جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

روند پیدایش "الله"‏ در قرآن

از: باقر مؤمنی


فهرست مندرجات




[] روند پیدایش "الله"‏ در قرآن

چنان‌که معلوم است دین اسلام از بت‌پرستی و شرک حاکم بر ‏عربستان، و هم‌چنین از دین‌های دیگر، با نام خدای برتر و یکتایی به‌نام ‏‏"الله" متمایز می‌شود. اما آنچه باید به آن توجه داشت اینست که این نام ‏تا چند سال پس از بعثت و گسترش دعوت محمد پیامبر اسلام به ‏یکتاپرستی، هنوز شناخته شده نیست و ردپایی در قرآن ندارد؛ و تازه ‏هنگامی هم که "رب" یا خدایگان محمد با نام معینی مشخص می‌شود ‏این نام "الله" نیست بلکه در مرحلۀ اول "رحمان" نامیده می‌شود.

در ‏حقیقت چنان‌که در تاریخ، و همچنین در قرآن، ثبت شده محمد آوازۀ ‏پیامبری خویش را با نام "رب" یا خدایگانی اعلام و آغاز می‌کند که ‏آفرینندۀ انسان و آموزگار و راهنمای بزرگوار اوست:‏

"اقرا باسم ربک الذی خلق = بخوان به‌نام خدایگانت که بیافرید. انسان ‏را از لخته‌ای خون بیافرید. بخوان به‌نام خدایگانت که بسیار بزرگوار است: ‏‏آن‌که با قلم بیاموخت. و بیاموخت به انسان آنچه را که نمی‌دانست." (۹٦ ‏علق، ۱-۵)‏

و چنان‌که معلوم است این "رب" یا "خدایگان"، که با همین عنوان ‏کلی از او یاد می‌شود، تا سال‌ها بعد نیز نام مشخصی ندارد و محمد از هیچ ‏اله یا الهه‌ای با نام و عنوان از خدایگان خود سخن به میان نمی‌آورد. ‏جالب‌تر این‌که حتی در بعضی سوره‌های اولیه‌ی قرآن[۱] نیز، که ظاهرا ‏در پی یکدیگر و در سال دوم بعثت محمد آمده‌اند، کلمۀ "رب" نیز به‌کار ‏برده نشده و حتی در سورۀ ۵۴ قمر، که بقولی[٢] به سال چهارم بعثت و ‏بقولی دیگر[٣] به سورۀ‌های دورۀ دوم مکی مربوط می‌شود، نه تنها از ‏‏"رحمان" و "الله" ذکری به میان نمی‌آید بلکه کلمۀ "رب" نیز فقط یکبار ‏به‌کار برده می‌شود، و تا این زمان سخن از "ما" و "من" و "او" می‌رود که ‏مرجع این ضمیرها نیز مطلقاٌ نامعلوم و فاقد نام و عنوان است.[۴]‏

به‌هرحال مدت‌ها می‌گذرد و الهه یا خدای محمد، که دارای صفات ‏برجسته و ممتاز فراوانی است، همچنان بدون نام و عنوان باقی می‌ماند تا ‏آن‌که بالاخره، به‌احتمالی برای اولین بار و در سال چهارم بعثت، در سورۀ ۵۵ ‏رحمان، از او با همان صفات یاد شده در سورۀ علق و با نام "رحمان" یاد ‏می‌شود:‏

‏"الرحمان". خواندن را بیاموخت. آدمی را بیافرید. او را سخن ‏گفتن آموخت (۵۵، ٢–۴)؛ و چنان‌که از سوره‌های دیگر قرآن بر می‌آید ‏تمایز این اله یا خدای "رحمان" نام از اله‌ها یا خدایان دیگر سه مشخصۀ ‏اساسی است که پیش از همه همان "یکتایی" و "یگانگی" اوست، دوم ‏این‌که جهان و جهانیان به ید قدرت او آفریده شده و سوم آن‌که سلطنت و ‏فرمانروایی مطلق و بلاشریک او بر آفریدگانش، یعنی جهان و جهانیان، به ‏او اختصاص دارد؛ و نام "رحمان" با این سه خصلت اساسی، یعنی "رب" یا ‏‏"اله" یکتا و آفریدگار و پادشاه فرمانروای مطلق جهان و جهانیان پنجاه و ‏دو بار و در چهارده سوره از سوره‌های اولیۀ قرآن تکرار شده است![۵]

باید دانست که پیش از بعثت محمد به پیامبری، رحمان – خدا یا ‏خدای رحمان به‌عنوان یکی از سه خدای بزرگتر و برتر خدایان قبایل ‏مختلف اعراب شناخته شده بود. توضیح آن‌که مجموعۀ قبایل بزرگ اعراب و ‏طایفه‌های وابسته به آن‌ها هر کدام بتان یا خدایان جداگانه و خاص خود را ‏ستایش می‌کردند اما در عین حال به یک اله یا خدای برتر و بزرگتر، که ‏میان آنان مشترک بود و بر بتان و خدایان دیگر سروری داشت، معتقد بودند.‏

از جملۀ این قبایل می‌توان از سه مجموعۀ قبایل یمنی در جنوب ‏عربستان، مجموعۀ قبایل ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان و مجموعۀ ‏قبایل مضر در مرکز و غرب عربستان نام برد که "رحمان" به‌عنوان خدای ‏بزرگتر و برتر و مشترک قبایل ربیعه شناخته شده بود، و خدای مشترک ‏قبایل مضر نیز، که قبیلۀ قریش یکی از آن قبایل بود، به‌نام "الله" خوانده می‌شد.[٦]‏

