|
نکاتی دربارهی افغان و افغانستان
(بخش دوم)
فهرست مندرجات
- پيشينه تاريخى واژهی افغان
- پيشينه تاريخى واژهی افغانستان
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
.
پيشينهی تاريخى واژهی افغانستان
افغانستان (به انگلیسی: Afghanistan)، کشوری محصور در خشکی در آسیای میانه است. این کشور، اگرچه بهعنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما، این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهنترین کشورهای جهان بهشمار میرود. در منابع تاریخی کهن، نامهای آریانا و خراسان برای شرق سرزمینهای آریایی یا افغانستان امروزی بهکار رفته است. واژهی افغانستان بهعنوان نام رسمی این کشور، در سال ۱۳۰۲ خورشیدی (۱۹۲۳ میلادی)، در قانون اساسی امانالله شاه بهتصویب رسید.
گرچه نام «افغانستان» به لحاظ كاربرد سياسى آن براى سرزمين «خراسان» (مطلع خورشيد) جديد است؛ و اين اسم فقط از اواسط قرن هيجدهم ميلادى يعنى از هنگامى كه برترى سياسى و نظامى قوم «افغان» بر ساير اقوام ساكن در آنجا استوار گرديد و وحدت سياسى كشور از نو احيأ گشت، بهواسطه كثرت جمعيت آن قوم بهتمام كشور اطلاق شد[۱] و سرانجام در قرن نوزدهم ميلادى رسميت يافت[٢]. اما كلمه «افغانستان» بهعنوان مسكن اصلى قوم افغان در تاريخ اين كشور پيشينه درازمدت دارد.
واژهی «افغانستان» بهمعناى جا و مكان افغانها، اولينبار، در سده چهاردهم ميلادى، در «تاريخنامه هرات» آمده است؛ سيف هروى، مؤلف اين كتاب، نواحى شرق افغانستان امروزى تا مجارى سند را به اين نام خوانده است.
این نویسنده ذیل وقایع سال ٦۴٨ هجری قمری، از «ملوک عظام افغانستان» بهنام بهرامشاه و میرانشاه و شاهنشاه یاد میکند. به گفتهی او، امیران افغانستان فرمانبردار حکومت آل کرت بودهاند. سیف هروی میافزايد:
- «اولجایتو خطهی هرات را تا اقصای افغانستان و رود آمو به سلطان غیاثالدین کرت تفویض کرد»[٣].
مولانا كمالالدين عبدالرزاق سمرقندى هروى كه يكى از فضلا و رجال سياسى دربار تيموريان هرات بود، در «تاريخ مطلع سعدين و مجمع بحرين»، افغانستان را با همان وسعت جغرافيایى كه سيف هروى مىشناخت، به كرات ياد كرده است و اين سرزمين را جزئى از قلمرو وسيع تيموريان هرات در خراسان میدانست.
و معينالدين اسفزارى هم در «روضاتالجنات» بهطور مكرر از افغانستان اسم میبرد[۴].
همينگونه، كلمهی «افغانستان» در اكثر تواريخ عهد امپراتورى مغول در هند، بهچشم مىخورد، كه با همان محدوده جغرافيایى ذكر شده است. از جمله: محمدقاسم در «تاريخ فرشته» در بارهی وجه تسميهی سرزمين افغانها چنين مىنگارد:
- «... القصه مسلمانان افغان به زراعت و تحصيل مايه معاش مشغول گشتند و خداوند اسب و گاو و گوسفند بسيار شده با مسلمانانی كه همراه محمدقاسم از راه سند به ملتان آمده ساكن آنجا شده بودند، رابطه آشنایى و آمدوشد بهمرسانيدند و در سنه ١۴٣ چون اولاد ايشان بسيار شد از كوهستان برآمده مواضع معمورهی هندوستان، مثل «كرناج» و «پيشاور» و «شنوران» را متصرف گرديدند و راجه لاهور كه با راجه اجمير خويشى داشت قصد دفع فتنه ايشان نموده يكى از امراى خود را با هزار سوار بر ايشان تعيين كرد و افغانان بهجنگ پيش آمده اكثر هنديان را بهقتل رسانيدند و بعداز اين قضيه راجه لاهور برادرزاده خود را با دو هزار سوار و پنج هزار پياده در نهايت استعداد بر سر افغانان سركش گسيل نمود. در اين دفعه خلج و غور و مردم كابل كه به حليهی اسلام مزين بودند امداد ايشان بر ذمه همت خود فرض شمرده چهار هزار كس بهمدد آمدند و ايشان مستظهر شده علم مقاومت افراشتند و در مدت پنج ماه هفتاد جنگ با كفار كرده و در اكثر محاربات غالب شدند. در اين اثنا چون سپاه سرما بر سر كفار تاخته ايشان را عاجز و زبون گردانيد همه دست از جنگ بازداشته مراجعت كردند... مردم كابل و خلج بهجا و مقام خود رفته هر كه از ايشان مىپرسيد كه احوال مسلمانان كوهستان بكجا رسيد و چه صورت پيدا كرد ايشان جواب میدادند كه كوهستان مگویيد، افغانستان بگویيد كه بهجز افغان و غوغا در آنجا چيزى ديگر نيست. ظاهراً بدين سبب مردم به زبان خود امكنه ايشان را افغانستان و وجود ايشان را افغان میخوانند»[۵].
