یهودیان و اعراب
تأثیر آیین یهود بر دین اسلام
فهرست مندرجات
[قبل] [بعد]
یکی از مهمترین ادیانی که اسلام از آن تأثیر پذیرفته است، دین یهود است. این تأثیرپذیری کاملاً بهطور چشمگیر از آیات قرآن، احادیث و روایات تاریخی مسلمانان بهنظر میرسد. ایگناس گلدزیهر، خاورشناس مشهور مجاری که یکی از پایهگذاران اسلامشناسی نوین در اروپا است، بر این باور است که بیش از هفتاد درصد آیات قرآن به اقتباس از کتاب مقدس یهودیان نگاشته شده است. او مینویسد: «پیام این پیامبر تازی، چیزی جز گلچین آمیخته از اطلاعات و عقاید مذهبی نیست، که آنها را فراگرفته و یا در برخورد با شخصیتهای یهودی و مسیحی و جز آن بهدست آورده و سخت تحت تأثیر آنها قرار گرفته بود.»[۱]
بهنوشتهی «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی»: «تاریخ تأکید میکند که عرب پیش از اسلام همواره با هندیان و یونانیان و رومیان و مصریان و یهودیان در تماس بوده و مسلماً این تماس دایماً بدو امکان میداده تا از تمدن و فرهنگ ملل شرقی و غربی متأثر و بهرهمند شود»[٢]. همچنین در این کتاب آمده:
- «ساکنان جزیرةالعرب، قبل از اسلام، دینهای گونه گونه داشتند. کتیبههایی که در ناحیهی جنوب جزیره کشف شده، حاکی است که اعراب آفتاب و ماه را میپرستیدند. در قرآن، نام عدهای از خدایانی که عرب قبل از رسالت پیامبر میپرستیدند، چون لات و عُزی و منات و وَدّ و سُواع و یَغوث و یَعوق و نَسر و جر آنها آمده است. علاوه بر این خدایان، بتها و مجسمههایی داشتند که کاهنان گرد آنها طواف میکردند و سرودهایی مسجع میخواندند. اعراب این بتها را تا آنجا که امکان داشت در میدانهای جنگ با خود میبردند.
از همان قرنهای اول مسیحیت، در حجاز و یمن، گروهی به کیش مسیحی یا یهودی گرویده بودند. بزرگترین مرکز مسیحیان نجران بود، و بزرگترین مرکز یهودان خیبر و یثرب. مکه بازار مشهوری بود، که اعراب بدوی و حضری در مواقع معین بدانجا میآمدند، همچنین بازار عکاظ. در مکه و عکاظ، بتپرستان با یهودیان و مسیحیان برخورد میکردند.
در قرن ششم بازارهای جزیرةالعرب دایر بود. این بازارها یکی از مراکز ملاقات هندیان، پارسیان، بابلیان، حبشیان و مردم سوریه بود. قوافلی که از جزیرةالعرب به راه میافتاد، فرآوردهای دیار عرب را به سرزمینهای دیگر میبرد، همچنانکه فرآوردههای سرزمینهای دیگر را به مکه میآورد.
در چنین اجتماعی که درهایش را به روی ملل دیگر گشوده بود، محمد بن عبدالله، از میان فرزندان قریش ظهور کرد. قریش خاندان حاکم بر مکه بود. ارمغانی که محمد برای عرب و سایر جهانیان آورد، دینی بود که بشارت به خدای یکتا و زندگی بازپسین و ثواب و عقاب میداد... محمد، قطعنظر از رسالت دینی، اعراب پراکنده را متحد ساخت، و از جهل و بیسامانی نجات بخشید، و به تعبیر هانری ماسه، اسباب شرکت آنان را برای همیشه در تاریخ تمدن میسر ساخت.»[٣]
در این نوشتار ما ضمن بیان روابط تاریخی قوم یهود و عرب، بهطور ویژه به تأثیر آیین یهود بر دین اسلام میپردازیم.
