[ادبیات] [نقد ادبی]
رولان بارت (به انگلیسی و فرانسه: Roland Gérard Barthes) (زادۀ ۱۹۱۵ م - درگذشتۀ ۱۹٨٠ م) نویسندۀ و فیلسوف فرانسوی[۱] شهرت خود را مدیون آثار ترزندهای است که در زمینهی نشانهشناسی و نقد ادبی آفرید. بارت استاد کرسی نشانهشناسی کلژ دو فرانس بود[٢] و در دوره تسلط جنبش ساختارگرایی بر نظام فرهنگی فرانسه زندگی میکرد. مؤلفههای مهم کار او ساختارگرایی، پساساختارگرایی، ساختارشکنی دریدایی، و همچنین تحلیل نشانهشناسانهٔ متأثر از سوسور هستند[٣].
رولان بارت، شاخصترین چهره از نسل نشانهشناسان و منتقدان ادبیای بود که در دهۀ ۱۹٦٠ در فرانسه درخشیدند. او بهعنوان منتقد ادبی، منتقد هنری، نشانهشناس، و نویسنده، امروزه به همراه «کلود اشتراوس»، «میشل فوکو» و «ژان لاکان»، چهرههای تاریخی نهضت ساختارگرایی را تشکیل میدهند[۴].
[↑] زندگینامه
بارت در ۱٢ نوامبر ۱۹۱۵ در خانوادهای پروتستان از طبقهی متوسط در شربورگ بهدنيا آمد[۵]. شربورگ شهری كوچك در شمال غربی فرانسه بر ساحل اقيانوس اطلس است. يك سال پس از تولد او، پدرش در نبردی دريايی در دريای شمال كشته شد، و در نتيجه بارت بیپدر بار آمد و درآمد خانواده آنقدر كم شد كه در آستانهی فقر قرار گرفتند[٦].
بارت كودكیاش را با مادر و مادربزرگش در بایون گذراند. خالهاش برای امرار معاش آموزش پیانو میداد به او پیانو نواختن یاد داد، و بارت، حتی پیش از آنكه خواندن و نوشتن یاد بگیرد، قطعات كوتاهی تصنیف میكرد. او بعدها، غالباً برای تعطیلات به بایون میرفت و با خویشان شهرستانیاش دیدار میكرد. دامنهی خصومت ایدئولوژیكی او با بورژوازی هرگز به شهر زادگاهش و اعضای خانوادهاش نكشید[٧].
وقتی كه بارت نُه سال بود، او و مادر و برادر بزرگش (كه از او فقط یك بار در نوشتههای بارت یاد میشود). به پاریس نقل مكان كردند و مادر در آنجا برای تأمین هزینهی زندگی بهكار صحافی پرداخت. آنان در محله ششم شهر پاریس خانه گرفتند و بارت تا پایان عمر ساكن همین ناحیه بود[٨]. تنهایی این سالهای آغازین زندگی در پاریس را، بارت در جملهی معترضهی زیبایی در پارههایی از سخن عاشقانه وصف كرده است:
- «... روزهای بیپایان، روزهای متروك، كه مادر دور از خانه كار میكرد؛ شبها میرفتم و در ایستگاه اتوبوس در سوربابیلون منتظرش میشدم؛ اتوبوسها یكی پس از دیگری میآمدند اما او در هیچ كدام نبود»[۹].
او در مدرسه جزو بهترین شاگردان بود تا آنكه در ۱۹۳۴ گرفتار ذاتالریهی حادی شد و در نتیجه نتوانست در امتحان ورودی اكول نرمال سوپریور، كه میتوانست ضامن سمت آكادمیك ممتازی برای او باشد، شركت كند. در عوض در سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ به آموزش زبانهای فرانسوی، یونانی، و لاتین در دانشگاه سوربون پرداخت و در تشكیل «گروه تئاتر باستان» مشاركت جُست[۱٠].