هرچند دکتر محمود افشار یزدی، پژوهشگر ایرانی، این وجه تسمیه (نامگذاری) نویسندهی کتاب «تاریخ فرشته» را مانند یک شوخی میخواند، ولی برای پیدایی نام «افغانستان» ذکر آن را بیمناسبت نمیداند[٦]. با این وجود، در مورد قدمت دیرینهی واژهی «افغانستان»، بهمعنای محل سکونت قوم پشتون، اختلافنظر چندانی وجود ندارد. اما اینکه از چه زمانی واژهی «افغانستان» بهمفهوم سیاسی، برای نامگذاری سراسر کشور افغانها بهکار رفته است، دانشمندان افغانستان نظرهای متفاوتی ارائه کردهاند.
گروهی از مورخان شهیر چون ملا فیضمحمد کاتب و عبدالحی حبیبی، زمان این نامگذاری را اواسط قرن هیجدهم میلادی دانستهاند؛ یعنی هنگامی که احمدشاه درانی در سال ۱٧۴٧ میلادی، امپراتوری افغان را در خراسان پدید آورد. بهطور نمونه، در «سراجالتواریخ» آمده است:
- «این مملکت ... در زمان اعلیحضرت احمدشاه که بعد از انقراض سلطنت اعلیحضرت نادرشاه در سال ۱٧۴٧ میلادی مطابق ۱۱٦٠ هجری بر اریکه سلطنت جلوس نمود، زیادهتر موسوم به «افغانستان» شد و اظهر این که بهاعتبار کثرت و انبوهی مردم «افغان» که در این مملکت ساکن و متوطن اند، به زیادت لفظ «ستان» در اخیر لفظ افغان، به .«افغانستان» نامزد گردیده است»[٧]
و پوهاند عبدالحى حبيبى نوشته است:
- «افغانستان نام مستحدثى نيست كه در عصر احمدشاه ابدالى خلق كرده باشند. بلكه قرنها قبل ازو يعنی ۷٠٠ سال پيش از اين موجود و مستعمل بود ... در زمانیكه هرات پايتخت آل كرت بود ... نام افغانستان در آن وقت رواج داشت. ولی نه با وسعتی كه در زمان امپراتورى احمدشاهى كسب كرده بود.»[٨]
اما برخی از محققان دیگر بهسبب این که در آثار دورهی احمدشاهی نامی از افغانستان دیده نمیشود و همهجا سخن از خراسان است، این وجه تسمیه را در اوایل قرن نوزدهم پنداشتهاند.
