ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی
(فصل ششم)
زبانهای ایرانی باستان
فهرست مندرجات٦- زبانهای ایرانی باستان
٦-۱- زبان مادی
٦-٢- زبان سکایی
٦-٣- زبان پارسی باستان
٦-۴- یادگارهای بازمانده از پارسی باستان٦-۱-۴- زَرنوشتهی اَریارَمنَ، AmH
٦-۵- دبیرهی پارسیِ باستان
٦-۴-٢- زرنوشتهی آرشام، AsH
٦-۴-٣- یکمین سنگنوشتهی کوروش بزرگ در پاسارگاد، CMa
٦-۴-۴- دومین سنگنوشتهی کوروش بزرگ در پاسارگاد، CMb
٦-٦- زبان اوستایی- يادداشتها
- پینوشتها
- بنمایگان
برای پیگیری ریشه و ساختار یک زبان، بایسته است که زبانهای باستانی در پیوند با آن زبان بهدرستی شناخته شوند. در این نوشتار بهبررسی زبانهای ایرانی باستان پرداخته میشود. چهگونگی واگویش واجهای زبان بررسی میشود. نویسهها و الفبای هر کدام شناسانده میشود و از این راه تا اندازهای چهگونگی فرگشت زبان پارسی به ساختار نوین آن اندکی آشکار میشود.
[٦]- زبانهای ایرانی باستان
نوشتههایی که از دیرگاهان از زبانهای ایرانی در دست است از دیدگاه «زبانشناسی تاریخی» بسیار گرانبهاست، زیرا که چهگونگی دگرگونی و فرگشت یکی از شاخههای برجستهی زبانهای هندواروپایی را از همسنجی و برابرکرد آنها در گامههای گوناگون به خوبی میتوان دریافت.
از روی بررسی این آفرینهها و نوشتههاست که در کارنامهی دگرگونی زبانهای ایرانی، سه زمانهی بنیادین و برجسته درنگریستهاند:
- ۱- دورهی باستان
٢- دورهی میانه
٣- دورهی نو
باید در نگرید که این بخشبندی بیشتر بر پایهی ساختمان زبان و اندازهی دگرگونی آن است تا زمانهی رخداد آن دگرگونی. به هر روی، از آنجا که دگرگونی زبان ناچار در گذرِ زمان میانجامد، میتوان دامنهی کمابیشی هر زمانه را چنین دانست:
- ۱- زمانهی باستان از کهنترین زمانی که از آن یادگارها و نوشتههایی به زبانهای ایرانی مانده است، میآغازد و با فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی میپایاند.
٢- زمانهی زبانهای ایرانی میانه را از آغاز پادشاهی اشکانیان تا اسلام باید شمرد، ولی برخی از زبانهای در پیوند به این زمانه تا سدهی سوم فراروی نیز ر واج داشتهاند.
٣- زبانزد ایرانی نو به زبانها و گویشهایی گفته میشود که از آغاز دورهی اسلامی تاکنون در سرزمین پهناور ایران ر واج داشته و در گفتار یا نوشتن میان تبارهای گوناگون ایرانی روامند بوده است و از آن دست، برجستهترینشان، زبان پارسی دری است، که زبان رسمی و دیوانی و ادب و دانش، و ابزار پیوند مینوی و ویری همهی ایرانیان در گذرِ این زمان دراز بوده و هست.
این دستهبندی که از بررسی چهگونگی دگرگونی زبانهای ایرانی به دست آمده در کارنامهی دگرگونی زبانهای دیگر هند و اروپایی و نیز برخی از خانوادههای دیگر زبانهای جهان نیز به کار رفته است.
از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شده است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی تنها چند واژه و سخن (عبارت) در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان نوشتههای بسیار در دست است. بررسی یادگارهای این زبانها، میتواند در روش دریافت و بررسی آنها بسیار سودمند باشد. از این رو، در زیر به بررسی و شناساندن یادگارهای این زبانها میپردازیم.
