جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

روابط ایران و آلمان در عصر رضا شاه

از: فاطمه نظری


فهرست مندرجات

[روابط ایران و آلمان]


پس از جنگ جهانی اول ناسیونالیست‌های ایرانی مصرانه خواستار استقلال سیاسی و توسعه اقتصادی کشور بودند پیش درآمد این امر انجام اصلاحات و بازسازی ساختار اقتصادی کشور بود رضا شاه مجریان و مشاورین وی ابتدا تلاش کردند به‌منظور کاستن از فشار اقتصادی و سیاسی به‌زعم خود از دولی که خطر کمتری برای منافع ایران داشتند و یا به‌لحاظ جغرافیایی با ایران فاصله بسیاری داشتند بهره‌مند گردند. در این میان آلمانی‌ها با توجه به‌ محدودیت‌های سیاسی و اقتصادی کشورشان پس از جنگ و همچنین زمینه‌های همکاری و همدلی نزدیک ایام جنگ با دول خارومیانه بیش از سایر کشورها در این زمینه از خود آمادگی نشان دادند

بررسی ماهیت روابط خارجی ایران در دوران معاصر از عوامل و متغیرهای مهم مطالعه تحولات سیاسی معاصر این کشور به‌شمار می‌آید. این اهمیت ناشی از نفوذ و نیروی اثر گذاری فراوان قدرت‌های خارجی در ترسیم سیاست‌ها و بروز تحولات سیاسی این سرزمین می‌باشد به‌گونه‌ای که در هر تحلیل و مطالعه‌ای پیرامون تاریخ سیاسی ایران پای قدرت یا قدرت‌های خارجی به‌میان می‌آید. بروز این پدیده جدای از جاه‌طلبی‌ها و سلطه‌طلیی‌های قدرت‌های غربی ریشه در ساختار استبدادی نظام سیاسی ایران، ضعف قدرت حاکمه، فرهنگ سیاسی و روحیات خاص نخبگان سیاسی کشور دارد.


[] روابط ایران و آلمان قبل از دوران رضا شاه

در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی حوزه فعالیت تجارت خانه‌های آلمان تا شهر قسطنطنیه در مشرق زمین رسیده بود و به‌وسیله تعداد زیادی از دفاتر و نمایندگی‌های آلمانی در این منطقه تقویت می‌شد. از سال ۱٨٣٠ مرکز تجارت ایران از استانبول و اسمیر نه به‌طرابوزان منتقل شده که امری مهم در تاریخ اقتصادی این کشور و نمایانگر رشد تجارت ایران بود.[۱] در این سالها روابط تجاری ایران و آلمان به‌صورت غیر مستقیم و از طریق دولتهای اتریش، عثمانی و روسیه انجام می‌گرفت. اما در سال ۱٨۴۹ در وین کتابی منتشر شد که در آن مناسبات تجاری بین ایران و اروپا به‌طور مشروح بررسی شد و زمینه گسترش این روابط نیز پیش‌بینی گردید. در سال ۱٨۵٦/۱٢٧٢ هیأتی اتریشی تحت ریاست شیند لوکر نیز به‌ایران آمد. نتیجه این سفر انعقاد قرارداد کشتیرانی، تجارت و مودت به‌تاریخ ۱٨۵٧/۱٢٧٣ برای مدت بیست و پنج سال بین ایران و اتریش بود.

به استناد همین عهدنامه مابین ایران و ادارات تجارت و گمرک آلمان نیز قرارداد مودت و تجارت دیگری در پاریس به‌امضاء رسید. نمایندگان امضای این قرارداد از جانب دولت ایران فرخ‌خان امین‌الملک و از جانب دولت پروس و اتحادیه گمرکی آلمان کارل فرانس فن‌ هاتسفلد ویلدنبرگ بود. چند ماه پس از این قرارداد نیز موافقت نامه مشابهی بین ایران و استان مستقل آلمان به‌نام ‌هانزا منعقد گردید اگر چه انعقاد این قراردادها در مجلس آلمان انعکاس خوبی داشت اما از جانب دولت ایران چندان ضروری و مثبت تلقی نمی‌گشت.[٢]

البته طی این سال‌ها میان ایران و آلمان هیچ‌گونه مناسبات سیاسی برقرار نبود بلکه روابط تجاری دو کشور در حاشیه اتحادیه گمرکی آلمان در قرارداد ۱٨۵٧ ایران و اتریش صورت می‌پذیرفت. تنها در دوره ناصر‌الدین شاه - به‌هنگامی که ایران از پیشروی‌های روسیه در قسمت‌های شمالی ایران به‌شدت احساس خطر می‌کرد - تلاش کرد تا علاقه دولت قدرتمند دیگری جز انگلیس را به‌ایران جلب کند - تلاش‌های ایران در این دوره معطوف به‌اتریش و آلمان بود. اما هیچ کدام از این کشورها به‌یافتن نقشی فعال‌تر در ایران مایل نبودند.[٣]

علت این امر را باید در سیاست‌های خارجی بیسمارک جستجو کرد زیرا آلمان در این هنگام دوره وحدت خود را می‌گذارنید کلیه تلاش‌های بیسمارک معطوف به‌تنظیم و بهبود مناسبات با اروپا به‌ویژه دولت همجوارش روسیه بود. و بیسمارک در سیاست خارجی توام با واقع‌بینی خود، رویای امپراتوری جهانی در سر نمی‌پروراند. اما پس از برکناری وی در سال ۱٨۹٠ امپراتور آلمان با سیاست‌های توسعه‌طلبانه محافل اقتصادی - صنعتی آلمانی همدلی و از آن‌ها حمایت کرد.

اگر چه اتخاذ سیاست نوین یا جهانی در آلمان پس از سقوط بیسمارک آغاز شد اما شاید بتوان مرحله دوم پیشروی آلمان در ایران را از اواخر سال ۱۹٠۵/۱٣٢٣ تا شروع جنگ جهانی اول دانست. در پاییز سال ۱۹٠۵ دو هنگ از ارتش ترکیه به‌منطقه شمال غرب ایران تجاوز کردند. این نخستین‌بار نبود که بین ایرانیان و ترک‌ها بر سر این مناطق مناقشه در می‌گرفت. این اقدام نابخردانه عثمانی نه تنها بر تیرگی روابطش با ایران افزود بلکه به‌مدت پنج سال موجب بروز شکاف در روابط عثمانی با آلمان شد. دخالت احتمالی روس و انگلیس و امکان تجزیه مناطقی از خاک دو کشور به‌نفع این دو قدرت موجب نگرانی آلمان و انعکاس آن در مطبوعات این کشور شد.[۴] آلمان به‌ناچار با توجه به‌درخواست ایران و حساسیت موضوع درگیر این مناقشه شد. در هر صورت میانجی‌گری آلمان در مناقشات مرزی ایران و عثمانی برای سیاست خارجی آلمان در ایران بسیار مفید بود و به‌موحبوبیت این کشور میان دولت و مجلس افزود. تلاش برای تاسیس بانک و مدرسه آلمانی در تهران از جمله تاثیرات مثبت همین سیاست بود. اگر چه مدرسه آلمانی در سال ۱۹٠٧/۱٢٢۵ در ایران دایر شد که اما در سیاست تاسیس بانک آلمانی و یا ملی هر دو شکست خورد.

