|
قومهای کهن
(هیتیها؛ زبانها و نژادها)
فهرست مندرجات
◉ هیتی
◉ زبان هیتی پیشین
◉ زبان لوویائی
◉ پالایی
◉ حوریائی
◉ زبان آریایی فرمانروایان میتانی
◉ زبان اکدّی
◉ زبان سومری
◉ زبانهای گفتاری
◉ دین
◉ مراسم مذهبی
◉ جشنها و مراسم
◉ علوم دینی و غیبگویی
◉ جادوگری
◉ هنر
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
دکتر رقیه بهزادی
دکتر رقیه بهزادی (زادهی ۱۳۱۱ خورشیدی) استاد بازنشستهی دانشگاه تهران میباشد. وی دارای مدرک دکتری رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی از دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۵ است و در زمینههای زبانهای باستان ایرانی، قومشناسی، نمادشناسی و فرهنگ و دانشنامه تحقیق و پژوهشهایی انجام داده است و بیش از سی کتاب و صدها مقاله از وی منتشر شده است.
۱ | هیتی (حتی، ختی) |
ای. فورر[۱]، در ۱۹۱۹، این کشف خود را اعلام داشت که در میان متون بغاز کوی به خط میخی، میتوان هشت زبان مختلف را تشخیص داد. از آنزمان تاکنون، به ماهیت چند زبانی امپراطوری هیتی اشاراتی شده است. این نکته تا اندازهای صحت دارد، ولی گفته فورر بدین مفهوم نیست که به همه هشت زبان مزبور، در داخل امپراطوری تکلم میشد یا بهطور برابر در نوشتن کتیبهها بهکار میرفت. پادشاهان هیتی، تنها دو زبان یعنی هیتیایی و اکدّی را در نوشتههای رسمی خود بهکار میبردند، و تنها زبان دیگری که همه متون را گاهگاه بدان مینوشتند، زبانی است که آنرا حوریائی[٢] مینامیدند. درباره سه زبان دیگر مطالبی بهصورت عبارات کوتاه و پراکنده در متون مذهبی هیتی یافت میشود، و زبان بعدی را تنها با چند اصطلاح فنی که در یک سند منحصر بهفرد دیده میشود میتوان تشخیص داد. زبان هشتم، زبان سومری است، و تنها از آن لحاظ، بهکار میرفته است که دبیران هیتی برای مقاصد شخصی خود، واژگانی گردآوری میکردند که متکی بر فهرست علائم سومری بود. کشف اینکه زبان هیتیها با زبانهای هندواروپایی قرابت داشت توسط هروزنی[٣]، دانشمند چک در ۱۹۱۵ بهعمل آمد. این عقیده که یک زبان هندواروپایی، بهوسیله قومی از آسیای صغیر در هزاره دوم پیش از میلاد، تکلم میشد، به اثبات رسیده است.
۲ | زبان هیتی پیشین (هیتیایی) (Proto-Hittite) |
این زبان در شماری از مذاهب، که بسیاری از آنها مربوط به خدایان برجسته هیتی بود، مورد استفاده کاهنان قرار میگرفت، اما مطالب آنها به اندازهای مختصر و مواد به اندازهای غیر کافی است که نمیتوان از آن، تصویری روشن از ساختار یا واژگان زبان بهدست داد. نام هیتی پیشین از آن لحاظ انتخاب شده است که آنرا با هیتی رسمی اشتباه نکنند، زیرا حاکی از یک مرحله زبانی پیشتر است و با زبان هیتیائی متأخر فرق دارد.
۳ | زبان لوویائی (Luwian) |
این زبان دقیقاً وابسته بهزبان هیتی بود و به چندین لهجه تقسیم میشد که یکی از آنها «هیروگلیفی» بود و دیگری بهصورت لوکیایی[۴] باستانی درآمد.
۴ | پالایی (Palaic) |
دربارهی این زبان که تنها در مراسم پرستش خدایی بهنام زیپاروا[۵] دیده میشود اطلاعات کمتری وجود دارد. از پژهشهای اخیر چنین بر میآید که این زبان، مانند هیتیایی و لوویایی، به خانواده زبانهای هند و اروپایی وابسته بوده است.