میر محمدصدیق فرهنگ معتقد است که کلمهی افغانستان بهعنوان نام رسمی کشور، بار اول ۱٨٠۱ میلادی در معاهدهی بین انگلستان و ایران بهکار رفته است.[۹]
دکتر محمدحسن کاکر میگوید:
- «هنگامی که «خراسان» برای چهارده قرن به سرزمین افغانستان اطلاق میگردید، همچنین کلمهی «افغانستان» هم به موازات آن به سرزمین شرق ایران یا خراسان آنروز بهکار برده میشد... و سرانجام، در قرن نوزدهم بهشکل نام عمومی و رسمی جای تمام نامهای دیگر افغانستان را گرفت.»[۱٠]
میر غلاممحمد غبار نیز مینویسد:
- «در قرن نوزدهم خراسان جای خود را به اسم تازهای «افغانستان» گذاشت... و اما نام «افغانستان» برای بار اول در قرن سیزدهم در مورد قسمتی از ولایات شرقی کشور اطلاق گردید. در قرن چهاردهم این اسم مخصوص علاقهی تخت سلیمان و ماحول آن در مشرق کشور بود. در قرن شانزدهم علاقههای جنوب کابل عنوان ملک «افغان» گرفت. در قرن هیجدهم از دریای سند تا کابلستان و از نزدیک کشمیر و نورستان تا قندهار و ملتان، مسکن افغانها خوانده شد. بالاخره، در قرن نوزدهم نام افغانستان بهصفت نام رسمی این کشور قرار گرفت.»[۱۱]
و نجيب مايل هروى، كه در چندین مورد دربارهی نام «افغانستان» جانبدارانه سخن گفته و منتقدانه مدعی شده است که این نام مستحدث، قومى و ناشامل میباشد، در مورد تعیین زمان این نامگذاری، نهتنها تاریخ دقیقی را ارائه نداده، بلکه دچار تناقضگویی نیز شده است. باری، او در کتاب «تاریخ و زبان در افغانستان» بیان داشته:
- «نام افغانستان با حدود تقریبی امروز در قاموس جغرافیایی عالم در اواسط قرن هیجدهم معمول شده است.»[۱٢]
اما پس از دهسال، در کتاب دیگر خود، زیر عنوان «بگذار از این شب دشوار بگذریم»، این زمان را بهعصر شاه شجاع کاهش میدهد:
- «اين نام پيش از دُرّانیها نمايه سياسى نداشته است. در دوره احمدشاه بابا نيز بيشترينه فرامين ديوانى و ادارى وغيره حكايت از آن دارند كه او حكومت خود را بهنام حكومت افغانستان نخوانده است بلكه بههيأت «حكومت دُرّانی» ناميده است. اما در عصر شاه شجاع است كه نام افغانستان با حيثت سياسى در اطلس جغرافيايی منطقه مطرح شده است.»[۱٣]
چه بهجا بود که نویسندهی دانشور، ولو برای آگاهی دیگران بهدلایل تجدیدنظر خود در رابطه با زمان تسمیه افغانستان اشاره میکرد. اما بهرغم این، حتی وی به این نکته اکتفا نمیکند و تا آنجا پا فراتر میگذارد که در تثبیت این نامگذاری انگلیسیها را دخیل میداند:
- «البته در تثبيت اين نام قومى، بیگمان انگليسیها فعاليت داشتهاند، زيرا آنان يك هدف اصلى داشتند و آن اين بود كه آريانا را بهمثابه كليد قفل هندوستان در دست داشته باشند. از اينرو اين كليد هرچه مستحدثتر و دورتر از حسيّت تاريخى و فرهنگى خود بنمايد البته براى استعمارگر مطمئنتر تواند بود. اگر آنجا را بهنام خراسان مىخواندند و يا آريانا مىناميدند، بیترديد حسيّت تاريخى و فرهنگى آنجا مجانست و مناسبتهاى سياسى و فرهنگى را با همسايگان خود مطرح مىداشت و اين البته خواستهها و منافع انگليس را ضمانت نمىكرد. از اينرو، از اين دوره اين نام بر خطّهاى وسيع و بخش اعظم خراسان زمين گذارده شد و چند دهسال ديگر با تلاش امارتهاى افغان بود كه نظام يافت و بهحيث يك نام سياسى در اطلس جغرافيايی منطقه تثبيت شد.»[۱۴]
نجیب مایل هروی، چه در مورد زمان نامگذاری افغانستان و چه دربارهی تثبیت این نام ملی توسط انگلیسیها، به تاریخ چندان عنایتی نداشته است و از این روی، دال بر صحت گفتههای خود، هیچ منبع معتبری را معرفی نمیکند.
اما بر خلاف ادعای او، مونت استوارات الفنستون، رئیس هیأت سفارت بریتانیا در دربار شاه شجاع که بهسال ۱٨٠٨ میلادی مأموریت خویش را انجام میداد، معتقد است که این نام را ایرانیان بر این سرزمین نهادهاند:
- «آنان نام عمومى براى كشور خويش ندارند؛ ولی گاهى نام افغانستان را بهكار میبرند. دكتر ليدن[۱۵] نام «پشتونخوا» را ياد كرده است، ولی من هرگز كاربرد آن را در جايى نديدهام. گاهى هم كلمه «سرحد» يادشده است؛ اما اين نام بر جلگههاى شرق كوههاى سليمان اطلاق نمىشود... نامى كه توسط ساكنان [اين] سرزمين بر تمام كشور اطلاق مىشود، «خراسان» است. اما واضح است كه بهكاربردن اين نام درست نيست؛ زيرا از يك سو تمام سرزمين افغانان در محدوده خراسان نيست و از سوى ديگر در بخش مهمى از آن ايالت، افغانان ساكن نيستند.»[۱٦]
حال آنکه، بنابر اسناد و مدارک تاریخی، چنین بهنظر میرسد که نخست از همه، مردم دری زبان خراسان بودند که سرزمین افغانها را «افغانستان» نامیدهاند. این نکته را از ذکر نام «افغانستان» در «تاریخنامهی هرات» در مییابیم و در ضمن «تاریخ فرشته» نیز بهصراحت نوشته است که مردم کابل و خلج بهزبان خود امکنهی افغانها را افغانستان و خود آنها را افغان میخواندند.
