندگانی مانند خالد حسینی و عتیق رحیمی نه تنها نویسنده کشور ما نیستند بلکه تعلقی هم به افغانستان ندارند.
رهنورد زریاب در گفتگو با خبرنگار مهر با انتقاد از برخی نویسندگان هموطنش که آثارشان را به زبان مادریشان فارسی نمینویسند گفت: خالد حسینی نویسنده افغان نیست. او نویسندهای آمریکایی است و آثارش هم بخشی از ادبیات انگلیسی به شمار میآید.
وی افزود: نویسندهای را که به زبان مادریش ننویسد نمیتوان متعلق به سرزمین زادگاهش دانست هر چند به او توجهاتی هم در جهان بشود چرا که این دسته از نویسندگان با زبانی که مینویسند دیگر تعلقی به سرزمینشان ندارند.
زریاب اضافه کرد: عتیق رحیمی هم از این دست نویسندگان است. او هم نویسنده افغانستان نیست و آثارش که اخیراً یکی از آنها هم جایزه گنکور را برد بخشی از ادبیات فرانسه است.
این نویسنده افغان در عین حال درباره ویژگیهای آثار این نویسندگان گفت: با این وجود ارزش کارهای ادبی نویسندگان تنها در زبان نگارش آنها نیست و من هم فعلاً درباره آثار این دو نویسنده افغان نظر خاصی ندارم.[۴]
[↑] ديدگاه لطيف ناظمی
ديدگاه لطيف ناطمی در اين مورد، که در مصاحبه با "دويچه وله" مطرح شده، ملايمتر و منطقیتر است. او میگويد: "شما به نويسندگانی که حتی در سطح جهان نيز مطرح شدند، اشاره کرديد. در اين زمينه به خصوص میتوان به دو نويسنده اشاره کرد که جوايزی دريافت کردند و آثار ايشان به زبانهای مختلف ترجمه شده است. بر اساس نوشتههای يکی از ايشان فيلمی هم ساخته شده است. من کار اين دو نويسنده ارزشمند را تقديس میکنم و به آن ارزش قايل میشوم. مقداری از کار اين دو به وطن ما، به سرزمين ما بر میگردد.
اما آثاری که آنها آفريدند، مربوط به ادبيات ما نيست. وقتی که ما درباره ادبيات يک زبان صحبت میکنيم، میگوييم ادبيات انگليسی، آلمانی و يا ادبيات فارسی. ما بهطور مثال در ادبيات فارسی فردوسی را داريم، مولانا را داريم، بيدل و حافظ را داريم. ديگر اينجا برای ما مطرح نيست که آيا اين شاعران نام برده تعدادی از ما هستند يا نه. آنچه که ايشان آفريدند، برای ادبيات فارسی آفريدند.
[اما] از نظر ارزش ادبيات فارسی اين افراد (عتيق رحيمی و خالد حسينی) کاری نکردند. ارزش کار اين دو بهعنوان يک نويسنده است، بهعنوان نويسندهای از افغانستان. ايشان در ادبيات فارسی اثری برجای نگذاشتند. البته جای بسی افتخار است که نويسندهای از افغانستان امروز نهتنها در فرانسه مطرح میشود، بلکه بزرگترين جايزه فرانسه را میگيرد. نوشتههای نويسندهای مثل خالد حسينی در اکثر کشورهای جهان ترجمه میشود."[۵]
[↑] ديدگاه امیر فولادی
"از وقتی خبر شدهام، رمان سنگ صبور برنده جایزه ادبی فرانسه شده، پیوسته به این فکر میکنم که اگر این داستان به زبان فرانسه نبود، باز هم چنین اتفاقی میافتاد؟ و عتیق رحیمی در کنار نویسندگانی چون آندره مالرو، مارسل پروست، میشل تورنیه و پاتریک مودیانو و دیگر برندگان جایزه گنکور در گذشته قرار میگرفت؟"
