سراجالتواريخ
(جلد اول)
فهرست مندرجات
- عنوان كتاب
- ذكر حدود سابقۀ مملكت افغانستان
- ذكر بلدان معرفه و ولايات مشهورۀ افغانستان
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[سراجالتواريخ] [بعد]
شرایط کنونی افغانستان چنان است که مردم ما بایستی از گذشتۀ کشور و نیاکان خود از لابهلای متون تاریخ آگاه شوند، از این روی، ضروری است که ما ریشههای بحران و بدبختیهای امروز کشور را در گذشتهی آن جستجو کرده و آن را به تجزیه و تحلیل بگیریم تا بازسازی فردا و آیندهی درخشان وطن را اساس بگذاریم. در این راستا، بهویژه نسل نوجوان و جوان امروز ما که آیندهسازان این دیار کهن خواهند بود، با تاریخ کشور آشنا شوند و بدانند که ما کیستیم، و نیاکان ما چه کسانی بودهاند و سرزمین ما کجاست و وسعت خاک آن در درازنای تاریخ از کجا تا کجا بوده است و اکنون وسعت آن به چه میزان کاسته شده است؟ برای این منظور انجمن فرهنگ افغانستان (در کشور فرانسه) در نظر دارد تا از روزنهی دانشنامهی آریانا کتاب گرانسنگ سراجالتواریخ امیر حبیبالله خان سراجالملة را بازنویسی کرده و بهتدریج به نشر سپرده و به نسل نوجوان و جوان کشور هدیه نماید.
لازم است همچنین خاطر نشان گردد که بازنویسی بر اساس متن اصلی انجام شده و در سبک نگارش آن هیچگونه تغییری صورت نگرفته و نقطهگذاریها هم به همان حالت اصل متن رعایت شده و حتی اغلاط چاپی احتمالی نیز اصلاح نشده است. البته امید است که خوانندگان گرامی، این تقصیر ما را به سبب حفط امانتداری به دیده اغماض بنگرند.
استدعا داریم كه خداوند ما را در اين راه كه بسی بزرگ است، توفيق دهد و روان زنده ياد "فيض محمد كاتب هزاره"، مورخ دانشمند و نويسندۀ بزرگ افغانستان را که افتخار هر فرد افغان است، شاد گرداند. همچنان، اگر خداوند توفيق دهد پس از تكميل، این بازنویسی بهصورت كتاب نيز انتشار خواهد يافت.
[↑] عنوان كتاب
حسبالامر جليلالقدر اعليحضرت سراجالملت والدين پادشاه با عدل و دين
كتاب مستطاب سراجالتواريخ
كه به توجه ذات اقدس همايونیشان تسويد وقايع گرديده بود.
در مطبعۀ حروفی دارالسلطنه كابل طبع گرديد.
سنۀ ۱٣٣۱
هوالله تعالی
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدالله الذي جعل اخبار سابقي الاخيار و الاشرار غيرة لللاحقين من اولي الابصار و الصلوة والسلام الاتمان الاكملان علي سيدنا محمدن المختار و علي آله الاطهار و اصحابه الابرار ما توالي النهار و الليل و الليل و النهار في جميع الامور والاعصار.
