ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی
(فصل سوم)
گونههای زبان
فهرست مندرجات٣ گونههای زبان
٣-۱- ردهبندی ساختمانی
٣-۱-۱- زبانهای تک آواجی
٣-٢- ردهبندی برابرکردی یا تاریخی
٣-۱-٢- زبانهای پیوندی
٣-۱-٣- زبانهای گشتاری
٣-۱-۴- آکهای ردهبندی ساختمانی٣-٢-۱- خانوادهی هندواروپایی
٣-٢-٢- خانوادهی سامی و حامی یا فریکاسیاییک
٣-٢-٣- خانوادهی اورالی یا فین یا اوگریایی
٣-٢-۴- خانوادهی آلتایی
٣-٢-۵- زبانهای جداسر- يادداشتها
- پینوشتها
- بنمایگان
هرگاه دو تن برای فهمیدن یا فهماندن سخن خود، به یک میانجی نیازمند شوند، باید گفت که دو زبان ناهمسان را بهکار میبرند. زبانها را میتوان به روشهای گوناگونی دستهبندی یا ردهبندی کرد. این نوشتار چهگونگی وارسی زبانها را از دیدگاههای گوناگون بر میشمارد و آکها و سودها ی هر دیدگاه را آشکار میکند.
[٣]- گونههای زبان
هر گاه دو تن برای فهمیدن یا فهماندن سخن خود، به یک ترزبان نیازمند شوند، باید گفت که دو زبان ناهمسان را به کار میبرند. زبانها را میتوان به روشهای گوناگونی دستهبندی یا ردهبندی کرد. از میان روشهای گوناگون، روش ردهبندی ساختمانی و روش ردهبندی برابرکردی هواداران بیشتری دارد. در دنبالهی این جُستار، این دو روش، واکاوی میشوند.
[٣-۱]- ردهبندی ساختمانی
گروهی از دانشمندان کوشیدهاند که زبانهای گوناگون را از روی ساختمان واژهشناختی و فرازشناختی آنها دستهبندی یا ردهبندی کنند. در این ردهبندی که آن را «گونهای» یا «ساختمانی» میتوان خواند سه دستهی فراگیر زبانها آشکار میشود که بدین گونهاند:
در اینگونه زبانها، هر واژه از یک آ واج ساخته میشود. این آ واج همیشه چهرهی یکسانی دارد که پارههای آن نمیدگرد و به سخن دیگر دچار گشتار نمیشود. این آ واج اندریافت فراگیر واژه را چه به ذات چه به چم در بر دارد. دنبالهی واژگان هر سخن، نمایانگر گونهی گشتاری آنهاست. بر پایهی چیدمان آ واجها، واژههایی که دربرگیرندهی آ واجهای یکسان است میتواند نام، پویه، زاب یا بندواژه باشد. برای نمونه، در زبان چینی واژهی ta اندریافت «بزرگ بودن» را به یاد میآورد؛ اگر این واژه را پیش از واژهی دیگر جا دهند زاب یا بند خواهد بود. ta žen برابر است با «مردِ بزرگ». ولی هر گاه همین واژه پس از واژهی دیگر بیاید پویه یا نامِ چم[۴] میشود؛ žen ta برابر است با «مرد، بزرگ میشود» یا «مرد، بزرگ است» یا «بزرگیِ مرد». واژهی li به چم درون و اندرون است. هر گاه این واژه پیش از uo به چم خانه نهاده شود برابر است با «در خانه» یا «به خانه». y به چم «به کار بردن» است؛ ولی در برابر واژهای دیگر، چم افزونواژهی «با» دارد؛ y-cang برابر است با «با چوب».
