جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

آبراهام لینکلن

از: دانشنامه‌ی آریانا

آبراهام لینکلن


فهرست مندرجات
زندگی‌نامهرئیس‌جمهوران آمریکا

آبراهام لینکلن (به انگلیسی: Abraham Lincoln)، (زاده‌ی ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ - درگذشته‌ی ۱۵ آوریل ۱۸۶۵ میلادی) شانزدهمین رئیس‌جمهور آمریکا و اولین رئیس‌جمهور منتخب از حزب جمهوری‌خواه بود که به‌تاریخ برده‌داری در آمریکا خاتمه داد.


زندگی‌نامه
آبراهام لینکلن

آبراهام لینکلن در ۱٢ فوریه ۱٨٠۹ میلادی، در خانواده‌ای فقير و در کلبه‌ای چوبی در مزرعه «سینکینگ اسپرینگ» در کنتاکی زاده شد. پدرش «توماس لینکلن» و مادرش «ننسی هانکز» نام داشت و هر دو بی‌سواد بودند. آبراهام یک خواهر بزرگ‌تر به‌نام سارا لینکلن داشت که در سال ۱٨٠۵ به‌دنیا آمده بود و یک برادر کوچک به‌نام توماس که در اوان کودکی جان سپرد.

والدین آبراهام عضو کلیسای پروتستان بودند که به‌دلیل رد حمایت از برده‌داری، از کلیسای بزرگ جدا شده بود. وی از دوران کودکی برخورد زيادی با احساسات ضد برده‌داری داشت. با این وجود، هرگز به کلیسای پدر و مادرش و یا کلیساهای دیگر نپیوست.

در سال ۱٨۱٦، زمانی که لینکلن ٧ ساله بود، پدرش خانواده‌ی خود را از کنتاکی در حالی‌که تنها تبری برای گذران به‌همراه داشت، کوچانید و به‌سوی ایندیانا پیش ‌رفت. در این ناحیه، در کلبه‌ای چوبی و بدون در و پنجره زندگی می‌كردند كه کف آن پر از علف‌های وحشی بود. رختخواب‌هايی که تشک‌های آن را با برگ خشک پر کرده بودند، یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس، همه اثاث و دارایی آن‌ها را تشکیل می‌داد. او بعدها پی برد که این جابه‌جایی بعضاً به‌دلیل برده‌داری و نیز به‌علت مشکلات اقتصادی موجود در کنتاکی صورت گرفته است.

در سال ۱٨۱٨، مادرش در سن ٣۴ سالگی و بر اثر بیماری جان باخت. اندک زمانی بعد، پدرش با سارا بوش جانستون ازدواج کرد. نامادری، زنی مهربان بود که با سه فرزند خود به کلبه‌ی پدر آبراهام آمد و او را مانند بچه‌های خودش بزرگ کرد و در مقایسه آبراهام با پسر واقعی خودش چنین گفت: «هر دو بچه‌های خوبی بودند. اما اکنون که دیگر هیچ‌کدام نیستند، باید بگویم که آبراهام بهترین پسری بود که در تمام عمرم دیدم»[لینکلن، نوشته دیوید هربرت دونالد، ۱۹۹۵].

سارا، آبراهام را تشویق به‌مطالعه و ورود به عالم کتاب کرد و اصول تکامل اخلاقی و کنجکاوی علمی را در وی زنده نمود. افزون بر این، روحیه‌ی پرهیزگاری و فداکاری را در وی بر می‌انگیخت. سال‌ها بعد هنگامی‌كه آبراهام به‌رهبری سی میلیون نفر رسید، گفت: «شخصیت کنونی من و آنچه ممکن است در آتیه بر افتخارات آن افزوده گردد همه مرهون مادر فرشته‌رفتارم است. خدا او را بیامرزد.»

آبراهام فقط سه ماه به‌مدرسه رفت اما به‌واسطه هوش سرشار توانست عباراتی از کتاب مقدس را از بر بخواند.

تحصیلات رسمی او احتمالاً فقط ۱٨ ماه آموزش، آن‌هم به‌وسیله‌ی معلمان غیررسمی بوده است. در واقع، او خودآموخته بود، هر کتابی كه می‌توانست، قرض می‌گرفت و می‌خواند. بر انجیل، آثار ویلیام شکسپیر، تاریخ انگلستان و تاریخ آمریکا کاملاً مسلط بود و خود شیوه‌ای بسیار ساده برای سخن گفتن برگزید که حضار را - که به سخنان پُرطمطراق عادت کرده بودند - متحیر می‌ساخت. روزی کتابی کهنه و موش‌خورده‌ی از شرح زندگی واشنگتن به‌دست آورد، آن‌را با دقت فراوان خواند و به‌قدری شیفته‌ی آن شد که شاید اساس فکری و شخصیت ترقی‌جوی آبراهام متاثر از آن باشد.

