جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

راتزینگر، اویوزف (پاپ بندیکت شانزدهم)

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[کلیسای کاتولیک روم][پاپ‌ها]


یوزف آلویس راتزینگر (به انگلیسی: Joseph Aloisius Ratzinger؛ معروف به پاپ بندیکت شانزدهم) (زادۀ ۱۹٢٧ م -)، دویست‌وشصت‌وپنجمین پاپ کلیسای کاتولیک روم[۱] و رهبر کاتولیک‌های جهان است که با میل شخصی‌اش در بیست‌وهشتم ماه فوریه ٢٠۱٣ میلادی (۱۰ اسفند ماه ۱٣۹۱) از مقامش کناره‌گیری می‌کند[٢]. او، که هشتمین آلمانی‌ است که به مقام پاپی ‌رسید، زبان‌های بسیاری می‌داند و علاقه بسیاری به موتزارت و بتهوون دارد[٣].


[] زندگی‌نامه

یوزف راتزینگر، در ۱۶ آوریل ۱۹۲۷ میلادی، در یک خانواده کشاورز سنتی در روستایی (باواریای) در آلمان به‌دنیا آمد[۴]. البته پدرش پلیس بود[۵].

وی، هنوز پنج سال داشت که در جمع کودکانی ایستاده بود که باید به اسقف اعظم مونیخ خوشامد می‌گفتند. زرق و برق و جلوه خیره‌کنندۀ لباس کاردینالی، آن‌قدر او را مجذوب کرد که تصمیم گرفت بعدها کاردینال شود[٦].

اما در سن ۱۴ سالگی بود که پاپ به «سازمان جوانان» هیلتر پیوست[٧]. در آن زمان، جوانان آلمانی ملزم به‌خدمت در آن ارتش بودند[٨]. او در جریان جنگ جهانی دوم، تحصیل او نیمه‌کاره ماند[۹] و در واحد پدافند هوایی به‌کار مشغول شد و در سال ۱۹۴۵ مدت کوتاهی به اسارت متفقین درآمد[۱٠]. از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۱ او در دانشگاه مونیخ به‌تحصیل در رشته فلسفه و الهیات مشغول شد. در ماه ژوئن ۱۹۵۱ همراه با برادرش به‌مقام کشیشی رسید[۱۱].

دیدگاه‌های محافظه‌کارانه و سنت‌گرایانه او پس از زندگی در حال و هوای لیبرال دهه ۱۹۶۰ در واکنش به جو غالب آن دوره تشدید شد[۱٢].

پدر راتزینگر، پس از دریافت دکترای الهیات، استاد دانشگاه شد و در چند شهر اصول عقاید و الهیات درس می‌داد، از جمله در فرایزنگ، بن و مونستر[۱٣].

او در سال ۱۹۶۶ به کرسی تدریس الهیات در دانشگاه توبینگن آلمان رسید. در آن مقطع از رواج مارکسیسم میان شاگردانش وحشت‌زده بود. پس از آن بود که ژوزف راتزینگر به منتقد عمده الهیات رهایی‌بخش، که خواهان پیوند کلیسا با مبارزه اجتماعی بود، بدل شد[۱۴].

سپس به زادگاه خود بازگشت و در دهه ۱۹۷۰ به ریاست دانشگاه رگنزبورگ رسید[۱۵] و در سال ۱۹۷۷ پاپ پل ششم که به‌لحاظ ایدئولوژیکی به یوزف راتزینگر نزدیک بود، او را به‌مقام اسقف اعظم مونیخ و سپس به‌عنوان کاردینال منصوب کرد. او در سال ۱۹۸۱ به رُم رفت تا ریاست نهاد اصلی اداری واتیکان را به‌عهده گیرد[۱٦]. در طول دهه هشتاد میلادی او از سوی کلیسا، پیشتاز مبارزه با «الهیات رهایی‌بخش» شد، باوری که ترکیبی از اصول مذهب کاتولیک و مارکسیسم بود و به‌ویژه در آمریکای لاتین پرطرفدار شده بود[۱٧].

به‌دنبال درگذشت پاپ ژان پل دوم، در سال ۲۰۰۵میلادی، کاردینال راتزینگر، به‌عنوان رئیس کالج کاردنیال‌ها، مراسم خاکسپاری را اجرا کرد[۱٨]. صبح روز ۷ مه ۲۰۰۵ دود سفید نشان داد که شورای انتخاب پاپ بالاخره دویست‌وشصت‌وپنجمین پاپ را انتخاب کرده‌ است[۱۹]. یوزف آلویس راتزینگر، که در زمان انتخاب ۷۸ ساله و یکی از مسن‌ترین افرادی بود که به این سمت برگزیده می‌شد[٢٠]، با الهام از نام قدیس بندیکت و پاپ بندیکت پانزدهم که طی جنگ جهانی اول پاپ بود، نام بندیکت شانزدهم را برای خود انتخاب کرد. (این واژه در فارسی خجسته معنا می‌دهد)[٢۱].

مانند پاپ ژان پل دوم، پاپ بندیکت هم اعتقاد داشت که در آیین مسیحیت معادل‌هایی برای فلسفه‌هایی که انسان‌ها در قرن بیستم ارائه داده بودند، وجود دارد؛ از جمله برای مارکسیسم، ماتریالیسم و لیبرالیسم. گاهی سخنان پاپ بحث‌انگیز می‌شد. به‌عنوان مثال در سال ۲۰۰۷ او در دیداری از آمریکای لاتین گفت که بومی‌های آمریکا نیازمند آیین مسیحیت بودند که مهاجران اولیه به آمریکا، با خود آوردند. او سپس گفت که نباید ظلم‌هایی که مهاجران به بومی‌ها کردند را فراموش کرد. در سال ۲۰۱۰ سفر او به بریتانیا، که نخستین بازدید یک پاپ به این کشور بود، فرصتی شد تا به منتقدانش پاسخ دهد[٢٢].

