جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

هیتی‏‌ها؛ زبان‏‌ها و نژادها

برگردان فشرده از: دکتر رقیه بهزادی

قوم‌های کهن

(هیتی‏‌ها؛ زبان‏‌ها و نژادها)


فهرست مندرجات

دکتر رقیه بهزادی

دکتر رقیه بهزادی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران

دکتر رقیه بهزادی (زاده‌ی ۱۳۱۱ خورشیدی) استاد بازنشسته‌ی دانشگاه تهران می‌باشد. وی دارای مدرک دکتری رشته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستانی از دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۵ است و در زمینه‌های زبان‌های باستان ایرانی، قوم‌شناسی، نمادشناسی و فرهنگ و دانشنامه تحقیق و پژوهش‌هایی انجام داده‌ است و بیش از سی کتاب و صدها مقاله از وی منتشر شده‌ است.


۱هیتی (حتی، ختی)

ای. فورر[۱]، در ۱۹۱۹، این کشف خود را اعلام داشت که در میان متون بغاز کوی به خط میخی، می‏‌توان هشت زبان مختلف را تشخیص داد. از آن‌زمان تاکنون، به ماهیت چند زبانی امپراطوری هیتی اشاراتی شده است. این نکته تا اندازه‏‌ای صحت دارد، ولی گفته فورر بدین مفهوم نیست که به همه هشت زبان مزبور، در داخل امپراطوری تکلم می‌‏شد یا به‌‏طور برابر در نوشتن کتیبه‏‌ها به‌کار می‏‌رفت. پادشاهان هیتی، تنها دو زبان یعنی هیتیایی و اکدّی را در نوشته‏‌های رسمی خود به‌کار می‌‏بردند، و تنها زبان دیگری که همه متون را گاه‏‌گاه بدان می‌‏نوشتند، زبانی است که آن‌را حوریائی‏[٢] می‏‌نامیدند. درباره سه زبان دیگر مطالبی به‌صورت عبارات کوتاه و پراکنده در متون مذهبی هیتی یافت می‌‏شود، و زبان بعدی را تنها با چند اصطلاح فنی که در یک سند منحصر به‌فرد دیده می‏‌شود می‌‏توان تشخیص داد. زبان هشتم، زبان سومری است، و تنها از آن لحاظ، به‌کار می‏‌رفته است که دبیران هیتی برای مقاصد شخصی خود، واژگانی گردآوری می‌‏کردند که متکی بر فهرست علائم سومری بود. کشف این‏‌که زبان هیتی‏‌ها با زبان‌‏های هندواروپایی قرابت داشت توسط هروزنی‏[٣]، دانشمند چک در ۱۹۱۵ به‌عمل آمد. این عقیده که یک زبان هندواروپایی، به‌وسیله قومی از آسیای صغیر در هزاره دوم پیش از میلاد، تکلم می‌‏شد، به اثبات رسیده است.


۲زبان هیتی پیشین (هیتیایی) (Proto-Hittite)

این زبان در شماری از مذاهب، که بسیاری از آن‏‌ها مربوط به خدایان برجسته هیتی بود، مورد استفاده کاهنان قرار می‏‌گرفت، اما مطالب آن‏‌ها به اندازه‏ای مختصر و مواد به اندازه‌‏ای غیر کافی است که نمی‏‌توان از آن، تصویری روشن از ساختار یا واژگان زبان به‏‌دست داد. نام هیتی پیشین از آن لحاظ انتخاب شده است که آن‌را با هیتی رسمی اشتباه نکنند، زیرا حاکی از یک مرحله زبانی پیش‌تر است و با زبان هیتیائی متأخر فرق دارد.


۳زبان لوویائی (Luwian)

این زبان دقیقاً وابسته به‌زبان هیتی بود و به چندین لهجه تقسیم می‌‏شد که یکی از آن‌ها «هیروگلیفی» بود و دیگری به‌صورت لوکیایی‏[۴] باستانی درآمد.


۴پالایی (Palaic)

درباره‌ی این زبان که تنها در مراسم پرستش خدایی به‌نام زیپاروا[۵] دیده می‌‏شود اطلاعات کمتری وجود دارد. از پژهش‏‌های اخیر چنین بر می‌‏آید که این زبان، مانند هیتیایی و لوویایی، به خانواده زبان‏‌های هند و اروپایی وابسته بوده است.


