[زبانشناسی] [زبان فارسی]
مقالۀ "فارسی زبان عقیم" اول بار ۱۹ سال پیش نوشته و منتشر شد. ما این مقاله را بهعنوان یکی از مقالات دکتر باطنی در زمینۀ زبانشناسی انتخاب کردهایم تا نمونهای از کارهای او برای کسانی بهدست داده باشیم که با کارهای او آشنایی ندارند. گفتن این نکته نیز ضرورت دارد که مقاله در اصل خود مفصلتر از چیزی است که در اینجا آمده است. آن را مقداری کوتاه کردهایم.
[↑] فارسی زبانی عقیم
دربارۀ زیبایی، شیرینی، گنجینۀ ادبی و دیگر محاسن زبان فارسی سخن بسیار شنیدهایم. اکنون شاید وقت آن رسیده باشد که با واقع بینی به مطالعۀ تواناییهای زبان فارسی بپردازیم و ببینیم آیا این زبان میتواند جوابگوی نیازهای امروز جامعۀ ما باشد؟ آیا در آن کاستیهایی یافت میشود، و اگر یافت میشود چگونه میتوان آنها را برطرف ساخت؟
یکی از ویژگیهای زبان، زایایی یا خلاقیت آن است. خلاقیت زبان را از جنبههای گوناگون میتوان بررسی کرد (از جنبۀ ادبی، نحوی، واژگانی و شاید هم از جنبههای دیگر). بحث ما دراینجا به خلاقیت یا زایایی در واژگان زبان محدود میشود. زایایی واژگانی به اهل زبان امکان میدهد تا همراه با تغییراتی که در جامعۀ آنها رخ میدهد واژههای تازه بسازند و کارایی زبان خود را با نیازمندیهای خود متناسب گردانند.
از نظر زبانشناختی، زایایی واژگانی به مبحث اشتقاق یا واژه سازی مربوط میشود (از این پس "زایایی" به کار میبریم بهجای زایایی واژگانی). اشتقاق یعنی اینکه ما بتوانیم از اسم یا صفت فعل بسازیم. از فعل اسم یا صفت بسازیم و مانند آن. با اندکی تسامح میتوان گفت اشتقاق یعنی گذر از یک مقولۀ دستوری به مقولۀ دیگر. بنابراین، اگر بخواهیم به میزان زایایی یک زبان پی ببریم و احتمالا آن را با زایایی زبانهای دیگر مقایسه کنیم، باید ببینیم در آن زبان با چه درجه از سهولت میتوان از یک مقولۀ دستوری به مقولۀ دیگر رفت. از میان تغییرات اشتقاقی گوناگون، آنکه از همه مهم تر است گذر از مقولۀ اسم یا صفت به مقولۀ فعل است، یا به بیان سادهتر، ساختن فعل از اسم و صفت است. دلیل این امر آن است که فعل خود از زایایی زیادی برخوردار است و میتوان از آن مشتقهای دیگری به دست آورد. مثلاً در زبان انگلیسی از ion "یون" که اسمی است از اصطلاحات فیزیک و شیمی فعل میسازند و سپس از آن مشتقهای دیگر به ترتیب زیر به دست میآورند:
ionize ionizability
ionized ionization
ionizing ionizer
و سپس از راه ترکیب این مشتقها با واژههای دیگر اصطلاحات جدیدی میسازند:
ionization energy
ionization potential
ionization track
ionizing radiation
ionized gas
بهطوری که میبینیم، پس از اینکه ion با استفاده از پسوند ize به فعل تبدیل شد میتواند منشاء هفت مشتق یا واژۀ جدید باشد که خود میتوانند با واژههای دیگر ترکیب شوند و شش اصطلاح جدید بسازند که جمعا ۱۳ واژه و ترکیب میشود، واین بههیچ وجه پایان زایایی فعل ionize نیست.
اما ببینیم در زبان فارسی وضع چگونه است:
۱- در فارسی فقط فعلهای ساده یا بسیط هستند که زایایی دارند، یعنی میتوان از آنها مشتق به دست آورد.
۲- در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمیشود، یعنی نمیتوان به طور عادی از اسم یا صفت فعل ساخت.
۳- شمار فعلهای سادهای که زایایی دارند و از گذشته به ما رسیدهاند بسیار اندک است.
۴- از این شمار اندک نیز بسیاری در حال از بین رفتن و متروک شدن هستند، و جای خود را به فعلهای مرکب میدهند. ولی فعلهای مرکب عقیم هستند و نمیتوان از آنها مشتق به دست آورد.
۵- از "مصدرهای جعلی" فارسی، چه آنها که از اسمهای فارسی ساخته شدهاند و چه آنها که از واژههای عربی ساخته شدهاند، مشتق به دست نمیآید. به بیان دیگر، مصدرهای جعلی زایایی ندارند.
۶- نتیجه: زبان فارسی، در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمرۀ مردم با مشکلی مواجه نیست، ولی برای واژه سازی علمی از زایایی لازم برخوردار نیست و نمیتواند یک زبان علمی باشد، مگر اینکه برای کاستیهای آن چارهای اندیشیده شود.
ما در بقیۀ این مقاله میکوشیم نکاتی را که فهرست وار در بالا برشمردیم با شواهد کافی همراه کنیم و در پایان نیز توصیههایی را که مفید به نظر میرسند ارائه دهیم.