۵ | حوریائی (Hurrian) |
برای بررسی زبان حوریائی، مطالب بیشتری وجود دارد تا برای زبان هیتی پیشین، لوویائی و پالایی. در متون بغاز کوی، عبارات نیایشی فراوان و حتی چند متن کامل حوریائی بهدست آمده است، از جمله قطعاتی از داستان حماسی گیلگامش، که بزرگترین اثر ابی تمدن بابلی است. ولی منبع عمده برای بررسی زبان حوریائی، نامهای است که توشراتا[٦]، پادشاه میتانی برای آمنوفیس سوّم، فرعون مصر، در حدود ۱۴٠٠ پیش از میلاد نوشته شده و در میان ویرانههای پایتخت در تل العمارنه در اوایل سده بیستم میلادی بهدست آمده است. همچنین متونی به حوریائی در تل حریری، ماری[٧] باستانی، در ناحیه وسطای فرات و نیز در رأس شمرا[٨] در اوگاریت[۹]، در ساحل سوریه، به دست آمده است. از خصوصیات این زبان چنین برمیآید که سرانجام بتوان نوعی پیوستگی آنرا با زبانهای کم شناخته قفقاز بهدست آورد.
٦ | زبان آریایی فرمانروایان میتانی |
در رسالهای درباره تربیت اسب از کیکولی[۱٠] از میتانی، بعضی اصطلاحات فنی دیده میشود، که پس از تجزیه و تحلیل، پارهای عناصر وابسته به سانسکریت در آن مشاهده شده است. به این زبان، متنی وجود ندارد، ولی چندین کلمات پراکنده، گواه بر آن است که بهزبان مزبور در روزگار هیتیها تکلم میشده است.
۷ | زبان اکدّی (Akkadian) |
این نامی است که اکنون و بهطور عموم، بهزبان معروف بابل و آشور داده میشود. اما در میان هیتیها، به زبان بابلی معروف بود. زبان مزبور در خاورمیانه، در مکاتبات سیاسی و اسناد بینالمللی، بهکار میرفت، و دولت هیتی ضمن مکاتبه با همسایگان جنوبی و شرقی خود، از همین شیوه پیروی میکرد. از اینرو بسیاری از رسالات و نامههای هیتی را تماما به اکدی نوشتهاند.
۸ | زبان سومری (Sumerian) |
این زبان، که کهنترین زبان بینالنهرین سفلی است، اگرچه دیگر بدان تکلم نمیشود، در هاتتوساس به همان اندازه آموخته میشد که در بابل، واژههای سومری-هیتیایی در هیتیها آنجا یافت شده است. بسیاری از هجاهای مربوط به علائم خط میخی در دورهی هیتی، واقعاً واژههای سومری هستند که پس از متروک شدن این زبان، معنی آنها فراموش شد. در واقع استفاده از سومری به منزله نوعی «تندنویسی» و «دیگرنویسی» مورد استفاده بسیار دبیران دانشمند هیتیائی قرار میگرفت.
این هشت زبانی که ذکر شد به خط میخی، بر روی الواح بغار کوی-هاتتوساس نوشته شده است و بر آنها باید هیتی هیروگلیفی یا تابالی[۱۱] را افزود که بر روی صخرهها یا، یادمانهای سنگی نوشته شده است. ترتیب خواندن خطوط متناوباً از راست به چپ و از چپ به راست است. و این جنبه نیز ویژگی سنگنوشتههای پیشین یونانی در ساحل ایونی است. علائم مانند خط مصری در آغاز سطر قرار گرفتهاند. این خط مسلماً یک اختراع مستقل هیتیها بود که، بهطور کلی بر اثر آشنایی با خط هیروگلیفی مصری حاصل شد، خط مزبور یکی از چندین خط تازه است که به گونه هیروگلیفی یا میخی بوده و در اواسط هزاره دوم، بر اثر تماسهای روزافزون بینالمللی، در سرزمینهای شرقی مدیترانه، بهوجود آمده است، جایی که فرهنگهای نیل و فرات با یکدیگر برخورد کرده و باهم درآمیختهاند.
در کشف خط هیتی تا همین اواخر، پیشرفت زیادی صورت نگرفت، ولی امروزه معلوم شده است که زبان این یادمانها واقعاً لهجهای از لوویایی بوده، هرچند از لحاظ صورت جمع اسمها، کاملاً شبیه لوکیایی بوده است که آنهم از سنگنوشتههای دوره یونانی شناخته شده است.
