غوريان در افغانستان و هند
(۵۴٣-٦۱٢ ه.ق / ۱۱۴۸-۱٢۱۵ م)
فهرست مندرجات
[تاریخ افغانستان] [غوریان]
[↑] غوريان در افغانستان و هند
مناطق كوهستانى بين هرات و غزنه در سرزمين غور كه در کشور افغانستان فعلى قرار داشته است[۱]، مركز يك دولت كوچك ولى كاملا مستقل محسوب مىشده كه پايتخت آن، قلعهى فيروزكوه بوده است. از ابتداى تاريخ غور چيزى نمىدانيم و روايات مربوط به حكام اوليهى آن ديار با يكديگر بسيار اختلاف دارند. گويند اولين فرمانرواى اين سلسله "سورى" نام داشته است كه مسلمان نبوده و جانشين و پسرش محمد نيز عليرغم نامش، وارد اسلام نشد.
در سال ۴٠٠ ه.ق (۱٠٠۹ م) محمود غزنوى بر قلعهى محمد بن سورى مستولى شد و خود محمد را با زهر به قتل رسانيد و پسرش ابو على بن محمد بن سورى را به حكمرانى منصوب كرد. ابو على، اسلام را پذيرفت و مسجدى نيز بنا كرد.
اكثر مورخين اسلام روايت مىكنند كه غوريان از تركهاى خطايى منشعب شدهاند[٢] و معروف است كه جانشينان محمد بن سورى - پس از جنگ غزنويان، و تحت سلطهى آنها - در فيروزكوه و باميان به حكومت دست يافتند و حتى به دامادى غزنويان نيز رسيدند.
آخرين جانشينان محمد بن سورى كه نامشان ذكر شده است، دو تن به اسامى قطبالدين حسن و پسرش عزالدين حسين ۱٢۵ بودهاند. اين عزالدين حسين كه در حوالى سال ۵۴٣ ه.ق (۱۱۴٨ م) درگذشت، مؤسس دولت غوريان محسوب مىگردد.
عزالدين حسين، هفت پسر داشت كه يكى از آنها بهنام قطبالدين محمد معروف به "ملك الجبال" با تحريك پدر زنش بهرامشاه غزنوى به قتل رسيد[٣]، و سيفالدين سورى برادر قطبالدين كه والى غور بود به جهت انتقام خون برادرش در سال ۵۴٣ هجرى غزنه را به تصرف درآورد.
غوريان به دو شعبه تقسيم شدند. اول، شعبهى سيفالدين سورى و برادرش فخرالدين مسعود است كه دولت خود را در باميان تأسيس كردند. و دومى، دولتى بود كه ساير برادران آنها به تأسيس آن همت گماشتند و همانطور كه خواهيم ديد، در فيروزكوه و ساير مناطق به حكومت مشغول شدند[۴].
يك سال پس از اشغال غزنه توسط سيفالدين، به سبب آنكه بهرامشاه غزنوى مجددا بر پايتخت خود مستولى شد، وضع سيفالدين تغيير كرد، به اين معنى كه توسط بهرامشاه اسير شد و پس از شكنجه به قتل رسيد[۵]. اين واقعهى دوم باعث بروز فاجعهاى در غزنه شد. توضيح آنكه، يكى ديگر از برادران قطبالدين به نام علاءالدين حسين[٦] به خونخواهى برادرش، غزنه را به آتش كشيد و شهرى را كه محمود غزنوى، نهايت كوشش را در آبادانى و زيبايى آن به كار برده بود ويران كرد و سپس دوباره به غور بازگشت. علاءالدين به سبب اين واقعهى بزرگ به جهانسوز ملقب گرديد. جهانسوز پس از مدتى، به اسارت سنجر سلجوقى درآمد و پس از گذشت مدت كوتاهى در سال ۵۵۱ ه.ق (۱۱۵٦ م) در اضطرابات و نابسامانیهايى كه در نتيجهى هجوم تركمانهاى غز بر افغانستان رخ نمود و بطور موقت، دولتهاى غزنويان و غوريان را عقب راند، درگذشت.
پس از جهانسور، پسرش سيفالدين محمد[٧] در فيروزكوه حكومت را در دست گرفت و غياثالدين محمد و برادرش شهابالدين محمد يعنى پسرهاى عمويش بهاءالدين سام را كه به فرمان پدرش به زندان افكنده بودند آزاد كرد. اين دو برادر پس از مدت كوتاهى - در حالی كه غزها مشغول هجوم به ايران[٨] بودند - به رياست خاندان غوريان نايل شدند و در سال ۵٦۹ ه.ق (۱۱٧٣ م) برادر بزرگتر يعنى غياثالدين محمد بن سام، غزنه را از دست غزها بيرون آورد و پس از دو سال بر هرات مستولى شد و تا سال ۵۹۹ ه.ق (۱٢٠٣ م) فرمانرواى اسمى سرزمينهاى تحت تسلط خاندان غوريان بود در حالى كه فرمانروايى حقيقى در دست برادر كوچكتر، معروف به محمد غورى و ملقب به "شهابالدين" و بعدا "معزالدين"[۹] قرار داشت.