(اما بعد) بندۀ حضرت آفرينندۀ مهر و ماه و شكر گويندۀ خداوند بخشندۀ تاج و گاه و حامی جمعی از سكنه و متوطنۀ مملكت ملت خوانندۀ كلمۀ طيبۀ لااله الاالله محمد رسولالله اعليحضرت سراجالملة والدين امير حبيبالله پادشاه خودمختار افغانستان و تركستان و متعلقۀ آن بر انظار خوانندگان سرگذشت پيشينيان و واضح ميدارد كه از ديگر گاه مكنون خاطر داشتم و اين امر را لازم میپنداشتم كه وقايع و سوانح پادشاهان افاغنه را از بدو سلطنت اعليحضرت احمدشاه درانی الی زمان هذا نگارش دهم چنانچه درين اوان كه زمام اختيار امارت خطۀ افغانستان از لطف و مرحمت حضرت يزدان در قبضۀ اقتدار اين فرمانبردار خالق سبحان آمد تصميم عزم بر تسويد وقايع نموده و خود را از سبب گرفتاری در امور مهمۀ سلطنت و تربيت سپاه و رعيت معذور ديده فيض محمد كاتب بن سعيد محمد مغول معروف به هزارۀ محمد خواجه را مامور فرمودم كه به تحرير پرداخته سرگذشت پادشاهان افغان را كتابی مرتب سازد تا در روزگار يادگار بماند. باوجود گرفتاری زياد كه در امورات دولت عليه خداداد افغانستان دارم باز هم جزو جزو كه از تحرير میبرآيد خود من شخصاً ملاحظه كرده حل و اصلاح نموده اجازۀ چاپ را میدهم. هرگاه سهوی ملاحظه شود آنرا از باعث گرفتاری زياد كه دارم تصور دارند فقط. چه
زندۀ جاويد گشت هر كه نيكو نام زيست | كـز عقـبـش ذكـر خـيـر زنـده كنـد نـام را |
بر طبق سطور فيض دستور فوق احقر مذنب را كه يكی از پستترين چاكران درگاه و كهترين خدام بارگاه اعليحضرت والا كه همواره نظر خورشيد ضيايش بسوی تربيت سپاه و رعيت مصروف و رای كتبی آرايش جانب ترميم و تعمير ملت و مملكت معطوف است روزی پيش خوانده بيش بنواخت كه اين جزء ضعيف را از ارشاد ميمنت بنياد چنين امر جليلالقدر از خاك مذلت باوج عزت بر افراخته سر افراز ساخت و فرمود كتابی مشتمل بر ملكگيری و كشورگشائی فرماندهان افاغنه مؤلف و مرتب نموده و حدود سابقۀ مملكت متصرفه افغانستان را اگر چه خلاف واقع درج كتب تورايخ است از همان كتب با درجات گرما و سرمای هوای آن و درجات و دقايق محل وقوع هر ولايت اين مملكت ثبت كتاب كرده آيد و وجه صحيح و مطابق واقعش بواسطۀ آلۀ پيمايش و غيرها با حدود منفصلۀ حاليه و نسب نامۀ طوائف افاغنه و تعداد نفوس ايشان عليحده ترتيب داده ضميمۀ اخير كتاب نمايد و بذكر سلاطينيكه قبل از اعليحضرت احمدشاه فرمانفرما بوده اند نگرايد زيرا كه كتب مؤرخين شامل آن و ذكرش مورث تكرار و باعث طول گفتار است. پس احكام سعادت فرجام اشرف اعلی را سمعاً و طاعةً گفته بترقيم پرداخت و نخست جهت رفع اشتباه ابنای زمان كتب تواريخی كه در كار بودند و بسوی بيان واقعات افغانستان راه مینمودند چون[۱] جهانكشای نادری[٢] و تاريخ سرجان مالكم[٣] و تاريخ احمدی[۴] و خزانۀ عامره[۵] و جلد قاجاريۀ ناسخالتواريخ[٦] و رسالۀ عربيۀ سيد جمالالدين الافغانستانی[٧] و تاريخ سلطانی[٨] و رسالۀ عليقلی ميرزای اعتضادالسلطنۀ ايرانی[۹] و رسالۀ محاربۀ كابل و قندهار[۱٠] و كتاب منظومۀ حميد كشميری[۱۱] و روزنامۀ اعليحضرت شاه شجاعالملك[۱٢] و كتاب حيات افغانی مؤلفه دبتی حيات خان[۱٣] و روضةالصفای ناصری[۱۴] و مرآت الوضيۀ عربيۀ مؤلفۀ كرنيل يوسفانديك امريكائی[۱۵] و پند نامۀ دنيا و دين پادشاه جنت مكين اعليحضرت ضياء الملة والدين مرحوم[۱٦] و جام جم فرهاد ميرزا را فراهم آورده همۀ وقايع را تطبيق داده اقوال مختلفه فيها را حواله به خود صاحب كتاب نموده و واقعات مسموعه مشهوره را از حكايات ثقات معمرين چون جناب سردار محمديوسف خان بن امير كبير اعليحضرت امير دوست محمد خان مبرور و سردار نورعليخان بن سردار شيرعلی خان مغفور قندهاری و قاضی القضاة سعدالدين خان بن المرحوم قاضی القضاة عبدالرحمن خان خان علوم و غيره كه از آبا و اجداد خود ها بالواسطه شنيده و هم وقايع زمان خودشان را بهچشم سر ديده و اين وقت از طرف قرينالشرف پادشاهی مامور بيان واقعات را به زبانی گرديده بودند ضم و رقم كرده مجموعۀ همه را از جهت مطابقت اسم با مسمی موسم به سراجالتوريخ گردانيد و بالله التوفيق و منه الاستعانه.
