سه گفتار: تاریخی، سیاسی، فرهنگی
(گفتار اول، تاریخی)
تاریخ و ریشه خانواده سلطنتی خزیمه در ایران
فهرست مندرجات
[خزیمه] [گفتار دوم]
این نوشته در سه گفتار بشرح زیر ارائه میشود:
- ۱- گفتار تاریخی حاضربا عنوان: تاریخ و ریشه خانواده سلطنتی خزیمه در ایران.
٢- گفتار دوم سیاسی: چرا خانواده خزیمه در ایران به سلطنت نرسید؟
چرا رضا خان امیر پنجه، شاه شد؟
٣- گفتار سوم فرهنگی: ضعف فرهنگی آکادمیسینها و اساتید ایرانی.
گفتارهای دوم و سوم که در رابطه و تکمیل کننده اولی است، بدنبال آن خواهد آمد.
[↑] تاریخ و ریشه خانواده سلطنتی خزیمه در ایران
نگاهی به مقاله دکتر پیروز مجتهدزاده "امیر حسین خان خزیمه علم": مطلبی تحت عنوان "امیر حسین خان خزیمه علم..." از دکتر پیروز مجتهدزاده در نشریه رهآورد شماره ٦٠ تابستان ۱٣٨۱ بچاپ رسید که چندی پیش آنرا مطالعه کردم. بهدلایلی نسبت به آن حساس شده سراغ منابعی که ایشان ذکر کرده بودند و بعضی منابع دیگر رفته؛ حاصل و نتیجه آن در ذیل آورده میشود.
هرچند اساس مطلب از مدتها قبل آماده شده بود لیکن بواسطه مسایل حساسی که در جهان درگیر بود تکمیل و انتشار آن تا این لحظه به تاخیر افتاد. در ضمن ضرورت داشت تا بهدو نکته دیگر نیز که در ارتباط با آن قرار میگرفت اشاره میشد. آن نیز زمان بیشتری را طلب میکرد.
جای اشاره دارد که بهدلیل حجم زیاد و تنوع کارها و علاقهمندی در قسمتهای دیگر قادر به بررسی گستردهتر در خصوص خاندان خزیمه نمیباشم. لیکن اگر یک چنین بررسی وسیعی توسط صاحبنظران محترم انجام گیرد با کمال اشتیاق به مطاله آن خواهم پرداخت.
اما همانطور که در مقاله آقای مجتهدزاده آمده؛ در جلد ۱۱ صص ٧٢-۴٦٧۱ تاریخ طبری به خازم بن خزیمه، آنگاه که ابوالعباس اولین خلیفه عباسی، آهنگ کشتن او را میکند اشاره شده است.
موسی بن کعب و ابوالجهم بن عطیه، ابوالعباس را منع کرده میگویند:
"... وی مطیع است و سابقه نکو دارد، آنچه کرده درخور تحمل است که شیعیان خراسانیتان، شما را بر همه خویشان، از اولاد و پدران و برادران، برگزیدهاند و هر که را مخالفت شما کرده کشتهاند،..".
این عبارت صریحترین عبارتی است که شاید در تمامی مطالبی که راجع به این خانواده آمده، ظاهراً آنها را خراسانی معرفی کرده است.
اما برای اینکه مشخص شود تا چه حد این عبارت که مورد استناد دکتر مجتهدزاده، جهت خراسانی دانستن این خانواده قرار گرفته صحت دارد، بهتر است تا کمی به سایر نوشتهها نگاه شود.
تاریخ طبری جلد ۱۱ ص ۴٦۴٠ به بشر بن خزیمه اشاره مختصری میکند اما رابطهاش را با خازم مشخص نمیکند. این ماجرا در هنگامه جدل عباسیان با امویان برای قدرت اتفاق میافتد.
"گوید: ابولعباس به عبدالله بن علی نوشت و دستور داد مروان را تعقیب کند. عبدالله سوی موصل رفت. هشام بن عمرو تغلبی و بشر بن خزیمه که سیاه پوشیده بودند با مردم موصل به پیشواز آمدند و شهر را بر وی گشودند، آنگاه سوی حران رفت و محمد بن صول را بر موصل گماشت و او خانهای را که ابراهیم بن محمد در آن به زندان بوده بود ویران کرد."
"گوید: سپس عبدالله از حران به منبج رفت که سیاه پوشیده بودند، در منبج فرود آمد و ابو حمید مروروذی را بر آنجا گماشت. ..."
اشاره به چند نکته در سطور بالا حهت اطلاعاتی حاشیهای بد نیست.