۵حوریائی (Hurrian)

برای بررسی زبان حوریائی، مطالب بیشتری وجود دارد تا برای زبان هیتی پیشین، لوویائی و پالایی. در متون بغاز کوی، عبارات نیایشی فراوان و حتی چند متن کامل حوریائی به‌دست آمده است، از جمله قطعاتی از داستان حماسی گیلگامش، که بزرگ‌ترین اثر ابی تمدن بابلی است. ولی منبع عمده برای بررسی زبان حوریائی، نام‌ه‏ای است که توش‏راتا[٦]، پادشاه میتانی برای آمنوفیس سوّم، فرعون مصر، در حدود ۱۴٠٠ پیش از میلاد نوشته شده و در میان ویرانه‏‌های پایتخت در تل العمارنه در اوایل سده بیستم میلادی به‌دست آمده است. همچنین متونی به حوریائی در تل حریری، ماری[٧] باستانی، در ناحیه وسطای فرات و نیز در رأس شمرا[٨] در اوگاریت[۹]، در ساحل سوریه، به دست آمده است. از خصوصیات این زبان چنین برمی‌‏آید که سرانجام بتوان نوعی پیوستگی آن‌را با زبان‏‌های کم شناخته قفقاز به‌دست آورد.


٦زبان آریایی فرمانروایان میتانی

در رساله‏‌ای درباره تربیت اسب از کی‏کولی[۱٠] از میتانی، بعضی اصطلاحات فنی دیده می‌‏شود، که پس از تجزیه و تحلیل، پاره‏ای عناصر وابسته به سانسکریت در آن مشاهده شده است. به این زبان، متنی وجود ندارد، ولی چندین کلمات پراکنده، گواه بر آن است که به‌زبان مزبور در روزگار هیتی‌‏ها تکلم می‌‏شده است.


۷زبان اکدّی (Akkadian)

این نامی است که اکنون و به‏‌طور عموم، به‌زبان معروف بابل و آشور داده می‌‏شود. اما در میان هیتی‏‌ها، به زبان بابلی معروف بود. زبان مزبور در خاورمیانه، در مکاتبات سیاسی و اسناد بین‏‌المللی، به‌کار می‏‌رفت، و دولت هیتی ضمن مکاتبه با همسایگان جنوبی و شرقی خود، از همین شیوه پیروی می‏‌کرد. از این‌‏رو بسیاری از رسالات و نامه‌‏های هیتی را تماما به اکدی نوشته‏‌اند.


۸زبان سومری (Sumerian)

این زبان، که کهن‌‏ترین زبان بین‌‏النهرین سفلی است، اگرچه دیگر بدان تکلم نمی‌‏شود، در هات‏توساس به همان اندازه آموخته می‌‏شد که در بابل، واژه‏های سومری-هیتیایی در هیتی‏‌ها آن‌‏جا یافت شده است. بسیاری از هجاهای مربوط به علائم خط میخی در دوره‌ی هیتی، واقعاً واژه‌‏های سومری هستند که پس از متروک شدن این زبان، معنی آن‏‌ها فراموش شد. در واقع استفاده از سومری به منزله نوعی «تندنویسی» و «دیگرنویسی» مورد استفاده بسیار دبیران دانشمند هیتیائی قرار می‌‏گرفت.

این هشت زبانی که ذکر شد به خط میخی، بر روی الواح بغار کوی-هات‏توساس نوشته شده است و بر آن‏‌ها باید هیتی هیروگلیفی یا تابالی[۱۱] را افزود که بر روی صخره‏‌ها یا، یادمان‏‌های سنگی نوشته شده است. ترتیب خواندن خطوط متناوباً از راست به چپ و از چپ به راست است. و این جنبه نیز ویژگی سنگنوشته‌‏های پیشین یونانی در ساحل ایونی است. علائم مانند خط مصری در آغاز سطر قرار گرفته‌‏اند. این خط مسلماً یک اختراع مستقل هیتی‏‌ها بود که، به‏‌طور کلی بر اثر آشنایی با خط هیروگلیفی مصری حاصل شد، خط مزبور یکی از چندین خط تازه است که به گونه هیروگلیفی یا میخی بوده و در اواسط هزاره دوم، بر اثر تماس‏‌های روزافزون بین‏‌المللی، در سرزمین‏‌های شرقی مدیترانه، به‏‌وجود آمده است، جایی که فرهنگ‌‏های نیل و فرات با یکدیگر برخورد کرده و باهم درآمیخته‏‌اند.

در کشف خط هیتی تا همین اواخر، پیشرفت زیادی صورت نگرفت، ولی امروزه معلوم شده است که زبان این یادمان‏‌ها واقعاً لهجه‌‏ای از لوویایی بوده، هرچند از لحاظ صورت جمع اسم‌‏ها، کاملاً شبیه لوکیایی بوده است که آن‌هم از سنگنوشته‏‌های دوره یونانی شناخته شده است.