روی هم رفته، در زبان چینی دستههای گوناگون واژگان همچون نام، پویه، زاب، وات[۵] و جز اینها باشنده نیست. برای ساخت[٦] جمع، نشانهی ویژهای نیست. ولی اگر بخواهند بسیاری شماره را برسانند واژهی sie را که برابر «فراوان» است به واژهی دیگر می افزایند و اگر خواست، پافشاری بر «تک بودن» باشد، واژهی yi را با آن واژهی دیگر همراه میکنند. وگرنه، تک و جمع را هر دو به یک جور میگویند. co pi ma هم «این اسب» و هم «این اسبها» است. در زبان چینی که یک زبان تک آ واجی است زمانهای پویه که همان، گذشته و اکنون و آینده است، باشنده نیست و چهرههای گشتاری مانند آگاهندگی[٧]، بایستگی[٨]، سامهای[۹] و ... نیز نیست.
زبانهای چینی، ژاپنی، سیامی، برمهای، تبتی و ... را میتوان در این رده گذاشت.
[٣-۱-٢]- زبانهای پیوندی
زبان پیوندی، آن گونه زبانی است که در آنها پیوندِ واژگان با یکدیگر یا چمهای دومینه و کناری مانند کَس، زمان و شماره با وندهای جداگانهای گفته میشود که پیش یا پس از واژهی بنیادی جا میگیرد. این پارهها با مادهی واژه، واژهای که چم بنیادی را دربردارد، درنمیآمیزد و چهرهی یگانهای از آمیختن آنها ساخته نمیشود و همیشه جداسری و ناوابستگی آنها نگه داشته میشود. گذشته از این افزودن این پارهها به واژهی بنیادی مایهی هیچگونه دگرشی در آنها نمیشود.
برای نمونه در زبان ترکی، واژهی ev به چم «خانه» است. پارهای که چم جدایی و دوری میدهد واژهی dan است. ev dan به چم «بیرون خانه» یا «از خانه» است. lar نشانهی جمع است. ev lar dan به چم «بیرون خانهها» یا «از خانه» است.
در ترکی نشانهی جمع هماره برای جایِ نام[۱٠]، نام و پویه یکتاست، به وارونِ پارسی که گفتن اندریافتِ جمع در هر یک از گونههای واژه، چهرهی جداگانهای دارد. برای نمونه، در پارسی چنین داریم:
گونهی واژه | تک | جمع |
---|---|---|
جایِ نام | او | ایشان |
نام | خانه | خانهها |
پویه | رفت | رفتند |
ولی در ترکی چنین داریم:
گونهی واژه | تک | جمع |
---|---|---|
جایِ نام | o | o lar |
نام | ev | ev lar |
پویه | getdi | getdi lar |
پس، فراز پارسی «ایشان از خانهها رفتند» در ترکی چنین میشود: o lar ev lar dan getdi lar
زبانهای دراویدی در خشکساروارهی هندوستان (تلوگو، تمول یا تمیل، ملابار) و موندا در نیمروز هندوستان، زبانهای آفریکایی بانتو در نیمروز کشک برابر (خط استوا)، هوتنتو، بوشیمن، زبانهای مالایی و پولینزی که دربردارندهی زبانهای جزیرهوارهی تالاکا و جزیرههای فیلیپین و جاوه و مالگاش (در جزیرهی ماداگاسکار) و جزیرههای فیجی و جزیرههای اپاختر استرالیاست، و نزدیک به همهی ۱٢٠٠ زبان گوناگون که بومیان امریکا به آنها سخن میگویند نیز از این گروهاند.
