جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

معمای آفرينش انسان

از: مهدیزاده کابلی (استاد پیشین دانشگاه کابل)

معمای آفرینش انسان

چگونه ما انسان شدیم؟


فهرست مندرجات

[قبل][بعد]

نخستين پرسشی كه درباره‌ى انسان مطرح مى‌شود، مسأله آفرینش انسان است و اين كه او چه زمان و چگونه به‌وجود آمده است؟ هزاران سال است که انسان خردورز و کنجکاو دنبال پاسخ این پرسش‌ است.


[] پیشگفتار

در آغاز قرن بیستم دانش انسان نسبت به کائنات، به کهکشان راه شیری محدود می‌شد. اما هنگامی که از اوایل قرن بیستم تلسکوپ‌های پرتوان به مشاهده آسمان‌ها پرداختند، یافته‌های جدید، انسان را در تجسم جهان تواناتر ساخت. ادوین هابل کشف کرد که همه کهکشان‌ها در حال گریز از همدیگر هستند و جهان منبسط می‌شود. اگر جهان در حال گسترش باشد، باید آغازی نیز داشته باشد. بر این اساس نظریه‌ی «انفجار بزرگ» یا «مه‌بانگ» مطرح شد. با مطرح شدن نظریه‌ی انفجار بزرگ، دانشمندان با پرسشی جدیدی که قبل از انفجار بزرگ چه بوده روبه‌رو شدند که در طول تاریخ بی‌همتا است و هنوز یکی از معماهای حل نشده علم فیزیک و کیهان‌شناختی محسوب می‌شود[۱].

به‌هر حال، عمر جهان - از لحظه‌ی «انفجار بزرگ» یا «مه‌بانگ» تابه‌حال - حدود ۱۳ میلیارد و ۷۵۰ میلیون سال تخمین زده شده است[٢]. حدود ۸ ± ۶٫۱۳ بیلیون سال پیش - براساس سن قدیمی‌ترین ستاره‌ای که تا کنون در کهکشان کشف شده - «کَهکِشان راهِ شیری» شکل گرفته‌ است[٣]. این کهکشان یکی از میلیاردها کهکشان، در جهان قابل مشاهده است که، از روی زمین که در یکی از شاخه‌های بازوهای مارپیچی کهکشان قرار دارد هم‌چون نواری مه‌آلود و سفید و روشن در بالای آسمان در سراسر فلک به‌نظر می‌رسد و احتمالاً بیشتر از ۲۰۰ بیلیون و یا حدود ۴۰۰ بیلیون ستاره دارد[۴].

«خورشید»، یکی از ستارگان «کهکشان راه شیری» و تنها ستاره‌ی «سامانه‌ی خورشیدی» است که در مرکز آن جای دارد[۵]. این ستاره که ۹۹٫۸۶٪ جرم کل سامانه‌ی خورشیدی را از آن خود کرده است[٦]، سرچشمه‌ی اصلی نور، گرما و زندگی بر روی زمین است و از پیدایش «کره‌ی زمین» هم، که سومین سیاره‌ی منظومه‌ی خورشیدی است، تقریباّ ۴ میلیارد و ۵۴۰ میلیون سال (به‌صورت دقیق‌تر ۰٫۰۰۰۶ ± ۴٫۵۶۷۲ میلیارد سال) می‌گذرد[٧]. گفته می‌شود، زمین و دیگر سیاره‌های سامانه خورشیدی از ابر خورشیدی پدید آمدند[٨].

زمین پس از تشکیل در یک دوره‌ی ۱۰ تا ۲۰ میلیون ساله، یکپارچگی خود را به‌دست ‌آورد و به کمال ‌رسید[۹]. این سیاره در آغاز به‌صورت مواد ذوب شده بود و کم کم با گذر زمان گرمای خود را از دست داد و یک پوسته‌ی جامد جایگزین مواد مذاب آن شد[۱٠].