۱- گفتیم در فارسی فقط فعلهای ساده هستند که زایایی دارند، یعنی میتوان از آنها مشتق به دست آورد. اثبات این امر بسیار ساده است. به عنوان مثال فعل "نمودن" را در نظر بگیرید. ما از این فعل مشتقهای زیادی به دست میآوریم: نمود، نمودار، نموده، نمونه، نما، نمایان، نمایش، نماینده (و مشتقهای دیگری نظیر: نماد، نمادین، نمادگری، نمایه، که به تازگی ساخته و رایج شدهاند و نیز مشتقهای درجه دومی نظیر: نمایندگی، نمایشگاه، نمایشنامه، نمایشی، که با افزودن پسوندی به مشتقهای درجۀ اول ساخته شدهاند.) با این همه " نمودن " به معنایی که سعدی در این شعر به کار برده است:
دیـدار مینمـایی و پرهیـز میکنی | بازار خویش و آتش ما تیز میکنی |
در گفتار و نوشتار امروزه بسیار کم به کار میرود تاجایی که میتوان گفت این فعل از بین رفته یا در شرف از بین رفتن است. در زبان فارسی متداول فعل مرکب "نشان دادن" جانشین معنی متعدی آن شده و فعلهای مرکب "به نظر آمدن" و "به نظر رسیدن" نیز جانشین معنی لازم آن شدهاند. ولی این فعلهای مرکب عقیم هستند و هیچ مشتقی از آنها به دست نمیآید. به بیان دیگر، اگر ما فعل سادۀ "نمودن" را از اول نداشتیم و از همان آغاز این فعلهای مرکب به جای آن به کار رفته بودند، امروزه هیچ یک از مشتقهایی که در بالا برشمردیم در فارسی وجود نداشت[۱].
به عنوان مثال دیگر میتوان "فریفتن" و "فریب دادن" را مقایسه کرد. از "فریفتن" که مصدری ساده یا بسیط است میتوان مشتقهایی به دست آورد: فریفته، فریفتگی، فریب، فریبا، فریبایی، فریینده، فریبندگی. ولی از "فریب دادن" که مصدری مرکب است مشتقی به دست نمیآید.
"فریفتن" در گذشته به صورت لازم و متعدی هر دو به کار میرفته است. ولی امروزه معنی لازم خود را بکلی از دست داده است و در معنی متعدی نیز کاربرد زیادی ندارد. بسامد یا فراوانی کاربرد "فریب دادن" از "فریفتن" بسیار بیشتر است، و اگر روند تبدیل فعلهای ساده به مرکب همچنان ادامه یابد در آینده جانشین بلامنازع "فریفتن" خواهد شد.
۲- در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمیشود، یعنی به طور عادی نمیتوان از اسم یا صفت فعل ساخت. زبان فارسی به ساختن فعلهای مرکب گرایش دارد و برای مفاهیم تازه نیز از همین الگو استفاده میکند. ذکر چند مثال موضوع را روشن خواهد ساخت. در انگلیسی از television فعل televise و در فرانسه فعلteleviser را ساختهاند.
در عربی هم از آن فعل میسازند و میگویند تلفز، یتلفز. اما ما در فارسی میگوییم " از تلویزیون پخش کرد". در انگلیسی واژۀ telephone را به صورت فعل هم به کار میبرند. در فرانسه نیز از آن فعل telephoner را ساختهاند. در عربی هم از آن فعل میسازند و میگویند تلفن، یتلفن. اما ما در فارسی از فعل مرکب " تلفن کردن " استفاده میکنیم. در انگلیسی از واژۀ philosophy " فلسفه" فعل Philosophize و در فرانسه از philosophie فعلphilosopher را ساختهاند.
در عربی هم از فلسفه فعل میسازند و میگویند تفلسف، یتفلسف. اما ما در فارسی اگر مورد قبول واقع شود، میگوییم " فلسفه پرداختن" یا "به فلسفه پرداختن".
وقتی دکتر محمود هومن مصدر " فلسفیدن" را ساخت و در نوشتههای فلسفی خود به کار برد، مورد پسند قرار نگرفت و آن را " دور از ذوق سلیم" دانستند. در انگلیسی از صفت polar فعل polarize و در فرانسه از صفت polaire فعل Polarizer را ساختهاند. در عربی نیز از قطب فعل میسازند و میگویند استقطب، یستقطب. ولی ما ترجیح میدهیم بگوییم " قطبی کردن" و مصدر " قطبیدن" را جعلی و مشتقات آن را "جعلیات" میدانیم. در انگلیسی از iodine "ید" فعل iodize و در فرانسه از iode فعل ioder را ساختهاند. در عربی نیز از آن فعل میسازند و میگویند یود، ییود. ولی ما در فارسی ترجیح میدهیم بگوییم "با ید معالجه کردن" یا "ید زدن به".