[٦-۱]- زبان مادی
شاهنشاهی ماد نخستین فرمانروایی ایرانی است که از راه سالنامههای فرمانرواییهای میانرودان و نوشتههای هردوت کارنامهنویس یونانی، از آن آگاهی داریم. ولی هیچ نوشتهای از زبان مادی بر جا نمانده است و درست نمیدانیم که آیا این مردم زبان خود را مینوشتهاند یا نه؟ از زبان مادی هیچ نوشتهی جداسری به دست نیامده است. اکنون آنچه از زبانهای مادی میدانیم تنها چند واژه است که از راههای گوناگون به ما رسیده است و بیشتر آنها نامهای ویژه است که در نوشتههای یونانی یا پارسی آگاشته شدهاست.
به نگرش برخی دانشمندان، تیرههای ماد و پارس همزبان بودهاند و هر دو به یک گویش سخن میگفتهاند. زبان مادی که زبان اپاختر ایران بوده است با زبان پارسی باستان یا زبان نیمروز ایران، ناسانی چشمگیری نداشته است. تنها ناسانی که میان زبان مادی و پارسی بوده، از دیدگاه واگویش واژگان است. اگر زبان مادها که بخش بزرگی از باختر ایران تا نزدیک خراسان را در دست داشتهاند با زبان پارسی هخامنشی ناهمسانی بسیار میداشت، داریوش بزرگ و دیگر پادشاهان هخامنشی در سنگنوشتههای خود که آنها را به سه زبان پارسی باستان و اکدی و ایلامی نوشتهاند، زبان مادی را هم میافزودند تا بخش بزرگی از کشور ایران از دریافت آن نوشتهها ناآگاه و بهدور نمانند.
[٦-٢]- زبان سکایی
سکاها مردمانی ایرانی بودند که بخشی از ایشان در خاور دریای خزر و اپاختر نشیمنگاه پارتها و سغدیان بوده است و بخش دیگر در باختر دریای خزر و دشتهای اپاختر دریای سیان جایگاه داشتهاند. سکاهای باختری چندی بر فرمانروایی ماد چیره گشتند ولی باز مادها آنان را برانداختند.
در سنگنوشتههای داریوش از چهار تیرهی سکاها، یکی با نام «سکاهای تیزخُود (تیزکلاه)» و دیگری «سکاهای آن سوی دریا» نام برده شده که جایگاه هر کدام، یکی از استانهای شاهنشاهی هخامنشی بوده است. زبان سکایی باستان با زبان مادی و پارسی درست یکسان نبوده ولی ناسانی بسیار هم نداشته است. هردوت مینویسد که هووخشتر پادشاه ماد، با گروهی از جنگجویان سکایی که به او پناهنده شده بودند با نیکی رفتار کرد و کودکان ماد را به ایشان سپرد تا زبان خود را به آنان بیاموزند.
از سکایی باستان تاکنون جز نامهای ویژهی کسان و جایها که در نوشتههای آشوری و یونانی آمده است چیزی در دست نداریم. گمان میرود که زبان «آسی» در قفقاز بازماندهی سکایی باختری باشد و زبان ختنی در اپاختر خاوری کاشغر بازماندهی سکایی خاوری باشد. استرابون (گیتیشناس یونانی سدهی یکم زادروزی) از همانندی فراوان زبانهای سکایی و مادی و پارسی باستان گفته است.
[٦-٣]- زبان پارسی باستان
پارسی باستان نامی است که به زبان سنگنوشتههای شاهنشاهان هخامنشی گفته میشود. این زبان گویش استان پارس بوده و اندک نشانههایی از یک گویش اپاختری نیز در آن پدیدار است زبان پارسی باستان را تنها از روی همین نوشتههای شاهانه میشناسیم که بر تنهی کوهها یا تختههای زرین و سیمین، یا گلنوشتهها و آوندها و مهرها مانده است.
گویا، پیوندهای دیوانی در شاهنشاهی هخامنشی با زبان و دبیرهی آرامی میانجامیده است. از پایان سدهی پنجم پیش از زادروز چندین نامهی دیوانی به زبان آرامی بر روی چرم به دست آمده که به شهربانِ پارسی مصر به نام آرشام در پیوند است. در این نامهها و نوشتههای دیگر آرامی که در مصر یافته شده، واژگان بسیار گرفتهشده از پارسی یا برگردان واژهبهواژهی آنها دیده میشود. زبان و دبیرهی آرامی بر روی چرم یا پاپیروس با کلک و جوهر نوشته میشد.