بیشتر مطالب روی یادمانهای مورد بحث، پس از سقوط امپراطوری هیتی، نوشته شده است. اما پیش از آن، خط مورد استفاده قرار گرفته بود. تنها تعدادی از سنگنوشتههای طولانی، ظاهراً وابسته به دورهی هیتی است، و کاملاً معلوم نیست که زبان این آثار، همان باشد که در یادمانهای بعدی بهکار رفته است و بنابراین، هیتی هیروگلیفی باید ظاهراً جزء زبانهایی باشد که دبیران امپراطوری هیتی، از آن استفاده میکردند. گذشته از سنگنوشتههای طولانی، این خط بهطور منظم، بر روی یادمانهای سنگی و مهرها، برای نوشتن نامهای پادشاهان هیتی، تا اندازهای بهصورت طغرا، بهکار میرفته است. اما احتمال دارد که، وسیعتر از آنکه شواهد نشان میدهد، مورد استفاده بوده، مثلاً در اسناد اداری دولت هیتی، مورد استفاده بوده، ولی بهکلی از بین رفته، زیرا بر روی الواح چوبی نوشته میشده است.
برای این زبان هیچگونه نام باستانی در دست نداریم. فورر آن را تابالی[۱٢] نامیده است، زیرا ناحیهای که بیشتر سنگنوشتهها در آنجا یافت شده در دوره آشوریها، تابال (توبال در تورات) نامیده میشده است ولی بیشتر دانشمندان دیگر، عبارات «هیتی-هیروگلیفی» یا «لوویایی-هیروگلیفی» را برگزیدهاند.
۹ | زبانهای گفتاری |
استفاده از زبان اکدّی و موسری، هیچگونه دشواری ندارد. آنها زبانهای کاملاً ادبی متداول در هاتتوساس بودند. در مورد حوریایی و اصطلاحات آریایی متون مربوط به پرورش اسب، که نویسندهی آن یک نفر حوریائی از میتانی بود هیچ مسالهای وجود ندارد، زیرا که مردم حوریائی بهتدریج بهسوی جنوب و غرب، از زادگاههای خود، در منطقه کوهستانی جنوب دریای خزر، از حدود ۲٣٠٠ پیش از میلاد به بعد، بهحرکت درآمدند، و در هزاره دوّم، بهصورت گروههای متشکلی، چندین دولت نیرومند، در مجاورت آبهای شمالی فرات و رودخانه خابور تشکیل دادند. یکی از این دولتها یعنی میتانی، همانگونه که دیدیم، در مکاتبات سیاسی خود، از زبان حوریائی استفاده کرد و تحت استیلای سلسله پادشاهانی بود که نامهای آنان از لحاظ ریشهشناسی، آریایی است.
در مورد پنج زبان دیگر، وضع متفاوت است. زبان هاتی در مقابل چهار زبان کاملاً وابسته هند و اروپایی یعنی، هیتیانی، لوویایی، پالایی، و«هیتی-هیروگلیفی» قرار دارد. میتوان تصور کرد که زبان هاتی در روزگاری که متون را مینوشتند، زبان مردهای بود. و باید نتیجه بگیریم که بر اثر حمله هند و اروپائیان بود که زبان هاتی از رواج افتاد. خاستگاه هیتی هیروگلیفی، براساس شواهد موجود، به احتمال قوی، کلیکیه بوده است.
لوویایـی زبان ناحیـهای موسـوم به لوویـا، اسـت که شـامل دولـت آرزاوا بـود، و میدانیـم که این بخـش در محلـی در سـاحل غـربی یا جنـوبغـربی آسـیای صـغیر بوده اسـت. کیزووانتـا، یک ناحیـه مـرزی لودیـایی بـود، زیـرا خـدایان تارهونـدا[۱٣] و سانتاس[۱۴] (ساندون) نمونه خدایان لوویایی است و این واقعیت در رابطه نزدیک میان زبان لوویایی و هیتی هیروگلیفی منعکس است.
در مورد سرزمین پلا[۱۵]، جاییکه پالایی به آن زبان تکلم میشد، تعیین محلی در شمال کاپادوکیه، میان قیصریه کنونی و سیواس بیش از همه محتمل بهنظر میرسد. بعضی از دانشمندان این نام را به بلاینه[۱٦] در شمالغربی آن منطقه یکی دانستهاند.