بیش‌تر مطالب روی یادمان‌های مورد بحث، پس از سقوط امپراطوری هیتی، نوشته شده است. اما پیش از آن، خط مورد استفاده قرار گرفته بود. تنها تعدادی از سنگنوشته‌‏های طولانی، ظاهراً وابسته به دوره‌ی هیتی است، و کاملاً معلوم نیست که زبان این آثار، همان باشد که در یادمان‌های بعدی به‌کار رفته است و بنابراین، هیتی هیروگلیفی باید ظاهراً جزء زبان‌هایی باشد که دبیران امپراطوری هیتی، از آن استفاده می‏کردند. گذشته از سنگنوشته‌‏های طولانی، این خط به‌‏طور منظم، بر روی یادمان‌های سنگی و مهرها، برای نوشتن نام‏‌های پادشاهان هیتی، تا اندازه‏ای به‌صورت طغرا، به‌کار می‏‌رفته است. اما احتمال دارد که، وسیع‏‌تر از آن‌که شواهد نشان می‏‌دهد، مورد استفاده بوده، مثلاً در اسناد اداری دولت هیتی، مورد استفاده بوده، ولی به‌کلی از بین رفته، زیرا بر روی الواح چوبی نوشته می‏‌شده است.

برای این زبان هیچ‏‌گونه نام باستانی در دست نداریم. فورر آن را تابالی‏[۱٢] نامیده است، زیرا ناحیه‏‌ای که بیش‌تر سنگنوشته‏‌ها در آن‌جا یافت شده در دوره آشوری‏‌ها، تابال (توبال در تورات) نامیده می‏‌شده است ولی بیش‌تر دانشمندان دیگر، عبارات «هیتی-هیروگلیفی» یا «لوویایی-هیروگلیفی» را برگزیده‌‏اند.


۹زبان‏‌های گفتاری

استفاده از زبان اکدّی و موسری، هیچ‌‏گونه دشواری ندارد. آن‌‏ها زبان‌های کاملاً ادبی متداول در هات‏توساس بودند. در مورد حوریایی و اصطلاحات آریایی متون مربوط به‏ پرورش اسب، که نویسنده‌ی آن یک نفر حوریائی از میتانی بود هیچ مساله‌‏ای وجود ندارد، زیرا که مردم حوریائی به‌‏تدریج به‌سوی جنوب و غرب، از زادگاه‏‌های خود، در منطقه کوهستانی جنوب دریای خزر، از حدود ۲٣٠٠ پیش از میلاد به بعد، به‌حرکت درآمدند، و در هزاره دوّم، به‏‌صورت گروه‏‌های متشکلی، چندین دولت نیرومند، در مجاورت آب‌‏های شمالی فرات و رودخانه خابور تشکیل دادند. یکی از این دولت‏‌ها یعنی میتانی، همان‏‌گونه که دیدیم، در مکاتبات سیاسی خود، از زبان حوریائی استفاده کرد و تحت استیلای سلسله پادشاهانی بود که نام‏‌های آنان از لحاظ ریشه‏‌شناسی، آریایی است.

در مورد پنج زبان دیگر، وضع متفاوت است. زبان هاتی در مقابل چهار زبان کاملاً وابسته هند و اروپایی یعنی، هیتیانی، لوویایی، پالایی، و«هیتی-هیروگلیفی» قرار دارد. می‏‌توان تصور کرد که زبان هاتی در روزگاری که متون را می‏‌نوشتند، زبان مرده‏ای بود. و باید نتیجه بگیریم که بر اثر حمله هند و اروپائیان بود که زبان هاتی از رواج افتاد. خاستگاه هیتی هیروگلیفی، براساس شواهد موجود، به احتمال قوی، کلیکیه بوده است.

لوویایـی زبان ناحیـه‏‌ای موسـوم به لوویـا، اسـت که شـامل دولـت آرزاوا بـود، و می‏‌دانیـم که این بخـش در محلـی در سـاحل غـربی یا جنـوب‏‌غـربی آسـیای صـغیر بوده اسـت. کیزووانتـا، یک ناحیـه مـرزی لودیـایی بـود، زیـرا خـدایان تارهونـدا[۱٣] و سانتاس‏[۱۴] (ساندون) نمونه خدایان لوویایی است و این واقعیت در رابطه نزدیک میان زبان لوویایی و هیتی هیروگلیفی منعکس است.

در مورد سرزمین پلا[۱۵]، جایی‌که پالایی به آن زبان تکلم می‌‏شد، تعیین محلی در شمال کاپادوکیه، میان قیصریه کنونی و سیواس بیش از همه محتمل به‌‏نظر می‏‌رسد. بعضی از دانشمندان این نام را به بلاینه‏[۱٦] در شمال‌‏غربی آن منطقه یکی دانسته‏‌اند.