[↑] یهودیان و اعراب
در روایات سنتی اسماعیل جد بزرگ اعراب محسوب میشود. اعراب خود را از نسل اسماعیل و یهودیان خود را از نسل اسحاق (برادر اسماعیل) میدانند. برخلاف یهودیان و مسیحیان، مسلمانان معتقد به پیامبری و رسالت اسماعیل هستند.[قرآن: سورۀ مریم: آیۀ ۵۴] اما در عین حال تنها ابراهیم، اسحاق و یعقوب در قرآن امام خوانده شدهاند.[قرآن: سورۀ انبیا: آیۀ ۷۲] در قرآن بلافاصه پس از نقل ماجرای ذبح تنها فرزند ابراهیم، خدا نوید اسحاق را بهعنوان پاداش به او میدهد.[قرآن: سورۀ الصافات ۱۰۰ تا ۱۱۳] همچنین در روایات اسلامی، قول قوی این است که قربانی، اسماعیل بود. ولی در کتاب مقدس بخش عهد عتیق، خداوند (یهوه) دستور قربانی کردن اسحاق را به ابراهیم داد.[پیدایش: باب ۲۲] مسلمانان معتقدند که خانه کعبه بهدست ابراهیم و فرزندش اسماعیل در مکه تجدیدبنا شده است[قرآن: سورۀ بقره، آیۀ ۱۲۷] و اسماعیل حجرالاسود را یافتهاست. سیرهنویسان مسلمان، محمد را از نوادگان نابت پسر اسماعیل دانستهاند.
زمانی که ابراهیم هشتاد و شش ساله بود، هاجر، کنیز مصری سارای زن ابراهیم، پسری زایید که ابراهیم او را اسماعیل (یعنی «خدا میشنود»). اما زمان تولد اسحاق، ابراهیم صد ساله بود. روزی ساره متوجه شد که اسماعیل، پسر هاجر مصری، اسحاق را اذیت میکند. پس به ایراهیم گفت: «این کنیز و پسرش را از خانه بیرون کن، زیرا اسماعیل با پسر من اسحاق وارث تو نخواهد بود.» گرچه این موضوع ابراهیم را بسیار رنجاند، چون اسماعیل نیز پسر او بود. اما به فرمان خدا هاجر و اسماعیل را از خانه راند. هاجر به بيابان بئرشِبَع رفت و در آنجا سرگردان شد. وقتی آب مشك تمام شد، هاجر پسرش را زير بوتهها گذاشت و خود حدود صد متر دورتر از او نشست و با خود گفت: «نمیخواهم ناظر مرگ فرزندم باشم.» و زار زار بگريست. آنگاه خدا به نالههای پسر توجه نمود و فرشته خدا از آسمان هاجر را ندا داده، گفت: «ای هاجر، چه شده است؟ نترس! زيرا خدا نالههای پسرت را شنيده است. برو و او را بردار و در آغوش بگير. من قوم بزرگی از او بهوجود خواهم آورد.» سپس خدا چشمان هاجر را گشود و او چاه آبی در مقابل خود ديد. پس بطرف چاه رفته، مشك را پر از آب كرد و به پسرش نوشانيد. و خدا با اسماعيل بود و او در بيابانِ فاران بزرگ شد.
[↑] یهودیان عربستان
مهاجرتهای یهود و فعالیت بازرگانی آنان سبب شد که رسم و آیین آن قوم در حجاز و یمن انتشار بیابد[زرّینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ٢٣٠].
در دیانت در بین اعراب وحدت نظر وجود نداشت و بتپرستی سادۀ بدوی هم یگانه دیانت عرب نبود.