۱- سیاه پوشیدن نشانه خانوادگی، بیعت، تسلیم و ... است. اینکه نیروهای ابومسلم خراسانی سیاه میپوشیدند، احتمالا نشان خانوادگی عباسیان بوده و بدینترتیب آنها نیز بیعت با عباسیان را نشان میدادند.
٢- ابو حمید مروروذی که ظاهرا باید اهل مروروذ در شمال شرقی خراسان باشد؛ در آن منطقه که حدود عراق کنونی یا شام بوده است؛ صاحب قدرت و پست میشود.
٣- بشر بن خزیمه بدین معنی است که بشر پسر خزیمه بوده پس خزیمه پدر بشر در زمان قبل از حکومی عباسیان زندگی میکرده است. توجه بیک نکته مهم این است که این خانواده تقریباً یک در میان نام خزیمه را انتخاب میکردند و این نام هزاران سال در این خانواده باقی ماند.
اما در صفحه ۴٧٠۹ در بیان چگونگی قتل ابومسلم از شبیب بن واج مروروذی اسم میبرد که جرات میکند تا اولین ضربه کاری را بر او وارد آورد. جالب این است که نام او ترکیبی عربی ایرانی است و مروروذ همان است که در مقاله آقای مجتهدزاده با اتکا به طبری مکان خانواده خزیمه معرفی گردیده و ظاهراً او خراسانی بوده پس یک خراسانی در قلب دستگاه خلافت عباسیان است و بسیار مورد اعتماد میباشد. اوست که جرات میکند تا اولین ضربه را وارد کند و بهقول ایرانیان ناجوانمردانه ابومسلم خراسانی را بهقتل برساند.
در فتوح البلدان اثر بلاذری نشر نقره ترجمه دکتر محمد توکل ص ٣٠۱ از خزیمه بن خازم در زمان خلافت منصور (۱٣٦ ه ق ببعد) و حکومت بر ارمنستان نام میبرد.
در صفحه ۴٦٣ همین کتاب از خزیمه بن خازم بن خزیمه بهعنوان والی ارمنستان در زمان هارون صحبت مختصری میشود.
اما از این مرحله بهبعد ایرانی یا عرب بودن خزیمه کاملا مشخص میگردد:
در تاریخ کامل ابن اثیر برگردان دکتر محمدحسین روحانی انتشارات اساطیرجلد دوم ص ٨٣٦ از خزیمه بهعنوان جد پانزدهم محمد پیامبر مسلمانان نام برده او را چنین معرفی میکند:
خزیمه کنیه او ابو اسد و مادرش سلمی (سلما) دختر اسلم بن حاف بن قضاعه بود و برادر مادریاش تغلب بن حلوان بن عمران بن حاف. برادر پدر و مادریاش هذیل بود. برخی گویند: مادرش سلمی دختر اسد بن ربیعه بود.
همین خزیمه بود که بت بزرگ بهنام هبل را در کعبه برنشاند و از این رو آن را "هبل خزیمه" خواندند.
در اینجا بوضوح نشان داده میشود که خزیمه خانوادهای عرب بودند که قبل از اسلام در عربستان سکونت داشتهاند.
در همین کتاب صص ٨٠٨ در بیان داستان عبدالمطلب که نذر کرده بود اگر ده فرزند سالم برایش باقی بماند یکی را قربانی کند مینویسد:
"... آنگاه به نزد بتی به نام «هبل» که در درون کعبه بود، آمدند تا چاره کار خود را از او بخواهند. او بزرگ ترین بت بود. هبل بر سر گودالی بود که آنچه بهسان ارمغان به کعبه پیش کش میشد، بدان گودال میسپردند. ..."
این قسمت که از آن برداشتهای زیادی از جمله قربانی انسان در زمان جد محمد میشود؛ اشاره به بت اهدایی خزیمه و وجود نام و کلمه خزیمه دارد. در ضمن ارزش والای این بت در میان سایرین و جامعه عرب آن زمان را نشان میدهد که در واقع بواسطه قدرت و نفوذ خزیمه در آن منطقه بوده است.
این موضوع نکته دیگری را هم روشن میکند که هر خانوادهای قربانیانش و یا بزرگترین هدیهاش را به پای بت خودشان اهدا میکردند و بت هبل خزیمه بزرگترین بت اجداد محمد بوده است.