نخستین بار، «اتمسفر زمین» از بیرون‌زدن گازها و فعالیت‌های آتش‌فشانی به‌وجود آمد[۱۱]؛ پس از آن، آب و یخ گرفته شده از سیارک‌ها، خرده سیاره‌ها، دنباله‌دارها و جرم‌های دورتر از «نپتون»، میزان بخار آب فشرده‌ی جمع شده در زمین را بالا برد و در نهایت اقیانوس‌ها پدیدار شدند[۱٢].

در ۳٫۵ میلیارد سال پیش میدان مغناطیسی زمین تشکیل شد و کمک کرد تا در اثر باد خورشیدی، اتمسفر زمین تهی نشود[۱٣].

پس از گذشت صدها میلیون سال در مقیاس زمین‌شناسی سطح قاره‌ها پیوسته به‌خود شکل می‌داد تا این‌که در آخر شکسته شد و تکه قاره‌ها از هم جدا شدند. قاره‌ها همواره در حال مهاجرت بر روی سطح زمین اند و گاهی با یکدیگر ترکیب می‌شوند و یک ابَرقاره را ایجاد می‌کنند. نزدیک به ۷۵۰ میلیون سال پیش، یکی از قدیمی‌ترین ابَرقاره‌های شناخته به‌نام «رودینیا» شروع به شکسته شدن کرد. پس از آن تکه‌های آن دوباره با هم یکی شدند و «پانوتیا» (۵۴۰ تا ۶۰۰ میلیون سال پیش) و پس از آن «پانجه‌آ» به‌وجود آمد که این نیز خود در ۱۸۰ میلیون سال پیش شکسته شد[۱۴].

پویانمایی شکسته شدن پانجه‌آ. برگرفته از ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد

از آن‌جا که وجود زیست فرازمینی هنوز اثبات نشده، زمین، یگانه سیاره‌ای در جهان است که شرایط زیست‌پذیری در آن وجود دارد[۱۵]. سازمان ناسا، در «رهنمود اخترزیست‌شناسی» خود، معیارهای اولیه برای زیست‌پذیری سیاره‌ای را چنین تعریف کرده است: «پهنه‌های گسترده‌ای از آب مایع، شرایط مناسب برای تشکیل ملکول‌های آلی پیچیده، و وجود منابع انرژی برای حفظ و ادامه‌ی سوخت‌وساز (فرگشت).»[۱٦]

با این توصیف، در زمین آب به‌صورت مایع پیدا می‌شود، شرایط پیرامونی در آن به‌گونه‌ای است که در آن مولکول‌های آلی پیچیده می‌توانند باهم در اندرکنش قرار گیرند و روی هم سوار شوند. هم‌چنین انرژی کافی در دسترس است تا دگرگشت در آن ادامه یابد.[۱٧] فاصله‌ی زمین از خورشید، سرعت گردش آن به‌دور خود، شیب آن نسبت به محورش، پیشینه‌ی زمین‌شناسی، نگهداری هواکُره در پیرامون خود و میدان مغناطیسی محافظ پیرامون زمین، همگی باعث شده‌اند تا چنین وضعیت آب‌وهوایی در زمین حاکم و امکان زندگی فراهم باشد.[۱٨]

به گفته‌ی دانشمندان، زیست‌کُره (بیوسفر) یا آن لایه‌ی از کره زمین که در آن زندگی وجود دارد، در پی یک فرایند زیست‌زایی که حدود ۳٫۵ میلیارد سال پیش آغاز شد شکل گرفته و تکامل یافته ‌است[۱۹]. این لایه زیستگاه انسان و دیگر موجودات زنده همچون پرندگان، ماهیان و یا سازواره‌ها و موجودات خاکزی است و تا لایه‌های زیرین از زمین که ریشه درختان و دیگر جانداران نفوذ می‌کند ادامه دارد.[٢٠] در زمین‌های سخت، زیست‌کره تنها تا عمق چند متری ادامه دارد (به استثنأ باکتری‌ها که در لایه‌های ژرف‌تری نیز حضور دارند) در هوا زیست‌کره تا حدود ۸ کیلومتر یعنی تا جایی که اکسیژن یافت می‌شود حضور دارد و در دریاها تا ژرفاهای بسیار و حتی تا ۱۱ کیلومتر در زیر اقیانوس (در درازگودال‌ها) نیز ادامه دارد.