مثالهای فوق کافی است که نشان دهد زبان فارسی به ساختن فعلهای مرکب گرایش دارد و فعل بسیط جدید نمیسازد. از فعلهایی که در انگلیسی و فرانسه و عربی ساخته میشوند، ونمونههای آنها در بالا ذکر شدند، به راحتی میتوان مشتقهای جدیدی به دست آورد، همان گونه که دربارۀ مشتقهای ionize در بالا مشاهده کردیم. ولی ما در فارسی به راحتی نمیتوانیم از "عبارتهای فعلی" خود مشتقهای جدید بسازیم (به طوری که از مثالها نیز فهمیده میشود، در اینجا منظور ما از فعل مرکب، فعلهای پیشوند دار نیست).
۳- شمار فعلهای سادهای که زایایی دارند واز گذشته به ما رسیدهاند بسیار اندک است. آقای دکتر خانلری در کتاب تاریخ زبان فارسی فهرست افعال ساده را "اعم از آنچه در متنها مکرر آمده است و آنچه در زبان محاورۀ امروز به کار میرود"[٢] به دست داده است.
در این فهرست فقط ۲۷۷ فعل وجود دارد. اما یک نگاه گذرا به فهرست مزبور نشان میدهد که تعداد زیادی از افعال درج شده نه در گفتار امروز به کار میروند و نه در نوشتار. فعلهایی از این قبیل: غارتیدن، آهیختن، اوباشتن، بسودن، چمیدن، خستن، خلیدن، سپوختن، زاریدن، سگالیدن، شکفتن، گساردن، کفیدن، طوفیدن، مولیدن، گرازیدن، موییدن، خوفیدن، و تعداد کثیری دیگر.
در واقع تعداد فعلهای سادۀ فارسی که فعال هستند، یعنی در گفتار و نوشتار به کار میروند، از رقم ۲۷۷ بسیار کمتر است. در سه بررسی جداگانه که سه دانشجوی رشتۀ زبانشناسی[٣] در دورۀ تحصیل شان در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران انجام دادهاند و فعلهای ساده را از متن گفتار و نوشتار روزمره استخراج کردهاند، بالاترین رقم ۱۱۵ بوده است.
با افزودن فعلهایی که بسامد آنها کمتر است، ولی هنوز در نوشتا ر به کار میروند این رقم بین ۱۵۰ و ۲۰۰ قرار میگیرد؛ یعنی در زبان فارسی حد اکثر ۲۰۰ فعل سادۀ فعال وجود دارد که از آنها میتوان مشتق به دست آورد!
دکتر خانلری پس از ذکر شمار اندک فعلهای سادۀ فارسی، در پانوشت صفحه ۲۵۸ همان اثر مینویسد: "مقایسه شود با شمارۀ فعلها در زبان فرانسوی که به ۴۱۶۰ تخمین شده است."
در زبان انگلیسی که گذر از مقولۀ اسم به فعل بسیار آسان است و بسیار فراوان نیز رخ میدهد، تعداد فعلهای ساده و زایا بسیار بیشتر است. من با مراجعه به فرهنگ انگلیسی Random House توانستم در بین واژههایی که با پیشوند tele ساخته شدهاند و فقط ۵/۱ صفحه از ۲۲۱۴ صفحۀ این فرهنگ را تشکیل میدهند، ۱۶ فعل ساده پیدا کنم که همه دارای مشتقات خاص خود هستند.
اگر این نمونه برداری "مشتی نمونۀ خروار" باشد، در این صورت میتوان گفت در فرهنگ مزبور در حدود ۲۳۰۰۰ فعل ساده وجود دارد[۴].
اینکه فعلهای ساده در فارسی کم اند و به تدریج جای خود را به فعلهای مرکب میدهند توجه دیگران را نیز جلب کرده است.
محمدرضا عادل در مقالهای با عنوان "فعل در زبان فارسی" در شمارۀ بهار و تابستان ۱۳۶۷ رشد: آموزش ادب فارسی، چنین مینویسند: "همان گونه که گفته شد، افعال ساده روز به روز روی به کاهش دارد و استعمال افعال مرکب فزونی مییابد. این امر تا بدان پایه است که گاه در چند جملۀ متوالی نشانی از فعل ساده نیست..." و نمونههایی نیز در تایید گفته خود ارائه میکنند.
یک نمونه برداری از فعلهای مرکب، فراوانی کاربرد آنها را در زبان فارسی نشان میدهد. در این پژوهش تقریبا سه هزار فعل مرکب به دست آمده است که از این تعداد، ۱۰۵۶ فعل آن با "کردن" ساخته شدهاند مانند: آزمایش کردن، گود کردن، نامزد کردن و غیره[۵].
۴- از این شمار اندک فعلهای فارسی که به ما رسیدهاند نیز بسیاری در حال از بین رفتن هستند، و جای خود را به فعلهای مرکب میدهند. ولی فعلهای مرکب عقیم هستند و نمیتوان از آنها مشتق به دست آورد[٦]. قبلا گفتیم که فعل "نمودن" در حالت متعدی جای خود را به "نشان دادن" و در حالت لازم به "به نظر آمدن" و "به نظر رسیدن" داده است، که همه فعلهای مرکب عقیم هستند. نیز گفتیم که در برابر فعل سادۀ "فریفتن" فعل مرکب "فریب دادن" و "گول زدن" قرار دارند که کاربرد آنها بسیار بیشتر از " فریفتن " است و احتمال دارد در آینده این فعل ساده را بکلی از میدان به در کنند و جانشین آن گردند. در اینجا به چند نمونۀ دیگر اشاره میکنیم.