[٣-۱-٣]- زبانهای گشتاری
گروه سوم از زبانها که گشتاری خوانده میشوند پیوندِ واژگان با یکدیگر و چمِ دومینه در برخی جاها، با کاربری واژگان ویژهای گفته میشود که چمِ جدا و خودسری ندارند و خویشکاری آنها جز ساختن پیوندهای فرازشناختی، میانِ واژگانِ پایه نیست. این گونه واژگان را « وات » میخوانیم. در سخنهای «از خانه، در خانه، به خانه، بر خانه، خانه را» و مانند آنها، واژگان «از، به، بر، را» هیچ یک، چمِ خودسری ندارند و تنها پیوندِ واژهی بنیادی «خانه» را با پارههای دیگرِ فراز مینمایانند. ویژگی آشکارتر این گروه دگرش چهرهی واژهی پایه است برای گسترش و آگسترش چم آن؛ در واژگان پدرم، پدرمان، پدرت، پدرتان، پدرش، پدرشان، بهراستی چهرهی واژهی بنیادی «پدر» با افزودن پارههایی به پایان آن دگرگون شده است، زیرا که پارههای « َم، ِمان، ِت، ِتان، َش، ِشان» هرگز جداگانه به کار نمیروند و در زبانِ پارسی چم جداگانهای ندارند. در پویههای این گونه زبانها، این ویژگی بیشتر آشکار میشود.
در واژگان «میروم، میروی، میرود، میرویم، میروید، میروند» هیچ یک از پارههای «می، رَو، َم، َد، یم، ید، َند» چم جداگانهای ندارند و تنها به کار نمیآیند. پس در این باره، نمیتوان از بههمچسبیدن واژگان یا پارههای جداسر گفتوگو کرد، تنها چنان باید گفت که چهرهی واژه برای گفتن چمِ دیگر دگریده است. این دگرش چهرهی واژه را «گشتار واژه» میخوانند و به این انگیزه، زبانها یی که دارای چنین ساختمانی هستند «زبانهای گشتاری» نامیده میشوند.
هموند برجستهی این رده، گروه زبانهای نامیده به «هندواروپایی» است که زبان پارسی نیز از آن دسته شمرده میشود و دربرگیرندهی بزرگترین و برجستهترین زبانهای مردمان شهریگر جهان امروز است. انگلیسی، روسی، فرانسهای یا فرنگی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی، سوئدی، نروژی، دا نمارکی، هلندی و زبانهای مردم پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ایران و بخشی از زبانهای بزرگ اپاختر هندوستان از این گروه برشمردهمیشوند.
دیگر، گروه «سامی» یا به زبانزد نوینتر «سامی-حامی» که زبانهای عربی و عبری را دربرمیگیرد و زبانهای باستانی آشوری، کنعانی، آرامی، ملطی، قبطی یا مسری باستان و زبانهای امروزی کشورهای باختری اپاختر آفریکا و زبانهای حبشی از این دستهاند.
[٣-۴-۱]- آکهای ردهبندی ساختمانی
ردهبندی زبانها بر پایهی ساختمان آنها، از چندی پیش میان زبانشناسان سترده و برافتاده گشت. زیرا دانشمندان دریافتهاند که با این ردهبندی نمیتوان ناسانی ساختمانی زبانها را بهآشکار و روشن نمایاند.
ویژگیهایی که برای هر یک از سه گونهی یادشده در بالا گفته شد کمابیش در هیچ زبانی بهرسایی و ناهمسان با زبانهای دیگر باشنده نیست، چنانکه در هر زبان میتوان نمونهها یی برای همهی آن ویژگیها یافت؛ با این ناسانی که در یک زبان برخی از آن زابها و ویژگیهای سهگانه روامندتر است و چیرگی دارد و در زبانی دیگر برخی دیگر. نکتههای در پیوند به ساختمان زبانها بسیار فراوانتر و پیچیدهتر از آن است که با چنین انگیزهی سادهای بتوان همهی آنها را گفت و ناسانیهای بنیادی زبانها را از این دیدگاه نشان داد.
از این که بگذریم، ردهبندی ساختمانی هیچگونه کاربرد و سودمندی دانشین ندارد و در پژوهش و بررسی زبانها پژوهندگان را یاری نمیکند. بدین مایه در زبانشناسی امروز دیگر بسیار اندک اینگونه ردهبندی را به کار میبرند.