پاپ، در پایان ماه فوریه ٢٠۱٣ میلادی، در استعفایی غیرمنتطره، اعلام کرد که از مقام خود به‌عنوان رهبر کاتولیک‌های جهان کنار خواهد رفت[٢٣]. روز دوشنبه ۱۱ فوریه، پاپ در اطلاعیه‌ای نوشت: «بعد از این‌که بارها تصمیمم را در مقابل پروردگام سبک و سنگین کردم به اطمینان دست یافتم که توانایی‌های من به‌دلیل سن بالا، دیگر برای انجام وظایفم کافی نیست.»[٢۴] آخرین باری که یک پاپ استعفا داد در سال ۱۴۱۵ میلادی بود[٢۵].

از پاپ بندیکت شانزدهم، به‌عنوان یک روحانی معتقد و یک فیلسوف، انتظار می‌رفت که از ارزش‌های سنتی کلیسا دفاع کند. اما پاپ در دورۀ مسئولیتش مجبور شد یکی از شدیدترین بحران‌هایی را که کلیسای کاتولیک با آن روبه‌رو بود، مدیریت کند. این بحران به رسوایی سوءاستفاده جنسی از کودکان توسط کشیش‌ها مربوط می‌شد[٢٦].


[] در مقام رهبری

پاپ بندیکت شانزدهم، وقتی سال ۲۰۰۵ و در ۷۸ سالگی به رهبری کاتولیک‌های جهان برگزیده شد، یکی از مسن‌ترین کسانی بود که به این مقام می‌رسید[٢٧].

کاردینال ژوزف راتزینگر، استاد پیانو، قصد داشت بازنشسته شود اما مرگ پاپ ژان پل دوم در سال ۲۰۰۵ سرنوشت او را تغییر داد. او گفته هیچ وقت به‌دنبال پاپ شدن نبود[٢٨].

به‌عهـده گرفـتن رهبری کاتولیـک‌های جهـان در ۷۸ سـالگی، آن‌هـم پس از دوران طولانـی رهـبری کاریزماتیـک چـون ژان پـل دوم کار دشـواری بـود[٢۹].

به‌هر حال، آغاز به‌کار او دوره چندان آرام و بی‌دردسری نبود. او زمام رهبری را در میانه یکی از بزرگترین رسوایی‌های کلیسای کاتولیک به‌دست گرفت: رسوایی سوءاستفاده جنسی از کودکان توسط کشیش‌ها[٣٠].

سوءاستفاده جنسی از کودکان توسط کشیشان طی دهه‌های گذشته، یکی از بحث برانگیز‌ترین مسایلی است که کلیسای کاتولیک در دوران مسئولیت پاپ بندیکت شانزدهم با آن روبه‌رو شد[٣۱].

در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ جنجال سوءاستفاده جنسی کشیش‌ها از کودکان بالا گرفت. بسیاری می‌گفتند اسقف‌های محلی و حتی خود واتیکان در لاپوشانی موارد تجاوز و سوءاستفاده جنسی دست داشته‌اند و به این ترتیب، در مقابل مجازات متجاوزان به کودکان مانع ایجاد کردند و برای آن‌ها این موقعیت را فراهم آوردند که به آزار و اذیت و سوءاستفاده از کودکان ادامه دهند[٣٢].

در حالی که بسیاری از مقام‌های واتیکان رسانه‌ها را به توطئه علیه کلیسای کاتولیک متهم می‌کردند، پاپ خود به ملاقات با قربانیان رفت و از آن‌ها عذرخواهی کرد[٣٣].

یکی از نخستین اقدامات بندیکت شانزدهم پس از پاپ شدن، اخراج یکی از کشیش‌های محبوب واتیکان، یعنی پدر مارسیال ماسیل بود که اخبار سوءاستفاده‌های جنسی او در حال انتشار بود[٣۴].

لغزش‌ها، رویدادهای ناگوار و رسوایی‌های دیگری که در دوره او به وقوع پیوست دست منتقدان را، چه درون کلیسا و چه بیرون آن، برای حمله به پاپ بازتر کرد.

در واقع دوران مسئولیت او هم‌زمان با دوره‌ای بود که جهانی پرشتاب و رو به تحول، چالش‌هایی مستمر پیش پای نهادی کهن می‌گذاشت که عمرش به دو هزاره می‌رسید[٣۵].

پاپ بندیکت شانزده به‌داشتن دیدگاه‌های مذهبی محافظه‌کارانه و غیرقابل انعطاف درباره مسایلی چون هم‌جنس‌گرایی، پیشگیری از بارداری و کشیش شدن زنان مشهور بوده است[٣٦].

او کوشید که از ارزش‌های بنیادین مسیحیت دفاع کند و باور داشت که قدرت کلیسا از حقیقتی مطلق نشأت گرفته است. این نوع نگاه، برای کسانی که معتقد بودند کلیسا باید متحول شود و خود را با دنیای جدید سازگار کند چندان امیدبخش نبود. اما در مقابل هواداران پاپ بندیکت شانزدهم می‌گفتند او دقیقاً همان کسی است که باید در روزگار سخت کلیسا زمام آن را به‌دست بگیرد[٣٧].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢٦]-
[٢٧]-
[٢٨]-
[٢۹]-
[٣٠]-
[٣۱]-
[٣٢]-
[٣٣]-
[٣۴]-
[٣۵]-
[٣٦]-
[٣٧]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]