فعل "شایستن" امروز بکلی از بین رفته و جای خود را به "شایسته بودن" داده است. مشتقهای "شایسته"، "شایستگی"، "شایان" و "شاید" بازماندۀ روزگار زایایی این فعل هستند.
فعل "بایستن" بکلی از بین رفته و جای خود را به فعلهای مرکب "لازم بودن"، "واجب بودن" و نظایر آن داده است. "باید" (و صورتهای دیگر آن مانند "بایستی" و غیره) و "بایسته" تنها بازماندگان این فعل هستند. فعل "خشکیدن" و متعدی آن "خشکاندن" بسیار کم و در بعضی از لهجهها به کار میروند، و فعلهای مرکب "خشک شدن" و "خشک کردن" جانشین آنها شدهاند.
واژههای "خشک"، "خشکه" و "خشکی" مشتقهای بازماندۀ این فعل هستند. فعل "گریستن" بسیار کم به کار میرود و جای خود را به "گریه کردن" داده است، و صورت متعدی آن "گریاندن" نیز جایش را به " به گریهانداختن" واگذار کرده است. واژههای "گریان" و "گریه" تنها مشتقهای بازمانده از فعل "گریستن" هستند.
"آمیختن" تقریبا از استعمال افتاده است. معنی لازم آن بکلی از بین رفته و در معنی متعدی هم جای خود را به "مخلوط کردن" یا "قاتی کردن" داده است. واژههای "آمیزش" و "آمیزه" تنها مشتقهایی هستند که از این فعل باقی ماندهاند. فعل "نگریستن" از استعمال افتاده و جای خود را به "نگاه کردن" و "مشاهده کردن" داده است.
صورتهای "نگران"، "نگرانی" و "نگرش" مشتقات رایج این فعل هستند که باقی ماندهاند. "شتافتن" دیگر به کار نمیرود و جای خود را به "عجله کردن"، "شتاب کردن"، "با شتاب رفتن" و مانند آن داده است، و "شتاب" و "شتابان" مشتقهای بازماندۀ آن هستند.
البته در زبان پهلوی نیز فعلهای مرکب وجود داشته است، مانند "نیگاه کردن"، "ایاد کردن" به معنی "به یاد آوردن"، "به خاطر آوردن" ولی تعداد این فعلهای مرکب بسیار کم و ناچیز بوده است[٧].
کاربرد فعلهای ترکیبی در فارسی کهن رایج شده و با گذشت زمان شتاب بیشتری گرفته است. آقای دکتر علی اشرف صادقی مینویسند: "این گرایش در دورههای بعد بسیار زیادتر شده..." و نیز "به نظر میرسد که زبان فارسی هنوز در مسیر این تحول پیش میرود. شاید امروز دیگرنتوان افعال مختوم به "ئیدن" را با قاعده شمرد، چه دیگر هیچ فعل جدیدی به این صورت ساخته نمیشود. برعکس، ساختن افعال گروهی با "کردن"، "زدن" و جز آن بسیار شایع است: تلفن کردن (زدن)، تلگراف کردن (زدن)، پست کردن و غیره."[٨].
آقای دکتر خانلری در اثر یاد شده در صفحه ۳۳۱ مینویسند: "از قرن هفتم به بعد پیشوندهای فعل به تدریج از رواج افتاده و فعل مرکب جای آنها را گرفته است." و نیز در صفحه ۳۳۲ "فعل مرکب در فارسی امروز جای بسیاری از فعلهای ساده و پیشوندی را گرفته است.
شمارۀ بسیاری از فعلهای ساده در فارسی جاری امروز بکلی متروک است و به جای آنها فعل مرکب به کار میرود..." دکتر خانلری سپس فهرست ۵۲ فعل سادۀ آشنا را که بکلی متروک شدهاند به دست میدهد.
گرایش به ساختن فعلهای مرکب آنقدر زیاد است که در برابر مصدرهایی که از اسم یا صفت ساخته شدهاند و به آنها "مصدر جعلی" میگویند نیز اغلب فعل مرکبی وجود دارد مانند "جنگ کردن" در برابر "جنگیدن"، "خم کردن" یا "خم شدن" در برابر "خمیدن"، "ترش شدن" در برابر "ترشیدن" و غیره.
امروز صورت مرکب این فعلها کاربردی بسیار بیشتر از صورت بسیط آنها دارد، به طوری که میتوان گفت صورت بسیط آنها تقریبا از استعمال افتاده است.
دربارۀ علت این گرایش یعنی ساختن فعل مرکب، با قطعیت نمیتوان چیزی گفت. ولی احتمال میرود که از لحاظ تاریخی ساختن فعل از واژههای قرضی عربی، مانند رحم کردن، بیان کردن و غیره، اگر نه تنها علت، لااقل یکی از علل عمدۀ آن بوده باشد. ظاهرا ساختن فعل مرکب از واژههای دخیل عربی به تدریج گسترش یافته و به واژههای فارسی نیز سرایت کرده تا جایی که تنها الگوی ساختن فعل در فارسی شده است[۹].
