ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی
(فصل نهم)
دبیرههای ایرانی میانه
فهرست مندرجات۹- دبیرههای ایرانی میانه
۱-۹- دبیرهی پهلوی
۱-۱-۹- آکهای دبیرهی پهلوی
۹-٢- دبیرهی مانویان
۹-٣- دبیرهی سُغدی
۹-۴- دبیرهی برهمایی- يادداشتها
- پینوشتها
- بنمایگان
زبانهای ایرانی میانه به دبیره یا الفباهای گوناگونی نوشته میشدند که بررسی آنها در شناخت بهتر آن زبانها بسیار راهگشا خواهد بود. در این نوشتار دبیرههای گوناگون بررسی میشوند. از آن دست است دبیرهی پهلوی یا الفبای پهلوی که بسیاری از زبانهای ایرانی میانه بدان نوشته میشده است.
[۹]- دبیرههای ایرانی میانه
کارنامهنویسان اسلامی همچون حمزهی اسپهانی و ابن الندیم از هفتگونه دبیره سخن گفتهاند که گویا در دورهی ساسانی برای نوشتنهای گوناگون بهکار میرفته است:
- ü «هام دبیره»: که همهی مردم جز پادشاهان بهکار میبردند و همچنان که بر زبان میگذشت نوشته میشد و خجک نداشت و برخی از نوشتههای این دبیره به زبان سریانی کهن (زبان مردم بابل) نوشته شده ولی به پارسی خوانده میشد و شمارهی نویسههای آن سی و سه بود.
ü «راز دبیره»: پادشاهان رازهای در پیوند با مردمان دیگر را به این دبیره مینوشتند و شمارهی نویسههای آن چهل بود و هر واجی ریختی ویژه داشت و از واژههای نبطی در آن چیزی نبود.
ü «گشته دبیره»: این دبیرهی دیگرگون شده بود که بیستوهشت نویسه داشت که بدان پیماننامهها را مینوشتند و نگارههای مُهرهای شاهان پارس و در لبهی جامه، گستردنیها و مارِه و دینار و درهم به این دبیره بود.
ü «نیمگشته دبیره» یا «راس سهریه»: که همان نیمدگرگون شده باشد و بیستوهشت نویسه داشته و نسکهای پزشکی و فرزانی و کرویز را به آن مینوشتهاند و به راستی، «دانش دبیره» بوده است.
ü «دین دبیره»: اوستا و نوشتنهای دینی را با این الفبا مینوشتهاند.
ü «فرورده دبیره»: که دبیرهای برای نوشتن فرمانها و نامهها بوده است.
ü «وسف دبیره» یا «ویش دبیره»: که سیسدوشستوپنج نویسه است که بدان چیزهایی همچون شرشر آب، خشخش برگها، آواز پرندگان، چشمک و ... را مینوشتهاند.
ولی گفتههای کارنامهنویسان اسلامی گنگ است و نام دبیرهها نیز اریبانده شده است. همچون «راس سهریه» که میتواند «دانش دبیره» باشد ولی ابن الندیم آن را چنین نوشته است. پس بهتر است نوشتار را به دبیرههایی ویژه کنیم که نشانهها و یادگارهایی از آنها در دست است.
گذشته از دبیرههایی که پهلوی خوانده میشد برای نوشتن زبانهای ایرانی چند دبیرهی دیگر نیز بهکار میفت که گویا همهی آنها از بُنِ آرامی برگرفته شده بودند. در دنبالهی این نوشتار برجستهترین دبیرهها و الفباهای ایرانی میانه واکاویده شدهاند.
[۹-۱]- دبیرهی پهلوی
پس از دوره شاهنشاهی هخامنشی برای نوشتن زبانهای ایرانی میانه، دبیرههایی در ایران بهکار رفت که همه از بنِ « دبیرهی آرامی» برگرفته شده بود. دبیرهی آرامی در دورهی هخامنشی نیز ر واج داشته و برای نوشتنهای دیوانی و فرمانروایانه بهکار میرفته است. یک سنگنوشته در تخت جمشید که بهدبیرهی آرامی است ر واج این دبیره را در دورهی هخامنشی میاستواند[۱]. نوشتههای پاپیروس بهدست آمده، که در پیوند است با فرمانروایی شهربانان ایرانی هخامنشی در مسر، نیز گویای این نگر است.
آن دبیرهی میخی که در سنگنوشتههای شاهنشاهان هخامنشی بهکار رفت برای نوشتن نامهها و نوشتنهای دیوانی شایسته و آسان نبود. بدین انگیزه از همان دوره، دبیرهی آرامی که پیشینهی ر واج در سرزمین هخامنشی داشت بهکار گرفته شد.