در پاییز سال ۱۹٠۵ دولت ایران به‌برقراری روابط مالی و تجاری بیشتر با دولت آلمان راغب شد. احتملا آنچه موجب این اشتیاق گردید افتتاح خط کشتیرانی‌ هامبورگ - امریکا در خلیج فارس بود که برنامه منظم‌تری برای ورود و خروج کشتی‌های آلمانی فراهم می‌آورد.[۵]

پس از مداخله آلمان در درگیری‌های مرزی ایران و عثمانی و ابراز تمایل به‌تاسیس بانک در ایران بسیاری از محافل رسمی روس و انگلیس یقین حاصل کردند که آلمان تهدیدی جدی برای سلطه‌جویی آن‌ها به‌شمار می‌رود و به‌موازات آن بحران روابط روس و انگلیس با آلمان افزایش یافت. اگر چه این تصور مبالغه‌آمیز است که مذاکرات روسیه و انگلیس را صرفا معلول فعالیت‌های آلمان در ایران بدانیم اما شاید بتوان گفت کوشش آلمان برای کسب منافع در ایران اثرات فوری در تسریع مذاکرات روسیه و انگلیس در مورد ایران بر جای نهاد. مذاکراتی که از بهار ۱۹٠٦/۱٣٢۴ آغاز شده بود پس از هجده ماه بحث طولانی به‌قرارداد ۱۹٠٧ میان دو کشور انجامید.[٦]

اما آلمان با انعقاد معاهده پتسدام با روسیه در سال ۱۹۱۱ به‌سیاست‌های توسعه طلبانه خود پایان داد. پس از انعقاد این قرار داد مدتی به‌نظر می‌رسید آلمان مجددا به‌تنظیم مناسبات خود با روسیه بیشتر از گسترش روابط در شرق و از جمله با ایران علاقمند است. در واقع آنان مدتی هدف‌های امپریالیتسی خود را قربانی پای بندی به‌قرارداد ۱۹۱۱ با روسیه کردند. ایرانیان نیز که دریافته بودند آلمان صرفا به‌خاطر جلب نظر روسیه از حمایت ایران دست شسته است دلسرد شدند و آلمان آوازه‌ای که به‌خاطر حمایت از ایران در مناقشات مرزی با عثمانی به‌دست آورده بود را به‌یک باره از دست داد.

با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و همکاری تنگاتنگ میان ایرانیان و آلمان‌ها مجددا این دو کشور به‌هم نزدیک شـدند. ایـران تقریبـا بلافاصـله پس از ورود عثمـانی به‌ جنـگ با صـدور فرمانـی در نوامـبر ۱۹۱۴/۱٣٣٢ بی‌طـرفی خـود را اعـلام کـرد.[٧] سفارت آلمان موقعیت دشوار ایران و ناتوانی سیاسی دولت مستوفی‌الممالک را درک نمی‌کرد. کوشش‌های کاردورف سفیر آلمان که می‌خواست ایران را علیه روسیه برانگیزاند پیش از آن که معطوف به‌دولت مرکزی ایران باشد در راستای جلب نظر و حمایت ایلات و عشایر و دیگر عناصر ملی بود. بدون توجه به‌این که دولت ایران در این هنگام هنوز در اجرای نقشی فعال در جنگ تردید داشت.[٨]

در این هنگام افکار عمومی ایران نیز به‌سوی آلمان گرایش می‌یافت و از ابتدای سال ۱۹۱۴/۱٣٣٣ بسیاری از ملیون در اندیشه مقاومت در برابر سیاست مداخله‌گرانه روسیه معتقد بودند که با توجه به‌گرفتاری‌های روسیه در میدان جنگ اروپا و شرکت عثمانی در جنگ باید عنصر دین را به‌میان کشید و از راه جلب تفاهم با عثمانی و آلمان احساسات ضد روسی را دامن زد. آن‌ها خواستار دخالت جدی‌تر دولت ایران در جنگ و همکاری با آلمان بودند[۹]

با پیروزی آلمان در نبرد "ماسورن" کاردورف به ‌مستوفی‌الممالک اعلام کرد که زمان اخذ تصمیمی روشن برای ایران فرارسیده است و آلمان حاضر به ‌مساعدت مالی و نظامی به‌ ایران است. مستوفی‌الممالک موافقت ضمنی و محرمانه خود را با این امر اعلام داشت همچنین برخی از اعضای حزب دموکرات مجلس نیز به‌ همدلی با سفارت آلمان برخاسته بودند اما استعفای مستوفی‌الممالک همۀ امیدهای کاردورف را بر باد داد. مشیرالدوله - جانشین وی - اگر چه با دولت‌های مرکز همدلی داشت اما در سیاست خارجی خود احتیاط و حزم بسیار به‌کار برد.[۱٠] اما صرف نظر از تبلیغات گسترده ملیون ایرانی در برانگیختن احساسات ملی، دولت موقت و کمیته دفاع ملی نتوانستند کمک چندان موثری برای دولت‌های متحد (آلمان و عثمانی) باشند. اولا ملیون ایرانی ارزیابی درستی از قوای نظامی خود نداشتند و با جمع‌آوری قوای نامتجانس ژاندارمری، مجاهدین و داوطلبان عشایر خود را به‌طور غیر واقع بینانه‌ای در برابر سپاه مجهز و یکپارچه روسیه بسیار کافی و غیر کافی قابل شکست می‌دانستند. ثانیا اکثر گردانندگان این تشکیلات نمایندگان پارلمان و مردان سیاسی بودند که در امور جنگی بصیرت چندانی نداشتند بالاخره این اوضاع غیر طبیعی بیش از این دوام نخواهد داشت و حق و قانون حکمفرما خواهد شد و با میانجی‌گری حکومت تهران بین متخاصمین خارجی ترتیب و قراری داده می‌شود یا همۀ متجاوزین از مملکت خارج و یا حداقل تا حدودی متوقف خواهند شد و جنگ خاتمه خواهد یافت. هر چند نتایج سیاسی و نظامی جنگ برای هیچ کدام موفقیت‌آمیز نبود اما همدلی و همکاری‌های ایام جنگ به‌شناخت توام با واقع‌بینی بیشتر دو کشور انجامید به‌ویژه فعالیت‌های صمیمانه سیاسی و نظامی مامورین آلمان در میان ملیون عشایر و مردم ایران به‌گسترش احساسات ناسیونالیستی در کشور انجامید. سرانجام تضمین استقلال و تمامیت ارضی ایران در معاهده صلح برست لیتووسک میان آلمان و روسیه سبب شد تا خاطره تلخ همکاری دو کشور در قرارداد ۱۹۱۱ پتسدام کاملا زدوده شود. البته علی‌رغم گسترش محبوبیت آلمان شکست این کشور در جنگ برای مدتی به‌قطع و کاهش شدید روابط سیاسی دو کشور تا سال ۱٣٠٣ انجامید. این امر که مصادف با انقلاب اکتبر و انزوای سیاسی روسیه در ایران بود موجب افزایش نفوذ انگلیس در ایران شد.[۱۱]


[] روابط ایران و آلمان در عصر رضا شاه

با استقرار حکومت رضا شاه در سال ۱٣٠۴ در ایران این کشور به‌شدت نیازمند اصلاحات در عرصه اقتصادی و مالی بود. با توجه شکست و کناره‌گیری آلمان دولتمردان ایرانی برای جذب سرمایه و حمایت‌های سیاسی ابتدا متوجه امریکا شد. اقدامات میلسپو مستشار امریکایی در بهبود اوضاع مالی کشور تا حدودی موثر بود اما وی در جذب سرمایه‌های امریکایی ناموفق بود. البته این اصلاحات مالی همۀ آن چیزی نبود که ملیون ایرانی خواهان آن بودند آن‌ها رسیدن به‌استقلال اقتصادی را مقدمه‌ای برای نیل به‌استقلال سیاسی و رهایی از سلطه و نفوذ سیاسی - اقتصادی انگلیس و شوروی می‌دانستند. اما مواضع سرسختانه بریتانیا در قبال مسئله نفت، حاکمیت در خلیج فارس و همچنین استفاده نامناسب سیاسی شوروی از روابط بازرگانی خود با ایران باعث رشد احساسات ملی و ضد بیگانه پس از جنگ شد. بی‌اعتنایی انگلیس نسبت به‌غرور ملی ایرانیان و بیم و هراس از سیاست‌های بازرگانی شوروی به‌بدگمانی نسبت به‌مقاصد این دول در مناسبات‌شان با ایران انجامید.[۱٢]