۵- چنان که قبلا گفته شد، در زبان فارسی امروز گذر از مقولۀ اسم و صفت به فعل معمول نیست، یعنی نمیتوان از اسم و صفت فعل بسیط ساخت. به رغم اینکه بعضی از فعلهایی که از این راه ساخته شدهاند قرنهاست در فارسی رایج هستند و بزرگان ادب فارسی نیز آنها را به کار بردهاند، مانند "دزدیدن"، "طلبیدن"، با این همه بسیاری از ادبا و دستور نویسان آنها را "مصدر جعلی" مینامند، که خود نشانۀ اکراه و ناخشنودی آنها از این نوع افعال است (ما برای اجتناب از کاربرد این اصطلاح، فعلهایی از این دست را " فعل تبدیلی " مینامیم و منظورمان این است که اسم یا صفتی به فعل تبدیل شده است.)
مادۀ فعل تبدیلی میتواند اسم یا صفت فارسی باشد، مانند " بوسیدن" و "لنگیدن" و نیز میتواند از اصل عربی باشد، مانند "بلعیدن". ساختن فعلهای تبدیلی در گذشته بیشتر معمول بوده و با ذوق فارسی زبانان سازگاری بیشتری داشته است، به طوری که شمار زیادی از آنها را در آثار قدما میبینیم که فعلا از استعمال افتادهاند. مثلاً تندیدن"، "خروشیدن"[۱٠] و بسیاری دیگر:
- بتنـدیــد با مـن که عقـلــت کجـاســـت
چو دانی و پرسـی ســوالت خطاســت
بتـنــدیـــد و بجــوشـــــــیـد و بکــالـیـــد
که ای خویـش نشــنـاس و ناپـاک مـرد
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
ولی نباید تصور کرد که فارسی زبانان امروز اصلا فعل تبدیلی نمیسازند. چیزی که هست اکثر این فعلها عامیانه هستند و کمتر به گفتار رسمی و از آن کمتر به نوشتار راه مییابند.
اینها نمونهای از آن فعلها هستند: سلفیدن، توپیدن، تیغیدن، پلکیدن، پکیدن، شوتیدن، ماسیدن، چاییدن، تمرگیدن، شلیدن، کپیدن، سکیدن (به معنی نگاه کردن)، چپیدن، چپاندن، لنباندن، لمیدن، لولیدن، سریدن، چلاندن، قاپیدن، لاسیدن، و بسیاری دیگر.
آنچه برای بحث ما مهم است این است که از فعلهای تبدیلی، چه آنها که از واژههای فارسی ساخته شدهاند و چه آنها که از اصل عربی هستند، مشتق به دست نمیآید. این فعلها، با آنکه ساده هستند، زایایی ندارند و جز معدودی که از آنها به اصطلاح "اسم مصدر شینی" ساخته شده است (مانند: چرخش، غرش، رنجش) بقیه مشتقی ندارند یا به ندرت مشتقی از آنها رایج شده است.
به بیان دیگر، فعلهای تبدیلی نیز مانند فعلهای مرکب عقیم هستند.
۶- نتیجه: تصویری که از زبان فارسی اکنون میتوان به دست داد چنین است: درزبان فارسی فقط فعلهای ساده یا بسیط هستند که میتوانند زایایی داشته باشند، یعنی میتوان از آنها مشتق به دست آورد؛ تعداد این فعلها در زبان فارسی به طور شگفت آوری کم است؛ از این شمار اندک نیز عدهای در حال از بین رفتن و متروک شدن هستند؛ در زبان فارسی دیگر به طور عادی فعل سادۀ جدید ساخته نمیشود، بلکه گرایش به ساختن فعلهای مرکب است؛ فعلهای مرکب و نیز فعلهای تبدیلی هیچ کدام زایایی ندارند، یعنی نمیتوان از آنها مشتقات فعل ساده را به دست آورد. زبان فارسی در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمرۀ مردم با مشکلی مواجه نیست، ولی این زبان برای واژه سازی علمی زایایی لازم را ندارد و نمیتواند یک زبان علمی باشد، مگر اینکه برای رفع کاستیهای آن چارهای اندیشیده شود.
با این همه زبان فارسی میتواند یک زبان علمی باشد، به شرط اینکه کند و زنجیری را که ما به پای آن زده ایم باز کنیم. ما در بقیۀ این مقاله میکوشیم نشان دهیم که زبان فارسی زایایی لازم را بالقوه دارد. منتها ما این توانایی را از قوه به فعل نمیآوریم. ولی پیش از آنکه در این بحث وارد شویم، باید به چند نکته توجه داشته باشیم.
الف واژههای علمی برای مردم کوچه و بازار ساخته نمیشوند، بلکه برای جمعی کارشناس و اهل فن و دانشجویانی که در رشتۀ خاصی تحصیل میکنند، ساخته میشوند. بنابراین اگر انتظار داشته باشیم که واژههای تازه را همه بفهمند و احتمالا خوششان هم بیاید، انتظار بیجایی است. شما یقین داشته باشید معنی ionize و دیگر مشتقات آن را که در آغاز این مقاله برشمردیم جز گروهی اهل فن، انگلیسی زبانهای معمولی نمیدانند و شاید هم هیچگاه نشنیده باشند.