محمد غورى پس از آنكه بخشى از خراسان را تصرف كرد، در رأس سپاهش به هند هجوم برد و در سال ۵٧۱ هجرى بر سند و ملتان كه حكام عرب، اولين دولت اسلامى را در آنجا برقرار كرده بودند مستولى شد، و در سال ۵٨٢ ه.ق (۱۱٨٦ م)، غزنويان را در آخرين پايگاهشــان يعنـی لاهـور به اطاعـت خود درآورد، و بر راجـه "پرتـوى" (Pirthwi) حاكم "اجمير" و رئيس راجپوتهاى جهان (Ghohen) حمله برد. اولين حملهى محمد غورى بر "پرتوى" در سال ۵٨٧ هجرى با تحمل خسارات هنگفت عقيم ماند ولى سال بعد، راجپوتها در همان ميدان نبرد نخستين يعنى دشت "تانسوار" (Thaneswar) بهكلى شكست خوردند و راجه پرتوى همراه با صد و پنجاه تن از امراى هندى به قتل رسيدند. با اين پيروزى، تمام بخشهاى شمالى هند به اطاعت غوريان در آمد و در سال ۵۹٠ ه.ق (۱۱۹۴ م) قنوج نيز سقوط كرد و پس از اين فتوح، احمد غزنوى نيز در رأس سپاهش به شهرهاى "گواليو" (Gwalior)، "بوندلكند" (Bandalkhand) و دو منطقهى "بهار" (Bihar) و "بنگال" مستولى گرديد.
به اين ترتيب، براى اولين بار تمام مناطق هند به درجات متفاوت حكومت مسلمانان را پذيرفتند و محمد غورى نيز در تمام طول حيات برادرش غياثالدين به مثابهى يكى از واليان مطيع و فرمانبردار برادرش به كار خود مشغول بود. اما بلافاصله پس از فوت غياثالدين به سال ۵۹۹ ه.ق (۱٢٠٣ م) زمام امور را كاملا در دست گرفت. اولين كارى كه محمد غورى پس از بهقدرت رسيدن بر خود فرض دانست، دفاع از قلمرو خود در مقابل خوارزمشاهيان بود كه بر ايران استيلا يافته بودند[۱٠] و میخواستند به ناگاه بر افغانستان يورش برند.
در اثناى پريشانىهاى ناشى از اين جنگ، و در هنگامى كه محمد غورى براى مقابله با قراختاييان در ماوراءالنهر آمادهى كارزار مىشد، بدست فداييان غكارىهاى هندو (Ghakkars) به قتل رسيد و خاندانش نيز پس از او عمر چندانى نكرد. با اينكه برادرزادهاش محمود بن غياثالدين محمد، سلطنت خود را در مناطق مختلفى كه عمويش فتح كرده بود اعلام كرد ولى وحدت دولت غوريان با وفات محمد غورى به پايان رسيده بود. محمود بن غياثالدين در سال ٦٠۹ ه.ق (۱٢۱٢ م) درگذشت و پسرش بهاءالدين سام[۱۱] بر جاى او نشست. بهاءالدين با فتح فيروزكوه، كليهى سرزمينهاى غوريان را به قلمرو خود افزود اما علاءالدين اتسز بن جهانسوز[۱٢] فيروزكوه را محاصره كرد و با مساعدت محمد خوارزمشاه بر آن ديار مستولى شد و بهاءالدين سام را همراه با برادرش شمسالدين محمد به اسارت گرفته و آنها را به نزد خوارزمشاه گسيل داشت. با آغاز حكومت مغولان بر قلمرو خوارزمشاهيان، اين دو برادر در رود جيحـون به قتـل رسـيدند و خـود علاءالـدين آتسـز نيز در سـال ٦۱٠ ه.ق (۱٢۱٣ م) پس از چهار سال حكومت بهدست مردى معروف به امير شكار كشته شده بود و پس از او براى بار دوم علاءالدين محمد بن شجاعالدين على بن عزالدين حسين[۱٣] كه از سابق در زندان بود حكومت را در دست گرفت. علاءالدين نيز پس از گذشت مدت كوتاهى به خوارزمشاه پناهنده شد و به قتل رسيد و با وفات او شعبهى غور (يكى از دو شعبهى خاندان غوريان) منقرض گرديد[۱۴].
غوريان، شعبهى ديگرى در باميان واقع در شرق غور در مناطق بين هند و تركستان[۱۵] - همانطور كه سابقا گفتيم - بهدست فخرالدين مسعود (از اولاد عزالدين حسين) در سال ۵۵٠ ه.ق (۱۱۵۵ م) تأسيس كرده بودند. اما اين شعبه نيز با استيلاى خوارزمشاه بر قلمرو آنان منقرض شد .
تمام غلامان تركى كه در دوران سلطنت محمد غورى به فرماندهى سپاه رسيدند، قدرتى مستقل شدند و قطبالدين ايبك اولين غلامى بود كه در دهلى به سلطنت نشست و ناصرالدين قباجه در ايالت سند به حكومت پرداخت و ييلديز، حكومت غزنه را بهدست گرفت.