هم‌چنین دانشمندان بر این باورند که کره زمین ۷۰ درصد از نور خورشید را جذب می‌کند. یک درصد از این نور از سوی گیاهان و جلبک‌ها طی فرایند نورساخت جذب می‌شوند. ۳۰ درصد بقیه نور خورشید به فضا باز می‌تابد. زیست‌کره بدون این نور که از خورشید می‌رسد از میان خواهد رفت[٢۱].

چنان‌که در بالا گفته شد، نخستین نشانه‌ی حیات بر روی زمین - یعنی قدیمی‌ترین سنگواره‌ی شبه‌میکروب به‌دست آمده - حدود ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون سال قدمت دارد[٢٢

فرضیه‌ای به‌نام «زمین گلوله برفی» (Snowball Earth) در دهه‌ی ۱۹۶۰ مطرح شده‌ است. این فرضیه می‌گوید که در دوران «نئوپروتروزوئیک» میان ۷۵۰ و ۵۸۰ میلیون سال پیش، بیشتر سطح زمین از لایه‌ای از یخ پوشیده شده بود[٢٣]. این مطلب بسیار مورد توجه دانشمندان است چون این دوران یخبندان به پیش از انفجار کامبرین، آغاز پدیدار شدن سلول‌های زنده، مربوط است.

پس از انفجار کامبرین، نزدیک به ۵۳۵ میلیون سال پیش، پنج دوره‌ی انقراض یا خاموشی گسترده در زمین روی داد که آخرین آن‌ها در ۶۵ میلیون سال پیش در اثر برخورد یک شهاب‌سنگ بسیار بزرگ رخ داد و باعث از بین رفتن دایناسورها و دیگر دوزیستان بزرگ هیکل شد؛ دایناسورها حدوداً از ۲۳۰ تا ۶۵ میلیون سال پیش در زمین می‌زیستند[٢۴]. البته برخی جانوران کوچکتر مانند پستانداران از این رویداد خاموشی جان سالم به در بردند. با گذشت ۶۵ میلیون سال پستانداران به شاخه‌های گوناگون تقسیم شدند[٢۵]. چنان‌که در سال ۲۰۰۹ دانشمندان دانشگاه اسلو اعلام کردند، قدیمی‌ترین سنگواره ‌از نخستی‌سانان که در آلمان کشف شد، قدمتی ۴۷ میلیون ساله دارد[٢٦]. با گذشت زمان نخستی‌سانان نیز تکامل یافتند تا آن‌که در چند میلیون سال پیش در آفریقا پستاندارانی میمون‌مانند به‌نام «ارورین» (Orrorin tugenensis) توانستند بر روی دو پای خود بایستند[٢٧]. داشتن ابزارهای پیشرفته و کامیابی بیشتر در برقراری ارتباط باعث شد تا این جانوران بتوانند مواد غذایی بیشتری را برای خود فراهم کنند و البته تمامی این پیشرفت‌ها نیازمند داشتن مغزی بزرگتر از آنچه در گذشته داشتند، است. به این ترتیب این جانوران در گذر زمان و با پیشرفته‌تر شدن و بزرگتر شدن مغزشان کم کم به نژاد انسان نزدیک شدند. پیشرفت در کشاورزی و صنعت به انسان‌ها اجازه داد تا در بازه‌ی زمانی کوتاهی بر کره‌ی زمین چنان تاثیری بگذارند که تا کنون هیچ یک از موجودات زنده چنین نکرده‌ است. انسان‌ها بر کمیت و طبیعت دیگر گونه‌های زندگی در کره‌ی زمین دست بردند.


