جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

خلاصه تاريخ و هنر

از:

خلاصه تاريخ هنر

تولد هنر

فهرست مندرجات



[] هنر غارنشينان

اين کهن‌ترين فرهنگ در ميان فرهنگ‌های بشر، ديرتر از بقيه، آن هم به‌وسيله تفنن کاران و به‌طور تصادفی کشف شد. در سال ١٨٧٩ حوالی سانتاندر در اسپانيای شمالی، يکی از اهالی محل که به زندگی گذشته انسان علاقه‌مند بود به کاوش در غارهای آلتاميرا در ملک خودش پرداخت، زيرا سابقاً نيز نمونه‌هايی از سنگ چخماغ و استخوان حکاکی شده در اين ملک پيدا کرده بود. او در اين کار از ياری‌های دختر کوچکش برخوردار بود، چون سقف غار پر از زباله فقط چند سانتی متر از سر پدر دخترک بالاتر بود و دخترک بهتر از او سقف را می‌ديد. بيش از او می‌توانست شکل‌های سايه مانند، جانوران نقاشی شده بر سقف غار را ببيند.

دساتوتولا نخستين انسان معاصر بود که به کاوش در اين غار دست زد و اطمينان داشت که نقاشی‌هايی را که در غار ديده است، به روزگاران کهن تعلق دارند. يکی از باستان‌شناسان نسبت به‌اعتبار آنها شديداً ترديد داشت و در کنگره باستان‌شناسی پيش از تاريخ که در سال ١٨٨٠ در ليبسون تشکيل شده بود، نقاشی‌های درون غار آلتاميرا رسماً به‌عنوان نقاشی‌هايی بدلی از بحث کنار گزارده شدند.

ولی در سال ١٨٩٦ در پر - نو - پر ژيروند فرانسه، نقاشی‌هايی کشف شد که بخش‌هايی از سطح‌شان را ته‌نشست‌های آهکی پوشانده بود و لازمه تشکيل اين ته‌نشست‌ها نيز سپری شدن چندين هزار سال از آفرينش نقاشی‌های مزبور بوده است. اين نقاشی‌ها نخستين نقاشی‌هايی بودند که از سوی کارشناسان به‌عنوان نقاشی‌های معتبر شناخته شدند. در سال ١٩٠١ آببروی رئيس باستان‌شناسان پيش از تاريخ، هنر درون غار فون – دو – گوم در دوردونی فرانسه را کشف و تأييد کرد. شکاکان سرانجام متقاعد شدند.

غارهای لاسکو، نزديک مونتينياک – در منطقه دوردونی فرانسه – بر حسب تصادف در سال ١٩۴١ توسط دو پسر بچه که سرگرم توپ‌بازی در قطعه زمينی بودند کشف شد. سگ متعلق به اين دو که به‌دنبال توپ‌شان می‌رفت ناگهان در سوراخی افتاد و ناپديد شد و پسرها که پارس‌های سگ ته سوراخ به گوششان می‌رسيد آن قدر به‌دنبالش رفتند تا به درون غار رسيدند، وقتی کبريت روشن کردند متوجه نقاشی‌های با شکوهی از پيکره‌های جانوران بر روی ديوارها شدند؛ اين نقاشی‌ها امروزه عموماً شگفت‌انگيزترين هنر متعلق به دوران پيش از تاريخ تلقی می‌شود.

تالار گاوها، ديوار سمت چپ غار لاسكو، ١٠٠٠٠-١۵٠٠٠ ق.م دوردونی فرانسه

غارهای لاسکو مانند بقيه غارها، آبروهايی زيرزمينی بودند که طول‌شان از چند صد متر به چند هزار متر می‌رسيده است. اغلب غارهای مزبور، تقريباً به‌شکل غير قابل عبور توسط گسل‌هايی متعدد يا ته‌نشين‌هايی چون استلا کتيت‌ها و استلا گميت‌ها مسدود شده‌اند، انسان شکارگر و هنرمند در اعماق اين غارها و در نقاطی بس دورتر از دهانه‌های آنها که برای سکونتش بر می‌گزيد تصاوير جانورانی چون ماموت، گاو وحشی، گوزن شمالی، اسب، گراز نر و گرگ را بر روی ديوارها نقاشی يا حکاکی می‌کرد.