۱۰ | دین |
جوامع شهر آناطولی، بر اثر نبوغ پادشاهان هات-توساس(هئوشش)، بهنوعی وحدت دست یافتند، ولی مجامع بومی خود، و بسیاری از امتیازات محلی خویش را حفظ کردند. در امور مذهبی نیز، هر جامعه کوچک استقلال خود را حفظ نمود. زیارتگاههای محلی باقی ماندند و مراسم آنها تغییر نیافت. پادشاه در مقام کاهن اعظم، رسم سرکشی به مراکز مذهبی و رهبری جشنهای عمده را بهعهده میگرفت. نگهداری از پرستشگاهها از وظایف عمده فرماندهان محلی و استانداران بود. امور عالی دولتی، میبایستی تحت ضمانت رسمی همه خدایان و الهههای کشور قرار گیرد. بدین ترتیب، دبیران هیتی فهرستهایی از همه خدایان محلی برای استمداد از آنها، در عهدنامهها و فرامین سلطنتی تهیه کردند.
در میان الواح بغاز کوی، شواهد فراوانی درباره آیین رسمی هیتیها مییابیم، و آن اعتقادات مذهبی که این آیین بر آن استوار بود در دعاهای اعضای مختلف خاندان سطلنتی، و در فرامین پیچیدهای که جهت کاهنان و خادمان معابد فرستاده میشد، بهچشم میخورد. همچنین اشعار اساطیری جالب توجه وجود دارد که ویژگیهای خدایانی را که در آنها آمده، بهخوبی روشن میسازد. این اساطیر از مراسم محلی نشأت گرفته، ولی خاستگاه آنها در هیچکجا ذکر نشده است.
الواح مزبور تنها ما را از نام خدایان و مراکز پرستش آنها آگاه میسازد، این نوع خدایان معمولاً بهطرق زیر شناخته میشوند: (الف) باتوجه بهنوع سلاح یا ابزار دیگری که در دست راست خود گرفتهاند؛ (ب) با نشانی که در دست چپ دارند؛ (ج) با بالها یا ضمائم دیگر. (د) با جانوری مقدس که غالباً بر روی آن ایستادهاند. این یادمانها بیشتر گواه این مطلبند که اکثر آنها مربوط بهبعد از پایان امپراطوری هیتی بوده است. یعنی هنگامی که تلفیق مراسم مذهبی در پایتخت انجام یافته بود. در میان این یادمانها، مهمتر از همه، پرستشگاه بزرگ صخرهای واقع در یازلی کایا[۱٧] (کلمه ترکی بهمعنای «صخره نوشته») در، دو میلی بغاز کوی است.
پیشرفتهای اخیر در اطلاعات دانشمندان درباره خط هیتی هیروگلیفی، واقعیتی حیرتانگیز را آشکار ساخت مبنی بر آنکه در سده سیزدهم پیش از میلاد، در پایتخت هیتی، خدایان حوریائی را برای پرستش برگزیده بودند.
۱۱ | مراسم مذهبی |
خدای ویژه آناطولی در زمان هیتیها خدای آبوهو است، زیرا، برخلاف دشتهای گرم بینالنهرین، این منطقه سرزمین ابر و طوفان است. یادمانهای فراوانی وجود دارند که اینگونه خدایان را مجسم میسازند، در هنر سوری، او را غالباً تنها میبینیم که تبری با صاعقهای نمادین در دست دارد. در خود آناطولی، این خدا ارّابهای را میراند که آن را تعدادی گاو میکشانند. مشهورترین پرستشگاههای خدای آبوهوا در منطقه توروس و دشت شمال سوریه قرار دارد، که اینجا بخشی از امپراطوری هیتی بود که در آن حوریائیها عنصر اصلی جمعیت را تشکیل میدادند و بنابراین، میبینیم که در سراسر این ناحیه، مراسم عبادی مربوط به تسحوب[۱٨] خدای حوریائی و همسرش حبات[۱۹] است.
در میـان خـدایـان حـوریـائـی، الـهه حـبـات یـا هپـیـت[٢٠] بـههمـان انـدازه شـوهـرش تسـحوب اهمیـت دارد. هـر دو را بـاهـم در حلـب، سـامـوحـا[٢۱] (شــایـد ملـطـیه) کـومـانـی[٢٢] (احتمالا کومانا کاپادوکیا[٢٣])، اودا[٢۴] (هوده[٢۵] باستانی)، هورما[٢٦] و آپزیستنا[٢٧] را میپرستیدند. کومانی شهر-الهه جنگ، بهنام ما-بلونا[٢٨] بود.
یـک خـدای بـرجـســتـه دیگـر حـوریـائـی، الـهـه شــائـوشــکا[٢۹] بـوده، کـه آن را بـا ایـشــتـار[٣٠] یکی دانستهاند. ایشتار حوریائی در ساموحا و تعدادی از شهرهای دیگر، در منطقه توروس، مورد پرستش بود، و این الهه دارای دو ملازم زن بهنامهای نیناتا[٣۱] و کولیتا[٣٢] بوده است. در غرب سرزمین حوریائی، میان حاشیه جنوبی حوضه نمک و پای بلندیهای توروس، گروهی از شهرهای مهم قرار داشت. در اینجا، خدای آبوهوا، تحت نامی که نمیدانیم مورد پرستش بود، زیرا همسرش با نام حبات دیده نمیشود، بلکه با نامهایی مانند ساهاس ساراس[٣٣]، هوواساناس[٣۴]، تاسیمیس[٣۵] شناخته میشود. و خدای دیگری را تحت نام خدای جنگ سومری با نام زابابا[٣٦] میتوان دید. در مرکز قلمرو هیتی، مرکز مهم مذهبی، آرینا[٣٧] بود، که شهری مقدس بهشمار میآمده، و محل آن تعیین نشده است. در آرینا، احتمالاً الهه خورشید با نام ووروسمو[٣٨]، بوده است، خدای آبوهوا بهعنوان همسر او، مقام دوم را دارد و دخترانی بهنام مزولاّ[٣۹] و هوّلا[۴٠] و حتی نوهای بهنام زینتوهی[۴۱] وجود دارد. تلیپینو، خدای کشاورزی بوده است.
در ساریسا[۴٢] و کارخنا[۴٣] و احتمالاً جاهای دیگر، پرستش خدایی مرسوم بود که با لقب «پری نگاهدارنده» است. این خدا، خدای روستا بوده است، و در یک متن او را «کودک دشت گسترده» نامیدهاند.
در مورد پرستش این خدا خادمان میبایستی کاملاً پاکیزه و با نیت پاک باشند. هرگاه بهنوعی پلیدی برخورد کنند، و یا اگر با زنی خفته باشند نباید نزدیک خدا شوند، مگر آنکه مراسم تطهیر را انجام داده باشند. خادمان باید شب هنگام به معبد باز گردند و این اشخاص در صورتی که شب را با همسر خود میگذراندند مستوجب مرگ میشدند.
اما خدا تنها مالک معبد نبود بلکه فرمانروای قوم خود هم بهشمار میآمد و بنابراین هدایای فراوانی برای جلب مرحمت او تقدیمش میکردند. حیواناتی که برای قربانی میبردند باید جفتگیری نکرده باشند و شگفتانگیز است که گاهگاه مواردی از قربانی کردن انسان مییابیم. مثلاً در مراسم تطهیر، پس از یک شکست نظامی، در مورد یک قربانی چنین آمده است: «هرگاه سربازان از دشمن شکستخورده باشند. مراسمی کنار رودخانه بدین صورت برپای دارند: مردی و بزی و تولهسگی و بچهخوکی به دو نیم کنند. نیمی را در این سو (رودخانه) و نیمی را در سوی دیگر بگذارند و در برابر دروازه شهر آتشی در این سو و آن سو، برپا کنند و سربازان از میان آن عبور کنند.»
۱۲ | جشنها و مراسم |
به جشنهای مذهبی ادواری، اشارت بسیاری شده است. تعداد این جشنها، ظاهراً بسیار و متنوع بوده است. در الواح هیتیایی از هجده جشن یاد شده است. بعضی از آنها را به اسم فصول سال نامیدهاند. هر مرکز تشریفات مذهبی، دارای تقویم جشن مخصوص خود بود. یکی از جشنهای عمده تقویم هیتیها، جشنی بود بهنام پورولیاس[۴۴] است و این جشن به افتخار خدای هوای هاتی، و خدای هوای زیپالاندا برپا میشد. این جشن بهاری، که ضمن آن نبرد خدا و اژدهایی بهنام ایلویانکاس[۴۵] بهروی صحنه میآمد، ظاهراً یک جشن فصلی بود، که هدف نخستین آن دوباره نیرو بخشیدن به زمین، پس از رکود زمستانی بوده، و نبرد تشریفاتی، مظهر غلبه حیات بر مرگ یا غلبه نیکی بر بدی بهشمار میرفته است. هیتیها مانند بابلیها سال نو را جشن میگرفتند و ضمن آن مراسمی برپا میداشتند و از آنجا که تقویم هیتیها، ظاهراً با بهار آغاز میشد، این جشن میبایستی جشن پورولی باشد.
جشن مهمتر از این جشن، جشن گیاه آنداخشوم[۴٦] است و آنداخشوم گیاهی خوردنی است که احتمالاً در بهار میرویید.
یک جشن منحصر به فرد، ظاهراً در پاییز، در شهر گورساماسا[۴٧] (ناشناخته)، به افتخار خدای یارّیس[۴٨]، برپا میشده است.
۱۳ | علوم دینی و غیبگویی |
بهنظر عضو هر جامعه باستانی، بدیهی میآمد که همه پدیدههای طبیعی، و در واقع همه قضایای که ظاهراً خارج از نظارت بشر قرار داشت، تحت اداره نیروهای عظیم، ولی بشر مانند، بود؛ و تقسیم جهان به بخشهایی تحت نظارت یک نیروی جداگانه، عقیدهای بود که به سهولت از تجربه امور بشری ناشی میشد، و بههمین جهت بود که دو جامعه باهم خدای یکسانی را نمیپرستیدند. هر شهری پرستشگاه ویژه خود را داشت، و در پرستشگاه، موجودی میزیست که دیده نمیشد مسلماً مدتها، پیش از آنچه در خاطر افراد زنده بگنجد، در آنجا، زندگی میکرد.
بنابراین، خدایان نامرئی و جاودانی بودند. اما از جهات دیگر، از لحاظ رفتار، علاقه و رابطه با پرستندگان خود، مطلقاً انسان پنداشته میشدند. و پیوسته شیاطین و ارواح خبیثهای وجود داشتند که از یک لحظه غفلت این خداوندان استفاده میکردند. هیتیها معتقد بودند که فرزندان بهسبب گناه پدرانشان مجازت میشوند، و گناه مورد بحث، ممکن است در نسل پیشین، انجام گرفته باشد. در چنین وضعی، خدا باید به کسی که عذاب میکنند، ماهیت گناهش را، پیش از آنکه آن شخص طلب بخشایش کند، اطلاع دهد. این آگاهی یا از دهان شخصی که به وجد آمده بود و یا از طریق رؤیا حاصل میشد، زیرا وجد و رؤیا را در مالکیت خدا میدانستند. یک روش قابل اعتمادتر ولی دشوارتر، برای دانستن اراده خدا، از طریق پیشگوئی بود، که سه نوع از آن وجود داشت: ۱- بررسی امعأ و احشأ قربانی ذبحشده، ۲- پیشگوئی براساس حرکات پرندگان، ٣- قرعهکشی. علم غیبگویی را هیتیها، از غیبگویان بابلی به ارث برده بودند. در بیشتر موارد، اصولی که بیشتر این عقاید بر آنها متکی بود، مجهول مانده است. هیتیها، مانند سایر اقوام باستانی، همیشه پیش از شروع جنگ، یا هر اقدام مهم دیگر، تفأل میزدند، ولی از این علم سنتی، برای تعیین علت خشم یکی از خدایان استفاده میکردند.
۱۴ | جادوگری |
جادوگری به قدمت بشر و بههمان پراکندگی اوست. این موضوع را تحت عنوان «مذهب» میآورند، ولی بهندرت شایسته ذکر است، زیرا به یک سطح فکر ابتداییتری مربوط است. بشر نخستین، بر اثر محرومیت و فقدان، یا عدم دسترسی به چیزی که مایل به در اختیار گرفتن آن بود، ذاتا کارهای مربوط به تصرف آن چیز مطلوب را تقلید میکرد و بهجای شیء مطلوب، بدل آنرا بهکار میبرد. از این نتیجه، اعتقاد به تأثیر روشهای «قیاسی» که آن را جادوگری مینامیم، افزایش یافت. در این مورد، بشر، از نمادگرایی پیچیدهای استفاده میکرد که، در آن هر چیز از «موی سگی که او را گزیده» یا چیزی که با شیء مطلوب شباهتی کاملاً سطحی داشته باشد (مانند تشابه اتفاقی نام) را، بهمنزله بدل مؤثری در مراسم بهکار میبرد. باعث شگفتی است که، عقیده به جادوگری، بخشی از نحوه تفکر کشاورزان آناطولی، در هزاره دوّم پیش از میلاد نبوده باشد. و حال آنکه در بابل و آشور در آن روزگار، چنین بوده است.
در واقع، مراسم سحرآمیز، بخش عمدهای از نوشتههای موجود هیتی را تشکیل میدهد. جادوگری، در قوانین آن سرزمین، از مقوله ضرب و شتم، و بهعنوان جنایت محسوب میشده است. از عباراتی که از آثار هیتیها باقی مانده است معلوم میشود که چگونه جادوگری با مذهب درآمیخت. افسون، که در اصل، بهخودی خود، کارائی داشته است، بهوسیله دعا به درگاه خدایی که احتمالاً خدای خورشید، یا خدای تطهیر یا، پاریس که شیوع طاعون را به او نسبت میدادند تقویت میشده است.
تنها هنگامی که عناصر مذهبی با تشریفات جادوگری همراه میشد، کاهنان، غیبگویان و پیشگویان، بهصورت پزشک ظاهر میشدند. این عمده از امتیاز ویژهای برخوردار بودند و احتمال دارد که گردآوری مالیات، زمینهای مادی برای تشکیل چنان هیأتی بوده است. ولی در هر صورت، کسی درباره تأثیر جادوگری، شک و تردید نداشت، و در این مورد، هیتیها تابع سنتهای زمان خود بودند.
۱۵ | هنر |
هنگامی که به آثار هنری و تولیدات مادی تمدن هیتی میرسیم، زمینهی سیاسی اهمیت کمتری مییابد و مرزهای زمان و مکان تغییر میکند. از دوره «سلطنت قدیم» هاتتوساس، چیزی جز ظروف سفالین در دست نداریم. مجسمهسازی با امپراطوری آغاز میشود، ولی با فروپاشی آن پایان نمییابد. برعکس، از دولتهای بعدی، همگی بر اثر وجود تعداد زیادی کتیبههای صخرهای، مجسمهها و نقوش برجستهای که جدا از مجسمهسازی هاتتوساس نیست، آگاهی داریم، هرچند بهویژه در دولتهای سوری، ویژگیهای بینالنهرینی بهتدریج آشکار میشود.
در آلاجاهویوک، کاوشگران ترک شماری گور کشف کردهاند که به هزاره سوم پیش از میلاد باز میگردد و حاوی مجموعه جالب توجهی از اشیأ است. بعضی از این اشیأ دارای شکل گوزن است، زیرا گوزن، جانور مقدس خدایی بود که در آناطولی در روزگار هیتیها، و در بسیاری از نقاط مورد پرستش قرار میگرفت.
تکامل یافتهترین گونه هنر، در اوایل هزاره دوّم در آناطولی، عبارت از اثرهای مهرهای استوانهای بر روی لوحهای کوچنشینیان تجارتپیشه آشوری است. اگرچه این خود یک اختراع بینالنهرینی بود، ولی از لحاظ سبک محلی بوده و چندین موتیف ویژه آناطولی را داشته است و باید نتیجه هنر بابلی بوده باشد.
با آغاز سلطنت جدید، همه چیز تغییر کرد. نقوش برجسته عظیم بر روی سنگ، که غالباً همراه با خط هیروگلیفی است، ناگهان پدیدار شد. این نقشها را یا روی قطعات عظیم سنگ، که بخش پایین دیوارهای قصرها و پرستشگاههای هیتی را تشکیل میداد، یا بر روی قطعات سنگهایی در نقاط مختلف کشور، حک میکردند. همه اینها بدون تردید، تجلیات نیروی مرکزی هیتی بهشمار میرفتند و بهفرمان مستقیم پادشاه، کندهکاری میشدند. در بسیاری از آنها خود پادشاه را میبینیم که معمولاً بهصورت کاهن، مشغول پرستش خدای خویش است. یادمان برجسته دین هیتی البته تالار بزرگ یا زلی کایا است، که در آن هر یک از خدایان رسمی بر طبق مشخصات خود او نشان داده شده و بهوسیله سلاحی که حمل میکند و علامتی که روی دست پیش آمده او نقش شده و جانوری که بر روی آن ایستاده، متمایز گشته است.
قلمزنی و حکاکی روی جواهر، که در بین آثار هنری هیتیها بهچشم میخورد، پیوستگی زیادی با هنر مهرهای استوانهای بینالنهرین ندارد. ولی هنر قلمزنی و حکاکی روی جواهر، در نزد هیتیها، پس از سقوط هاتتوساس، از رواج افتاد. هنگامی که هاتتوساس سقوط کرد، در سرزمین میلید (ملطیه) بود که سنت هنری هیتی به بهترین وجه محفوظ ماند. بر روی یک سلسله نقوش برجسته آن محل، مناظری از جرعهافشانی بر خاک به افتخار خدایان، دیده میشود. این خدایان شبیه آنهایی هستند که در یازلیکا، دیده میشوند.
در کوهپایههای توروس، دولت کوچک سمئال[۴۹] (اکنون زنجیرلی[۵٠]) بههمین ترتیب، سنت هنر هیتایی را تا مدتی با موفقیت ادامه داد. از زنجیرلی، چند شیر سنگی پرهیمنه باقی مانده است که بیشتر به سبک شیوههای سنگی دروازه بغاز کوی است.
در دولتهای شمالی سوریه، سنت هیتائی با یک فرهنگ بومی تکامل یافته براساس اصل و منشأ بینالنهرینی به رقابت پرداخت و در آنجا، با آمیزهای از سبکهای مختلف مواجه میشویم. بیش از همه، هنر کرکمیش شناخته شده است که دوبار توسط باستانشناسان وابسته به موزه بریتانیا مورد کاوش قرار گرفته است.
پیدایی ناگهانی هنر مجسمهسازی از سنگ، در آغاز دولت جدید هیتیایی، ناگزیر پرسشی درباره اصل الهام آن بهوجود آورده است. گفته شده است که هنر هیتیائی، بهطور کلی، هیتیائی نیست، بلکه حوریائی است، بر این پایه که بسیاری از جنبههای ویژه آن، بهطور معمولتر در سوریه و خصوصاً در تلحلف یافت شده است تا یاحیه فلات. براساس این فرضیه، هیتائیها موتیفهای اصلی هنر حوریائی را در قرن پانزدهم پیش از میلاد اقتباس کردهاند، آن هم در زمانی که حوریائیها در مذهب و ادبیات هیتیها نفوذ فراوان داشتند و به خود هیتیها میتوان تنها بعضی ویژگیها و موتیفها را در چارچوب سبکی نسبت داد که آن را تکامل بخشیدند، ولی اساساً نزد آنان بیگانه بود.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: این مقاله تلخیصی از کتابی O. R. GURNEY, The Hitties, England, 1966 است که توسط دکتر رقیه بهزادی ترجمه شده و بهزودی چاپ خواهد شد.
[▲] پینوشتها
[۱]- E. Forrer
[۲]- Hurrian
[۳]- Hrozny
[۴]- Lycian
[۵]- Ziparwa
[۶]- Tuahrata
[٧]- Mari
[۸]- Ras shamra
[۹]- Ugarit
[۱٠]- Kikuli
[۱۱]- Tabali
[۱۲]- Tabalic
[۱۳]- Tarhund
[۱۴]- Santas
[۱۵]- Pala
[۱۶]- blaene
[۱٧]- Yazlikaya
[۱۸]- Teshub
[۱۹]- Hebat
[٢٠]- Hepit
[٢۱]- Samuha
[٢۲]- Kummani
[٢۳]- Comana cappadociae
[٢۴]- Uda
[٢۵]- Hyde
[٢۶]- Hurma
[٢٧]- Apzistna
[٢۸]- Ma-bellona
[٢۹]- Shaushka
[۳٠]- Ishtar
[۳۱]- Ninatta
[۳۲]- Kulitta
[۳۳]- Sahassaras
[۳۴]- Huwassanas
[۳۵]- Tasimis
[۳۶]- Zababa
[۳٧]- Arina
[۳۸]- Wurusamu
[۳۹]- Mazulla
[۴٠]- Hulla
[۴۱]- Zintuhi
[۴۲]- Sarissa
[۴۳]- Karakhna
[۴۴]- Purullias
[۴۵]- Illuyankas
[۴۶]- Andahsum
[۴٧]- Gursamasa
[۴۸]- Yarris
[۴۹]- Sam al
[۵٠]- Zingirly
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ قومهای کهن: هیتیها زبانها نژادها زبان مکتوب، ترجمهی رقیه بهزادی، مجلهی چیستا، تیر ۱٣٧٠ - شماره ٨٠، صص ۱۲۴٦-۱۲۵۴