|
دینشناسی
زرتشت؛ پیامبری از یادرفته
فهرست مندرجات
.
كيش زرتشت از نظر اسلام
آنچه در زیر میآید، یکی از مقالههای ملحقات کتاب «افغانستان مهد آیین زرتشت» (پیامبری از یاد رفته) است زیر عنوان «کیش زرتشت از نظر اسلام» منتشر شده است. اين مقاله بهمنظور بررسی نگرش دين اسلام نسبت به آيين زرتشت میباشد. در اين راستا، از معتبرترين منابع موجود بهره گرفته شده است.
تـرا ســــوی يــزدان هـمــی رهــبـرم
يــكــی مـجــمـــر آتــش بـيــاورد بــاز
بـگـفــت از بهـشـــــت آوريــدم فـــراز
دقيقی بلخی
از آنجا كه اسلام، اعتراف به واقعيت اديان آسمانی و پيامبران الهی و احترام به كتابها و شريعتهای آنها را جزء اصول اعتقادی خود شمرده است و قرآن در بيشتر سورههای خود، طی آيات متعدد، مردم را به ارزش معنوی اين اصل توجه داده و صـريحاً ايمـان به پيامـبران گذشـته را همرديـف ايمـان بـه پيامـبر اســلام اعـلام كـرده اسـت[۱]؛ از جمله میفرمايد:
- بگوييد، به خدا و آنچه كه بر ما نازل گشته و آنچه كه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اخلاف آنان نزول يافته و آنچه كه به موسی و عيسی وحی شده و آنچه كه به ساير پيامبران از پروردگارشان رسيده است، ايمان آورده و ميان هيچ يك فرق نمیگذاريم و ما در برابر آنها سر تسليم فرود میآوريم[٢].
در اين ميان، كيش زرتشت را نيز يك دين الهی شناخته است؛ چنان كه در آيه ۱٧ سوره حج میخوانيم:
- البته بین آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهود شدند و صاييان و ترسايان و گبران و آنان كه شرك آوردند بهدرستی كه روز قیامت میان آنها خدا جدايی افکند ...
آنچه كه از اين آيه شريفه بر میآيد، قرآن زرتشتيان را كه مجوس ناميده میشوند[٣]، در رديف پيروان اديان آسمانی آورده است[۴] و علامه سيد محمد طباطبايی كه در تفسير الميزان ذيل اين آيه به تفسير كلمه مجوس میپردازد، دين آنها را آيين توحيد میشمرد:
- «منظور از مجوس قومی معروفی هستند كه به زرتشت گرويده و كتاب مقدس آنها اوستا نام دارد. اين كتاب در زمان استيلای اسكندر بر ايران بهكلی از بين رفت و بعدها در زمان ملوك ساسانی مجددا بهرشته تحرير درآمد. اين قوم، هرچند برای تدبير عالم به دو منشأ خير (يزدان) و شر (اهريمن) يا نور و ظلمت اعتقاد دارند و عناصر بسيط خصوصا آتش را مقدس میشمارند، اما وجود همه عالم را مستند به اهورامزدا دانسته و او را ايجاد كنندهی همه چيز میدانند.»[۵]
بنابر اين، بعيد نيست كه از ديدگاه اسلام، زرتشت پيامبری از جانب خداوند است كه دارای كتاب آسمانی میباشد. آيه بيستونهم سورهی توبه نيز بر اين امر گواه است:
- [ای اهل ايمان] با هر كه از اهل كتاب كه ايمان بخدا و روز قيامت نياورده و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده حرام نمیداند و بهدين حق نمیگروند كارزار كنيد تا آنگاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند[٦].