البته کاملا روشن نیست که چرا محمد در قدم اول به‌جای "الله" ‏خدای برتر و مشترک کعبۀ مکه و قوم و قبیله خودش، "رحمان" را به‌عنوان ‏اله یا خدای مورد نظر خود بر می‌گزیند اما از قرار معلوم این نام در میان ‏تمامی یا بیشتر اقوام عرب شناخته شده بوده و چنان‌که بعضی پژوهندگان، ‏مانند "نولد که"، اسلام‌شناس مشهور و برجستۀ آلمانی، ابراز عقیده کرده‌‏اند در این زمان "رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و ... ‏‏(حتی) بوسیلۀ عبری‌ها نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت و کلیمی‌های ‏عربستان آن را برای خدا به‌کار می‌بردند."[٧] این نام تا آنجا موردتوجه اعراب ‏بوده که "اسود عنسی" اهل یمن در جنوب حجاز و یکی از متنبیان یا ‏مدعیان پیامبری همزمان محمد نیز "لقب رحمان را بر خودش نهاده ‏بود"؛[٨] و همچنین "سیلمه"، اهل یمامه در شرق حجاز یکی دیگر از ‏مدعیان پیامبری، خدای واحد مورد نظر خود را "رحمان" می‌خواند که در ‏ظلمت بر او ظاهر می‌شد اما یکی از پیروان او فراتر می‌رود و خود او را ‏‏"رحمان" می‌نامد.[۹]‏‏

اما مشرکان مکی و از جمله قریشیان شاید از این‌که محمد به‌جای ‏‏"الله"، خدای برتر آنان، "رحمان" خدای برتر قبایل ربیعه و قبایل یمنی ‏جنوب عربستان را به‌عنوان خدای واحد برتر برگزیده، سخت ناراحت می‌‏شوند و به‌روایتی بزرگان قریش در اجتماع و گفتگویی با محمد از او می‌‏خواهند تا در برابر امتیازاتی که به او خواهند داد دست از ادعای پیامبری ‏بردارد اما چون محمد پیشنهاد آنان را رد می‌کند و بر ادعای خویش پای ‏می‌ورزد به او می‌گویند: "ما را گمان چنان است که این همه رحمان یمامه ‏ترا می‌آموزد و تلقین می‌کند، و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم ‏آورد."[۱٠] اما به‌روایت قرآن سران قریش با این که رحمان را به‌خوبی می‌‏شناسند حتی وجود و نام آن را نیز انکار می‌کنند و به‌گفتۀ قرآن "هنگامی ‏که به آنان گفته می‌شود رحمان را سجده کنید می‌گویند رحمان ‏چیست؟" و می‌افزایند که "آیا به هر چه تو فرمان می‌دهی سجده کنیم؟ و ‏بر نفرت‌شان افزوده می‌شود." (٢۵ فرقان، ٦٠) اما قرآن در برابر انکار ‏مشرکان از زبان مرجع وحی خطاب به محمد به تاکید می‌گوید: "ما تو را ‏به میان امتی به رسالت فرستادیم که پیش از آن‌ها امت‌های دیگر بوده‌اند تا ‏آنچه را بر تو وحی کرده‌ایم بر آنان تلاوت کنی." (۱٣ رعد، ٣٠) "البته ‏کافران چون تو را ببینند بی‌شک مسخره‌ات خواهند کرد که آیا این همان ‏مردی است که خدایا نتان را تحقیر می‌کند؟ آری، اینان ذکر رحمان خدا ‏را باور ندارند." (٢۱ انبیاء، ٣٦) آن‌ها منکر رحمان می‌شوند (اما تو بگو) که ‏او خدایگان من است و هیچ الهی جز او نیست. بر او توکل می‌کنم و ‏بازگشت من بسوی اوست." (۱٣ رعد، ٣٠)‏

اما این خدای بزرگتر و برتری که محمد در مراحل اولی دعوت خود ‏به‌عنوان خدای یکتای خویش بر می‌گزیند چگونه خدایی است؟ بر اساس ‏توصیف قرآن از این اله یا خدای برتر، که رحمان نامیده می‌شود، او کسی ‏است که آفرینندۀ تمامی کاینات است، آسمان‌ها و زمین و هرچه را در میان ‏آن‌هاست در شش روز بیافرید و سپس بر عرش یا اریکۀ فرمانروایی مستقر ‏شد[۱٠]، (٢۵، ۵۹) و برخلاف خدای تورات نیز هیچ خستگی به او نرسید ‏که مجبور به استراحت باشد "و به تحقیق ما آسمان‌ها و زمین و همۀ آنچه ‏را در میان آن‌هاست در شش روز آفریدیم و هیچ خستگی بر ما دست ‏نیافت." (۵٠ قاف، ٣٨). "رحمان خدایگان آسمان‌ها و زمین، و هرچه در ‏میانۀ آن‌هاست از آن او و همچنین علم فرا رسیدن قیامت نزد اوست و ‏همگان به‌سوی او باز گردانده می‌شوید" (۴٣ زخرف، ٨۵). "او فرزندی ‏اختیار نکرده؛ در این پادشاهی او را انبازی نیست و هرچه را بیافریده ‏سرنوشت قطعی او را نیز مقدر ساخته است (٢۵، ٢). او که خدایگان ‏آسمان‌ها و زمین و خدایگان عرش است از آن نسبت‌ها که به او می‌دهند ‏منزه است (۴٣، ٨٢). منکران و کافران بجز او خدایان یا الهیانی برگزیده ‏اند که هیچ چیز نتوانند آفرید و خود آفریدۀ رحمانند، نه مالک سود و زیان ‏خویشند و نه مالک مرگ و زندگی خود (٢۵، ٣) و آن‌هایی را که مشرکان ‏بغیر او به خدایی می‌خوانند قادر به شفاعت کسی نیستند (۴٣، ٨٦).‏

همه چیز آفریدۀ رحمان است. اوست که "آسمان را برافراخت و ‏میزان (ترازو) را بر نهاد" (۵۵ رحمان ،٧) تا در وزن کردن به عدالت رفتار ‏کنید و کم فروشی نکنید (۵۵، ۹) "و زمین را قرارگاه آدمیان ساخت، که ‏در آن میوه‌ها و نخل‌هایی است با خوشه‌هایی که در غلافند. و دانه‌هایی ‏همراه با کاه و گیاهانی خوشبو." (۵۵، ۱۹–٢٠) او هم در آسمان اله است ‏و هم در زمین خدا است و خردمند و دانای کل است (۴٣، ٨۴). "او ‏خدایگان دو مشرق و دو مغرب است" (۱٧،۵۵). "دو دریا را پیش راند تا ‏به یکدیگر نزدیک شدند" (۵۵، ۱۹)؛ "و آب این دو شیرین و گوارا و ‏دیگری شورابی سخت گزنده است." (۵٣، ٢۵) و "در میان آن‌ها برزخی ‏‏(سدی) است که از آن فراتر نمی‌روند" (۵۵، ۱۹). "از آن هر دو، مروارید و ‏مرجان بیرون آید" (۵۵، ٢٢). "و او را کشتی‌هایی است همانند کوه که ‏در دریا پیش می‌روند." (۵۵، ۴٢)‏