"آیا اگر باد بادک باز و هزار خورشید رو به انگلیسی نبودند، باز هم همین سرنوشت را داشتند؟ شاید نه. ولی به یک چیز ایمان آوردهام و آن این که فرزندان کشورهایی که در آن داستانگویی، شهنامهخوانی، گوش دادن به افسانهها و قصههای اساطیری، جزء فرهنگ است، زبانی اگر داشته باشند، میتوانند راویان و قصهگویان خوبی باشند."[٦]
[↑] نظر عتيق رحيمی
شبكه سیبیسی از قول رحيمی نوشته است: "به زبان فرانسه روی آوردم چون آزادی بيشتری در نوشتن به من میداد."[٧]
رحيمی همچنان در اين باره گفته است: "وقتی ريشههايم، زبانم، اصالتم را پيدا كردم ديگر سخت بود كه به فارسی بنويسم. به افغانستان بازگشتم و مدام میخواستم سئوال بپرسم و درباره تابوهای مردم كشورم مطلع شوم اما زبان مادریام اين امكان را به من نمیداد."[٨]
رحیمی در گفتگو با بیبیسی در مورد اینکه چهچیزی وادارش کرد تا این داستان ("سنگ صبور") را به زبان فرانسه بنویسد، گفت: "من نوشتن را به زبان مادریام (فارسی) دوست دارم اما در مواردی، در زبان مادری من، تابوهایی (خط قرمزهایی) بهنام عفتکلام وجود دارد که حفظ آنها در ذهن من نهادینه شده است و وقتی شما بخواهید این تابوها را حفظ کنید بیان خیلی چیزها دشوار میشود."[۹]
[↑] مليت افغانی او
روزنامههای و رسانههای ادبی سراسر جهان خبر اهدای معتبرترين و معروفترين جايزه ادبی كشور فرانسه، گنكور سال ۲۰۰۸ به "عتيق رحيمی" نويسنده افغان را پوشش دادند. "مليت افغانی" او در تيتر بيشتر از اين رسانههای ادبی بازتاب گستردهای يافته است و حتی همين موضوع موجب شگفتی رسانههای ادبی جهان شده است.
روزنامهها و خبرگزاريیهايی چون نيويوركتايمز، گاردين، اينديپندنت، رويترز، خبرگزاری فرانسه، تلويزيون بیبيسی، شبكههای تلويزيونی فرانسه، لوموند، ليبراسيون، نوولابزرواتور، لوفيگارو، مگزين ليتهرر، شبكه سیبیسی و پرس تیوی ايران خبر اهدای جايزه گنكور به عتيق رحيمی برای رمان "سنگ صبور" را منعكس كردند.
عتيق رحيمی افغانی در حالی جايزه گنكور فرانسه را از آن خود كرد كه سه رقيب وی در ليست نامزدان نهايی اين جايزه فرانسوی بودند و از تسلط بيشتری به زبان فرانسه برخوردار بودند.
منتقدان فرانسوی معتقدند كه موجی از نويسندگان فرانسویزبان اما خارجی در اين كشور به راه افتاده كه ادبياتشان از نويسندگان خود فرانسه قویتر است.[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی گردآوری و گزارش شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- ده واقعهی مهم ادبی سال ۲۰۰۸ به روایت سیب گاززده، "اهدای "گنکور" به "عتیق رحیمی" نویسنده افغانی"، وبسايت سیب گاززده، ۱۱ دی ۱۳۸۷؛ نگاهی به مهمترين وقايع ادبی جهان در سال ۲۰۰۸، روزنامۀ ابتکار، شماره ۱٣٧۹، سال پنجم - ۱٢ دی ۱٣۸٧
[۲]- جایزه "گنکور" سال ۲۰۰۸ به افغانستان رفت، وبسايت سيب گاززده، ۲۰ آبان ۱۳۸۷
[۳]- ده چیزی که باید دربارهی "عتیق رحیمی" بدانیم، وبسايت سيب گاززده، ۲۲ آذر ۱۳۸۷
[۴]- خالد حسینی و عتیق رحیمی نویسندگان افغانستان نیستند، وبسايت کانون افغانستانیهای فنلند، سه شنبه ۸ دلو ۱۳۸۷
[۵]- *
[۶]- *
[٧]- *
[۸]- *
[۹]- *
[۱٠]- *
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]