دوران پس از جنگ آلمان به‌تسویه امور پیچیده تاجری ورشکسته می‌مانست واگذاری اراضی، پرداخت غرامت، تمدید اختیارات، خلع سلاح، اشغال مواضع و تمام مسائل دیگری که به‌اجرا و اعمال قرارداد صلح مربوط می‌شد، توام با مشکلات و مصائب عظیمی بود و تورم نیز بر آن افزوده می‌گردید. آن‌ها می‌خواستند بدانند آیا می‌توان با توسل به‌دسته‌بندی‌های سیاسی موجود از بار مشکلات کاست. بنابراین رفع مشکلات اقتصادی از اولین گام‌های دولتمردان برلین بود. در وزارت خارجه آلمان نیز برای این امر راه حل‌های گوناگونی به‌چشم می‌خورد. گروهی می‌خواستند با انگلستان به‌تفاهم برسند. گروهی بر آن بودند که باید از امریکا کمک گرفت و گروهی نزدیک شدن به‌روسیه را جایز می‌دانستند. برخی چون فن هوش سفیر آلمان در پاریس راه حل را در همکاری با فرانسه جستجو می‌کردند. اما آلمان در این میان با عدم استقبال محافل غربی روبه‌رو بود. به‌ناچار نظریه روی آوردن به ‌شرق اعتبار بیشتری یافت. از جمله مدیر شعبه سیاست شرقی آلمان بارون مالتسان نظریه روی آوردن به‌شرق را مطرح کرد. از نظر مالتسان ایران در حکم ورق کوچکی در سیاست شرقی بود و البته مشروط بر این که در روابط خود با روسیه دچار اشکال نشود حاضر بود تا از نفوذ خود برای تامین منافع آلمان در ایران نیز استفاده کند.[۱٣]


[] انتشار “لیست سیاه”

صرف‌نظر از این که دولت انگلیس در طول جنگ چندین‌بار به‌انتشار لیست سیاهی از اتباع و موسسات ایرانی و خارجی که به‌همکاری با آلمان‌ها می‌پرداختند دست زده بود در سال ۱۹۱۹ دولت ایران را وادار کرد تا صورتی از اسامی هفتاد و سه نفر از دیپلمات‌ها، نظامیان و اتباع آلمانی که در طی جنگ به‌فعالیت‌ها و ماموریت‌های مختلف پرداخته بودند منتشر سازد. آن‌ها به‌مدت ده سال اجازه ورود به‌ایران را نداشتند به‌هر حال این فهرست که موسوم به‌لیست سیاه بود تنها اسامی دیپلمات‌ها یا نظامیان آلمانی را در بر نمی‌گرفت بعضا شامل تجار آلمانی نیز می‌شد از جمله آن‌ها می‌توان از دکتر پوگین رئیس کارخانه رنگسازی یاد کرد.[۱۴]

پس از خاتمه جنگ بسیاری از موسسات و تشکیلات آلمانی ناگزیر از ترک ایران شده بودند و تنها رودلف رومر سر دبیر سفارت توانست تا زمان افتتاح مناسبات سیاسی آلمان در ایران باقی بماند. از آنجایی که لیست سیاه تقریبا دیپلمات‌ها و مامورین آشنا به‌امور ایران را در بر می‌گرفت مانع مهمی در راه از سرگیری مجدد روابط سیاسی با ایران محسوب می‌شد. و پی در پی از سوی مقامات برلین مورد اعتراض قرار می‌گرفت. در سال ۱٣٠۱ نیز گروهی از نمایندگان مجلس که برخی از اعضای حزب دموکرات پیشین بودند خواستار لغو این لیست سیاه شدند حتی تهدید کردند چنانچه دولت قوام السلطنه بدین امر اقدام نکند به‌طور آشکار دولت وی را تحت عنوان سر سپردگی به‌دولت انگلیس استیضاح خواهند کرد.[۱۵]

سرانجام دولت انگلیس پس از فشارهای دیپلماتیک آلمان و به‌ویژه تلاش‌های روزن ایران‌شناس برجسته آلمانی که در این هنگام سرپرستی وزرات خارجه آلمان را برعهده داشت با الغای این لیست موافقت کرد. پس از الغای این لیست از طرف وزارت خارجه آلمان کنت شولنبورگ به‌عنوان سفیر پس از جنگ تعیین شد.[۱٦]


[] مشارکت آلمانی‌ها در اصلاحات ایران (۱٣٠۹- ۱٣٠۵)

پس از جنگ جهانی اول ناسیونالیست‌های ایرانی مصرانه خواستار استقلال سیاسی و توسعه اقتصادی کشور بودند پیش درآمد این امر انجام اصلاحات و بازسازی ساختار اقتصادی کشور بود رضا شاه مجریان و مشاورین وی ابتدا تلاش کردند به‌منظور کاستن از فشار اقتصادی و سیاسی به‌زعم خود از دولی که خطر کمتری برای منافع ایران داشتند و یا به‌لحاظ جغرافیایی با ایران فاصله بسیاری داشتند بهره‌مند گردند. در این میان آلمانی‌ها با توجه به‌ محدودیت‌های سیاسی و اقتصادی کشورشان پس از جنگ و همچنین زمینه‌های همکاری و همدلی نزدیک ایام جنگ با دول خارومیانه بیش از سایر کشورها در این زمینه از خود آمادگی نشان دادند سال‌های ۱٣٠۹-۱٣٠۵ را می‌توان دوران رشد و گسترش روابط ایران و آلمان در جمهوری وایمار دانست. این ایام مصادف با عدم تمدید قرارداد مستشاران امریکایی و خروج آن‌ها از ایران می‌باشد بنابراین ایران پس از خروج هیأت امریکایی یک کارشناس مالی به‌نام دکتر شینوید و یک کارشناس بانکی از میان اتباع آلمانی به‌نام لیندن بلات را استخدام کرد.[۱٧]

موقعیت خاص جغرافیایی ایران و وجود موانع طبیعی همچون کوهستان‌ها و کویرها، قبل از هر گونه توسعه اقتصادی نیازمند یک سیستم حمل و نقل سریع بود. اما رقابت‌های طولانی و استعماری روس و انگلیس و مشکلات مالی ایران شرایط مساعدی برای پرداختن بدین امر فراهم نکرد. بنابراین اصلاح و توسعه راه‌ها و خطوط ارتباطی کشور از اولین اقدامات دولت بود.

در این میان آلمانی‌ها در ایجاد خطوط هوایی و تسیس راه آهن ایران سهم عمده‌ای داشتند[۱٨] شرکت هوایی یونکرس از اولین شرکت‌هایی بود که در سال ۱٣٠٢ از طریق خارکف، تفلیس، باکو به‌ایران آمد و تلاش کرد چند فروند از هواپیماهای خود را به‌ایران بفروشد. کمپانی یونکرس پی از دو سال مذاکره با دولت ایران امتیاز سرویس هوایی ایران را به‌مدت پنج سال از تاریخ بهمن ۱٣٠۴ به‌دست آورد. طبق این قرارداد که در دوازده ماده تنظیم شده این کمپانی متعهد گردید علاوه بر خدمات هوایی و پستی در صورت جنگ و انقلابات داخلی نیز سرویس خود را در اختیار ایران قرار دهد. این شرکت اولین خطوط هوایی خود را در اسفند و دومین آن را در فرودین ۱٣٠۵ تاسیس کرد.[۱۹]