از نمونه‌های آفرینش رحمان آن‌که "آدمی را از گل خشک شده‌ای ‏چون سفال بیافرید* و جن را از شعله‌ای بی‌دود بیافرید (۵۵، ۱۴-۱۵). ‏‏"در آفرینش رحمان هیچ خللی نمی‌بینی" (٦٧ ملک، ٣) "آنان که ‏پرندگان را با بال‌های گشاده یا بسته بر فراز سرخویش در پرواز می‌نگرند ‏باید بدانند که هیچ‌کس جز رحمان آنان را در هوا نگاه نتواند داشت[۱۱] ‏‏(٦٧، ۱۹)[۱٠] و تو دربارۀ رحمان از کسی سوال کن که آگاه باشد (٢۵، ‏‏۵۹). "هر چیز که بر روی زمین است نابود می‌شود. جز (رحمان) ‏خدایگان صاحب جلال و اکرام تو که باقی خواهد ماند. هر کس که در ‏آسمان‌ها و زمین است سایل درگاه اوست، و او هر روز در کاری است" ‏‏(۵۵، ٢٦، ٢٧، ٢۹) مشرکان بیهوده نباید به‌خود مغرور باشند و باید بدانند ‏که هیچ سپاهی در برابر رحمان نخواهد توانست آنان را رهایی بخشد و اگر ‏او رزق خویش را از آنان دریغ دارد هیچکس روزی‌رسان آنان نخواهد بود ‏‏(رجوع به ٦٧، ٢٠-٢۱).‏

‏ به‌هرحال رحمان خدایی بخشنده و مهربان است و بر رغم آنچه ‏گویند همگان یاری از او می‌جویند (٢۱ انبیاء، ۱۱٢) و بندگان رحمان نیز ‏کسانی هستند که در زمین به فروتنی راه می‌روند و هرگاه جاهلان با آنان ‏پرخاشجویی کنند به آنان سلام می‌گویند (٢۵، ٦٣). این بندگان کسانی ‏هستند که شب را در سجده یا در قیام برای خدایگان‌شان به صبح می‌آورند ‏‏(٢۵، ٦۴) و آنان که به هنگام خرج کردن نه اسراف می‌کنند و نه خست ‏می‌ورزند، چرا که راه درست در میانۀ این دو است (٢۵، ٦٧).‏

اما آن کس نیز که محمد را به رسالت فرستاد و "فرقان" یا "قرآن" ‏را در اختیار او گذاشت او هم کسی جز رحمان نیست: "رحمان کسی است ‏که فرقان را بر بندۀ خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد" ‏‏(٢۵، ۱) و آن "کتابی است که آیه‌هایش به‌روشنی بیان شده، و نوشته‌ای ‏‏(قرآنی) است عربی برای مردمی که (این زبان را) می‌فهمند" (۴۱ فضیلت ‏‏۱٠-٣)؛ او به محمد توضیح و اطمینان می‌دهد که "ما قرآن را بر تو فرو ‏نفرستادیم که در رنج افتی. این فقط هشداری است برای آن کس که می‌‏ترسد. و از جانب کسی فرستاده شده که زمین و آسمان‌های بلند را آفریده. و آن کس رحمان است که بر عرش (اریکه پادشاهی) استقرار دارد. و ‏از آن اوست آنچه در آسمان‌ها و زمین و در میانۀ آن‌هاست، و آنچه نیز در زیر ‏زمین است. و اگر سخن بلند گویی او به راز نهان و نهانی‌تر آگاه است" ‏‏(٢٠ طه، ٢-٧)‏

اما بسیاری وجود رحمان و فرقان، و همچنین ماموریت محمد را ‏برای انتقال یا تلاوت قرآن به مردمان، نفی و رد کردند و البته این امر ‏تازگی هم نداشت زیرا تا این زمان "هیچ سخن تازه‌ای از جانب رحمان ‏برای آنان نیامد جزء آن‌که از آن اعراض کردند" (٢٦ شعرا، ۵). به همین ‏دلیل خدایگان محمد، که تا اینجا کسی جز رحمان نیست، او را راهنمایی ‏می‌کند که "تنها کسی را بیم ده که از پیام (ذکر) پیروی کند و در دل از ‏رحمان بیم داشته باشد. سپس او را به آمرزش و پاداشی سخاوتمندانه ‏مژدگانی ده" (٣٦ یاسین، ۱۱) و خود را از پیامبران ما، که پیش از تو ‏فرستاده‌ایم، بپرس که آیا جز رحمان خدایا اله دیگری برای پرستیدن قرار ‏داده بودیم" (۴٣ زخوف، ۴۵). ‏

و رحمان خود برای اثبات اینکه او خدای بزرگتر و برتر پیامبران ‏گذشته نیز بوده به نقل داستان‌هایی برای محمد می‌پردازد؛ از جمله داستان ‏مریم را به‌یاد او می‌آورد که "چون از خاندان خویش به مکانی رو به سوی ‏خاوران دوری گزید؛ و میان خود و آنان پرده کشید، روح خویش را نزد او ‏فرستادیم که همچون انسانی کامل بر او نمودار شد؛ و مریم گفت از تو به ‏رحمان پناه می‌برم که پارسا باشی؛ و او گفت من فرستادۀ خدایگان تو ‏هستم تا تو را پسری پاک (از هر آلودگی) ببخشم" (۱۹ مریم، ۱٦-۱۹) و ‏چون مریم از روح خدایگانش به عیسی مسیح بارور می‌شود به او ندا می‌‏رسد که "اگر از آدمیان کسی را دیدی بگو من نذر کرده ام در راه رحمان ‏روزه بگیرم و با هیچ انسانی سخن نمی‌گویم" (۱۹، ٢٦).‏