[] ابزار شکارگر و هنرمند غارنشين

برای روشنايی حتماً از چراغ‌های کوچک سنگی که داخل آن چربی حيوانات يا مغز استخوان می‌ريخته‌اند و فيتيله آن را خزه تشکيل می‌داده است و برای طراحی از گل اخرای زرد يا قرمز استفاده می‌کرده‌اند. برای رنگ آميزی همين اخراها را می‌ساييدند و به صورت خاکه‌ای نرم در می‌آوردند. و آن را فوت کنان به ديوارها می‌پاشيدند و يا پيش از رنگ آميزی آن را با موادی ديگر احتمالاً با چربی حيوانی مخلوط می‌کردند. به جای تخته رنگ از يک تکه استخوان پهن استفاده می‌کرده‌اند. از انواع نی يا موهای زبر جانوران قلمو می‌ساختند و با استفاده از يک نيچه می‌توانستند خطوط کناری پيکره‌ها را ترسيم کنند و رنگدانه‌ها را به سطوح دور از دسترس خويش بپاشند. برای صاف و آماده کردن ديوارها از ليسه‌های سنگی و برای کنده کاری از سنگ چخماق نوک تيز استفاده می‌کردند. اين ابزارها با آنکه خام بودند، برای آفرينش هنری که امروز باعث شگفتی ما می‌شوند کفايت می‌کردند.

سه گاو و يك اسب، سقف دالان محوری، غار لاسكو، حدود ١٠٠٠٠-١۵٠٠٠ پيش از ميلاد. تقريباً به‌اندازه طبيعی. دور دونی فرانسه

برخورد هنرمند غارنشين با پيکره‌ها - همچنان که در غار لاسکو و غارهای ديگر ديده می‌شود - برخوردی ناتوراليستی است. هنر نقاشی بازتابی از مشاهده کنجکاوانه و حافظه خارق العاده اين شکارگر و هنرمندی است که دقتش در ضبط حالت‌های گذرا و لحظه‌ای به سختی ممکن است، چيزی از دوربين عکاسی امروز کم تر باشد، ولی اين مشاهده از نوع مشاهده گزينشی بود.

بدون ترديد هر تفسيری که امروزه درباره اين هنر غاری به عمل آيد، چيزی جز نظر پردازی صرف نخواهد بود. ليکن خواص مشترک تمام اين نقاشی‌ها، سر نخ‌های نسبتاً مطمئنی از معنايی که برای آفرينندگان خود داشته‌اند به دست پژوهندگان می‌دهد. مثلاً همين که می‌بينيم اين نقاشی‌ها هرگز در بخش‌های مسکونی غارها يا در مجاورت دهانه روشن غارها يافت نمی‌شوند، جنبه تزئينی داشتن آنها را يکسره منتفی می‌کنند. در فون – دو – گوم، نخستين نقاشی‌ها تقريباً در نقطه‌ای واقع در پشت دهانه غار، و در غار نيو تصاوير جانوران نقاشی شده در "تالار سياه" پس از پيمودن مسافت صعب العبوری نزديک به ٨٠٠ متر به چشم می‌خورند. دوری محل اين نقاشی‌ها و دشواری دستيابی به بسياری از آنها و همين که به نظر می‌آيد صدها سال مورد استفاده بوده‌اند، حکايت از آن دارد که انسان شکارگر پيش از تاريخ خواصی جادويی برای آنها قايل بوده است و به همين دليل تک تک تصاوير مزبور نيز به احتمال بسيار قوی برای آفرينندگان خود معنايی جادويی داشته‌اند. همچنان که آبه برو گفته است: "انسان پيش از تاريخ با محدود کردن جانور به چارچوب يک تصوير، او را تابع قلمرو شکار خويش می‌گردانيد."