در ۱۸ سالگی، در دکانی کوچک مشغول به‌كار شد. در ۱۵ مایلی خانه‌اش، دادگاه‌هایی در فصول معینی از سال تشکیل می‌گردید. لینکلن گه‌گاه صبح زود خود را به ‌آن‌جا می‌رسانید و پس از آن‌که تمام روز خود را به شنیدن سخنان قاضیان و دادستان و متهمان می‌گذراند، شامگاهان به خانه باز می‌گشت. او کتاب «قانون اساسی تجدیدنظر شده‌ی ایالت ایندیانا» را نیز برای مطالعه به عاریه گرفت. مدتی نیز به كمك برادر ناتنی خود، کشتی بی‌بادبان مسطح می‌ساخت و چون با دقت فراوان این کار را به انجام می‌رسانید، صاحب کار، تصدی یک کارخانه و هم‌چنین دکان بزرگی در نیوسالم را به او واگذار نمود. لینکلن با مشتریان رفتار خوبی داشت. یک‌بار از یک مشتری اشتباهاً حدود ٦ سنت اضافه گرفته بود، شب هنگام دو سه مایل راه رفت تا مبلغ مزبور را به مشتری پس بدهد.

لینکون در سال ۱۸۳۲، در سن ۲۳ سالگی، حرفه‌ی سیاسی خود را با شرکت در مبارزه‌ی انتخاباتی مجمع عمومی ایلینویزز، به‌عنوان یکی از اعضای حزب ویگ (آمریکا)، آغاز نمود. بخش عمده‌ی خط‌مشی حزب او ارتقای کشتیرانی در رودخانه‌ی سنگامون بود با این امید که این کار سبب جذب کشتی‌های بخار به این رودخانه شود و از این رهگذر مناطق فقیر در امتداد و در حوالی رودخانه به رونق و نان و نوایی برسند. او به‌عنوان کاپیتان در شرکتی در میلیشیای ایلینویز، که در جنگ بلک هاک (جنگ شاهین سیاه) از نیوسالم جدا شده بود - هرچند که او هرکز جنگ و درگیری مشاهده نکرده بود- مشغول به‌کار شد. پس از این‌که هم‌قطارانش به او رأی دادند او را برگزیدند، آبراهام چنین نوشت: «هیچ موفقیتی در زندگی‌اش تا این اندازه موجب رضایت خاطر او نشده است.»

برای مدتی در نیوسالم ایالت ایلینویز مغازه‌ی کوچکی دایر کرد. هم‌چنین جواز مشروب‌فروشی گرفت و به‌فروش ویسکی پرداخت.[] پس از این‌که آبراهام دومین جلد از مجموعه‌ی ۴ جلدی سرویلیام بلک ستن، با عنوان «تفاسیری از قوانین انگلستان» را به دست آورد، قانون را آموخت و در سال ۱۸۳۷ به شغل وکالت پذیرفته شد. وی در همان سال به اسپیرینگفیلد در ایالت ایلینویز رفت و نزد استفان لکان کار وکالت را آغاز کرد. خیلی زود آبراهام یکی از موفق‌ترین و مورد احترام‌ترین وکلای ایلینویز شد و به‌سرعت پیشرفت کرد. لینکون چهار دوره‌ی متوالی که از سال ۱۸۳۴ آغاز شد به‌عنوان نماینده‌ی حزب ویگ از شهرستان سنکامون ایالت ایلینویز در مجلس نمایندگان ایلینویز انجام وظیفه کرد و به‌رهبری حزب ویگ در کنگره آمریکا برگزیده شد. در سال ۱۸۳۷ اولین اعتراض خود را نسبت به برده‌داری در Illinois House اعلام کرد و تأکید کرد که این موسسه «برپایه‌بی عدالتی و سیاست‌های نادرست پایه‌ریزی شده است».[]

