صدسال روزنامهنگاری در افغانستان
چالشها و دستاوردهای مطبوعات دهه چهل
فهرست مندرجات
- سانسور
- برخوردهای متفاوت نخستوزیران
- تفتین یا همکاری؟
- مصادره خلق و پیام امروز
- نقض آزادی بیان
- آزادی نسبی
- زبان تازه
- نارساییها
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
در دو بخش قبلی مطبوعات دولتی و آزاد سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ خورشیدی را بررسی کردیم. کارشناسان، مورخان و روزنامهنگاران متفقالنظرند که این دوره از لحاظ رشد کمی و کیفی مطبوعات و از لحاظ آزادی بیان، نسبت به دورههای پیش از آن بهگونه بیسابقهای درخشان بوده است.
با وجود این، هنوز مسایل قابل بحث در ارتباط به این دهه وجود دارد، از جمله مرز آزادی بیان، سانسور و چگونگی مصادره جراید، مجازات برخی از روزنامهنگاران و همین گونه تحولات زبانی در مطبوعات و سر انجام، اثرات اجتماعی سیاسی مطبوعات دهه قانون اساسی.
اگرچه قانون مطبوعات ۱۹۶۵ تاسیس چاپخانههای سخصی را اجازه داده بود، اما جز دو سه چاپخانه کوچک، مثل مطبعه سبا و وارسته، چاپخانههای بزرگی که جراید آزاد را چاپ کند، وجود نداشت. از سوی دیگر بر اساس قانون مطبوعات، همه جریدهها باید به وسیله ماشینهای طباعتی چاپ میشدند نه بهوسیله ماشینهای کاپی و گستتنر.
بنابر این، تقریباً همه نشریههای آزاد در مطبعه دولتی چاپ میشدند. حبیبالله رفیع، روزنامهنگار و پژوهشگر افغان میگوید در این وضعیت حکومت فرصت مییافت جراید را بهنحوی پیش از پیش سانسور و حتی مصادره کند.
او گفت: "یک مشکل آن بود که دولت در قانون مطبوعات وعده داده بود که هیچ نشریه قبل از نشر سانسور نمیشود، اما تمام نشرات در مطبعه دولتی صورت چاپ می شد و پیش از آنکه نشر شود، مدیر مسئول همان مطبعه، همه نشرات را میخواند و به مقامات بالا خبر میداد که در این نشریه این مضمون است و در آن نشریه آن مضمون."
"بارها اتفاق افتاده بود که اخباری که حکومت نمیخواست بهچاپ برسد، در مطبعه سانسور میشد و از مطبعه برده میشد و خلاف قانون مصادره میشد و بههمین اساس بود که نشرات این دوره آنقدر کامیاب نبود و مثل دوره زودگذر شاهمحمود خان بود."
[↑] سانسور
عدهای از پژوهشگران به این نظرند که در سانسور و مصادره برخی از جراید آزاد این دوره عوامل مختلفی در کار بوده است. اسدالله شعور، روزنامهنگار و پژوهشگر بر عواملی چون مخالفتهای حکومت، پارلمان و حتی انتقامجوییهای شخصی در سانسور و مصادره برخی از جراید مهم این دوره تاکید میکند.
آقای شعور مثالهایی از عوامل را بر شمرد: "جریده خلق و پرچم بخاطر مخالفت پارلمان مصادره شد. جریده پیام امروز بخاطر مخالفت شخصی مرحوم سید قاسم رشتیا با آن نشریه از بین رفت و جریده مصادره شد و آقای خاوری به سه سال حبس و مدیر مسئول روزنامه آقای طاهر محسنی، داماد آقای محمد غبار به دو سال حبس محکوم شدند."
بهنظر میرسید که حکومتهای دهه قانون اساسی هم مثل حکومتهای پیشین تحمل چندانی در برابر آزادی بیان و بهخصوص انتقاد شدید نداشتند. صباحالدین کشککی، که خود وزیر اطلاعات و فرهنگ در آخرین سال این دهه بود، مینویسد که حکومت اصلا مطبوعات آزاد را نمیخواست:
او گفت: "خیلی واضح بود که حکومت اصلآ نه میخواست مطبوعات غیرحکومتی وجود داشته باشد. مطبوعات حکم اذیت و خدشه را برای بوروکراسی اتخاذ کرده بود. کابینه عملآ ساعتها وقت خود را سپری میکرد تا در باره مضمونی که حکومت را به باد انتقاد گرفته و اسباب مخالفت را علیه آن در میان اعضای شوری یا مظاهرهچیان بار میآورد، جروبحث کند."