[↑] | ذكر حدود سابقۀ مملكت افغانستان |
اين مملكت بقرار بيان حيات خان در زمان سلطنت كيان و پيشداديان مشهور به كابلستان و زابلستان بوده تا كه اعليحضرت سكندر اعظم فتحش نموده و بزبان يونانی معروف به بكتريه يعنی باختر گشته و پس از آنكه بتصرف اسلام در آمده منقسم به دو قسمت مغربی و مشرقی شده، مغربش از كابل و قندهار تا حد ايران به خراسان كه شهر مشهورش هراتست و مشرقش به ملك روه يعنی كوهستان واقع شرقی نهر سند تا حسن ابدال نامزد گرديده و در عهد اعليحضرت محمداكبر پادشاه داخل صوبجات هند شده صرف صوبه كابل مرقوم میگشته و در زمان سلطنت اعليحضرت احمد شاه كه بعد از انقراض سلطنت اعليحضرت نادرشاه در سال هزار و هفتصد وچهل و هفت ۱٧۴٧ ميلادی مطابق هزار و يكصد و شصت ۱۱٦٠ هجری بر اريكۀ سلطنت جلوس نمود زيادتر موسم به افغانستان شد و اظهر اينكه باعتبار كثرت و انبوهی مردم افغان درين مملكت ساكن و متوطنند بزيادت لفظ (ستان) نامزد گريده است چون عربستان و گلستان و غيره كه بواسطۀ انبوهی قبايل عرب و گل باين نامها موسوم شدهاند فقط.
و بقرار بيان صاحب جم وسعت اين مملكت از فرانسه بيشتر و طولش از مشرق تا بمغرب ۱٠٠٠ هزار ميل و عرضش از شمال به جنوب هفتصد و هشتاد ٧٨٠ ميل است و مشتمل بر همۀ قسمت مشرقی ايران و قسمت شمال مغربی هندوستان میباشد و محدود با رودخانۀ (ايندس) است و امتداد اين مملكت از مشرقئ سرحد كشمير كه در طول هفتاد وهفت ٧٧ درجۀ مشرقيست تا مغرب هرات كه در طول شصت و يك ٦۱ درجۀ مشرقی كوی پنج است و از شمال تا جنوب امتدادش از ولايت بلخ تا بلوچستان است و اين محدوده را سلطنت كابل بجهت پاتخت او گويند چنانچه بعضی وقت سلطنت قندهار گويند كه پاتخت ديگر آنست و سابقاً سلطنت غزنه يا غزنين بجهت پاتخت ديگرش میگفتند و اين سلطنت خصوصاً مشتمل بر افغانستان و عموماً بر قسمتی از خراسان و بلخ و سيستان و كشمير و حصۀ قليلی از لاهور و قسمت كثيری از ملتانست و جمعيت همۀ اين ولايات از ملل غربيه (۱۵٠٠٠٠٠) پانزده مليان است افغان (۴۵٠٠٠٠٠) چهار مليان و پانصد هزار و هندو (۵۵٠٠٠٠٠) پنج مليان پانصد هزار و تاتار (۱۵٠٠٠٠٠) يك مليان و پانصد هزار و ايرانيان (۱۵٠٠٠٠٠) يك مليان و پانصد هزار و قبايل ديگر (٢٠٠٠٠٠٠) دو مليانند بخلاف ذكر صاحب كتاب حيات افغانی زيرا كه او مساحت سطحيۀ اين مملكت را سه لك (٣٠٠٠٠٠) ميل مربع و در هر ميلی (٢٨) بيست و هشت نفر آدم ذكر كرده جمعيتش را (٨۴٠٠٠٠٠) هشت مليان و چهار صد هزار نوشته است و همچنين صاحب تاريخ سلطانی از روی نوشته گولد سمت انگليس مساحت مربع اين مملكت را دولك و نود و چهار هزار ميل انگليسی و جمعيتش را (۱۴٠٠٠٠٠٠) چهارده مليان و بقرار ذكر صاحب المرآةالوضيۀ مساحتش را يك لك و پنجاه هزار ميل مربع و جعميتش را (۴٠٠٠٠٠٠) چهار مليان ذكر كرده است.