۱۰دین

جوامع شهر آناطولی، بر اثر نبوغ پادشاهان هات-توساس(هئوشش)، به‏‌نوعی وحدت دست یافتند، ولی مجامع بومی خود، و بسیاری از امتیازات محلی خویش را حفظ کردند. در امور مذهبی نیز، هر جامعه کوچک استقلال خود را حفظ نمود. زیارتگاه‏‌های محلی باقی ماندند و مراسم آن‏ها تغییر نیافت. پادشاه در مقام کاهن اعظم، رسم سرکشی به مراکز مذهبی و رهبری جشن‌‏های عمده را به‌عهده می‌‏گرفت. نگهداری از پرستش‌گاه‌‏ها از وظایف عمده فرماندهان محلی و استانداران بود. امور عالی دولتی، می‏‌بایستی تحت ضمانت رسمی همه خدایان و الهه‏‌های کشور قرار گیرد. بدین ترتیب، دبیران هیتی فهرست‏‌هایی از همه خدایان محلی برای استمداد از آن‌‏ها، در عهدنامه‌‏ها و فرامین سلطنتی تهیه کردند.

در میان الواح بغاز کوی، شواهد فراوانی درباره آیین رسمی هیتی‏‌ها می‏‌یابیم، و آن اعتقادات مذهبی که این آیین بر آن استوار بود در دعاهای اعضای مختلف خاندان سطلنتی، و در فرامین پیچیده‏ای که جهت کاهنان و خادمان معابد فرستاده می‏‌شد، به‌چشم می‏‌خورد. هم‌چنین اشعار اساطیری جالب توجه وجود دارد که ویژگی‏‌های خدایانی را که در آن‌‏ها آمده، به‌‏خوبی روشن می‏‌سازد. این اساطیر از مراسم محلی نشأت گرفته، ولی خاستگاه آن‏‌ها در هیچ‌کجا ذکر نشده است.

الواح مزبور تنها ما را از نام خدایان و مراکز پرستش آن‏‌ها آگاه می‌‏سازد، این نوع خدایان معمولاً به‌طرق زیر شناخته می‌‏شوند: (الف) باتوجه به‏‌نوع سلاح یا ابزار دیگری که در دست راست خود گرفته‌‏اند؛ (ب) با نشانی که در دست چپ دارند؛ (ج) با بال‌‏ها یا ضمائم دیگر. (د) با جانوری مقدس که غالباً بر روی آن ایستاده‌‏اند. این یادمان‏‌ها بیش‌تر گواه این مطلبند که اکثر آن‏‌ها مربوط به‌‏بعد از پایان امپراطوری هیتی بوده است. یعنی هنگامی که تلفیق مراسم مذهبی در پایتخت انجام یافته بود. در میان این یادمان‏‌ها، مهم‌تر از همه، پرستش‌گاه بزرگ صخره‏‌ای واقع در یازلی کایا[۱٧] (کلمه ترکی به‌‏معنای «صخره نوشته») در، دو میلی بغاز کوی است.

پیشرفت‌های اخیر در اطلاعات دانشمندان درباره خط هیتی هیروگلیفی، واقعیتی حیرت‌‏انگیز را آشکار ساخت مبنی بر آن‌که در سده سیزدهم پیش از میلاد، در پایتخت هیتی، خدایان حوریائی را برای پرستش برگزیده بودند.


۱۱مراسم مذهبی

خدای ویژه آناطولی در زمان هیتی‌‏ها خدای آب‏وهو است، زیرا، برخلاف دشت‌های گرم بین‌النهرین، این منطقه سرزمین ابر و طوفان است. یادمان‌های فراوانی وجود دارند که این‌گونه خدایان را مجسم می‌‏سازند، در هنر سوری، او را غالباً تنها می‏‌بینیم که تبری با صاعقه‌‏ای نمادین در دست دارد. در خود آناطولی، این خدا ارّابه‏‌ای را می‏‌راند که آن را تعدادی گاو می‏‌کشانند. مشهورترین پرستش‌گاه‌های خدای آب‏وهوا در منطقه توروس و دشت شمال سوریه قرار دارد، که اینجا بخشی از امپراطوری هیتی بود که در آن حوریائی‌‏ها عنصر اصلی جمعیت را تشکیل می‌‏دادند و بنابراین، می‏‌بینیم که در سراسر این ناحیه، مراسم عبادی مربوط به تسحوب[۱٨] خدای حوریائی و همسرش حبات[۱۹] است.

در میـان خـدایـان حـوریـائـی، الـهه حـبـات یـا هپـیـت[٢٠] بـه‌همـان انـدازه شـوهـرش تسـحوب اهمیـت دارد. هـر دو را بـاهـم در حلـب، سـامـوحـا[٢۱] (شــایـد ملـطـیه) کـومـانـی[٢٢] (احتمالا کومانا کاپادوکیا[٢٣])، اودا[٢۴] (هوده[٢۵] باستانی)، هورما[٢٦] و آپزیستنا[٢٧] را می‏‌پرستیدند. کومانی شهر-الهه جنگ، به‌نام ما-بلونا[٢٨] بود.