هرچند در آغاز اسلام، اصطلاح اهل كتاب[٧] تنها به يهوديان و مسيحيان اطلاق میگرديد، چون در قرآن خصوصاً از نصاری و يهود بهعنوان ذمی نام رفته است. اما برخی روايات اسلامی، زرتشتيان را نيز اهل كتاب معرفی كرده است. چنانكه از حضرت محمد(ص) روايت شده كه «نسبت به مجوس همان احكام اهل كتاب را اجرا نماييد»[٨] و در روايت ديگر آمده است كه «از امام جعفر صادق پرسيدند: آيا مجوس اهل كتابند؟ آن حضرت فرمود: بلى؛ مگر نشنيدهايد كه پيامبر(ص) به مشركين مكه نامه نوشت و آنها را به قبول اسلام يا جنگ فراخواند. اهالی مكه پاسخ دادند: از ما جزيه بگير و ما را در پرستش بتها آزاد بگذار؛ حضرت نوشت: من جز از اهل كتاب از هيچ گروهی جزيه نمیپذيرم. آنها زبان به اعتراض گشودند و نوشتند: اگر چنين است، پس چرا از مجوسهای هجر[۹] جزيه پذيرفتی؟ رسول اكرم فرمود: «مجوس دارای پيغمبر و اهل كتابند»[۱٠].
از اينرو، هنگامیكه دولت ساسانی سقوط كرد، «زردشتيان نيز ذمی خوانده شدند؛ «اگرچه خليفه عمر سر آن داشت كه بر آنان سخت گيرد، اما به سابقه آنكه گفتهاند پيغمبر از مجوس بحرين جزيه قبول كرده است، آنان نيز در زمره اهل كتاب درآمدند»[۱۱].
وانگهی، مردمی كه بر طبق احكام قرآن اهل كتاب خوانده میشدند، يعنی گروههای سهگانه: يهود، مسيحيت و مجوسيت، میتوانستند بهعنوان اهل ذمه با پرداخت جزيه بر دين سابق خود باقی بمانند و در برابر جزيهای كه میدادند «اسلام آنها را در كنف حمايت خود قرار میداد و مال و جانشان از تعرض مصون بود»[۱٢].
جای سخن نیست که رفتار مسلمانان با زرتشتیان «برحسب سياستهای خلفا و نگرشهای حکام دگرگونی میيافت»[۱٣]. بهويژه این رفتا «در روزگار اموی در فارس و خراسان رفته رفته اهانتآمیز و طاقتفرسا گردید»[۱۴] و بنا بهنوشتهی دکتر زرینکوب، حتی «در پرداخت جزیه نیز در حق آنها تحقیر و استخفاف بسیار میرفت زیرا که، لازم بود این جزیه را با خاکساری و فروتنی به مسلمانان بپردازند. از این رو، عامل که برای گرفتن جزیه مأمور بود خود مینشست و ذمی را که برای پرداخت جزیه آمده بود در پیشروی خویش بر پای میداشت. اگر ذمی توانگر بود در هر سال معمولا چهار دینار از او میگرفتند و اگر بینوا بود دیناری بیش نمیداد. اما وقتی برای ادای این جزیه او را پیش میخواندند، عامل او را قفایی سخت میزد و میگفت: جزیه بده، ای کافر! و ذمی بیچاره ناچار بود دست بهجیب برد و جزیهی خویش را برآورد و بر کف دست نهد و با نهایت شکستگی و خاکساری بپردازد»[۱۵]. غالباً، پس از آنکه ذمی جزِیهی خود را میپرداخت، مهری از سرب بر تنش میزدند که نشان دریافت جزیه بود[۱٦]. عامهی مسلمانان حق داشتند در این مجلس حاضر شــوند، و ایـن زبونـی و حقـارت ذمـیها را که نشــانهی قـدرت و پیـرزی آییـن اســلام بـود تماشــا کننـد[۱٧].
از اینرو، برخی از زرتشتیان ناگزیر دین اعراب را پذیرفتند. اما «اگر در ظاهر خود را مسلمان فرا مینمودند در نهان از عرب و آیین او بهشدت بیزار بودند، و هر جا نیز فرصتی دست میداد سر بهشورش بر میآوردند و عربان و مسلمانان را از دم تیغ میگذرانیدند»[۱٨]. گروهی دیگر، «بهتر دیدند که دل از یار و دیار بر کنند و در گوشهی و کنار جهان آواره باشند؛ و نیز کسانی که طاقت رنج دربدری و هجران را نداشتند، درد تحقیر و آزار مسلمانان را تحمل کردند و ماندند و جزیه پرداختند»[۱۹].
