|
گفتگو با نیکولای ایگورویچ
(سفیر سابق شوروی در کابل)
دربارهی دکتر نجیبالله
فهرست مندرجات
.
گفتگو با نیکولای ایگورویچیف
نیکلای گریگوریویچ ایگوریچف (به روسی: Никола́й Григо́рьевич Его́рычев؛ به انگلیسی: Nikolai G. Egorychev) (زادهی ۳ مه ۱۹۲۰ م در روستای استروگینو ، منطقه کانتسفسکی مسکو - درگذشتهی ۱۶ فوریه ۲۰۰۵ م در همانجا) که از ۱۵ مارس ۱۹۸۸ م تا ۱۴ اکتبر همانسال سفیر شوروی سابق در کابل بود. چهرهی سیاسی شناختهشده در شوروی است که بین سالهای ۱۹۶۲-۱۹۶۷ میلادی دبیر اول کمیتهی شهری مسکو در حزب کمونیست اتحاد شوروی و بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶ عضو دفتر کمیتهی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و از سال ۱۹۷۰ سفیر این کشور در دانمارک بود.
اول دسامبر سال ۱۹۸۷، محمدنجیبالله بهعنوان رئیسجمهور افغانستان برگزیده شد که تا اپریل سال ۱۹۹۲ رهبری کشور را بهعهده داشت. نیکولای ایگورویچیف سفیر سابق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کابل در بارهی اینکه دکتر نجیبالله چگونه توانست پس از خروج نیروهای شوروی سه سال در قدرت باقی بماند، مطالبی را با ایفگینی ژورنوف خبرنگار مجلهی «ولاست» در میان گذاشت. آنچه در زیر آمده متن این گفتگو است که توسط آقای ع. ق. فضلی برگردان و در دانشنامهی آریانا اندکی ویرایش شده است.
خبرنگار: نیکولای ایگورویچ، اکنون نقطهنظرهای فراوانی در مورد اینکه آیا لازم بود نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۹ از افغانستان خارج شود وجود دارد. بعضیها مدعی هستند که اگر نیروهای شوروی در افغانستان باقی میماندند، در آنصورت رژیم دکتر نجیبالله شاید پا برجا میماند و جهان نیز از مدتها قبل بهجای طالبان یک افغانستان با امن و با ثبات میداشت
سفیر سابق شوروی: اکنون در این باره آسان است قضاوت کنیم. من تصور میکنم که نجیبالله بههرحال بدون وابستگی به ادامهی کمکهای ما در آن وضع محکوم به شکست بود. قبل از همه، ضرور نبود که نیروهای شوروی را وارد افغانستان میکردند. و اگر چنین تصمیم گرفتند، پس همه چیز را باید عاقلانه انجام میدادند. هیچکسی هم دربارهی آمادگی تبلیغاتی این تدابیر فکر نکرد.
در دسامبر سال ۱۹۷۹ من در دنمارک سفیر بودم. در روز ورود نیروهای شوروی حدود ساعت ده و سی دقیقهی شب، از ماسکو تلگرامی دریافت کردم. در تلگرام گفته شده بود: فوراً نخست وزیر دنمارک و یا معاونش را دیدار کنم و مراتب آتی را اطلاع دهیم. در خبر آمده بود که ما قطعات محدود نظامی خود را داخل افغانستان کردیم و بهمحض اینکه آنها وظایف خود را انجام دهند، خارج خواهند شد.
ایام جشن کریسمس بود، و در دانمارک در این زمان، هیچکسی بر سر کار حاضر نیست. بهزحمت اطلاع یافتیم که نخستوزیر در فاصلهی ده کیلومتری از شهر «کوپن هاگن» در اقامتگاه خود میباشد. با وی دربارهی ملاقات قرار گذاشتیم. با توجه به این که جشن کریسمس بود، تحایفی را از قبیل شامپاین، ودکا، کنیاک و خاویار آماده کردم. ساعت یازده و سی دقیقهی شب ما به آنجا رسیدیم. هیچ نگهبانی وجود نداشت. ده دقیقه ما زنگ درب را زدیم. در را شخص نخستوزیر «انکیر یورگینسین»، که لباس خانه به تن و دمپایی به پاهایش بود، باز کرد.
پرسید: «حالا که در چنین موقع مزاحم من شدید به این معناست که چیزی مهمی اتفاق افتاده است؟». من مزاخ کردم، که بهخاطر این بازدید نامناسب از شما بهوسیلهی تحایفی که باخود آوردهام عفو میشوم، و سپس، دربارهی قوای ما در افغانستان برایش تعریف کردم. بعداً از وی پرسیدم که برای مسکو چه پیامی دارید؟
او خواهش کرد سپاس خود را، بهخاطر اینکه وی را قبل از نشر خبر رسمی در مطبوعات اطلاع دادند، به مسکو تقدیم کنم، و در ضمن خواهش کرد که قوای شوروی برای مدت زیادی در افغانستان باقی نماند.
خبرنگار: ولی، بعداً در بسیاری از کشورها کمپاین شدید ضدشوروی آغاز شد.
سفیر سابق شوروی: در دانمارک عملاً چنین نبود. مسلماً، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را محکوم میکردند، ولی روزنامهها خبر دربارهی اینکه نخستوزیر دنمارک بهموقع توسط سفیر شوروی آگاه شده بود، به نشر میرساندند، و عملاً هیچگونه اغتشاشهای عظیمی بهجز تظاهراتِ معدودی وجود نداشت. اما در سویدن، بهگونهای مثال، همکاران ما از طرف شب نتوانستند که نه نخستوزیر و نه وزیر امور خارجه را پیدا کنند. و صبح آن هنگامه بر پا شد، حتی سفیر ما را با همان تلگرام مؤظف ساختند تا مأمور پایینرتبه را بهحضور بپذیرد.
اینکه نزد ما حداقل هیچ فکری وجود نداشت که بعد از ورود نیروها [به افغانستان] چه کنیم من بعد از سپریشدن یک یا یکونیم سال دانستم.
سفیر پاکستان در دانمارک از من تقاضای ملاقات کرد. او گفت که تازه از پاکستان برگشته و در آنجا با مقامهای بلندپایه صحبتهای داشته است، گفت، که به کمک من آنها میخواهند که به رهبری شوروی برسانم، که پاکستان با شرایط نسبتاً آسان حاضر است که مسئله افغانستان را حل و فصل نماید.
شرایطی، که در آنوقت بهنظرم آمد، واقعاً بهحد کافی قابل قبول بودند. من به مسکو تلگرام فرستادم، ولی هیچگونه پاسخی دریافت نکردم.
خبرنگار: و بهخاطر این تماسهایتان شما بعداً در افغانستان سفیر شدید؟
سفیر سابق شوروی: گمان نمیرود کسی دربارهی آن تماسها چیزی را بهخاطر داشت. بعد از دانمارک، من بهعنوان معاون وزیر و معاون اول رئیس اطاق بازرگانی-صنعتی مشغول کار شدم. در آغاز سال ۱۹۸۸، رئیس شعبهی کادرهای خارجهی کمیتهمرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی «ستیپان واسیلیویچ چیروانینکو» مرا فراخواند و گفت: «سفیر ما در افغانستان شدیداً بیمار شده است. وی را توسط هواپیما فوراً از کابل انتقال دادند. دیروز جلسهی بیروی سیاسی بود، و موضوع جانشینی وی را مورد بحث قرار دادند. به تعداد نه نفر کاندید بود، ولی روی شما مکث کردیم». من گفتم، حالا که لازم است - پس لازم است. چیروانینکو گفت، که من باید با وزیر امورِ خارجه «شیواردنادزی» و «لیگاچف» و «گورباچف» صحبت کنم و فوراً [به کابل] بروم. با من راجع به این هم صحبت کردند که ما میخواهیم نیروهای خود را از افغانستان خارج کنیم، ولی «گورباچف» پافشاری روی این میکرد که ما نجیبالله را رها نمیکنیم. بعداً ما همرای «کریوچکوف» معاون رئیس کا گ ب (کمیته امنیت دولتی)، مسئوول بخش افغانستان، ملاقات کردیم. او در آسایشگاه «سَسنی» استراحت میکرد، و ما سه ساعت با هم حرف زدیم. او همچنان برای من تصریح میکرد، که ورود نیروها [به افغانستان] کارِ درست بود. و بعداً به «شیواردنادزی» تلفن کرد و خواستم تا هرچه زودتر به کابل پرواز کنم. در پرواز ویژه [به افغانستان] ما همه با خود پاراشوت داشتیم. ولی من وقتی به پایین به درههای بزرگ نگاه میکردم، فکر میکردم در صورتیکه راکتی (موشکی) به ما اصابت کند هیچ پاراشوتی ما را نجات نمیتواند بدهد. هر طور است در اثر برخورد با سخرهها پارچه پارچه میشویم.
خبرنگار: اوضاع کابل در سال ۱۹۸۸ چگونه بود؟
سفیر سابق شوروی: اوضاع در کابل شباهت داشت به آنچه که اکنون دربارهی گروزنی حکایت میکنند. از طرف شب فیرها (شلیک) در شهر آغاز میشد که گاهی از یک سمت و گاهی از سمتِ دیگر رگبار مسلسل بود. هر روز صبح سفارت را از کوههایی که شهر را احاطه کرده بود با راکتها هدف قرار میدادند. بنابراین، با روشنشدن هوا، چرخبالها (هیلیکوپترها)، برای آنکه آتشسوزیهای ناشی از اصابت راکت و دستگاه پرتاب راکت دشمن را کشف و درهم بکوبد، به دَور زدن بالای ناحیهی سفارت و قرارگاه نیروهای ما آغاز میکرد. رفتوآمد در بخش مرکزی شهر صرف با موتر (ماشین) «مرسیدیس بنز» ضدِ مرمی ممکن بود. «مرسیدیس» چیزی بدی نیست. در چنین یک خودرو بهروی یک رفیق افغان [صالحمحمد زیری] بهوسیلهی راکت ضدِ تانک فیر کردند. «مرسیدیس» از بین رفت، ولی وی [صالحمحمد زیری] جان بهسلامت برد. نظامیان صرف با وسایل نقلیهای زرهی اجازه میدادند که به حومه یا بیرون از شهر [کابل] سفر کنیم، آنهم با بیمیلی بسیار زیاد. من بهخاطر دارم، از کابل به کوتل سالنگ رفتیم. چنانچه پریزیدنت نجیبالله خشمگین شد که چرا من با وی مشورت نکردم. من [برایش] گفتم: «من که میدانم که تو بههیچصورت مرا نمیگذاشتی». [نجیبالله] پاسخ داد: «مسلماً، من به «گرباچف» تلفن میکردم، و او تو را [از رفتن به کوتل سالنگ] منع میکرد».
خبرنگار: شما و او [دکتر نجیبالله] همدیگر خود را «تو» خطاب میکردید؟
سفیر سابق شوروی: ما همدیگر خود را «نجیب» و «نیکولای» صدا میکردیم. نخستینبار من با وی پس از سه روز بعد از ورودم [به کابل] ملاقات کردم. همانگونه که معمول است، اعتبارنامهی خود را تقدیم کردم. زبان روسیاش بسیار غنی نبود، مثل این بود که بیشتر میفهمید. ولی چهکسی میداند، ممکن وی زبان روسی را بهتر میدانست. روزی پیش من در مهمانی نهار، موقعیکه ما اعطای لقب «قهرمان اتحادشوروی» به ژنرالهایمان «وارینیکوف» و «گروموف» را تجلیل میکردیم، نجیب ترانههای روسی خواند و او صدای خوب و دلپذیر داشت. درک کردن انسان شرقی دشوار است. اگرچه باید بگویم، هنگام صحبت در وجود نجیب «شرقیبودن»، مرسوم برای افغانها، احساس نمیشد. زمانیکه من بعد از «نجیب» با «وکیل» شخص دوم در حزب و وزیر امورِ خارجه صحبت میکردم، من درک میکردم که وی [وکیل] یک چیزی میگوید، ولی کاملاً طور دیگر فکر میکند. ولی صحبت با نجیب، بهطور مثال، هیچ فرقی از صحبت با همان نخستوزیر دانمارک نمیکرد مگر اینکه فضا خصوصی میبود.
ما وقتی باهم شروع بهکار کردیم. در هفتهی دو سه بار با نجیب ملاقات میکردم. مسایل کادری و نظامی را دو به دو با شرکت نظامیان مورد بحث قرار میدادیم.
خبرنگار: دکتر نجیب، در معاشرت خصوصی چگونه بود؟
سفیر سابق شوروی: شخص بسیار جذاب و با صفا بود. ما پیش او حتماً چای سبز بسیار خوشمزه مینوشیدیم. من او را هر طور بود راضی میکردم راز این چای خوشمزه را با من در میان بگذارد. ولی او [نجیبالله] شوخی میکرد، که این یگانه رازی است که افغانها هیچگاهی آن را برای کسی افشأ نمیکنند. وی خانم بسیار مهربان و کودکان نازنین داشت. اتفاقاً، خانمش از خانوادهی سلطنتی افغان بود.
خبرنگار: ولی نجیب خودش از [خانوادهی] دهقان نبود
سفیر سابق شوروی: بلی، پدر وی شخص سرشناس و ثروتمندی بود. فکر میکنم در زمان شاه، والی ولایت بود. شخص خودِ نجیبالله دانشکدهی طبِ دانشگاه کابل را به پایان رسانیده بود.
خبرنگار: برای نجیب رشتهی پزشکی مانع آن نشد که وی رئیس خادِ (امنیت دولتی) شود، که همه افغانها از آن میهراسیدند؟
سفیر سابق شوروی: میدانید، گذشتهها بر شانههای وی سنگینی میکرد. وی بهمحض اینکه دربارهی «مصالحهی ملی» حرف میزد، معترضان فوراً از مأموریتش در «خاد» یاد میکردند. نجیبالله شخص بسیار عاقلی بود، وضع را خوب درک میکرد و میدانست که وی بعد از خروج نیروهای شوروی با مشکلات روبهرو میشود. وی مانور میکرد و میکوشید نیروهای مختلفی را بهطرف خود بکشاند و در جستجوی تماس با غرب بود. بهطور مثال، به اساس دعوت وی «ارماند هامیر» میلیاردر آمریکایی وارد کابل شد. در واقع، از این دیدار هیچ نتیجهای حاصل نشد. «هامیر» از اعتبار جدی سیاسی برخوردار نبود و بعد از بازگشت به ایالات متحده آمریکا، مطبوعات وی را بهباد حمله گرفت. گذشته از این، «هامیر» بالاخره پیامآور صلح در افغانستان هم نشد.
خبرنگار: نجیبالله میکوشید قوماندانهای (فرماندهان) محلی را بهطرف خود بکشاند؟ آنها را خریداری کند؟
سفیر سابق شوروی: در افغانستان ضربالمثلی است که: «افغان را نمیشود خریداری کرد، وی را میتوان تطمیع کرد». بهطور مثال، نجیب، حسن شرق را بهعنوان صدراعظم گماشت که در زمان شاه نیز عضو کابینه بود. حسن شرق در میان همه گروهها افغانی از اعتبار و اتوریتهی خوبی برخوردار بود. بعد از انتخاب حسن شرق فیرهای راکتی بالای سفارت فوراً قطع شد. شرق برایم میگفت: «این است میبینید، آنها [مخالفین دولت] فهمیدند که شما آمدهاید تا مأموریت خروج نیروهای شوروی را بهعهده بگیرید و از اینعمل شما قدردانی کردند». من گفتم: «بلی، تو که خودت در این باره برای آنها [مخالفین دولت] اطلاع دادی». شرق تمام امتیازات از قبیل معاشات زیاد و غذای رایگان را که وزرای افغان برای خود اختصاص داده بودند، قطع کرد، و تا اندازهای بهسرعت نظم را در صفوف مأمورین به اجرأ درآورد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- مصاحبهی ایفگینی ژورنوف با نیکولای ایگوریچیف سفیر سابق شوروی در کابل دربارهی دکتر نجیبالله، برگردان: ع. ق. فضلی، اصالت، ارگان نشراتی حزب دموکراتیکِ خلق افغانستان: یکشنبه، ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۹
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ اصالت، ارگان نشراتی حزب دموکراتیکِ خلق افغانستان