در سال ۱۸۳۷ بود که لینکون صمیمی‌ترین دوست خود جوشوا فرای اسپید را ملاقات کرد و از تخت خود به‌مدت ۴ سال با وی به‌صورت اشتراکی استفاده کرد که در آن‌زمان مسئله‌ای کاملاً طبیعی بود (دونالد). «... اگرچه گفتنش کمی سخت است اما وی بهترین و صمیمی‌ترین دوست لینکون در تمام طول زندگی‌اش بود.» (نیکولای و هی) هنگامی که اسپید در فوریه ۱۸۴۲ ازدواج کرد لینکون از اسپرینگ فیلد این‌گونه نوشت: «در مورد هر دوی‌تان احساس حسادت می‌کنم؛ آن‌قدر به‌هم نزدیک شده‌اید که مرا فراموش کرده‌اید.» (مجموعه آثار لینکون، با ویراستاری باسلر) در سال ۱۸۴۲ لینکون نامه‌های بی‌نام و نشانی را در «مجله سانگامو» منتشر کرد و جیمز شیلدز حسابرس ارشد ایالتی حزب دموکرات را به‌سخره گرفت. وقتی شیلدز فهمید که نامه‌ها کار لینکون بوده او را به دوئل دعوت کرد. لینکون سلاح خود را یک «شمشیر شوالیه‌ی با ابعاد بزرگ» انتخاب کرد. لینکون بلند قد بود و بازوانی قوی داشت که مزیتی مهم محسوب می‌شد اما در آخرین لحظه دوئل لغو شد.[]

در سال ۱۸۴۱ لینکون به کمک ویلیام هرندون که از طرفداران حزب ویگ بود مطالعه حقوق را آغاز کرد. در سال ۱۸۵۶ هر دو به حزب نوپای جمهوری‌خواه پیوستند. پس از مرگ لینکون هرندون با مراجعه به افرادی که در ایلینویز با وی آشنا بودند کتاب «لینکون هرندون» را منتشر کرد.

در سال ۱۸۴۶، به‌عنوان نماینده‌ی در مجلس نمایندگان ایالت متحده انتخاب شد. و چون در مجلس تازه وارد بود، شخصیتی برجسته و تأثیرگذار به‌حساب نمی‌آمد. او در مخالفت با جنگ مکزیک و آمریکا داد سخن داد و علت این جنگ را میل رئیس‌جمهور جیمزناکس بالک به کسب افتخار نظامی رنگین‌کمانی دلکش که در باران خون نقش می‌بندد - دانست. علاوه بر این سخن‌دانی، آبراهام مستقیماً ادعاهای بالک را در خصوص مزر تگزارس مورد انتقاد قرار داد.[] لینکون یکی از ۸۲ عضو حزب ویگ بود که در سال ۱۸۴۸، ۱۸ دموکرات را در خصوص رأی موافق برای اصلاح قطعنامه‌ای شکست دادند. این اصلاحیه می‌بایست در قالب قطعنامه‌ای معمولی به کمیته ارسال می‌شد که در آن از کمیته خواسته شده بود تا این عبارت را اضافه نماید «جنگی غیر ضروری و برخلاف قانون اساسی توسط رئیس‌جمهور آمریکا آغاز گردید.» این اصلاحیه تصویب شد، اما لایحه‌ی آن هرگز از جانب کمیته به مجلس بازنگشت تا در مورد آن رأی‌گیری نهایی صورت گیرد.[] لینکون با سخنرانی آتشین خود شهرتش را در کنگره خدشه‌دار کرد. او اظهار داشت: «خدای آسمان‌ها فراموش کرده از ضعیفان و بیگناهان دفاع کند و به قاتلان و شیطان‌صفتان پلید اجازه داده تا زنان و مردان و کودکان را قتل‌عام کنند و سرزمین عدل و داد را به تباهی بکشانند.» دو هفته بعد، بالک معاهده‌ی صلحی به کنگره فرستاد. در واشنگتن هیچ‌کس به لینکون اهمیت نمی‌داد. اما دموکرات‌ها از سرتاسر منطقه‌ی او، که جنگ مقبول افتاده بود و عده‌ی بسیاری برای شرکت در آن داوطلب شده بودند، اعتراض خشمگینانه‌ی خود را ابراز داشتند. در شهرستان مردگان، قطعنامه‌هایی در حمایت شدید از جنگ و تقبیح حملات چریک‌ها، تهمت‌زنندگان به رئیس‌جمهور و مدافعان کشتار در آلامو به تصویب رسید. شریک حقوقی لینکون، ویلیام هرندن، به‌وی هشدار داد که این خدشه‌ی وارده عمق‌تر شده و غیرقابل جبران است. خود لینکون هم ناامید و دلسرد شده بود و بنابراین تصمیم گرفت در انتخابات مجدد شرکت نکند. در انتخابات پاییز ۱۸۴۸، او شدیداً برای زادکاری تیلر، ژنرالی موفق که لینکون قبلاً اعمال شنیعش را تقبیح کرده بود، به تبلیغ پرداخت. اعتراضات لینکون به بالک، دوباره در طی جنگ داخلی ذهن وی را به‌خود مشغول داشت.[] دولت تازه‌کار تیلر به لینکون مقام فرمانداری منطقه‌ی دورافتاده ارگون را پیشنهاد کرد. از آن‌جا که قبول این سمت به شغلش در ایالت رو به رشد ایلینویز خاتمه می‌داد، این پیشنهاد را نپذیرفت. لینکون به اسپرینگفیلد بازگشت، سیاست را کنار گذاشت و از راه وکالت که مستلزم سفرهای طولانی با اسب از یک شهرستان به شهرستان دیگر بود، به امر معاش پرداخت.