باری اين انديشه كه مجوس پستترين مردم است چنان ذهن مسلمانان را مشغول كرده بود كه هرگز مجال آن را نمیيافتند تا حقيقت را در پرتو روشنی قرآن ببينند. و بههمين خاطر بود كه حتی «زرتشت و دين او نيز مورد انكار قرار گرفت و نخستين بار، جاحظ دربارهی زرتشت و آيين او، دروغپردازی كرد و آن گاه، طبری بهپيروی از جاحظ، زرتشت را انكار كرد؛ سپس ثعالبی نيز به راه طبری رفت و نوشت: «زرتشت، دعوی پيغمبری دروغ كرد» و صاحب حبيبالسّير، با لحنی توهينآميز سخن گفت و ديگری توهينآميزتر»[٢٠].
با اینحال، گاه همین نویسندگان به پاس رعایت انصاف، به ناچار سخن به حق گفتهاند. همانگونه که بلعمی در جایی از ترجمهی طبری گوید:
- اگرچه دعوی پیغامبری دروغ کرد، اندر آن شکی نیست که او مردی حکیم بود، با علم بسیار و عمارت جهان، اندر روزگار او بیشتر خاست[٢۱].
بههر تقدیر، بهنظر آيتاللّه عباسعلی عميد زنجانی، «غير مسلمانانی كه با استفاده از قانون ذمه میتوانند به صورت متحدان متعهد با مسلمانان درآيند، عبارت از گروههای سهگانه: يهود، مسيحيت و مجوسيت هستند، كه در اصطلاح فقه اسلامی اهل كتاب ناميده میشوند و اين تسميه بدان جهت است كه آيينهای نامبرده براساس كتابهای آسمانی كه بر موسی و عيسی و پيامبر مجوسيان نازل گرديده اشتهار و از نظر اسلام رسميت يافته است»[٢٢]. او به استناد از صاحب جواهر[٢٣] میافزايد:
- «درست است كه پيروان آيينهای يادشده كتابهای آسمانی پيامبران خود را از دست دادهاند و از كتابهايی پيروی میكنند كه سالها مورد دستبرد سودجويان روحانینما قرار گرفته و از حقايق و واقعيات اصيل آيينهای مزبور تهی گشته است، ولی بر طبق قانون اسلام در صلاحيت استفاده از مزايای حقوقی قرارداد ذمه كافی است كه فرد و يا گروهی خود را پيرو موسی و عيسی و يا آيين مجوسيان معرفی كنند و چنين ادعايی بدون هيچگونه دليل از آنها پذيرفته خواهد شد»[٢۴].
بيان علامه حلی در تذكرهالفقهأ در اين زمينه چنين است:
- بهجز يهود و نصاری و مجوس از هيچ گروهی جزيه و عقد ذمه مورد قبول نيست و تنها چيزی كه میتواند مجوز پذيرش آنان در جامعه اسلامی باشد اسلام است گو اینكه خود را پيرو كتاب آسمانی بدانند مانند صحف ابراهيم و آدم و ادريس و شيث و زبور داوود...[٢۵]
با اینهمه، «بهرغم اتفاق نظری كه در ميان فقهای مسلمان در مورد صلاحيت يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان نسبت به استفاده از قانون قرارداد ذمه وجود دارد، برخی از فقهای تسنن[٢٦] در اهل كتاب بودن مجوسيان ترديد كردهاند و به موجب اين روايت كه از پيامبر اسلام نقل شده است: «با مجوسيان روشی پيش گيريد كه با اهل كتاب روا داشتهايد»[٢٧]، اين گفته پيامبر را دليل بر آن میدانند كه مجوس اهل كتاب نبوده، بلكـه در زمينـه عقـد قـرارداد ذمـه بايـد بـا آنهـا ماننـد اهـل كتـاب رفتـار شـود[٢٨].