[↑] | ذكر بلدان معرفه و ولايات مشهورۀ افغانستان |
کابل
بقرار بيان حيات خان در عرض شمال (٣٣) سی و سه درجه و (۱٠) دقيقه و در طول شرقی (٦٧) شصت و هفت درجه (۱۵) و پانزده دقيقه از سطح دريای شور شش هزار و دو صد و پنجاه (٦٢۵٠) فوت بلند واقع است و مقدار (٣) سه ميل وسعت عمارت شهر و (٧٠٠٠٠) هفتاد هزار باشندگان اين بلده است بخلاف بيان صاحب بيان صاحب جام جم زيرا كه او كابل را در عرض شمالی (٣۴) سی و چهار درجه (٢٧) و بيست هفت دقيقه و در طول مشرقی (٦۹) شصت و نه درجه و جمعيتش را (۵٠٠٠٠) پنجاه هزار نوشته است.
قندهار
بقرار ذكر صاحب كتاب حيات افغانی تخميناً به مسافت (٢٠٠) دو صد ميل جانب گوشۀ مغرب و جنوب كابل واقع (٣۵٠٠) و سه هزار و پانصد فيت از سطح دريای شور بلند و جمعيتش تخميناً (٦٠٠٠٠) شصت هزار نفر است بخلاف ذكر صاحب جام جم زيرا كه او جمعيتش را (٨٠٠٠٠) هشتاد هزار نفر و وقوعش را در عرض شمالی سی و دو درجه و (٣۵) سی و پنج دقيقه و در طول مشرقی (٦٦) درجه (٢٠) و بيست دقيقه رقم كرده است.
هرات
بقرار بيان صاحب جام جم از شهرهای قديم مشرق زمين است و قلعۀ سخت مربعی دارد و هر ضلع ديوار آن هزار و هشتصد گام است و پنج دروازه دارد و ديوارش مشتمل بريك خندق و سه خاكريز و دو شير حاجبست[۱٧] و جمعيتش زياده بر (۴٠٠٠٠) چهل هزار نفر نيست بخلاف ذكر حيات خان چنانچه مینويسد كه هرات چيزی كم بمسافت پانصد ميل جانب مغرب كابل واقع و تعداد نفوسش پنجاه هزار است و هم بقرار نوشتۀ صاحب جام جم در عرض شمالی (٣۴) درجه و (۴۵) چهل و پنج دقيقه و در طول شرقی (٦۱) شصت و يك درجه واقعست بخلاف تاريخ سلطانی كه او در عرض شمالی (٣۵) سی و پنج درجه و طول شرقی را مطابق نوشته است.
غزنين
مطابق مندرجۀ كتاب حيات افغانی اين شهربه مسافت (٧٠) هفتاد ميل جانب جنوب كابل واقع و تعداد نفوسش (۱۵٠٠٠) پانزده هزار نفر است و موافق كتاب جام جم شهر مشهور افغانستانست و وقتی پاتخت شاهنشاهی قوی و غنی بوده و از كثرت اعداد علماء و فضلاء كه در آنجا مدفون شده اند آنرا مدينۀثانيه میگفتند و در عرض شمالی (٣٣) سی و سه درجه و درطول مشرقی (٦٨) شصت و هشت درجه و (۴٨) چهل و هشت دقيقه واقع است.
بلخ
بقرار بيان صاحب جام جم كه ازين بلده تا آخر بلدان همه از كتاب او نقل میشود شهر بلخ كه بكتريۀ قديم و سابقاً جزو مملكت خراسان بوده و جمعيت آن از افغان و اوزبك و تبخت[۱٨] است كه بعضی قصبات و قری و برخی در چادر و خرگاه سكنی دارند و اين شهر در قديم از شهر های مشرق زمين بوده حالا خراب است و آن در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (۴٠) چهل دقيقه و در طول مشرقی (٦٧) شصت و هفت درجه و (٢٣) بيست و سه دقيقه واقعست.
ميمنه
كه بعضی آنرا جزؤ مملكت غرشستان و برخی از جوزجان دانسته اند و جوزجان ولايتيست كه جانب شرقی بلخ واقع و پاتخت آن شبرغان است كه در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (٣۵) سی و پنج دقيقه و در طول مشرقی (٦٦) شصت و شش درجه و (٢۱) بيست و يك دقيقه اتفاق افتاده و آنرا اشبورقان نيز گويند و قصبه ديگر آن اندخود است كه در عرض شمالی (٣٦) سی وشش درجه و (۵٠) پنجاه دقيقه و در طول مشرقی (٦٦) شصت و شش درجه واقع است و ازين قصبه تا بلخ (٦٦) شصت و شش ميل مسافتست بهر حال بلدۀ ميمنه بقرار نوشتۀ از وسميث در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (٣٠) سی دقيقه و درطول مشرقی (٦۵) شصت و پنج درجه و (۱٨) هجده دقيقه و بقرار نقشۀ بلاك در عرض شمالی (٣۵) سی و پنج درجه و (۴٧) چهل و هفت دقيقه و در طول مشرقی (٦٠) شصت درجه و (٣٢) دقيقه واقعست.