در طی ۲۳ سال حرفه‌ی وکالت، آبراهام ۵۱۰۰ پرونده فقط در ایالت ایلینویز داشت. پرونده‌های او که روزی یک مورد افزایش یافته بودند، بیشتر با تنظیم حکم به پایان می‌رسید، اما برخی نیز بسیار پیچیده بودند. لینکون و شرکایش بیش از ۴۴۰۰ بار در دادگاه عالی ایالت ایلینویز حاضر شدند.

لینکلن در سال ۱۸۵۵ برای حضور در مجلس سنای آمریکا نامزد شد و یک‌سال پس از آن به حزب جدید جمهوری‌خواه پیوست. وی توانست با وجود شکست از فریمونت نامزد این حزب در رقابت‌های انتخاباتی سال ۱۸۵۶، در سمت معاون بالقوه وی به محبوبیت فراوانی در میان افکار عمومی آمریکا دست یابد. هم‌چنین وی توانست در کنوانسیون جمهوری‌خواهان برای رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۶۰ به کسب نامزدی این حزب نایل آید و بالاخره در این انتخابات به پیروزی برسد.

او از آغازین ماه‌های زمامداری‌اش نشان داد که به‌رغم نظر جیمز بوکانان، معتقد است که دولت ملی قدرت مواجهه با شورشیان را داراست. او گرچه با نظام برده‌داری مخالفت نمی‌ورزید، اما به‌سرعت دریافت که جنگ داخلی، در کشورش، نمی‌تواند بدون آزادی برده‌ها، به سرانجامی مطلوب برسد. او از یک‌سو با مخالفت جمهوری‌خواهان تندرو مواجه بود و از سوی دیگر باید تلاش می‌کرد تا دموکرات‌های طرفدار صلح را با خود همراه کند. تلاش‌های وی برای یافتن راهی میانه در سال ۱۸۶۴ به ثمر نشست و وی برای بار دوم سمت ریاست جمهوری در کشورش را بر عهده گرفت. لینکلن در مراسم تحلیف بر مسامحه با جنوب صحه گذاشت، اما پیش از این‌که این اندیشه وی به بوته‌ی آزمایش گذاشته شود، ترور شد.

آبراهام لینکلن توسط یک بازیگر تئاتر به‌نام جان ویلکس بوث در آمفی‌تاتر فورد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در صبح روز ۱۴ آوریل ۱۸٦۵ درگذشت. در جریان بررسی‌های پیرامون این ترور، ماری استوارت، لویس پوول، دیوید هارولد و جورج آتزروت به اعدام بر بالای چوبه‌ی دار محکوم شدند که این حکم به اجرا درآمد.


ترور رئیس‌جمهور

در ۱۴ آوریل ۱۸٦۵ آبراهام لینکلن رئیس‌جمهور امریکا هدف سوءقصد قرار گرفت و اولین رئیس جمهور ترور شده‌ی این کشور شد.

جان ویلکس بوث (John Wilkes Booth)، هنرپیشه‌ مشهور امریکایی و از مخالفان سرسخت سیاست مبارزه با برده‌داری و تبعیض نژادی لینکلن که باعث جنگ‌های موسوم به انفصال در امریکا شده بود، نقشه‌ی ترور رئیس‌جمهور را در یک سالن نمایش تئاتر (تئاتر فورد واشینگتن دی‌سی) کشید. در این روز جان بوث که چندی پیش در اجرای نقشه‌ی ربودن لینکلن ناکام مانده بود، از حضور رئیس‌جمهور امریکا در سالن تئاتر فورد باخبر شد و تصمیم به اجرا کردن نقشه خود گرفت.