[٣-٢]- ردهبندی برابرکردی یا تاریخی
یابش پیوند برخی از زبانها با یکدیگر، پیشزمینهی «زبانشناسی برابرکردی» و «زبانشناسی تاریخی» گشته است. از دیرباز دانشمندانی که با دانشِ واژه سروکار داشتهاند به همانندیهایی میان برخی از زبانها برخورده بودند. شاید یکی از مایههای نگرش به این نکته، برگردان و پراکنش نسک سپند ترساییان بود که فرارسانندگان ترسایی برای ر واج دین خود فراهم میکردند. برابرکرد و همسنجی آن نوشته در زبانهای گوناگون، برابر برخی واژگان را در برخی زبانهای ژرمنی و پارسی نشان داد و از آنجا این گمان برآمد که میان این زبانها گونهای خویشاوندی نزدیک باشنده است.
از پسِ همسنجی و برابرکرد زبانهای گوناگون با یکدیگر، میشود که میان دو یا چند زبان نمودهای گوناگونِ همانند و برابری آشکار شود. این نمودها و نکتهها چندین گونه است. گاهی دستگاههای همانندی در بخشهای بنیادی ساختمان زبانها دیده میشود پس گونهای از برابری در ساختمان زبان باشنده است. این همانندی میتواند برآیند آن باشد که دو یا چند زبان، بنیاد یگانهای داشته باشند که دارای دستگاه ساختمانی ویژه بوده است و دستگاههای همانندِ باشنده در زبانهای گوناگون دنبالهی آن باشد. از این راه، همانندیها، نشانهی پیوند خویشاوندی میان زبانهاست. هرآینه، همیشه خردمندانه باید درنگریست که هر گونه همانندی نشانهی خویشاوندی دو زبان نیست و نیز بهخرد باید دانست که هر گونه ناهمسانی نیز، نشانهی بیپیوندی دو زبان نیست. میان دستگاههای واژهشناختی و فرازشناختی زبانهای پارسی و انگلیسی یا پارسی و روسی همانندی بسیار اندک است ولی میدانیم که این زبانها از راه تاریخ با هم پیوستگی و خویشاوندی دارند.
گاهی همانندی در مادههای دو یا چند زبان است. ولی اینجا نیز مادههای هام (عام) مانند هنباز بودن در برخی واجها یا بسیاریِ کاربرد برخی از آواها برای استوانش بنیاد یگانهی هنباز میان زبانها چندان سودمند نیست و تنها میتواند سرآغاز و گمانی برای پژوهشهای بیشتر باشد. برای نمونه، اندریافت نایش را یاد میتوان کرد که در زبانهای گوناگون اروپایی، ایرانی، هندی، سامی، قبطی، سومری، مالایی، عربی و عبری بیشتر با یک آ واج گفته میشود (No، نه و ...) که همیشه دربردارندهی یک واج دماغی (م، ن) است بیآنکه میان همهی زبانهای یادشده پیوند خویشاوندی باشد.
تنها، برخی مایههاست که میتواند انگیزهای خوب برای خویشاوندی زبانها شود اگر چه همهی این نکتهها همارز نباشند.
گاهی برابرکرد و همانندی دو واژه در واگفت و چم میان دو زبان تنها یک پیشامد است. در این باره، گاه واژگان «بد» در پارسی و bad در انگلیسی را نمونه میآورند که از هر سو یکسانند ولی اگر چه زبانهای پارسی و انگلیسی پیوند خویشاوندی دارند میان این دو واژه هیچ پیوندی نیست و هر یک از بنیادی جداگانه و یکسره گوناگون آمدهاند.