طخارستان حال معروف به قطغن
كه بعضی آنرا قزغن و برخی قدغن نيز نوشته اند و اين ولايت منقسم به دو قسمت عليا و سفلی است و عليای آن جانب شرقی بلخ و غربی نهر جيحون واقع و از آنجا تا بلخ سی فرسنگ مسافتست و سفلی آن در شرق عليا و ايضاً در غربی جيحون واقعست و پاتخت حكومتش طالقانست كه در عرض شمالی (٣٦) سی و سشش درجه و (۴٢) چهل و دو دقيقه و در طول مشرق (٦۹) شصت و نه درجه و (٣٨) سی و هشت دقيقه واقعست و ديگر بلدۀ آن اندرابست كه در عرض شمالی (٣۵) سی و پنج درجه و (۴۱) چهل و يك دقيقه و در طول شرقی (٦۹) شصت و نه درجه و (٣٠) سی دقيقه اتفاق افتاده است و ديگر قصبۀ آن سمنگان كه معربش سمنجان بوده و آن در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (۵٢) پنجاه و دو دقيقه و در طول مشرقی (٧٠) درجه و (٦) شش دقيقه واقعست و طخارستان سفلی وسيعتر از علياست و ولايت طخارستان را اكنون در اطلسها كندوز و بزبان اهل مملكت قندوز مینويسند. يحتمل كه به كهندژ يعنی كهنه قلعه موسوم بوده منقلب به اسم حاليه شده است و آن در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (۴۵) چهل و پنج دقيقه و در طول مشرقی (٦۹) شصت و نه درجه و (۱٠) ده دقيقه واقع است. ديگر بلدۀ تخارستان خلم يعنی تاشقرغانست كه و آن در مابين بلخ و قندوز در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (٣۹) سی و نه دقيقه و در طول مشرقی (٦٨) شصت و هشت درجه و (٨) هشت دقيقه واقعست.
بدخشان كه اسم پاتخت آن جوزجان بوده و حال به فيضآباد نامزد است
و اين ولايت در عرض شمالی (٣٦) سی و شش درجه و (٢٨) بيست و هشت دقيقه و در طول مشرقی (٧۱) هفتاد و يك درجه و (٢٢) بيست و دو دقيقه واقع است و سابق جزو ولايات تاتار مطلقالعنان بوده.
جلالآباد
اين بلده جانب شمال پشاور طرف شرقی كابل در عرض شمالی (٣۴) سی و چهار درجه و (٨) هشت دقيقه و در طول مشرقی (٦٧) درجه تخميناً واقع است.
فراه
در عرض شمالی (٣۴) سی و چهار درجه و (۵٠) پنجاه دقيقه و در طول مشرقی (٦٢) شصت و دو درجه واقع است.
كشمير كه از ولايات متصرفۀ پادشاهان سابقۀ افغانستان بوده است
اين ولايت كوهستان و از ولايات پاكيزۀ دنياست چنانچه بهشت هندوستانش میخوانند و آن در عرض شمالی (٣۴) سی و چهار درجه و (٣٠) سی دقيقه و در طول مشرقی (٧۴) هفتاد و چهار درجه و (۴۵) چهل و پنج دقيقه واقعست و سابقاً در تصرف سلاطين مغوليه بوده و از هندوستان حساب میشده و بعد از آن اعليحضرت احمد شاه درانی متصرف گرديده تا وفات سردار محمد عظيم خان مرحوم برادر اعليحضرت امير دوست محمد خان مبرور كه در سال (۱٣٣٨) هزار و دو صد و سی و هشت بوقوع پوسته در تحت تصرف پادشاهان و رؤسای افغانستان میبود. پس از وی بتصرف مهاراجه رنجيت سنگه در آمد و در اواخر سلطنت مهاراجه ولپيت سنگ بن مهاراجه رنجيت سنگه مذكور بتصرف مهاراجه كلاب سنگه قوم دوگره در آمده اكنون رياست آن زير نگرانی دولت بهيۀ انگليس تعلق بمهاراجه پرتاب سنگه نوادۀ مهاراجه كلاب سنگه موصوف است و جمعيت اين ولايت يك لك و هشتاد هزار نفس تخميناً است.