گلنوشتههای خزانهی کاخ شاهی در تختِ جمشید که شمارهی آنها نزدیک سیهزار است به زبان ایلامی است و تاکنون بخش کوچکی از آنها را خوانده و برگردان کردهاند. شاید، انگیزهی به کاربری این زبانها جز این نباشد که شاهنشاهی هخامنشی بهتندی بر سراسر جهان شهریگرِ آن روزگار چیره شد و پشتیبانِ شهریگریها و فرهنگهای گوناگونی شد که هر یک کارهایِ کشوری را به زبان خود میانجاماندند. در چنان دستگاه پهناوری که شاهنشاهی پارسی بر پا کرد، بختِ آن نبود که آن همه دبیر و کارمند پرورده شوند تا همهی کارهای دیوانی و کشوری به زبان ِ پارسی بیانجامد. پس ناچار بهترین و کاریترین راه را برگزیدند و آن به کار گماشتن دبیران و کارمندان بومی بود که کارآموخته بودند و از پس کاری که بر دوش ایشان بود، برمیآمدند.
ولی زبان پارسی باستان تنها برای آگاشتن کارهای بزرگ و درخشان شاهنشاهان هخامنشی به کار رفته است و یادگار توانمندی و شکوه پارسیان است. پیش از ایرانیان نیز، این رسم که شاهان و فرمانروایان کشورها، چگونگی پیروزیها و کارهای بزرگ خود را به یادگار برای بازماندگان بر سنگها مینگاشتهاند. ولی در بسیاری از آنها، مانند سنگنوشتههای شاهان بابل و آشور، راستیها و رویدادهای باستانی را دیگرگون میکردهاند و در بارهی کارهای خود همیشه گزافهگویی و گاهگاهی یکسره دروغ میگفتهاند، و اکنون یکی از دشواریهای پژوهشگران این است که با همسنجی و برابرکرد دستکها و تزدهها به گزافهها و نادرستیهای این نوشتهها پیببرند و از میان آنها راستی را بازنمایانند. ولی پارسیان هرگز در این نوشتههای باستانی به راه بزرگنمایی نرفتهاند و هیچ نکتهای وارون راستی تاکنون در این یادگارها پیدا نشده است.
[٦-۴]- یادگارهای بازمانده از پارسی باستان
گستردهترین و برجستهترین یادگارِ پارسیِ باستان، از داریوش یکم است که بیشتر با دو نوشتهی بابلی و ایلامی همراه است. از پیشینیان داریوشِ یکم، تنها پنج نوشتهی کوتاه مانده است. سنگنوشتههای داریوش یکم در بیستونِ کرمانشاه، تختجمشید یا پارسه، نگارهی رستم در نزدیکی پارسه، شوش، سوئز میان دریای سرخ و دریای مدیترانه، کوه الوند و همدان جای دارند. سنگنوشتههای خشایارشا هخامنشی در تختجمشید یا پارسه، شوش، الوند، کنارهی دریاچهی وان در ترکیهی امروزی و همدان جای دارند. سنگنوشتههای دیگر شاهان هخامنشی در پارسه، شوش و همدان پراکندهاند.
افزون بر اینها، مهرها و سنگهای بسیاری از دورهی هخامنشی به سه یا چهار زبان مانده است که در سرزمینهای گوناگون از ایران تا مصر یافت شدهاند و یاریگر پژوهشگران در بازشناسی زبان پارسی بودهاند.
برای آشنایی خوانندگان با سازمان آوایی پارسیِ باستان، چند نوشتهی پارسی باستان در زیر یاد شدهاند. خوانندگان، میتوانند به بنمایگان این نوشتار سربزنند تا نوشتههای بیشتری به زبان پارسیِ باستان بیابند.