[] چگونگی پیدایی انسان

نخستی‌سانان یا نخستی‌ها (Primates) یکی از راسته‌های زیست‌شناسی است که شامل تمامی میمون‌ها، کپی‌های و انسان می‌شود. ۳۵۰ گونه از نخستی‌ها شمارش شده‌اند. بسیاری از ویژگی‌های اختصاصی نخستی‌ها، مانند میدان‌های‏ بینایی دوچشمی‏ (binocular vision) که روی‌هم می‌افتد، صورت کوتاه، پنجه‌های جلویی که اشیا را محکم نگه‌می‌دارد و هم‌چنین اندازه‌ی مغز و هوشیاری افزایش یافته‌ی آن‌ها، احتمالاً سازگاری‌هایی برای زندگی روی درختان هستند.[٢٨]

دودمانی که در نهایت به انسان ختم گردید، از روی درختان به کف جنگل فرود آمد تا به‌دنبال غذا بگردد و بالاخره شکار کند و شاید به‌طور اتفاقی در حاشیه‌ی جنگل، که تراکم درختان آن کمتر است، به زندگی‏ پرداخت. سازگاری با مناطق مسکونی روی زمین در تداوم خود به اتخاذ وضعیت ایستاده‏ منجر شد. در این زمان دسته‌های شکارچی - گردآورنده‌ی غذا گسترش یافت؛ شاید ترتیب مشخص دندان‌های انسان و دندان‌های نیش وی که کوتاه شده‌اند همراه با تغییر رژیم غذایی و هنگامی که این نوع تکامل اجتماعی روی می‌داد، به‌وجود آمده باشند. بر پایه نظرات ابراز شده، پیدایش نهایی گونه‌ی انسان با انتقال گروه‌های انسانی به‌سمت‏ شکار در ابعاد بزرگ، که میزان زرنگی، هوش و همکاری را افزایش می‌داد، همراه‏ بوده‌ است.[٢۹]

در سال ۲۰۰۹، دانشمندان دانشگاه اسلو پرده از نتایج پژوهش خود در موزه تاریخ طبیعی آمریکا برداشتند. کشف آنان سنگواره‌ای ۴۷ میلیون ساله در آلمان بود که متعلق به کهنترین نیاکان شناخته شده‌ی نخستی‌های امروزی به‌شمار می‌آید[٣٠].

تا حدود ۲۰-۱۵ میلیون سال پیش، انسان‌ها به‌همراه گیبون‌ها، شامپانزه‌ها، گوریل‌ها و اورانگوتان‌ها همگی عضو یک «بالاخانواده»ی پرجمعیت در راسته «نخستی‌سانان» بودند[٣۱]. اما این «بالاخانواده»‌ی بزرگ، که «کُپی»[٣٢] (Ape) نامیده می‌شود، همان زمان، دچار اولین انشعاب شد و خانواده‌ی گیبون‌ها از اجداد انسان‌سایان (Hominidae)جدا گشتند[٣٣].

«گیبون»‌ها یا «میمون‌های درازدست»، زمانی که از نظر ژنتیک مستقل شدند، برای خود خانواده‌ی از کپی‌ها به‌نام «هیلوباتید» (Hylobatidae) را تشکیل دادند[٣۴]. این خانواده که بر اساس تعداد کروموزوم‌های دیپلوئید به چهار سرده تقسیم شده ‌است: هیلوبات (۴۴)، هولاک (۳۸)، نوماسکوس (۵۲) و سیامانگ (۵۰)[]، در مناطق گرمسیری و جنگل‌های بارانی زیراستوایی، از شمال شرق هند تا اندونزی و از شمال تا جنوب چین و در جزایر سوماترا، بورنئو و جاوه پراکنده هستند.