ب برنامه ریزی زبانی (language planning) از کارهایی است که بسیاری از کشورها به آن دست میزنند. در برنامه ریزی زبانی آگاهانه در مسیر زبان دخالت میکنند؛ بعضی روندها را تند و بعضی دیگر را کند میکنند تا برآیند آن متناسب با نیاز جامعه باشد. برای اینکه سوء تفاهمی پیش نیاید باید اضافه کرد که این دخالتها از آن گونه نیست که مثلا مردم نباید بگویند "حمام گرفتن" بلکه باید بگویند "به حمام رفتن" و مانند آن، بلکه مسائلی درحیطۀ برنامه ریزی زبانی قرار میگیرند که به خط مشی کلی زبان مربوط شوند: مثلا دادن پاسخ به این سوال که آیا در واژه سازی علمی باید فقط از عناصرزندۀ زبان استفاده کرد یا میتوان ریشهها و پیشوندها و پسوندهای مرده را نیز احیا کرد و به کار گرقت؟ یا اینکه آیا میتوان از عناصر قرضی در زبان فعل ساخت و مثلا گفت "تلویزیدن"؟ و "تلویزیده" ؟ و مانند آن.
پ نکتۀ مهم دیگر این است که مشکل واژههای علمی را باید یکجا و به طور خانوادهای حل کرد. مثلا اگر قرار باشد برای ۱۳ اصطلاحی که در آغاز این مقاله برشمردیم و در انگلیسی همه از ion ساخته شدهاند برابرهایی ساخته شوند باید شیوهای به کار گرفت که نه تنها جوابگوی آن ۱۳ اصطلاح باشد، بلکه اگر به تعداد آنها افزوده شد نیز همچنان کارساز باشد.
با توجه به نکاتی که در بالا گفته شد اکنون راههایی را که برای واژه سازیعلمی مفید به نظر میرسند به بحث میگذاریم. در واقع آنچه من میخواهم بگویم حرف تازهای نیست؛ دیگران قبلا آنها را گفته و حتا عمل کردهاند. منظور من توجیه درستی راهی است که آنها رفتهاند و بر طرف کردن سوء تفاهماتی که از این رهگذر در ذهن بعضی از افراد به وجود آمده است.
۱- مهم ترین راه و بارورترین روش برای ساختن واژههای علمی، ساختن مصدر تبدیلی یا به اصطلاح "مصدر جعلی" است. در فارسی نیز مانند انگلیسی، فرانسه، عربی و بسیاری از زبانهای دیگر باید از اسم یا صفت فعل بسازیم تا بتوانیم مشتقات لازم را از آن به دست بیاوریم و گره کار خود را بگشاییم.
تنها با ساختن فعل است که میتوان مشکل واژههای علمی را به طور گروهی حل کرد. مثلا اگر از "یون" با پسوند فعل ساز " یدن " فعل "یونیدن"ساخته شود، میتوان تمام برابرهای لازم را برای ۱۳ اصطلاحی که در آغاز این مقاله برشمردم به دست آورد: یونیدن، یونیده، یوننده، یونش، یونیدگی، یونش پذیر، یونش پذیری، اتاقک یونش، انرژی یونش، پتانسیل یونش، ردِ یونش، گاز یونیده، تابش یوننده، و نیز بسیاری دیگر که ممکن است بعدا مورد نیاز باشند.
چنان که پیش تر گفته شد، این حرف تازهای نیست: آقای دکتر محمد مقدم در آیندۀ زبان فارسی[۱۱] همین پیشنهاد را میکنند، منتها ایشان معتقدند که مادۀ فعل نیز باید از اصل فارسی باشد. پیش تر به دکتر محمود هومن و گرایش او به ساختن فعلهای تبدیلی نیز اشاره کردیم. ولی نخستین کسی که به این فکر جامۀ عمل پوشانید دکتر غلامحسین مصاحب بود که در دایرة المعارف فارسی افعالی مانند " قطبیدن "، "اکسیدن"، "برقیدن"، "یونیدن" را به کار برد والحق که به کار درستی دست زد.
امروز نیزگروههای واژه سازی در مرکز نشر دانشگاهی از همین خط مشی پیروی میکنند. در اینجا برای رفع سوء تفاهم بد نیست چند نکته را توضیح بدهیم.
الف من معتقد به "فارسی سره" که در آن هیچ واژۀ عربی یا فرنگی نباشد، نیستم زیرا آن را غیر عملی میدانم. تلاش برای یافتن برابری فارسی برای "یون" کاری است عبث. ولی معتقد نیستم که "یونیزاسیون" و " یونیزه " و دیگر مشتقات آن باید در فارسی به کار روند.
زیرا زبان فارسی توانایی ساختن این مشتقات را دارد. از سوی دیگر، من معتقد به طرد واژههای متداول عربی در فارسی نیستم. بعضی از این واژهها قرنهاست که در فارسی به کار رفتهاند و امروز جزو واژگان زبان فارسی هستند، همان طور که تعداد کثیری از واژههای فارسی به صورت معرب در عربی به کار میروند و امروز جزء لاینفک زبان عربی هستند. "در مورد تاثیر زبان فارسی بر عربی از خود قرآن کریم سخن آغاز میکنیم. میبینیم کلمات فارسی فراوانی در این کتاب آسمانی آمده و باز میبینیم که برخلاف خوی ملی گرایی و تعصب عربها یا ایرانیان یا هرنژاد دیگری که میگویند باید زبان را از واژههای بیگانه پیراسته کرد، این کتاب آسمانی از کلمات غیر عربی و از جمله فارسیاستفاده کرده است."[۱٢]
بنابراین وقتی صحبت از واژه سازی میشود نباید این توهم به وجود آید که منظور عربی زدایی است.