در ۱۹۳٧، بارت برای خدمت نظام نامناسب و فاقد شرایط جسمانی لازم شناخته شد. پس از دو سال درس دادن در دبیرستانهای بیاریتز و پاریس، بار دیگر بیماری ریویاش عود كرد و از ۱۹۴۱ تا اوایل ۱۹۴٧ روزگارش به بستری شدن و مرخص شدن از آسایشگاههای مختلف میگذشت. بدین ترتیب، بارت از آن تجربهی سرنوشتساز همنسلانش، یعنی شركت در جنگ دوم، بركنار ماند[۱۱]. او در كشوری كاتولیك، با مذهب پروتستان بار آورده شده بود، مدرك لازم برای یافتن جایگاهی امن در نظام دانشگاهی را بهدست نیاورده بود، و در فرهنگی خانواده پرور، همجنس بازی آشكار اما با ملاحظه بود. پس جای شگفتی نیست كه او در اواخر عمرش با طنز و طعنی پنهان میپرسد: «چه كسی نمیداند كه در فرانسه چقدر طبیعی است كه آدم كاتولیك، متأهل، و دارای تحصیلات خوب دانشگاهی باشد؟»[۱٢]
با آنكه تا ۱۹۴٧ سلامتی كامل او مورد تأیید پزشكان قرار نگرفت، بارت آنقدر حالش خوب بود كه بتواند در ۱۹۴٢ مدرك لیسانسش را در دستور زبان و فلسفه بگیرد[۱٣]. نخستین مقالهاش را در اگزیستانس، نشریهی «آسایشگاه دانشجویان» بهچاپ برساند[۱۴].
- بارت زمانی كه از ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ در آسایشگاه معلولین بود، چندین ماه را صرف آموزش پیش پزشكی كرد،و قصدش این بود كه روانپزشك شود. اما زمانی كه برای گذراندن دورهی نقاهت به پاریس بازگشت، مقالهای در ۱۹۴٧ در مجلهی كومبا، كه آلبركامو سردبیرش بود، به چاپ رساند. این مقاله بعدها بخش اول كتاب او، درجهی صفر نوشتن شد.[۱۵]
این مقاله كه عنوانش «دربارهی ژید و دفتر خاطراتش» است، برای جوان بیست و هفت سالهای كه در آغاز راهش بود، كاری چشمگیر به حساب میآمد. در این مقاله بارت قالب نویسندگی خود را یافته بود: سبك خاصی داشت كه اشارتگر، پرطنین، و مهذب بود و از همان آغاز نشان از ذوقی برای واگشتهای ناگهانی و غیرمعمول اندیشه و بیان داشت.
همچنان كه این قطعه نشان میدهد، بارت از همان آغاز مجذوب پاره پاره نویسی بود، و مجذوبیت او به این سبك هر چه در كارش پیشتر رفت بر مجذوبیت همانقدر قوی او به سخن سیستماتیك چربید. او مجذوب شخصیت ادبی بود اما در عین حال نسبت به آن شكاك بود و نیمچه اعتقادی داشت كه چنین موجودیتی وجود خارجی ندارد و تنها انباشتگی سست برخی خصلتهاست. او در همین مقاله قالب ذهنی شكاك، شهری، و فراتر از همه پارادوكسی خود را در مونتنی و ژید باز میشناسد[۱٦].
بارت کارش را با تدریس در Ecole Pratique des Hautes پاریس آغاز کرد و نخستین اثرش «درجۀ صفر نوشتار»، نوشتهای بسیار بحثبرانگیز دربارۀ سبک ادبی در فرانسه بود که در سال ۱۹۵٠ منتشر شد. در این کتاب تأثیرات «ژان پل سارتر» در آن کاملاً مشهود است. همچنین او در «اسطورهشناسی» که در سال ۱۹۵٧ چاپ شد، به تحلیل نمونههایی از بهاصطلاح فرهنگ «عامهپسند» و فرهنگ «والا» پرداخت. رولان بارت در جریان مجادلهای با «ریموند پیکارد» - از استادان سنتگرای سوربون - به شاخصترین چهرۀ سنتشکن در جریان نقد ادبی و جنبش «نقد نو» بدل شد. این جنبش، که از زمان نوی فرانسوی الهام میگرفت، در دهۀ ۱۹٦٠ وابسته به جناح چپ تندرو و از نظر روششناختی نیز بسیار متأثر از شیوهای ساختگرا و نظریات «سوسور» و «یاکوبسن» بود[۱٧].
رولان بارت از همان آغاز تحقیقات ادبیاش به نقد توجه نشان داد و با یک قدرتنمایی به یاد ماندنی، نقد متعهد را بهجای ادبیات متعهد با صلابت مطرح کرد. سپس آثاری چندی عرضه نمود که بعضی از آنها موجبات مناظرات قلمی را فراهم کردند. در همین راستا او وجود انواع نقد را ریشهیابی و بررسی نمود و بهمنظور شناساندن آنها، مقالات تشریحی متعددی منتشر کرد. بهعلاوه برای امروزی کردن آثار کلاسیک فرانسه، در نقدهایش از مکتب اصالت ساختی و روانکاوی، آنهم با برداشت مارکسیسم تاریخی، استفاده کرد و ناخواسته در بحران دانشجویی مه ۱۹٦٨ تأثیرگذار شد[۱٨].
بارت توجه خاصی به ادبیات و زبان و در نتیجه زبانشناسی داشته است و همچنین دارای عقاید و نظریههای بسیار ارزشمندی در ارتباط با مطالعات زبانی هم است. اما نباید فراموش کرد که اگرچه هر یک از نظریههای بارت در جایگاه خود سودمند است، ولی بهدلیل تناقضات فراوانی که در آنها وجود دارد، خوانندۀ آگاه باید توانایی تفکیک دادهها را از یکدیگر داشته باشد. به دیگر سخن، او فاقد روشی منسجم و مدلی قابل استفاده در مطالعات زبانی است.
بارت در دهۀ پایانی عمرش از مسایل و روشهای مربوط به حوزۀ نقد ادبی دور شد و شروع بهنگارش متونی کرد که آگاهانه در تمایز متعارف میان منتقد و آفریننده، داستان و غیر داستان و ادبیات و غیر ادبیات تردید میکرد؛ از جمله «لذت متن» که در سال ۱۹٧۵ منتشر شد و «رولان بارت نوشتۀ رولان بارت» که در سال ۱۹٧٧ چاپ شد و «گفتمان یک عشق» که در سال ۱۹٧۸ به نشر رسید. او پیوسته با رد یک گفتمان و روآوردن به گفتمانی دیگر هواداران و همچنین مخالفان خود را گیج و آشفته کرد و بهاین ترتیب، به این گفتۀ خود در «مرگ مؤلف» معنا بخشید که «نویسندۀ مدرن همزمان با متن بهدنیا میآید و به هیچوجه مجهز به وجودی مقدم بر نوشتار و فراتر از آن نیست؛ نهادی نیست که کتاب، گزارۀ آن باشد؛ هیچ زمان دیگری به جز زمان بیان وجود ندارد و متن جاودانه در اینجا اکنون نوشته میشود.»[۱۹]
رولان بارت، در ۲۵ مارس ۱۹۸۰ میلادی درگذشت[٢٠] و در زمان مرگش استاد نشانهشناسی ادبی (عنوانی که خود برگزیده بود) کالژ دو فرانس بود[٢۱].
[↑] آثار
رولان بارت، از سال در ۱۹۴٧ میلادی، آغاز به نویسندگی کرد. از این زمان به بعد، بارت بیهیچ درنگی نویسندگی پیشه كرد؛ او در بیست و پنج سال بعد، آرام آرام، چهارده كتاب و مقالات و نقدهای زیادی منتشر كرد و مصاحبههای بسیاری انجام داد. نخستین کتاب او «درجه صفر نوشتن» بود که در فرانسه با استقبال خوانندگان روبرو شد و تاكنون بیش از هر كتاب دیگر بارت به زبانهای دیگر ترجمه شده است: اسپانیایی، هلندی، ژاپنی، ایتالیایی، سوئدی، چك، پرتغالی، كاتالان، آلمانی و انگلیسی. کتابهای ترجمهشده به فارسی او به شرح زیر است:
- رولان بارت نوشتهٔ رولان بارت، ترجمهٔ پیام یزدانجو، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۳
- پروست و من، ترجمهٔ احمد اخوت
- لذت متن، ترجمهٔ پیام یزدانجو
- اتاق روشن، اندیشههایی درباره عکاسی، ترجمهٔ فرشید آذرنگ
- سخن عاشق، ترجمهٔ پیام یزدانجو
- امپراتوری نشانهها، ناصر فکوهی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۳
- نقد و حقیقت، ترجمهٔ شیرین دخت دقیقیان: نشر مرکز
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: اللهشکر اسداللهى، شعر و نثر از دیدگاه رولان بارت
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]- مجتبی تبریزنیا و لیلا کشانی، اندیشههای رولان بارت و ژاک دریدا در ادبیات، نشانهشناسی، هنر و فلسفه، کتاب ماه ادبیات، شمارۀ ٢٠، پیاپی ۱٣۴، آذر ۱٣٨٧، ص ۵٢
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]