اين تصوير‌ها با آنکه فی‌النفسه بازنماهايی تقريباً شگفت‌آور از لحاظ واقعيت بصری به‌شمار می‌روند، ترتيب قرار گرفتنشان بر روی ديوارهای غار، نشان می‌دهد که آفرينندگانشان چندان توجهی به جاگذاری منطقی آنها نسبت به يکديگر يا نسبت به فضای ديوار نداشته‌اند؛ بدون ترديد در اينجا اثری از سازگاری ترکيبی ديده نمی‌شود که نشانه‌ای از تأثيرگذاری سه بعدی تلقی شود و تصويرها در هيچ موردی از يکديگر جدا نشده‌اند و در قاب يا چارچوب جداگانه‌ای قرار داده نشده‌اند. تصويرها نه فقط هيچ تناسبی با يکديگر ندارند بلکه غالباً به‌طور تصادفی روی هم کشيده شده‌اند و اندازه‌های متفاوتی دارند. چندين نسل پياپی از هنرمندان، که در پناهگاه‌های ثابتی کار می‌کردند، ديوارهای پر از تصوير را بارها و بارها نقاشی می‌کردند. هرچند تلاش فراوان به خرج می‌داده‌اند که از خطوط کناری تصويرهای پيشين فراتر نروند. چنين به‌نظر می‌رسد که توجه به يک تصوير خاص و نماياندن پيکره خاص فی‌النفسه هدف هنرمند بوده است.

شکارگر هنرمند آن روزگار غالباً از سطوح نامنظم و طبيعی ديوارهای غارها، برجستگی‌ها، فرورفتگی‌ها، شکاف‌ها و لبه‌های تيز آنها برای ايجاد تصور حضور واقعی شکل‌های خود در آنجا به طرز ماهرانه‌ای استفاده می‌کرده است. از برآمدگی ديوارها می‌توانسته است در چارچوب خطوط کناری يک گاو وحشی مهاجم برای نشان دادن بزرگی بدن اين جانور استفاده کند. اسب خالدار غار پش – مرل فرانسه را می‌توان نتيجه الهامی دانست که از تشابه برجستگی سنگ کوه با سر و گردن اسب به هنرمند دست داده است؛ هر چند اندازه نهايی سر اسب به مراتب از برجستگی سنگ کوچک تر شده و به‌صورتی فوق‌العاده انتزاعی در آمده است. شکل‌های طبيعی مانند شاخ و برگ و ابرها، نيمرخ يک کوه يا شکل‌های زمين و کوه می‌توانند در نظر بسياری از ما – گاهی بسيار ناگهانی – نشانه يا جلوه‌ای از صورت انسان، جانوران يا اشياء باشند.

اسب‌های خالدار و نقش‌های منفی دست. پش - مرل، حدود ١٠٠٠٠-١۵٠٠٠ پيش از ميلاد، ٣۴٠ سانتی متر طول. ولايت لوت، فرانسه

بدين ترتيب، نخستين تصويرهای آفريده ممکن است از احساس تجربه گونه‌ای تشابه ميان ترکيب تصادفی ديوار غار و جانوری بوده باشد که او در همان لحظه دست اندر کار شکارش بوده است. در نتيجه اين کار، احتمالاً منظره ترس‌آوری از آن جانور در ذهن تشکيل و زندگی محو شده‌اش به‌طرز معجزه‌آسا و جادويی ظاهر می‌شده است. او با انگيزه هرچه عينی ترِ نماياندنِ اين منظره، می‌توانست شکل را با کشيدن خطی کناری به گرداگرد محل برجستگی و ادامه آن تا ظاهر شدن يک نيمرخ سياه کم و بيش کامل و آشنا "به پايان برساند". افزودن رنگ، دامنه واقع‌نمايی تصوير را بيشتر می‌کرد.