لاهور
اين ولايت در عرض شمالی (٣۱) سی و يك درجه و (٣۵) سی و پنج دقيقه و در طول مشرقی (٧۴) هفتاد و چهار درجه و (۱٠) ده دقيقه واقع است. و همچنين پشاور كه درعرض شمالی (٣۴) سی و چهار درجه و (٨) هشت دقيقه و در طول مشرقی (٧۱) هفتاد و يك درجه و (٣٠) سی دقيقه واقعست. با ملتان كه در عرض شمالی (٣٠) سی درجه و (۱٠) ده دقيقه و در طول شرقی (٧۱) هفتاد و يك درجه و (۱٢) دوازده دقيقه واقع است و شكارپور كه در عرض شمالی (٢٧) بيست وهفت درجه و (۵٦) پنجاه و شش درجه و در طول مشرقی ((٦٨) شصت و هشت درجه و (۵٠) پنجاه دقيقه اتفاق افتاده است با دير جات و سند و شالكوت و فوشنج همه در تصرف دولت بهيۀ برطانيه ميباشد.
سيستان
كه حد شمالی آن هرات و قسمتی از خراسان و حد مغربش بيابان يزد و طرف جنوبش بلوچستان و جانب مشرقی آن افغانستان و هم جزء اين مملكت است و حد فاصلۀ حاليه رود هيرمند است.
نقل از كتاب مرآة الوضيه
چون مملكت افغانستان و حدود سامبقۀ آنرا (كرنيل بوس فانديك) امريكائی اصح و اوضح از ديگران در كتاب (مرآة الوضيه) نوشته بود لا جرم در ذيل مذكورات مؤلفين ديگر افزوده نظر بصحت بيان او بتكرار حمل نموده سراپا از كتاب او نقل نمود.
ذكر بلاد فارس شرقی حال موسوم به افغانستان
اين بلاد و ولايات محدود است از جانب شمال ببلخ كه جزء مملكت تاتار مستقله است و ازطرف شرق بمملكت چين و كشور هند و از سوی جنوب ببحر هند و از جانب غرب بگرمان و خراسان از مملكت ايران و اين محدوده منقسم به چهار قسمت است و[۱۹] آن هرات است كه جانب شمال غربئ اين مملكت میباشد ديگر[٢٠] كابلست كه در وسط و شمال واقعست ديگر[٢۱] سيستان است كه در غرب اتفاق افتاده است ديگر[٢٢] بلوچستانست كه جانب جنوب اين مملكت است و محاحت سطحيۀ اين محدوده (۴٠٠٠٠٠) چهارلك ميل مربع است و تا صد دهم ميلادی تمام آن تابع خلفای بغداد بوده و در سال نهصد ونود و هفت ميلادی اعليحضرت سلطان محمود بر تخت سلطنت نشسته ممالك خراسان و تركستان را كه در تحت حكم دولت سامانيه بودند كشيده بر وسعت اين مملكت بيفزود و همچنين حصۀ بزرگی را از هند تصرف گرديده باين مملكت ضم نمود و پس از انقراض دولت او در صد دوازدهم ميلادی دولت سلجوقيه استيلا يافته غزنين و توابع آن را متصرف گشت و پس از آن دولت خوارزميه از تغلب و تاراج چنگيز خان منقرض گرديده بلاد اين مملكت منقسم بچند قسمت شده بتصرف ملوك الطوائف در آمد و همۀ ملوك چنگ بآلات جنگ زده يك بر ديگری غلبه میجست تا كه اعليحضرت احمدشاۀ درانی بر اريكۀ جهانبانی متمكن شده ايجاد و انشائ دولت و مملكت مستقلۀ افغانستان فرمود و اقسام چهارگانۀ مذكوره را بران افزود و پس از وی نيز بسبب اختلاف احفادش بغير از هرات ديگر بلدی باقی برای اولادش نماند.