در دورهی سلوکیان، بهسرشت، نوشتهها بهزبان و دبیرهی یونانی بود و پس از روی کار آمدن خاندان شاهنشاهی اشکانی تا چندی همین دبیره و زبان بهکار میرفت و روی مارهها، نام و برنام شاهان اشکانی بهدبیرهی یونانی نوشته میشد. ولی همین که شاهنشاهی این فرمانروایان ایرانی پا بر جا شد برای نوشتنهای رسمی دبیرهی ویژهای بهکار رفت که از دبیرهی آرامی ریشه گرفته بود. این دبیره که کهنترین نوشتهی بازیافتهی آن تزدهی اورامان از سدهی یکم پیش از زادروز است، وابسته بهمردمانی که فرمانروا بودند «پهلوی» خوانده شد و سپس این واژه بهزبان آن مردم نیز گفته شد و در دورهی شاهنشاهی ساسانی همین دبیره، با اندک دگرگونی، بهکار رفت؛ از این جاست که بهیادگارهای زبان بازمانده از این دوره نیز «پهلوی» گفته میشود.
دبیرهی پهلوی، از دورهی اشکانی تا سه سده پس از اسلام در سنگنوشتهها و مارهها و تزدههای بازرگانی و نسکها و نوشتارهای گوناگون که بهزبانهای پهلوانیک و پارسیک نوشته شده بهکار میرفته است. در زیر نویسههای این الفبا یا دبیره نشان داده شده است.
در این دبیره برای واکههای کوتاه نشانهی ویژه نیست. واکههای بلند با نویسههای «الف، واو، یا» نوشته میشوند. ولی گاهی همین نویسهها برای نشان دادن واکههای کوتاه نیز بهکار میروند. در زیر یک نمونه نوشتهی پهلوی از نسک «خسرو کبادان و ریدک» نشان داده شده است.
[۹-۱-۱]- آکهای دبیرهی پهلوی
در دبیرهی پهلوی چند آک بنیادی بوده است که خواندن و نوشتن با آن را بسیار دشوار میکرده است:
- ü درآمیختن نویسهها: یکی از آکهای بزرگ دبیرهی پهلوی که خواندن را بسیار دشوار میکند درآمیختن نویسهها با یکدیگر است که بیشتر چهرهای ناهمسان با هر دو نویسه پدید میآید.
ü کمبود نویسهها: دشواری بزرگ دیگر برای خواندن دبیرهی پهلوی آن است که یک نویسه نشانهی چند واج گوناگون است و تنها از روی همال و آشنایی با زبان میتوان دریافت که هر نویسه چهگونه باید خوانده شود.
ü هُزوارش: بزرگترینِ آکهای دبیرهی پهلوی که خواندن آن را بسیار دشوار میکرد، پدیدهای است که آن را «هزوارش» نام کردهاند و آن نوشتن برخی از واژگان است بهزبان آرامی ولی خواندن آنها بهزبان ایرانی (پهلوانیک یا پارسیک). برای نمونه هنگامی که میخواستهاند بنویسند «گوشت» مینوشتهاند «لحما» و میخواندهاند گوشت. و نیز مینوشتهاند «مِن» ولی میخواندهاند «از».
این رسم درست پیدا نیست که از کجا سرچشمه گرفته است. زبان و دبیرهی آرامی چنان که دیدیم در شاهنشاهی هخامنشی ر واج داشته و دبیران آرامی در آن دستگاه بهکار گماشته میشدند. از روی سنگنوشتهای در تخت جمشید که بهدبیرهی آرامی و زبان پارسی باستان است میتوان دریافت که دبیرهی آرامی نه تنها برای نوشتن زبانهای سامی وانکه برای نوشتن زبانهای ایرانی هم از همان روزگار بهکار میرفته است. برخی مارِهها از امیران پارس، پادشاهان «پرتهدار» پیش از ساسانیان نیز بهدست آمده که نام ایرانی را بهدبیرهی آرامی روی آنها آگاشته اند.
پس روش هُزوارشنویسی میتواند از آن جا آمده باشد که دبیران آرامی بهزبان خود و نوشتن بهآرامی آمخته بودند و هنگام نوشتن با زبان ایرانی، واژه را بههمان چهرهی زبان خود می آگاشته اند. ابن الندیم میگوید: «این زوارشنها نزدیک هزار واژه بود و آنها را برای جدا کردن همانندها از یکدیگر برگزیده بودند.» این سخن نمیتواند چندان فراگیر باشد چون همانندها چندان بسیار نبودهاند.
بههر روی، نوشتههای پهلوی همه دارای شمارهی فراوانی از واژگان «هُزوارش» است و در برخی نوشتهها شمارهی این گونه واژگان بر واژگان پهلوی نیز فزونی دارد. واژگان آرامی که بهجای پهلویها نوشته میشد همه گونه واژه از نام و پویه و وات را در بر میگرفته است. برای نمونه: افزونواژهی «از» را بهدبیرهی پهلوی «مِن» مینوشتند ولی «از» میخواندهاند. وات نایی «نی» در آن دبیره بهواژهی آرامی «لا» نوشته میشد ولی «نی» میخواندهاند. واژهی «نام» را بهچهرهی «شِم» (که با «اسم» عربی همریشه است) و واژهی «شب» را با واژهی آرامی «لیلا» می آگاشتند[٢] ولی «نام» و «شب» میخواندهاند.
