ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی
(فصل پنجم)
زبانهای انیرانی در سرزمین ایران باستان
فهرست مندرجات۵- زبانهای انیرانی در سرزمین ایران باستان
۱-۵- زبان سومری
۵-٢- زبان ایلامی
۵-٣- زبانهای سامی۵-٣-۱- زبان اَکَّدی
۵-٣-٢- زبان آرامی
۵-٣-٣- زبان سُریانی- يادداشتها
- پینوشتها
- بنمایگان
سرزمین ایران، در زمانهها ی گوناگون جایگاه مردمان و نژادهای بسیاری بوده است که هر کدام زبان و فرهنگ ویژهی خود را داشتهاند. در این نوشتار، زبانهایی شناسانده میشوند که از خانوادهی هندواروپایی و ایرانی نیستند ولی در زمانهی ویژهای در بخشی از این سرزمین پهناور کارکرد ویژهای داشتهاند.
[۵]- زبانهای انیرانی در سرزمین ایران باستان
پیش از آن که آریاییان به سرزمین پُرارج خود بیایند و نام خود را بر این کشور بنهند در بخش باختری و نیمروز باختری ایرانِ کنونی، مردمان دیگری میزیستند که هر یک از سدهها پیشتر، شهریگری و فرهنگی ویژه و د رخشان ساخته و زبان و ادبی داشتند که ایرانیان باستان، با زیرکی، از هر کدام به روشی بهرهمند شدند. زبانهای این مردمان چنیناند: سومری، ایلامی، سامی.
[۱-۵]- زبان سومری
زبان سومری کهنترین زبان نوشته شدهی آدمی است. مردمانی که سومری خوانده میشوند از کهنترین زمان در دهانهی رودهای دجله و فرات که همان سرزمین میان بابل باستان و کنداب پارس باشد، میزیستهاند. این مردمان از دیدِ نژادی به هیچ یک از مردمان همسایهی خود نمیمانستهاند. شهریگری و فرهنگ ایشان که کهنتر از همهی فرهنگهای آسیای باختری است شاید در همان زیستنگاه ایشان ساخته شده و پرورده است. ولی از روی برخی نشانهها این گمان هم میرود که نخست از خاور یا اپاختر خاوری به آن سرزمین آمده باشند. واژهی «سومری» که بر ایشان نامانده شده از واژهی «شومرو» میآید که شاید با نام سرزمینی که به زبان عبری «شنعار» خوانده میشد و برابر واژهی بومی «کنگیر» است یکی باشد. فرهنگگاهان و شهرهای سومری، نیپور، اور، کیش، لرسا، لگش بوده است.
دبیرهی میخی از نوآوردههای سومریان است و فرگشت این دبیره را در گذرِ سدهها از روی نشانههای بازماندهی ایشان میتوان دریافت. چهرهی پرداختهی این دبیره، با فرهنگی د رخشان به مردمان آشور و بابل ترابرده شده است.
گِلنوشتههای فراونی از زبان سومری به دست آمده است که دارندهی جُستارهای گوناگون و پرشماری است. پس از آنکه فرمانروایی بابل بر این سرزمین دست یافت و فرومانروایی سومری را برانداخت باز تا چندین سده زبان سومری به فرنام زبان دانشین و ادبی بماند و نهشی چون زبان لاتینی در اروپا داشت.
به جز دبیرهی میخی سومری، دستگاه شمارهگری شستتایی نیز نوآوردهی آنان است که تا دیرزمانی مردمان دیگر آن را برای رایانش به کار میبردند و هنوز هم در میان ما تا اندازهای ماندگار است. بخشکردنِ شبانهروز به ٢۴ تسو، بخشکردن تسو به ٦٠ دم[۱] و هر دم به ٦٠ دمک[٢] و نیز بخشکردن پیرامونِ پرهون به ٣٦٠ زینه یادگارهای همان دستگاه شمارگری است.