هرات
اين ولايت از بلاد فارس شرقی و جانب شمال غربی آن و بعضی ازان متصل بصحرای خوارزم است و جانب جنوب اين صحرا سلسلۀ جبال از طرف غرب ممتد است و اين سلسله از شرق شهر هرات بحيثيتی پهن افتاده كه عرض آن مقدار (٢٠٠) دوصد ميل و طولش (٣٠٠) سه صد ميل است و اين جبال از جانب شرق پيوسته اند بجبال و كوهستان نواحی كابل و مشتمل اند بر چشمه سارها و جويها و در همواریها و وادیهای اين جبال گندم و جو و غيره زراعت میشود و از نهر مرغاب و نهر تجن بسوی شمال مايل بغرب است و رفته يا در بحر خزر و نهر جيحون ميريزد يا در ريگستان صحرا ها فرو میرود و هوای اين شهر ها جيد است و از جهت آنكه معتدل ارتفاع آن به پنجهزار قدم از سطح بحر میرسد در زمستان سرما و در تابستان گرما شدت میكند و شهرهای مشهورۀ قديمۀ اين ولايت كه اكثر خراب اند چون شهرستان و مروشاه جهان و مرورود و بادغيس و غيرها كه ذكر همۀ آنها بطول میانجامد ميباشند و اما شهر هرات به بقۀ نيكوئی واقع است و اطراف آن را كوهها احاطه كرده است و طول اراضی و كشت زار قری و ديهائی كه درين احاطه واقعند (٣٠٠) سه صد ميل و عرضش (۱۵) پانزده ميل مسافت است كه بآبهای نهر آبياری میشود.
مرو شاه جهان
اين شهر بر نهر مرغاب واقع بوده و اگر چه مقام مأمون خليفه در وقت اقامهاش بخراسان میبوده است الآن خراب و ساقط از اعتبار است و گويند يزدجرد درين شهر بقتل رسيده است.
سيستان
جانب غربی آن بيابان گرمان و طرف شمالش هرات و خراسان و بسوی مشرقی آن افغانستان و جهت جنوبش بلوچستان واقعست و در جنوب غربی آن بيابان وسيعيست كه حصۀ ازان در بين بلوچستان و كرمان واقع است و آنرا كوهستان میگويند و سيستان اكثر ريگستان و جانب غرب آن درياچۀ زره كه محيطش (۱۵٠) يكصد و پنجاه ميل میباشد واقعست وچند نهر از نواحی افغانستان كه بزرگتر آنها نهر هيرمند است درآن میريزند و آب آن بلور است و در وسط آن جزيرۀ كوچكی و دران جزيره قلعۀ خرابه است و مساحت سطحيۀ سيستان (٢۵٠٠٠) بيست و پنجهزار ميل و دارالحكومتش بلدۀ جلال آباد كه در كنار رود زره واقعست بوده و اعليحضرت امير تيمور آنرا خراب و قتل عام كرده است.
بلدان و ولايات مسكونۀ طوايف افغان كه معروف بافغانستانند
و اين مملكت محدوده است از جانب جنوب به بلوچستان و از طرف شرق بنهر هند و از جهت غرب بسيستان و هرات و از سوی شمال ايضاً بهرات و هندوكش كه سلسله اش فاصل است در بين افغانستان و بلخ و بدخشان و طخارستان و مساحت اين مملكت (۱۵٠٠٠٠) يك لك و پنجاه هزار ميل مربع و جمعيت آن چهل لك نفس است كه عبارت از چهار مليان باشد.
بلدان مملكت افغانستان
يكی قندهار است كه در عرض شمالی (٣٢) سی و دو درجه و (٢٠) بيست دقيقه و در طول شرقی (٦٦) شصت و شش درجه و (٣٠) دقيقه واقع است و اين شهر در وقت سلطنت اعليحضرت احمد شاه پاتخت افغانستان بوده پس از وی اعليحضرت تيمورشاه پسرش كابل را پاتخت قرار داد و بازارهای اين شهر كه عرض هر يك پنجاه ذرع است در وسط شهر باهم در ساحتيكه پنجاه ذرعست ملتقی میشوند و ديگر شهر كابل است كه در عرض (٣۴) سی و چهار درجه و (۱٠) ده دقيقه و در طول شرقی (٦۹) شصت و نه درجه و (۱۵) پانزده دقيقه واقع و عمارتش از سبب زلزله اكثر از چوب و جمعيت نفوسش شصت هزار نفر است ديگر پشاور است كه اعليحضرت شاه شجاع آنرا در اثنای سال هزار و هشتصد و ده ميلادی مقر سلطنت قرار داد و اين شهر در زمين هموار غير مستويه واقع و محيط عمارات شهرش پنج ميل و عدد نفوس آن صد هزار است و درعرض شمالی (٣۴) سی و چهار درجه و (٦) شش دقيقه و در طول شرقی (٧۱) هفتاد و يك درجه و (۱٣) سيزده دقيقه اتفاق افتاده است و از آنجا تا كابل دوصد و ده ميل مسافتست ديگر جلال آباد است و آن جانب غربی پشاور و بر كنار جنوبی نهر كابل واقعست ديگر غزنين است و آن در عرض شمالی (٣٣) سی و سه درجه و (۱٠) ده دقيقه و در طول شرقی (٦٨) شصت و هشت درجه و (۵٧) پنجاه و هفت دقيقه بر كنار نهری كه چهار يا پنج آسياب آب دارد واقعست و از آنجا تا كابل هشتاد ميل مسافتست ديگر فراه است و آن بمسافت يازده مرحله جانب هرات بكنار فراه رود واقع و جعميتش (۴٠٠٠) چهار هزار نفر است.