[٦-۱-۴]- زَرنوشتهی اَریارَمنَ، AmH
اریارمن نیای بزرگ داریوش یکم است. از او یک زرنوشته با اندکی کاستی، در همدان به دست آمده است. این زرنوشته دارندهی ده رَج به زبان پارسی باستان است. هیچ نشانهای بر اینکه در بخشهای تباهیده، نوشتهی اکدی یا ایلامی بوده است، به دست نیامده است. اندازهی آن ۸ در ۱۲ سَدُمِ گَز است. این زرنوشته در گنجینهی «برلین آلمان» نگهداری میشود و از دیدِ باستانشناسان کهنترین چیزی است که در هگمتانه یا همدان یافت شده است.
آوانگاری زرنوشتهی Ariyâramna به زبان پارسیِ باستان:
برگردان پارسی نوی زرنوشتهی Ariyâramna:
- ۱- اَریارمنه، شاهِ بزرگ، شاهِ شاهان،
٢- شاه در پارس،
٣- پسر ِ شاه چیشپیش، نوهی هخامنش.
۴- شاه اَریارمنه گوید:
۵- این سرزمینِ پارس که من دارم،
٦ و ٧- که دارندهی اسبانِ خوب و مردانِ خوب است، (آن را) اهورامزدا خدایِ بزرگ به من ارزانی داشت.
٨- به خواستِ اهورامزدا، من در این سرزمین شاه هستم.
۹- شاه اَریارمنه گوید:
۱٠ و ۱۱- باشد که اهورامزدا مرا یاری رساند.
اندازهی این زرنوشته، ۹ در ۱٣ سَدُمِ گَز است. کم و بیش بیکاستی است. به جز در گوشهی راستِ پایینی، کاستی دیگری ندارد و بر روی آن چهارده رَج به پارسی باستان و دبیرهی میخی نوشته شده است. این زرنوشته، در هگمتانه (همدان) پیدا شده است و هم اکنون در گردایهی خودویژهی مارسل ویدالِ آمریکایی نگهداری میشود.
آوانگاری زرنوشتهی آرشام به زبانِ پارسیِ باستان:
برگردانِ زرنوشتهی آرشام به زبان پارسیِ نو:
- ۱- ارشام، شاهِ بزرگ،
٢- شاهِ شاهان،
٣ و ۴- شاه (در) پارس، پسر ِ شاه اریارمنهی هخامنشی.
۵- شاه ارشام گوید:
٦- اهورامزدا خدای بزرگ،
٧- بزرگترین ِ خدایان، مرا شاه کرد.
٨ تا ۱۱- او سرزمین ِ پارس دارندهی مردم ِ خوب (و) دارندهی اسبانِ خوب را به من ارزانی داشت. به خواستِ اهورامزدا این سرزمین را دارم.
۱٢ تا ۱۴- مرا اهورامزدا بپایَد. و (نیز) خاندانِ مرا و این سرزمین را که من دارم، او بپایَد.
پنج بار یا بیشتر از یک نوشتهی سه زبانه، که دارای دو رَج به پارسی باستان و یک رَج به هرکدام از زبانهای ایلامی و اکدی است، روی ستونها و پایههای کاخ در دشتِ مرغاب (پاسارگاد) نوشته شده است.
آوانگاری سنگنوشتهی کوروش بزرگ به زبان پارسیِ باستان:
برگردان سنگنوشتهی کوروش بزرگ به زبانِ پارسی نو:
- ۱ و ٢- من کوروش شاه هخامنشی هستم.
چند تِکهی کوچک از یک سنگنوشتهی سه زبانه، دستِکم ٦ رَج به زبان پارسی باستان و چهار رَج به هر یک از زبانهای ایلامی و اکدی، در بالای نگارهی شاهنشاهی آستانهی کاخِ پاسارگاد جای دارد.
آوانگاری نوشتهی پارسیِ باستان دومین سنگنوشتهی کوروش بزرگ در پاسارگاد:
برگردان دومین سنگنوشتهی کوروش بزرگ در پاسارگاد به پارسیِ نو:
- ۱ و ٢- کورش شاه بزرگ، پسر کمبوجیه شاه هخامنشی.
٣- (او) گوید: هنگامی که ...