برابرکرد مادههای زبان تنها آن زمان برآیند دانشین به دست میدهد و پیوند خویشاوندی آنها را میاستواند که بتوان برای ناهمسانیهایی که میان آنها هست گواهان بسیار یافت و از روی این گواهان، آیینها یا دستورهای پایایی برای چگونگی برابرکرد یا همسنجی واجها در واژگان دو زبان یافت و برنهاد. گاهی از همسنجی واژگانی که در دو زبان به یک چم اند آشکارا نمیتوان دستوری برگرفت چرا که هیچگونه همانندی میان آنها نمیتوان یافت. ولی از روی همالان و گواهان دیگر پیوند آن دو واژه با یکدیگر آشکار میشود. نمونهی این چم دو واژهی erku در ارمنی و «دو» در پارسی است که گویا هیچ همانندی ندارند. ولی پس از آنکه چند واژهی دیگر ارمنی را که با واجهای erk آغاز میشود با واژگان همچم آنها در زبانهای یونانی و لاتینی و س نسکریت و پارسی باستان و اوستایی همسنجیدیم به این دستور میرسیم که erk ارمنی برابر است با واجهای dw در زبانهای دیگر هندواروپایی، پس میان واژگان erko در ارمنی و «دو» در پارسی پیوند پایایی هست که میتواند نشانه و مایهی بنیاد یگانهی این دو زبان باشد.
با این روش که در اینجا تنها چند نکتهی پایهای آن را چکیدهوار برشمردیم، دانشمندان توانستند که بسیاری از زبانهای مردم جهان را در گروهها یی جای دهند و ردهبندی کنند. در برابر ردهبندی «ساختمانی» که ارزش و استواریِ دانشین نیافت و ورافتاد این روش را میتوان «ردهبندی خویشاوندی» نامید. بر پایهی این روش، از آنجا که هر گروه از زبانها از بنیاد یگانهای برمیآیند یا چهرههای گوناگون دگرگونی یک زبان مادر هستند آنها را به خانوادهها یی بخشمیکنند.
از زبان پایه، یا زبان مادر، هیچ یافتهای در دست نیست، چرا که آن زبان در روزگاری بر زبان بوده که هنوز دبیرهای در دست نبوده است پس نمونههای آن زبان آگاشته نشده است تا بتوان از روی یافتههای نوشتاری دربارهی ساختمان آن، نکتهها و دستورهایی درآورد و دریافت.
پس به ناچار، برای جُویش و کاربری دانشین، دانشمندان ناگزیرند که دستور واگویش و واژهشناسی و فرازشناسی آن زبانهای از میان رفته را با همسنجی زبانهای جداییده از آنها بیابند و درآورند. پس نگارهی چهره و ویژگیهای اندامی مادر را از روی چهره و اندام نوادگان و نبیرگان با گمان و انگاشت بکشند و بازسازند.
خانوادههای بنیادی و برجستهی زبانهای آدمی که تاکنون با روش برابرکردی یافته شدهاند و پذیرفتهی دانشمندان زبانشناسی هستند، در نگارهی زیر نمایانده شدهاند. در بخشهای آینده، برخی از بزرگترین این خانوادهها، بررسی میشوند.
[٣-٢-۱]- خانوادهی هندواروپایی[۱۱]
پایه یا مادر این خانواده، زبانی گمانیک است که نام هندواروپایی یا هندوژرمانی بر آن نهادهاند. بازماندگان، یا نوادگان این خانواده در سراسر جهان پیشرفته پراکندهاند. این خانواده در نگارهی بالا، به رنگ سبز کمرنگ نمایانده شده است و زبانهای کشورهای بزرگ و برجستهی آسیا و اروپا و امریکا بیشتر از این خانواده شمرده میشوند. پارسی، انگلیسی، فرانسهای یا فرنگی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی، روسی، سوئدی، نروژی، دا نمارکی، هلندی، لیتوانی، لتونی و بسیاری از زبانهای دیگر از هموندان این خانوادهاند. نگارهی زیر، همهی هموندان برجستهی جهان نوین و باستانی این خانواده که تاکنون شناخته شدهاند را درختوار مینمایاند. در بررسی این درخت، گفتنی است که پایینتر و به ریشه نزدیکتر بودن شاخه، نشان از کهنتر بودن و نیز همگونی بیشتر با ریشه دارد.