ب بعضی از ادبای ما وقتی رواج واژههایی نظیر "قطبیدن" را (که در برابر polarize به کار رفته) و یا "قطبش" و نظایر آن را میبینند دچار تشویش میشوند که "این جعلیات زبان شیرین فارسی را خراب میکنند، به گنجینۀ پر ارزش ادب فارسی لطمه میزنند، رابطۀ ما را با بزرگان ادب فارسی چون حافظ و سعدی قطع میکنند، در آثار قدما کی چنین چیزهایی آمده است؟" و نگرانیهای دیگری از همین دست.
در پاسخ این بزرگواران باید گفت: اولا "قطبیدن" از نظر ساخت هیچ فرقی با "طلبیدن" ندارد که عنصری و ناصرخسرو و خیام و سعدی و مولوی و حافظ و دیگر بزرگان ادب فارسی آن را به کار بردهاند (نگاه کنید به مدخل "طلبیدن" در لغت نامۀ دهخدا). ثانیا واژههایی مانند polarize ، iodize ، ionize و نظایر آن نیز در آثار بزرگان ادب انگلیسی مانند شکسپیر و میلتون و بایرون و جز آن دیده نمیشوند. ولی ساخته شدن این مصدرها در زبان انگلیسی و دهها مشتقی که از آنها به دست میآید هیچ زیانی به گنجینۀ ادب زبان انگلیسی وارد نکرده است.
امروز شور و شوق برای خواندن آثار شکسپیر شاید بیش از روزگاری باشد که این واژهها ساخته نشده بودند. در واقع این دو قضیه هیچ ارتباطی با هم ندارند. ثالثا چنان که پیشتر گفته شد و شواهدی نیز در تایید آن آورده شد، زبان عربی که در نظر بسیاری از مردم زبان متحجری است، اصطلاحات علمی را به بابهای مناسب میبرد و مشتقهای لازم را از آنها به دست میآورد.
اگر چنین است، پس چرا ما از توان زبان فارسی استفاده نکنیم، فعلهای تبدیلی نسازیم، و مشتقهای لازم را به دست نیاوریم؟ در این میان کار واژه سازی زبان انگلیسی از همه جالب تر و آموزنده تر است. زبان انگلیسی واژۀ ion را (که به معنی "رفتن" است) از یونانی عاریه میگیرد و در معنای علمی کاملا جدیدی به کار میبرد. سپس پسوند ize را که از طریق لاتین از یونانی به دست آورده است بر آن میافزاید و فعل ionize را میسازد. در مرحلۀ بعد، پسوند able را که از طریق فرانسه از لاتین به ارث برده به آن اضافه میکند و صفت ionizable را میسازد، و هیچ کس هم ایرادی نمیگیرد.
ولی ما بعد از قرنها هنوز میگوییم "طلبیدن" مصدر جعلی است، و اجازه نمیدهیم در زبان فارسی فعل جدیدی ساخته شود، آن هم با پسوند فعل سازی که متعلق به خود زبان فارسی است!
باری، نگرانیهای ادبای ما گرچه از روی دلسوزی است، ولی ریشه در واقعیت ندارد. شاید وقت آن رسیده باشد که برچسب "جعلی" و "جعلیات" از روی واژههای تازه پاک شود. اگر جز این کنیم، فارسی از لحاظ واژگان علمی زبانی عقیم باقی خواهد ماند.
۲- یکی دیگر از راههایی که باید برای واژه سازی علمی مورد استفاده قرار گیرد، بهره گرفتن از مشتقات فعلهایی است که هم اکنون در فارسی به کار میروند، یعنی ساختن مشتق از راه قیاس، اعم از اینکه آن مشتقها در گذشته به کار نرفته باشند یا فعلا متداول نباشند: مثلا ساختن " نوشتار" به قیاس "گفتار" یا "رسانه" به قیاس "ماله" و مانند آن.
دکتر محمدمقدم در آیندۀ زبان فارسی جدولی از ده فعل فارسی به دست میدهد که از هر کدام میتوان بالقوه هفت مشتق به دست آورد که جمعا هفتاد صورت میشود. او مینویسد: "از هفتاد صورتی که دراین جدول داریم میبینیم که چهل و پنج صورت را به کار نمیبریم در حالی که به همۀ آنها نیازمندیم. اکنون به آن بیفزایید صدها واژۀ همکرد (مرکب) را که با آنها نساخته ایم و هزارها واژۀ دیگر را که میتوانیم تنها از این چند ریشه با گذاشتن پیشوند و پسوندهای گوناگون... بسازیم."
از زمانی که دکتر مقدم این سخنرانی را ایراد کرد (سوم دی ماه ۱۳۴۱) و بعدا به صورت دفتری چاپ شد تاکنون سه صورت از آنهایی که به کار نمیرفته به کار افتادهاند: نوشتار، ساختار، و سازه (مهندسی سازه).