همچنین آلمانها در احداث خطوط راه آهن ایران نیز مشارکت داشتند در واقع یکی از آرزوهای ملیون ایرانی احداث راه آهن بود که همواره مورد مخالفت دو قدرت رقیب به‌ویژه روسیه قرار گرفته بود. در سال ۱٣٠٣ کمیسیون راه آهن جمعیت ملیون ایرانی طی نامه‌ای به‌هیأت دولت پیشنهاد کرد برای احداث راه آهن و تامین هزینه‌های آن مالیاتی برای قند و شکر وضع شود تا از محل مالیات مذکور مخارج احداث خطوط راه آهن تامین شود. سپس هیأت دولت این پیشنهاد را به‌شکل لایحه‌ای به‌مجلس شورای ملی تقدیم کرد که در تاریخ ۹ خرداد ۱٣٠۴ به‌تصویب مجلس رسید. نظر به‌اهمیت استقلال پروژه راه آهن دولت ایران تصمیم گرفت راساً و بدون مشارکت انگلیس در این زمینه اقدام کند. ابتدا احساس می‌شد برای احداث راه آهن تولید آهن در کشور ضرورت دارد. بنابراین پس از انجام مذاکراتی که وزرات فواید عامه با وزیر مختار آلمان شولنبورگ صورت داد قرارداد استخدام دکتر مارتین به‌عنوان متخصص ذوب آهن در مجلس تصویب شد و برای سرعت دادن به‌حرکت وی حواله‌ای به‌مبلغ دو هزار تومان برای خرج سفر وی به ‌برلین حواله شد.[٢٠]

تقریبا همگی کارکنان عالی رتبه راه آهن آلمانی بودند اصولا سرعت و کیفیت کار آلمانی‌ها از نظر دولت ایران مطلوب‌تر از امریکایی‌ها تلقی می‌شد. آلمانی‌ها توانستند کار خود را تا پایان قرار دادشان ادامه دهند اما ظغیان آب در شمال اهواز و وارد شدن خسارت زیاد سبب شد که به‌کار امریکایی‌ها خاتمه داده شود برای رسیدگی به‌طغیان آب مهندسینی از بلژیک و ژاپن دعوت شدند.[٢۱]

در سال ۱٣٠٦ هنگامی که هیأت مستشاران مالی امریکایی به‌ریاست دکتر میلسپو ایران را ترک کردند راه برای استخدام متخصصین و مستشاران آلمان در موسسات مالی و بانکی ایران گشوده شد. در مهر ماه ۱٣٠٦ قانونی به‌تصویب مجلس رسید که مقرر می‌داشت یک متخصص عالی رتبه آلمانی به‌همراه متخصص آلمانی دیگر برای مشاوره در امور مالی و اقتصادی کشور استخدام شود. در سال ۱٣٠٨ یکی از اتباع آلمای به‌مقام ریاست کل دیوان محاسبات و دیگری نیز به‌سمت مدیر امور مالی با اختیارات تام منصوب شد.[٢٢] همچنین نصرت‌الدوله فیروز که در این هنگام وزیـر مالیـه بـود پس از خاتمـه کار مسـتشـاران امـریکایی به‌تجـدید بنـای این وزارتخانـه پرداخـت و در این امـر از متخصصـین آلمانی از جمله دکتر شـینوید بهره گـرفت.[٢٣]


[] تاسیس بانک ملی

فکر تاسیس بانک با اسلوب جدید در ایران با اندیشه تاسیس بانک دولتی همراه شد سرانجام پس از مطالعاتی در این زمینه هیأت دولت لایحه “قانون اجازه تاسیس بانک ملی ایران” را تقدیم مجلس کرد. این لایحه پس از بحث و بررسی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱٣٠٦ به‌تصویب مجلس رسید. و در ٢۱ اردیبهشت به‌امضای شاه رسید. پس از این که در تاریخ ۱٦ آبان “قانون اجازه استخدام متخصصین بانکی از اتباع سویس یا آلمان“ به‌تصویب مجلس شورای ملی رسید دکتر لیندن بلات که از قبل ریاست بانک اعتبارات صوفیه را بر عهده داشت به‌خدمت بانک دعوت شد به‌علاوه با تصویب مجلس هفت نفر از مستشاران آلمانی برای مشاورت در امور مالی و اداری ایران استخدام شد. آقای فری به‌عنوان رئیس محاسبات کل و لیندن بلات به‌عنوان ریاست بانک منصوب شدند.[٢۴]


[] روابط ایران و آلمان در دوره جمهوری وایمار

چنان که گفته شد عوامل بسیاری به‌توسعه همکاری‌های صنعتی - فنی ایران و آلمان پس از جنگ کمک کرد. اما پس از سال ۱٣۱٠ در روابط دو کشور سوءتفاهماتی ایجاد شد زمانی که کنت شولنبورگ وزیر مختار آلمان در سال ۱٣۱٠ در هلینسکی ماموریت یافت دولت ایران را دربارۀ جانشین احتمالی وی از سفارت خود در برلین استفسار کند در نامه‌ای محرمانه که فرزین سفیر وقت ایران در برلین به ‌محمدعلی فروغی وزیر خارجه ایران در ۹ اردیبهشت نوشت از میان چند نفر احتمالی ویپرت فن بلوشر را قوی‌تر دانست. اما هنگام ورود بلوشر به‌ایران چاپ مقالات انتقادی تندی علیه رضا شاه در برلین روابط سیاسی ایران و آلمان را بر هم زد. همین امر سبب شد تا شاه نسبت بیست و هفت روز بعد از ورود بلوشر وی را جهت تقدیم استوارنامه‌اش به‌حضور بپذیرد. به‌هر حال این مساله به‌یکی از بحران‌های اساسی در روابط دو کشور مبدل شد. اما مسائل و مشکلات دیگر نیز در روابط دو کشور وجود داشت از جمله عدم تمدید قرارداد هواپیمایی یونکرس بود. این قرارداد به‌دلیل عمل نکردن شرکت به‌تعهدات خود در زمینه آموزش خلبانان ایرانی تجدید نگردید. اما مسائلی چون بحران اقتصادی سال ۱۹٢۹ و اختلاس بانک ملی نیز مزید بر علت شده بود. سرانجام با کنار رفتن تیمور تاش از صحنه سیاست خارجی و گسترش بدبینی شاه نسبت به‌همکاری با بیگانگان و ترس سیاستمداران ایرانی، سیاست خارجی ایران دچار نوعی انفعال شد و از سال ۱٣۱٠ اکثر دستاوردهای سیاسی و اقتصادی آلمان در ایران به‌تدریج رنگ باختند. انحصار تجارت خارجی به‌روابط بازرگانی دو کشور آسیب شدیدی وارد ساخت به‌ویژه که آلمانی‌ها علی‌رغم همکاری در بازسازی و اصلاحات کشور نتوانستند در مسائل سیاسی چون حاکمیت مجدد ایران در خلیج فارس و تجدید امتیاز نفت، کمک چندانی به‌ایران بکنند. در این سال‌ها تیمور تاش تلاش می‌کرد برای حل این مسائل از روسیه و آلمان بهره گیرد اما این سیاست در نهایت به‌شکست انجامید. آخرین تلاش بی‌نتیجه ایران لغو یک جانبه قرارداد دارسی در سال ۱٣۱۱ بود که آن هم کمک چندانی به‌حل مشکلاتش نکرد. برکناری تیمورتاش در همین سال نیز آسیب دیگری به‌موقعیت آلمان در ایران وارد کرد و محاکمه دکتر لیندن بلات رئیس آلمانی بانک ملی در سال ۱٣۱٢ نشانه دلسردی ایران از ادامه گسترش روابط با آلمان بود. به‌ویژه فعالیت‌های سیاسی دانشجویان ایرانی در برلین بر تیرگی این روابط می‌افزود. این سردی روابط دو کشور تقریبا تا سال ۱٣۱٣ ادامه یافت.[٢۵].