نگارهی زیر، درخت بالا را با ریزگان بیشتر و روشنتری مینمایاند. برای بررسی این نگاره نیز گفتنی است که به درازای سمیرهها و روش بخشبندیها خوب نگریسته شود، سالخوردگی زبانها و درازی زندگی آنها با همان بخشبندیها، نمایانده شده است.
[٣-٢-٢]- خانوادهی سامی و حامی یا فریکاسیاییک[۱٢]
این خانواده، دربرگیرندهی زبانهایی است که اکنون در سراسر جزیرهدیس عربستان و بخشی از کشور اراک[۱٣] و کشورهای سوریه و لبنان و فلسطین و اردن و آفریکای اپاختری از مسر تا مراکش، و اتیوپی و اریتره و سومالی ر واج دارد. شاخهی سامی این خانواده در دوران باستان دربرگیرندهی زبان اکدی (بابلی و آشوری) و کنعانی و فنیقی و عبری و آرامی یا سریانی و عبری کهن در جزیرهدیس عربستان بوده است.
شاخهی حامی که در دوران باستان سراسر آفریکای اپاختری را فرامیگرفته دربرگیرندهی مسری باستان و زبانهای لیبی و بربری بوده که اکنون هم هستند. زبانهای کوشی ر واجدار در بخشی از کشور اتیوپی و سرزمینهای کناری آن نیز از این شاخه هستند. در نگارهی خانوادهی زبانها در بالا، گسترهی این خانواده به رنگ زرد نشان داده شده است.
[٣-٢-٣]- خانوادهی اورالی یا فین یا اوگریایی
این خانواده دربردارندهی زبانهای فنلاندی، استونی، مجاری، و لاپونی و برخی زبانهای روامند در سیبری و نیز سامویدی است. در نگارهی خانوادهی زبانها در بالا، این خانواده به رنگ سبز تیره نشان داده شده است.
[٣-٢-۴]- خانوادهی آلتایی
دربرگیرندهی زبانهای ترکی، تاتاری، ترکمانی، قرقیزی، مغولی تیرههای قلموق و پوریات و تنگوسی مردم منچوری است. این خانواده در نگارهی خانوادههای زبانها به رنگ یشمی نمایانده شده است.
[٣-٢-۵]- زبانهای جداسر
برخی زبانها را نمیتوان در خانوادهای جای داد و همواره باید از آنها به تنهایی و جداگانه یاد کرد. این زبانها چه باستانی باشند و چه امروزی، دارای ویژگیها یی هستند که نمیتوان از پس آنها خانوادهای برآورد. شمارهی فراوانی از زبانهای روامند در هندوستان و نیمروز خاوری و خاور آسیا و زبانهای بومیان فریکای مرکزی و نیمروزی و بومیان امریکا از این دست زبانها شمرده میشوند. دو زبان سومری و ایلامی نیز از این دستهاند که هر دو در بخشهای نیمروز باختری پشتهی ایران در روزگاری بسیار کهن روامند بوده است.[۱۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تک آ واجی: تکهجایی، Monosyllabic
[۲]- پیوندی: Agglutinant
[۳]- گشتاری: صرفی، Flexional
[۴]- نامِ چم: اسمِ معنی
[۵]- وات: حرف (در دستور زبان) مانند: از، به، با، در، ...
[۶]- ساخت: صیغه (در دستور زبان)
[٧]- آگاهندگی: اخباری (در دستور زبان)
[۸]- بایستگی: التزامی (در دستور زبان)
[۹]- سامهای: شرطی (در دستور زبان)
[۱٠]- جایِ نام: ضمیر (در دستور زبان)
[۱۱]- هندوارپایی: Indo-European
[۱۲]- فریکاسیاییک: Afro-Asiatic
[۱۳]- اراک: عراق
[۱۴]-
[↑] بنمایگان
□ نوشتارها - زبان و ادب، وبگاه پارسیمان، برگرفته از:ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی دانشنامهی ویکیپدیا
[برگشت به بالا]