اما، بنابر آنچه كه علمای شيعه يادآور شدهاند، «مضمون اين روايت هيچگونه دلالتی بر نفی اهل كتاببودن از مجوس ندارد، بلكه مفهوم آن برابری مجوس با ساير اهل كتاب و انطباق عنوان اهل كتاب بر آنها میباشد»[٢۹]
بهطور كلی، فقهای شيعه طبق مدارك اسلامی[٣٠]، مجوسيان را از جمله اهل كتاب دانسته و معتقدند كه ريشهی اصلی اين آيين از طرف شخص برگزيدهای كه با كتاب آسمانی خود به راهنمايی انسانها مبعوث شده بود، ابلاغ گرديده است[٣۱].
و آنگونه که دكتر علی شريعتی، «اسلام، تنها از موحد و از كسانی كه اهل كتاب و مذهب راستين توحيدی اند، ولو منحرف شده باشند، جزيه میگيرد. بنابراين پيامبر، شرك مجوس را از نوع شرك يهود و مسيحيت تلقی میكند و دين زرتشت را نه مذهب شرك، كه مجوسيان را مذهبیهای مشرك، میخواند»[٣٢].
از اينها گذشته، اغلب پژوهشگران غربی كه در اوستا به تحقيق پرداخته و پيام زرتشت را بدقت بررسی كردهاند، به روشنی دريافتهاند كه در گاتاها فقط يك خدا وجود دارد و زرتشت پيام آور توحيد ناب است. زرتشت در سرود ۴۴ اوستا، كه خاورشناسان آن را يكی از شاهكارهای پر مغز و از برجستهترين آثار فكری دنيای قديم میدانند، چنين میگويد:
- ای مهين دادار هستی بخش، میكوشم تا در پرتو خرد پاك تو را آفرينندهی همهچيز بدانم.[٣٣]
در اينكه گاتاها پيام توحيد و يكتا پرستی است، تقريبا اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اوستاشناس با هم متفقند. بهطور نمونه لومل مینويسد:
- آنچه در گاتاها بسيار مشخص است آن است كه خدای دانا تنها خالق میباشد... حتی در زمان ساسانيان نيز اهورامزدا تنها خدای زرتشتيان بوده است.[٣۴]
هرتسفلد معتقد است كه «در گاتاها زرتشت از هيچ خدايی جز اهورامزدا نام نمیبرد»[٣۵] گايگر میگويد: «زرتشت مردی است كه از دايرهی استعداد زمان پا فراتر گذاشته و در آن عهــد بـاســتان راه و رســم يكتـاپرسـتی را بنيـان نهـاده اسـت»[٣٦]. المستد نوشته است: «زرتشت يك موحد واقعی بود»[٣٧] و خانم مری بويس مینويسد:
- زرتشت به اين قانع نبود كه آنچه میگفت حقيقتی آسمانی داشت، بلكه ادعا میكرد كه اين فرمان و دستور الهی بوده و به شنوندگان خود اصرار و تاكيد داشت تا گفتههای او را بشنوند و بپذيرند و بر طبق آن رفتار كنند تا شايد جهان و هستی و آنها نجات يافته و رستگار شوند. بنابراين بهمعنای واقعی كلمه نبی و پيامبر بود. به احتمال قريب به يقين نخستين كسی بود كه در ميان قوم خود بعثت يافته بود.[٣٨]
روی همرفته، بهنظر میرسد كه نه تنها محققانی چون آلتهيم، زهنر، هومباخ، مولتون، هينتس، زولستر، ميلز، اشپيگل، وينديشمان، ويل دورانت و تارا پوروالا به توحيدی بودن كيش زرتشت اشاره كرده و اهورامزدا را در گاتاها تنها خالق دانستهاند، بلكه اين موضوع را در آرای دانشوران مسلمان نيز میتوان يافت.