۴- ... ... ساخت ...
یادگارهای پارسیِ باستانی که تاکنون شناخته شدهاند، همگی به دبیرهی میخی است. از دورهی پس از هخامنشیان تنها یک سنگنوشته به دبیرهی آرامی در نگارهی رستم (نقش رستم) در نزدیکی پارسه هست که گمان میرود زبانِ آن پارسیِ باستان باشد.
دبیرهی میخی پارسی از دبیرهی میخی اکّدی برگرفته شده است. ولی پارسیان، نویسههای دبیرهی اکدی را بسیار ساده کردهاند و برای نوشتن زبان خود شایسته گردانیدهاند تا آنجا که این دبیره نشانهی یکی از ارزندهترین گامهای پیشرفت در نوشتن شمرده میشود. در دبیرهی اکّدی یک نویسه، هم نشانهی یک یا چند واژه است و هم واج نخستین یا آ واج یکم یکی از آن واژگان را آمیخته با نویسههای دیگر نشان میدهد.
ولی در دبیرهی میخی پارسیِ باستان هر نویسه نشانهی یک واکه، یا یک همخوان بههمراه یک واکه است. این دبیره دارندهی ٣٦ نویسه است. پنج نشانه نیز هست که هر یک برای یک واژهی جداگانه به کار میرود. یک نشانه برای پارهی گشتاری پایان واژه و دو نشانه برای جداکردن واژگان از یکدیگر، و نشانههای ویژه برای شمارهها نیز باشنده است. دبیرهی میخی در زیر آورده شده است.
[٦-٦]- زبان اوستایی
اوستایی به زبانی گفته میشود که اوستا، نسک سپند آیین زردشتی به آن نوشته شده است. نمیدانیم کسانی که به این زبان گفتوگو میکردهاند ، خود آن را چه مینامیدهاند و نیز درست دانسته نیست که در کدام بخش از سرزمین پهناور ایران این زبان به کار میرفته است.
در نوشتهی اوستا، نام سرزمین مادری اوستاییزبانان، «اَریَنَ وَ اِجَ» یاد شده است و گروهی از پژوهشگران این کشور را با استان خوارزم که نام آن نیز در اوستا آمده است یکی میدانند. مرزهای «اَریَنَ وَ اِجَ» در اوستا نمایان نیست ولی از روی برخی نکتهها که در نوشتههای یونانیان در بارهی خوارزم پیش از زمانهی هخامنشی یاد شده، میشاید که این کشور ایرانی خاوری در آن زمان دربردارندهی استانهای مرو و هرات نیز بوده است.
در سدههای هفتم و هشتم پیش از زادروز، یک خاندان شاهی که «کَی» خوانده میشده و گوهرهی آن از سیستان بوده بر این کشور فرمانروایی داشته است. واپسین کَی در اوستا «وَشتاسپ» است که زردشت او را به آیین خود خواند. شاید در زمان همین شاه، یا اندکی پس از او، کشورِ خوارزم زیر فرمان کورش درآمد.
باور و نگرشهای پژوهشگران در بارهی زمان زردشت بسیار گوناگون است و هر یک نشانهها و انگیزههایی برای استوانش نگرهی خود یاد میکنند. بر پایهی این نگرهها، زمان پیدایش زردشت از سدهی یازدهم تا سدهی ششم پیش از زادروز مسیح میدگرد (تغییر میکند). بازگفتههای زردشتی ساسانی، زمانِ زندگی زرتشت را در سالهای ۵۵٣ تا ٦۵٠ یا ۵۵۱ تا ٦٢٨ یا ۵۴۱ تا ٦۱٨ پیش از زادروز گفتهاند. ولی دربارهی رویدادهای زندگی او تنها بنمایهی درست و راست، دانستنیهایی است که از نوشتهی گاثاها (به پارسی امروز، گاهان به چمِ سرودها) میتوان یافت. این بخش از اوستا را به خود زردشت برمیبندند، زیرا که در شش جا از این سرودها نام زردشت به ساخت گوینده آمده است.