لینکلن برای تماشای تئاتر «پسر عموی آمریکایی‌مان» وارد سالن شد و در جای خود در اتاقکی در بالکن نشست. بوث در یک لحظه توانست از غفلت تنها محافظ لینکلن در بیرون در استفاده کرده وارد اتاق شود و در پشت اتاقک خود را مخفی کند. او منتظر خنده‌دارترین صحنه تاتر ماند تا صدای خنده مانع شنیده‌شدن صدای شلیک گلوله شود.

سر انجام، لحظه‌ای که منتظرش بود فرا رسید و بوث گلوله‌ای به‌سمت سر رئیس‌جمهور شلیک کرد؛ این گلوله از کنار گوش چپ لینکلن وارد شد و در پشت کره‌ی چشم راستش قرار گرفت؛ او در این لحظه فریاد زد: «جنوب انتقامش را گرفت».

بوث به‌سرعت از مهلکه گریخت و ۱٢ روز متواری بود تا این‌که بالاخره در طویله‌ای در ویرجینیا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. هشت تن از همدستان او در ماجرای ترور لینکلن محاکمه و مجرم شناخته شدند و اندکی بعد چهار تن از آنان به دار آویخته شدند.

پس از اصابت گلوله، رئیس‌جمهور را از داخل تئاتر به خیابان آوردند؛ او به‌مدت ۹ ساعت در حالت کُما بود. متخصصان بسیاری بر بالین او آمدند و تشخیص دادند گلوله در ٦ اینچی داخل مغز جای گرفته است و امیدی به زنده‌ماندن او نیست. عاقبت در ساعت ۷ و ۲۲ دقیقه بعد از ظهر رسماً مرگ رئیس جمهور اعلام شد.

آخرین لحظات زندگی آبراهام لینکلن، در پی واقعه‌ی ترور رئیس‌جمهور در سالن تئاتر، تابلو تمامی چهره‌های سیاسی، ژنرال‌های ارتش و اعضای خانواده‌ی پرزیدنت لینکُلن را که در ساعات مختلف شب ۱۴ آوریل تا صبح ۱۵ آوریل ۱۸٦۵ برای عیادت، بر بالین رئیس‌جمهور در حال مرگ رفته‌ بودند را به تصویر کشیده‌است. اثر آلونزو چَپِل (Alonzo Chappel).


نگارخانه

آبراهام لینکلن
شانزدهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا

گرچه بعدها لحظه‌ی ترور آبراهام لینکلن بارها نقاشی و تصویرسازی شده است، اما در آن زمان هیچ عکاسی در محل حضور نداشت و لحظه‌ی ترور و پس از آن ثبت نشد. با این حال، از عاملان این سوءقصد و اعدام ۴ تن از آنان و نیز مراسم تشییع جنازه لینکلن چند عکس وجود دارد که از اسناد مصور تاریخ سیاسی امریکا به‌شمار می‌آید.

مقبره لینکلن در ایلینوی
از ایالت‌های غرب میانه آمریکا


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها

نامه‌ی آبراهام لینکلن به معلم پسرش
نامه مارکس به آبراهام لینکلن


[] پی‌نوشت‌ها

نام لینکون را از نام پدربزرگش گرفتند که در حملهٔ سرخ‌پوست‌ها در سال ۱۷۸٦ پوست از سرش جدا کردند و او را به‌قتل رساندند. رجوع شود به: دوران آغازین آبراهام لینکلن، دانشنامه‌ی ویکی‌پدیا
مزرعه‌ای که آبراهام لینکون در آن به‌دنیا آمد در «نولین کریک» در سه مایلی جنوب هاجنویل کنتاکی واقع شده است، در واقع در ناحیی جنوب شرق شهرستان (بخش) هاردین که در آن زمان مرز به‌حساب می‌آمد. رجوع شود به: دوران آغازین آبراهام لینکلن، دانشنامهٔ ویکی‌پدیا
هنگامی‌که لینکون مشهور شد، گزارش‌گران و داستان‌نویسان در خصوص فقر و ابهامات موجود در تولد او اغراق می‌کردند. با این حال، لینکون از شهروندان مورد احترام و نسبتاً توانگر کنتاکی به‌حساب می‌آمد و در دسامبر سال ۱۸۰۸، پدرش در قبال پرداخت ۲۰۰ دلار نقد و اندکی بدهکاری توانست مزرعه‌ی سینکینگ اسپرینگ را بخرد. این مزرعه هم اکنون بخشی از «زادگاه تاریخی ملی آبراهام لینکون» است. رجوع شود به: دوران آغازین آبراهام لینکلن، دانشنامه‌ی ویکی‌پدیا



[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ زندگی‌نامه │ رئیس‌جمهوران آمریکا