گیبون‌ها که به «کپی‌های کوچکتر» مشهور هستند، با کپی‌های بزرگ (شامپانزه، بونوبو، گوریل، اورانگوتان و انسان) تفاوت‌هایی دارند. از جمله این‌که به نسبت کوچک‌ترند، دودیسی جنسی کمتری دارند، لانه نمی‌سازند، و در مقایسه با کپی‌های بزرگ برخی ویژگی‌های ساختار بدنی‌شان بیشتر به میمون‌ها شباهت دارد. در عین حال گیبون‌ها برخلاف دیگر کپی‌ها همانند انسان روابط جفتی پایدار دارند.

روش حرکت غالب آن‌ها بازو پیمایی است که از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر در فواصلی تا ۱۵ متر تاب می‌خورند، و با سرعت ۵۶ کیلومتر بر ساعت پیش می‌روند. آن‌ها هم‌چنین قادر به پریدن تا ۸ متر، و راه رفتن روی دوپا هستند در حالی‌که بازوان‌شان را برای تعادل بالا نگه می‌دارند. آن‌ها تند و تیزترین پستانداران درختی غیرپرنده به‌شمار می‌روند.[]

شاخه‌ی دیگر از بالاخانواده‌ی «کَپی‌ها»، «انسان‌سایان» یا «هومینیدها» هستند که هم‌چنین به‌نام «کَپی‌های بزرگ» (great apes) یاد شده‌اند که شامل چهار سرده‌ی یا جنس (Genus) موجود: شامپانزه‌ها، گوریل‌ها، انسان‌ها و اورانگوتان‌ها می‌شود.

در ۱۹ جولای ۲۰۰۱، یک فسیل جمجمه با قدمت ۷ میلیون سال زیر شاخه ساحل ‌مردم چادی با نام مستعار تومای به‌معنای امید به زندگی در چاد در قاره آفریقا کشف شد. این فسیل ممکن است قدیمی‌ترین فسیل کشف شده از انسان‌سایان (Hominidae) باشد.

برخی از سرده‌هایی بالاخانواده‌ی کپی‌ها که امروزه منقرض شده‌اند در زیرخانواده‌ی انسان‌سایان (هومینینه) دسته‌بندی می‌شوند؛ و بقیه در زیرخانواده‌ی «پونگینه» با اورانگوتان‌ها جای می‌گیرند. متاخرترین نیای مشترک انسان‌سایان در حدود ۱۴ میلیون سال پیش،[] یعنی زمانی که اورانگوتان از سه سرده‌ی دیگر جدا شد، زندگی می‌کرده ‌است.[]

اورانگوتان‌ها (در زبان مالایی به‌معنای مردان جنگل)، تنها سرده‌ی باقی‌مانده از کپی‌های بزرگ در منطقه‌ی آسیا است. آن‌ها در زمره‌ی باهوش‌ترین نخستی‌سانان هستند، و از انواع ابزار پیچیده سود جسته، و هر شب نیز با استفاده از شاخ و برگ درختان، لانه‌ای مخصوص خواب می‌سازند. اورانگوتان‌ها معمولاً تهاجمی نیستند و بیشتر به‌صورت منزوی به‌جستجوی غذا می‌پردازند. آن‌ها بزرگترین جانوران موجود درختی هستند که بازوهای درازتری نسبت به‌دیگر کپی‌های بزرگ دارند و درازای دست بزرگترین نرها به ۲ متر می‌رسد. با این وجود، دست آن‌ها شبیه دست انسان‌ها است؛ چهار انگشت و یک انگشت شست دارند. پای آن‌ها هم چهار انگشت و یک شست پای بزرگ دارد. آن‌ها می‌توانند هم با دست‌ها و هم با پاها اجسام را نگه‌دارند.