محمود وارث سرزمين بزرگ غور فقط به طور اسمى در فيروزكوه سلطنت مىكرد و احتمال مىرود كه مدت كوتاهى بر قسمت بزرگى از غرب افغانستان يعنى غور و هرات و بخشى از خراسان حكومت كرده باشد. با اينكه ارتش خوارزمشاه كليهى غوريان را به سال ٦۱٢ ه.ق (۱٢۱۵ م) از اين سرزمينها بيرون كرد ولى وارثين اين خاندان پس از آن توانستند مدت طولانى بر برخى از بخشهاى قلمرو سابق خاندان خود حكومت كنند.
گمان بر اين است كه ملوك كرت كه در هرات فرمان مىراندند، از ذريهى محمد غورى بوده باشند.
فهرست اسامى فرمانروايان اين خاندان، ارتباط بين اعضاى اين خاندان غوريان و نيز مدت حكومت و مناطق تحت نفوذ هر يك را مشخص مىكند.[۱٦]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- در ترجمۀ ایرانی، چنین آمده است: "مناطق كوهستانى بين هرات و غزنه در سرزمين غور كه - احتمالا - در محل افغانستان فعلى قرار داشته است"، که بهطور مسلم غرض ورزانه نوشته شده است. زیرا نخست به یقین غور جزئی از کشور افغانستان امروزی است و دو دیگر آن که افغانستان یک کشور با هویت سیاسی است. - مهدیزاده کابلی
[۲]- قراین موجود نشان میدهد که غوریان از لحاظ تباری، ترک یا تاجیک نبودهاند، بلکه بهاحتمال قوی پشتون بودهاند. تفصیل این موضوع در مقاله اصلی دانشنامه نگاشته خواهد شد. - مهدیزاده کابلی
[۳]- دائرةالمعارف اسلامى: ذيل مادهى "غوريان" . قطبالدين محمد (ملك الجبال) حاكم فيزوزكوه بود و به سال ۵۴۱ هجرى توسط بهرامشاه غزنوى مقتول شد.
[۴]- بهاءالدين (در غور و نقاط ديگر) شهابالدين محمد (در ماردين) / شجاعالدين على (در خرماس) / (۱) فخرالدين مسعود (۵۵٠ ه.ق - ؟) و (٢) شمسالدين محمد.
[۵]- سيفالدين سورى (سالهاى ۵۴٣-۵۴۴ هجرى در غور و غزنه حاكم بود. به سال ۵۴۴ ه.ق بهدست بهرامشاه مقتول شد.
[۶]- علاءالدين حسين جهانسوز (سال ۵۴۴ تا ۵۵۱ در غزوه به سال ۵۵٠ ه.ق در غزنه)
[٧]- سيفالدين محمد (در غور ۵۵۱-۵۵٨ م)
[۸]- غزها به خراسان آن روز هجوم آوردن و نه به ايران کنونی. اما اگر ایران مترادف خراسان دانسته شود نه ایران امروزی، این عبارت درست خواهد بود. - مهدیزاده کابلی
[۹]- محمد غورى در ابتدا به شهابالدين و بعد به معزالدين ملقب شد (سال ۵٦۹ در غزانه - سال ۵٧۱ ه.ق در سند سال ۵٨٢ در لاهور - سال ۵٨٨ در بلاد هند به سال ۵۹۹ در غور و غزنه - متوفاى ٦٠٢ ه.ق).
[۱٠]- خوارزمشاهيان بر خوارزم استيلا يافته بودند نه ایران کنونی! - مهدیزاده کابلی
[۱۱]- بهاءالدين سام (۵٨٧-٦٠٢ ه.ق).
[۱۲]- علاءالدين اتسز (در غور ٦٠٧-٦۱٠ ه.ق).
[۱۳]- علاءالدين محمد حكم در غور و فيروزكوه از ۵۹۹ تا ٦٠٣ هجرى سپس براى مرتبهى دوم بهسال ٦۱٠ بهقدرت رسيد و در سال ٦۱٢ به خوارزمشاه پناهنده شد. همچنین، علاءالدين (در غزنه ٦٠٢-٦٠٣ ه.ق).
[۱۴]- جلالالدين (٦٠٢-٦۱٢ ه.ق) بهدست علاءالدين خوارزمشاه كشته شد.
[۱۵]- منظور نویسنده بامیان است.
[۱۶]- استانلى لينپل، برگرفته از کتاب: تاريخ دولتهاى اسلامى و خاندان حكومتگر، ج ٢، ص ۵٠۱
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ استانلى لينپل، تاريخ دولتهاى اسلامى و خاندان حكومتگر، با استفاده از منابع زیر:
□ غفارى، جهان آرا
□ امير يحيى بن عبدالطيف قزوينى، لب التواريخ (تأليف شده در سال ۹۴٨ هجرى).
□ خواجه نعمتالله، تاريخ خانجهانى و مخزن افغانى.
□ منجمباشى، جامعالدول (نسخهى عربى).
[برگشت به بالا]