[] روابط ایران و آلمان در سال‌های ۱٣۱٨-۱٣۱٣

پس از سپری شدن دوره دو ساله رکود روابط میان دو کشور در سال‌های ۱٣۱٢-۱٣۱٠ به‌نظر نمی‌رسید استقرار نظام استبدادی حکومت ناسیونال سوسیالیست‌ها (نازی‌ها) در آلمان تاثیر نامطلوبی بر روابط میان دو کشور برجای بگذارد. برای رضا شاه حکومت نازی‌ها به‌مراتب از حکومت پیشین وایمار یا هر حکومت دموکراتیک دیگری در اروپا قابل فهم‌تر و خوشایندتر بود زیرا می‌توانست فعالیت‌های جراید و روزنامه نگاران و به‌ویژه مخالفین وی را در برلین به‌کنترل خود درآورد. هراس رضا شاه از کمونیسم و امکان شیوع آن در سیاست خارجی ایران رکنی اساسی محسوب می‌شد. از دهه ۱٣٠۹ به‌بعد سرکوب فعالیت‌های کمونیستی در ایران به‌شدت انجام می‌شد.[٢٦]

همان‌طوری که قبلا نیز گفته شد سردی روابط ایران و آلمان تقریبا تا سال ۱٣۱٣ ادامه یافت. اما در تابستان همین سال دوره چهارمی در روابط دو کشور ایجاد شد که تا جنگ جهانی در سال ۱٣۱٨ ادامه یافت. و روابط دو کشور به‌ویژه با انعقاد قرارداد تهاتری ایران و آلمان در سال ۱٣۱۴ به‌تدریج رو به‌بهبود گذاشت. این قرارداد در رونق روابط تجاری دو کشور بسیار موثر بود. یک ماه بعد نیز دکتر شاخت رئیس اقتصاد آلمان از ایران بازدید کرد و با مقامات ایرانی و رضا شاه مذاکراتی به‌عمل آورد. اما آن چه برای آلمان بیشتر اهمیت داشت آن بود که در صورت آغاز دشمنی‌ها و بروز احتمالی جنگ، ایران را به‌خاطر داشتن مواد خام و فضای مناسب در کنار خود داشته باشد. در واقع حضور ایران بی طرف در شرق برای منافع دراز مدت آلمان مهم بود و میان تمایل ایران به‌حفظ بی طرفی و استقلال و خواست آلمان در بر آوردن این تمایل که در واقع تقویت مقاومت ایران در مقابل فشارهای روس و انگلیس بود نوعی تفاهم اساسی وجود داشت.[٢٧]

تبلیغات آلمان در بازسازی پس از جنگ، مجهز و مسلح شدن و تبدیل سریع آلمان به‌یک قدرت جهانی از دید رضا شاه مخفی نماند. دتسگاه تبلیغاتی آلمان نیز که از ارزش اقتدار و سازماندهی در نظام‌های دیکتاتوری چون رضا شاه مطلع بود در نمایش آن به‌ایرانیان دریغ نیم کردند. چنان که گفته شد از اواخر سال ۱٣۱٣ به‌بعد دیپلماسی آلمان به‌نحو روز افزونی بر آن قرار گرفت که از موقعیت سیاسی خود در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه بهره‌برداری کند و بر این اساس تعدادی از مقامات عالی رتبه نازی به‌بازدید‌های دوستانه از ایران پرداختند. سفر شاخت وزیر اقتصاد آلمان از زمره این بازدیدها بود که در توسعه مناسبات بازرگانی دو کشور موثر بود دیگر سفر بالدورفن شیراخ رئیس جوانان حزب نازی به‌تهران در آذر ۱٣۱٦ بود. وی از سران ایران دیدار کرد و در جشن رهایی و آزادی ایران از استعمار مشتاقانه سخنرانی کرد.[٢٨]

برای رهبران ایران بازدید نمایندگان عالی رتبه یک قدرت بزرگ فی النفسه نشانی از ترقی و تعالی به‌شمار می¬رفت و موجب افزایش اعتماد به‌نفس آنها بود. آلمانی‌ها با پشتکار و دقت تمام احساسات ناسیونالیست ملیون ایرانی را تحریک کردند و توانستند با تبلیغات خود پیرامون رویای یک ایران بزرگ محافل روشنفکری و نظامی را به‌شدت تحت تاثیر قرار دهند. از جمله فعالیت‌های فرهنگی آلمان می‌توان به‌”انجمن ایران و آلمان” که بعدها در “جمعیت آلمان و شرق” ادغام شد و همچنین انتشار” مجله ایران باستان” اشاره کرد.[٢۹]

حتی آلمان در سال ۱٣۱٧ با لغو ماده‌ای از قوانین نژادی نورنبرگ که ایران را نژادی آریایی نمی‌دانست یکی از موانع بسط مناسبات دوستانه، بر طرف گردید. اما در این میان رضا شاه از واقع‌بینی بیشتری برخوردار بود او اصولا به‌انگیزه‌های واقعی بیگانگان بدبین بود و به‌همان نسبت که بر دامنه تبلیغات آلمان در ایران افزوده می‌شد بر سوء ظن شاه نیز افزوده می‌شد به‌همین جهت وی ورود برخی از نشریات فارسی زبان که ماهیت تبلیغاتی داشتند را به‌ایران ممنوع کرد.[٣٠] تا جایی که سفارت آلمان برای سخت گیری در پخش، ورود و فروش این گونه مجلات همچنین نسبت به‌ورود و فروش مجلات فرانسوی که از رهبر و مردان سیاسی آلمان کاریکاتور کشیده بود اعتراض کرد.


[] گسترش مناسبات تجاری ایران و آلمان

رشد سریع روابط تجاری در مناسبات دو کشور ایران و آلمان را می‌توان بارزترین وجه روابط دو کشور طی سال‌های ۱٣۱۹- ۱٣۱۴ محسوب کرد در حالی که در سال ۱٣۱٠ سهم آلمان از واردات ایران به‌٧درصد می‌رسید این رقم در سال ۱٣۱۹ به‌۴٣ درصد افزایش یافت. در بخش صادرات نیز این رقم از ۹ درصد به ‌۴٨ درصد افزایش یافته بود که نزدیک به‌نصف تجارت خارجی ایران را در بر گرفت. همچنان که جمع معاملات تجاری ایران و المان افزایش می‌یافت دو دولت برای نظارت و بهبود مناسبات تجاری خود دست به‌اقدامات دیگری زدند در این باره اداره اقتصادیات وزارت امور خارجه برای بررسی راه‌های افزایش تجارت ایران از کنسولگری‌های ایران در شهرهای آلمان خواستار ارسال گزارش‌هایی شد. از جمله اداره مذکور در هشتم اسفند ۱٣۱٣ از کنسولگری ایران در‌هامبورگ پیرامون چگونگی حساب مخصوص خارجیان و کالاهای مناسبی که برای خرید و فروش در این مراکز اهمیت دارند سوالاتی کرده است در نامه دیگری در تاریخ ٢۵ بهمن ۱٣۱٦ نیز این اداره فهرستی از کتب و نشریات اقتصادی و تجاری آلمان به‌انضمام صورتی از کالاهای صادراتی و چگونگی بازار آن‌ها را از ژنرال کنسول ایران در آلمان درخواست کرد. از سال ۱٣۱۵ نیز مجله‌ای به‌نام اطاق تجارت ایران و آلمان به‌زبان فارسی و آلمانی در شهر برلین تاسیس شد که مطالب آن به‌روابط تجاری دو کشور مربوط بود.[٣۱] آنچه برای ایران در توسعه روابط تجاری با آلمان حائز اهمیت بود آن بود که نقش این کشور در حیطه امور تجاری بر اصل همکاری و نیازهای طرفین استوار شده بود. البته سیاست اقتصادی رضا شاه نیز تشکیل موسسات خارجی یا موسسات تحت کنترل خارجیان را حمایت و تشویق نمی‌کرد. باید گفت در نظر ایران منافع آلمان در ایران بیش از اینکه ماهیت سیاسی داشته باشد ماهیتی اقتصادی داشت اما همچنان که روابط اقتصادی دو کشور توسعه می‌یافت منافع متقابل آن‌ها نیز به‌هم پیوند می‌خورد. چنان که هنگامی که ایران می‌خواست مواد خام خود را به‌ بازارهای خارجی صادر کند تامین رضایت آلمان نیز شرط بود به‌تدریج نیز حفظ این منافع چنان ریشه گرفت و اهمیت یافت که هرگونه تغییر در خط و مشی دو کشور را مشکل می‌ساخت حتی طرح‌هایی برای استقرار یک همکاری نزدیک و دائمی تحت بررسی بود همچنین قراردادهای عمده تحویل کالاهای زیاد میان دولت ایران و شرکت‌های گوناگون آلمانی منعقد شده بود. این امر چنان مشکلاتی پیش می‌آورد که حل و فصل آن در سطح صرفا تجاری امکان‌پذیر نبود و دخالت در سطح سیاسی و دولتی را نیز ضروری می‌ساخت بدین ترتیب ایران در طول این سال‌ها از ارتقاء خود به‌یک کشور قدرتمند اقتصادی و صنعتی را تنها در گرو و راهنمایی و همکاری با آلمان می‌دید و تنها وقوع جنگ جهانی دوم موجب وقفه در عملی کردن این طرح‌ها شد[٣٢]