یهود از خیلی قدیم در شبه جزیرۀ عربستان سکونت گرفته بودند. در «تواریخ ایام» از کتب عهد عتیق آمده است که بطون شعمون در جستجوی چراگاه به این سرزمین آمدهاند. تاریخ مهاجرت بطون شعمون را محققان از هزار سال تا هفتصد سال قبل از میلاد حدس زدهاند.[] صرف روایت «تواریخ ایام» البته وجود بطون شمعون و مخصوصاً صحت مهاجرت آنها را به عربستان ثابت نمیکند، لیکن شواهد و قراین دیگر نیز هست که معلوم میدارد به هر حال یهود از خیلی قدیم در شبه جزیرۀ عربستان سکونت داشتهاند. استرابون (Strabon) و پلینیوس (Plinius) در بین دولتهای شبه جزیرۀالعرب از دولت یهود نیز نام بردهاند.[][زرّینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ٢٣۱]
در هر حال، روایات و شواهدی است که نشان میدهد قبل از میلاد نیز یهود در عربستان وجود داشتهاند. اما حقیقت حال و منشأ و منتهای کار آنها درست معلوم نیست و ظاهر آن است که مهاجران و طوایف یهود که قبل از میلاد مسیح در بین اعراب بودهاند، بعدها از آنجا بیرون رفته و خود شاید از بین رفتهاند.[] اما در قرون بعد از میلاد شک نیست که دیانت یهود در شبه جزیرۀ عربستان وجود داشته است. منتهی چون ذکر یهود عرب در کتب عامۀ یهود فلسطین و اورشلیم نیامده است، و یهودیان دمشق و حلب در حدود قرن سوم میلادی یهود خیبر را انکار میکردهاند و از یهود نمیشمردهاند، بعضی پنداشتهاند که یهود عرب در واقع از بطون اسراییل نبودهاند و شاید اعرابی بودهاند که به مذهب و آیین یهود گرویده باشند. قولی که از «تاریخ یعقوبی» نیز میتوان آن را تا حدی تأیید کرد. از کسانی که به این قول قایل بودهاند نولدکه دانشمند آلمانی است که میگوید: اعراب یهودیشده با آنکه در دیانت خویش زیاد تعصب هم بهخرج میدادند، از حقیقت دیانت یهود درست چیزی نمیفهمیدند. لیکن با توجه به اینکه یهود تقریباً هیچجا در صدد نشر و تبلیغ دیانت خویش نبودهاند و چون خود را قوم برگزیدۀ یهوه و او را خدای خاص خود میدانستهاند، اصلاً علاقهیی هم نداشتهاند که سایر مردم را در دیانت خویش شریک سازند. قبول این ادعای نولدکه که وینکلر (Winkler) نیز با آن موافق است، آسان نیست. خاصه که یهود عرب آداب و رسوم و حتی حرفۀ و لهچۀ خاص داشتهاند که با سایر اعراب متفاوت بوده است.[]
در هر حال از روی قراین و شواهد موجود به یقین میتوان گفت که در قرون بعد از میلاد بعضی طوایف و قبایل یهود از فلسطین به داخل جزیرۀالعرب باید آمده باشند و علت این مهاجرت آنها هم حدوث فتن و کثرت نفوس در فلسطین و مخصوصاً استیلای روم بر بلاد یهود بوده است. جنانکه طوایف بنینضیر و بنیقریظه ظاهراً مقارن همین احوال به عربستان آمدهاند و احتمال دارد که پس از ورود به عربستان این طوایف یهود به سبب صعوبت ارتباط با خارج و نیز به اقتضای غلبۀ بدویت در آنجا رفته رفته خلق و خوی اعراب بادیه را گرفته و عرب شده باشند. باری مسلم است که از چند قرنی پیش ار اسلام طوایف یهود در عربستان وجود داشتهاند و حتی قرا و قریههایی نیز داشتهاند. چنانکه نه فقط در یمن که مرکز مهم تجارت عربستان بوده است، مقارن قرن پنجم میلادی با نفوذ در ذونواس حمیری قدرت بهدست آورده بودند بلکه در بعضی قبال عرب نیز مانند