یـک خـدای بـرجـســتـه دیگـر حـوریـائـی، الـهـه شــائـوشــکا[٢۹] بـوده، کـه آن را بـا ایـشــتـار[٣٠] یکی دانسته‏‌اند. ایشتار حوریائی در ساموحا و تعدادی از شهرهای دیگر، در منطقه توروس، مورد پرستش بود، و این الهه دارای دو ملازم زن به‌نام‌های نیناتا[٣۱] و کولیتا[٣٢] بوده است. در غرب سرزمین حوریائی، میان حاشیه جنوبی حوضه نمک و پای بلندی‌های توروس، گروهی از شهرهای مهم قرار داشت. در این‌جا، خدای آب‏وهوا، تحت نامی که نمی‌‏دانیم مورد پرستش بود، زیرا همسرش با نام حبات دیده نمی‏‌شود، بلکه با نام‌هایی مانند ساهاس ساراس[٣٣]، هوواساناس[٣۴]، تاسی‏میس[٣۵] شناخته می‏‌شود. و خدای دیگری را تحت نام خدای جنگ سومری با نام زابابا[٣٦] می‏‌توان دید. در مرکز قلمرو هیتی، مرکز مهم مذهبی، آری‏نا[٣٧] بود، که شهری مقدس به‌شمار می‏‌آمده، و محل آن تعیین نشده است. در آری‏نا، احتمالاً الهه خورشید با نام ووروسمو[٣٨]، بوده است، خدای آب‏وهوا به‌عنوان همسر او، مقام دوم را دارد و دخترانی به‌نام مزولاّ[٣۹] و هوّلا[۴٠] و حتی نوه‏ای به‌نام زینتوهی[۴۱] وجود دارد. تلی‏پی‏نو، خدای کشاورزی بوده است.

در ساریسا[۴٢] و کارخنا[۴٣] و احتمالاً جاهای دیگر، پرستش خدایی مرسوم بود که با لقب «پری نگاهدارنده» است. این خدا، خدای روستا بوده است، و در یک متن او را «کودک دشت گسترده» نامیده‏‌اند.

در مورد پرستش این خدا خادمان می‌‏بایستی کاملاً پاکیزه و با نیت پاک باشند. هرگاه به‌نوعی پلیدی برخورد کنند، و یا اگر با زنی خفته باشند نباید نزدیک خدا شوند، مگر آن‌که مراسم تطهیر را انجام داده باشند. خادمان باید شب هنگام به معبد باز گردند و این اشخاص در صورتی که شب را با همسر خود می‏‌گذراندند مستوجب مرگ می‏‌شدند.

اما خدا تنها مالک معبد نبود بلکه فرمانروای قوم خود هم به‌شمار می‏‌آمد و بنابراین هدایای فراوانی برای جلب مرحمت او تقدیمش می‏‌کردند. حیواناتی که برای قربانی می‏‌بردند باید جفت‏‌گیری نکرده باشند و شگفت‏‌انگیز است که گاه‏‌گاه مواردی از قربانی کردن انسان می‏‌یابیم. مثلاً در مراسم تطهیر، پس از یک شکست نظامی، در مورد یک قربانی چنین آمده است: «هرگاه سربازان از دشمن شکست‌خورده باشند. مراسمی کنار رودخانه بدین صورت برپای دارند: مردی و بزی و توله‏‌سگی و بچه‌‏خوکی به دو نیم کنند. نیمی را در این سو (رودخانه) و نیمی را در سوی دیگر بگذارند و در برابر دروازه شهر آتشی در این سو و آن سو، برپا کنند و سربازان از میان آن عبور کنند.»


۱۲جشن‌‏ها و مراسم

به جشن‏‌های مذهبی ادواری، اشارت بسیاری شده است. تعداد این جشن‏‌ها، ظاهراً بسیار و متنوع بوده است. در الواح هیتیایی از هجده جشن یاد شده است. بعضی از آن‌ها را به اسم فصول سال نامیده‏‌اند. هر مرکز تشریفات مذهبی، دارای تقویم جشن مخصوص خود بود. یکی از جشن‌های عمده تقویم هیتی‌‏ها، جشنی بود به‌نام پورولیاس[۴۴] است و این جشن به افتخار خدای هوای هاتی، و خدای هوای زیپالاندا برپا می‏‌شد. این جشن بهاری، که ضمن آن نبرد خدا و اژدهایی به‌نام ایلویانکاس‏[۴۵] به‌روی صحنه می‏‌آمد، ظاهراً یک جشن فصلی بود، که هدف نخستین آن دوباره نیرو بخشیدن به زمین، پس از رکود زمستانی بوده، و نبرد تشریفاتی، مظهر غلبه حیات بر مرگ یا غلبه نیکی بر بدی به‌شمار می‏‌رفته است. هیتی‌‏ها مانند بابلی‌‏ها سال نو را جشن می‌‏گرفتند و ضمن آن مراسمی برپا می‌‏داشتند و از آن‌جا که تقویم هیتی‏‌ها، ظاهراً با بهار آغاز می‏‌شد، این جشن می‏‌بایستی جشن پورولی باشد.