[] روابط ایران و آلمان در جنگ جهانی دوم

روابط ایران و آلمان در جنگ جهانی دوم به‌دو دوره تقسیم می‌شود:

    ۱- دوره‌ای که دولت‌های شوروی و آلمان به‌انعقاد پیمان عدم تجاوز دست زدند و این دوره از سال ۱٣۱٨ تا تابستان ۱٣٢٠ به‌طول انجامید.

    ٢- دوره‌ای از روابط ایران و آلمان که از حمله آلمان به ‌شوروی در تابستان ۱٣٢٠ آغاز می‌شود و تا اشغال ایران توسط متفقین ادامه می‌یابد.

با آغاز جنگ جهانی دوم در سال ۱٣۱٨ (۱۹٣۹) ایران که سالها تلاش خود را مصروف توسعه اقتصادی و بازسازی کشور کرده بود با توجه به‌تجربه‌های تلخ جنگ جهانی اول سعی در اجتناب از درگیری و خسارات ناشی از آن داشت. بنابراین علاوه بر اعلام این بی‌طرفی در ۱۱ شهریور ۱٣۱٨ به‌عموم مردم و سفرای خارجی، از سفارت امریکا درخواست کرد که کلیه قوانین، مقررات و آیین نامه‌های بین‌المللی مربوط به‌عدم مخاصمه و حفظ بی‌طرفی را برای ایران ارسال کند. تا نسبت به‌وضع کشور در قبال جریانات نظامی و سیاسی و بین‌المللی تصمیم لازم اتخاذ شود.[٣٣] همچنین رضا شاه به‌هنگام افتتاح دوره دوازدهم مجلس نیز درباره سیاست ایران در جنگ الام داشت: ”در روابط ایران با کشورهای دیگر مخصوصا کشورهای همسایه که پایه آن بر اساس دوستی و احترام متقابل استوار می‌باشد دولت ایران بی‌طرفی کامل را پیروی می‌نماید و آرزومند است در نزدیک‌ترین وقت آرامش برقرار شود زیرا ادامه جنگ لطمه به‌اوضاع مالی و اقتصادی کلیه امور وارد خواهد کرد و مدنیت دنیا را تهدید می‌کند[٣۴]

بنابراین اتخاذ سیاست بی‌طرفی و اجتناب از هرگونه درگیری در جنگ از تکرار تجربه جنگ جهانی اول که کشور را به‌صورت ویرانه‌ای در آورده بود جلوگیری می‌کرد. در ابتدا هم آلمان هم انگلیس از این موضع ایران استقبال کردند انگلیس از آن جهت که تعقیب این خط مشی در آرام نگه‌داشتن و کنترل اوضاع خاورمیانه موثر بود زیرا در آن هنگام قدرت انگلیس برای حفظ منافعش در این منطقه کافی نبود. استدلال وزارت خارجه آلمان نی زاین بود که با توجه به‌پیوند نزدیک ترکیه با انگلیس و فرانسه و چین به‌نظر می‌آید که آنچه از لحاظ سیاسی اهمیت ویژه‌ای دارد که فعلا تقویت ایران در بی‌طرفی کامل‌اش ادامه داده شود[٣۵]

اما توسعه‌طلبی‌های آلمان در اروپای مرکزی تبلیغاتش در خاورمیانه و آمادگی متفقین برای مقابله با آن کشور به‌تدریج تثیر خود را بر موقعیت ایران آشکار رکد. از همان ایام که اعلام شد میان شوروی، انگلیس و فرانسه سلسله گفتگوهایی در جریان است که هدف از آن اتحادی نیرومند علیه آلمان است نگرانی‌های ایران آغاز شد درگیری ترکیه در بحران اروپا همچنین مذاکراتی که به‌منظور اتحاد میان انگلیس و شوروی در جریان بود نخستین نشانه‌هایی بود که باعث می‌شد ایران نزدیک شدن جنگ را محتمل بداند شروع مذاکرات روس انگلیس برای اتحاد علیه آلمان برای ایران نگران کننده بود زیرا آخرین تجربه ایران از نزدیکی این دو قدرت پیمان‌های ۱۹٠٧ و ۱۹۱۵ و تقسیم قلمرو ایران به‌دو منطقه نفوذ بود به‌علاوه آلمان اکنون مهم‌ترین طرف تجاری ایران محسو.ب می‌شد و مرزهای شمالی و جنوبی راه ترانزیت این کشور بود که هر دو به‌دست این دو قدرت بود[٣٦] یکی از عواملی که بر دشواری موقعیت ایران می‌افزود روابط آن کشور با شوروی بود بنابراین ایران همچنان که از پروتکل محرمانه آلمان و شوروی بیمناک و بی اطلاع بود سعی داشت اسمیر نوف سفیر شوروی در تهران را از پایبندی خود در حفظ بی طرفی مطمئن سازد این نکته را باید در نظر داشت که جنگ جهانی در زمانی آغاز شد که میان ایران و شوروی هیچ‌گونه پیمان تجاری وجود نداشت ولی در طول مذکراتی که در سال ۱٣۱٨ برای انعقاد یک پیمان تجاری در مسکو جریان داشت کلیه اقدامات ایران از سوی شوروی با سردی تمام مواجه شده بود آلمان‌ها نیز برای نزدیکتر ساختن ایران به‌خود از این موقعیت کاملا استفاده کردند آن‌ها اعتقاد داشتند که دولت ایران به‌خاطر وابستگی اقتصادی اش بدانها بیشتر ترجیح می‌دهد که با تکیه بر مناسبات خود با آلمان موضع روس‌ها را تعدیل کند زیرا از نظر ایرانیان این آلمان بود که می‌توانست تهدید شوروی را خنثی سازد[٣٧].