بلوچستان
اين ولايت محدود است از جانب جنوب به بحر هند و از طرف مشرق بسند و از سوی شمال بافغانستان و از جهت مغرب بكرمان و لارستان و از كنار دريای هند مقدار ششصد ميل متعلق بدينولايت است و عرض تمام ولايت بلوچستان (٣۵٠) سه صد و پنجاه ميل و مساحت سطحيۀ آن (۱۴٦٠٠٠) يك لك و چهل و شش هزار ميل مربع است و اين ولايت منقسم بچند قسمت است بعضی از آنها كوهستان و جانب شمال غربی اين ولايت است و جانب جنوب آن مكران و در بين ايندو حصه بلوچستان واقعست و تمام اين ولايت در زير حكومت سركردگان قبايل مختلفۀاند چنانچه باهم اتفاق ندارند و بزرگتر از همۀ رؤسا خان قلاتست و طول بيابان كوهستان (٣٠٠) سه صد ميل و عرضش (٨٠) هشتاد ميل است و مردم سكنۀ اين ولايت فارسی و هنود و تاتار و افغان و كرد است و بلغات مختلفۀ مشابه بهندی و فارسی تكلم میكنند و اكثر مسلمانند و عدد جمعيت همۀ طوايف مسكونۀ اين ولايت (٢٠٠٠٠٠٠) بيست لك است.
تركستان جنوبی متعلق بافغانستان
و آن بدخشان و طخارستانست كه جانب جنوب نهر جيحون واقعند ديگر بلخ است كه ذكرش از ديگر كتب گذشته از جهت مطابقت با ذكر كرنيل يوس فانديك نقل نشد
هوای مملكت
هوای اين مملكت باتفاق همۀ مؤلفين كتب مذكوره از سبب اختلاف در بلندی و پستی امكنه مختلفه است چنانچه جانب شمال و مغربش از شدت سرما در زمستان بفريزنگ يعنی يخبندی میرسد و اغلب درجۀ مقياس هوا در زمستان به بيست رسيده گاهی بر سبيل ندرت بدوازده درجه نيز میرسد كه از اعتبار ساقطست و حرارت سمت مشرقی و جنوبئ آن در تابستان (۱٠۵) يكصد و پنج درجه نگذشته برودتش از (۵٠) پنجاه تا (٣۵) سی و پنج درجه رسيده فرودتر نشده و همچنين گرمای سمت شمالی و مغربی در تابستان اغلب از (٦٠) شصت تا (٧٠) هفتاد درجه رسيده فراتر نمیگردد مگر نادراً در بعضی از سنوات تا به (۹۹) نود و نه درجه میرسد ليكن قابل اعتماد نيست بلكه از واقعات غريبۀ اين مملكت شمرده در هر زمان كه وقوع يابد در تضاعيف سوانح آنزمان انشاءالله تعالی مرقوم شده میآيد و همچنين مسافت بلدان مملكت افغانستان بتفاوت و اختلاف در كتب تواريخ مسطور است چنانچه ذكر هر يك بطريق اختصار و اجمال مرقوم گرديده همه از كتب مؤلفۀ متقدمين است كه بتحقيق ذكر كردهاند و تحقيقات و تدقيقاتی كه اعليحضرت سراجالملة و الدين در باب جميع امور مذكوره فرمودهاند با حدود معينه و وسعت حاليه آن و نقشه تعيين حدود عليحده چهاب و ضميمۀ اخير اين كتاب میشود تا بر مطالعهكنندگان وجه صحيح و مطابق واقع با نوشتۀ آنان معلوم و مفهوم گردد.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط آقای عزیز عارف بازنویسی و ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]- معلوم كه مخفف شهر حاجب باشد.
[۱٨]- يعني تبت
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□