[۵-٢]- زبان ایلامی
در سرزمینی کوهستانی که از میانرودان تا پشتهی ایران و رشته کوههای زاگرس و لرستان و خوزستان کنونی گسترده است، مردمانی در باستان میزیستهاند که اکنون به آنان «ایلامی» میگویند. نامی که بر ایشان نهادهاند از واژهی «الامتو» آشوری برگرفته شده است که برابرِ واژهی بومی «هَتَمتو» است. این مردمان را به نامهای دیگر نیز میخواندهاند. از آن دست است «شوشی» که نام پایتخت ایشان بوده و در اَکَّدی «شوشو» و در عبری «شوشن» و در یونانی «سوسا» گفته میشده است. گاهی نیز این مردمان را از نام سرزمین ایشان که «انزان» یا «انشان» بوده است، انزانی و انشانی میخوانند.
این سرزمین در سنگنوشتههای هخامنشی «هوج» خوانده شده است که واژهی «خوزی» در نوشتههای کارنامهنویسان اسلامی و نامِ استان خوزستان و نام شهرهای «اهواز» و «هویزه» از آن برآمده است.
کهنترین یادگارهای زبان ایلامی از میانهی هزارهی سوم پیش از زادروز مسیح مانده است. که به دبیرهي نگارین است. پس از آن نوشتههای ایلامی به دبیرهی میخی است که از الفبای اکدی برآمده است و زمان نوشتن آنها، به میانهی سدههای ۱٦ تا ٨ پیش از زادروز بازمیگردد. پس از آن زبان ایلامی که همچنان به دبیرهی میخی نوشته میشد تا چندی یکی از زبانهای رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و سنگنوشتههای شاهنشاهان این خانواده بیشتر به سه زبان پارسی، ایلامی و اکدی میباشد. دانسته نیست که زبان ایلامی از چه گاهی یکسره ورافتاده است. زبان ایلامی، همچون زبان سومری با هیچ یک از زبانهای باستانی یا نوین خویشاوندی ندارد. تنها از دیدگاه گیتیشناسی آن را از «زبانهای آسیاییک» میشمارند.
[۵-٣]- زبانهای سامی
زبانهای سامی از کهنترینِ زمانها با زبانهای ایرانی همسایگی داشتهاند یا گویندگان آنها در بخشی از سرزمینی میزیستهاند که سپسترها نژاد و زبان ایرانی در آن گسترده شد. گاه نیز در گذرِ زمان مردمان گوینده بدین زبانها با ایرانیان پیوندهای سیاسی و چپیرهای و دینی یافتهاند. بر دنبالهی این پیوندها زبانهای ایرانی و زبانهای سامی با یکدیگر همکنشهایی داشتهاند. از میان زبانهای سامی که در باستان همکنش داشتهاند و همسایگان زبانهای ایرانی بودهاند، زبانهای اکّدی، آرامی و سُریانی از همه برجستهترند که در دنباله بررسی میشوند.
[۵-٣-۱]- زبان اَکَّدی
باستانیترینِ زبانهای سامی، زبان اَکَّدی است که یادگارهای آن به ٢٨٠٠ سال پیش از زادروز بازمیگردد. این زبان که گویش خاوری شاخهی سامی شمرده میشود و گاهی آنرا «آشور و بابلی» میخوانند زبان مردمانی از سامیان است که بر سرزمین سومریان چیره شدند. از ویژگیهای زبان اینان آن بوده که نام به سه چهره گشتار میشده که در هر سه چهره به m می پایانیده است. و در جاور پویندگی[٣] به um، در جاور پوییدگی[۴] به am و در جاور وابستگی[۵] یا رساگر[٦] پویه و نام به em می پایانیده است. از این دیدگاه تا اندازهای به زبان عربی میمانسته است.