ایران نیز با توجه به‌حجم گسترده مبادلات بازرگانی با آلمان در صدد برآمد مقامات آلمانی را وادار کند از دو جانب به‌روسیه فشار آورند. بنابراین سرتیپ خسروی وزیر دارائی در ۱۵ شهریور در ملاقاتی با وزیر مختار آلمان به‌وی گفت در صورتی که بتوان مسائل ناشی از محاصره اقتصادی و مشکلات ناشی از آن را در زمینه واردات و صادرات حل کرد دولت ایران نه تنها به‌حفظ روابط بازرگانی خود با آلمان‌ها تمایل دارد بلکه حاضر به‌توسعه آن نیز می‌باشد.[٣٨] دولت آلمان نیز به‌این امر اعتراف داشت که همکاری اقتصادی شوروی و ایران نه تنها به‌سود دو کشور بلکه برای حفظ و توسعه روابط بازرگانی ایران و آلمان ضروری است. سرانجام فشارهای دیپلماتیک آلمان و امتیازات ایران در جریان مذاکرات بازرگانی ایران و شوروی سبب شد معاهده جدیدی در فروردین ماه ۱٣۱۹ منعقد گردد.[٣۹]

اما با وجود انعقاد پیمان بازرگانی ایران و شوروی، ایران همچنان از توافق‌های به‌عمل آمده در جریان مذاکرات سری آلمان و شوروی بی‌اطلاع و نگران بود احتمال داشت آلمان در قبال اخذ امتیازاتی از شوروی ایران را به‌روس‌ها واگذار کرده باشد هر چند در آن هنگام سیاست آلمان مبتنی بر این بود که توجه شوروی را از اروپای شرقی معطوف به‌نواحی جنوبی ایران و هند سازد ایران برای رفع نگرانی و هراس خود از خطر شوروی - که آن را بسیار نزدیک تلقی می‌کرد - علاوه بر تقویت استحکامات شمال در صدد جلب مشارکت و همکاری نظامی انگلیس و همچنین انعقاد پیمان محرمانه‌ای با این کشور بر آمد. اما دولت انگلیس با توجه به‌این که ایران را متحدی پر دردسر و فاقد کارآیی نظامی می‌دانست به‌این پیشنهادات توجهی نکرد. این واکنش منفی نسبت به‌درخواست ایران موجب کدورت شاه و مقامات ایرانی شد[۴٠]

دوره دوم روابط ایران آلمان نیز از حمله آلمان به‌شوروی در تابستان ۱٣٢٠ آغاز می‌شود و حمله آلمان به‌شوروی در تیر ۱٣٢٠ بر اهمیت استراتژیک ایران در جنگ افزود هیتلر با اعتقاد و ایمان کامل به‌موفقیت این طرح حتی فرمان این عملیات را پی از انجام عملیات بارباروسا در ۱۱ ژوئیه ۱۹۴۱ (٢۱ خرداد ۱٣٢٠) صادر کرد طبق این برنامه می‌بایست با استفاده از موقعیت اقتصادی سرزمینهای تسخیر شده حمله‌ای علیه متصرفات انگلستان در دریای مدیترانه و خاورمیانه آغاز شود بنابر این با توجه به‌اهداف و سیاست‌های جدید موقعیـت اسـتراتژیک ایران برای کشـورهای شـوروی و انگلیـس و آلمان اهمیتـی ویـژه یافـت. پس از این که در ٢۱ تیـر ۱٣٢٠ پیـمان اتحاد به ‌شـوروی و انگلـیس به‌امضـاء رسـید و متفقیـن در جبـهه واحـدی علیـه آلمان متـحد شـدند[۴۱] سواحل امن و مطمئن خلیج فارس، تسهیلات راه آهن سراسری ایران ضرورت سرعت در رساندن نیروی نظامی و آذوقه به‌شوروی، اشغال سریع و کنترل کامل ایران را ایجاب می‌کرد. بنابراین دولت‌های شوروی و انگلیس با ارسال یادداشت‌هایی در ٢۵ مرداد ۱٣٢٠ خواستار اخراج اتباع آلمانی از ایران شدند. پذیرش این امر برای ایران در واقع اتخاذ موضعی مثبت در قبال متفقین و خروج از موضع بی‌طرفی‌اش بود. بدین جهت دولت ایران با ارسال یادداشتهایی در ٢٠ مرداد به‌دول مذکور اعلام کرد که اتباع آلمانی شدیدا تحت مراقبت دولت ایران می‌باشند با وجود این به‌محض ایـن که دولـت ایـران بتوانـد افـرادی را به‌جـای آن‌ها بگمـارد اقـدام به‌اخـراج آن‌ها خواهـد کـرد.[۴٢] اما دول مذکور استدلال و درنگ ایران را نپذیرفتند و تذکر دوم که در واقع به‌منزله اتمام حجتی بر دولت ایران بود فرستاده شد این امر رضا شاه را در وضعیت دشواری قرار می‌داد در صورت موافقت ایران با متفقین و اخراج اتباع آلمانی همچنین اجازه عبور تجهیزات جنگی به‌شوروی مرتکب عمل خصمانه‌ای نسبت به‌دولت آلمان می‌شد. این اقدام در حالی بود که تا آن زمان ارتش دور دست آلمان در جبهه‌های جنگ موفقیت‌های چشمگیری به‌دست آورده بود علاوه بر این برای ایران خطر نزدیک و احتمالی دولت شوروی به‌شمار می‌آمد نه آلمان. بنابراین دولت ایران ترجیح داد سیاست دفع‌الوقت را تا روشن شدن نتیجه جنگ آلمان با شوروی در پیش گیرد. بدین ترتیب در پاسخ به‌یاداشت دوم نیز اعلام داشت که تعداد کارشناسان آلمانی در ایران محدود است و آن‌ها تحت مراقبت شدید دولت ایران هستند و وجود آن‌ها برای بخش‌های صنعتی و اقتصادی کشور ضرورت دارد علاوه بر این امر منافی سیاست بی‌طرفانه ایران است و از جانب آلمان اقدامی خصمانه تلقی می‌شود.[۴٣]


[] اشغال ایران و اخراج اتباع آلمانی

در حالی که دولت ایران خود را با سخنانی چون حق حاکمیت، حفظ بی‌طرفی و امثالهم مشغول ساخته بود وزارت امور خارجه و سرفرماندهی انگلیس به‌این نتیجه رسیده بودند که اگر دولت ایران اتباع آلمانی را اخراج نکند برای اشغال ایران دیگر تهدید ایران به‌تحریم اقتصادی - که شوروی پیشنهاد کرده بود - بی‌اثر خواهد بود. از نظر انگلیس فقط تهدید به‌اشغال نظامی مشترک شوروی و انگلیس از شمال و جنوب می‌توانست ایران به‌تامین خواسته‌های‌شان وادار کند. و مساله تقاضای اخراج آلمانی‌ها بیشتر بهانه‌ای برای این اقدام بود رهبران انگلیس به‌این نتیجه رسیده بودند که بهترین بهانه ممکن برای اشغال احتمالی حوزه‌های نفتی جنوب و سیستم حمل و نقل کشور در تقاضای اخراج آلمانی‌ها نهفته است و از نظر آن‌ها بعید بود که شاه حتی در برابر فشار سیاسی و اقتصادی این درخواست را اجابت کند به‌هر حال برآوردن خواسته‌های متفقین امر دشواری بود چرا کخ سفیر آلمان در تهران مدام به‌قطع روابط با ایران در صورت اخراج اتباع آلمانی از این کشور تهدید می‌کرد و چنین اقدامی را موضعی خصمانه علیه آلمان تلقی می‌کرد علی منصور که نتوانسته بود متفقین را متقاعد سازد در ٢٨ مرداد در ملاقاتی که با اتل سفیر آلمان داشت نگرانی عمیق خود را از خطری که از جانب شوروی و انگلیس کشور را تهدید می‌کرد ابراز داشت اتل نخست وزیر ایران را به‌پیروزی نهایی و قریب‌الوقوع آلمان بر شوروی اطمینان داد و خاطر نشان کرد که پایداری و سرسختی دولت ایران در آینده آن کشور نقش تعیین کننده‌ای خواهد داشت وی پیشنهاد کرد که تعدادی از کارمندان و تکنیسین‌های که بیکار شده از ایران اخراج شوند تا بی اساس بودن نگرانی شوروی و انگلیس را اثبات کند. اما همه مساعی ایران برای اجتناب از درگیری مستقیم در جنگ بی نتیجه ماند و در سحرگاه ٣ شهریور ۱٣٢٠ سفرای شوروی و انگلیس به‌دیدار علی منصور نخست وزیر ایران رفتند و با یادداشت‌های مشابهی هبور قوای متفقین را از مرزهای ایران را به‌این دولت اعلام کرد.[۴۴] اشغال نظامی ایران بر اوضاع سیاسی کشور تاثیر فوری گذاشت هیات وزرا در ششم شهریور استعفا کردند و شاه به‌منظور ابراز حسن نیت خود نسبت به‌دول متفق محمدعلی فروغی را مامور تشکیل کابینه کرد فروغی نیز در همین تاریخ ترک مقاومت ارتش ایران را به‌اطلاع نمایندگان مجلس رساند[۴۵] در ٨ شهریور سفرای شوروی و انگلیس با ملاقات فروغی نخست وزیر و علی سهیلی وزیر امور خارجه ایران یادداشتی بدین منضمون تسلیم دولت ایران مردند که دول شوروی و انگلیس هیچ نقشه‌ای علیه استقلال یا تمایمت ارضی ایران ندارند و علت اینکه مجبور شده‌اند اقدامات نظامی به‌عمل آورند این بوده است که دولت ایران به‌پیشنهادهای آنها توجهی نکرده است. اما به‌هر حال با وجود اخراج اتباع آلمانی مقاومت و تعلل‌های رضا شاه در اجابت خواسته‌های شوروی و انگلیس و تحویل اتباع آلمانی و استفاده از تسهیلات راه آهن برای متفقین شد و مانعی تلقی شد. بنابراین انگلیس که از دیر باز بانی روی کار آمدن رضا شاه محسوب می‌شد اینک که وی کارآیی‌اش را از دست داده بود و به‌طور روز افزونی منفور عامه قرار گرفته بود درصدد تضعیف سیاسی وی برآمد و در رسانه‌های خود به‌تبلیغاتی وسیع علیه دیکتاتوری وی پرداخت[۴٦]