ما امروزه صفت "کُنا" را به کار نمیبریم، در حالی که از "کُن + آ" ساخته شده است مانند: گویا، شنوا، روا، توانا و جز آن. از این گذشته این صفت در گذشته به کار رفته است: "اگر اندر ذات وی بود، وی پذیرا بودی نه کنا"[۱٣]. همچنین است کنایی که به قیاس
"توانایی"، "گویایی" و مانند آن ساخته شده است، و در گذشته نیز به معنی "کنندگی" به کار رفته است. نیز فعل "کنانیدن" در گذشته به صورت متعدی سببی به کار رفته است[۱۴]. حال با استفاده از این امکانات زبان فارسی ما میتوانیم مشکل یک گروه از اصطلاحات شیمی را چنین حل کنیم:
- کناننده activating کنا active
کناننده activator کنایی activity
کنانش activation کنانیدن activate
انرژی کنانشی activation energy کنانیده activated
منظور از این مثال این نیست که بگوییم اصطلاحاتی که شیمیدانها در فارسی به کار میبرند غلط است و باید آنها را دور بریزند و در عوض این مجموعه را به کار برند؛ بلکه منظور از آن نشان دادن امکانات ناشناختۀ زبان فارسی و به ویژه نشان دادن اهمیت قیاس در واژه سازی علمی است. در مثال بالا، " کنا "، " کنایی " و " کنانیدن " همه قبلا در فارسی به کار رفته بودند. ولی فرض میکنیم که هیچ کدام از آنها به کار نرفته بودند. در آن صورت نیز ما میتوانستیم همین مجموعه را یا نظایر آن را از روی قیاس بسازیم و به کار ببریم. حتا اگر ناچار بودیم میتوانستیم این مجموعه را با واژهای از اصل عربی بسازیم: فعال، فعالایی (یا فعالیت)، فعالانیدن، فعالاننده، فعالانش، فعالانشی، و اشتقاقهای لازم دیگر.
ما باید خود را با نیازهای واژه سازی علمی بیشتر آشنا کنیم. باید این حرف را فراموش کنیم که ساختن " مصدر جعلی " جایز نیست. باید از این فرض نادرست دست برداریم که کاربرد واژه امری است "سماعی" و نه قیاسی.
زبانی که قدما به کار بردهاند جوابگوی نیازهای آن روز جامعۀ ما بوده است. ما میتوانیم و باید اندوختهای را که آنها برای ما گذاردهاند دست مایه قرار دهیم، ولی نمیتوانیم تنها به آن اکتفا کنیم. باید کند و زنجیری را که ندانسته به پای زبان فارسی زده ایم باز کنیم و بگذاریم زبان همگام با نیازها و تحولات شگرف جامعۀ امروز آزادانه پیش برود. اینجاست که نیاز به وجود یک فرهنگستان علوم کاملا احساس میشود، فرهنگستانی که با چشم باز به جهان واقعیات نگاه کند و بتواند سنجیده و خردمندانه گام بردارد.[۱۵]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- فرهنگ معین یکی از معانی "نمودن" را انجام دادن، عمل کردن، و کردن ضبط کرده است، همان گونه که امروز به کار میرود. مثلا: "تسلیم نمودن" به جای "تسلیم کردن". دکتر معین یادآور میشود که بعضی از محققان این کاربرد را درست نمیدانند، ولی اضافه میکند: "باید دانست که بزرگان آن را استعمال کردهاند":پس سلیمان آن زمان دانست زودکه اجـل آمـد، ســفر خواهـد نمودمثنوی[۲]- ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، جلد دوم، پیوست شمارۀ ۱. بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۲.
[۳]- خانم پریوش غفوری، خانم اکرم شیرزاده فرشچی، و آقای دکتر عنایتالله صدیقی ارفعی.[۴]- Random House Dictionary of the English Language, 1986[۵]- ژاله رستمپور، پژوهشی دربارۀ افعال مرکب، پایاننامۀ فوق لیسانس زبانشناسی ۱۳۵۹.
[۶]- از بعضی از فعلهای مرکب گاه مشتقی رایج شده است، ولی تعداد آنها بسیار اندک است.
[٧]- از آقای دکتر رحمت حقدان سپاسگزارم که مرا در گردآوری اطلاعات لازم که به زبان پهلوی مربوط میشد یاری کردند.
[۸]- صادقی، علی اشرف، "تحول افعال بیقاعدۀ زبان فارسی"، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد، شمارۀ زمستان ۱۳۴۹.
[۹]- از گفتگو با آقای دکتر احمد تفضلی در این زمینه بهرهمند شدهام. از ایشان سپاسگزارم.
[۱٠]- اکثر این شاهدها از لغت نامۀ دهخدا گرفته شدهاند.
[۱۱]- مقدم، محمد، آیندۀ زبان فارسی، انتشارات باشگاه مهرگان، دیماه ۱۳۴۱.
[۱۲]- احمدی، احمد "ماهیت، ساخت و گسترۀ زبان فارسی"، زبان فارسی، زبان علم، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۵.
[۱۳]- نگاه کنید به مدخلهای مربوط در فرهنگ معین.
[۱۴]- لغت نامۀ دهخدا.
[۱۵]- فارسی زبانی عقیم، مقالهای از دکتر باطنی، بخش فارسی بی بی سی: دوشنبه ٠۲ ژوئن ۲٠٠۸ - ۱۳ خرداد ۱۳۸٧
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ [*][*]
[برگشت به بالا]