از آن هنگام که اکدیان بابل را پایتخت خود کردند زبان «بابلی کهن» پدید آمد که از زبان «اکدی کهن» پیشرفتهتر بود ولی هنوز نامها گشتار میشدند. در هزارهي دوم پیش از زادروز، همسایگان اپاختری بابلیان، که همان آشوریان باشند، بر بابل چیره شدند. زبان اینان به بابلی کهن نزدیک بود و سنگنوشتههای شاهان به زبان بابلی مانده است. ولی در زبان اینان گشتار نام بسیار کمتر به کار میرفته است.
سرانجام یک فرمانروایی تازهی نیمروزی در بابل برپا شد که از سال ٦٢٦ تا ۵٣۹ پیش از زادروز پایدار ماند و در این سال بود که ایرانیان به سرکردگی کورش بزرگِ پارسی، بابل را بیجنگ گشود. زبان این فرمانروایی «بابلی نو» خوانده میشود که در آن گشتارِ نام از میان رفته، و وَند واپسین نام که m بود گاهی به چهرهي w نوشته شده است.
پس از فروپاشی بابل دیگر زبان اکدی چندان زمانی در گفتار نماند و تا سدهی چهارم پیش از زادروز، زبان نوشتن و دین بود. آنگاه، زبان آرامی جای زبان اکدی را در گفتار و کاربرد رسمی گرفت.
زبان اکدی را به دبیرهي میخی مینوشتند که این مردمان سامینژاد از سومریان فراگرفته بودند. دبیرهی میخی سومری، در آغاز نگارین بود و هر نشانهای نگارهی چیزی دیدنی یا اندریافتی فراخور و نزدیک به آن را بازمینمایاند. سپس افزون بر آن چیزِ ویژه، نشانهی آ واج نخستِ نام آن نیز شد. برای نمونه، نشانهی ستاره *، یا «اَنَ» به چم «آسمان» یا «دِنگِر» به چم «خدا» خوانده میشد؛ ولی گذشته از آن، همین نشانه برای آ واج «اَنَ» در واژهی دیگر هم به کار میرفت.
اکدیان ارزش نشانههای نگارین را نگاهداشتند ولی واژه را به زبان خود میخواندند ولی ارزش آ واجی آن را با همان واگویش سومریش نگاه داشتند. برای نمونه، اکدیان همان نشانهی ستاره را «شمو» به چم آسمان و «اِلو» به چم خدا میخواندند ولی اگر بخشی از واژهی دیگر میشد آن را «اَنَ» میخواندند.
برای خواندن یا نوشتن زبان اکدی دست کم باید سیسد نشانه را شناخت که هر یک از آنها چند ارزش گوناگون دارد. از این رو هنوز خواندن نوشتههای اکدی آسان نشده است و دانشمندان از پس خواندن آنها برنیامدهاند. دبیرهي میخی را ایرانیان از بابلیان گرفتند ولی در آن بهسازیهای ارزنده و بنیادی پدید آوردند که در کارنامه فرگشت دبیره ارزش فراوان دارد.
[۵-٣-٢]- زبان آرامی
در تورا و نوشتههای اکدی (از پایان سدهی چهارم پیش از زادروز و سپستر آن) نام آرامی به مردم بیابانگردی گفته میشود که از اپاختر عربستان تا مرزهای سوریه و فلسطین و بابل میکوچیدند. بخش بزرگی از ایشان کمکم در درون سرزمین شهریگر جاگیر شدند و با مردمانی که پیش از ایشان در آن سرزمینها بودند درآمیختند. با دلآسودگی نمیتوان گفت که عبرانیان پیش از جاگیر شدن در کنعان یکی از تبارهای آرامی نبودهاند.
شهرنشینان آرامی زبان، در فرمانرواییهای اکدی به کارهای دیوانی میپرداختند و در شاهنشاهی پارسیان نیز به کارمندی دستگاههای دیوانی پذیرفته شدند. هخامنشیان در کارهای کشوری استانها یی که از چنگ فرمانروایان آشور و بابل درآورده بودن زبان آرامی را به کار میبردند. بدین انگیزه برخی از دانشمندان برای زبان آرامی روامند در دستگاه هخامنشی زبانزد «آرامی شاهنشاهی» را پذیرفتهاند.