شيخ اشراق شهابالدين سهروردی، يكی از بزرگان حكمت و عرفان اسلامی، علیرغم آنكه باری بهصراحت از ثنويّت زرتشتی بيزاری جسته است، با اينهمه، اين نكته را نيز ابراز داشته است، كه آيين زرتشت، يك آيين آسمانی است و زرتشت را پيامبری میداند مبرا از شرك والحاد، و اين نكته را به اثبات میرساند، كه زرتشت يكتاپرست بوده است.[٣۹]
ناصر خسرو، در عين پایبندی به اصول اسلام، از زرتشت و دين او، به تجليل ياد كرده است. چنانكه در يك قصيده میگويد:
اين نوشته ست زرادشت سخندان در زَنْد
و همو در قصيده ديگر میسرايد:
زين خـوانـدنِ زنـد، تا كـی و چنـد؟
دل پُــر ز فـضـــول و زنــد بــر لـــب
زردشت، چنين نوشت در زند[۴٠]
دكتر علی شريعتی، كه زرتشت را پيامبر راستين و اوستا را كتاب آسمانی خوانده است، مینويسد:
- رواياتی از «بحار» و مقداری هم از جناب آقای طباطبايی - در تفسير الميزان - جمع كردهام، كه از حضرت امير(ع) پرسيدند: «مجوس اهل كتابند يا نه؟» بهصراحت پاسخ میدهند كه: «مجوس اهل كتابند، و پيغمبری داشتند كه كشتندش و كتابی كه سوختندش...» و وقوع هر دو حادثه در تاريخ ثبت است، كه زرتشت در شورشی بهدست تورانيان كشته شد و «اوستا» بهوسيله اسكندر سوخته شد.[۴۱]
با آنکه، از این سخنان با قطعیت چنان میتوان دریافت که زرتشت موحد است؛ اما باور عمومی بر این است که در بین ادیان بزرگ، فقط دینهای سامی مبتنی بر اصل توحیدی هستند و غیر از اینها همه کفر و شرک! و در مورد کیش زرتشت، بهنظر من این اشتباه از آنجا ناشی شده است که مسلمانان «پس از تسلط اعراب در اثر تعصب بیجا و تلقین ناصحیح پیروان زرتشت را با مهر باطل مجوس و آتشپرست، محکوم ساختهاند»[۴٢].
کوتاه سخن آنکه، آنچه از گفتههای خود زرتشت در گاتاها که قدیمیترین بخش اوستا است، بر میآید، اهورامزدا خدای واحد است[۴٣]، و زرتشت یک موحد؛ اما هرچه از گاتاها فاصله میگیريم و «به روزگار ساسانيان نزديكتر میشويم، به شركی میرسيم كه براساس دوگانهپرستی بسيار شخص و غير قابل توجيه و تفسيری استوار است»[۴۴].
باری «چشم بستن به این حقیقت و در فضای سطحی و متعصبانهی باورداشتهای مذهبی خود محدود بودن و در دنیای چنین بسته و تنگ زیستن و اعتقادی چنین داشتن که تنها پیامبران سامی پیامبرند و جر اینها همه کافر و دروغ، ما را به لحظهای میرساند که حتی به اصل نبوت در تاریخ انبیأ هم شک میکنیم و بدبین میشویم، چرا که مسأله بهصورت نژادی مطرح میشود، و جنبهی انسانی و کلیاش را در رابطهی خدا و انسان از دست میدهد»[۴۵] و بهتر است که این طرز تلقی فاشیستی از دین را که فقط این قوم خاص برای نبوت برانگیخته شده است، کنار بگذاریم؛ چرا که این اصل در خود قرآن، مکرر ذکر شده است که همهی اقوام پیامبر و کتاب داشتهاند برای مثال در سورهی نحل آيه ٣٦ میخوانیم:
- و همانا در ميان هر امتی پيامبری فرستاديم تا به خلق ابلاغ كند كه خدای يكتا را بپرستيد...[۴٦]
همچنان قرآن به صراحت میگويد:
- و ما هيچ پيامبری را جز به زبان قومش نفرستاديم تا اينكه احكام و معارف ما را بر آنها بيان كند...[۴٧]
این نکته را نیز باید یادآور شوم که، وقتی بهعنوان يك مورخ، تاريخ اديان را ورق میزنيم، و به فهرست پيامبران نگاه میكنيم، میبينيم تمام مردانی كه بهنام دينآوران و بنيانگذاران مذاهب در تاريخ بشری شناخته شدهاند، تعداد آنها به چهل پنجاه نفر نمیرسد[۴٨]. در حالیكه در روايات اسلامی از قول بزرگان اسلام ادعا میشود كه «تعداد انبياء ۱٢۴ هزار نفر است!»[۴۹].