در کتاب سیرت رسولالله نوشته محمد بن اسحاق در اوایل قرن دوم هجری که بعدا به سیره ابن هشام معروف شد. ترجمه وانشای رفیعالدین اسحق بن محمد همدانی (قاضی ابرقو) با تصحیحات دکتر اصغر مهدوی انتشارات خوارزمی چاپ اول ۱٣٦٠ صص ۱٨، در باب نسب پیمبر اسلام آمده:
"محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بنهاشم ... بن خزیمه... بن اسماعیل بن ابراهیم... بن سام بن نوح ... بن آدم".
در اینجا خزیمه جد پانزدهم محمد است. این نسب نامه مشخص میکند که نام خزیمه از چندین قرن پیش از محمد وجود داشته است. از طرفی نسب خزیمه تا مرحله نوح و از این طریق به آدم میرسید. در واقع محمد از طریق خزیمه نسباش به ابراهیم، سام، نوح و آدم میرسد.
البته اینکه تا چه حد این نسبنامه صحت داشته باشد جای سئوال باز است. اما با توجه به این که عربها نام خود را از پدر گرفته و حفظ میکردند و ازدواجها نیز در زمان نوجوانی صورت میگرفته؛ احتمال اینکه افراد موفق بدیدار پدر و جد و حتی جد اندر جد خود میشدند و بدینترتیب تا چندین نسل پیشین خود را میشناختند محتمل بوده است. لیکن میتوان تصور کرد که وقتی شمارش اجداد از یک تعداد معینی فراتر میرفته با افسانه پیوند میخورده و ترجیح میدادند تا خود را به افراد اسطورهای پیوند بزنند. اما ظاهرا کلیه مورخان قدیم تا مرحله خزیمه جد پانزدهم محمد بن عبدالله را تائید میکنند؛ این امر و باقی ماندن نام خزیمه نشانگر مقام و اهمیت او در تاریخ عرب و منطقه میباشد.
با نگاهی به تاریخ ارائه شده از جانب یهودیان و کتاب یوسفیوس فلاویوس که تاریخ بشر از زمان آدم ابوالبشر تا امسال (٢٠٠٣ میلادی برابر ۱٣٨٢ شمسی) را تنها ٦۱٧٧ سال (تقویم یهودیان امسال را ۵٧٦٣) میدانند؛ میتوان به صحت نسبنامه از چند نسل بالاتر از محمد شک کرد.
اما آنچه که مسلم است؛ خزیمه خانوادهای واقعی است که چندین نسل پیش از محمد در آن منطقه ساکن بودهاند. بهعنوان یکی از بزرگان، بت هبل را اهدا کرده و بههمین دلیل (موقعیت خانوادگی) مورد پذیرش برای جای دادن در برترین بتخانه (کعبه) قرار گرفته است.
در فصل ششم صص ۱٠٨ همین کتاب نسبنامه کامل خزیمه جد ۱۵ محمد آمده در اینجا نام پدر، برادر، چهار پسرش و نوههایش و... آمده است.
در کتاب تاریخ طبری ترجمه ابوالقاسم پاینده جلد سوم به ذکر نسبنامه محمد بن عبدالله پرداخته در صفحات ٨۱٧ و ٨۱٨ نسب خزیمه را در آن مشخص مینماید. که با نوشته سیرت رسولالله تفاوت اساسی ندارد.
تاریخ طبری جلد هشتم ص ٣٢٧۹ - ٣٢٨۴ در باب حوادث سال ٦۵ هجری عبدالله بن خازم را عامل خراسان ذکر میکند که بالاترین مقام حکومتی منطقه بوده و فقط خلیفه بالاتر از او قرار داشته است. بعد در بیان سبب جنگ تمیمیان خراسان با عبدالله بن خازم مطالب جالبی از درگیری میان آنان میآورد. ابن خازم هرات را به پسرش محمد میدهد و عامل آنجا میکند ولی بهروایتی دو کس از بنی مالک بن سعد و بهقولی دیگر بنی تمیم او را میکشند و این باعث یک سری جنگها میان خزیمه و آنان بهرهبری حریش میگردد. نهایتا حریش بهطرف مروروذ میرود بن خازم او را تعقیب میکند و حریش تسلیم شده امان میگیرد. توجه به این صفحات بسیاری مطالب را روشن میکند. مثلا میگوید تمیمیان خراسان و این ابدا بدان معنی نیست که آنها خراسانیاند. بلکه مقصود آن دسته تمیمیان است که به خراسان آمدند وگرنه تمیمی از معروفترین طوایف عرب میباشند. آنان در بسیاری نقاط ایران (مخصوصا خوزستان) و منطقه (کشورهای عربی همسایه ایران) پراکنده شدهاند. تمیمیهای ایران هنوز فرهنگ و زبان عربی را حفظ کردهاند.