قد یک اورانگوتان در حالت ایستاده ۱.۲ تا ۱.۵ متر است. به‌طور متوسط وزن‌شان ۳۳ تا ۸۲ کیلو است.[] نرها می‌توانند به ۱۱۰ کیلو یا بیشتر هم برسند. بدنی حجیم و بزرگ، آن‌ها گردنی ضخیم، و بازوانی بسیار دراز، و پاهایی کوچک و خمیده دارند، و فاقد دم هستند. بیشتر بدن آن‌ها با موی قهوه‌ای مایل به قرمز پوشیده شده، و رنگ آن در میان گونه‌های مختلف، متغیر است. برای مثال اورانگوتان سوماترایی پوششی روشنتر و کم‌پشت‌تر دارد. اورانگوتان‌ها در طبیعت می‌توانند تا ۵۰ سال زندگی کنند.

اورانگوتان بومی اندونزی و مالزی بوده، ولی سنگواره‌هایی از آن در جاوه، شبه‌جزیره‌ی تای-مالای، ویتنام و چین یافت شده ‌است. در حال حاضر تنها دو گونه از این سرده باقی‌مانده ‌است که در جنگل‌های بارانی جزیره‌های بورنئو و سوماترا یافت می‌شود و هر دو (اورانگوتان بورنئویی و اورانگوتان سوماترایی) در خطر انقراض هستند.

نزدیک‌ترین خویشاوند انسان‌ها٬ شامپانزه‌ها و گوریل‌ها هستند که جد مشترک گوریل‌ها از انسان‌ها و شامپانزه‌ها ۷ میلیون سال پیش جدا شده است. ژن انسان میانگین ۱.۶ ٪ با ژن گوریل تفاوت دارد.[] گوریل‌ها جزو حیوانات پنجه‌رو هستند. گوریل نر بالغ قدش بین ۱۶۵ تا ۱۷۵ سانتیمتر و وزنش بین ۱۴۰ تا ۲۰۴.۵ کیلوگرم می‌رسد. ماده‌ی آن بالغ نصف اندازه یک پشت نقره‌ای (نر بالغ) هستند و بلندی قامت‌شان به ۱۴۰ سانتیمتر و وزن‌شان به ۱۰۰ کیلوگرم می‌رسد.

شامپانزه‌ها همانند گوریل‌ها و اورانگوتان‌ها عضوی از خانواده‌ی میمون‌های آدم‌وار (انسان‌سایان) و از سرده‌ی «پان» (Pan) هستند. شامپانزه‌ها حدود ۶ میلیون سال پیش از فرگشت انسان جدا شده‌اند و در حال حاضر دو گونه شامپانزه‌ی موجود نزدیک‌ترین خویشاوندان زنده‌ی انسان‌ها هستند.[] دو گونه‌ی شامپانزه‌ی معمولی و بونوبو (شامپانزه‌ی کوتوله) نزدیک به ۱ میلیون سال پیش از هم جدا شده‌اند.

پژوهش «ماری کلر کینگ» در سال ۱۹۷۳ نشان داد که ۹۹ ٪ دی ان ای انسان همانند شامپانزه است.[] اما پژوهش‌های بیشتر نشان داد که این رقم ۹۴ ٪ است.[] به دلیل این شباهت ژنتیکی، برخی پیشنهاد داده‌اند که بهتر است شامپانزه‌ها را به‌جای سرده‌ی پان در سرده‌ی هومو[] طبقه‌بندی کنند. دلیلی که آورده می‌شود این است که بسیاری گونه‌ها با تفاوت ژنتیکی بیشتر از انسان و شامپانزه در یک سرده فرض می‌شوند.