جالب اینجا است که در آن زمان افغانها خود را بیشتر «پشتون» و «رهیله» مینامیدند و سرزمین خویش را «پشتونخواه» میخواندند و کمتر با نام «افغان» و «افغانستان» آشنایی داشتند. دکتر محمدحسن کاکر، در این باره چنین مینویسد:
- «خود افغانها تا آن زمان (قرن نوزدهم میلادی) کشور خود را افغانستان نمیخواندند؛ بلکه آن را «روه» و «پشتونخواه» مینامیدند و این خطه از سایر مناطق که مردمان دیگری در آنجا میزیستند، متمایز بود؛ مثلاً هزارهجات و کافرستان. کلمهی افغانستان تا اوایل قرن نوزدهم هم به کثرت در تحریر بهکار میرفت و بهگمان غالب که در وهلهی اول از طرف دریزبانان بهکار رفته باشد تا آنکه در شروع این قرن افغانها هم کم کم با آن آشنا شدند.»[۱٧]
دکتر کاکر از این بحث دو نتیجه میگیرد:
- «اول اینکه نام افغانستان که اصلاً به یک منطقهی نسبتاً کوچک اطلاق میگردید، آهسته آهسته خطهی وسیعتری را در بر گرفت و قسمت بیشتر خراسان را احتوا کرد و کلمات «روه» و «پشتونخواه» را کاملاً عوض نمود.
دوم اینکه افغانستان جدید با مشمول ساختن این مناطق دستههای متعدد عرقی را در خود شامل ساخت. ولی پشتونها هنوز بهلحاظ تعداد و قدرت در آن بهحیث یک گروه عمده باقی ماندند.»[۱٨]
اما اینکه چه عواملی سبب تغییر نام سرزمین خراسان به «افغانستان» شد، بهنظر من، در این امر دو عامل مهم نقش تعیینکننده داشت:
نخست، جمعیت افغانها (پشتونها) در ترکیب کلی جمعیت افغانستان بسیار بالا بود؛ چنانکه امروز نیز بهرغم جدایی پشتونستان از پیکر افغانستان، پشتونها اکثریتی قابل توجه را در این کشور تشکیل میدهند. این اکثریت چنان است که معمولاً در وضعی مشابه اگر در شهر یا منطقهای خاص قومی یا طایفهای با چنین اکثریتی ساکن باشند، آن شهر یا منطقه را با نام همان قوم یا طایفه نامگذاری میکنند.
دوم، چیرگی سیاسی و نظامی قوم «افغان» بر قسمت اعظم خراسان آنروز و تشکیل دولت افغان موجب شد که نام «افغانستان» در قرن نوزدهم رسمیت یابد.
بههر تقدیر، اگرچه در ابتدا کلمهی افغانستان میان مردم این کشور چندان کاربرد عمومی نداشت و مسلماً مدتی طول کشید تا مردم به آن انس گرفتند. زیرا تثبیت نام ملی نیازمند زمان بود و شاید بههمین دلیل بود که قریب نیم قرن در آثار تاریخی و مکاتبات رسمی، نامی از افغانستان برده نمیشد. اما با گذشت زمان، این نام نهتنها در خود افغانستان، بلکه در تمام کشورهای جهان شهرت یافته و اکنون نیز نام جاافتاده و متداول است.