البته در اين جای هيچ ترديدی نيست كه تعداد پيامبران در روايات مختلف، متفاوت ذكر شده است. از آن جمله میتوان به حديثی از پيامبر گرامی(ص) اشاره كرد كه فرمود: «من از پس هشت هزار پيامبر كه نيمی آنها از بنیاسرائيل بودند به نبوت مبعوث گشتم»[۵٠]. گرچه اين ارقام را نمیتوان دقيق پنداشت، زيرا بهاحتمال قوی، منظور از آن، بيان نمادين كثرت انبيأ است كه بسياری از آنان در تاريكی هزارهها بهدست فراموش سپرده شدهاند. از سوی ديگر، آنچه در حديث ياد شده جالب توجه مینمايد، آن است كه هرگز رسول اكرم مدعی نشده است كه پيامبران الهی منحصر به قوم سامی بودند. به اين ترتیب، اين حديث بهطور تلويحی، رسالت پيامبران اقوام ديگر را نيز تأييد میكند و چه بسا که زرتشت یکی از آنها باشد.
و مورد دیگری كه بايد در اینجا به آن اشاره شود، این است كه ما به حق و باطل بودن پيامبران كاری نداريم، چون اين بحثی است در قلمرو دينپژوهی، نگرش ما فقط يك ديد تاريخی است و از لحاظ تاريخی تمام كسانی كه بهعنوان پيامبر شهرت يافتهاند و «بهنام دين يا مذهب بر تاريخ بشر تأثير گذاردهاند، و با گرويدن بيش و كم مردمان توانستهاند فرهنگ و تمدنی در تاريخ انسان پديد آورند»[۵۱]، اعم از پيامبران چينی، هندی، آريايی و سلسله پيامبرانی كه در تاريخ بهنام پيامبران سامی ياد شدهاند و «بهقول ما پيامبران بهحق، كه از آدم شروع میشود تا خاتم»[۵٢]، همگی بدون استثنأ پيامبر هستند و همانگونه که در آغاز سخن گفته شد، در قرآن، همواره از پیامبران گذشته با احترام و نیکی یاد شده و نیز بهمؤمنان توصیه شده است که ضمن احترام بهتمام پیامبران، بههمهی آنها ایمان بیاورید[۵٣]. بنابراین، از آنجا که زرتشت خود را پیامبر دانسته و گفته است:
- اهورا مزدا مرا برای راهنمایی در این جهان برانگیخت؛ و من از برای رسالت خویش از منش پاک تعلیم یافتم.[۵۴]
اسلام نیز به پیامبری او صحه گذاشته و پیروان زرتشت را خداپرست و از اهل کتاب بهشمار آورده است.[۵۵]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بهرشتهی تحریر درآمده است.
يادداشت ۲: پارهای از مفسرین همانند ابن کثیر آیین زرتشت را در زمره کفار دانستهاند و این اعتقاد، حتی امروزه هم در میان برخی از مسلمانان کماکان برقرار است. اما بهگفتهی ثعالبی، اغلب علمای اهل سنت بر قبول جزیه از مجوس متفقاند و تنها در مورد اندازه جزیه اختلاف دارند.[در تفسير الثعالبی، ج ٣، ص ۱٧۴ چنین آمده است: "قال ابن القاسم و أشهب و سحنون: و تؤخذ الجزية من مجوس العرب و الأمم كلها، و أما عبدة الأوثان و النيران وغير ذلك، فجمهور العلماء على قبول الجزية منهم، وهو قول مالك في "المدونة". و قال الشافعي و أبو ثور: لا تؤخذ الجزية إلا من اليهود و النصارى و المجوس فقط، و أما قدرها في مذهب مالك وغيره ...]