اوستای کنونی، که گاثاها، نیز در آن است، بازماندهی نوشتههای دینی به زبان اوستایی است که در دورهی ساسانیان گردآوری شده است. در سدهی سوم زادروزی، زبان استان «اَریَنَ وَ اِجَ» از رواج افتاده بود و تنها موبدان زردشتی آن را به نام زبان دینی به کار میبردند.
از بازگفتههای نسکهای پهلوی (دینکرد) چنان برمیآید که نسک اوستا در دورهی هخامنشیان روی چرم گاو نوشته بود و اسکندر آنها را سوزاند سپس در زمان یکی از شاهان اشکانی به نام بلاش از روی بازگفتههای زبانی گردآوری شد، و در زمان اردشیر ساسانی بار دیگر این نوشتهها با درستکردن و سخنپیرایی آگاشته شد.
نوشتهی اوستایی که اکنون در دست است به دبیرهی نیک و ویژهای است که تنها برای آگاشتن این نوشتههای دینی ساخته شده و زمان ساخت آن را نزدیک سدهی ششم زادروزی شمردهاند. پس از چیرگی تازیان بخشهای ارزندهای از اوستا نابود شد، و با این همه، نویسندهی نسک پهلوی «دینکرد» (سدهی نهم زادروزی) سه برابر نوشتهی کنونی را در دست داشته است.
اوستای روزگار ساسانیان به مایهی آنچه از نسک دینکرد برمیآید دارندهی ٢۱ پوشینه بوده است و نویسندهی دینکرد نام هر نسک و چکیدهای از درونهی آنها را یاد کرده که بسیاری از آنها اکنون نابود شده است. از برخی بخشهای دیگر اوستا که گوهرهی آنها در دست نیست برگردان و گزارشی به زبان پهلوی در دست است.
سرودهای گاثاها کهنترین آفرینههایی است که از ادب ایران در دست است ولی کهنگی زبان و دوری زمان، دریافت درست و رسای آن را برای پژوهشگران این روزگار دشوار میکند. زبان اوستایی با پارسی باستان بستگی نزدیک دارد. میتوان گفت که این دو زبان، گویشهایی با اندکی ناهمسانی از زبان ایرانی باستان بودهاند. چگونگی پیوستگی این زبانها چنین است:
دبیرهی اوستایی که به شایش بسیار، در پایان دورهی ساسانیان نوآوری شده، یکی از نیکترین و شایستهترین دبیرههای جهان برای آگاشتن آواهای یک زبان است. این دبیره که بر پایهی دبیرهی آرامی پهلوی ساخته شده و «دین دبیری» به چم « دبیرهی دینی» خوانده میشود، ۴٨ نویسه دارد؛ که از آن دست، ۱۴ نویسه برای واکهها و ٣۴ نشانه برای همخوانها و نیم واکههاست. در زیر الفبای دین دبیرهی اوستایی آورده شده است.
نویسههای ٣۵ و ٣٧ تنها در آغاز واژه میآیند. نویسهی ٣۴ گاهی جانشین نویسههای ٣٠، ٣۱ و ٣٣ میشود. نویسههای ۴٢، ۴٣ و ۴۴ در آغاز با نگرش به ریشهی واژگان از یکدیگر جدا بودهاند ولی سپسترها در روش نوشتن، این گونهگونی از میان رفته است. برای نوشتن واژگان پارسی امروزین، تنها به کارگیری نویسههایی که با شمارههای سرخرنگ نمایانده شدهاند، بسنده است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی (فصل ششم)، زبانهای ایرانی باستان، وبگاه پارسیمان
[↑] بنمایگان
□ نوشتارها - زبان و ادب، وبگاه پارسیمان، برگرفته از:فارسیِ باستان: دستور زبان، متون، واژهنامه، آفریدهی رولاند ج. کنت؛ برگردان و پژوهش از سعید عریان؛ ویراست دوم؛ تهران، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری (پژوهشگاه)، پژوهشکدهی زبان و گویش، ۱٣٨۴. تاریخ زبان فارسی، آفریدهی پرویز ناتل خانلری؛ ویرایش دوم؛ تهران: فرهنگ نشر نو، ۱٣٨٢.
[برگشت به بالا]