شامپانزه‌ی معمولی در حالت ایستاد ۱.۷ متر قد و تا ۷۰ کیلوگرم وزن دارد. ماده‌ها عموماً کوچکترند. بازوان بازشده‌ی شامپانزه‌ی معمولی تا یک و نیم برابر قدش می‌رسند. دست‌های آنها بزرگتر از پاهایشان است.[۱۰] بونوبوها از شامپانزه‌های معمولی کوتاه‌تر و لاغرترند، ولی دست و پای درازتری دارند. هر دو گونه از بازوان قوی و دراز خود برای بالارفتن از درختان استفاده می‌کنند. شامپانزه‌ها در هنگام راه رفتن روی زمین، معمولاً با چهار دست و پا با مشت‌های گره‌کرده راه می‌روند. این نوع سیستم حرکت به «مشت‌پیمایی» مشهور است.

پاهای شامپانزه از اورانگوتان برای راه رفتن مناسب‌تر است. به‌این خاطر که کف پای شامپانزه پهن‌تر و انگشتان پا در آن‌ها کوتاه‌تر می‌باشد. هم شامپانزه‌ی معمولی و هم بونوبو می‌توانند ایستاده روی دو پا راه بروند، و این کار را در هنگامی که از دست یا بازوی‌شان برای حمل کردن اجسام استفاده می‌کنند انجام می‌دهند. موی آن‌ها سیاه است و صورت، انگشتان و کف دست‌ها و کف پاها بدون مو است. شامپانزه‌ها مانند دیگر کپی‌های بزرگ دم ندارند. برآمدگی استخوانی بالای چشم‌ها به پیشانی آنها ظاهری توررفته می‌دهد. بینی آن‌ها صاف است. آرواره جلو زده است، و لب‌ها می‌توانند بیرون بزنند. اندازه‌ی مغز یک شامپانزه حدود نصف مغز یک انسان است.[]

شامپانزه‌ها به‌طور متوسط در ۸ تا ۱۰ سالگی بالغ می‌شوند و در حیات وحش به‌ندرت از ۴۰ سال می‌گذرند. در اسارت، عمر تا بیش از ۶۰ سال گزارش شده ‌است.

شامپانزه‌ها ابزار می‌سازند و از آن برای به‌دست آوردن خوراک‌شان استفاده می‌کنند. آن‌ها در وضعیت آگاهانه توانایی دستکاری و فریب‌دادن را دارند و می‌توانند با استفاده از یادگیری نمادها و درک جنبه‌های انسانی زبان شامل مفاهیم تعداد و توالی اعداد را درک کنند[] که آن‌ها را توانا به برنامه‌ریزی خودکار برای رویدادها و حوادث آینده می‌کند.[]

انسان‌تباران با نام علمی «هومی‌نی‌نی» (Hominini)، تباری از زیرخانواده‌ی انسان‌سایان‌اند. این تبار شامل تمام گونه‌های موجود یا منقرض‌شده‌ای است که به انسان امروزی نزدیک‌ترند تا به شمپانزه‌های امروزی. به اعضای این تبار نام متعارف‌تر دودمان انسان هم اطلاق می‌شود. انسان امروزی که انسان خردمند نامیده می‌شود تنها گونه‌ی بازمانده از انسان‌تباران است.


[] تکامل انسان

با توجه به آنچه در بالا گفته شد، آغاز تکامل انسان به‌عنوان یک موجود زنده، مانند تمام موجودات زنده دیگر، به زمان پیدایش حیات بر روی کره زمین باز می‌گردد؛ ولی به‌طور کلی واژه تکامل انسان به تاریخچه تکامل نخستی‌سانان (پستانداران شبیه انسان) و به‌ویژه سرده‌ی انسان، از جمله پیدایش انسان‌ها به‌عنوان گونه‌ای مجزا از انسان‌سایان (کپی‌های بزرگ) اطلاق می‌شود. مطالعه تکامل انسان زمینه‌های مختلف علمی از جمله انسان‌شناسی فیزیکی، نخستی‌شناسی، باستان‌شناسی، زبان‌شناسی، رویان‌شناسی و ژنتیک را در بر می‌گیرد.[]