جشن مهم‌تر از این جشن، جشن گیاه آنداخشوم[۴٦] است و آنداخشوم گیاهی خوردنی است که احتمالاً در بهار می‏‌رویید.

یک جشن منحصر به فرد، ظاهراً در پاییز، در شهر گورساماسا[۴٧] (ناشناخته)، به افتخار خدای یارّیس‏[۴٨]، برپا می‌‏شده است.


۱۳علوم دینی و غیب‌گویی

به‌نظر عضو هر جامعه باستانی، بدیهی می‏‌آمد که همه پدیده‏‌های طبیعی، و در واقع همه قضایای که ظاهراً خارج از نظارت بشر قرار داشت، تحت اداره نیروهای عظیم، ولی بشر مانند، بود؛ و تقسیم جهان به بخش‌هایی تحت نظارت یک نیروی جداگانه، عقیده‌‏ای بود که به سهولت از تجربه امور بشری ناشی می‏‌شد، و به‌همین جهت بود که دو جامعه باهم خدای یکسانی را نمی‏‌پرستیدند. هر شهری پرستش‌گاه ویژه خود را داشت، و در پرستش‌گاه، موجودی می‏‌زیست که دیده نمی‌‏شد مسلماً مدت‌ها، پیش از آن‌چه در خاطر افراد زنده بگنجد، در آن‌جا، زندگی می‏‌کرد.

بنابراین، خدایان نامرئی و جاودانی بودند. اما از جهات دیگر، از لحاظ رفتار، علاقه و رابطه با پرستندگان خود، مطلقاً انسان پنداشته می‏‌شدند. و پیوسته شیاطین و ارواح خبیث‌ه‏ای وجود داشتند که از یک لحظه غفلت این خداوندان استفاده می‏‌کردند. هیتی‌‏ها معتقد بودند که فرزندان به‌سبب گناه پدران‌شان مجازت می‏‌شوند، و گناه مورد بحث، ممکن است در نسل پیشین، انجام گرفته باشد. در چنین وضعی، خدا باید به کسی که عذاب می‏‌کنند، ماهیت گناهش را، پیش از آن‌که آن شخص طلب بخشایش کند، اطلاع دهد. این آگاهی یا از دهان شخصی که به وجد آمده بود و یا از طریق رؤیا حاصل می‌‏شد، زیرا وجد و رؤیا را در مالکیت خدا می‏‌دانستند. یک روش قابل اعتمادتر ولی دشوارتر، برای دانستن اراده خدا، از طریق پیشگوئی بود، که سه نوع از آن وجود داشت: ۱- بررسی امعأ و احشأ قربانی ذبح‌شده، ۲- پیشگوئی براساس حرکات پرندگان، ٣- قرعه‏‌کشی. علم غیب‌گویی را هیتی‏‌ها، از غیب‌گویان بابلی به ارث برده بودند. در بیش‌تر موارد، اصولی که بیش‌تر این عقاید بر آن‌ها متکی بود، مجهول مانده است. هیتی‏‌ها، مانند سایر اقوام باستانی، همیشه پیش از شروع جنگ، یا هر اقدام مهم دیگر، تفأل می‌‏زدند، ولی از این علم سنتی، برای تعیین علت خشم یکی از خدایان استفاده می‏‌کردند.


۱۴جادوگری

جادوگری به قدمت بشر و به‌همان پراکندگی اوست. این موضوع را تحت عنوان «مذهب» می‏‌آورند، ولی به‏‌ندرت شایسته ذکر است، زیرا به یک سطح فکر ابتدایی‏‌تری مربوط است. بشر نخستین، بر اثر محرومیت و فقدان، یا عدم دسترسی به چیزی که مایل به در اختیار گرفتن آن بود، ذاتا کارهای مربوط به تصرف آن چیز مطلوب را تقلید می‏‌کرد و به‌جای شی‏ء مطلوب، بدل آن‌را به‌کار می‏‌برد. از این نتیجه، اعتقاد به تأثیر روش‌های‏ «قیاسی» که آن را جادوگری می‏‌نامیم، افزایش یافت. در این مورد، بشر، از نمادگرایی پیچیده‏‌ای استفاده می‏‌کرد که، در آن هر چیز از «موی سگی که او را گزیده» یا چیزی که با شی‏ء مطلوب شباهتی کاملاً سطحی داشته باشد (مانند تشابه اتفاقی نام) را، به‌منزله بدل مؤثری در مراسم به‌کار می‏‌برد. باعث شگفتی است که، عقیده به جادوگری، بخشی از نحوه تفکر کشاورزان آناطولی، در هزاره دوّم پیش از میلاد نبوده باشد. و حال آن‌که در بابل و آشور در آن روزگار، چنین بوده است.

در واقع، مراسم سحرآمیز، بخش عمده‏ای از نوشته‌‏های موجود هیتی را تشکیل می‌‏دهد. جادوگری، در قوانین آن سرزمین، از مقوله ضرب و شتم، و به‌عنوان جنایت محسوب می‏‌شده است. از عباراتی که از آثار هیتی‏‌ها باقی مانده است معلوم می‏‌شود که چگونه جادوگری با مذهب درآمیخت. افسون، که در اصل، به‌خودی خود، کارائی داشته است، به‌وسیله دعا به درگاه خدایی که احتمالاً خدای خورشید، یا خدای تطهیر یا، پاریس که شیوع طاعون را به او نسبت می‌‏دادند تقویت می‌‏شده است.

تنها هنگامی که عناصر مذهبی با تشریفات جادوگری همراه می‏شد، کاهنان، غیب‌گویان و پیشگویان، به‌صورت پزشک ظاهر می‏‌شدند. این عمده از امتیاز ویژه‏ای برخوردار بودند و احتمال دارد که گردآوری مالیات، زمینه‏‌ای مادی برای تشکیل چنان هیأتی بوده است. ولی در هر صورت، کسی درباره تأثیر جادوگری، شک‏ و تردید نداشت، و در این مورد، هیتی‏‌ها تابع سنت‌های زمان خود بودند.


۱۵هنر

هنگامی که به آثار هنری و تولیدات مادی تمدن هیتی می‏‌رسیم، زمینه‌ی سیاسی اهمیت کمتری می‏‌یابد و مرزهای زمان و مکان تغییر می‌‏کند. از دوره «سلطنت قدیم» هات‏توساس، چیزی جز ظروف سفالین در دست نداریم. مجسمه‌‏سازی با امپراطوری آغاز می‏‌شود، ولی با فروپاشی آن پایان نمی‏‌یابد. برعکس، از دولت‌های بعدی، همگی بر اثر وجود تعداد زیادی کتیبه‌‏های صخره‏ای، مجسمه‏‌ها و نقوش برجسته‏‌ای که جدا از مجسمه‏‌سازی هات‏توساس نیست، آگاهی داریم، هرچند به‌ویژه در دولت‌های سوری، ویژگی‌‏های بین‌النهرینی به‌تدریج آشکار می‏‌شود.

در آلاجاهویوک، کاوشگران ترک شماری گور کشف کرده‏‌اند که به هزاره سوم پیش از میلاد باز می‏‌گردد و حاوی مجموعه جالب توجهی از اشیأ است. بعضی از این اشیأ دارای شکل گوزن است، زیرا گوزن، جانور مقدس خدایی بود که در آناطولی در روزگار هیتی‏‌ها، و در بسیاری از نقاط مورد پرستش قرار می‌‏گرفت.

تکامل یافته‏‌ترین گونه هنر، در اوایل هزاره دوّم در آناطولی، عبارت از اثرهای مهرهای استوانه‏‌ای بر روی لوح‌های کوچ‏‌نشینیان تجارت‌پیشه آشوری است. اگرچه این خود یک اختراع بین‌النهرینی بود، ولی از لحاظ سبک محلی بوده و چندین موتیف ویژه آناطولی را داشته است و باید نتیجه هنر بابلی بوده باشد.

با آغاز سلطنت جدید، همه چیز تغییر کرد. نقوش برجسته عظیم بر روی سنگ، که غالباً همراه با خط هیروگلیفی است، ناگهان پدیدار شد. این نقش‌ها را یا روی قطعات عظیم سنگ، که بخش پایین دیوارهای قصرها و پرستشگاه‌های هیتی را تشکیل می‏‌داد، یا بر روی قطعات سنگ‌هایی در نقاط مختلف کشور، حک می‏‌کردند. همه این‌ها بدون تردید، تجلیات نیروی مرکزی هیتی به‌شمار می‏‌رفتند و به‌فرمان مستقیم پادشاه، کنده‏‌کاری می‏‌شدند. در بسیاری از آن‌ها خود پادشاه را می‏‌بینیم که معمولاً به‌صورت کاهن، مشغول پرستش خدای خویش است. یادمان برجسته دین هیتی البته تالار بزرگ یا زلی کایا است، که در آن هر یک از خدایان رسمی بر طبق مشخصات خود او نشان داده شده و به‌وسیله سلاحی که حمل می‏‌کند و علامتی که روی دست پیش آمده او نقش شده و جانوری که بر روی آن ایستاده، متمایز گشته است.

قلم‌زنی و حکاکی روی جواهر، که در بین آثار هنری هیتی‏‌ها به‌چشم می‏‌خورد، پیوستگی زیادی با هنر مهرهای استوانه‏‌ای بین‌النهرین ندارد. ولی هنر قلم‌زنی و حکاکی روی جواهر، در نزد هیتی‌‏ها، پس از سقوط هات‏توساس، از رواج افتاد. هنگامی که هات‏توساس سقوط کرد، در سرزمین میلید (ملطیه) بود که سنت هنری هیتی به بهترین وجه محفوظ ماند. بر روی یک سلسله نقوش برجسته آن محل، مناظری از جرعه‌افشانی بر خاک به افتخار خدایان، دیده می‌‏شود. این خدایان شبیه آن‌هایی هستند که در یازلی‏کا، دیده می‏‌شوند.

در کوهپایه‏‌های توروس، دولت کوچک سمئال[۴۹] (اکنون زنجیرلی[۵٠]) به‌همین ترتیب، سنت هنر هیتایی را تا مدتی با موفقیت ادامه داد. از زنجیرلی، چند شیر سنگی پرهیمنه باقی مانده است که بیش‌تر به سبک شیوه‏‌های سنگی دروازه بغاز کوی است.

در دولت‌های شمالی سوریه، سنت هیتائی با یک فرهنگ بومی تکامل یافته براساس اصل و منشأ بین‌النهرینی به رقابت پرداخت و در آن‌جا، با آمیزه‏ای از سبک‌های مختلف مواجه می‏‌شویم. بیش از همه، هنر کرکمیش شناخته شده است که دوبار توسط باستان‌‏شناسان وابسته به موزه بریتانیا مورد کاوش قرار گرفته است.

پیدایی ناگهانی هنر مجسمه‏‌سازی از سنگ، در آغاز دولت جدید هیتیایی، ناگزیر پرسشی درباره اصل الهام آن به‌وجود آورده است. گفته شده است که هنر هیتیائی، به‌طور کلی، هیتیائی نیست، بلکه حوریائی است، بر این پایه که بسیاری از جنبه‌‏های ویژه آن، به‌طور معمول‌‏تر در سوریه و خصوصاً در تل‏حلف یافت شده است تا یاحیه فلات. براساس این فرضیه، هیتائی‏ها موتیف‌های اصلی هنر حوریائی را در قرن پانزدهم پیش از میلاد اقتباس کرده‏اند، آن هم در زمانی که حوریائی‌‏ها در مذهب و ادبیات هیتی‏‌ها نفوذ فراوان داشتند و به خود هیتی‏‌ها می‌‏توان تنها بعضی ویژگی‏‌ها و موتیف‌‏ها را در چارچوب سبکی نسبت داد که آن را تکامل بخشیدند، ولی اساساً نزد آنان بیگانه بود.


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: این مقاله تلخیصی از کتابی O. R. GURNEY, The Hitties, England, 1966 است که توسط دکتر رقیه بهزادی ترجمه شده و به‌‏زودی چاپ خواهد شد.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- E. Forrer
[۲]- Hurrian
[۳]- Hrozny
[۴]- Lycian
[۵]- Ziparwa
[۶]- Tuahrata
[٧]- Mari
[۸]- Ras shamra
[۹]- Ugarit
[۱٠]- Kikuli
[۱۱]- Tabali
[۱۲]- Tabalic
[۱۳]- Tarhund
[۱۴]- Santas
[۱۵]- Pala
[۱۶]- blaene
[۱٧]- Yazlikaya
[۱۸]- Teshub
[۱۹]- Hebat
[٢٠]- Hepit
[٢۱]- Samuha
[٢۲]- Kummani
[٢۳]- Comana cappadociae
[٢۴]- Uda
[٢۵]- Hyde
[٢۶]- Hurma
[٢٧]- Apzistna
[٢۸]- Ma-bellona
[٢۹]- Shaushka
[۳٠]- Ishtar
[۳۱]- Ninatta
[۳۲]- Kulitta
[۳۳]- Sahassaras
[۳۴]- Huwassanas
[۳۵]- Tasimis
[۳۶]- Zababa
[۳٧]- Arina
[۳۸]- Wurusamu
[۳۹]- Mazulla
[۴٠]- Hulla
[۴۱]- Zintuhi
[۴۲]- Sarissa
[۴۳]- Karakhna
[۴۴]- Purullias
[۴۵]- Illuyankas
[۴۶]- Andahsum
[۴٧]- Gursamasa
[۴۸]- Yarris
[۴۹]- Sam al
[۵٠]- Zingirly


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

قوم‌های کهن: هیتی‌ها زبان‌ها نژادها زبان مکتوب، ترجمه‌ی رقیه بهزادی، مجله‌ی چیستا، تیر ۱٣٧٠ - شماره ٨٠، صص ۱۲۴٦-۱۲۵۴