[↑] برخوردهای متفاوت نخستوزیران
با وجود تضمین قانونی آزادی بیان، صدراعظمهای دهه قانون اساسی در مقابله با اذیت انتقاد مطبوعات آزاد و سانسور و تعطیل آنها روشهای مختلفی در پیش گرفتند. اسدالله شعور که در مورد مطبوعات این دهه تحقیقات گستردهای کرده است، برخورد متفاوت سه تن از صدراعظمهای این دهه با مطبوعات آزاد را بر میشمارد:
"در دوره حکومت دکتر یوسف خان حتی بر جراید دولت کنترول و سانسوری نبود، اما در دوره مرحوم میوندوال، متاسفانه همه جراید ملی به یکباره مصادره شدند. در دوران سقوط صدارت میوندوال صرف یک جریده ملی و آن هم یک جریده شخصی بود، وجود داشت."
"در دوره اول حکومت اعتمادی بازهم همان دوره آزادی دوره یوسف خان برای مطبوعات آمد و صرف در یک مورد که جریده پرچم مصادره شد. ولی در دوره دوم حکومت اعتمادی نه تنها ... بگیر و ببند مطبوعات از سرگرفته شد، بلکه یک نوع سانسور بسیار خفیفی صورت میگرفت."
"در دوره حکومت مرحم دکتر عبدالظاهر کارهای کنترول برای مطبوعات و نشرات بیشتر از طریق معاون صدارت، مرحوم موسی شفیق صورت میگرفت. چون در این دوره کمی کنترول شدت گرفت، یک تعداد از جراید اعتصاب کردند و سر و صدا به راه افتاد و در تحت همین فشارها حکومت کنترول خود را کمی سستتر کرد."
[↑] تفتین یا همکاری؟
اما محمدموسی شفیق، آخرین صدراعظم این دوره راههای دیگری را برای جلوگیری از اذیت مطبوعات آزاد برگزید. به قول صباحالدین کشککی، وزیر اطلاعات و فرهنگ او، شفیق برای تامین اهداف خود از مطبوعات حکومتی و غیرحکومتی استفاده کرد.
دکتر اسدالله شعور از تصمیم محمدموسی شفیق به تعیین برخی از مدیران مسئول جراید آزاد به مقامات حکومت و اعطای سوبسیدی (یارانه) بهبعضی از این جراید بهعنوان وسیله کنترل حکومت بر مطبوعات آزاد یاد میکند.
آقای شعور گفته است: "مرحوم موسی شفیق با به قدرت رسیدن، عملاً برای از بین بردن مطبوعات ملی کارهایی کرد و برنامههای بسیار ظریفانهای طرح کرد، از جمله مدیران مطبوعات را به دفتر صدارت دعوت کرد و از آنها خواست و گفت که شما آرزوی ترقی افغانستان را دارید. حکومت، حکومت ملی و حکومت خود شما است. هر نظری و ابتکاری که برای پیشرفت و اعتلای افغانستان دارید، بیایید آنها را با همکاری دولت تطبیق بکنید. هر مقامی را که میخواهید بیایید، همان مقام را بگیرید و همان نظریاتتان را پیش ببرید و دولت هم برایتان تعهد میکند که هیچگونه مانعی برای شما خلق نکند. این امر در آن زمان نوعی تفتین علیه جراید ملی خوانده شد، ولی یک تعداد فریفته این برنامه شدند، رفتند و جهت حکومت را گرفتند و از نشر جراید ملی خودداری کردند و جراید خود را تعطیل کردند."
"دولت شفیق ابتکار کرد و برای جراید ملی اطلاع داد که مثلاً سر از فلان ماه پول کرایه دفاتر جراید ملی و پول برق و تلفن این دفاتر از طرف دولت پرداخته میشود و دولت سوبسیدی برای این جراید داده است تا بتواند از این طریق اعمال نفوذ کند."
[↑] مصادره خلق و پیام امروز
مدیران مسئول جرایدی که در این دهه سانسور و مصادره شدند، همواره تصمیم حکومتهای آن زمان را مخالف قانون اساسی، مخالف قانون مطبوعات و غیرعادلانه توصیف کردهاند. خلق نخستین جریدهای بود که در این دهه سانسور شد.
محمدحسن بارق شفیعی، مدیر مسئول این نشریه گفته است: "نه خلق و نه پرچم با هیچ یک از مادههای قانون اساسی و قانون مطبوعات در تضاد نبود. فقط منافع محافل حاکمه سیاسی را در افغانستان صدمه میزد و طبقات حاکم در افغانستان و مزدورانشان را در اقشار مختلف جامعه افغانستان. بنابران یک اتحاد نامقدس را علیه این جریده (بهوجود آوردند)."
پیام امروز جریده شخصی بود که بههیچ سازمان سیاسی و ایدئولوژی خاصی تعلق نداشت، اما بهقول غلامنبی خاطر، روزنامهنگار و صاحب امتیاز این جریده، پیام امروز تنها بهخاطر بیکفایت خواندن دستگاه حاکمه سانسور و مصادره شد.
آقای خاطر هنوز این جریان را بهخاطر دارد: "این مقاله را یک جوانی بهنام پیرمحمد خاوری نوشته بود که "امارت امتحان بیکفایتی خود را داده." به جرم این که ما اهانت کردهایم به مقام سلطنت، نشریه را زیر تبر و چکُش گرفتند - هرچند دلایل وافری گفتیم که امارت احتوا نمیکند سلطنت را."
[↑] نقض آزادی بیان
یکی از مثالهای برجسته نقض آزادی بیان در این دوره که سر و صدای زیادی برانگیخت، سانسور و مصادره کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، اثر میر غلاممحمد غبار، مورخ افغان است. این کتاب در دوره حکومت نوراحمد اعتمادی سانسور شد.
دکتر اسدالله شعور این داستان را باز میگوید: "کتاب افغانستان در مسیر تاریخ در نتیجه توافق زندهیاد غبار و مرحوم بینوا، که به مدت کوتاهی وزیر اطلاعات و فرهنگ بود، در مطبعه دولتی به چاپ رفت. مرحوم بینوا و غبار چون میدانستند و بحرانات سیاسی موجود همان وقت را درک میکردند که حکومت میوندوال زیاد دوام نخواهد کرد، با عجله بسیار کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را در ظرف تقریباً یک ماه بهچاپ سپردند و به صحافی فرستادند. تصادفا در جریان صحافی کتاب، حکومت میوندوال سقوط میکند و نوراحمد اعتمادی برای تشکیل کابینه جدید مؤظف میشود."
"در این جریان یکی از مامورین وزارت خارجه برای چاپ خط مشی حکومت اعتمادی به مطبعه میرود و متوجه کتاب افغانستان در مسیر تاریخ میشود. این مامور وزارت خارجه که یک شخصیت فرهنگی هم بود فرمهای این کتاب را به اعتمادی تقدیم میکند که در آنجا غبار یک سلسله حقایق را در مورد خانوادههای حکومت حکمران افشا کرده بود که قبلاً از دید مردم پنهان بود."
"از این جهت، بیشتر سانسور افغانستان در مسیر تاریخ جنبه شخصی داشت، بخاطری که نوراحمد اعتمادی یک سلسله مسایل را نمیخواست که در مورد خانوادههای حاکم افشا شود و از همین جهت، دست به فعالیتهایی زد و کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را پیش از آن که صحافی آن تکمیل شود فرمهای چاپ شده آن را به تحویلخانه گذاشتند و برای تقریباً مدت ربع قرن محبوس ماند."
[↑] آزادی نسبی
با توجه به موارد متعدد سانسور و مصادره و تعطیل جراید و مجازات برخی از روزنامهنگاران، عدهای از محققان به این باور هستند که علیرغم تضمین آزادی بیان و مطبوعات در قانون اساسی و قانون مطبوعات و با وجود تحقق این آزادی در عمل و در صفحات جراید آزاد، آزادی بیان در دهه قانون سیاسی آزادی نسبی بوده است.
لطیف ناظمی شاعر و پژوهشگر میگوید: "جریده خلق با آنکه تأثیر زیادی بین قشر روشنفکر افغانستان کرد شش شماره بیشتر چاپ نشد و جریده پرچم دوامی بیشتری داشت. جریده شعله جاوید هم. یعنی اینها به هر حال همه مصادره شدند. برای یک مدتی آمدند و دوباره رفتند."
"وقتی در باره آزادی بیان در دهه دموکراسی یا دهه مشروطه صحبت میکنیم، این آزادی بیان یک آزادی نسبی بوده یعنی اجازه ندادند که تا آخر چپها و راستها حرفهای خود را بزنند. حتی برخی از رهبران جراید کشته شدند و به زندان افگنده شدند."
[↑] زبان تازه
مطبوعات آزاد دهه قانون اساسی و بهویژه چند جریده متعلق به گروهها و سازمانهای سیاسی این دهه، مظهر اندیشههای مختلف سیاسی اجتماعی و فلسفی بودند - نظریات و اندیشههایی که تا آن زمان در مطبوعات افغانستان کمتر بازتاب یافته بود. این افکار و نظریات با مصطلحات خاص خود بیان میشد.
لطیف ناظمی به این نظر است که این جراید به رشد هر دو زبان فارسی دری و پشتو کمک کرد: "در جریدههای چپ اصطلاحات و دانشواژههای مارکسیستی که ترجمه شده بود در قلمروهای فارسی زبانها در اینجا شیوع پیدا کرد. اگر صاحبان جراید خودشان نتوانستند و یا نخواستند که مثلاً معادلها و برابرهایی بسازند، ولی کوشش کردند که معادلها و برابرهایی برای مفاهیمی که عرضه میکنند از جاهای دیگری قرض بگیرند و رشدی در گسترش دامنه نظام واژگانی ما پیدا شد و حتی این باعث این شد که مطبوعات یک زبان تازه پیدا بکند."
در ارتباط به تحولات در زبان مطبوعات در دهه قانون اساسی، اعظم رهنورد زریاب روزنامهنگار، نویسنده و پژوهشگر بر تاثیر زبان رسانههای چاپی و غیرچاپی سازمانها و احزاب چپی ایران بر احزاب و رسانههای چپ افغانستان و از طریق آنها بر زبان فارسی دری تاکید میکند.
آقای زریاب گفته است: "بدون شک بخاطر از اینکه حزب دموکراتیک خلق مستقیماً از نشریههای حزب توده ایران الهام میگرفت و بیشتر آن چیزی را که در نشریههای حزب توده بازتاب مییافتند همان مطالب را اینها هم بازتاب میدادند. در این بازتاب نمیتوانستند که از زیر تاثیر زبانی که حزب توده بهکار برده بود، خود را کنار بکشند."
"در حزب توده ایران آدمهای بسیار برجستهی مثل احسان طبری وجود داشتند، احسان طبری در وضع واژهها نقش بسیار اساسی داشت و بعضی از این واژهها را امروز ما هم بهکار میبریم، بدون آنکه بدانیم که این واژهها را احسان طبری وضع کرده است. بهطور نمونه، امروز ما کلمه رزمنده را بهکار میبریم که واژه رزمنده در ادبیات کلاسیک فارسی وجود نداشته، اما این را از واژه رزم احسان طبری بهوجود آورده و امروز هم در افغانستان و هم در ایران این کلمه وسیعاً بهکار میرود."
[↑] نارساییها
این تنها حکومتهای این دوره نبودند که با سانسور و مصادره جراید آزاد در رعایت اصل آزادی بیان و قانون مطبوعات کوتاهی نشان دادند. بهعقیده کارشناسان و تحلیلگران، مطبوعات آزاد این دوره هم کاستیها و نارساییهایی داشت.
صباحالدین کشککی از جمله این نارساییها از عدم احساس مسئولیت در برابر منافع عامه، برخورد نادرست با مسائل وحدت ملی، زبانگرایی و تبارگرایی و سرانجام متهم کردن یکدیگر به وابستگی به قدرتهای خارجی یاد کرده است.
آقای کشککی گفته است: "مطبوعات غیرحکومتی از نگاه اقتصادی ضعیف، از نگاه حرفهای فاقد قدرت و از نگاه سیاسی غیرمتوازن بود. ممکن بود که حتی مطبوعات حکومتی بهحیث یک ارگان موثر در آورده شود، ولی حکومتهای بر سر اقتدار نتوانستند شرایط بخصوصی را درک کنند که افغانستان در آن بسر میبرد."
اما گروه دیگری مطبوعات دهه قانون اساسی را نقطه اوج رشد کمی و کیفی مطبوعات از آغاز تا آن زمان توصیف میکنند. دکتر هاشم عصمتالهی یکی از ین افراد است.
او گفته است: "با توجه با نشیب و فرازهای متعددی که مطبوعات ما از ۱۳۵ سال سپری کرده تا امروز در دهه دموکراسی یک نقطه اوج رشد کمی و رشد کیفی مطبوعات را میبینیم. از لحاظ رشد کیفیما ویژگیهای را در این دوره شاهدیم که نشریات آرمان گراست، عقیدتی و فکری است."
اگر چه با توجه به رقم بسیار بزرگ بیسوادی در افغانستان آن زمان اکثریت قابل ملاحظه مردم نمیتوانستند مطبوعات را بخوانند با وجود آن عدهای به این نظرند که مطبوعات آزاد این دوره بر رشد شعور سیاسی و بیداری قشر جوان این کشور اثرات ژرف و همه جانبهای گذاشت.
سرانجام با کودتای ۲۶ سرطان (تیر) ۱۳۵۲ خورشیدی دههء قانون اساسی و در مجموع نظام سلطنت در افغانستان به پایان میرسد و نخستین جمهوری در این کشور بنیاد نهاده میشود و در تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در پی میآید، مطبوعات نیز دستخوش تحولات عمدهای میشود.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- عبدالله شادان، چالشها و دستاوردهای مطبوعات دهه چهل، بخش فارسی بی بی سی: شنبه ٢۹ اکتبر ٢٠۱۱ - ٠٧ آبان ۱٣۹٠
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وب سایت فارسی بی بی سی: صفحۀ ویژۀ صدسال روزنامهنگاری در افغانستان