در این صفحات از طوایف مختلف عرب از جمله مردم ربیعه نام میبرد و کاملا مشخص میگردد که طوایف گوناگون عرب به این نقطه (خراسان) آمده بودند. طبیعتا جنگهای قدرت هم میان آنان بوده، اما از نیروهای محلی سود میبردند. چنانکه طبری از مبارزه حریش با غلام خازم نام میبرد.
دیگر اینکه چون جنگ دو سال طول کشید و هر دو طرف بسیار کشته دادند و خسته از جنگ، آنگاه.
"گوید: پس حریش بیامد و ابن خازم را بانگ زد که بیامد و بدو گفت: "جنگ میان ما بهدرازا کشیده، برای چه قوم من و قوم خودت را به کشتن میدهی، به هماوردی من بیا هر کداممان دیگری را کشت، این سرزمین از آن وی شود.
ابن خازم گفت: قسم به پدرت که انصاف دادی."
این جمله کوتاه بیان کننده بسیاری مطالب است سوای روحیه جوانمردی و شجاعت آن دو که تکلیف را میان خودشان و بدون ریختن خون دیگران پذیرفتند. اما باید گفت که چون قدرت خازم بیشتر بود پس او شجاعت و ریسک بیشتری نشان داد.
اما نکته اصلی آنجاست که مشخص میکند جنگ قدرت میان دو طایفه عرب جهت حکومت بر خراسان است. آنها نمیخواهند خون اقوام اشان ریخته شده، نیروهای اصلی اشان که همان طوایف عرب و اقوامشان هستند کشته شده از بین رفته و نتیجتاً در برابر ساکنین محلی تضعیف بشوند.
دیگر اینکه فرار حریش به مروروذ باعث کشیده شدن خازم بدانجا میشود. بنابراین اگر در اوایل حکومت ابوالعباس یعنی حدود ۱٣٠ هجری که تقریبا ٦۵ سال پس از این ماجر است؛ از خزیمه بهعنوان خراسانی نام برده میشود نه بدان دلیل استکه او خراسانیست؛ بلکه او با سپاهیاناش که مسلما اکثرا از خراسانیان بودهاند از آن منطقه برای کمک به عباسیان آمده بود.
سرپرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران ترجمه محمدفخر داعی گیلانی انتشارات دنیای کتاب چاپ هفتم سال ۱٣٨٠ جلد اول صص ٧٦۵ چنین میآورد.
طغیان موسی بن خزیم: حالت هرج و مرجی که در خراسان حکمفرما بود و نیز وضع آشفته حکومت عرب شرح وقایعی را که از روی مقیاس صحیح بههم مربوط باشند تقریباً ناممکن ساخته است و تنها بواسطه طغیان موسی بن خزیم و حالات او میتوان آن وقایع را شرح داد. ابن خزیم در نتیجه فتنه و فساد ملوک الطوایفی بسمرقند پناهنده شد. پس از کوششهای زیاد ولایت ترمذ را بهتصرف خود در آورد و مدت پانزده سال در آنجا حکومت کرد. در آخر مورد حمله لشکریان زیادی شده مقتول گردید.
سایکس تاریخی را ذکر نمیکند اما با توجه به سیر وقایع بنظر میرسد حدود سالهای ٨٠ هجری باشد که تنها چند سال پس از پایان جنگهای عبدالله بن خازم و حریش است.
اما اینکه در آن قسمت از کتاب تاریخ طبری "شیعیان خراسانیتان" بهکار رفته است. بهنظر میرسد که این عبارت اصطلاحاً بهکار میرفته و مقصود آن دسته از شیعیان طرفدار ابوالعباس ساکن در خراسان میباشد. طبری ابداً براین باور نبوده که خانواده یا طایفه خزیمه اصالتاً خراسانیاند.
تنها این یک جمله ناقص نمیتواند باز گو کننده آن نتیجهای باشد که آقای دکتر پیروز مجتهدزاده گرفته است. بلکه با توجه به سایر مطالب کتاب طبری و دیگر کتابها و متون مرجع که ذکر تعدادی از آنها رفت؛ عرب بودن خانواده خزیمه امری کاملا بدیهی است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- حسن بایگان، سه گفتار: تاریخی، سیاسی، فرهنگی، سایت حسن بایگان: مرداد ۱٣٨٢ - آگست ٢٠٠٣
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ سایت حسن بایگان