در همین سورۀ مریم همچنین از ابراهیم و گفتگوی او با پدرش یاد ‏می‌شود که او بعنوان "پیامبری صدیق" پدر را از بت‌پرستی برحذر می‌‏دارد و به او می‌گوید: "چرا چیزی را که نه می‌شنود و نه می‌بیند، و نه ‏هیچ نیازی از تو بر می‌آورد می‌پرستی؟" (۱۹، ۴٢) سپس از موضع کسی ‏که از دانشی خاص برخوردار است، و پدرش از آن دانش محروم است، از ‏پدر می‌خواهد که از او پیروی کند تا او را به راه راست رهنمون شود؛ و از ‏او می‌خواهد که شیطان را نپرستد زیرا شیطان بر رحمان عصیان کرد (۱۹، ‏‏۴٣، ۴۴)، و به او می‌گوید: "ای پدر بیم دارم که از جانب رحمان عذابی ‏به تو رسد، پس دوستدار شیطان مباش" (۱۹، ۴۵).‏

در جایی دیگر رحمان از محمد می‌خواهد که داستان مردم شهری ‏را برای قومش مثل بزند که او رسولان را به آنجا فرستاد و آن مردم آنان ‏را تکذیب کردند "و گفتند شما انسان‌های همانند ما هستید؛ رحمان چیزی ‏نازل نکرده و شما دروغگویانی بیش نیستید" (٣٦ یاسین، ۱٣–۱۵). اما ‏مردی از آنان دوان دوان از دور فرا رسید و خطاب به همشهریان خود از ‏آنان خواست تا از آن رسولان تبعیت کنند و خود اعتراف کرد که "چرا ‏کسی را نپرستم که مرا آفریده و شما به‌نزد او بازگردانده می‌شوید؛ آیا ‏خدایانی (الهیانی) غیر او را بپذیریم که اگر رحمان بخواهد به من زیانی ‏برساند شفاعتشان مرا هیچ سود نکند و مرا رهایی نتوانند بخشید؟ (٣٦، ‏‏٢٠–٢٣) سپس خطاب به آن رسولان گفت: "من به خدایگان شما ایمان ‏آوردم؛ سخن مرا بشنوید" (٣٦، ۴۵) و به‌همین سبب به او "گفته شد به ‏بهشت درآی" (٣٦، ٢٦)؛ در عوض بر سر قوم او بانگی سهمناک فرستادیم ‏که همگی در چشم بر هم زدنی برجای سرد شدند (٣٦، ٢٨، ٢۹)[۱٢] سرانجام رب یا خدایگان محمد، که همچنان به‌نام "رحمان" خوانده ‏می‌شود، توضیح می‌دهد که او مردگان را زنده می‌کند و آنچه را در پیش ‏رو دارند و آنچه را به‌جا نهاده‌اند خواهد نوشت (٣٦، ۱٢) و روزی خواهد ‏رسید که "در صور دمیده شود و آنان (و دیگر منکران همانند آنان، از گور ‏بیرون آیند و شتابان به‌سوی خدایگانشان روی نهند* و گویند وای برما، چه ‏کسی ما را از خوابگاه‌هایمان برانگیخت؟ آری، این همان وعدۀ "رحمان" ‏است و پیامبران راست گفته بودند" (٣٦، ۵۱، ۵٢).‏

به‌هرحال پس از مدتی مقابله و انکار مشرکان بر یکتایی رحمان، ‏جماعتی از آنان ایمان می‌آورند و صفات عالی او را می‌پذیرند اما بعضی ‏همچنان از پیش خود به او نسبت‌هایی می‌دهند که برای او و در نظر ‏پیامبرش زشت و ناروا می‌نماید. آنان از جمله مدعی می‌شوند که "رحمان ‏فرزندی برگزیده است" (۱۹، ٨٨؛ ٢۱ انبیاء، ٢٦) و این سخن آنچنان ناروا ‏است که در اثر بیان آن "هر لحظه ممن است آسمان‌ها و زمین شکافته ‏شوند و کوه‌ها فروافتند و در هم بریزند؛ چرا که برای رحمان فرزند فایل ‏شده‌اند؛ و حال آن‌که رحمان را سزاوار نیست که دارای فرزندی باشد؛ و ‏در آسمان‌ها و زمین هیچ چیز وجود ندارد مگر آنکه به بندگی بسوی رحمان ‏روی آورده (۱۹، ٨٨–۹٣). ستایش بر او باد.[۱٣] این فرشتگان که ‏مشرکان آنان را فرزندان، و بدتر از آن دختران خدا می‌خوانند "بندگانی ‏گرامی هستند؛ که در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و به فرمان او عمل ‏می‌کنند ... (اینان) جز برای کسانی که (رحمان) از آنان راضی است ‏شفاعت نمی‌کنند و در عین احترام به او از او می‌ترسند؛ و هر یک از ‏آنان بگوید من الهی سوای او هستم جزای او را جهنم میدهیم" (٢۱، ٢٦‏‏–٢۹). آری، می‌گویند رحمان دارای دختر یا دختران است و حال آن‌که ‏‏"هر گاه به یکی از آنان بشارت تولد همان چیزی را بدهند که به رحمان ‏نسبت می‌دهند چهر اش سیاه و خود از خشم آکنده گردد" (۴٣، ۱٧)[۱۴]. ‏مشرکان در عین حال ادعا می‌کنند که "اگر رحمان نمی‌خواست ما ‏فرشتگان را پرستش نمی‌کردیم؛ آنچه می‌گویند از روی نادانی است" (۴٣، ‏‏٢٠). "بگو اگر رحمان را فرزندی بود من از نخستین پرستندگان او می‌‏بودم" (۴٣، ٨۱).‏

باید دانست که رحمان، یعنی همان رب یا خدایگان آفریننده و ‏پادشاه و فرمانروای مطلق و بلا منازع آسمان‌ها و زمین و تمامی آنچه در ‏میانۀ آن‌هاست و در عین حال هیچ همتا و حتی همنامی ندارد، در سال‌های ‏آغازین بعثت محمد، همان‌طور که از نامش برمیاید و از آیۀ ۱۱٣ سورۀ ٢۱ ‏انبیاء و بعضی آیات دیگر مثال آورده شده، خدایی است بیشتر متصف به ‏رحمت و مهر و گذشت اما اندک اندک از این‌گونه ناسپاسی و انکارها و ‏نسبت‌های ناروا به خشم می‌آید و خطاب به پیامبرش می‌گوید: "آیا تصور ‏می‌کنی آن کس که آیات ما را باور ندارد و می‌گوید من حتما اموال و ‏فرزندان (فراوان) خواهم داشت؛ از غیب آگاه است و آیا با رحمان پیمان ‏بسته است؟ به هیچوجه. آنچه را که چنین آدمی می‌گوید همه را ‏خواهیم نوشت و البته بر عذاب او خواهیم افزود (۱۹، ٧٧ - ٧۹)؛ و همه ‏باید بدانند که هرکس از ذکر رحمان غافل شود شیطانی بر او می‌گماریم ‏که همواره همراهش باشد؛ و آن شیطان‌ها آنان را از راه منحرف می‌کنند ‏ولی آنها می‌پندارند که در راه راست افتاده‌اند (۴٣، ٣٦، ٣٧). رحمان ‏سپس با سوگند تهدید می‌کند که آدمی را، که هیچ نبوده و ما او را ‏آفریده‌ایم؛ همه را با شیطان‌ها گرد می‌آوریم و سپس آنان را گرداگرد ‏جهنم بزانو می‌نشانیم؛ آن‌گاه از هر گروه کسانی را که در برابر رحمان ‏بشتر خود ستایی و سرکشی کرده‌اند جدا می‌کنیم؛ و شک نیست که ‏آن‌ها را که سزاوار انداخته شدن در آتش و سوختن در آن هستند به‌خوبی ‏می‌شناسیم؛ و هیچ‌یک از آنان نیست که داخل در جهنم نشود چرا که ‏این حکمی قطعی از جانب خدایگان تست؛ و در عوض پرهیزگاران و ‏پارسایان را نجات می‌دهیم و ستمکاران را همچنان بزانو نشسته در آنجا به ‏حال خود رها می‌کنیم (۱۹، ٦٧-٧٢). رحمان در عین حال به پیامبر ‏خویش می‌آموزد که "بگو کسانی که در گمراهی باشند رحمان بر زمان آنان ‏می‌آفزاید تا آنزمان که سرانجام آنچه را از عذاب یا روز جزا به آنان وعده ‏داده شده ببینند. آنگاه خواهند دانست چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ‏ضعیف‌تر است (۱۹، ٧۵).‏

در قرآن، در جایی دیگر نیز که از زبان‌ هارون برادر موسی از ‏خدایگان جهان و جهانیان – رب العالمین - سخن به‌میان می‌آید از او به‌عنوان ‏رحمان یاد می‌شود باین ترتیب که ‌هارون هنگام پرهیز دادن بنی‌اسراییل ‏از پیروی سامری می‌گوید: ای قوم من، شما به این گوساله وسوسه شده‌‏اید و حال آن‌که خدایگان شما رحمان است. پس، از من پیروی کنید و ‏همزمان او را اطاعت کنید (٢٠ طاها، ۹٠).‏

به‌هرحال، خدایگان آسمان‌ها و زمین و آنچه در میانۀ آن‌هاست رحمان ‏است که کس را یارای بگو مگو با او نباشد؛ و در روزی که "روح" و ‏فرشتگان به صف می‌ایستند هیچکس سخن نگوید مگر آن‌که رحمان به او ‏رخصت دهد و او سخن به صواب گوید * و آن روز روز حق است و هر ‏کس خواهان آن باشد در نزد خدایگان خویش پناهگاهی خواهد یافت (٧٨ ‏نبا، ٣٧–٣۹)؛ روزی که آسمان با ابرها شکافته شود و فرشتگان به زمین ‏فرو فرستاده شوند؛ در آن روز فرمانروایی به‌حق از آن رحمان است (٢۵، ‏‏٢٦). در آن روز پارسایان را در پیشگاه رحمان گرد آوریم * و مجرمان را ‏تشنه کام به جهنم برانیم؛ و به‌جز آنان که با رحمان پیمان بسته باشند ‏‏(دیگران) از شفاعت نصیبی نخواهند داشت (۱۹، ٨۵–٨٧). در روز ‏رستاخیز... در برابر رحمان صداها فرو خواهند خفت و جز صدای پایی ‏نخواهی شنید؛ در آن روز شفاعت سودی ندهد مگر آن را که رحمان ‏رخصت دهد و سخنش او را خوش آید (٢٠، ۱٠٨–۱٠۹).‏

و روز داوری روزی است که در صور دمیده شود و شما فوج فوج ‏بیایید (٧٨، ۱٨). جهنم همچون کمینگاهی در انتظار باشد؛ و سرکشان را ‏مقصد و ماوا است؛ قرن‌ها در آنجا خواهند ماند؛ نه خنکی نوشند و نه آب؛ جز آب جوشان و چرک و خون؛ زیرا آنان به روز حساب امید نداشتند؛ و آیات ما را جداٌ تکذیب می‌کردند (٧٨، ٢۱–٢٨). اینک بچشید که ‏جز بر شکنجۀ شما نخواهیم افزود (٧٨، ٣٠).‏

اما بر عکس، در این روز پارسایان را جایی است در امان از هر آسیب؛ بستان‌ها و تاکستان‌ها؛ و دخترانی با پستان‌های برجسته؛ و جام‌های پر؛ ‏نه سخن بیهوده شنوند و نه دروغ؛ و این پاداشی است کافی از جانب ‏خدایگانت (٧٨، ٣۱–٣٦). آن کس که از ایستادن در برابر جایگاه داوری ‏خدایگانش در بیم بوده از دو بهشت[۱۵] بهره خواهد داشت (۵۵، ۴٦) آن ‏دو از درختان انباشته‌اند (۵۵، ۴۹) در آن دو، دو چشمه جاری است (۵۵، ‏‏۵٠). آنجا از هر گونه میوه‌ای دو نوع وجود دارد (۵۵، ۵۴)؛ بر بسترهاشان ‏که آسترهایی از دیبای ضخیم است تکیه زده‌اند و میوه‌های آن دو بهشت ‏در دسترسشان است (۵۵، ۵۴)؛ و در آنجا زنانی هستند که جز به شوی ‏خویش ننگریسته‌اند و پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی آنان را لمس ‏نکرده است (۵۵، ۵٦)؛ همانند یاقوت و مرجانند (۵۵، ۵٨). و جز اینها دو ‏بهشت دیگر هم هست (۵۵، ٦٦) در آن دو بهشت میوه‌هاست و نخل و انار ‏هست (۵۵،۵٨). در آنجا زنانی هستند نیک سیرت و نکو روی (۵۵، ٧٠)، ‏حورانی مستور در خیمه‌ها (۵۵، ٧٢) پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی ‏آنان را لمس نکرده است (۵۵، ٧۴)، بر بالشهای سبز و فرشهای نیکو تکیه ‏زده‌اند (۵۵، ٧٦)، "پس کدامیک از نعمت‌های خدایگانتان (رحمان) را ‏انکار می‌کنید" (۵۵، ٧٧) و این آیۀ آخری، که یادآور نعمت‌های گرانقدر ‏رحمان - خدا به آدمیان است در سورۀ رحمان، که شامل ٧٨ آیه است، ٣۱ ‏بار تکرار می‌شود و تنها در سه آیه از این سوره است که مجرمان به جهنم ‏و آب جوشان تهدید می‌شوند. ‏

رحمان - خدا همچنان در بسیاری جاهای دیگر سخن از رحمت و ‏نعمت‌های خود را تکرار می‌کند. او کسانی را که ایمان آورده‌اند و ‏کارهای نیکو کرده‌اند محبوب همگان می‌کند (۱۹، ۹٦) و حتی در مورد ‏آنان نیز که رحمان را باور ندارند می‌گوید ممکن بود که ما برای اینان ‏‏"خانه‌های از نقره برپا کنیم و پلکانهایی از نقره بسازیم که از آن بالا روند" ‏‏(۴٣، ٣٣) و برای خانه‌هاشان نیز درهایی از نقره درست کنیم و تخت ‏هایی که بر آن لم بدهند (۴٣، ٣۴) اما چون قرار ما بر ا ین بود که مانع ‏شویم همۀ مردمان به شرک روی آرند و به امت واحدی از مشرکان بدل ‏شوند از این کار خودداری ورزیدیم (رجوع به ۴٣، ٣٣).‏

کسانی از پیامبران و از فرزندان آدم بودند که چون آیات رحمان بر ‏آنان تلاوت می‌شد گریان به سجده می‌افتادند؛ اما بعد کسانی از اخلاف ‏آنان نماز و دعا را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات خود شدند؛ اینان بزودی ‏به گمراهی مطلق خواهند افتاد؛ مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و ‏کارهای شایسته کنند؛ اینان به بهشت داخل خواهند شد و بر آنان ستم ‏نخواهد رفت؛ و در مورد بهشت عدن نیز که رحمان در غیب به بندگانش ‏وعده کرده بود به وعده وفا خواهد شد؛ در آنجا سخن لغو نمی‌شنوند. ‏گفتارشان "سلام" است و هر صبح و شام روزیشان آماده؛ و این همان ‏بهشتی است که به بندگانمان، آنان که پارسایی پیشه کرده‌اند، عطا می‌‏کنیم (۱۹، ۵٨-٦٣).‏

چنان‌که دیده می‌شود "رحمان" یعنی اله یا خدایی که محمد در ‏سال‌های آغازین بعثت برای خود برگزیده بیشتر خدایی رحیم و ریوف و ‏مهربان است و همان‌طور که بویژه در سورۀ ۵۵ رحمان آمده، در عین قدرت ‏کامل از رحمت و مهر سرشار است و برای بندگان خویش، و بخصوص ‏باورمندان از هر نوع نعمت می‌آفریند و حتی گاه رحمت خود را از منکران ‏نیز دریغ نمی‌دارد و به آنان فرصت می‌دهد تا نظر خود را تغییر دهند.‏

اما زمان پیش می‌رود و در برخورد محمد با قومش تحولاتی صورت ‏می‌گیرد: کسانی به او و دعوت او ایمان می‌آورند و از پی او می‌روند و ‏کسانی دیگر بر انکار و مخالفت و دشمنی‌شان و اذیت و آزار بر خود او و بر ‏مومنان می‌آفزایند و در این میان دقیقا معلوم نیست از چه زمان سخن از اله ‏یا خدایی به‌نام "الله"، که همان خدای برتر و مشترک قوم بنی مُضَر و ‏قریش است، به‌میان می‌آید. حقیقت اینست که نام این خدایگان تازه محمد ‏حداقل در سی سوره از سوره‌های اولیۀ قرآن مسکوت مانده است.[۱٦] ‏البته گاه در لابلای سوره‌های این دوران نام "الله" در بعضی آیه‌ها به ‏چشم میخورد که بعمد یا غیرعمد از جانب تدوین کنندگان قرآن جای ‏داده شده است اما قرآن پژوهان غالبأ با اشاره به آیه‌هایی از اینگونه ‏یادآوری و اثبات کرده‌اند که اینها بعدها به مت اصلی افزوده شده‌اند ولی ‏بعید نیست که محمد خود از زمانی به بعد، در مواردی از نام‌های "الله" و ‏‏"رحمان" در کنار هم یاد کرده باشد از آنجمله می‌توان به آیه‌های یک تا ‏هشت سورۀ ٢٠ طاها اشاره کرد که در هفت آیۀ اول ابتدا از "رحمان" ‏به‌عنوان فرستندۀ قرآن، آفریدگار زمین و آسمانهای بلند، فرمانروای این دو و ‏هرچه در میانۀ آن‌هاست و هرچه در روی زمین است و بر راز‌های نهان آگاه ‏است، یاد می‌شود ولی ناگهان، در آیۀ هشت، از اله یا خدایی به‌نام "الله" ‏سخن می‌رود که نیکوترین نام‌ها، یا بگفتۀ قرآن سماء الحسنی، از آن ‏اوست.[۱٧] و یا جدی‌تر از این، آیه‌های ٢٨ و ٢۹ سورۀ ٦٧ ملک است ‏که محمد در آن‌ها خطاب به مشرکان می‌گوید: گیرم "الله" مرا و آنان را که ‏با من هستند هلاک کند و یا بر ما رحمت آورد چه کسی کافران را از ‏عذاب دردآور می‌رهاند؟ و بلافاصله پاسخ می‌دهد: "او رحمان است که ما ‏به او ایمان آوردیم و بر او توکل کردیم و زودا که خواهید دانست چه کسی ‏در گمراهی آشکار است"؛ و چنانکه دیده می‌شود در اینجا "الله" و ‏‏"رحمان" چنان درپی هم و در پیوند با یکدیگر آمده‌اند که گویی از یک ‏موجود واحد با دو نام متفاوت سخن میرود و یا حتی ممکن است امر چنان ‏تشبیه شود که گویا "رحمان" بعنوان یکی از صفات "الله" به‌کار رفته است. ‏

شک نیست که نمی‌توان دقیقا تعیین کرد که محمد در چه زمان ‏‏"الله" را جایگزین "رحمان" می‌کند اما باحتمال زیاد این امر در سال‌های ‏میانه دوران دعوت محمد در مکه و زمانی اتفاق میافتد که دیگر جماعت ‏قابل ملاحظه ای از مکیان به او و دین پیوسته و در این زمان احساس می‌‏کنند که شاید بهتر باشد نام خدای بزرگتر و مشترک کعبۀ مکه و قوم و ‏قبیلۀ خویش را جایگزین نام خدای برتر و مشترک اقوام دیگر کند و شاید ‏هم به این دلیل که با توجه به شرایط موجود، از یکسو بتواند در برابر ‏مخالفت‌های منکران و مخالفان خود بیشتر پایداری کند و از سوی دیگر با ‏این کار در جلب مکیان مردد و متزلزل به آیین خویش موفقیت بیشتری ‏داشته باشد. اما باحتمالی انتخاب این نام بعنوان مرجع وحی و الهام محمد ‏و سپس نسبت دادن تمام حالات و صفات "رحمان" و واگذاری مقام او به ‏این خدایگان تازه برای مومنان سوال برانگیزد، و شاید هم بحث انگیز بوده، ‏و باحتمال قوی در پاسخ به چنین سوال و گفتگویی است که در آیه ای ‏گفته می‌شود: «تفاوتی نکند که او را الله بخوانید یا رحمان بخوانید. به هر ‏کدام بخوانید نام‌های نیکو (سماءالحسنی) از آن اوست» (۱٧ اسراییل، ‏‏۱۱٠)؛ و بدنبال این آیه است که برخی کیفیات و خصوصیاتی که پیش از ‏این در حق "رحمان" گفته می‌شد دربارۀ "الله" تکرار می‌شود؛ برای مثال از ‏محمد خواسته می‌شود تا برای مردمان تکرار کند که "الله" یعنی خدایی را ‏سپاس گویند که فرزندی ندارد و او را در فرمانروایی و پادشاهی بر جهان و ‏جهانیان نیازی نیست و هیچگاه درمانده نخواهد شد که به پشتیبان و ‏یاوری نیاز پیدا کند (۱٧، ۱۱۱).‏

اما زمانی می‌گذرد که این بی‌تفاوتی و هم ارزی میان رحمان و الله از ‏میان می‌رود و نام "رحمان" که نام اصلی و منحصر به‌فرد خدایگان برتر ‏محمد و آفریدگار جهانیان بود، به صفتی ار صفات، یا بقول قرآن به یکی از ‏نام‌های نیکوی "الله" بدل میشود و در ردیف بقیۀ صفات، یا اسماء ‏الحسنای او در می‌آید. توضیح آن‌که براساس یک شمارش در قرآن ۹۹ نام ‏نیکو برای "الله" دکر شده که یکی از آن‌ها رحمان است[۱٨] و به مومنان ‏تذکر داده می‌شود که این نیکوترین نام‌ها به الله تعلق دارد، او را به این ‏نام‌ها بخوانید و آنان را که به‌نام‌های نیکوی الله الحاد می‌ورزند به حال خود ‏بگذارید. آنان بزودی به کیفر اعمال خویش خواهند رسید (٧ عراف، ۱٨٠).‏

در مورد نام‌های نیکوتر الله برای مثال می‌توان به سه آیه از سورۀ ۵۹ ‏مدنی "حشر" اشاره کرد که پس از تاکید بر اینکه "الله" کسی است که ‏هیچ خدایی جز او نیست، یکجا پانزده نام از سماء حسنا برای او ذکر شده ‏است باین ترتیب: عالم غیب و الشهاده (دانندۀ نهان و آشکار)، رحمان ‏‏(بخشنده)، رحیم (مهربان)، ملک (پادشاه)، قدوس (پاک)، سلام (عاری از ‏هر عیب)، مومن (ایمنی بخش)، مهیمن (نگاهبان)، عزیز (نیرومند)، جبار ‏‏(تندخو)، متکبر، خالق (آفریننده)، باری (نوآفرین)، مصور (چهره‌نگار)، ‏حکیم (خردمند) (۵۹، ٢٢–٢۴).‏

اما در مورد "الله"، همان‌طور که بیشتر اشاره شد، او بزرگترین و ‏برترین اله یا خدای خدایان قبایل مضر بود که از چهار قوم گوناگون ‏تشکیل می‌شد: بزرگترین بخش این اقوام قوم بنی عامر بود که در مرکز ‏عربستان مقام داشت، طایفۀ دیگر بنی تمیم بود که بین بنی عامر و حجاز ‏مکان داشت و از نظر جمعیتی پس از بنی عامر قرار می‌گرفت. سوم دو ‏طایفۀ، هوازن و طایف بودند که در منطقۀ طایف سکونت داشتند و چهارم ‏قبایل قریش و کنانه بودند که در مکه و اطراف آن می‌زیستند و کوچکترین ‏بخش قبایل مضری بودند، و کعبۀ واقع در این شهر در اوایل قرن هفتم ‏میلادی برترین بیت الله نزد این قبایل بود.[۱۹]‏

و باین ترتیب چند سال – و شاید پنج یا شش سال - پس از آغاز ‏بعثت محمد و دعوت مردمان به پرستیدن "رحمان" خدای یگانه و ‏آفریننده و پادشاه جهان و جهانیان، "الله" جایگزین "رحمان"، و همانطور ‏که گفته شد، رحمان به یکی از صفات او بدل می‌شود؛ و محمد ماموریت ‏می یابد که خطاب به مردمان بگوید که خدای شما خدایی است یکتا، و ‏خدایی وجود ندارد جز او که رحمان و رحیم است (٢ بقره، ۱٦٣) و او ‏همان الله است که یکتاست (۱۱٢ اخلاص، ۱) نه زاده است و نه زاده شده؛ و نه همتایی برای او وجود دارد (۱۱٢، ٣ و ۴)؛ الله همانست که آسمان‌ها ‏را بی‌هیچ ستونی، که بتوان دید، برافراشت، آفتاب و ماه را رام خود ساخت؛ زمین را بگسترد و در آن کوه‌ها و رودها قرار داد، شب را در روز بپوشاند ‏‏(۱٣، ٢ و ٣)؛ رعد به ستایش او و فرشتگان از بیم او ستایشش می‌کنند، او ‏صاعقه‌ها را می‌فرستد هر که را بخواهد با آن به او آسیب رساند (۱٣ ف ‏‏۱٣)؛ و بگو: الله آفریننده هر چیزی است، و همو یکتا و قهار است (۱٣، ‏‏۱٦).‏


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- سوره‌های ٧٧ مرسلات: ٨٠ عبس و ٨۱ تکویر. کلمۀ "الله" در آخرین آیه ‏سورۀ تکویر ذکر شده ولی این آیه خارج از متن اصلی سوره است و بعدها به آن ‏افزوده شده است.‏
[٢]- مهندس مهدی بازرگان، سیر تحول قرآن، باهتمام سید محمدمهدی جعفری، ‏تهران، چاپ فاروس ایران، ۱٨/٢۵٣۵ شاهنشاهی
[٣]- صفحات ٦٧٠–٦٧۱ دکتر محمود رامیاد، تاریخ قرآن، انتشارات امیرکبیر، ‏تهران، ۱٣٦٢
[۴]- در ٢٧ سوره از سوره‌های اولیه قرآن فقط کلمه "رب" به‌کار رفته و از نام‌های ‏‏"رحمان" و "الله" ذکری به‌میان نیامده است. این سوره‌ها عبارتند از سوره‌های ‏‏۵۴، ۵٦، ٦٨، ٧۵، ٧٧، ٨٠، ٨٢، ٨٣، ٨٦، ٨٨–۹٠، ۹٢ – ۹۴، ۹٧، ۹۹–۱٠٣، ‏‏۱٠۵-۱٠۹، ۱۱۱، ۱۱٣–۱۱۴ و اگر در بعضی از آیه‌های این سوره‌ها یکی از ‏این نام دیده شوند به اجماع قرآن‌پژوهان مربوط به زمان‌های بعد هستند.‏
[۵]- رجوع شود به ص ٣٠٧ محمد فواد عبدالباتی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن ‏الکریم، نشر پرتو؛ بهمن ۱٣٧۴‏
[٦]- رجوع شود به دکتر امیرحسین خنجی، بسترهای مذاهب متنازع اسلامی در ‏جوامع قبایلی عربستان پیش از اسلام و.... سایت «ایران امروز»، ٢٧ اردیبهشت ‏‏۱٣٨٢‏
[٧]- ص ٧٧ دکتر روشنگر الله اکبر، سانفرانسیسکو، انتشاراتی فارس، ۱٣٧۵ بنقل ‏از: ‏ Encyclopedia Britania Nintth edition,vol.xvi,p.459
[٨]- دکتر امیرحسین خنجی، به‌نقل از بلاذری صاحب کتاب فتوح‌البلدان
[۹]- رجوع شود به صفحات ۱۴۱۴–۱۴۱٨ محمدبن حریرطبری، جلد چهارم، ‏ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، ۱٣۵٢‏
[۱٠]- ص ٢٧٢ ابن اسحاق، سیرت رسول الله. در کتاب ابن هشام، صفحه ۱٨٠ ‏گفته می‌شود: «ای محمد، شنیده‌ایم تو از مردی که در شهر یمایه است و نامش ‏رحمان است تعلیم می‌گیری، و به خدا سوگند که ما....»‏
[۱۱]- مشابه این آیه با تغییر در بعضی کلمات در سورۀ ۱٦ نمل آیۀ ٧۹ آمده با این ‏تفاوت که در اینجا "الله" در جای "رحمان" نشسته است: «آیا به پرندگان رام ‏شده در فضای آسمان نمی‌نگرند؟ هیچکس جز الله آنان را در هوا نگاه نتواند ‏داشت.»‏
[۱٢]- این داستان از یک افسانۀ مسیحی گرفته شده که در انجیل در کتاب "اعمال ‏رسولان" باب ۱۱، ٢٨ و باب ٢۱، ۱٠ از آن سخن رفته. در اینجا نام آن مشخص ‏آغابوس است که در داستانهای اسلامی به "حبیب نجار" تبدیل شده است. رجوع ‏شود به ص ۴٦۹ قرآن، ترجمۀ بلاستر
[۱٣]- در سورۀ ۱٠ یونس، آیآ ٦٨ نیز عینا همین آمده است: "گفتند الله فرزندی ‏برگزیده است؛ ستایش بر او باد، او بی‌نیاز است، از آن اوست هرچه در آسمان‌ها و ‏زمین است." که در اینجا رحمان جای خود را با الله داده است.‏
[۱۴]- این مضمون عینا در سورۀ ۱٦ نحل، آیه‌های ۵٧ – ۵۹ تکرار می‌شود با این ‏تفاوت که در اینجا الله بجای رحمان مورد بی احترامی واقع می‌شود: "و برای الله ‏دختران قایل می‌شوند... * و حال آن‌که هرگاه یکی از آنان را بشارت به دختر دهند ‏چهره‌اش سیاه و خود از خشم آکنده گردد."‏
[۱۵]- دربارۀ دو بیت بهشت تفسیرهای فراوانی شده که هیچیک قانع کننده نیست، ‏از جمله گفته شده یک بهشت برای "مقربون" و دیگری برای "اصحاب یمین" ‏یعنی اصحاب سمت راست است.‏
[۱٦]- رجوع شود به صفحات ۴٠–٧۵ المعجم المفهرس
[۱٧]- برای اسماء الحسنی رجوع شود به سوره‌ها و آیه‌های ٧، ۱٨٠؛ ۱٧، ۱۱٠؛ ‏‏٢٠، ٨؛ ۵۹، ٢۴‏
[۱٨]- دکتر روشنگر، الله اکبر، صفحات ۱٣۵–۱٨۵‏
[۱۹]- دکتر امیرحسین خنجی، بسترهای مذاهب متنازع اسلامی...



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

باقر مومنی، روند پیدایش "الله"‏ در قرآن، آرش، شمارۀ ۹۸-۹۹