مطالعات ژنتیک نشان می‌دهد که تکامل نخستی‌سانان احتمالاً در اواخر دوره‌ی کرتاسه، ۸۵ میلیون سال پیش، شروع شده است. مجموعه سنگواره‌های گردآوری شده نیز بیانگر آن است که این زمان قبل از دوره‌ی پالئوسن، ۵۵ میلیون سال پیش، بوده است.[] خانواده انسان‌سایان، یا کپی‌های بزرگ، بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون سال پیش از خانواده‌ی گیبون‌ها جدا شدند. حدود ۱۴ میلیون سال پیش اورانگوتان‌ها از خانواده‌ی انسان‌سایان جدا شدند.[] بین ۴ تا ۸ میلیون سال پیش، ابتدا گوریل‌ها و سپس شامپانزه‌ها از این دودمان جدا شدند که سرانجام منجر به پیدایش سرده‌ی انسان بین ۵ تا ۶ میلیون سال پیش گردید. انسان‌های امروزی از انسان‌تبارانی که بین ۲.۳ تا ۲.۴ میلیون سال پیش در آفریقا می‌زیستند، تکامل یافته‌اند.[]

سنگواره‌های گونه‌های دودمان انسان پس از جدا شدن از شامپانزه‌ها امروزه نسبتاً به‌خوبی شناخته شده‌اند. قدیمی‌ترین آنان یک گونه‌ی انقراض‌یافته‌ی آدم‌نما (hominid species) به‌نام «ساحل‌مردم چادی» (Sahelanthropus) است که قدمتش به حدود ۷ میلیون سال پیش می‌رسد. این‌که این گونه باید عضو زیرتبار «هومینینا» (Hominina) محسوب شود یا نه مورد اختلاف است. از این گونه فقط بقایای اندکی که شامل چند تکه از کاسه‌ی سر به‌نام «تومای» می‌شود، یافت شده‌ است[].

«اورورین» (Orrorin) نیز از کهن‌ترین سرده‌های دودمان انسان و بسیار نزدیک به نیای مشترک انسان و شامپانزه است. سنگواره‌های پراکنده‌ای از گونه‌ی «اورورین توجننسیس» (Orrorin Tugenensis) با قدمت ۵.۶۵ تا ۲.۶ میلیون سال پیش در کنیا به‌دست آمده ‌است.

نخستین انسان تکامل یافته (هوموساپینس)، در پلیستوسن[یکی از دوره‌های زمین‌شناسی است که از ۱٫۸ میلیون سال پیش تا ۱۰ هزار سال پیش را پوشش می‌دهد.] پدید آمد.[]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشته‌ی تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- فیزیک از آغاز تا امروز، ص ۵٢٧
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢٦]-
[٢٧]-
[٢٨]- والنتین، جیمز، تکامل گیاهان و جانوران پرسلولی، ترجمه‌ی وحید موحد، برگرفته از: مجله «هدهد»، دی ۱۳۶۰ - شماره ۲۸، صص ۷۰۰-۷۱۶.
[٢۹]- همان‌جا
[٣٠]-
[٣۱]-
[٣٢]- کَپی (به انگلیسی: Ape)، جانورانی هستند که به انسان بیشترین شباهت را دارند که به هر یک از اعضای بالاخانواده‌ی انسان‌واران (Hominoidea) اطلاق می‌شود. نمونه‌های آشنای آن گیبون، اورانگوتان، گوریل، شامپانزه و انسان است. به دلیل ابهام در واژه‌ی کپی، بیشتر ترجیح داده می‌شود از نام علمی هومینوئید یا انسان‌واران (Hominoidea) که روابط آرایه‌شناختی (دسته‌بندی) را می‌رساند، استفاده شود.
[٣٣]-
[٣۴]-
[٣۵]-
[٣٦]-
[٣٧]-
[٣٨]-
[٣۹]-
[۴٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها