|
ایران و افغانستان
از کابل تا تهران با خط انقلاب
فهرست مندرجات
◉ همسایههای انقلابی
◉ اسلام بدون مرز
◉ سفر مخفیانه دکتر نجیبالله به مشهد
◉ حمایت از حکومت مجاهدین
◉ نفوذ فرهنگی
◉ بهسمت غرب
◉ سیر تکامل فرهنگ
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
از کابل تا تهران با خط انقلاب
انقلاب ثور ۱۳۵۷ در افغانستان زمانی روی داد که در ایران نا آرامیهای سیاسی شروع شده بود و هر دم دامنه و عمق بیشتری پیدا میکرد. در ایران نیز انقلاب بزرگی که مبارزان چپ ایران از دهها سال پیش آرزو کرده بودند، سرانجام با شکوه و هیبت از راه میرسید و چنان هوش و گوش را پر کرده بود که مبارزان در برابر بسیاری از رویدادهای جهان اطراف خود بیتفاوت ماندند، یکی از این ماجراها وقایع افغانستان بود. کودتای خونین افغانستان در رسانههای گروهی ایران بازتابی بسیار کمرنگ داشت.
جنبش چپ ایران در اکثریت بزرگ خود از رویدادهای افغانستان برداشت روشنی نداشت و بههمین مناسبت نمیتوانست در برابر تحولات کشور همسایه سمتگیری یا موضع روشنی اتخاذ کند.
مهدی فتاپور نوعی بلاتکلیفی در قبال وقایع افغانستان را چنین توضیح میدهد: «نظر ما نسبت به جنبش افغانستان در کل مثبت بود، اما نه تا آنحد که با جان و دل از آن دفاع کنیم، برای ما این حرکت با کوبا و ویتنام فرق داشت، دولت افغانستان نه با حرکتی چریکی به پیروزی رسیده بود و نه با انقلاب تودهای، ما آنرا حرکتی مثبت ارزیابی میکردیم، چون در مجموع در راستای انقلاب جهانی بود و ما هم با وجود برخی مرزبندیها، اتحاد شوروی را پایگاه اصلی جنبش سوسیالیستی میدانستیم.»
باقر مرتضوی از فعالان پیشین کنفدراسیون و از سران بعدی حزب رنجبران ایران، در ماهیت کودتایی «انقلاب ثور» هیچ تردیدی بهخود راه نداده است: «از اولین روز برای من روشن بود که در افغانستان جریانی ناسالم و ضدمردمی بر سر کار آمده است، بهسرعت به این نظر رسیدم که باید با این جریان مبارزه کرد چون همیشه و تا همین امروز با هر نوع دخالت خارجی در امور میهن خود و کشورهای دیگر مخالف بوده و هستم؛ به نظر من هیچ کودتایی بدون پشتیبانی خارجی به موفقیت نمیرسد، آن روزها عدهای میگفتند که باید به عملکرد این دولت نگاه کرد، اینطور توجیه میکردند که چون انقلاب افغانستان علیه فئودالیسم است پس باید از آن حمایت کرد اما ما میگفتیم هر دولتی که با حمایت خارجی مستقر شود حتماً دیر یا زود ضد منافع ملت خود قرار میگیرد.»
به گفتهی برهان آزاد، شناختن «برچسب خارجی» دولت افغانستان برای چپگرایان ایرانی دشوار نبود: «اعضا و هواداران حزب توده همهجا با حرارت فراوان برای حزب خلق افغانستان تبلیغ میکردند، از آن بهعنوان «حزب برادر» اسم میبردند و در بساط خودشان نشریات این حزب را میفروختند، با این شواهد دیگر برای ما شکی باقی نماند که جریانی وابسته به شوروی در افغانستان بر سر کار آمده است.»
مهران براتی استاد سابق رشتهی علوم سیاسی در دانشگاه آزاد برلین، برداشت آنروز خود را چنین بازگو میکند: «به یاد دارم که خیلی از دوستان چپگرای ایرانی یا آلمانی از وقایع افغانستان بهشوق آمده بودند و از آن دفاع میکردند اما من خبر کودتا را که شنیدم احساس خوبی نداشتم، با اینکه ابتدا عقاید چپی با گرایش مائوئیستی داشتم اما از حدود سال ۱۹۷۰ از افکار رادیکال و جزمی فاصله گرفته بودم، به این درک رسیده بودم که نمیتوان بر پایهی مارکسیسم نسخهای ساده پیچید که ما را سرراست به سوسیالیسم برساند، تئوریهایی مانند «راه رشد غیرسرمایهداری» را اصلاً قبول نداشتم که به کشورهای توسعهنیافته وعده میداد میتوانند از بالای یک مرحلهی تاریخی جهش کنند یا نظام سرمایهداری را دور بزنند، فکر میکردم هر جامعهای باید رشد آرام و منطقی خود را کامل طی کند.»
حزب توده که بلندگوی اصلی سیاست اتحاد شوروی در ایران بود در طول فعالیت علنی خود در جمهوری اسلامی (از اوایل سال ۱۳۵۸ تا اواخر سال ۱۳۶۱) دفاع از «حاکمیت انقلابی افغانستان» را با جدیت پیش میبرد، تا آنجا که این موضع به یکی از مبانی اصلی سیاست حزب توده تبدیل شده بود.
در همین ارتباط، مهدی فتاپور از دیداری با نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده یاد میکند: در نشریهی اکثریت (سازمان فدائیان خلق) مقالهای منتشر کرده و در آن با لحنی ملایم از رژیم افغانستان انتقاد کرده بودیم، اولین باری که از طرف سازمان اکثریت با کیانوری جلسه داشتیم او بهخاطر چاپ آن مقاله بهشدت به ما حمله کرد، کیانوری با لحنی عصبی گفت: «شما ایراد میگیرید که ما (حزب توده) فرصتطلبیم، در حالیکه فرصتطلبان واقعی شمایید که در این موقعیت از دولت افغانستان انتقاد میکنید، نه ما که در سختترین شرایط به دفاع از حکومت انقلابی افغانستان ادامه میدهیم.»
تبلیغات حزب توده مضمونی ساده داشت که در دنیای جنگ سرد به آسانی قابل درک بود: دو انقلاب ایران و افغانستان هر دو جنبشهای ضدامپریالیستیاند و منافع مشترکی دارند، عوامل «ضدانقلابی» در هر دو کشور «مزدور آمریکا» هستند و مواضع مشابهی دارند، دولت افغانستان دولتی انقلابی است و (مانند همه کشورهای اردوگاه سوسیالیستی) دوست و حامی دولت و مردم ایران است، نشریات و رسانههای گروهی افغانستان از دولت انقلابی ایران ستایش میکنند و رژیم افغانستان خواهان روابطی دوستانه با جمهوری اسلامی ایران است.
وقتی انقلابیون چپگرا در افغانستان بهقدرت رسیدند، شاه ایران هرچند بهصورت رسمی اعلام نکرد که این رژیم را بهرسمیت میشناسد، اما روابط خود با افغانستان را کماکان نگهداشت و سفارتهای دو کشور همسایه در کابل و تهران باز ماند.
شاه ایران در متمایل کردن نظر داوود خان نخستین رئیسجمهوری افغانستان بهغرب، نقش کلیدی داشت.
شاه ایران در سال ۱۳۵۶ خورشیدی، به داوودخان وعده کمک ۲ میلیارد دلاری داد تا بتواند خود را از وابستگی شوروی نجات دهد.
عبدالله شادان، روزنامهنگار و رئیس پیشین اتحادیه روزنامهنگاران در کابل میگوید، در سال ۱۳۵۶ داوود خان وقتی از سفر به ایران و دیدارش با شاه بازگشت، در هرات سخنرانی کرد و در آنجا نسبت به نفوذ شوروی در افغانستان هشدار داد و مدتی پس از این سفر ۳۶ نفر را برای آموزش به تهران فرستاد. این نیرو قرار بود پس از بازگشت از ایران، تلویزیون ملی افغانستان را راهاندازی کنند و کردند.
عبدالله شادان که یکی از این افراد بود میگوید وقتی ما در دورهی آموزشی در اصفهان بهسر میبردیم، هر روز شاهد تظاهرات علیه دولت و بروز ناآرامیهایی در اصفهان و سراسر ایران بودیم.
اندکی پس از آن داوودخان به پاکستان سفر کرد. در حالی که روابط دو کشور قبل از این سفر پر تنش بود اما ژنرال ضیاالحق، حاکم نظامی وقت پاکستان از داوود خان به گرمی استقبال کرد و او را مهمترین سیاستمدار منطقه و «پدر» خواند.
تحلیلگران معتقدند که شاه ایران در بهبود روابط دو کشور نقش داشت و تلاش کرده بود حلقه جدی و محکمی از کشورهای متحد طرفدار غرب در منطقه را بر محور ایران ایجاد کند.
برنامههای شاه، با پیروزی انقلاب اسلامی ناتمام ماند و انقلابیون افغانستان نیز ده ماه قبل از آن متحد منطقهای او - داوود خان - را در یک کودتای خونین از قدرت کنارزده بودند.
▲ | همسایههای انقلابی |
حزب دموکراتیک افغانستان با شعار «نان، خانه، لباس میدهیم» بهقدرت رسیده بودند و شعار محوری انقلاب ایران، استقلال و آزادی بود. جدیترین وجه مشترک انقلابیون اما، مخالفت با آمریکا بود.
ایران آن را شیطان بزرگ میدانست و افغانستان آن را امپریالیسم جهانخوار میخواند. انقلابیون در ایران سفارت آمریکا را اشغال کرده و کارمندانش را به گروگان گرفتند و در افغانستان آدولف دابز سفیر آمریکا در کابل کشته شد و آمریکا سفارت خود در کابل را بست.
برعکس زمامداران قبلی دو کشور که در پی حمایت از هم بودند، همسایههای انقلابی، رو در روی هم قرار گرفتند و جمهوری اسلامی از گروههایی که علیه رژیم انقلابی ضد آمریکایی میجنگیدند، حمایت کرد.
▲ | اسلام بدون مرز |
اختلاف جدی دو رژیم انقلابی اما در این بود که رژیم انقلابی در افغانستان به کمک شوروی بهقدرت رسیده بود ولی آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی، بنای سیاست ایران را بر «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» گذاشت.
آیتالله خمینی همچنین حمله ارتش سرخ به افغانستان را محکوم و از جهاد افغانها حمایت کرد. آیتالله خمینی شعار «اسلام مرز ندارد» سرداد و به این ترتیب، بهزودی گروههای شیعی ضد دولت یکی پس از دیگری در ایران شکل گرفتند و سرانجام هشت حزب مسلح شیعی که همه توسط روحانیون شیعه رهبری میشدند، در ایران قد کشیدند و تلاش دولت کابل برای نزدیکی به جمهوری اسلامی تا آخر ناکام ماند.
▲ | سفر مخفیانه دکتر نجیبالله به مشهد |
دکتر نجیبالله که در سال ۱۳۵۷ سفیر افغانستان در تهران بود، در سال ۱۳۶۵ آخرین رئیس جمهوری رژیم انقلابی در کابل شد، او در دوران ریاست جمهوری خود تلاش بسیار کرد تا ایران را متقاعد کند که دست از حمایت گروههای جهادی مخالف دولت کابل بردارد.
اسدالله کشتمند، که در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۰ کاردار سفارت افغانستان در تهران بود، میگوید، دکتر نجیبالله کاردار سفارت ایران در کابل را خواست و گفت، حاضر است مذهب شیعه را رسمیت بخشد و نیز به هزارهها و شیعهها که عمدتاً در مناطق مرکزی افغانستان زندگی میکنند، خودمختاری بدهد.
آقای کشمتند همچنین میگوید، در سال ۱۳۶۹ دکتر نجیبالله، به مشهد رفت و در آنجا با مقامهای ایرانی دیدار کرد.
اسدالله کشمتند میگوید قرار بود این سفر مخفی بماند اما دکتر نجیبالله پس از بازگشت به کابل در یک کنفرانس خبری فاش کرد که سفری به ایران داشته است.
به گفته آقای کشتمند، این سفر پس از حمله آمریکا بهرهبری جورج بوش پدر به عراق انجام شد و دکتر نجیبالله به مقامهای ایرانی گفت که فعلاً نوبت عراق است و پس از آن نوبت (حمله آمریکا و غرب) به ایران است و اگر ایران در روابط خود با افغانستان تجدیدنظر کند، افغانستان کشور مهمی در منطقه است و از حمایت قدرت بزرگی چون اتحاد جماهیر شوروی نیز برخوردار است.
اسدالله کشتمند میگوید این تلاشها هرچند کابل را بهچیزی که میخواست نرساند، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که گروههایی که از سوی ایران تجهیز میشدند، هیچگاه نبرد شدیدی را علیه دولت کابل سازماندهی نکردند.
کاردار پیشین افغانستان در ایران معتقد است که سیاست خارجی ایران از مجاری مختلف از جمله، سپاه، دفتر رهبری، وزارت اطلاعات، مدرسان مطرح حوزه علمیه قم و وزارت خارجه، اعمال میشد و نظر واحدی وجود نداشت.
▲ | حمایت از حکومت مجاهدین |
پس از پیروزی مجاهدین، ایران از حکومت مجاهدین حمایت کرد، این حمایت چه در دوران جنگ داخلی دولت مجاهدین با گروههای رقیب و چه در زمان نبرد دولت مجاهدین با گروه طالبان ادامه یافت. پس از سقوط دولت مجاهدین ایران بهحمایت خود از ائتلاف شمال ادامه داد.
طالبان با کشتن دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف، روابط دو کشور همسایه را به تیرهترین حد ممکن رساند و با سقوط گروه طالبان، دولت ایران که از برنامه جامعه جهانی به رهبری آمریکا در افغانستان حمایت کرده بود، رابطهاش با افغانستان را بهحالت عادی بازگرداند و پس از سالها، سفرای دو کشور در دفاتر کار خود مستقر شدند.
▲ | نفوذ فرهنگی |
هر چند نظام کنونی افغانستان با حمایت جدی آمریکا که ایران آن را دشمن جدی خود تلقی میکند بهوجود آمد، اما سه سال پیش وقتی فاش شد که ایرانیها یک کیسه حاوی پول نقد را در هواپیما به رئیس دفتر حامد کرزی دادهاند، مسلم شد که هیچ حوزهای در افغانستان از نفوذ ایران نیز به دور نمانده است.
ایران با استفاده از مشترکات مذهبی سعی میکند نفوذ خود در افغانستان را کماکان حفظ کند اما بهنظر میرسد این نفوذ در میان قشر سنتی و سالخورده محدود مانده است
ایران در یک دهه گذشته با آنکه از دولت حامد کرزی حمایت کرده اما، نگرانی و خشم خود را از حضور نیروهای خارجی در افغانستان پنهان نکرده است.
در ادبیات سیاسی ایران، نیروهای خارجی در افغانستان نیروهای اشغالگرند و بهقول آیتالله خامنهای رهبر ایران حضور آنها در منطقه سبب «نقمت» شده است.
در کنار این حمایت سیاسی آشکار، جمهوری اسلامی ایران در یک دهه گذشته، نفوذ گسترده سیاسی و فرهنگی خود را در افغانستان حفظ کرده است. مقامهایی در دولت افغانستان بارها گفتهاند که اطلاع دقیقی در مورد منابع مالی شماری از رسانههای افغانستان ندارند و هر از گاهی این مساله نیز مطرح شده که برخی از رسانهها در افغانستان از سوی کشورهای همسایه حمایت مالی میشوند.
شماری از رسانههای خصوصی در افغانستان، امضای پیمان امنیتی بین آمریکا و افغانستان را بهنفع این کشور نمیدانند و پیوسته نسبت به گسترش نفوذ فرهنگی غرب بهویژه در میان جوانان، هشدار میدهند.
سخنرانیها و اظهارات حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان در مورد سوریه و مسایل جهان اسلام نیز هر از گاهی در رسانههای داخلی افغانستان بهصورت گستردهای انعکاس مییابد. راهپیمایی «روز قدس» نیز در کابل برگزار میشود.
رسانههایی هم هستند که تمایل خود به ایران را پنهان نمیکنند و حمایت از راه و روش جمهوری اسلامی را راهگشای دیگر کشورهای اسلامی میدانند. مثلاً روزنامه انصاف چاپ کابل همیشه رهبر ایران را «امام خامنهای» مینویسد توصیفی که در خود ایران نیز معمول نیست.
همین روزنامه روز شنبه ۲۱ بهمن تیتر اول خود را به سیوچهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص داد و نوشت: «تاسی به پیامها و اندیشههای امام خمینی(ره) و امام خامنهای کمک میکند تا در کشور خود تحولات مثبت ایجاد کنیم.»
در سالهای گذشته ایران هر از گاهی از جمله در مراسم مذهبی و فرهنگی مختلف بویژه محرم، نفوذ فرهنگیاش را بهرخ رقبای منطقهای و غربیاش میکشد.
▲ | بهسمت غرب |
در حالی که ایران بهشدت تلاش میکند نفوذ خود در میان اقشار سنتیتر جامعه افغانستان را حفظ کند، اما بهنظر میرسد این کشور آرام آرام، دارد مسیری را میپیماید که قبل از انقلاب ایران و افغانستان، رهبران دو کشور میخواستند. یعنی نزدیکی به غرب.
افغانستان در حال حاضر توافقنامههای استراتژیک با بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایتالیا امضا کرده است.
افغانستان در حال حاضر، با امضای توافقنامه استراتژیک با آمریکا در ردیف کشورهای قرار گرفته که بهنام «متحدان بزرگ آمریکا در بیرون از پیمان ناتو» یاد میشوند و قرار است بهزودی پیمان امنیتی نیز با آمریکا امضا کند.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- داوود ناجی، از کابل تا تهران با خط انقلاب، بخش افغانستان سایت فارسی بیبیسی: یکشنبه ۱٠ فوريه ٢٠۱٣ - ٢٢ بهمن ۱٣۹۱
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ بخش افغانستان سایت فارسی بیبیسی