کمکم زبان آرامی جانشین همهی زبانهای سامی اپاختری، مانند اکدی و فینیقی و عبری شد و نیز در نوشتن و ادب از گسترش زبان یونانی در آسیا پیشگیری کرد. زمانهی تلایی گسترش آرامی در میانهی سالهای ٣٠٠ پیش از زادروز تا ٦۵٠ زادروزی است. از این زمان، زبان عربی (یکی دیگر از زبانهای سامی) جای زبان آرامی را گرفت و آن را از ر واج انداخت. اکنون در سراسر جهان تنها ٢٠٠ هزار تن به زبان آرامی گفتوگو میکنند.
از زمانی که نمیدانیم، زبان آرامی به دو شاخهی خاوری و باختری بخش شد. شاخهی آرامی خاوری است که با ایران و زبانهای ایرانی در پیوند است. از زمانهی شاهنشاهی پارسیان گلنوشتههای فراوانی به زبان آرامی در شهر بابل پیدا شده است (سدهی پنجم پیش از زادروز) این نوشتهها به دبیرهی آرامی کهن است که در آن نویسهها جدا از هم نوشته میشوند. این دبیره با دگرگونیها یی در گلنوشتههای یافته در آشور و میانرودان که گویا از سدهي سوم زادروزی است به کار رفته؛ همین دبیرهي دگرگون شدهی آرامی است که سپسترها زبانهای پهلوی و سغدی و سپس ایغوری را با آن نوشتهاند. در زمانهی باستان آرامی را به دبیرهی میخی هم مینوشتهاند.
[۵-٣-٣]- زبان سُریانی
سُریانی نام یکی از گویشهای زبان آرامی و عبرانی است که خاستگاهش اپاختر میانرودان است. این زبان پس از چیرگی اسکندر بر ایران و در درازای فرمانروایی سلوکیان با واژگان یونانی درآمیخت و چهرهای دیگر یافت. از آن پس، سریانی زبانی دانشیک گردید. نوشتههای گرانبهایی دربارهی روزگار ساسانی و اشکانی به این زبان نوشته شده است و هنوز هم این زبان گویشورانی دارد.
از کنارههای دریای روم تا کوهستانهای ایران، سُریانی یگانه زبان برجستهی ادبی پیروان مسیح بود. مسیحیان ایران در شاهنشاهی ساسانی این زبان را به کار میبردند و گذشته از نوشتههای دینی، بسیاری از نسکهای دانشیک و فرزانی را از زبان یونانی به سُریانی برگردانده بودند.
دبیرهی سریانی که از دبیرهی آرامی برآمده دارای روش ویژهای در نوشتن است که نویسههای هر واژه را به هم می پیونداند. این دبیره از راست به چپ نوشته میشود ولی برخی نوشتهها مینمایانند که در آغاز، دستِ کم در برخی جایها، سریانی را از بالا به پایی مینوشتهاند. دبیرهی سریانی برای نوشتن زبان عربی و زبان ترسایان مالابار در هندوستان نیز به کار رفته است.[٧]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- دَم: دقیقه
[۲]- دَمَک: ثانیه
[۳]- جاور پویندگی: حالت فاعلی
[۴]- جاور پوییدگی: حالت مفعولی
[۵]- جاور وابستگی: حالت اضافی
[۶]- رساگر: متمم
[٧]- ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی (فصل پنجم)، زبانهای انیرانی در سرزمین ایران باستان، وبگاه پارسیمان
[↑] بنمایگان
□ نوشتارها - زبان و ادب، وبگاه پارسیمان، برگرفته از:ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی دانشنامهی رایاتاری ویکیپدیا
[برگشت به بالا]