گذشته از این، امروزه واقعیت این است که اکثریت مردم افغانستان، بهطور طبیعی، نام افغانستان را برای کشورشان پذیرفتهاند و این نام نزد آنها عزیز است؛ چنانکه عبدالحی حبیبی میگوید:
- «اینک ما نامهاى پرافتخار يكهزار و هفت ساله و هفتصد ساله «افغان» و هفت صدسالهی «افغانستان» را مبدأ افتخار و وحدت ملى و سوابق تاريخى خود مىشناسيم.»[۱۹]
اگر تاریخ دو سدهی اخیر افغانستان را بنگریم، میبینیم که مبارزات گوناگون افغانها در ذیل این نام، در برابر تجاوز و توسعهطلبی دو امپراتوری بزرگ جهان، یعنی بریتانیای کبیر در قرن نوزدهم و ارتش سرخ شوروی در قرن بیستم که منجر به فروپاشی هر دو ابر قدرت شد، بهمثابهی بزرگترین افتخار ملی، چیزی نبود جز ایمان افغانها به اسلام و عشق آنها به افغانستان.
بگذارید برای بهتر روشن شدن آنچه گفته شد، این نکته را هم بیفزایم که بهرغم برخی افرادی که از سر تعصبات قومی و دهنکجی به پشتونها، سر ستیز با نام و نشان کشور خویش دارند، هنوز که هنوز است، قلب میلیونها افغان اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، اربک، ترکمن، بلوچ، نورستانی و غیره با شنیدن نام نامی افغانستان تپش یگانه دارد.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتهی تحرير درآمده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- سراجالتواریخ، ج ۱ و ٢، ص ٣
[٢]- درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ۱۵
[٣]- تاریخنامهی هرات، ص ٢۱٦
[۴]- مجلهی آریانا، دورهی ٢٧، جوزا و سرطان ۱٣۴٨، شمارهی ٣، ص ٦
[۵]- تاریخ فرشته، ج ۱، ص ۱٧
[٦]- افغاننامه، ج ۱، ص ٧٢
[٧]- سراجالتواریخ، ج ۱ و ٢، ص ٣
[٨]- مجلهی آریانا، پیشین، ص ۵
[۹]- افغانستان در پنج قرن اخیر، ج ۱، ص ٢۴
[۱٠]-مصاحبهی دکتر حسن کاکر با بخش دری رادیو صدای آمریکا: اسد ۱٣٧٠
[۱۱]- افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ۹
[۱٢]- تاریخ و زبان در افغانستان، ص ٢٠
[۱٣]- بگذار از این شب دشوار بگذریم، صص ۴۱-۴٢
[۱۴]- افغانان، جای، فرهنگ، نژاد، ص ۱٠۵
[۱۵]- Leyden[۱٦]- افغانان، جای، فرهنگ، نژاد، ص ۱۵٨
[۱٧]- افغان، افغانستان و افغانها و تشکیل دولت در هندوستان، فارس و افغانستان، ص ٣۹
[۱٨]- همانجا، ص ٣۹
[۱۹]- مجلهی آریانا، پیشین، ص ٦
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
مهدیزاده کابلی، نکاتی دربارهی افغان و افغانستان، مچلهی راه امین، سال اول، شمارهی ٧، قوس ۱٣٧٧، صص ٢۹-٣۱؛ برگرفته از منابع زیر:
□ مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، قم: صحافی احسانی، چاپ اول - ۱٣٧٦ خ
□ سیف بن محمد الهروی، تاریخنامهی هرات، کلکته: چاپ ۱۹۴٣ م.
□ کاتب هزاره، فیض محمد، سراجالتواریخ، تهران: مؤسسهی تحقیقات و انتشارات بلخ، چاپ ۱٣٧٢ خ
□ فرهنگ، محمدصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم: صحافی احسانی، چاپ ۱٣٧۱ خ
□ مایل هروی، نجیب، تاریخ و زبان در افغانستان، تهران: موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ دوم - ۱٣٧۱ خ
□ مجلهی آریانا، دورهی ٢٧، جوزا و سرطان ۱٣۴٨، شمارهی ٣
□ مایل هروی، نجیب، بگذار از این شب دشوار بگذریم، تهران: چاپ دوم - ۱٣٧٣ خ
□ کاکر، محمدحسن، افغان، افغانستان و افغانها و تشکیل دولت در هندوستان، فارس و افغانستان، پیشاور: اتحادیهی نویسندگان افغانستان آزاد (وفا)، چاپ ۱٣٦٧ خ
□ الفستون، مونت استوارت، افغانان، جای، فرهنگ، نژاد، ترجمهی محمدآصف فکرت، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول - ۱٣٧٦ خ
□ افشار یزدی، محمود، افغاننامه، تهران: موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول – ۱٣۵۹ خ
□ هندوشاه استرآبادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، تهران: آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ ۱٣٨٨ خ