به این ترتیب منفقین و به‌ویژه انگلیس به‌این نتیجه رسیدند که وجود شاه موانع و مشکلات احتمالی بسیاری فراهم خواهد کرد و درصدد برآمدند با تهدید به‌اشغال تهران وی را ناگزیر کنند تسلیم شود این تهدید موجب اعتراض شدید دولت ایران در ٢۴ شهریور و مذاکره سفارتخانه‌های ایران در مسکو و لندن با مقامات ذیربط برای اجتناب از این امر شد اما این اعتراضات و کوشش‌ها به‌جایی نرسید و رضا شاه نیز در ٢۵ شهریور ۱٣٢٠ ناگزیر از ترک سلطنت به‌نفع فرزند خود شد حتی به‌رضا شاه اجازه اقامت در ایران یا آسیا داده نشد وی همراه با گروهی از اعضای خانواده اش با یک کشتی انگلیسی ابتدا به‌جزیره موریس و سپس در ۱۹۴٢ به‌ژوهانسبورگ در افریقای جنوبی انتقال داده شد.[۴٧]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره، ۱٣٦٢، ص ۱٣۹
[۲]- مجموعه اسناد و مدارک فرخ‌خان امین‌الملک، به‌کوشش کریم اصفهانیان و قدرت‌الله روشنی، تهران: دانشگاه تهران، ۱٣۴٦، ج ۱، ص ٣۵٦
[۳]- فاطمه پیرا، روابط سیاسی - اقتصادی ایران و آلمان بین دو جنگ جهانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱٣٧۹، ص ٣۴
[۴]- جی برادفور مارتین، تاریخ روابط ایران و آلمان، ترجمه پیمان آزاد و علی امید، تهران: پیک و ترجمه و نشر، ۱٣٦٧، ص ۱۵٢-۱۵٠
[۵]- همان، ص ٢۹٣
[۶]- پیرا، پیشین، ص ٦٧
[٧]- احمدعلی سپهر، ایران در جنگ بزرگ ۱۹۱٨-۱۹۱۴، تهران: چاپخانه بانک ملی، ۱٣٣٦، ص ٨۹
[۸]- همان، ص ۹٠
[۹]- همان، ص ۱٣۴
[۱٠]- اولریخ گرکه، پیش به‌سوی شرق، ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ترجمه پرویز ص دری، تهران: نشر سیامک، ۱٣٧٧، ج ۱، ص ۱٧٢.
[۱۱]- پیرا، پیشین، ص ٣٢۴
[۱۲]- همان، ص ٣٢۵
[۱۳]- ویپرت بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران: ۱٣٦۹، ص ۱۴٢
[۱۴]- مریم میراحمدی، پژوهشی در تاریخ معاصر ایران (۵٠-۱۹٠٠)، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱٣٦٦، ص ٦٦
[۱۵]- علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضا شاه، ترجمه کاوه بیات، تهران: نشر پروین، ۱٣٧٢، ص ٣۵۴
[۱۶]- سپهر، پیشین، ص ۴٣
[۱٧]- بلوشر، پیشین، ص ۱۹٨
[۱۸]- زرگر، پیشین، ص ٢٢۵
[۱۹]- همان، ص ۱۹٦
[٢٠]- روزنامه اطلاعات، ٢٣/۵/ و ۱٢/٦/۱٣٠۵
[٢۱]- حسین محبوبی اردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، تهران: دانشگاه تهران، ٢۵٣٧، ص ٣۵٠
[٢۲]- زرگر، پیشین، ص ٣٦٠
[٢۳]- ایرج ذوقیف، ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران: پاژنگ، ۱٣٦٨، ص ۱٨
[٢۴]- روزنامه آیئنه ایران، ۱۱/٨/۱٣٠٨
[٢۵]- پیرا، پیشین، ص ٣٢۱
[٢۶]- خاطرات آقا بیگف، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: پیام، ۱٣۵٧، ص ٣٢-۱٢٣
[٢٧]- بلوشر، پیشین، ص ٣٢۱
[٢۸]- ناصر فربد، سرنوشت استعمار در ایران، ج ۱، تهران: ابن سینا، ۱٣۴۴، ص ۹۱
[٢۹]- فتح‌الله بینا، سرگذشت رضا شاه، تهران: ۱٣٢٠، ص ٧٦
[۳٠]- حسن خان ملک یزدی، ارزش مساعی ایران در جنگ، تهران: ۱٣٢۴، ص ٣٨
[۳۱]- گزیده اسناد روابط ایران و آلمان، ج ٢، بخش اقتصادی
[۳۲]- پیرا، پیشین، ص ٧٠-٢٦۹
[۳۳]- درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، تهران: مرکز پژوهش‌ها و نشر فرهنگ سیاسی، ٢۵٣٦، ص ٢
[۳۴]- زرگر، پیشین، ص ۴٠٠
[۳۵]- همان، ص ۴٠٣
[۳۶]- همایون اللهی، اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱٣٦۵، ص ٧٠
[۳٧]- سر رید واسکرین پولارد، سرکلار مونت، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو، ۱٣٦٣، ص ۴٦
[۳۸]- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دروان پهلوی، تهران: نشر البرز، ۱٣٧٢، ص ۵٦
[۳۹]- همان، ص ۵٨
[۴٠]- بولارد، پیشین، ص ٣٠
[۴۱]- درباره سوم شهریور و نقش ایران ...، پیشین، ص ٢
[۴۲]- همان، ص ٣۱-٢۹
[۴۳]- همان، ٢-۴۱
[۴۴]- بولارد، پیشین، ص ۴٨
[۴۵]- همان، ص ٧٣
[۴۶]- محمد دلفانی، ساختار ارتش در دروه رضا شاه، تهران: نشر دانشگاه آزاد اسلامی، ۱٣٧٣،
[۴٧]- پیرا، پیشین، ص ٣٢٠



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

فاطمه نظری، روابط ایران و آلمان در عصر رضا شاه، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی


[برگشت به بالا]