[▲] پینوشتها
[۱]- عميد زنجانى، عباسعلى، حقوق اقليتها، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، ۱٣٦٢؛ ص ۱۴٢.
[۲]- سوره بقره، آيه ۱٣٦.
[۳]- در كتابهاى مقدس آسمانى تورات و انجيل و قرآن هرگاه خواستهاند از پيروان كيش زرتشت سخن به ميان آورند تنها به كلمه مجوس بسنده كردهاند، اما آنها را در ايران گبر مىخوانند و در هند به پارسيان شهرت دارند
[۴]- در اين آيه مباركه، كلمه مجوس را با واو وصل به يهود و نصارا كه از امم خدا پرست و اهل كتاب هستند، میپيوندد و توسط حرف موصول دوم كلمه، كه كلمه «الذين» باشد، آنها را از مشركان جدا ساخته است.
[۵]- طباطبايى، سيدمحمد حسين، تفسير الميزان، جلد ۱۴، ترجمه سيدمحمد باقر موسوى همدانى، تهران: بنياد علمى و فكرى علامه طباطبايى، بهار ۱٣٦٣؛ ص ۵٣٢.
[۶]- سوره توبه، آيه ٢۹.
[٧]- اهل كتاب، اصطلاحى است قرآنى و مقصود از آن، پيروان اديانى مىباشد كه پيامبر آنها داراى كتاب بوده كه از سوى خداوند براى هدايت انسانها به او وحى شده است.
[۸]- احمد بن يحيى البلاذرى، فتوحالبلدان، ترجمه دكتر آذرتاش آذرنوش، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران، مهرماه ۱٣۴٦؛ ص ٦٨.
[۹]- هجر يكى از شهرهاى يمن است.
[۱٠]- شيخى، موريس، نگرشى بر اسلام و زرتشت، تهران: سازمان آموزشى و انتشاراتى علوى، چاپ اول، پاييز ۱٣٧٦، ص ۱٧؛ به نقل از كتاب جواهر - نكاح المجوسيه. و همچنين، فروع كافى، ج ۱، ص ۱٦۱.
[۱۱]- فراى، ريچارد ن.، تاريخ ايران از اسلام تا سلاجقه، جلد چهارم، ترجمه حسن انوشه، تهران: مؤسسه انتشارات امير كبير، چاپ اول، ۱٣٦٣؛ ص ٣٣.
[۱۲]- زرين كوب، عبدالحسين، دو قرن سكوت، تهران: سازمان انتشارات جاويدان، چاپ هفتم، بهار ۱٣۵٦؛ ص ٢٨٢.
[۱۳]- تاريخ ايران از اسلام تا سلاجقه، ج ۴، ص ٣٣
[۱۴]- همانجا، ص ٣۴
[۱۵]- دو قرن سكوت، صص ٢٨٣-٢٣۴
[۱۶]- تاريخ ايران از اسلام تا سلاجقه، ج ۴، ص ٣٣
[۱٧]- دو قرن سكوت، ص ٢٣۴
[۱۸]- همانجا، ص ٢۴۴پ
[۱۹]- همانجا، صص ٢۴۳-٢۴۴
[٢٠]- تاریخ انبیاء (حماسهی بتشکنان)، ص ۱٦۹
[٢۱]- تاریخ بلعمی، ج ٢، ص ٦٦۹
[٢۲]- حقوق اقليتها؛ ص ٦۵.
[٢۳]- جواهرالكلام، ج ٢۱، ص ٢٣۵.
[٢۴]- حقوق اقليتها؛ ص ٦۵.