نمیرو بنیکنانه و حارث بن کعب و کنده نفوذ تمام کسب کرده بودند. در یثرب که بعد موسوم به مدینه شد مقارن پهور اسلام تعداد یهود از تعداد نفوس عرب کمتر نبوده است و گذشته از آن در تیما و خیبر و فدک و وادیالقری نیز مقام داشتهاند و به کار زراعت که اعراب بدان علاقهیی نشان نمیدادند، مشغول بودهاند. طوایف یهود گذشته از زراعت و تربیت اغنام به صناعت نیز توجه داشتهاند و از زرگری و شمشیرسازی و زرهگری و امور کشاورزی ثروت بسیار اندوخته بودند. رباخواری هم که نزد قریش و حتی نصارای نجران رواج داشت، تجارت عمدۀ این قوم بهشمار میآمد. در طائف نیز مقارن ظهور اسلام مهاجران یهود میزیستهاند. لیکن در مکه عدۀ آنها بسیار معدود بوده است و کنیسه و مدرسه و محلۀ خاص نداشتهاند.[] بهطور کلی، هرچند در دیگر قرای خود ظاهراً کنیسه و مدرسه هم داشتهاند لیکن فرهنگ آنها چندان در بین عرب انتشار و نفوذی نداشته است.[زرّینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، صص ٢٣۱-٢٣٢]
عرب بدوی سطحی و ظاهربین و مادی و دیراعتقاد بود. هیج دیانتی را به جد نمیگرفت. با این همه، در بین این بدویان مقارن ظهور اسلام کسانی پدید آمده بودند که هر چند دیانت یهود و نصارا را نپذیرفته بودند، اما از آنها چیزهایی آموخته بودند. اعتقاد بهوجود خدای یگانه و به روز جزا در خاطر آنها راه داشت. خدای یگانه که او را الله میخواندند، در نظر آنها خالق و مدبر عالم بهشمار میآمد و جزا و حساب خلق مقتضای تدبیر و حکمت او بود. آثار و نشانههای این عقاید در اشعار بعضی از شاعران عرب که مقارن ظهور اسلام میزیستهاند، دیده میشود. کسانی که چنین عقایدی میداشتند، بهعنوان حنفا[] مشهور بودند و اعتقاد آنها نوعی دین فطری و شخصی بود. نه فرقهیی خاصی بودند و نه معبد و قانون مشترک یا جداگانهیی داشتند. اندیشۀ روز جزا بعضی را - اگرچه بهندرت - به انزوا و تفکر کشانیده بود. برخی بههمین اندیشه از آنچه پلید میشمردندچون خمر و زنا خویشتنداری میکردند. این عقاید را دنبالۀ دین ابراهیم میشمردند که همۀ اعراب خویشتن را بدو منسوب مینمودند. لیکن برای نیایش خدای واحد چز اجتناب از زشتی و پلیدی هیچ طریقهیی نداشتند. این عقاید بیشک جاجت به کسی داشت که بیاید و آنها را بر وحی الهی مبتنی کند، آداب و قواعد برای نیایش «الله» مقرر بدارد، و بین آنچه کردنی است با آنچه ترک کردنی است به حکم «الله» تفاوت بگذارد و دین فطرت را که گمان میرفت بعد از عهد ابراهیم بر اثر انتشار بتپرستی در بین عامه فراموش گشته بود، احیا کند و حنفا را که غالباً ظهور پیغامبری را انتظار میکشیدند به پیام الهی مژده دهد. و چنین کسی که بسیاری از حنفا منتظر ظهور او بودند در آن ایام برخاست: محمد. و در مکه پیام خویش را تبلیغ نمود: اسلام.[زرّینکوب، عبدالحسین تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ٢٣٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- گلدزیهر، ایگناس، درسهای دربارۀ اسلام، چاپ دوم، صص ٦-٧
[٢]- حنا الفاخوری - خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، ج ۱، ص ۱٠٣
[٣]- همانجا، ج ۱، صص ۱٠۴-۱٠۵
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□