[۹-٢]- دبیرهی مانویان
مانیِ آیینگذار، که در بابل از پدر و مادری ایرانی در سال ٢۱۵ زادروزی زاده بود، دین تازهای آورد که نزدیک ده سده از مردمپسندترین دینهای جهان بود. دین مانی در سدههای سوم چهارم زادروزی در آسیای باختری و اروپای نیمروزی و فریکای باختری پراکنده شد و کشورهای گُل و اسپانیا را نیز فرا گرفت و از سدهی هفتم زادروزی بود که در برابر آیین مسیح درشکست و روبهنابودی رفت.
از سوی دیگر دین مانی در درازای سدهی چهارم زادروزی در اپاختر خاوری ایران ر واج فراوان گرفت و در پایان سدهی ششم زادروزی تا چین خلید و در سراسر آسیای خاوری گسترد. همین که پادشاهان ترک اویغور این آیین را در سدهی دوم فرارفتی پذیرفتند دین مانیان در آن کشورِ نیرومند رسمی شد و تا پس از نابودی دستگاه اویغور این آیین تا سدهی ششم فرارفت در فرمانرواییهایی که جانشین آن بودند جایگاه خویش را نگاه داشت. پس از آن تا چندی هنوز در چین پیروان مانی فراوان بودند؛ تا آن که سرانجام یکباره این دین برافتاد. نزدیک سدهی هفتم فرارفت، نبرد میان مانیان از یکسو و آیینهای مسیح و اسلام و بودایی از سوی دیگر بهشکست دین مانی انجامید.
مانی و پیروانش در نوشتههای خود دبیرهای روشن و خوانا و زیبا بهکار میبردند که «دبیرهی مانوی» خوانده میشود. نمونههایی از این دبیره روی برخی از آوندها بهدست آمده است. ولی نمونهی ارزندهی آن نوشتههایی است که در ترکستان چین یافتهاند و همهی آنها با کلکی زیبا روی کاغذهای والا با جوهرهای رنگارنگ نوشته شده و برخی با نگارههای شگفتانگیز آراسته است. زبان این نوشتهها گوناگون است و از آن دست چند گویش ایرانی و یک زبان ترکی باستان است.
گوهرهی «دبیرهی مانویان» درست پیدا نیست. دشمنان این آیین آن دبیره را یک راز میدانستند که خودِ مانی نوآورده بود. همانا، این نگرش درست نیست. گمان میرود که دبیرهی مانوی از یک روش نوشتن دبیرهی آرامی برگرفته شده باشد. ولی باید درنگریست که مانی هنرمند بزرگی بوده و بیگمان خود در ساختن و پرداختن دبیره دست داشته است.
[۹-٣]- دبیرهی سُغدی
این دبیره نیز از یک روش نوشتن دبیرهی آرامی برگرفته شده است و نیز میتوان گفت که بنیاد این دبیره همان دبیرهی پهلوی کهن باشد. در دبیرهی سغدی نیز مانند پهلوی برای واکههای کوتاه نشانهی ویژهای نیست. تنها سه نویسه برای واکههای بلند هست.
[۹-۴]- دبیرهی برهمایی
برخی بازماندههای زبانهای ایرانی میانه بهدبیرهی برهمایی است. این دبیره که بن بسیاری از دبیرههای آسیای خاوری است و دبیرههای هندی نیز از آن برآمده، درست دانسته نیست که از کجا سرچشمه گرفته است. برخی آن را از نوآوریهای خود هندیان آریایینژاد میدانند و برخی دیگر بنیاد آن را بههندیان دراویدی، که بومیان کهنتر هندوستاناند، برمیبندند[٣]. گروهی هم از روی همانندی نویسهها گمان کردهاند که بنیاد آن همان دبیرهی آرامی بوده و بازرگانان سامینژاد آن را بهمردم هندوستان آموختهاند. از میان زبانهای ایرانی، یادگارهای زبان ختنی بهدبیرهی برهمایی است.[۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- میاستواند: اثبات میکند
[۲]- میآگاشتند: ثبت میکردند
[۳]- برمیبندند: نسبت میدهند
[۴]- ریشهشناسی و ساختار زبان پارسی (فصل نهم)، دبیرههای ایرانی میانه، وبگاه پارسیمان
[↑] بنمایگان
□ نوشتارها - زبان و ادب، وبگاه پارسیمان؛ برگرفته از:
۱- خانلری، پرویز نایل، تاریخِ زبان فارسی، ویرایش دوم، تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۲.
۲- رایاکلکهای اردشیر (Ardashir)، هام دبیره (Hâm Dabire) از وبگاه فروهر
[برگشت به بالا]