[٢۵]- همانجا، ص ٦٧؛ به نقل از تذکرةالفقها، کتاب جهاد، فصل خامس، مسئلهی پنجم
[٢۶]- رجوع شود به: جامع ترمذى، ج ٢، ص ٣۹٢؛ سنن بيهقى، ج ۹، ص ۱٨۹؛ و آثارالحرب، ص ٧۱٧.
[٢٧]- جواهرالكلام، ج ٢۱، ص ٢٣٠.
[٢۸]- سنن بيهقى، ج ۹، ص ۱٨۹.
[٢۹]- حقوق اقليتها؛ ص ٧٢.
[۳٠]- رجوع شود به: جهاد، وسائل شيعه، ج ۱۱، باب ۴۹.
[۳۱]- حقوق اقليتها؛ ص ٦٦.
[۳۲]- شريعتى، دكترعلى، تاريخ و شناخت اديان ٢، تهران: انتشارات تشيع، ۱٣۵۹؛ ص ٢۴۵.پ
[۳۳]- گاتاها، یسنا ۴۴، بند ٧
[۳۴]- زرتشت مزديسنا و حكومت؛ ص ۱٣۴.
[۳۵]- همانجا؛ ص ۱٣۴.
[۳۶]- نگرشى بر اسلام و زرتشت؛ ص ۱۹.
[۳٧]- زرتشت مزديسنا و حكومت؛ ص ۱٣٦.
[۳۸]- چكيده تاريخ كيش زرتشت؛ ص ۱٠٠.
[۳۹]- كاسب، عزيزاللّه، تاريخ انبياء، تهران: انتشارات گلى، چاپ اول، ۱٣٧٦، ص ۱۵۹؛ به نقل از مقدمه حكمتالاشراق، ص بيست و سه.
[۴٠]- همانجا؛ ص ۱٦۱.
[۴۱]- شريعتى، دكترعلى، تاريخ و شناخت اديان (٢)، تهران: انتشارات تشيع، ۱٣۵۹، صص ٢۴۵-٢۴۴.
[۴۲]- زرتشت مزديسنا و حكومت؛ ص ۱۸.
[۴۳]- در گاتاها چنین آمده است: «اهورامزدا، پرودگار یکتا و دانایی که فرمانروای مطلق است»
[۴۴]- تاريخ و شناخت اديان (٢)، ص ٢۴۴.
[۴۵]- همانجا، ص ٢٢۶
[۴۶]- سورهی نحل، آیه ۳۶
[۴٧]- سوره ابراهيم، آيه ۴.
[۴۸]- ظاهراً «در قرآن از نام ٢۵ پیامبر سخن به میان آمده است». جلالی، غلامرضا، آشنایی با تاریخ ادیان ابراهیمی، تهران: آییز، ۱٣۸٠، ص ۱۵
[۴۹]- جزایری، آیتالله سید نعمتالله، قصص الانبیاء، ترجمهی یوسف عزیزی، تهران: انتشارات هاد، چاپ چهارم - ۱٣٧٨، ص ٢٢؛ اعتقادات صدوق، ص ۹٦.
[۵٠]- امالى طوسى، ص ٢۵٣.
[۵۱]- شريعتى، دكتر على، على، تهران: انتشارات نيلوفر، چاپ دوم، بهار ۱٣٦٢؛ صص ۴۴٧-۴۴٦.
[۵۲]- شريعتى، دكتر على، ميعاد با ابراهيم، تهران: انتشارات مونا، چاپ اول، اسفند ماه ۱٣٦۱؛ ص ٢٢٦.
[۵۳]- رجوع شود به: سوره بقره، آيه ٢٨٦.
[۵۴]- تاریخ انبیأ، ص ۱۸۲
[۵۵]- مهدیزاده کابلی، پیامبری از یاد رفته، صص ۱٧۱-۱۸۲
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ مهدیزاده کابلی، پیامبری از یاد رفته؛ ملحقات کتاب «خوراسان بزرگ مهدآیین زرتشت»، مشهد: نشر نوند، ۱٣۸۱