[] نقش جادويی

به‌احتمال زياد هنرمند غارنشين، تفاوت ميان خيال و واقعيت را به‌درستی تشخيص نمی‌داده است و در نظر او گاو وحشی شکار شده توسط خودش با گاوی که روی ديوار بازآفرينی می‌کرد فقط از لحاظ حالت وجودی‌اش فرق می‌کرد. شکارگران هنرمند نه فقط قطعه سنگ را به‌صورتی سوراخ شده با تيرهای خود نقاشی می‌کردند - همچنان که در اسب چينی غار لاسکو ديده می‌شود - بلکه احتمالاً گاهی چند نيزه به‌سوی پيکره‌های مزبور پرتاب می‌کرده‌اند. همچنان که از تيرهای نوک تيز کنار گاو وحشی در غار نيو بر می‌آيد – و بدين تريتب مرگ جانوران را از خويش مقدر می‌کرده‌اند و تسلطی جادويی بر آنها می‌يافته‌اند. اين کار مشابه آن جادوی همانندی است که هنوز در بخش‌هايی از جهان رواج دارد و شالوده‌اش اين اعتقاد است که می‌گويد اگر با تصوير بد رفتاری کنی می‌توانی به او صدمه برسانی.

گاو وحشی با تيرهايی در رويش، نيو، حدود١۵٠٠٠ -١٠٠٠٠ ق.م. ١٨۵ سانتی متر.
آريژ. فرانسه

معجزه انتزاع – آفريدن تصوير و نما – الزاماً درست در اين گونه غارهای پنهانی و جادويی وقوع يافته است. زيرا انتظار همان بازنمايی و تدبيری انسانی با نيرويی بنيادی است که به اتکايش نه فقط هنر بلکه علم نيز پا به عرصه هستی می‌نهد و علم و هنر، هر دو روش‌هايی برای نظارت بر تجربه انسان و تسلط بر محيط وی هستند و هدف نهايی انسان شکارگر جادوگر نيز مسلط شدن بر دنيای جانورانی بود که خودش شکار می‌کرد. آفريدن تصوير، فی‌النفسه شکلی از جادو بود؛ شکارگر با ترسيم و رنگ‌آميزی تصوير يک جانور، روح او را در چهارچوب محبس يک خط کناری تثبت و مهار می‌کرد و تمام جادوهای ديگر نيز از همين جادوی اوليه سرچشمه می‌گرفتند. مراسمی که در مقابل تصاوير نقاشی شده اجرا می‌شد، احتمالاً برای مصاعد کردن وقت شکارگر با وی بوده است. در همان حال، انسان دوران پيش از تاريخ، نگران نگهداری از ذخيره غذايی خويش بوده است و نقاشی‌های بسياری از جانوران حامله برجا مانده نشان می‌دهد که اين ستون‌های جانوران نقاشی شده می‌توانند به‌طور جادويی موجب تضمين بقای رمه‌های جانوران واقعی باشند.

اسب چينی. جزئی از تصوير سه گاو و يك اسب سقف دالان محوری غار لاسكو

غارهای مزبور، تقريباً به‌شکل غير قابل عبور توسط گسل‌هايی متعدد يا ته نشين‌هايی چون استلا کتيت‌ها و استلا گميت‌ها مسدود شده‌اند، انسان شکارگر و هنرمند در اعماق اين غارها و در نقاطی بس دورتر از دهانه‌های آنها که برای سکونتش بر می‌گزيد تصاوير جانورانی چون ماموت، گاو وحشی، گوزن شمالی، اسب، گراز نر و گرگ را بر روی ديوارها نقاشی يا حکاکی می‌کرد.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- خلاصه تاريخ و هنر: تولد هنر، شبکه آموزش شبکه فرصت‌های برابر آموزش، سايت وابسته به معاونت سيمای سازمان صدا و سيما



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها




[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]